با توجه به این‌که فدک، بدون جنگ، و با تسلیم شدن اهالی آن، به دست آمد، جزو غنائم محسوب نشده و به عنوان انفال، فقط به شخص پیامبر تعلق می‌گرفت.[۱] وقتی آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّه‏» نازل شد، پیامبر اکرم(ص)، حضرت فاطمه(س) را احضار کرد و طبق دستور الهی، فدک را به ایشان داد.[۲] اما بعد از رحلت پیامبر(ص)، خلیفه اول فدک را از فاطمه گرفت و تلاش‌های او برای باز پس‌گیری آن، به نتیجه نرسید.[۳]

مطالبه فدک از جانب حضرت زهرا(س)، صرفاً مطالبه یک قطعه زمین نبود. چنان‌که شواهد و قرائن و روایات نشان می‌دهد، این حرکت، یک اقدام سیاسی بود. یکی از این شواهد، روایتی است که از امام کاظم(ع) نقل شده؛ از کتاب اخبار الخلفاء نقل شده که وقتی هارون الرشید، خلیفه عباسی، از امام کاظم(ع) خواست تا محدوده فدک را مشخص کند و او بتواند آن‌را به اهل بیت برگرداند، امام ابتدا از این کار ابا کرد و فرمود: «تو نمی‌توانی آن‌را برگردانی». و وقتی هارون اصرار کرد، امام محدوده فدک را این چنین تعیین نمود: «حد اول آن منطقه عدن و حد دوم آن سمرقند و حد سوم آن آفریقا و حد چهارم آن دریای خزر و ارمنستان است».[۴] این سخن امام، پرده از راز مطالبه فدک بر می‌دارد که آن‌را می‌توان در دو عبارت بیان کرد؛ اول، اعلام حق الهی حضرت علی(ع) در امامت و خلافت بعد از پیامبر(ص) و دوم، عدم شایستگی ابوبکر برای امر خلافت و غصب منصب امامت توسط او.[۵] یکی دیگر از شواهد این است که حضرت علی(ع)، پس از رسیدن به حکومت، از باز پس گیری آن خودداری کرد و خود را بی‌نیاز از آن دانست.[۶]

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج ۱۶، ص ۲۱۰، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.

[۲]. هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر، المقصد العلی فی زوائد أبی یعلى الموصلی، محقق: سید کسروی، حسن، ج ۳، ص ۱۹، دار الکتب العلمیه، بیروت؛ ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج ۵، ص ۶۳، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۹ق.

[۳]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری، محقق: احسان عباس، ج ۸، ص ۲۸، دار الصادر، بیروت، چاپ اول، ۱۹۶۸م.

[۴]. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج ‏۴، ص ۳۲۰ – ۳۲۱، علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.

[۵]. میلانی، سید علی، فدک در فراز و نشیب، ص ۱۳۹، الحقایق، قم، ۱۳۸۶ش.

[۶]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص ۴۱۷، هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.