آیا دین صرفا ماهیت فردى و خصوصى دارد یا داراى نقش و کارکرد اجتماعى نیز هست! اگر هست کارکرد آن چیست؟
دین افزون بر کارکردهاى فردى، داراى نقش اجتماعى نیرومند و بدیل ناپذیرى است. از همین رو از دیرزمان فیلسوفان و اندیشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دین توجه چشمگیرى داشته اند. اکنون به اختصار به پاره اى از کارکردهاى اجتماعى دین اشاره مى شود:
ایجاد جامعه سالم
وجود جامعه سالم، یکى از بنیادى ترین نیازهاى اجتماعى انسان است. تحقق این مهم و حسن روابط و مناسبات اجتماعى انسان در گرو امورى است از جمله:
۱ – جهت گیرى به سمت اهداف، ایده آل ها و معیارهاى تکاملى، پیش برنده و بشر دوستانه.
۲ – وجود قوانین جامع، دقیق و عادلانه.
۳ – رعایت عملى عدالت و اجراى قوانین؛ قناعت به حقوق خود و رعایت حقوق دیگران.
۴ – پاى بندى به تعهدات و پیمان ها.
۵ – پاس داشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى و احساس محبت و مهربانى نسبت به یکدیگر.
به قول شاعر:
خلل پذیر بود هر بنا که مى بینى
مگر بناى محبت که خالى از خلل است
۶ – انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.
دین پشتوانه اخلاق اجتماعى
یکى از نقش هاى بنیادین دین در اجتماع، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترین و والاترین آموزگاران اخلاق، انبیاى بزرگ الهى بوده اند و ژرف ترین، جامع ترین و کهن ترین مضامین و احکام اخلاقى را در منابع دینى و با پشتوانه الهى مى توان یافت.
از نگاه استاد مطهرى اخلاقِ منهاى خدا و منهاى دین و ایمان، هم چون اسکناس بدون پشتوانه و استدلال بدون منطق است.[۱] ایشان در این باره «ژرژبیدو» رهبر سوسیالیست هاى فرانسه و از مدافعان اعلامیه حقوق بشر را مثال مى آورد که وقتى سخن از استقلال الجزایر به میان آمد شدیدا با آن مخالفت کرد و جزو سازمان هاى آدمکش در برابر آزادى خواهان الجزایرى قرار گرفت.[۲] بنابراین بدون خدا و دین، معنویت و اخلاق سرابى بیش نیست.
به قول داستایوفسکى «اگر خدا (دین) نباشد همه چیز مباح است».[۳]
ریشه همه اینها یک چیز است و آن فاصله گرفتن سیاست و نظام مدیریت جامعه از خدا و دین. خدا سرسلسله معنویات است و هم پاداش دهنده کارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه که خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مى کند که انسان در جهان، معنویتى قائل باشد. یعنى وقتى که انسان به خدایى معتقد باشد مى تواند انسان ها را دوست داشته باشد، این احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اعتقاد مذهبى پشتوانه مبانى اخلاقى است. کسى که مى گوید اخلاق از مقوله زیبایى است، و زیبایى را هم زیبایى معقول و معنوى مى داند باید توجه داشته باشد که اساسا تا ما به یک حقیقت و زیبایى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشیم نمى توانیم به یک زیبایى معنوى دیگر معتقد باشیم. زیبایى معنوى روح یا زیبایى معنوى فعل؛ وقتى معنى پیدا مى کند که ما به خدایى اعتقاد داشته باشیم. اگر خدایى نباشد معنى ندارد که فعل فقط در دنیا خوب و زیبا باشد. اساسا فعل زیبا یعنى فعل خدایى، فعلى که گوئى پرتوى از نور خدا در آن هست.[۴] پاره اى از کارکردهاى اخلاقى – اجتماعى دین عبارت است از:
۱ – استوار ساختن میثاق ها و پیمان ها
احترام به عهد و پیمان یکى از ارکان اساسى تمدن است. این نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز که هنوز است جانشینى پیدا نکرده است.
