«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی».[۲]

به عزیزانی که سهمی در برگزاری این وبینار نورانی و ان شاء الله مفید دارند و به همه‌ی عزیزانی که در استماع و دلگرم کردنِ برگزار کنندگان با حضور و ارتباط و تشویق و نقدشان مشارکت دارند تبریک عرض می‌کنم، سراسرِ این ایّام، تجلّیاتِ حق است، جلوات حق، یکی بعد از دیگری، دل‌ها را در این ماه عزیز روشن کرده است و این ایامی هم که توفیق داریم در محضر فرهیختگان و اساتید بزرگوارمان مشرّف هستیم، هم ایام مباهله است، که مهم‌ترین حادثه بعد از غدیر در مسئله‌ی ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و شایستگی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هم در معرّفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، که این حضرات حجّتِ بالغه هستند و اهلِ مباهله هستند و اهل نفس هستند و اهل سوز هستند و دعای این حضرات مستجاب است، حقِ محض هستند و در مقابلِ باطلِ محض، اهل جبهه هستند و حضور پیدا می‌کنند. نزول آیه‌ی ولایت و مقامِ جمع الجمعیِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، که نماز و زکات را همراه با هم انجام دادند، دو عبادت را ادغام کردند و در حالِ رکوع موجبِ رضای خدا شدند و آیه‌ی ولایت، صریح‌ترین آیه در بابِ ولایت و حاکمیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارد.

همینطور نزولِ آیه‌ی تطهیر، که از غررِ آیات است و مقامی که این آیه برای اهل بیت عصمت و طهارت اثبات می‌کند، مقامی بالاتر از مقام حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام است، هم در آیه‌ی ولایت و هم در آیه‌ی تطهیر، کلمه‌ی «إنَّمَا» نقشِ خودش را دارد.

این مناسبت‌ها و مناسبت‌های دیگر را با همه‌ی وجود به امام زمان ارواحنا فداه و امّت شریف و رهبر عزیز و رئیس جمهور منتخب و شما بزرگواران تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

آیه‌ای که به محضر شما تلاوت کردم از سوره مبارکه یوسف است، اواخر سوره مبارکه یوسف که وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخاطب حق قرار گرفته است و مأمور شده است که بگوید «هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی» مسیرِ من این است، یعنی مسیرِ حکومتِ من، مسیرِ ارتباطات و تعاملات من، مسیرِ سیاسی من، مسیرِ اقتصادیِ من، مسیرِ فرهنگی و اجتماعی من «دعوت به خدای متعال» است، هر آنچه در زندگی هست، همه‌ی این‌ها فلشِ به سوی خدای متعال هستند و من مأمور هستم که این فلش‌ها را جهت‌دار کنم و همه‌ی مردم را به توحید دعوت کنم.

«وَمَنِ اتَّبَعَنِی»، ظاهرِ آیه این است که هر کسی هم که تابعِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اولی کار و باطن و ظاهرِ کارِ او هم باید دعوت به خدای متعال باشد.

در حکومتِ نبوی، دعوت به شخص، دعوت به گروه، دعوت به نژاد، دعوت به صنف خاص، معنی پیدا نمی‌کند، تکلیف و وظیفه‌ی حکومت هدایتِ جامعه به سوی خدای متعال است.

بر حسب روایت «وَمَنِ اتَّبَعَنِی»… که وقتی از امام جواد علیه السلام سؤال شد که چطور می‌شود که شما با سنِ کم امام باشید و صاحبِ ولایتِ مطلقه‌ی کلّیه‌ی الهیّه باشید؟ ایشان جواب فرمودند که چطور امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در سنِ کودکی بر حسبِ آیه‌ی قرآن این سمت را داشتند و هادی الی الله بودند و حجّت بودند، بعد این آیه را تلاوت کردند که تأویل و مصداقِ بارز «وَمَنِ اتَّبَعَنِی» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ایمان و صبر و تقوا و عدالت و دانش و ایثار و همه‌ی خوبی‌ها اول هستند.

