فقیهان شیعه به طور عموم، «حکومت صالح دینى» را امرى لازم و ضرورى دانستهاند و در میان آنان در این مسئله اختلاف چندانى نیست. دلایلى  که آنان در این باره ذکر کردهاند، متعدد و متنوع است.

به عبارت دیگر دلایلى که ضرورت حکومت دینى در عصر ظهور را ثابت مىکند، بر لزوم آن در زمان غیبت معصوم (علیهالسلام) نیز گواهى مىدهد و نیز آنچه در امتیازات حکومت دینى بیان شده، بر لزوم یا لااقل ترجیح عقلى آن دلالت مىکند. افزون بر آن دلیلهاى نقلى بسیارى، لزوم حکومت صالح دینى را ثابت مىکند. این دلایل چند دسته است:

دسته نخست. بعضى از آنها، دلایل نقلىِ قطعى، مانند آیات قرآن است که ولایت، قانونگذارى و حکمرانى را از آنِ خدا مىداند و هر قانون، حکومت و فرمانروایى را ـ که مطابق با قانون الهى و در طول ولایت الهى نباشد ـ منفى و مردود مىشمارد. برخى از این دلایل، آیات زیر است:

یکم. آیاتى که حق حکومت، قانونگذارى، داورى و حکمرانى را منحصر به خدا مىداند؛ از جمله:

۱ – «إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ»؛[۱] «حکم و داورى سزاوار نیست جز براى خدا؛ او حقیقت را بیان مىکند و بهترین فیصل دهندگان است».

۲ – «أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ»؛[۲] «بدانید که حکم و داورى، مخصوص او است و او سریعترین حسابگران است».

۳ – «إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ»؛[۳] «حکم نیست مگر از آن خداى، دستور داد که جز او را نپرستید؛ این همان دین استوار است، ولى بیشتر مردمنمىدانند».

۴ – «إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»؛[۴] «حکم و  فرمان، تنها از آن خدا است؛ بر او توکل کردهام و همؤ متوکلان باید بر او توکل کنند».

۵ – «وَ هُوَ اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولى وَ الْآخِرَهِ وَ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛[۵] «و او خدایى است که معبودى جز او نیست؛ ستایش براى او است در این جهان و در جهان دیگر. حاکمیت [نیز] از آن او است و همؤ شما به سوى او بازگردانده مىشوید».

۶ – «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ کُلُّ شَىْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛[۶] «معبود دیگرى را با خدا مخوان که هیچ معبودى جز او نیست؛ همه چیز جز ذات [پاک] او فانى مىشود؛ حاکمیت تنها از آن او است و همه به سوى او بازگردانده مى شوید».

دوّم. آیاتى که رهبرى و امامت را پیمانى الهى به حساب مىآورد؛ از  جمله:

«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِى قالَ لا یَنالُ عَهْدِى الظّالِمِینَ»؛[۷]

«[به خاطر آورید] هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم؛ ابراهیم عرض کرد: از دودمان من [نیز امامانى قرار بده]، خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمىرسد [و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایستؤ این مقاماند]».

سوّم. آیاتى که حکم و قانون الهى را برترین مىشمرد؛ از جمله:

۱ – «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»؛[۸] «و براى مردمى که یقین دارند،  حکم چه کسى از خدا بهتر است؟»

۲ – «أَلَیْسَ اللّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِینَ»؛[۹] «آیا خداوند بهترین حکم کنندگان نیست؟!»

۳ – «وَ إِنْ کانَ طائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَهٌ لَمْ یُومِنُوا فَاصْبِرُوا حَتّى یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ»؛[۱۰] «و اگر گروهى از شما به آنچه من بدان فرستاده شدهام ایمانآورده و گروه دیگر ایماننیاوردهاند، صبر کنید تا خدا میان ما داورىکند [که] او بهترین داوران است».

۴ – «وَ اتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتّى یَحْکُمَ اللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ»؛[۱۱] «و از آنچه بر تو وحى مىشود پیروى کن و شکیبا باش تا خدا داورى کند، و او بهترین داوران است».

چهارم. آیاتى که مرجع داورى در اختلافات را خداوند قرار مىدهد؛ از جمله:

۱ – «إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِى بَیْنَهُمْ بِحُکْمِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ»؛[۱۲] «در حقیقت، پروردگار تو طبق حکم خود، میان آنان داورى مىکند، و او است شکستناپذیر دانا».

