«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

امشب شب غَم‌باری است. شب عزا و شب ماتم خاندان نبوّت و همه‌ی شیعیان تا انقراض عالَم است. شب غروب شَمس وجود حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است و شب غُربت و اِنکسار حضرت علی مرتضی (علیه السلام) است و شبی است که فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) پَرشکسته هستند. شبی است که امام زمان (ارواحنا فداه) عزادار هستند و قلب نازنین ایشان در فشار است. لذا به امام زمان (ارواحنا فداه) و به شما در عَزا نشستگان تسلیت عرض می‌کنم.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) بانویی هستند که دارای ولایت مُطلقه می‌باشند

با عنایت خودشان چندین جمله راجع به شخصیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و درس‌هایی که باید از این مادر بیاموزیم، به محضر شما عرض می‌کنم. شخصیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حدّی است که به جز خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی مرتضی (علیه السلام)، کسی در وزن حضرت زهرا (سلام الله علیها) وجود ندارد و سِعه‌ی وجودش‌اش به اندازه‌ای نیست که بتواند مَرزهای دریای بی‌ساحل نورِ فاطمه (سلام الله علیها)، ارزش‌های فاطمی و حقیقت ملکوتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را برای ما تعیین نماید و بگوید از کجا شروع شده است و به کجا ختم خواهد شد. از این جهت کُمیت عقل ما نسبت به معرفت کامل حضرت زهرا (سلام الله علیها) ناقص است. اما خداوند متعال در قرآن شریف در سوره‌ی مبارکه‌ی «احزاب» و در سوره‌ی مبارکه‌ی «آل‌ عمران» و در سوره‌ی مبارکه‌‌ی «الرحمن» و در سوره‌ی مبارکه‌‌ی «هَل أتی» و در سوره‌ی مبارکه‌‌ی «نور» درخشش حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در حدّی که دل‌ها مجذوب ایشان بشود و با جَذبه‌های فاطمی راه را پیدا کنند و از مرز انسانیّت بیرون نروند این جَذبه آن‌ها را نگاه دارد، به طور اجمالی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را معرفی فرموده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران آیه‌ی مُباهله نازل شده است. «فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ[۲]»؛ خداوند متعال در این آیه‌ی کریمه پنج نور مقدّس را در یک مرتبه‌ای قرار داده است که هیچ شخصیّتی در عالَم امکان به این ارتفاع و ارتقاء و به این منزل و منزلت رَسایی ندارد و نمی‌رسد. خداوند متعال هم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به عنوان یک انسان کامل، ولی در لباس بانوان معرّفی فرموده است و این افتخاری برای همه‌ی بانوان عالَم توحید است که کسی می‌تواند در لباس زن به مقام ولایت مُطلقه برسد و جان عالَم بشود و همه‌ی عوالِم نقش جسمِ او را ایفا کنند.

حاکمیّت روح بر جسم انسان

همان‌گونه که روح انسان نسبت به اعضاء و جوارح او حاکمیّت و ولایت دارد و حاکمیّت و ولایت او نیز به صورت کُن‌فیکون است. یعنی وقتی جان و روح ما که شما می‌توانید اسم آن را مغز بگذارید،‌ وقتی دستور می‌دهد چشم‌تان را ببندید، به محض آمدن دستور چشم فوراً بسته می‌شود. وقتی دستور می‌آید که چشم خود را باز کنید و نگاه کنید، فوراً چشم خودتان را باز می‌کنید و به هرجایی که دستور آن روح و جان و قلب و مغز و عقل قرار دارد، با اجرای فرمان آن عقل چشم به هدف خود می‌رسد. زبان نیز به همین صورت است. روح دستور می‌دهد تا حرف بزنیم. دستور می‌دهد سکوت کنید، فوراً لب فرو می‌بندیم و حرف نمی‌زنیم. لذا اگر بدن با همه‌ی خصوصیّاتش باشد و این روح نباشد، اعضاء و جوارح بدن ما از کار افتاده است. نه نقش دیدن را ایفا می‌کند و نه نقش گفتن، نقش شنیدن، نقش حرکت، نقش دفاع ‌کردن، نقش تهاجم و هیچ نقشی دیگری ندارد. همه چیز این جسم قائم به آن روح است و تصرّف آن روح، تصرّف جسمانی نیست؛ تصرّف در جسم است، ولی خودش جسم نیست و یک حقیقت متعالی است که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا[۳]»؛ مشخّص می‌شود که مسأله‌ی روح از عالَم اَمر است و از عالَم خلق نیست. عبارت «وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» هم اعلان این معناست که این راه‌هایی را که شما برای عالِم‌شدن دارید، برای شناخت روح این مسیر کفایت نمی‌کند. «وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»؛ اگر شما بتوانید تمام منظومه‌ها را با ابزاری که در آینده کشف می‌شود، سِیر کنید، همه‌‌ی سیّاراتی که دور خورشید هستند و به عنوان منظومه به حساب می‌آیند را بگردید و سپس به منظومه‌های دیگر راه پیدا نمایید و راه شیری را که میلیون‌ها یا شاید بلکه میلیاردها ستاره در آن گُنجانده شده است و بسیار شلوغ و ُمحیّرالعقول است و اگر شما به همه‌ی این‌ها احاطه داشته باشید، مادامی که به ملکوت دست پیدا نکرده‌اید و مسأله‌ی روح را که بر جسم محیط است، نیافتید و آن را نشناختید، علم شما قَلیل است؛ زیرا این فقط ظاهر است و بدون باطن مانند همین جسمی است که بدون روح می‌باشد. این‌که حق‌تعالی فرموده است: «لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ[۴]»؛ حرکات این‌ها علمی است، حرکات‌شان از روی حکمت است. به صورت ریاضی و هندسی است، مهندسی‌شده است، برنامه‌ریزی شده است و امکان این‌که جسم ما بدون روح به برنامه‌های خود عمل نماید، وجود ندارد. تمام عالَم نیز روح دارد و آن روح است که در مورد آن فرموده است: «لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ».