این «وَمَنِ اتَّبَعَنِی» که مصداقِ بارزِ آن وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، سبک حکومتی ایشان در رفتار و گفتار، دعوت به خدای متعال است، مطلقا دعوت به شخص وجود ندارد، «مَا رَأیْتُ شَیْئًا إلاَّ وَ رَأیْتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ».

در این ارتباط امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمایشاتی دارند که هر حکومتی اگر مسئول است اقتصاد جامعه را در حدّی که همه در رفاه باشند و فقیری در جامعه پیدا نشود… که در حکومتِ فرزندشان امام زمان ارواحنا فداه اینطور خواهد بود… اگر باید مواسات رعایت بشود و اگر باید اخلاق حاکم باشد و اگر باید مهربانی با مردم فضای عمومی را پوشش بدهد، همه‌ی این‌ها برای هدایتِ مردم به سوی خدای متعال است، ما از خدا هستیم و به خدا برمی‌گردیم، تکلیفِ ما در این عالم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»،[۳] این عبادت، عبودیت، تسلیمِ خدا بودن، با خدا نفس کشیدن، با خدا حرف زدن، با خدا رفت و آمد داشتن، با خدا سیاست و تدبیر را به نفع مردم قرار دادن، همه‌ی این‌ها مقدّمه‌ی این است که انسان خدا را راضی کند و سبقه الله بشود و رنگ خدا بگیرد و آنچه انجام می‌دهد بجز برای خدا نباشد.

این اولین چیزی است که حکومت‌ها باید به تبعِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حکومتی خدامحور داشته باشند و هدف و مقصد و جهادِ آن‌ها در قدم اول نجاتِ مردم از اسارتِ نفس و در قدم دوم هم نجات مردم از اسارتِ طاغوت‌ها و در قدم سوم هم نجات مردم از اسارتِ جهل و خرافات است. حکومت در همه‌ی این‌ها وظیفه و تکلیف دارد.

لذا در این فرمایشِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور است که فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ».[۴]

باید مسیرِ حکومت این باشد، اولاً باید تابلوهای دین را در مسیرِ حرکتِ جامعه نصب کند تا مردم ورودممنوع‌ها را بشناسند، یک‌طرفه‌ها را بشناسند، به راه انحرافی نروند که به جهنّم برسند، مسیر بهشت را، مسیر رضوان الهی را، مسیر تخلق به اخلاق الله را، مسیر عرفان و معرفت را دقیق بدانند و برای آن‌ها اتمام حجّت رخ دهد.

اولین کارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در آن سیزده سالِ مکه «دعوت و هدایت و روشنگری و مقابله‌ی با جهل و مقابله با شرک» بود، تا اینکه در مدینه حکومت تشکیل دادند و آنچه را که سیزده سال با عمل تبلیغ کرده بودند و به زبان خویش آورده بودند، آن را در مدینه در شکلِ حاکمیتِ دین به نحو احسن ایفاء کردند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این فرمایش خویش می‌فرمایند: اولین کارِ حکومت «روشنگری» است، حکومت باید با مردم حرف بزند و بگوید که من برای خدا خدمت می‌کنم و منّتی بر شما ندارم، من مأمورِ خدای متعال هستم، من تکلیف دارم، من وظیفه دارم در خدمتِ شما باشم.

فرمودند: «سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم»، در قاموسِ دین و حکومتِ علوی، آن کسی که در رأس است از همه بنده‌تر است و به خدمت افتخار می‌کند.

در آن نامه‌ی زنده‌ی گویای تابوی دلنشینی که افتخارِ ماست، نوشتند که «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ»،[۵] این حکومت برای شما طعمه نیست که فکر کنید لقمه‌ی چربی بدست آورده‌اید و باید استفاده کنید، بلکه امانتی را به دوش گرفته‌ای، «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»،[۶] تو امینِ مردم شده‌ای، خلافت امانت است، اداره‌ی امورِ جامعه از برترینِ امانت‌هاست، در آن آیه ۷۲ سوره مبارکه احزاب می‌فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»، می‌گویند امانت همان ولایت و حکومت و حکمرانی است.

وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مسئولیت حکومت را در صیانتِ مردم از افتادنِ در گودال‌های جهنّم و تباه شدنِ از عمرِ آن‌ها، صیانتِ از جوان‌ها، از عمرِ فرهیختگان، از عمرِ آحادِ مردم، که عمر ضایع نشود و ذخیره‌ی آخرت بشود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این کار را در رأس برنامه‌ها می‌دانند، اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، همه‌ی این‌ها فرعِ معرفت و بینش و دانش است، و وجود مقدّسِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این منشوری که از حکومتِ خودشان به همه‌ی حاکمانی که ادّعای پیروی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دارند، اول «لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ»،[۷] این دین الهی که سبک زندگی ماست و ضمانت اجرای آن هم با حکومت‌ها و با ولایت است، باید این را برای مردم تبیین کنند، باید شبهات را برطرف کنند، باید این دین را که مطابق با فطرت است، همانگونه که لوله‌کشی به خانه‌ها برای تأمینِ حیاتِ مردم است، این دین مهم‌تر از آب گواراست، باید برای مردم مانند آب گوارا باشد، قابل هضم باشد، و این شبهاتی که تحمیل شده است و دین برای بعضی از مردم ترسناک شده است، حکومت باید در قدم اول این موضوع را حل کند و به مردم باور ایجاد کند که دین پاسخگوی نیازهای شماست، دین برای آباد کردنِ دنیای شماست، و دین برای تأمینِ سعادتِ ابدی شماست، دنیای شما برای ساختنِ ابدیت است، شما باید مرگ را بمیرانید، شما برای همیشه زنده هستید، پس باید برای همیشه کار کنید نه برای چند روز، کسی که با اعتقاد به ابدیت ایفای رسالت می‌کند، خستگی ناپذیر می‌شود، ولی کسی که برای دو روز دنیاست، حرکت و فعالیتِ او محدود و فرسایشی خواهد بود، اما کسی که برای خدا و برای ابدیت به پا می‌خیزد عاشقانه خدمت می‌کند.

 فرزند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و الگوی مناسبِ جامعه‌ی ما بعد از انقلاب که مرحوم آیت الله شهید مظلوم آقای بهشتی بود، ایشان این تعبیر را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته است که «ما عاشقان خدمت هستیم نه تشنگان قدرت».

نکته‌ی دومی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مطرح فرمودند و باید برای حکام بعنوان یک دستورالعمل و استراتژی مطرح بشود «نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ» است، باید شهرها را از بهم‌ریختگی… صلاح در برابرِ فساد است، «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّه»،[۸] قدرت‌طلبان، جاه‌پرست‌ها به هر کجا که می‌روند نظم زندگی مردم را بهم می‌ریزند، اوضاع را تعطیل می‌کنند، برای مردم تحمیل و مشکل‌ساز هستند، هزینه درست می‌کنند، خرج درست می‌کنند، لکن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمده‌اند که برای مردم صلاح ایجاد کنند، آن بهم‌ریختگی‌های اقتصادی و ناهنجاری‌ها اخلاقی و نفوذی‌های سیاسی را در وضعیتی قرار بدهد، نظم و سازمانی برای آن ایجاد کند که هدفدار باشد و برای مردم باعثِ بهم ریختگی فکری و فساد اخلاقی و فساد اجتماعی نباشد.