۲ – «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَىْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللّهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبِّى عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ»؛[۱۳] «و درباره هر چیزى [که ]اختلاف پیدا کردید، داوریش با خدا است. چنین خدایى پروردگار من است؛ بر او توکل کردم و به سوى او بازمىگردم».

۳ – «أَ فَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِى حَکَماً وَ هُوَ الَّذِى أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»؛[۱۴] «پس آیا داورى  جز خدا جویم؟ با اینکه او است که این کتاب را به تفصیل به سوى شما نازل کرده است. و کسانى که کتاب [آسمانى ]بدیشان دادهایم، مىدانند که آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است. پس تو از تردیدکنندگان مباش».

پنجم. آیاتى که هرگونه حکم و داورى نامبتنى بر قوانین الهى را کفر و فسق و ظلم معرفى مىکند:

۱ – «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ»؛[۱۵] «کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داورى نکردهاند، آنان خود کافرانند».

۲ – «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛[۱۶] «کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده، داورى نکردهاند، آنان خود ستمگرانند».

۳ – «وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛[۱۷] «کسانى که به آنچه خدا نازل کرده، حکم نکنند، آنان خود فاسقانند».

ششم. آیاتى که تحاکم، پیروى و پذیرش سلطه گروههاى زیر را به دلالت مطابقى یا التزامى نفى مىکند:

الف. طاغوت:

۱ – «یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَى الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ»؛[۱۸] «بر آنند که داورى نزد طاغوت برند در حالى که امر شدهاند که به آن کفر ورزند».

۲ – «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاوهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»؛[۱۹] «خداوند، ولىّ و سرپرست کسانى است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از  ظلمتها، به سوى نور بیرون مىبرد. [اما] کسانى که کافر شدند، اولیاى آنان طاغوت هستند؛ که آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند؛ آنان اهل آتشاند و همیشه در آن خواهند ماند».

ب. کافران:

۱ – «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ کافِرِینَ»؛[۲۰] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از گروهى از اهلکتاب اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمىگردانند».

۲ – «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُومِنِینَ سَبِیلاً»؛[۲۱] «و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه و چیرگى نداده است».

۳ – «لا یَتَّخِذِ الْمُومِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُومِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللّهِ فِى شَىْءٍ إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِیرُ»؛[۲۲] «افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهاى با خدا ندارد [و پیوند او به کلى از خدا گسسته مىشود]؛ مگر اینکه از آنان بپرهیزید [و به جهت هدفهاى مهمترى تقیه کنید] خداوند شما را از [نافرمانى] خود، برحذر مىدارد؛ و بازگشت [شما] به سوى خدا است».

۴ – «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمِینَ»؛[۲۳] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! یهود و نصارا را ولىّ [و دوست و تکیهگاه خود ]انتخاب نکنید! آنان  اولیاى یکدیگرند؛ و کسانى که از شما با آنان دوستى کنند، از آنان هستند. خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمىکند».

ج. فاسقان:

«أَ فَمَنْ کانَ مُومِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»؛[۲۴] «آیا کسى که با ایمان باشد، همچون کسى است که فاسقاست؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند».

د. ظالمان:

«وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ»؛[۲۵] «و بر ظالمان تکیه نکنید، که موجب مىشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت و یارى نمىشوید!»

ه ـ و. گنهکاران و ناسپاسان:

«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ اثِماً أَوْ کَفُوراً»؛[۲۶] «در حکم پروردگارت شکیبایى کن و گناهکاران و ناسپاسان ایشان را پیروى مکن».

ز. نابخردان:

«وَ لا تُوتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِى جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیاماً»؛[۲۷] «اموال خود را، که خداوند وسیلؤ قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید».

ح ـ ط. اسراف پیشگان و فسادگران:

«وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ»؛[۲۸] «و  فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! همانها که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند».

ى ـ ک. غافلان و هواپرستان:

«وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»؛[۲۹] «و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیادهروى است، اطاعت مکن».

ل. کسانى که عمل زشت خود را نیکو مىپندارند:

«أَفَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»؛[۳۰] «آیا کسى که بر حجتى از جانب پروردگار خویش است، چون کسى است که بدى کردارش براى او زیبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پیروى کردهاند؟»

م. جاهلان:

«قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛[۳۱] «آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند، یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر مىشوند».

