صفات پیامبر از دیدگاه تاریخی مکتب خلافت

چهره ی پیامبر اسلام با توجه به آیاتی مانند «و انک لعلی خلق عظیم»[۱] و آیه ی ۲۱ از سوره ی احزاب و همچنین بعضی از روایات، که بیشترشان از شیعیان نقل شده است، انسانی می باشد دارای فضیلت، عقل، کمال و دیگر صفات پسندیده ی انسانی و کمالات متعالی. اما با مراجعه به روایاتی که تاریخ پیامبر را ثبت کرده اند او را شخصی ناتوان و در مواضعی از تاریخ همچون کودکان و همچنین همواره نیازمند به کسی که چیزی به او بیاموزد و کارهایش را اداره کند برای مثال: هنگامی که همسر پسر خوانده ی خود را در حالتی شهوت آور می بیند، عاشق او می شود و با او تبانی می کند.[۲]

و یا در جایی دیگر می گویند که او شراب انگور و شراب خرما می نوشد.[۳] و یا در جایی گفته اند او کارهای مهم مثل لیله القدر را فراموش می کند و چون نمی تواند آن را به یاد آورد، مردمان را فرمان می دهد که در دهه ی آخر ماه رمضام، در پی لیله القدر باشند.[۴] از این قبیل مسائل در جوامع حدیثی و تاریخی برخی فرق اسلامی که در سراسر جهان پراکنده است پر می باشد.

 

تحلیل و بررسی تخریب چهره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

علت اصلی از تخریب چهره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که یک طرح از پیش تعیین شده می باشد، مقدمه ای برای نابودی اساسی اسلام است و این اقدامات به طور اخص از زمان حکومت امویان صورت گرفته است.

از جمله مثال هایی که می توان برای دشمنی امویان با شخص پیامبر زد آن است که: مطرف بن مغیره می گوید: معویه در قالب یک حدیث از پادشاهی ابوبکر، عمر و عثمان و اینکه آنان هلاک شدند و نامشان هم از بین رفت به مغیره گفت: ام برادر هاشم (رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) هر روز نامش پنج بار بده می شود و می گویند «اشهد ان محمدا رسول الله» ای بی مادر، با این وضعیت چه باقی می ماند؟ نه به خای سوگند، از پا نمینشینم تا آن را برای همیشه دفن کنم.[۵]

گفته می شود، همین قضیه باعث شد که مأمون در سال دویست و دوازده هجری دستور داد که معاویه را لعن کنند، اما اطرافیانش او را قانع کردند و از این کار دست برداشت.[۶]

و یا اینکه در جای دیگر تلاش های گسترده ای انجام دادند تا مردم را از نام گذاری فرزندانشان به نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بازداردند و در این راه موفقیت هایی نز بدست آورند.[۷]

در کتاب الرسائل المنیریه صحفحه ی ۳۲ آمده است که: شگفتا که برخی از آنان در صورتی که فتوای صریح شافعی با فتوای دیگرش در یک مسئله تعارض داشته باشد مخالفت با او را جایز می کنند، ولی اگر فقتوای او با نص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تعارض بود، مخالفت با او را جایز نمی دانند. با توجه به این دیدگاه معلوم می شود که شأن رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزد اینان آن چنان که شایسته آن حضرت است، نیست.

یکی از سیاست های دستگاه اموی برتری دادن خلیفه نسبت به شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود به طوری که خالد حکایت کرده است: عبدالله بن صیفی ازهشام پرسید: یا امیرالمؤمنین، آیا جانشین تو در میان خانواده ات، محبوب تر و برتر است یا فرستاده ات!؟

هشام گفت: جانشینم در میان خانواده ام.

گفت: تو خلیفه ی خدا در روی زمین و در میان خلق خدایی و محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فرستاده ی خدا به سوی آن ها، پس تو نزد خدا از او گرامی تری.