پس ایجاد صلاح یعنی نظم، یعنی قانون، یعنی تمدّن، این کار کاری است که بعد از مسئله‌ی بینش و ایمان و فرهنگ، اولین قدم «ایجاد تمدّن» است، تمدّنی که ما را به سوی خدا می‌برد، تمدّنی که دنیا و آخرت ما را نورانی می‌کند، پاکیزه می‌کند، نه تمدّنِ جنگلی، تمدّنِ عرشی می‌خواهیم، قلوبِ بشر را با نقوشِ عرش مزیّن کردن و بشر را آسمانی نمودن و در مسیرِ پرواز و اعتلاء قرار دادن، لذا یک تمدِنی که هم پاسخگوی همه‌ی خواست‌ها و نیازهای غریزی و طبیعی و جسمی و آرزوهایی که در محدوده‌ی شرع انجام می‌شود، «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»،[۹] وجود مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در عینِ اینکه زاهدتر از ایشان در عالم وجود ندارد، ولی وقتی پیراهن می‌خرند یک پیراهنِ بهتری را انتخاب می‌کنند و آن را به جناب قنبر می‌دهد، قنبر می‌گوید: شما خطیب جمعه هستید و شما باید این پیراهنِ قیمتی‌تر را بپوشید، ایشان می‌فرمایند: شما جوان هستید.

رعایتِ حالِ جوان‌ها در تأمین آرزوهای جوانی‌شان، در چارچوبِ شرع، این همان مصداقِ اصلاح در بلاد است، اگر کسی بخواهد شهرها را آباد کند، استان‌ها را در مسیرِ توسعه‌ی تمدّنی قرار بدهد، هم به خواست‌های طبیعی و غریزی اشخاص، خصوصاً جوان‌ها، توجّه می‌کند، برای آن‌ها زمینه‌های حفظ سلامت بدن که ورزش یکی از آن‌هاست، ورزشی هدفدار، نه ورزشی سرگرم‌کننده و تضییع عمر، آن ورزش ورزش مفید نیست، ورزشی که ورزش جسم با ورزش روح همراه باشد، و اراده‌ی ورزشکار را قوی کند، ورزش توانایی برای اراده‌ی بشر ایجاد کند، او را در برابرِ هوس‌های شیطانی و در برابرِ وسوسه‌های تجاوز به نوامیس و تجاوز به حقوق مادی مردم باز دارد، ورزشکار از جوانمردی و مردانگی بهره‌مند بشود، ورزش تقویتِ اراده است، ورزش بالا بردنِ قدرتِ روحی و تعالی اخلاقی است.

این کار که سلامت جسم جامعه را باید در برنامه داشته باشد و منظور کند، و جسم را از روح جدا نکند و پیوندی میان دنیا و دین و آخرت و ظاهر و باطن ایجاد کند، این از مصادیقِ اصلاح در بلاد است، و از این قبیل مسائل که ایجادِ زراعتگاه‌های خوب، تفریحگاه‌های خوب، تأمینِ نشاط جامعه، مقابله‌ی با افسردگی جوانان و زنان و پیران، و رونق دادن به نظام خانواده، جریانِ چشمه‌ی محبّت در تار و پود خانواده که اساسِ سعادتِ جامعه‌ی بشری است.

نکته‌ی سومی که در حکومت علوی، خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در عمل رعایت نمودند و با این ارائه‌ی تابلو، از ما هم می‌خواهند که آنطور باشد، «تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ»، هم قوانین جزائی اسلام که انسانی‌ترین قانون در بُعدِ احکام جزایی و کیفری هم برای اسلام است، اسلام می‌گوید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»،[۱۰] قصاص برای مرگِ کسی نیست، برای پاسداری از زندگی افراد جامعه است، اگر ترس از قانون و قاطعیت دستگاه قضائی برای کسانی که تعهد دینی ندارند نباشد، آن‌ها حرمتی برای خون و دماء مردم قائل نخواهند بود، آدم‌کشی رواج پیدا می‌کند، این حدود است که عقل را حفظ می‌کند، شراب عقل را زایل می‌کند، لذا اسلام برای صیانتِ عقل، برای شرابخوار حد قرار داده است، زناء نظام خانواده را بهم می‌ریزند، امنیت اخلاقی را از بین می‌برد، ارث را نابود می‌کند، چون وقتی حرامزادگی در یک محیطی وارد شد، در مسائل حقوقی و ارثی هم اثر می‌گذارد. خدای متعال برای صیانت از خانواده حدّی برای آن گناه بزرگ قرار داده است.