کسانی که روح عالَم هستند و به همه‌ی انبیاء الهی (سلام الله علیهم اجمعین) یاری رسانده‌اند

روح مراتبی دارد که در مرتبه‌ی اوّل حقیقت نبوی و حقیقت محمّدی است که از او به عقلِ کُل یاد شده است و فرمان اوّل متعلّق به عقلِ کُل است. در مرحله‌ی پایین‌تر آن روح مُرتضوی است که حضرت امیرالمؤمنین علی بن‌ ابی‌طالب (علیه السلام) شعاع وجود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و نور است، روح است، ملکوت است، باطن است، سِرّ است و نَفسِ نَفیس حضرت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در مرحله‌ی نازل‌تر آن که مبدأ این عالَم شده است و برای این عالَم مادری می‌کنند، روح مقدّس حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) قرار دارد. لذا احترامی را که همه‌ی امامان ما و رئیس همه‌ی این‌ها خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) دارند و توسّلی را که حضرت آدم (علیه السلام) به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشته است و حضرت نوح (علیه السلام) در نجات از طوفان گوشه‌ی چادر ایشان را گرفته است و حضرت ابراهیم (علیه السلام) به برکت خَمسه‌ی طیّبه‌ در آتش نسوخته است و حضرت موسی (علیه السلام) به دریا عَصا زده است و برای او به صورت یک جاده‌ی خُشک درآمده است و بنی‌اسرائیل را عبور داده است و سپس برای دشمن حضرت موسی (علیه السلام) به صورت دریای خروشان شده است و دشمن را در کام خودش غرق کرده است، در تمامی حوادثی که موجب نجات پیامبران الهی (سلام الله علیهم اجمعین) شده است، همه‌ی  این‌ها به حقیقت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حقیقت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حقیقت حضرت بَتول (سلام الله علیها) وابستگی داشته‌اند و آن‌ها باطن قضیّه بوده‌اند و ظاهر قضیّه کشتی حضرت نوح (علیه السلام)، عَصای حضرت موسی (علیه السلام) و دَم حضرت عیسی (علیه السلام) است؛ اما باطن قضیّه حقیقت این سه نور مقدّس است. لذا همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) به وسیله‌ی الهام و وحی الهی این بزرگان را می‌شناختند و در گرفتاری‌ها از روح مقدّس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) کمک می‌گرفتند.

حسّاسیت ویژه‌ی حضرت جوادالائمه (علیه السلام) نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)

حضرت امام جواد (صلوات الله علیه) که نور چشم امام رضا (علیه السلام) هستند و نه تنها نور چشم حضرت رضا (علیه السلام) هستند، بلکه حَلّال مشکل امامت هستند.‌ تا زمان امامت حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) امامان ما همگی در سنّ بالا به امامت رسیده‌اند و برای اشخاص عادی جای توجیه وجود دارد که کسی به آن‌ها چیزی یاد داده باشد. ولی حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) در سنّ کودکی و در ۸ سالگی صاحب ولایت مُطلقه‌ی کُلّیه‌ی الهیه شده‌اند. هم تصرّف در کائنات با اراده‌ی ایشان عملی شده است و بیش از ۲۰۰ مورد معجزه از حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) نقل شده است و هم در احاطه‌ی علمی ایشان، تمام دانشمندان آن عصر و برجستگان در گشودن معمّاهای علمی با بیان حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) یقین پیدا کردند که علوم ایشان به صورت اکتسابی نیست، بلکه مظهر علم خداوند متعال است، لوحِ محفوظ حقّ است که در این عالَم تجلّی کرده است. حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) نسبت به مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک حسّاسیت‌هایی را که متفاوت با امامان دیگر است، از خودشان نشان داده‌اند. مثلاً وقتی در مدینه بودند یا بعد از آن‌که «مأمون» (علیه اللعنه) او را به مَرو بردند، حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام)  از بغداد یا مَرو به مدینه می‌آمدند، در روضه نماز نمی‌خواندند به حُجره‌ی مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) تشریف می‌آوردند و در آن‌جا مشغول نماز خواندن می‌شدند که مردم به این آیه توجّه داشته باشند که پروردگار متعال فرموده است: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۵]»؛ آن بُیوتی که خداوند اذن داده است، مانند فرودگاه است. هر کسی می‌خواهد که دعایش پرواز نماید و به عَرش الهی برسد و عَرش الهی بلرزد و در دعا پاسخ خود را دریافت کند، باید این دعا برود و پرواز خود را از آن فرودگاه انجام بدهد. تا زمانی که دعاهای صاحب‌دلان به آن خانه متّصل نشود، دعا قدرت عُروج ندارد. پرواز دعا از آن‌جاست.‌ اگر هم دعا مُستجاب بشود و خداوند متعال بخواهد با تضرّع و دعا و اِبتهال به کسی چیزی کَرَم نماید، در موقع نُزول نیز به آن‌ خانه نازل می‌شود و به برکت این انوار طیّبه دعای ما مُستجاب می‌شود. یا صعود نماز ما به برکت این‌هاست و قبولی نماز ما نیز با این‌هاست. حضرت امام جوادالائمه (علیه السلام) نیز با نماز خواندن در خانه‌ی فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) اعلان این معنا را کردند که این‌جا حُکم مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دارد، این مانند همان است، آن ظاهر است و این باطن است و هم فرمودند که خداوند متعال هرچه در عالَم آفریده است و تا اَبد می‌آفریند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) و مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مسیر فیض پروردگار متعال هستند و خداوند از مسیر این‌ها ایجاد می‌نماید. از این جهت هم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، هم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و هم مادر ما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) حقّ تشریع دارند.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مَجرای فیض تمام عالَم هستند