هشام این عقیده عبداللدین صیفی را تکذیب نکرد و این چیزی شبیه به کفر است.[۸]

و یا اینکه در جایی دیگر حجاج ادعا کرده است: «خبر آسمان از خلیفه اموی قطع نشده است.»[۹] حجاج معتقد بود که عبدالملک بن مروان معصوم است.[۱۰] همچنین در کتاب لسان المیزان جلد ششم صقحه ی ۹۸ چنین اعتقادی آمده است که هر که با حجاج مخالفت کند با اسلام مخالفت کرده است.

دیدگاه وهابیت نسبت به شخصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

وهابیان هم سیاست هایی همانند امویان دارند و رهبرشان، محمد بن عبدالوهاب درباره ی پیامبر می گوید، او پادو و فرستاده ای بود که خداوند او را در پی نیازی گسیل داشت.

یکی از پیروان محمد بن عبدالوهاب در حضور وی یا در جای دیگری که باو خبر رسید و بدان رضایت داشت گفت: «این عصای من از محمد بهتر است، زیرا از آن در کشتن مار و عقرب و غیره استفاده می شود، اما محمد مرده است و چیزی از او نمانده که در آن سودی باشد بلکه او پادویی بیش نیست.»[۱۱]

عقاید امویان نسبت به اماکن مقدسه

همانند دیگر اعتقادات فاسد امویان، می توان به اعتقاد فاسد و بی احترامی آن ها به اماکن متبرکه و مقدس مانند کعبه، مقام ابراهیم و زمزم و … اشاره کرد برای نمونه: خالد بن عبدالله قسر یکی از تابعان را گرفت و در خانه های آل حضرمی در مکه زندانی کرد. این کار بر مردم گران آمد و با وی مخلفت کردند. او نیز خطبه ای خواند و گفت: به من خبر رسیده که شما با حبس دشمن امیرالمؤمنین مرا فرمان دهد که این کقبه را سنگ به سنگ خراب کنم، خواهم کرد. به خدا سوگند امیرالمؤمنین نزد خدا از پیامبرانش گرامی تر است.[۱۲]

نکته ی جالبی که می توان در مورد اعتقاد امویان به اماکن مقدس اسلام مطرح کرده آن است که بعضی از اعمال و کارهای امویان برای ایجاد بی حرمتی به نمادهای اسلامی و بالا بردن اماکن و نمادهای دین یهود جای بسی بررسی تاریخی و موضوعی دارد برای نمونه ی می توان به اتفاقی که در زمان عبدالملک مروان رخ داد اشاره کرد.

هنگامی که عبدالله بن زبیر بر مکه و حجاز مسلط شد. عبداالملک ممروان، مردم را از انجام حج منع کرد و مردم اعتراض کردند، لذا عبدالملک گنبدی بر روی بیت المقدس و مسجد القصی ساخت تا مردم را به آن مشغول کند و دلشان را به دست آورد. مردم کنار صخره می ایستادند و پیرامونش طوف می کردند چنان که پیرامون کعبه طواف می کنند و روز عید قربان، قربانی می کرده و سر می تراشیدند.[۱۳]

عبدالملک درباه ی صخره گفت: این صخره خداوند رحمان است که خدا پایش را بر وری آن نهاده است.[۱۴]

تحلیل فضای جامعه بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

پس از رحلت پیامبر کار به جایی رسید که فضای کلی جامعه، فضای استهزا و به سخره گرفتن دین و دین داران بوده و از سوی حاکمان نیز بنا به دلایل مختلف، کاری در جهت منع این مردمان و مبارزه با آنان صورت نمی گرفت برای مثال حذیفه بن یمان می گوید: «چنان گرفتار شدیم که هیچ کس از ما توانست نماز بخواند مگر پنهانی.»[۱۵]

این در حالی است که حذیفه بن یمان یکی از صحابی جلیل القدر و از فرماندهان بزرگی بود که نقش مهمی در فتوحات ایران داشت.

مطالبی که ذکر شد همگی، از دیدگاه اعتقاد و سیاست حاکمان ستمگر در قبال اسلام و مقدسات و شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حکایت می کرد: حال این پرسش مطرح می شود که علت این تلاش ها برای تنزیل جایگا مقدسات اسلام و خصوصا شخص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چیست؟

الف) دشمنی و خصومت سیاسی امویان با هاشمیان

ب) توجه انحرفات و کج روی های هیئت حاکمه، بدین اعتبار که فاصله چندانی بین رفتار و کردار این حاکمان و رفتار و کردار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست.

 منبع:ترجمه بخش اول کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم جلد اول صفحات ۷۳ تا صفحه ۱۰۲ / علامه سید جعفر مرتضی عاملی


 [۱]) سوره ی قلم، آیه ی ۴

[۲]) الجامع الاحکام القرآن، ج. ۱۴، ص ۱۹۰ – تاریخ الخمیس، ج. ۱، ص. ۵۰۱ – البرهان فی تفسیر القرآن، ج. ۳، ص. ۵۲۳ و ۳۲۶ – مجمع البیان، ج. ۸، ص. ۳۵۹ – الإسرائیلیات و اثرها فی کتب التفسیر، ص. ۳۹۶ – تفسیر قمی، ج. ۲، ص. ۱۷۲ و ۱۷۳ و…

[۳]) مسند ابو یعلی، ج. ۴، ص. ۴۱۸ – مسند احمد، ج. ۲، ص. ۱۰۶ – التراتیب الاداریه، ج. ۱، ص. ۱۰۲ – فاءالوفا، ج. ۳، حدیث ۸۸۲۲ – صحح مسلم، ج. ۶، ص. ۱۰۵ – سنن سنایی، ج. ۸، ص. ۳۳۳ و …

[۴]) کشف الآثار، ج. ۱، ص. ۴۸۴ و ۴۸، مجمع الزوائد، ج. ۳، ص. ۱۷۵ و ۱۷۶

[۵]) الموفقیات، ص. ۵۷۷ – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج. ۵، ص. ۱۲۹ – مروج الذهب، ج. ، ص. ۴۵۴ – کشف الغمه، ج. ۲، ص. ۴۴ – کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین (ع)، ص. ۴۷۴، قاموس الرجال، ج. ۹، ص. ۱۲۰ – .بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج. ۳، ص. ۱۹۳

[۶]) مروج الذهب، ج. ۳، ص. ۴۵۴ و ۴۵۵

[۷]) الغدیر، ج. ۶، ص. ۳۰۹ به نقل از عمده الباری، ج . ۷، ص. ۱۴۳

[۸]) اخبار الطوال، ص. ۳۲۶

[۹]) تهذیب تاریخ دمشق، ج. ۴، ص. ۷۲

[۱۰]) العقد الفرید، ج. ۵، ص. ۲۵

[۱۱]) لسان المیزان، ج. ۶، ص. ۹۸

[۱۲]) کشف الارتیاب، ص. ۱۳۹ – بنگرید به نقل از خلاصه ی الکلام، ص. ۳۳۰

[۱۳]) البدایه و النهایه، ج. ۸، ص. ۲۸۰ تا ۲۸۱ – الانس الجلیل فی اخبار القدس  الخلیل، ج. ۱، ص. ۲۷۲ – تاریخ یعقوبی، ج. ۲، ص. ۱۶۱ – ماثر الانافه، ج. ۱، ص. ۱۲۹ – حیاه الحیوان الکبری، ج. ۱، ص. ۶۶ – السنه قبل التدوین، ص. ۲۰۵ و ۵۰۶

[۱۴]) التوحید و اثبات صفات الرب، ص. ۱۰۸

[۱۵]) بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج. ۵، ص. ۳۹۹ / ج. ۳، ص. ۱۹۳ – اعرر ال – مروج الذهب، ج. ۳، ص. ۲۲۶ – الاغانی، ج. ۷، ص. ۴۹ – صحیح مسلم، ج. ۱، ص. ۹۱ – صحیح بخاری، ج. ۲، ص. ۱۱۶