کسی که واقعاً به عاجز بودن خودش از اصلاح نفس و قلبش پی‌برد، و خود را با حقیقت اضطرار، بیچاره و مضطرّ به رحمت پروردگارش دید. مانند انسان غریقی که هلاکت خود را در دریای عمیق می‌بیند؛ یا مثل کسی که در آتش می‌سوزد؛ و از روی بیچارگی واقعی به او پناه برد، و نفس و قلب و عملش را تسلیم او نمود، و کارش را به خدایش سپرد، با خوش‌بینی و حسن ظنّ به عنایت او، [چنین شخصی] نجات یافته و رستگار شده و به مقصد می‌رسد.

زیرا او قادری است که عاجز نمی‌شود؛ و بخشنده‌ای است که بخل نمی‌ورزد، و امینی است که خیانت نمی‌کند.

 منبع: کتاب به سوی دوست،  ص ۹۹