این‌که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: ما حجّت خداوند بر مردم هستیم و «و جدّتنا فاطمه حجه اللّه علینا[۶]»؛ مادر ما حجّت بر ماست. حجّت‌الحُجج حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند. این نشان می‌دهد که در مقام ایجاد عالَم بستری که از طریق آن بستر اراده‌ی الهی عبور می‌نماید و هر چیزی را خلق می‌نماید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این مَجرای فیض‌بودن نسبت به همه‌ی ملائکه‌ی الهی جَنبه‌ی مادری دارند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نسبت به همه‌ی ذرّات خاک و همه‌ی اَفلاک مَجرای فیضِ خداوند متعال هستند.‌ به همین دلیل امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) تعبیری دارند که می‌فرمایند ذرّات عالَم نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها) معرفت دارند و خداوند متعال طاعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بر همه‌ی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) واجب کرده است و حتّی در یک مقطعی به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز اطاعت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را واجب کرده است. وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بستر رحلت قرار گرفته بودند و دَمادم احتضار ایشان بود، دست حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند و دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در دست حضرت علی (علیه السلام) گذاشت و هر دو را روی قلب خود قرار داد؛ سپس به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب کردند: یا علی! «هذه ودیعه اللّه، و ودیعه رسوله محمّد (ص) عندک فاحفظ اللّه و أحفظنی فیها و إنّک لفاعل، هذه و اللّه سیّده نساء أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین هذه و اللّه مریم الکبرى أما و اللّه ما بلغت نفسی هذا الموضع حتّى سألت اللّه لها و لکم فأعطانی ما سألته یا علیّ أنفذ لما أمرتک به فاطمه[۷]»؛ علی‌ جان! این امانت خداوند متعال است، وَدیعه‌ی حق‌تعالی است. این همان قرآن است. همان‌گونه که قرآن وَدیعه است، حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز همان وَدیعه هستند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) وَدیعه‌ی خداوند متعال است و وَدیعه‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ علی جان! از این وَدیعه پاسداری کن و تو باید از این گنج و سرمایه‌ی دین محافظت نمایی. من نسبت به تو تردیدی ندارم؛ تو در محافظت از این گوهر آن‌چه از تو ساخته است را انجام خواهی داد. اما این مهم است که در محافظت شخص فاطمه (سلام الله علیها) استفاده از شمشیر لازم است، اما در محافظت شخصیّت فاطمه (سلام الله علیها) صبر تو سنگر حفاظت شخصیّت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است.

رشادت‌های حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ‌‌های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) غیرت‌الله بودند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قدرت‌الله بودند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) یدالله بودند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سیف‌الله بودند، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اسدالله بود. در طول ۱۰ سال حکومت اسلامی با رهبری نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که ۸۰ جنگ واقع شده است، دست و بازوی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که درب‌های بسته‌ی فتح را برای مسلمانان باز کرده است و زور بازوی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)  بود که گِره بسته‌ی جنگ‌ها را گشوده بود. در این ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها) نه ذوالفقار حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کُند شده بود و نه قدرت بازوی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کاهش پیدا کرده بود؛ علی (علیه السلام) همان علی (علیه السلام) بود که با دو انگشت خود درب خیبر را کَند که ۴۴ قهرمان و پَهلون کار آزموده آن را باز و بسته می‌کردند؛ ولی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را با دو انگشت خود این درب را کَندند و لرزه بر تمام قَعله‌های خیبر انداختند که این‌ها وحشت‌زده شده بودند و گمان کردند که قیامت قیام می‌کند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که وقتی یَلی مانند «عَمرو بن عَبدِوُدّ[۸]» را که خطر جدّی برای جبهه‌ی اسلام محسوب می‌شد را از پای درآورد، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی قیمت یک شمشیر زدن ایشان را فرمودند: «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین[۹]»؛ ضربه‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن روز مساوی با عبادت جنّ و اِنس در تمام عالَم آفرینش بود. اگر عبادت‌های همه‌ی عبادت‌کنندگان تاریخ خلقت را در یک کَفه‌ی ترازو قرار بدهید و آن شمشیر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که بالا رفت و خطر جدّی را از پیش روی اسلام و مُسلمین برطرف کردند را در کَفه‌ی دیگر ترازو قرار بدهید، قیمت آن شمشیر از همه‌ی عبادات عبادت‌کنندگان حتّی حضرت شُعیب (علیه السلام) که در عشق حق‌تعالی به اندازه‌ای گریه کردند که ۳ مرتبه بینایی خود را از دست دادند، یا حضرت داود (علیه السلام) که در مورد آن فرموده است: «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ[۱۰]»؛ وقتی ناله‌ی تسبیح حضرت داود (علیه السلام) بلند می‌شد، همه‌ی کوه‌ها و پَرندگان با امامت حضرت داود (علیه السلام) با نَوا درمی‌آمدند و تسبیح خداوند را می‌گفتند. اگر شما همه‌ی این‌ها را در یک کَفه‌ی ترازو قرار بدهید و شمشیر زدن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن موقعیّت را در یک کَفه‌ی دیگر ترازو قرار بدهید، آن شمشیر به همه‌ی این عبادت‌ها رُجحان دارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که صاحب این بازو و صاحب آن شمشیر است و دارای آن شُجاعت و قدرت است. اما فرمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دادند، خواستند تا مردم دنیا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در قدرت دیگری بشناسند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فقط در میدان نبرد جنگ سخت قهرمان نیستند؛ بلکه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کسی است که با داشتن آن بازو و با داشتن آن ذوالفقار، برای حفظ شخصیّت حضرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) تلاش کردند.

شخصیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

اگر بخواهیم در مورد شخصیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) از زبان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بشنویم، فرموده‌اند: «وَ أَمَّا اِبْنَتِی فَاطِمَهُ فَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ اَلْمَلَئِکَهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ اَلْمَلَئِکَهُ مَرْیَمُ، فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلى نِساءِ اَلْعالَمِینَ[۱۱]»؛ دخترم فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) از اوّلین تا آخرین سیّده‌ی نساء عالَم خلقت است. وقتی فاطمه (سلام الله علیها) در محراب عبادت برای عبادت به پا می‌خیزد، ۷۰ هزار مَلَک به سلام او می‌آیند و نِدایی را که ملائکه به مریم (سلام الله علیها) نِدا می‌کردند، همان نِدا را به فاطمه (سلام الله علیها) می‌کنند. ملائکه در این ندا عرضه می‌دارند: «یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلى نِساءِ اَلْعالَمِینَ»؛ ۷۰ هزار مَلَک از جانب خداوند متعال مأموریت پیدا می‌کنند که هم به سلام حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حال نمازشان مُشرّف بشوند و هم به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اعلان کنند که دنیا جایگاه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و پَرچم‌بودن فاطمه (سلام الله علیها) در جهت اثبات حقّانیت ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حقّانیت ایشان در حکومت‌شان را همه باور کنند، از جانب خداوند آمده‌اند تا به ایشان بگویند: «إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ»؛ بعضی از مُفسّرین اعتقاد دارند که حضرت مریم (سلام الله علیها) از مقام نبوّت بدون بهره نبوده‌اند. زیرا حق‌تعالی فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ[۱۲]»؛ در این‌جا تعبیر اصطفا به کار رفته است که این تعبیر برای انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) است. این موضوع را مُفسرّین ما نپذیرفته‌اند؛ ولی واقعاً مُحیّرالعقول است که ملائکه به حضرت مریم (سلام الله علیها) خطاب می‌کردند که تو برگزیده‌ی خداوند متعال هستی. «یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ[۱۳]»؛ ای مریم! خداوند متعال تو را برگزیده است، تو را انتخاب کرده است. «وَ طَهَّرَکِ[۱۴]»؛ در وجود تو هیچ نوع آلودگی وجود ندارد، تو آیینه‌ی تمام‌نمای خداوند متعال هستی. از هر حجاب و غُباری پاکیزه هستی. در مورد حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، ۷۰ هزار مَلَک از جانب پروردگار متعال شهادت به برگزیدگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و به طهارت ایشان و مُکرراً فرموده است: «اِصْطَفاکِ»؛ یعنی۷۰ هزار مَلَک دو بار اصطفا را در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) به کار می‌برند و این موضوع را پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) اِخبار می‌کند تا مسلمان‌ها تا دامنه‌ی قیامت بدانند که فاطمه (سلام الله علیها) پَرچم‌دار توحید است و اگر کسی در زیر پَرچم حضرت زهرا (سلام الله علیها) قرار نگیرد، موحّد نیست. خداوند متعال ایشان را برگزیده است؛ «اِصْطَفاکِ»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) عصمت دارند. «طَهَّرَکِ»؛ از همه‌ی جَهل و گناه و خِلاف مُبرّا هستند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم در علم عصمت دارند و هم در عمل طهارت دارند.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ثَمره‌ی قرآن کریم هستند

سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «یَا عَلِیُّ وَ اِلْتَفِتْ[۱۵]»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این را برای عموم مردم در مسجد بیان کردند و مقام و جایگاه و جَلال حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را خبر دادند که ۷۰ هزار مَلَک در نماز به طواف حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌آیند و خطاب می‌کنند: «یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلى نِساءِ اَلْعالَمِینَ»؛ سپس فرموده‌اند: «یَا عَلِیُّ وَ اِلْتَفِتْ»؛ وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم سخن می‌گفتند، حضرت علی (علیه السلام) در سمت راست ایشان قرار داشتند؛ آن‌گاه روی خود را به سوی علی‌ بن ابی‌طالب (علیه السلام) کردند و فرمودند: یا علی! «إنَّ فاطِمهَ بَضعَهٌ مِنّی و هِىَ نورُ عَینی و ثَمَرَهُ فُؤادی[۱۶]»؛ علی جان! فاطمه (سلام الله علیها) قُماش من است، او را بَشر عادی به شمار نیاور. «بَضعَهٌ مِنّی»؛ من نورالله هستم و این فاطمه (سلام الله علیها) قُماش من است، پاره‌ی تن من است، تکّه‌ای از من است. «إنَّ فاطِمهَ بَضعَهٌ مِنّی و هِىَ نورُ عَینی»؛ عبارت «نورُ عَینی» تعریف و توصیف عجیبی است. اگر چشم انسان سالم باشد، ولی نور نباشد، حتی اگر چشم سالم باشد و سلامت کامل هم داشته باشد، قوی‌ترین چشم هم باشد ولی نور نباشد، هیچ‌جا را نمی‌بیند. انسان چشم را برای چشم‌انداز نیاز دارد. وقتی چشم‌انداز نداشته باشد، چشم به درد او نخواهد خورد. «نورُ عَینی»؛ فاطمه (سلام الله علیها) خورشید است، آسمان است. دین من که برای خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) تا دامنه‌ی قیامت چشم‌انداز تعریف می‌نماید، آن شمس و آن نوری که چشم‌انداز دین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به وسعت همه‌ی عالَم روشن می‌نماید و برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دیدگاه ترسیم می‌کند، آن فاطمه‌ی من است؛ «نورُ عَینی».  «و ثَمَرَهُ فُؤادی»؛ خداوند متعال قرآن را بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرموده است.‌ حق‌تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ[۱۷]»؛ روح‌الأمین قرآن را بر قلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرد، اما این شجره و نَهال را که مأمور خداوند حضرت جبرئیل (علیه السلام) در قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) غَرس کرد، به بار نشسته است و میوه داد. میوه‌ی قرآن من که رویش پیدا کرده است، فاطمه‌ی من است که ثَمره‌ی قرآن من است.‌ حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین جایگاهی دارند که انسان هم دوست دارد اشک شوق بریزد که چنین مادری دارد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه شخصیّتی هستند که سایه‌ی ایشان بر سر ماست و ما در سایه‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فرزندان ایشان هستیم. «و ثَمَرَهُ فُؤادی؛ یَسوؤُنی ما ساءَها[۱۸]»؛ هر چیزی که فاطمه (سلام الله علیها) را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده است. «و یَسُرُّنی ما سَرَّها[۱۹]»؛ هرچه موجب خشنودی فاطمه (سلام الله علیها) بشود، مایه‌ی خشنودی من است.‌ یعنی رضای فاطمه (سلام الله علیها) رضای من است، غضب فاطمه (سلام الله علیها) غضب من است؛ رضای فاطمه (سلام الله علیها) رضای خداست و غضب فاطمه (سلام الله علیها) غضب پروردگار متعال است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) چنین شخصیّتی هستند.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی کبری (سلام الله علیها)