همینطور مال مردم باید محفوظ بماند، حاصل رنج یک تولید کننده، باید امنیتِ تولید داشته باشد، لذا دستبرد به حرزِ یک مولد و یک صاحب ملک و یک مالک، این موجب حد می‌شود، «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا»،[۱۱] دین که فرهنگ عمومی است و برای تضمینِ سعادتِ دنیا و آخرت آمده است باید مصون از تعرض بماند، لذا قرآن کریم و احکام نورانی اسلام برای ارتداد حد قائل شده است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حکومت علوی خودشان به صحنه آوردنِ حدود الهی و اقامه‌ی حد را جهت صیانتِ عقل و دین و خانواده و مال مردم، این اقامه‌ی حدود نقش دارد، جامعه را آرام می‌کند، آسایش خانواده‌ها را تأمین می‌کند، نگرانی‌ها را از ناامن کردن، که محاربه یکی از اموری است که در اسلام برای آن حد قائل شده‌اند، بهم ریختنِ امنیت، ایجاد آشوب و فتنه، ترساندنِ مردم با اسلحه، این‌ها محاربه است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حکومت برای این مسئله یک فصلی را باز کرده است و اقامه‌ی حدود را جزو مسئولیت‌های استراتژی حکومت خود معیّن می‌کند.

نهایتاً «فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ»، اسلام آمده است که پابرهنه‌ها را حمایت کند، اسلام آمده است تا کسِ بی‌کس‌ها بشود، اسلام آمده است تا پناهِ بی‌پناهان بشود، از این جهت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مسئله‌ی تأمین امنیتِ آحاد مردم، سرپرستیِ خانواده‌های بی‌سرپرست و ایجادِ آرامش در وجودِ آن‌ها، شخصاً در موقعیتِ خلافت راه می‌افتادند و گاهی زیر آفتاب می‌ایستادند تا همه ایشان را ببینند، می‌فرمودند در سایه‌ی دیوار یا زیر سقف ممکن است کسی نتواند به من دسترسی پیدا کند، این ایجاد حجاب بین مسئول و مردم جزوِ زشتی‌هایی است که در اسلام تقبیح شده است، باید مسئولِ جامعه در دسترسِ آحادِ مردم جامعه باشد.

وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»[۱۲] بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان در جامعه بطور ناشناخته راه می‌رفتند، در بازار حرکت می‌کردند، بازاری‌ها را به انصاف و یاد گرفتن فقه دعوت می‌کردند، و اگر نابسامانی می‌دیدند در همانجا تازیانه به دست داشتند و خلافکار را ادب می‌کردند.

بانویی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکایت برد که گوشتی خریده‌ام و گوشت نامرغوب است و صاحب من قبول نمی‌کند و قصاب هم گوشت را نمی‌پذیرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودشان با قصاب صحبت می‌کنند تا این بانوی خدمتکارِ مظلومه گرفتارِ ظلمِ اربابِ خود نشود، شاید بشود کاری کرد.

از این قبیل حضورهای آرام‌بخش و تضمین‌کننده‌ی آسایش باطنی از وجود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه الی ماشاءالله نقل شده است، و اینکه مظلومی با وجود حکومت علوی احساس نکند… حضرت فرمودند: جامعه به سعادت و فلاح و رستگاری نمی‌رسد تا زمانی که مظلوم حق خود را به راحتی از ظالم بگیرد. تنها گرفتنِ حق نیست، بلکه حفظِ کرامتِ مظلوم است، مظلوم نباید دامانِ قاضی را بگیرد، نباید التماس و التجاء کند، نباید بر سرِ مظلوم منّت بگذارند که مشکلِ تو را حل کردیم، بلکه مظلوم باید مسئولین و دستگاه قضائی و قضات را برای خود یک حصن حصین بداند و وقتی به آنجا می‌رود احساسِ عزّت و سربلندی کند، همینطور مسئولینِ دیگر.