هفتم. آیاتى که به حکمرانى و داورى بر اساس احکام الهى حکم مىکند، مانند:

«فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ»؛[۳۲] «برایشان بر اساس آنچه خدا نازل کرده، حکمبران و در برابر آنچه از حق بر تو نازل گشته، از خواستههاى آنان پیروى مکن».

هشتم. آیاتى که هرگونه ولایتپذیرى غیر الهى را نفى مىکند:

«اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ»؛[۳۳] «از چیزى که از طرف پروردگارتان بر شما نازلشده، پیروى کنید و از اولیا و سرپرستان دیگر جز او، پیروى نکنید، اما کمتر متذکر مىشوید!»

دسته دو. بعضى از دلایل، آیاتى است که نص خاصى در رهبرى پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و یا برخى از دیگر اولیاى دین است، از جمله:

۱ – «قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ … »؛[۳۴] «بگو از خدا و از پیامبر فرمان برید … »

۲ – «وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[۳۵] «و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از پیامبر فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید». از این قبیل است آیات دیگرى چون: محمد، آیه ۳۳؛ تغابن، آیه ۱۲؛ انفال، آیه ۲۰٫

دسته سه. آیاتى که حق مخالفت با حکم و داورى خدا و پیامبر را سلب مىکند؛ از جمله:

۱ – «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُومِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[۳۶] «سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند؛ تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم» و اینها همان رستگاران واقعىاند».

۲ – «قُلْ أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ»؛[۳۷] «بگو: خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود».

۳ – «وَ أَقِیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛[۳۸]«و نماز را  برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول] خدا] را اطاعت کنید تا مشمول رحمت [او ]شوید».

۴ – «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ»؛[۳۹] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول [خدا] را و اعمال خود را باطل نسازید».

۵ – «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ»؛[۴۰] «اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و سرپیچى ننمایید در حالى که [سخنان او را] مىشنوید».

  1. «وَ ما کانَ لِمُومِنٍ وَ لا مُومِنَهٍ إِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»؛[۴۱] «و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و فرستادهاش به کارى فرماندهند، براى آنان در کارشان اختیارى باشد؛ و هرکس خدا و فرستادهاش را نافرمانىکند، قطعا دچار گمراهى آشکارى گردیده است».

دسته چهار. بعضى از دلایل، آیات و روایاتى است که اوصاف و شرایط کارگزاران و وظایف آنان را بیان مىکند. وظایف ذکر شده در آنها، تنها با حکومت دینى و حاکمیت سیاستمداران دین باور، دین شناس و معتقد به اجراى احکام الهى، سازگار است. این آیات ـ به دلالت مطابقى و یا التزامى ـ شرایط زیر را براى رهبر لازم یا مفید مىداند:

۱ – قدرت و توانایى

قرآن مجید درباره فلسفه اعطاى فرمانروایى به طالوت مىفرماید: «إِنَّ اللّهَ  اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ یُوتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛[۴۲] «خدا او را بر شما برترى بخشیده و در دانش و نیرو فزونى بخشیده است. خداوند پادشاهى خود را به هر که خواهد مىدهد، و خداوند گشایشگر و دانا است».

۲ – امانتدارى و تعهد

حضرت یوسف براى پذیرش خزانهدارى ـ که مسئولیتى حکومتى است ـ خود را با وصف دانا و امین بودن معرفى کرد: «قالَ اجْعَلْنِى عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّى حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛[۴۳] «مرا بر خزانههاى این سرزمین بگمار که من نگاهبان (امین) و دانایم».

۳ – علم

بر این مسئله آیات ذکر شده بالا دلالت دارند.

۴ – عدالت پیشگى

قرآن مجید در این باره به نحو استفهام انکارى مىفرماید: « … هَلْ یَسْتَوِى هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»؛[۴۴] «… آیا آنکه به عدالت فرمان مىدهد و بر صراط مستقیم قرار دارد و او [غیرعادل و هدایت نایافته] برابرند؟»؛ یعنى، هرگز چنین نیست و لاجرم پیروى از غیرعادل و کژروان جایز نیست.

۵ – بودن در صراط مستقیم

بر این مطلب آیه پیشین گواهى مىدهد.

۶ – بصیرت و پیروى از وحى

«قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ»؛[۴۵] «بگو: آیا نابینا و بینا  مساوىاند؟! پس چرا نمىاندیشید؟!»

۷ – هدایت یافتگى و هدایتگرى

«أَ فَمَنْ یَهْدِى إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّى إِلاّ أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛[۴۶] «آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند، براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىکنید؟!»

