اهل سنّت در تفسیر آیه‌ی یاد شده گرفتار تشتّت و اختلاف آراء گسترده‌ای شده‌اند. برخی از آنان اصل دلالت آیه بر ولایت معصوم را پذیرفته‌اند امّا در مصداق‌شناسی مسأله آراء پراکنده و جمع‌ناپذیری دارند که به شرح زیر است:

۱ – اولی الامر یعنی خلفای راشدین،

۲ – صحابه‌ی پیامبر،

۳  – فرماندهان لشکر،

۴ –  علمای اسلام و دانشمندان،

۵ – حکّام و سلاطین،

۶ – مجمع اهل حل و عقد یعنی حُکّام، فرماندهان لشکر و افراد مورد وثوق امّت اسلامی،

۷ – اجماع علمای امّت اسلامی در مورد یک مسأله.[۱]

 

ارزیابی

۱ – دیدگاه نخست به هیچ روی راست نمی‌آید، زیرا نه تنها دلیلی بر عصمت خلفای راشدین جز در مورد علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) وجود ندارد، خود آنان نیز ادّعای عصمت نداشته‌اند. رفتار سیاسی و اجتماعی و اشتباهات بسیاری که از آنان سر زده است. نیز بهترین گواه تاریخی بر عدم عصمتشان می‌باشد. بنابراین هیچ دلیل و یا مؤیّدی بر انطباق آیه بر آنان وجود ندارد، بلکه قراین موجود گواه بر نفی چنین انطباقی است.

۲ –  دلالت آیه بر عصمت صحابه‌ی پیامبر نیز کاملاً مردود است زیرا:

اوّلاً : در میان صحابه جز برای اهل بیت دلیلی بر عصمت دیگری وجود ندارد.

ثانیاً : در عین حال وجود شخصیت‌های برجسته و ارزشمندی چون سلمان، ابوذر، مقداد و… در میان صحابه کسان دیگری چون بنی امیّه نیز وجود داشته‌اند که به شهادت قرآن و سنّت و تاریخ کمترین بهره‌ای از اسلام واقعی نداشته و حتّی پس از پذیرش ظاهری اسلام ضربه‌های بزرگی بر پیکر دین وارد ساخته‌اند. از این گروهند چهره‌هایی از بنی امیّه مانند ابوسفیان، معاویه، حکم بن ابی العاص، تبعیدی پیامبر که عثمان در دوران حکومتش او را به مدینه بازگرداند.

۳ – نظریه‌ی سوم نیز با مدلول قرآن فاصله‌ی بسیاری دارد، زیرا در میان فرماندهان لشکر در دوران خلفای راشدین به کسانی چون خالد بن ولید برمی‌خوریم که مالک بن نویره‌ی مسلمان را در عین امان دادن به قتل رساند و بلافاصله با همسر او زنا کرد.[۲] بنابراین چگونه می‌توان آیه‌ای با چنان مضمون بلند و رفیعی را بر کسانی این چنین تطبیق کرد!

۴ – نظریه‌ی چهارم نیز درست نیست زیرا هیچ دلیلی بر عصمت عالمان دینی وجود ندارد و اصل بر خطاپذیری عالمان است. تشتّت آرای عالمان دلیل روشن این مدّعاست.

۵ –  دیدگاه پنجم نیز با مراجعه به تاریخ و بی‌لیاقتی بسیاری از کسانی که بر اریکه‌ی قدرت تکیه زده‌اند آشکار و مبرهن است.

۶ – جمع اهل حل و عقد نیز چیزی افزون بر موارد یاد شده‌ی پیشین نیست و با جمع محدودی از عناصر خطاپذیر عصمت از خطا پدید نمی‌آید.

۷ – هفتمین گمانه نیز مردود است، چرا که صرف اتّفاق و کثرت عددی عصمت و مصونیّت از خطا نمی‌آورد، اگر چه میزان احتمال خطا را کاهش می‌دهد.

 

نتیجه‌ی این‌که:

۱ – مصداق‌شناسی معصومان نیاز به دلایل متقن و روشن دارد و آنچه گفته شد نمی‌تواند مصداق قابل قبولی برای مفاد آیه‌ی اولی الامر باشد.

۲ – روایات متعدّد بر انطباق آیه بر حضرت امام علی (علیه السّلام) و نیز ادلّه‌ی قاطع بر عصمت امامان اهل بیت (علیهم السّلام) وجود دارد. با وجود این ادلّه جایی برای چنین گمانه‌های پراکنده و بی‌حاصل وجود ندارد.

۳ – قرآن مجید در جاهای دیگر از جمله در آیه‌ی تطهیر به صراحت عصمت اهل بیت را بیان کرده است.[۳]

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی امام شناسی؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: حمیدرضا شاکرین، محمدرضا کاشفی


 

[۱]. امامت‌پژوهی، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۲۵۸

[۲]. بنگرید: علّامه محمّد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۳۰، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۳۵۵، قم: دارالفقه للطباعه و النّشر، چاپ اوّل، ۱۳۷۹٫

[۳]. در توضیح مفادّ این آیه و چگونگی انطباق آن بر حضرت علی ع بنگرید: علّامه سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی، امام‌شناسی، ج ۳، (صلِّی الله علیه و آله و سلّم) ۱۴۱-۲۲۴، مشهد: علّامه طباطبایی، چاپ سوم، ۱۴۱۸ ق.