امشب دیگر خورشید وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) غروب می‌کند. دیگر خانه‌ی پدرمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تاریک می‌شود. سِپَر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شکست. سِلاح علی (علیه السلام) از دست رفت. سنگر ایشان ویران شد و دیگر حِفاظی برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باقی نماند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) عرضه داشت: «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی[۲۰]»؛ علی جان! ۹ سال در خانه‌ی تو بودم. در این مدّت دروغی از من نشنیدی و خیانتی به تو روا نداشتم. یعنی علی جان سعی کردم رونق زندگی‌ات باشم، چراغ زندگی‌ات باشم. علی جان! تا جایی که در توانم بود، در خدمتت بودم. اما علی جان! با این حال مرا حلال کن. خداوند به داد دل پدرمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برسد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شروع به گریه کردند و فرمودند: فاطمه جان! مقام تو بالاتر از این حرف‌هاست. اما معرفت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ببینید که می‌فرماید قُربانی شدن من برای ولایت تو حقّ ولایت شما را اَدا نکرده است. من خودم را فدای تو کرده‌ام، ولی از تو طلبکار نیستم. حقّ تو بیش از جانی بوده است که فاطمه جان خود را قُربانی تو کرده است. کاش جانی بیش از این داشتم و می‌توانستم تو را یاری کنم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه کردند و متقابلاً فرمودند: اگر بنا باشد تا کسی از دیگری حلالیت بطلبد، من باید به تو بگویم که علی را حلال کنی. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌خواهند بفرمایند که شما در خانه‌ی من کتک خورده‌اید، در خانه‌ی من پَهلوی تو را شکستند، در خانه‌ی من سینه‌ی تو سوخته است. آن‌گاه عرضه داشت: علی جان! وصیّت من این است که فرزندان من کوچک هستند و احتیاج به مادر دارند.‌ آن‌ها در حال از دست دادن مادر خود هستند. علی جان! کار تو سخت شده است و باید جای مادر حسین را نوازش کنی. باید هوای فرزندان من را داشته باشی و در این اَمر عصبانی نشوی. اما نکته‌ی سوّم من این است: علی جان! باید خودت جانباز خانه‌ات را غُسل بدهی. علی جان! مرا شبانه غُسل بده، شبانه کفن کن، شبانه مرا به خاک بسپار. «وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً[۲۱]»؛ نمی‌خواهم این‌ها به دنبال جنازه‌ی من باشند. این مبازره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) با جریان سَقیفه تا دامنه‌ی قیامت بود که حاضر نشدند حتّی یک نفر از این غاصبین و مردم بی‌وفا و عَهدشکن به دنبال جنازه‌ی ایشان باشد. این کمک حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و کمک به جریان ولایت تا دامنه‌ی قیامت بود. برای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم بسیار گران بود. وقتی در مسجد خبر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را شنیدند که حَسنین (سلام الله علیهما) آمدند و گفتند: بابا! خودت را برسان؛ زیرا دیگر مادر نداریم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قدرت‌الله بودند، قهرمان بی‌بَدیل بودند، از مسجد تا منزل فاصله‌ی زیادی نبود؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در هیچ جنگی بر زمین نخوردند، اما در این فاصله‌ی کوتاه مُدام بر روی زمین می‌افتادند و بلند می‌شدند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خودشان را به منزل رساندند. عَمامه را از روی سر برداشتند، عَبای مبارک‌شان را کنار گذاشتند و سَر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را به دامن گرفت. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد: یا فاطمه! ولی مشاهده کردند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ نمی‌دهند؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد: ای دختر پیامبر! ولی مشاهده کردند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ نمی‌دهند؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زد: مادر حَسنین! ولی مشاهده کردند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ نمی‌دهند؛ صدا زدند: یا فاطمه! من علی هستم. گویا اشک چشم‌ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز بر روی صورت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ریخت. بی‌بی رجعت کردند و نگاهی به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) کردند؛ هر دو گریه کردند. در این‌جا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدا زدند: بالاخره فاطمه چشمش را باز کرد و آرامشی به دل حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دادند. اما «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۲]»؛ امام حسین (علیه السلام) کنار بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) هفت مرتبه از پَرده‌ی دل فریاد سر داد: «وَلَدی علی!»؛ ولی دیدند که پاسخی نمی‌آید. در این‌جا بود که خم شدند؛ «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ[۲۳]»؛ امام حسین (علیه السلام) صورت‌شان را بر روی صورت خونین حضرت علی اکبر (علیه السلام) گذاشتند و فرمودند: «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ[۲۴]».

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به عصمت حضرت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها)، امام‌ زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! چشم ما را به جمال امام‌ زمان‌مان (ارواحنا فداه) روشن بگردان.

خدایا! قلب ما را به معرفت و عشق امام‌ زمان‌ (ارواحنا فداه) مُزیّن کن.

خدایا! رهبر ما، ملّت ما و نظام ما را از خطرات حفظ بفرما.

خدایا! خیر و برکت را به معیشت مردم ما نازل بفرما.

خدایا! مشکلات و گِره‌های این کشور را به دست این دولت متدیّن، این دولت جهادگر و این دولت بی‌قرار و به دست این فرزند فاطمه (سلام الله علیها) باز بگردان.

خدایا! نسل جوان ما را به سامان برسان.

خدایا! حاجات این جمع و همه‌ی مُلتمسین و منظورین را برآورده بفرما.

خدایا! حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)، شهدا و گذشتگان‌مان را بر سر سُفره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) پذیرایی بفرما.

ان‌شاءالله از مدّاح خوب‌مان استفاده می‌کنید. نام حضرت زهرا (سلام الله علیها) اسم اعظم خداوند است؛ همه با نیّت صدا بزنیم: یا زهرا (سلام الله علیها).