این امنیت روانی، امنیت اخلاقی، امنیت سیاسی، امنیت قضائی، امنیت نظامی، این‌ها مسائلی است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در برنامه‌ی حکومت خویش جزو اولویت‌ها به حساب آورده‌اند و به همه‌ی مسئولانی که امروز با داعیه‌ی اقامه‌ی حکومتِ علوی و اهتزاز پرچم غدیر به صحنه آمده‌اند، این‌ها بدانند که تکلیف سنگینی دارند و امانت بزرگی به دوشِ آن‌ها آمده است.

وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مقابله‌ی با تبعیض و نجاتِ آن‌هایی که حقشان پایمال شده است و فرصت‌ها از آن‌ها گرفته شده است و فرصت‌های اقتصادی و سیاسی انحصاری شده است و فقط عده و گروه و خانواده‌ای می‌توانند از این امکانات برخوردار باشند و اکثریت زیر پا له بشوند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این موضوع را جزو بالاترین دردها به حساب می‌آورند، و انگیزه و علّتِ قبولِ حکومت، با اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مردِ عرشی و آخرتی و عارف و عاشق هستند، ولی چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حکومت ظاهری را قبول می‌کنند؟ در سومین خطبه نهج البلاغه، خطبه‌ای به نام خطبه‌ی شقشقیه است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آنجا این نکته را باز کرده‌اند، فرمودند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ». جمله‌ی اول جمله‌ی جمهوریت است، احترام به حضورِ عامه است، احترام به امّت اسلامی است، وقتی جامعه‌ای بپا خواست و از شخصیت و کریمی چیزی خواست، اگر لبّیک در برابرِ خواستِ عمومی نباشد و آبی به عطش آن‌ها ارائه نشود، این مخالفِ کرامت اخلاقی و وظیفه‌ی انسان و شرعی است، اولین نکته در قبولِ حکومت، حضورِ حاضر بود، این جمهوریت بود که درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، آنچنان ازدحام آوردند که نزدیک بود استخوان‌های حسنین علیهما السلام در فشارِ جمعیت شکسته شود، وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به مردم احترام می‌گذارند، چیزی را که طالبِ آن نیست و عطشِ آن را ندارد، می‌فرمایند به احترام مردم قبول می‌کنند، «وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ».

نکته‌ی اول «احترام به مردم» است، که در همه‌ی حکومت‌های انبیاء و ائمه علیهم السلام، آن چیزی که مهم بوده است احیای مردم بوده است، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»،[۱۳] کعبه برای مردم است، قرآن «هُدًى لِلنَّاسِ»[۱۴] است، کعبه «وُضِعَ لِلنَّاسِ»[۱۵] است، امام هم «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»[۱۶] است.

وقتی جمهور و مردم نباشد امام می‌خواهد برای چه کسی امامت کند؟

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اصلِ حضورِ مردم را، جمهوریت را یک اصل مهمی در قبولِ ولایت و حکومت به حساب آورده‌اند.

نکته‌ی دوم اینکه آمدنِ این‌ها آمدنِ شعاری نبود، بلکه حجّت بر من تمام شد، این‌ها اعلانِ آمادگی برای نصرتِ من کردند، فقط طلبکار نبودند، فقط به دنبالِ این نبودند که مرتب مدام توقعات را بالا ببرند و از حکومت تنه بزنند که چه دارند و چه ندارند، خودشان اعلانِ مشارکت کردند.

ملّتی که حکومتی را انتخاب می‌کند، حکومتی که از متن مردم برآمده است، باید مردم آن حکومت را حمایت کنند، باید مردم گره‌ها را باز کنند.

آنچه که در دوران دفاق مقدّس اتفاق افتاده است که یک معجزه‌ی آشکار بود، این معجزه برای حضورِ مردم بود، حکومت که نمی‌توانست با دنیا بجنگد، این حضورِ مردم بود که جبهه‌ها را هشت سال سرپا نگه داشت و در برابرِ سلاح‌های ویرانگرِ شرق و غرب، همه‌ی قدرت‌های اتمی مقابلِ ما بودند و این کشورهای وابسته‌ی به شرق و غرب، سلاح و امکانات و قشون و سربازشان بر علیه ما بودند، ولی چه چیزی ما را پیروز کرد؟ چه چیزی موجبِ عنایتِ خدا و نزولِ نصرِ الهی شد؟ «وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ».

وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حالِ هدایت کردنِ مردم هم هستند، ای مردمی که انقلاب کردید! ای مردمی که شما حاکم تعیین کردید! اینکه شما تعیین کنید و رأی بدهید و بعد هم در خانه‌های خودتان بنشینید، این آگاهی و بصیرت و تمدّن و خودباوری نیست، شما که این قدرت را دارید و می‌توانید حکومتِ الهی را محقق کنید و پرچم غدیر را به اهتزاز دربیاورید، خودتان بوجود آورده‌اید و باید خودتان حفظ کنید.

این دومین جمله‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رابطه‌ی بین حاکم و امّت را معرّفی می‌کند، این حاکم خادمِ شماست، این شما هستید که باید امکانات در اختیارِ او قرار بدهید، این شما هستید که باید در روزهای سختی در کنار حاکم باشید، باید حاکم را تنها نگذارید، «وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ».

سومین نکته که خیلی مهم است و جزو کلماتی است باید آن را با آب طلا نوشت و ایده‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هدف از حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به جهان بشریت بیان کرد و فطرت‌های خفته را با این جملات بیدار کرد، «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ»، که یکی از ادلّه‌ی ولایت فقیه هم همین است، «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»، خدای متعال از دانشمندان و فرهیختگان و آگاهان و اندیشمندان جامعه پیمان اخذ کرده است که اگر دیدند تبعیض طبقاتی بی‌داد می‌کند، شکم عدّه‌ای از سیری بزرگ شده است و از شدّت چاق بودن نمی‌توانند حرکت کنند، شکم عدّه‌ای دیگر از شدّت گرسنگی به پشتشان چسبیده است و نا ندارند بروند.

در جامعه‌ای که فاصله‌ی طبقاتی نهادینه شده است، خودِ ثروتمندها هم زمین‌گیر می‌شوند و به قیام‌ها و چالش‌های مستضعفان بر علیه آن‌ها مبتلا می‌شوند، هم مستضعف زمین‌گیر شده است و هم بارِ سنگینِ پول و ثروت، پشتِ ثروتمند را شکانده است. در صورتی که یک جامعه که یک‌پیکر است، اینقدر این پیکر زشت شده است، سر بزرگ شده است و پاها لاغر، این تناسب تناسبِ درستی نیست، این هیکل هیکلِ قابلِ دیدن نیست و اصلاً نمی‌شود به آن نگاه کرد، این نفرت‌آور است.

وجود نازنین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این را بعنوانِ یکی از مسائلِ راهبردی در حکومتِ علوی معرّفی می‌کنند که اگر عالمی به حکومت رسید، فرهیختگان جامعه عموماً باید این رسالت را احساس کنند و این مسئولیت را از بُنِ دندانشان باور کنند که جامعه‌ی طبقاتی جامعه‌ی توحیدی نیست، جامعه‌ی علوی نیست، جامعه‌ی نبوی نیست، در جامعه‌ای که ضعیف پایمال می‌شود و قوی نابجا بزرگ می‌شود، این جامعه قابل تحمل نیست.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که حکومت را بعد از بیست و پنج سال انزوا پذیرفتند، می‌فرمایند علّت این امر این بود که دیدم ضعیف در ضعف خود در حال نابود شدن است و متمکّن هم در تمکّن‌های نابجا و اسراف‌ها و زیاده‌روی‌ها در حالِ از بین رفتن است، من برای صیانت از جامعه، که این دو گروه را تعدیل کنم، ضعیف را به حد میانه برسانم و آن کسی هم که نابجا بزرگ شده است، آن چاه نیست، متورّم نیست، وَرَم کرده است، می‌خواهم این وَرَم را هم خاموش کنم.

این فرو نشاندنِ وَرَمِ ثروتمند که ثروت را طبیعتِ خود می‌داند، در حالی که تحمیل است، این از نظرِ نفوذِ ویروس‌های طمع و حرص اینقدر بزرگ شده است، این وَرَم است و طبیعت و فطرتِ تو نیست.

برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این امر قابل تحمّل نیست که پابرهنه‌ها و حاشیه‌های شهر و آواره‌ها و کپرنشین‌ها آنطور در زحمت و ذلّت باشند و عدّه‌ای هم ثروتشان در کشورهای مختلف برای بیگانگان یک حمایت باشد و اینجا هم به برکتِ داشتنِ پول‌های چنین و چنان، هم از مالیات فراهم کنند و هم حقوقِ ضعیفان را با امکانات خودشان پایمال کنند. «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا»، قرار نگیرند، اندیشمندان، فرهیختگان، صاحبان تریبون باید در این جهت بیقرار باشند، و کسی که امروز پرچم غدیر را به دست گرفته است باید نسبت به نجات مستضعفانِ حق از دست داده، و نسبت به انقیادِ گردن‌کلفت‌هایی که با حقوقِ ضعفای جامعه توانسته‌اند گردن‌کلفت و باج‌گیر و مالیات‌نده و همدم با بیگانه بشوند، باید این‌ها را هم به پایین بکشانند و جامعه هم بتواند در حدّ متعادلی حرکتِ خود را بدونِ بیماری فقر و اسراف و استکبار، دو بال باشند، هم مولدین مولدینی باشند که در خدمت ضعفا باشند، و هم ضعف ضعفا در آن حد نباشد که نتوانند هیچ حرکتی کنند.

این می‌شود «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا».[۱۷]

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم به مسئولین و دولت جدید ما توفیقِ سیرِ مسیرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در نجاتِ ضعفا و در تعدیلِ کسانی که نابجا به جاهایی رسیده‌اند کمک بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ کسی که امروز پرچم غدیر را به دست دارد و بعنوانِ نایب امام زمان ارواحنا فداه مسئولین را ارشاد و هدایت می‌کند مستدام بدار.

خدایا! ملّت عزیز ما را که با همه‌ی رنج‌ها همیشه در صحنه و بر سرِ صندوق‌ها حاضر هستند و این مرتبه یک سیّد ولایتمدارِ دلسوزِ مردمی را انتخاب کرده‌اند، خدایا! این مردم با امیدی نفس می‌کشند، امیدِ این مردم را ناامید مگردان و عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان.

از همه‌ی اساتید بزرگوار دانشگاه، فرهیختگان و علمایی که در محضرشان هستم عذرخواهی می‌کنم که تحمّل کردند و کرامت اخلاقی نشان دادند و توفیقات روزافزونِ یکایکِ شما را از خدای متعال آرزو دارم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)

[۳] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶

[۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ (اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ یَسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاهِ.)

[۵] نهج البلاغه، نامه ۵ (و من کتاب له (علیه السلام) إلى أشعث بن قیس عامل أذربیجان: وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَهٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَکَ؛ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّهٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَهٍ؛ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ؛ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ؛ وَ السَّلَام.)

[۶] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۸ (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا)

[۷] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ (اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ، فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ وَ سَمِعَ وَ أَجَابَ، لَمْ یَسْبِقْنِی إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِالصَّلَاهِ.)

[۸] سوره مبارکه نمل، آیه ۳۴ (قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِهَا أَذِلَّهً ۖ وَکَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ)

[۹] سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۲ (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۹

[۱۱] سوره مبارکه مائده، آیه ۳۸ (وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)

[۱۲] غرر الحکم و درر الکلم ، جلد ۱ ، صفحه ۴۳۷ (وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی ذِکْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ وَ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ اَلْحَاجَهُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَهٍ بُکْمٍ وَ یَتَتَبَّعُ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ اَلْغَفْلَهِ وَ مَوَاطِنَ اَلْحَیْرَهِ .)

[۱۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۵ (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ)

[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۵ (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ ۚ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ ۖ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ ۗ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)

[۱۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۹۶ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّهَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ)

[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)

[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۴۳ (وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ ۚ وَإِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ)