پسرده ساله ای دارم که هیچ علاقه ای نسبت به نماز و روزه نشان نمی دهد؛ مگر با مادیّات و تشویق های پولی. او از هشت سالگی به مسجد می رفت؛ ولی در اثر برخود بعضی ها از مسجد زده شد. پدرش نیز همیشه سر کار است. اگر او کاری را انجام دهد [و کسی در رابطه با این کار] حرفی بزند و تمرکز او را بر هم بزند و یا از این حرف احساس سرزنش کند آن کار را ترک می کند؛ ولو کار خوبی باشد. باید چگونه با این پسر ده ساله برخورد کنند؟
استاد تراشیون: ما در ماه مبارک رمضان هستیم که ماه ارتباط معنوی مردم است؛ خصوصا در اماکنی مانند مساجد با توجّه به این موضوع من یک مقدار با بزرگترهای مساجد صحبت دارم. اگر به خاطر داشته باشید، قدیم ها در مساجد درخت گردو یا درخت میوه ای می کاشتند؛ به چه علّت؟ قدیمی ها می گفتند ما به دلیل اینکه بچّه ها به هوای این درخت میوه به داخل مسجد بیایند، این کار را انجام می دهیم.
ببینید خود این عمل می شود یک ارتباط بین بچّه ها و مساجد. ولی ما امروزه می بینیم داستان برعکس شده است؛ یعنی بچّه ها آن انگیزه را دارند و به مسجد می آیند؛ امّا گاهی اوقات افرادی که سن و سالی از آن ها گذشته است، [با آن ها برخورد نامناسب می کنند]. نمی خواهیم بگوییم عموم پیرمردها این طور هستند؛ اتفاقا هنوز پیرمردهای با صفای قدیمی که جیب آن ها پر از شکلات است، وجود دارند؛ ولی عدّه ای هستند که مانند آن ها نیستند. مثلا این بچّه دارد با دوستش صحبت می کند و می خندند، ناگهان از آن طرف صدا فریادی می آید که مگر اینجا، جای خنده است؟ این برخورد ها درست نیست. بچّه های ما با همین شِگردها، اهل مسجد می شوند.
من گاهی به مادربزرگ ها حق می دهم؛ زیرا از آن ها سن و سالی گذشته است، تمرکز پایینی دارند و سریع حواس آن ها پرت می شود. تا بچّه ای راه می رود یا بچّه ای می دود، داد و فریاد آن ها بلند می شود.
وقتی ما مساجد را در عصر پیغمبر مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله نگاه می کنیم، می بینیم که محل رفت و آمد کودکان است. گاهی اوقات پیامبر گرامی اسلام حال بچّه ها را مراعات می کردند؛ نه حال بزرگترها را. مثلا به نقل تاریخی داریم که روزی پیامبر صلّی الله علیه و آله نماز را خیلی سریع تمام کردند. بعد از تمام شدن نماز از پیامبر صلّی الله علیه و آله دلیل را پرسیدند؛ حضرت جواب دادند که صدای کودکی بلند بود و مادر نیز در حال نماز بود. می خواستم نماز سریع تمام کنم تا مادر به این بچّه رسیدگی کند تا او خیلی گریه نکند و به تعبیر ما نگاه او به مسجد خیلی بد نشود.
لذا باید به این نکته توجّه کرد؛ یعنی در مساجد باید هوای نوجوان ها را داشته باشیم، هوای کودکان خود را داشته باشیم. این مسئولیت را هیئت امنای مساجد و حتی روحانیون مساجد باید بر عهده بگیرند؛ از موقعی که بچّه ها وارد مسجد می شوند، تا موقعی که از آنجا خارج می شوند، خاطرات خوبی داشته باشند.
امّا در رابطه با قسمت اوّل سوال که در بحث لجبازی بچّه است، همان طور که گفتم ما نباید لجبازی بچّه ها را بر انگیزیم و به او امر و نهی کنیم؛ مثلا به او بگوییم: مادر تلویزیون بس است، برو نمازت را بخوان! [ معلوم است که او] می گوید: نمی خواهم. امّا اگر به او بگوییم که وقتی این سریال تمام شد، دوست دارم نمازت را هم بخوانی، او هم در جواب می گوید: چشم مادر. یعنی وقتی لحن ما و چینش کلام ما متناسب با روح فرزندمان شود، او نیز گوش به فرمان تر می شود. امّا نسبت به بحث مادیّات هم باید سعی کنیم که لذّت معنوی را در بچّه ها بالا ببریم و این شیرینی در جمع ها بیشتر مشخص می شود.
انشاالله چند هفته ی دیگر شب های قدر را در پیش داریم. در آنجا به هیچ کسی پاداش و پولی نمی دهند که بیاید و در آنجا احیا بگیرد؛ ولی چرا هر سال افراد بیشتری به آنجا می روند؟ چون انسان هر سال که به آن جا رفته است، لذّت معنوی را در آنجا چشیده است؛ لذا انگیزه اش بیشتر می شود و امسال زودتر از سال های قبل به آنجا می رود و این لذّت در محیط های جمعی خصوصا در کنار همسالانشان بیشتر اتفاق می افتد. انشاالله از این نکات هم استفاده بکنند.
منبع:پرسمان کودک-۱۳۹۱/۰۵/۰۲
پاسخ دهید