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱٫

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ».

[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۵٫

[۴] سوره مبارکه یس، آیه ۴۰٫

[۵] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶٫

«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ».

[۶] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱، صفحه ۱۰۳۰.

«أطیب البیان: فی حدیث منسوب إلى العسکری علیه السّلام قال: نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمه حجه اللّه علینا».

[۷] الطرف: ۲۹ طرفه: ۱۹، الصراط المستقیم ۲: ۹۲ ح ۱۲ مختصراً، البحار ۲۲: ۴۸۴، ح ۳٫

«لمّا کان الیوم الّذی ثقل فیه وجع النّبیّ  (صلی الله علیه و آله و سلم) و خیف علیه الموت دعا علیّاً و فاطمه و الحسن و الحسین  (علیه السلام) و قال لمن فی بیته: اخرجوا عنّی، فقال لأمّ سلمه: تکونین ممّن على الباب فلا یقربه أحد، ففعلت أمّ سلمه فقال: یا علیّ، فدنا منه فأخذ بید فاطمه  (علیه السلام) فوضع على صدره طویلا و أخذ علیّ بیده  الأخری فلمّا أراد رسول اللّه  (صلی الله علیه و آله و سلم) الکلام غلبته عبرته فلم یقدر على الکلام، فبکت فاطمه  (علیه السلام) بکاء شدیدا، و علیّ و الحسن و الحسین  (علیه السلام) لبکاء رسول اللّه  (صلی الله علیه و آله و سلم) فقالت: یا رسول اللّه قد قطعت قلبی و أحرقت کبدی لبکائک یا سیّد النبیّین من الأوّلین و الآخرین و یا أمین ربّه و رسوله و یا حبیبه و نبیّه من لولدی بعدک و لذلّ أهل بیتک بعدک؟ من لعلیّ أخیک و ناصر الدّین من لوحی اللّه؟ ثمّ بکت، و أکبّت على وجهه فقبّلته و أکبّ علیه علیّ و الحسن و الحسین  (علیه السلام) فرفع رأسه إلیهم و یدها فی یده فوضعها فی ید علیّ و قال له یا أبا الحسن، هذه ودیعه اللّه، و ودیعه رسوله محمّد  (صلی الله علیه و آله و سلم) عندک فاحفظ اللّه و أحفظنی فیها و إنّک لفاعل، هذه و اللّه سیّده نساء أهل الجنّه من الأوّلین و الآخرین هذه و اللّه مریم الکبرى أما و اللّه ما بلغت نفسی هذا الموضع حتّى سألت اللّه لها و لکم فأعطانی ما سألته یا علیّ أنفذ لما أمرتک به فاطمه فقد أمرتها بأشیاء أمرنی بها جبرئیل  (علیه السلام)؛ و أعلم یا علیّ، أنّی راض عمّن رضیت عنه ابنتی فاطمه و کذلک ربّی و الملائکه یا علیّ ویل لمن ظلمها و ویل لمن ابتزّها حقّها و ویل لمن انتهک حرمتها و ویل لمن أحرق بابها و ویل لمن آذى حلیلها و ویل لمن شاقّها و بارزها اللّهمّ إنّی منهم بری‏ء و هم منّی برآء ثمّ سمّاهم رسول اللّه  (صلی الله علیه و آله و سلم) و ضمّ فاطمه إلیه و علیّا و الحسن و الحسین  (علیه السلام) و قال الله إنّی لهم و لمن شایعهم سلم وزعیم یدخلون الجنّه و حرب و عدوّ لمن عاداهم و ظلمهم و تقدّمهم أو تأخّر عنهم و عن شیعتهم زعیم لهم یدخلون النار؛ ثمّ و اللّه یا فاطمه، لا أرضى حتّى ترضی، ثمّ لا أرضى حتّى ترضی الحدیث».

[۸] عَمرو بن عَبدِوُدّ یا عَمرو بن عَبدِوَدّ (کشته‌شده در سال ۵ق) از برترین جنگجویان قریش که در جنگ خندق به دست امام علی (علیه السلام) کشته شد. بنابر برخی روایات، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ضربه علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) بر عمرو بن عبدود را در این جنگ، برتر از عبادت همه جِنیان و انسان‌ها دانسته است. ابن تیمیه، عالم اهل سنت و پایه‌گذار سلفیه، وجود عمرو بن عبدود را رد کرده است. برخی محققان، انگیزه ابن تیمیه را انکار فضایل امام علی (علیه السلام) دانسته‌اند. بر اساس روایتی از کتاب مناقب آل ابی‌طالب، نوشته ابن‌شهرآشوب، امام علی (علیه السلام) در خلال جنگیدن با عمرو بن عبدود، پس از آنکه عمرو، آب دهان بر چهره‌اش انداخت، چند لحظه از جنگیدن دست کشید تا خشم خود را فرونشاند، و سپس عمرو را کشت. درباره تولد و زندگی عمرو بن عبدود، اطلاعاتی در منابع تاریخی و روایی وجود ندارد، جز اینکه او از تیره بنی عامر بن لؤی از قریش بوده است. وی چنانکه در منابع شیعه و سنی آمده، در جنگ احزاب (خندق) در سال پنجم هجری قمری، همراه با عکرمه بن ابی‌جهل، هبیره بن ابی‌وهب، نوفل بن عبدالله بن مغیره و ضرار بن خطاب، به سختی از خندقی که مسلمانان کنده بودند گذشت. عمر بن عبدود که سومین جنگجوی قریش، و مساوی با هزار جنگجو دانسته می‌شد، مبارز می‌طلبید و مسلمانان را تحقیر کرد و گفت: صدایم گرفت از بس فریاد مبارزطلبی در میانتان سر دادم. بنابر نقل منابع، علی بن ابی‌طالب، پس از هر بار مبارزطلبیِ عمرو بن عبدود، برای جنگیدن با وی بلند می‌شد،؛ اما به خواست پیامبر، می‌نشست؛ تا آنکه پیامبر به امام علی (علیه السلام) اجازه مبارزه داد و عمامه خود را بر سر او بست و شمشیرش را به وی داد تا با عَمرو بجنگد.

