از آنچه که ما در بعضى روایات مىبینیم آمده است:

امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید: «اذا خرج القائم یاتى بامر جدید و کتاب جدید و سنه جدیده و قضاء جدید»؛[۱] «هنگامىکه قائم ظهور مىکند، فرماننو، کتابنو، روش نو و دادگاه (قضاى) نو مىآورد».

در حدیث دیگرى نیز آمده است: «اذا قام القائم جاء بامر جدید کما دعا رسول الله فى بدو الاسلام الى امر جدید»؛[۲] «هنگامىکه قائم قیام مىکند، امرى جدید مىآورد، همانگونه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در آغاز اسلام به امرى جدید دعوت کرد».

حال ممکن است این پرسش به میان آید که منظور از امر، کتاب، روش و قضاى جدید و نو چیست؟ آیا چیزى غیر از ؛ کتاب و قضاى فعلى مىآورد؟!

در پاسخ گفتنى است: تعبیر به نو و جدید، اشاره به این است که انقلاب مهدى یک دگرگونى اساسى است، نه روبنایى. از این رو جامعه خیال مىکند، چیز جدیدى غیر از آیین فعلى است ؛ در حالى که اسلام واقعى را بیان مىکند. مشکلات کاستىهایى که در عصر حاضر و قبل از ظهور دیده مىشود، عبارت است از:

۱ – احکام و معارف و فراوانى از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته به عللى (مانند پایین بودن سطح فرهنگ مردم و یا نبود زمینه آن) بیان نشده است.

۲ – تعالیم و احکامى از قرآن و اسلام فراموش شده و از یادها رفته است و براى مسلمانان ناآشنا است.

۳ – اصول و احکام فراوانى دچار تحریف و دگرگونى معنوى یا موضوعى گشته است.

این تحریفات، توجیهها، تاویلها، انحرافها و پیرایهها بسیارى از باورهاى اسلام ناب را تهدید مىکند و ساختههاى ذهنى مدعیان دین به عنوان باورهاى دینى ترویج مىشود!!

۴ – بدعتهایى در دین گذاشته مىشود و احکامى از قرآن و اسلام بر طبق میل مردم بیان مىشود که روح اسلام ناب از آنها بىخبر است!!

این پیرایهها و بدعتها، اسلام را طورى کرده که اگر امام آنها را از اسلام بزداید و حقیقت دین محمدى را آشکار سازد، مردم عوام خواهند گفت: این یک چیز جدیدى است، نه اسلام! در صورتى که اسلام واقعى همین است و امام آموزههاى دین را مطابق اسلام اصیل مطرح مىکند. او بدعتها را باطل مىکند و احکام خدا را همان گونه که صادر شده، ظاهر مىنماید و حدود اسلامى را بدون سهل انگارى اجرا مىکند، از این رواست که چنین برنامهاى براى مردم تازگى دارد. البته آنچه که او مىآورد، همان است که حضرت رسولاللّه و اهل بیت پیامبر بیان کردهاند و شیعه نیز آنها را از طریق عترت معصومین دریافت کرده است.

 

امام صادق (علیهالسلام) در این باره مىفرماید: «یصنع ما صنع رسول الله، یهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله امر الجاهلیه و یستأنف الاسلام جدید»؛[۳] «(مهدى) بر طبق شیوه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رفتار مىکند و آنچه از نشانههاى گذشته باشد، از میان مىبرد، همان گونه که پیامبر نشانههاى جاهلیت را از بین برد. پس از ریشه کن ساختن بدعتها، اسلام را از نو پیاده مىکند».

هم چنین آمده است: «لایترک بدعه الا ازالها و لا سنه الا اقامها» ؛ «هیچ بدعتى نیست، مگر آن که (مهدى) آن را (از پیکر اسلام) مىزداید و هیچ سنتى نیست، جز این که آن را بر پا مىدارد».[۴]

درباره کتاب تازه نیز باید دانست که این مسئله، به معناى آوردن قرآن دیگر نیست، بلکه آن حضرت اهداف و برنامههاى اصیل قرآن را بیان کرده و تفسیر واقعى آیات را بیان خواهد نمود: «لو قدقام قائمنا… استانف بکم تعلیم القرآن و شرایع الدین و الاحکام و الفرائض کمال انزل الله على محمد (صلیاللهعلیهوآله)» ؛ «وقتى قائم ما به پا خیزد… و سخنگوى ما سخن بگوید، قرآن و احکام دین را همان گونه که بر پیامبر نازل شده است از نوبه شما مىآموزد».[۵]

 

پس این درست نیست آن حضرت دین جدیدى مىآورد، بلکه او همه را به دین واقعى و سیره و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت پاک او دعوت مىکند و حتى در قضاوت و حکم رانى نیز چنین عمل مىکند ؛ هر چند براى دیگران تازه باشد. البته شکل حکومت آن حضرت (حکومت جهانى)، نحوه اداره جهان، تحقق برنامهها و اهداف والاى پیامبران و اولیا، بهبود کامل وضعیت مردم، گسترش توحید و یکتاپرستى در جهان، حاکمیت عدالت و قسط و انتخاب افراد بسیار شایسته و کاردان براى حکومت و… بىنظیر و بىمانند است.

 

امام صادق (علیهالسلام) مىفرماید: «زمین با نور پروردگار روشن مىشود و در زمین مکانى باقى نمىماند که در آن غیر خدا عبادت شود… و کنه دین براى خدا است، هر چند کافران را بد آید».[۶]

در حدیثى آمده است: «زندگان آرزو مىکنند که مردهها مىدیدند عدل و اطمینان و خیر بسیارى را که خداوند به ساکنان زمین رساند».[۷]

و «خداوند به دست قائم زمین را زنده مىکند… زمین زنده مىشود و مردم آن حیاتى نوین مىیابند، بعد از مرگشان».[۸]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – اثبات الهداه، ج ۳، ص ۸۳ ؛ الغیبه نعمانى، ص ۲۳۵، ح ۲۲٫

[۲] – ارشاد مفید، ح ۲، ص ۳۸۴ ؛ کشف الغمه، ح ۲، ص ۴۶۵٫

[۳] – الغیبه نعمانى، ص ۲۳۰، ح ۱۳ ؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۲، ح ۱۰۸٫

[۴] – وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۴۳۶ ؛ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۸۵٫

[۵] – اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۶، ح ۶۲۸ ؛ بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۴۷٫

[۶] – کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۵ ؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۶، ح ۱۵٫

[۷] – بشاره المصطفى، ص ۲۵۰ ؛ آثار الصادقین، ج ۲۹، ص ۲۶۸٫

[۸] – بحارالانوار، ج ۳۴، ص ۳۲۵٫