ایمان را به این جهت ایمان میگویند برای اینکه به آدم آرامشی میدهد. آدم تا زمانی که به چیزی باور پیدا نکرده باشد در شک به سر میبرد. امّا وقتی باور او جدّی شد دیگر آرامش دارد. دیگر این طرف و آن طرف نمیزند، دل او راحت میشود. اگر دل از پذیرفتن خدا و رسول خدا آرام است، اگر همهی دنیا هم بیایند و تشکیک کنند شما متزلزل نمیشوید، آن باوری که داری آن چنان محکم است که وجود مقدّس حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: «تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ»[۱] حضرت به محمّد حنفیه خطاب میکنند و میگویند: اگر کوهها زائل بشود و از بین برود، با همهی استحکامی که دارند، تو نباید تکان بخوری. ممکن است طوفانی آنقدر شدید باشد، بلا و زلزله آنقدر شدید باشد که کوه متلاشی بشود ولی ایمان تو باید از این کوه محکمتر باشد. کوه زائل میشود ولی ایمان تو تکان نمیخورد.
انواع وسوسهها به عنوان امتحان الهی سر راه مؤمن قرار میگیرد؛ پول به سراغ آدم میآید، مقام به سراغ آدم میآید، شهوت به سراغ آدم میآید، اقبال و ادبار دنیا برای انسان ایجاد دغدغه میکند. در این فراز و نشیبها، در این طوفانها و امواجی که در شکلهای مختلف نفسانی برای انسان مانع راه میشود، اینجا معلوم میشود که ایمان انسان چه مقدار استحکام دارد، تا کجا این ایمان ثابت است، چه مسئلهای پیش بیاید ایمان انسان متزلزل میشود. لذا اوّلین مسئله این است که باور انسان آنچنان آرامش و استحکام و ثباتی برای او پیش بیاورد که اگر تمام دنیا را طلا کنند و به او بدهند او دست از ایمان خود برندارد و اگر تمام مردم دنیا علیه او به پا خیزند باز هم نتوانند در او اثر بگذارند که ایمان او را از وی بگیرند.
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۵٫
پاسخ دهید