امام علی (علیه السلام)، ابتدا عمرو بن عبدوُد را دعوت کرد تا به یگانگی خدا و رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت دهد و پس از آنکه او نپذیرفت، از او خواست که از همان راهی که آمده بازگردد و وقتی قبول نکرد، به او گفت از اسب فرود آید و مبارزه کند و او پذیرفت و حتی براساس نقل ابن‌ابی‌الحدید اسب خویش را پی کرد و یا این که زخمی به صورت اسبش زد و اسب گریخت. بنابر نقل جابر بن عبدالله انصاری که همراه امام علی (علیه السلام) بوده است، جنگ بین علی بن ابی‌طالب و عمرو بن عبدود بالا گرفت، تا آنکه صدای تکبیر علی (علیه السلام) بلند شد و مسلمانان دریافتند عمرو بن عبدود کشته شده است. بر اساس منابع تاریخی، علاوه بر عمرو بن عبدود، پسرش حسل نیز به دست امام علی (علیه السلام) کشته شد. در برخی گزارش‌ها آمده که امام علی (علیه السلام) پس از کشتن عمرو بن عبدود سر او را برابر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشت در این هنگام ابوبکر و عمر برخاستند و صورت علی  (علیه السلام) را بوسیدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که خوشحالی در سیمایش آشکار بود فرمود: این پیروزی (واقعی) است یا فرمود: این نخستین پیروزی است و شوکت و هیبت مشرکان از میان رفت و از امروز به بعد آنان دیگر با ما نمی‌جنگند و این ما هستیم که با آنان می‌جنگیم. بنابر آنچه در کتاب مناقب آل ابی‌طالب، نوشته ابن‌شهرآشوب (درگذشته ۵۸۸ق) به نقل از امام علی (علیه السلام) آمده، عمرو بن عبدود در خلال مبارزه با امام علی (علیه السلام)، بر چهره او آب دهان انداخت، و علی بن ابی‌طالب برای پرهیز از آنکه کشتن عمرو بن عبدود، از روی خشم و تشفی خاطر باشد، چند لحظه او را رها می‌کند و پس از فرونشاندن خشم خود، عمرو را در راه خدا به قتل رساند. در شعر مولوی (درگذشته ۶۷۲ق) که با این بیت شروع می‌شود: «از علی آموز اخلاص عمل/ شیر حق را دان منزه از دغل»، روایت مذکور بیان شده است.

در منابع روایی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که ضربه علی (علیه السلام) بر عمرو بن عبدود در جنگ خندق، بافضیلت‌ تر از عبادت جن و اِنس است. در برخی روایات در منابع اهل‌سنت از پیامبر  (صلی الله علیه و آله و سلم) است که پس از ضربتی که امام علی (علیه السلام) به عمرو زد به او فرمود: ای علی مژده باد بر تو که ضربت امروز تو بر اعمال امت من برتری و رجحان دارد. و در دیگر روایت حاکم نیشابوری، در المستدرک علی الصحیحین، از پیامبر  (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است که ضربت علی (علیه السلام) با فضیلت تر از اعمال امت من تا روز قیامت است. ابن‌تیمیه عالم اهل سنت و پایه‌گذار سلفیه در وجود عمرو بن عبدود تردید وارد کرده است؛ به باور او، در هیچ‌کدام از غزوه‌های بدر و احد و همچنین در غزوه‌های دیگر و سریه‌ها، اثری از نام عمرو بن عبدود نیست و آنچه درباره او در جنگ خندق نقل شده، در هیچ‌کدام از صحیحَین، یعنی صحیح مسلم و صحیح بخاری، نیامده است. با این‌حال، حضور عمرو بن عبدود در غزوه خندق، در منابع تاریخی مانند تاریخ طبری و تاریخ الاسلام ذهبی ذکر شده و حاکم نیشابوری از عالمان اهل سنت، در کتاب المستدرک علی الصحیحین، روایتی حاکی از حضور عمرو بن عبدود در غزوه بدر و مجروح شدن او نقل کرده است. همچنین در منابع تاریخی اشعاری از حسان بن ثابت صحابی پیامبر درباره افتخار کردن به قتل عمرو به دست امام علی، و نیز اشعاری در سوگ او از مسافع بن عبدمناف، هبیره بن ابی‌وهب از همراهان عمرو بن عبدود که از خندق عبور کرده بود، و خواهر عمرو نقل شده است. برخی پژوهشگران این تردید وارد کردنِ ابن‌تیمیه را ناشی از انگیزه او برای انکار فضایل امام علی (علیه السلام) دانسته‌اند.

[۹] الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۴، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰. / السیوطی، جلال الدین ابو الفضل عبد الرحمن بن ابی‌بکر (متوفای۹۱۱ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۱۸، ص۵۳. / الایجی، عضدالدین (متوفای۷۵۶ه)، کتاب المواقف، ج۸، ص۳۷۱، تحقیق:عبدالرحمن عمیره، ناشر:دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۷ه، ۱۹۹۷م. / التفتازانی، سعدالدین (متوفای۷۹۱ه)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۹۸. / الرازی الشافعی، فخرالدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴ه)، التفسیر الکبیر او مفاتیح الغیب، ج۳۲، ص۳۱، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه:الاولی، ۱۴۲۱ه – ۲۰۰۰م. / النیسابوری، نظام‌الدین الحسن بن محمد بن حسین المعروف بالنظام الاعرج (متوفای ۷۲۸ ه)، تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج۶، ص۵۳۸، تحقیق:الشیخ زکریا عمیران، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، لبنان، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۶ه – ۱۹۹۶م. / ابن ابی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۲۶، تحقیق:محمد عبد الکریم النمری، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت، لبنان، الطبعه:الاولی، ۱۴۱۸ه – ۱۹۹۸م. / ابن ابی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبه الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ ه)، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۶۰. / الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای۴۰۵ ه)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۴، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه:الاولی، ۱۴۱۱ه – ۱۹۹۰. / یحیی بن معین، ابو زکریا (متوفای۲۳۳ه)، تاریخ ابن معین (روایه عثمان الدارمی)، ج۱، ص۸۲، تحقیق:د. احمد محمد نور سیف، دار النشر:دار المامون للتراث – دمشق – ۱۴۰۰. / الخزرجی الانصاری الیمنی، الحافظ الفقیه صفی الدین احمد بن عبدالله (متوفای۳۲۹ه)، خلاصه تذهیب تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۱، ص۳۸۱، تحقیق:عبد الفتاح ابوغده، دار النشر:مکتب المطبوعات الاسلامیه، دار البشائر – حلب، بیروت، ‌ الطبعه:الخامسه ۱۴۱۶ ه. / الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای۳۸۱ه)، الخصال، ص۵۷۹، تحقیق، تصحیح وتعلیق:علی اکبر الغفاری، ‌ ناشر:منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه، سال چاپ ۱۴۰۳ – ۱۳۶۲. / ابن طاووس الحلی، ابی‌القاسم علی بن موسی (متوفای۶۶۴ه)، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ص۶۰، چاپخانه:الخیام قم، چاپ:الاولی۱۳۹۹. / ابن طاووس الحلی، ابی‌القاسم علی بن موسی (متوفای۶۶۴ه)، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ص۵۱۳، چاپخانه:الخیام قم، چاپ:الاولی۱۳۹۹. / الحلی، الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفای۷۲۶ ه)، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، ص۹۱، تحقیق:عبد الرحیم مبارک، ناشر:مؤسسه عاشوراء للتحقیقات والبحوث الاسلامیه – مشهد:تاسوعا، ۱۳۷۹. / النمازی الشاهرودی، الشیخ علی (متوفای۱۴۰۵ه)، ‌مستدرک سفینه البحار، ج۷، ص۴۳۹، تحقیق:تحقیق وتصحیح:الشیخ حسن بن علی النمازی، ناشر:مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، چاپ:۱۴۱۸. / المقدسی، الامام ابی‌عبدالله محمد بن مفلح (متوفای ۷۶۳ه)، الآداب الشرعیه والمنح المرعیه، ج۲، ص۳۰۱. / المرداوی المقدسی الحنبلی، علاءالدین ابوالحسن علی بن سلیمان بن احمد بن محمد (متوفای۸۸۵ ه)، التحبیر شرح التحریر فی اصول الفقه، ج۴، ص۱۹۴۴، تحقیق:د. عبد الرحمن الجبرین، د. عوض القرنی، د. احمد السراح، ناشر:مکتبه الرشد – السعودیه، الریاض، الطبعه:الاولی، ۱۴۲۱ه ۲۰۰۰م. / النووی الشافعی، محیی الدین ابوزکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعه بن حزام (متوفای۶۷۶ ه)، المجموع، ج۵، ص۵۹.

[۱۰] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۷۹٫

«فَفَهَّمْنَاهَا سُلَیْمَانَ ۚ وَ کُلًّا آتَیْنَا حُکْمًا وَ عِلْمًا ۚ وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ یُسَبِّحْنَ وَ الطَّیْرَ ۚ وَ کُنَّا فَاعِلِینَ».

[۱۱] تفسیر نور الثقلین، جلد ۱، صفحه ۳۳۷.

«فِی أَمَالِی اَلصَّدُوقِ (ره) بِإِسْنَادِهِ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: أَیُّمَا اِمْرَأَهٍ صَلَّتْ فِی اَلْیَوْمِ وَ اَللَّیْلَهِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ، وَ صَامَتْ شَهْرَ رَمَضَانَ، وَ حَجَّتْ بَیْتَ اَللَّهِ اَلْحَرَامَ وَ زَکَّتْ مَالَهَا، وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ وَالَتْ عَلِیّاً دَخَلَتِ اَلْجَنَّهَ بِشَفَاعَهِ اِبْنَتِی فَاطِمَهَ، وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اَللَّهِ هِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟ فَقَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: ذَاکَ مَرْیَمُ اِبْنَهُ عِمْرَانَ، وَ أَمَّا اِبْنَتِی فَاطِمَهُ فَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ اَلْمَلَئِکَهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ اَلْمَلَئِکَهُ مَرْیَمُ، فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفٰاکِ عَلىٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِینَ  ، و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجه».

[۱۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۳٫

[۱۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۴۲٫

«وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَهُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ».

[۱۴] همان.

[۱۵] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۱۱.

«أَبُو صَالِحٍ اَلْحَنَفِیُّ سَمِعْتُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: رَأَیْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَنَامِی فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ مَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِهِ مِنَ اَلْأَوَدِ وَ اَللَّدَدِ وَ بَکَیْتُ فَقَالَ لاَ تَبْکِ یَا عَلِیُّ وَ اِلْتَفِتْ فَالْتَفَتُّ فَإِذَا رَجُلاَنِ مُصَفَّدَانِ وَ إِذَا جَلاَمِیدُ یُرْضَخُ بِهَا رُءُوسُهُمَا».

[۱۶] الأمالى ، صدوق ، ص ۵۷۵٫

«إنَّ فاطِمهَ بَضعَهٌ مِنّی و هِىَ نورُ عَینی و ثَمَرَهُ فُؤادی؛ یَسوؤُنی ما ساءَها و یَسُرُّنی ما سَرَّها و إنَّها أوَّلُ مَن یَلحَقُنی مِن أهلِ بَیتی».

[۱۷] سوره مبارکه شعراء، آیات ۱۹۳ و ۱۹۴٫

[۱۸] الأمالى ، صدوق ، ص ۵۷۵٫

[۱۹] همان.

[۲۰] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، ج‏۱، ص۱۵۰-۱۵۱٫

«ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا».

[۲۱] روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص ۱۳۰٫

«اِنِّی اُوصیکَ اَنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ».

[۲۲] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ(ع) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ(ع): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ(ص) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».

[۲۳] لهوف سید ابن طاووس، صحفه ۱۱۳.

«فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ».

[۲۴] همان.