«ویل دورانت» در کتاب «درس هاى تاریخ» مى نویسد: «مذهب… به مدد شعائر خود میثاق هاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از این راه استحکام و ثبات به وجود آورده است».[۵]
۲ – ایجاد انسجام و همبستگى اجتماعى
«رابرتسون اسمیت» بر آن است که دین دو کارکرد دارد: یکى تنظیم رفتار فردى براى خیر همگان و دیگرى برانگیختن احساس اشتراک و وحدت اجتماعى. او مناسک دینى را وحدت زا و تحکیم بخش اشتراک اجتماعى مى داند.[۶]
«امیل دورکیم» نیز نقش حیاتى دین را ایجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مى داند. او مى گوید: «مناسک دین براى کارکرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند که خوراک براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زیرا از طریق همین مناسک گروه خود را تأیید و حفظ مى کند».[۷]
برخى از کارویژه هاى دین در راستاى ایجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:
۲ـ۱ – انگیزش محبت و عواطف انسانى.[۸]
۲ـ۲ – بسط شخصیت و مقابله با خودخواهى و طغیانگرى هاى نفس انسان.[۹]
۲ـ۳ – رفع اختلاف،[۱۰] فراموشاندن بدى ها و تصفیه کدورت ها.[۱۱]
۲ـ۴ – تعهدآفرینى و ایجاد احساس مسئولیت.[۱۲]
استاد مطهرى در این باره مى نویسد: «تأثیر مهم دین و نقش دین در اجتماع این است که نوعى انقلاب فکرى و وجدانى به وجود مى آورد که عواطف و احساسات و هدف ها و ایده آل ها و معیارها دگرگون مى شود و جهان بینى عوض مى شود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مى کند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پیدا مى کند و جهت دیگر غیر از جهت زندگى فردى را درک مى کند، نوع دلبستگى عوض مى شود».[۱۳]
عدالت و قانون
دین بزرگ ترین پشتوانه اجراى عدالت و قانون است. فروغى از «منتسکیو» نقل مى کند: «مذهب مى تواند هنگامى که تمام قوانین کشورى و سیاسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشکیلات و قوانین سیاسى باشد».[۱۴]
جایگاه عدالت در دین چنان ارجمند است که قرآن دراین باره مى فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ ».[۱۵]
براساس آیه بالا برقرارى عدالت اجتماعى یکى از اهداف مهم بعثت انبیاء و انزال کتاب آسمانى است.
کار ویژه هاى عدالت مدار دین :
۱ – بینش و انگیزش
نقش دین و پیامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگیزش نسبت به آن نقش بدیع و انحصارى است و با دیدگاه فیلسوفان و دیگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنیادین دارد:
۱ـ۱ – در بعد نظرى، «دین» با ارایه جهان بینى عدالت نگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى از کل عدالت جهانى مى شناساند، نه این که این جهان را آکنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمین منافع خود، لازم شمرد. از طرف دیگر دین آینده بشریت و حرکت تاریخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگیر و جهان گستر معرفى مى کند.[۱۶]
۲ـ۱٫ در بعد عاطفى و انگیزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پرکشش، جاذبه دار و مطبوع و دلپذیر مى سازد.[۱۷]
۲ – ارایه قوانین عادلانه
مطمئن ترین منبع قوانین عادلانه براى بشر، قوانین دینى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسیر شهوات و خودخواهى، انتظار نمى رود. علم و تکنولوژى نیز نه تنها انسان را به عدالت نزدیک نساخته، بلکه بر اثراسارت آن در دست انسان هایى که اسیر شهوات و هواهاى نفسانى خویشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.
«ژوزوئه دوکاسترو» مى گوید: «جهان در حالى که علم و صنعت آن، پیشرفت کرده است، سیاست جهان دوران توحش را طى مى کند».[۱۸]
«ژان ژاک روسو» مى نویسد: «براى کشف بهترین قوانینى که مناسب ملل است، یک عقل کل لازم است که ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هیچ حس نکند [ فاقد گرایش شهوانى باشد]. هیچ گونه وابستگى با طبیعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما کمک کند. پس فقط خدایان مى توانند آن طور که باید و شاید به مردم قانون عرضه دارند».[۱۹]
آنچه گذشت، تحلیل مسئله از منظر برون دینى و به عبارت دیگر نگاه برون متنى است. از دیگر سو با مرورى کوتاه بر قوانین اسلامى و آیات قرآن، روشن مى گردد که اسلام دینى جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگى انسان را در نظر گرفته است. این دین، همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستى دعوت مى کند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، فرهنگى، تربیتى و… دارا است.
