دنیا به دو معنا دنیا است؛ یکی از این جهت است که نزدیک ما است، نزدیکترین عوالم به مای حسّی این است، غیر از این چیز دیگری را حس نمیکنیم، نزدیک ما است. یکی این است که پستترین عوالم است. هیچ عالم به پستی این عالم نیست. از پستی دنیا این است که در هیچ عالمی از عوالم امکان راهی برای معصیت خدا جز در اینجا نیست. گناه فقط در اینجا است. لذا قبل از اینکه این زمین در اینجا ساخته بشود، بشر روی زمین بیاید، هیچ گناهی نبود، ملائکه هم با اعجاب میگفتند: «أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ»[۱] قبل از آن خبری از این چیزها در آنجا نبود، از این گناهها، کثافتکاریها خبری نیست. کثافتکاری برای این موجود است و جای او هم اینجا است. پای خود را از اینجا فراتر بگذارد، دیگر راهی به معصیت ندارد. در عالم برزخ دیگر انسان راهی برای گناه ندارد. کما اینکه دیگر راهی برای برگشت هم ندارد؛ هر چه است همین است، دیگر تمام شد. هر گُلی به سرش زده است در این عالم است، هر گِلی هم به سر خود زده است در همین عالم است، تمام شد. اختیار در این عالم است، انتخاب در این عالم است.
پی نوشت
[۱]– سورهی بقره، آیه ۳۰٫
پاسخ دهید