قرآن کریم میفرماید که در آفریدههای خدا دگرگونی رخ نخواهد داد(لا تبدیل لخلق الله)، اما امروزه و با پیشرفت علم، دانشمندان میتوانند تغییراتی اساسی در موجودات ایجاد کنند. آیا این موضوع با محتوای آیه بالا ناهمخوان نیست؟!
سلام؛ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «ولا تبدیل لخلق الله…». در زیست شناسی می خوانیم دانشمندی به نام ایوری آزمایشی را انجام داد که DNA باکتری های کپسول دار را به باکتری بدون کپسول تزریق کرد که آن باکتری بعد از مدتی دارای کپسول شد!خب خیلی فرق است بین یک باکتری که کپسول دارد و باکتری دیگری که کپسول ندارد. مثلاً یکی باعث بیماری می شود و دیگری نه! خب پس اگر لا تبدیل لخلق الله پس چطور است که این باکتری، تغییری اساسی کرد؟ در تتمه این مطلب سؤال دیگری مطرح می شود که یکی از علل حرمت ریش تراشی این است که خلقت مرد تغییر می کند. و در جای دیگر از قرآن می فرماید: «ولامرهن فلیغیرن خلق الله». پس اگر خلقت بدون تغییر است این دو مطلب چه می شود؟ خصوصاً دو آیه ای که گفته شد؟
پاسخ اجمالی
در مورد ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات دو بحث مطرح شده است:
۱ – آیا از نظر شرعی این کار جایز است یا نه؟ که در گذشته به این موضوع پاسخ داده شد.[۱]
۲ – آیا مراد از آیه «ولا تبدیل لخلق الله…»، آن است که تبدیل و تغییر موجودات از نظر تکوین به هیچ وجه امکان پذیر نیست؟ با آنکه از نظر علمی تغییر و تبدیل موجودات نه تنها امکان دارد؛ بلکه واقع نیز شده است و بهترین دلیل برای امکان چیزی، وقوع آن است!
با دقت در مفاد آیه معلوم می شود، که مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه منافاتی با امکان ایجاد تغییر و دگرگونی در موجودات ندارد؛ و در صدد بیان عدم امکان چنین تغییراتی نیست، بلکه در طرف مقابل باید گفت که ایجاد برخی تغییرات تکوینی منحصر به عصر حاضر نبوده و در گذشته و چندین هزار سال قبل از ظهور اسلام و نزول قرآن نیز با آغاز «عصر مفرغ» برخی این تغییرات ایجاد شده بود. پیدایش حیوان جدیدی به نام «استر» و یا «قاطر» با استفاده از آمیزش دو حیوان دیگر «اسب و الاغ»، نوعی تغییر تکوینی در موجودات به شمار می آمد که قرآن کریم هم از موجودات اصلی و هم از موجودی که بعدها تغییر یافت، یاد کرده و نیز اشاره شده که موجودات جدیدی هم در آینده به وجود خواهد آمد :
«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَهً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُون»[۲] و اسبها، استرها و الاغ هایی آفرید که برای سواری و تجمل از آن استفاده کرده و چیزهای دیگری که نمی دانید را نیز خواهد آفرید!
توضیح مطلب
اما اینکه مراد از آیه چیست، باید گفت از آن جا که این جمله(ولا تبدیل لخلق الله…) بخشی از آیه است برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به کل آیه توجه کنیم: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده. هیچ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند».[۳]
با توجه به فضا و سیاق آیه و جملات قبل و بعد این جمله، باید گفت منظور از «خلق الله» موجودات عالم تکوین نیست؛ بلکه مقصود «دین الهی» است. چنان که در برخی تفاسیر نیز آمده و این تفسیر را به ائمه اهل بیت(ع) نیز نسبت داده اند.[۴]
اما در پاسخ این سؤال که چرا قرآن کریم از «دین الهی» تعبیر به «خلق الله» آورده و چرا قابل تغییر نیست؟ می توان گفت: نکته تعبیر از دین الهی به خلق الله این است که رابطه ی عمیقی بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؛ میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگى لازم وجود دارد، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشه اى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است، مکملى براى قوانین شرع خواهد بود.[۵]
به بیان دیگر، دین چیزى غیر از راه و روشى که بر انسان واجب است آن را پیشه کند تا سعادتمند شود نیست. هم چنان که تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى که ایده آل آنها است هدایت فطرى شده اند، و طورى خلق شده، و به جهازى مجهز گشته اند که با آن غایت و هدف مناسب است. بنابر این انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات دارای فطرتى است که او را به سوى تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت می کند. پس انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص می شود، هدایت می کند، راهى که جز آن راه را نمی تواند پیش گیرد: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها». و انسان که در این نشأه زندگى می کند، نوع واحدى است که سودها و زیان هایش نسبت به بنیه و ساختمانى که از روح و بدن دارد سود و زیان مشترکى است که در افراد مختلف اختلاف پیدا نمی کند. پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید. و باید این هادى همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همین جهت دنبال: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» اضافه کرد که «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ».
خلاصه این که اساس سنت دینى عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیه اى که حقیقتى است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه.[۶] بنابراین مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد.
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. ر. ک: ۴۰۷۰.
[۲]. نحل، ۸٫
[۳]. روم، ۳۰٫
[۴]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۴۱۸ و ۴۲۹، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۵]. همان، ص ۴۱۸٫
[۶]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۱۷۸ – ۱۷۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
پاسخ دهید