«ادوارد گیبون»[۲۰] مى نویسد: «… قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمیناست. که شامل مجموعه قوانین دینى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضایى، جنایى و جزایى است. همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگى روزانه گرفته تا تشریفات دینى؛ از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب و مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده همه را در بر دارد».[۲۱]
۳ – مبارزات آزادى بخش
نقش دین و پیامبران در مبارزه با استبدادها و اختناق ها و درگیرى با مظاهر طغیان، از اساسى ترین نقش هاست. قرآن در حکایت هاى تاریخى خود درگیرى هاى پیامبران را با مظاهر استبداد مکرر یادآورى مى کند و در برخى آیات خود تصریح مى کند طبقه اى که با پیامبران همواره در ستیز بوده اند، این طبقه بوده اند.[۲۲]
۴ – استقرار نظم عادلانه
یکى از کارویژه هاى انبیا، تلاش در جهت ایجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوح (علیه السلام) هر پیامبرى که آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ریخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.[۲۳] چنانکه گذشت، قرآن در آیه ۲۵ سوره حدید یکى از اهداف بعثت انبیا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.
استاد مطهرى در معناى این آیه مى گوید: «یعنى بر هم زدن یک نظم فاسد موجود و استقرار یک نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالت ها و نبوت ها بوده، فقط این امر در اسلام ختمیه محرزتر و مشخص تر است».[۲۴]
پی نوشت ها
[۱] – شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۱۲۳، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، ۱۳۸۲٫
[۲] – همان، امدادهاى غیبى در زندگى بشر، ص ۴۳، قم و تهران: صدرا، چاپ هفتم، ۱۳۷۴٫
[۳] – همان، تعلیم و تربیت در اسلام، ص ۱۱۸، تهران: صدرا، چاپ بیست و پنجم، ۱۳۷۴٫
[۴] – همان جا.
[۵] – شهید مطهرى، وحى و نبوت، ص ۲۷، قم و تهران: صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴٫
[۶] – بنگرید: ملکم همیلتون، جامعه شناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، ص ۱۷۰، چاپ اول، ۱۳۷۷٫
[۷] – همان، ص ۱۷۹٫
[۸] – شهید مطهرى، یادداشت ها، ج ۴، ص ۱۲۳٫
[۹] – همان، ص ۱۲۳٫
[۱۰] – جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص ۵۲، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۸۰٫
[۱۱] – شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۵۷٫
[۱۲] – شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۱۴۱-۱۳۲٫
[۱۳] – همان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴٫
[۱۴] – محمد على فروغى، آیین سخنورى، ج ۲، ص ۱۹، ق: شهید مطهرى، همان، ص ۱۸۹٫
[۱۵] – حدید ۵۷، آیه ۲۵٫
[۱۶] – بنگرید: همان، تکامل اجتماعى انسان، قم و تهران: صدرا.
[۱۷] – جهت مطالعه بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، صص ۱۷۷-۱۷۴٫
[۱۸] – همان، ص ۱۲۳٫
[۱۹] – ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه منوچهر کیا، ص ۴۸، تهران: انتشارات گنجینه، چاپ دوم ۱۳۵۲٫
[۲۰] – Edward Gibbon.
[21] – جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد (صلی الله علیه وآله) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، ص ۹۸ ـ ۹۹، قم: دارالتبلیغ اسلامى، بى چا، بى تا.
[۲۲] – همان، وحى و نبوت، ص ۲۸٫
[۲۳]– مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامى، ص ۱۲۸٫
[۲۴] – همان.
پاسخ دهید