۸ – ایمان

«أَ فَمَنْ کانَ مُومِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»؛[۴۷] «آیا آنکه ایمان آورده است همچون کسى است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند».

این آیه داراى استفهام انکارى است و با نفى یکسان انگارى، اولویت انسان مؤمن را در جهات مختلف ـ از جمله در مسئله زمامدارى ـ تثبیت مىکند.

دسته پنج. بخش دیگر از دلایل، وجود احکام اجتماعى اسلام است که اجراى آنها، بدون تأسیس حکومت دینى ممکن نیست. این بخش از احکام بسیار گسترده و چندین برابر احکام عبادى فردى است.[۴۸]

ج. بخش دیگرى از دلایل سیره عملى معصومان (علیهمالسلام) در تشکیل حکومت دینى در زمان بسط ید است.[۴۹]

در پایان گفتنى است: عالمان دینى براى لزوم و ضرورت حکومت دینى، به ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) استناد کردهاند.

با توجه به آنچه گذشت، ضرورت وجود حکومت دینى در جامعه  اسلامى، مورد اتفاق مسلمانان شیعه و سنى است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


 [۱] – انعام ۶، آیه ۵۷٫

[۲] – همان، آیه ۶۲٫

[۳] – یوسف ۱۲، آیه ۴۰٫

[۴] – همان، آیه ۶۷٫

[۵] – قصص ۲۸، آیه ۷۰٫

[۶] – همان، آیه ۸۸٫

[۷] – بقره ۲، آیه ۱۲۴٫

[۸] – مائده ۵، آیه ۵۰٫

[۹] – تین ۹۵، آیه ۸٫

[۱۰] – اعراف ۷، آیه ۸۷٫

[۱۱] – یونس ۱۰، آیه ۱۰۹٫

[۱۲] – نمل ۲۷، آیه ۷۸٫

[۱۳] – شورى ۴۲، آیه ۱۰٫

[۱۴] – انعام ۶، آیه ۱۱۴٫

[۱۵] – مائده ۵، آیه ۴۴٫

[۱۶] – همان، آیه ۴۵٫

[۱۷] – همان، آیه ۴۷٫

[۱۸] – نساء ۴، آیه ۶۰٫

[۱۹] – بقره ۲، آیه ۲۵۷٫

[۲۰] – آل عمران ۳، آیه ۱۰۰٫

[۲۱] – نساء ۴، آیه ۱۴۱٫

[۲۲] – آل عمران ۳، آیه ۲۸٫

[۲۳] – مائده ۵، آیه ۵۱٫

[۲۴] – سجده ۳۲، آیه ۱۸٫

[۲۵] – همان، آیه ۱۱۳٫

[۲۶] – انسان ۷۶، آیه ۲۴٫

[۲۷] – نساء ۴، آیه ۵٫

[۲۸] – شعراء ۲۶، آیه ۱۵۱ و ۱۵۲٫

[۲۹] – کهف ۱۸، آیه ۲۸٫

[۳۰] – محمد ۴۷، آیه ۱۴٫

[۳۱] – زمر ۳۹، آیه ۹٫

[۳۲] – مائده ۵، آیه ۱۱۶٫

[۳۳] – اعراف ۷، آیه ۳٫

[۳۴] – نور ۲۴، آیه ۵۴٫

[۳۵] – همان، آیه ۵۶٫

[۳۶] – همان، آیه ۵۱٫

[۳۷] – همان، آیه ۵۴٫

[۳۸] – همان، آیه ۵۶٫

[۳۹] – محمد ۴۷، آیه ۳۳٫

[۴۰] – انفال ۸، آیه ۲۰٫

[۴۱] – احزاب ۳۳، آیه ۳۶٫

[۴۲] – بقره ۲، آیه ۲۴۷٫

[۴۳] – یوسف ۱۲، آیه ۵۵٫

[۴۴] – نحل ۱۶، آیه ۷۶٫

[۴۵] – انعام ۶، آیه ۵۰٫

[۴۶] – یونس ۱۰، آیه ۳۵٫

[۴۷] – سجده ۳۲، آیه ۱۸٫

[۴۸] – براى آگاهى بیشتر ر. ک: سبحانى، جعفر، معالم الحکومه الاسلامیه.

[۴۹] – قدردان قراملکى، محمدحسن، تقابل مشىائمه با سکولاریسم، مجله معرفت، ش ۱۹٫