برخى مىپندارند دعا با اعتقاد به قضا و قدر الهى منافات دارد؛ یعنى با قبول اینکه هر چیزى با قضا و قدر الهى تعیین شده اثر دعا چه مىتواند باشد؟ به بیان دیگر، وقتى سلامتى و بیمارى، حیات و مرگ، فقر و غنا و… از قبل تنظیم شده باشد دیگر دعا درخواست بىفایده است؛ زیرا دعا ـ یا با قضا و قدر الهى هماهنگ است – که دعا تحصیل حاصل است – و یا هماهنگ نیست – که در این صورت دعا نمىتواند آن را تغییر دهد.

اما با توجه به معنى حقیقى و قضا و قدر الهى این برداشت ناصواب است. توضیح اینکه تقدیر یعنى ایجاد به اندازه، چیزى را به اندازه ایجاد کردن، یا اندازه براى چیزى قرار دادن، تقدیر عینى خداوند عبارت است از تدبیر مخلوقات به گونهاى که پدیدهها و اثار خاصى بر آنها مترتب گردد و این طبعاً بر حسب قرب و بعد هر پدیدهاى متفاوت خواهد بود، مثلاً تقدیر نوع انسان این است که مبدأ زمانى خاصى تا سرآمد معینى در کره زمین زندگى کند و تقدیر هر فردى این است که در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادر معینى به وجود بیاید تقدیر روزى و سایر شئون زندگى او افعال اختیارىاش عبارت است از فراهم شدن شرایط خاص براى هر یک از آنها، در واقع تقدیر عینى خداوند؛ یعنى خداوند هر مخلوقى را با حدود و قیود و اندازه و شرایط، خصوصیات و توانهاى مخصوصى به وجود مىآورد.

بر همین اساس است که در برخى روایات در تفسیر قدر «هندسه» آمده است.[۱] یعنى خداوند مکان براى تمامى موجودات هستى و ارتباط آنها با یکدیگر هندسهاى را طراحى کرده است و در این راستا میان علتها و معلولها پیوند برقرار است. از این رو، سیر آفرینش انسان یار موجود دیگرى از بدو پیدایش تا مرگ سراسر برگرفته از این هندسه است.[۲]

اما قضاء عینى خداوند یعنى انتساب تحقق عینى پدیدهها به خداوند به بیان دیگر، مقتضاى قضاء عینى خداوند این است که وجود پدیدهها را از آغاز پیدایش و رسیدن به مرحله نهایى را مستند به اراده او بشماریم.

بر این اساس قضاء الهى یعنى حتمیت بخشیدن به قدر و هندسه نظام هستى.[۳]

با توجه به تفسیرى که از قضا و قدر الهى ارائه شده مىتوان گفت دعا به عنوان یکى از اجزاء نظام هستى و یکى از علل موجودات در این هندسه [یعنى قدر] مىباشد. اما این علت یعنى دعا علتى غیرطبیعى و مادى است؛ ولى در هندسه هستى چنین علت هایى پیوندى عمیق و رابطهاى ژرف با موجودات دارند و در این نظام تنها علل مادى دخیل نمىباشند؛ بلکه علل غیرمادى همچون دعا نقش آفرینند و خداوند متعال چنین نظامى و هندسهاى را امضاء و حتمیت بخشیده است.] قضاء الهى [از این رو، انسان با عمل ارادى، دعا را علتى غیرطبیعى در نظام هستى را دخالت داده و زمینه پدید آمدن پدیدهاى را فراهم مىسازد یا در جایى دخالت کرده و روابط طبیعى پدیدهها را به هم زده و در این صورت مانع پدید آمدن پدیدهاى مىشود. مثلاً اگر به علل و عوامل طبیعى باران نبارد، دعا که علتى غیرطبیعى است ولى در هندسه هستى دخیل است، وارد شده و زمینههاى طبیعى نزول باران را فراهم مىآورد. یا اگر قرار است به علل و عوامل طبیعى بلایى همچون سیل یا زمین لرزه در نقطهاى پدید آید، دعا که علتى غیرطبیعى است ولى در نظام هستى دخیل است، به کار افتاده و زنجیره ارتباط میان آن علل و عوامل طبیعى را از میان برده و در نتیجه مانع از وقوع بلا مىگردد.[۴]

خداوند متعال هندسه و چنین علل و عوامل طبیعى و غیرطبیعى و رابطه میان آنها را امضا و حتمیت بخشیده است [قضاى الهى] و بنابراین دعا هیچ منافاتى با این قضا و قدر الهى ندارد؛ بلکه به فرمایش استاد مطهرى(ره) دعا و استجابت دعا جزئى از قضا و قدر الهى است و نه خارج از آن تا بپنداریم دعا مانعى براى این مهم به شمار مىرود.[۵]

 گر بنالیدى و مستغفر شدى *** نور رفته از کرم، ظاهر شدى[۶]

 گفتنى اینکه گاه در پارهاى موارد «دعا» قضاى الهى را تغییر مىدهد، یعنى دعا در اینجا دیگر به عنوان یکى از علل دخیل در نظام هستى و هندسه عالم وجود مسطمح نظر نمىباشد؛ بلکه به صورت یک عامل غیرطبیعى خارجى عمل کرده و قضاى الهى را تغییر مىدهد.

چنانکه امام کاظم (علیهالسّلام) فرمودند: «علیکم بالدعاء، فان الدعاء لله و الطلب اى الله یود البلاء و قد قدر و قضى و لم یبق الا امضاؤه فاذا دعى الله عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفه»؛[۷] «بر شما باد دعا کردن زیرا دعا و درخواست از خدا بلایى را که از مرحله و قدر گذشته و فقط امضاء آن [تأیید نهایى] باقى ماند، برمىگرداند».

یا على (علیهالسّلام) مىفرماید: «و ان صبت علیهم المصائب لجؤوا الى الاستجاره بک، علما بان ازمه الامور بیدک و مصادرها عن قضائک»؛[۸] «اگر مصیبتها بر آنان  فرو ریزد، به تو پناه مىآورند، زیرا مىدانند زمام کارها به دست توست و از سرچشمه قضاى تو جارى است».

در این صورت دعا در قضاى الهى تأثیر مىگذارد نه در قدر الهى، یعنى در این موارد، دعا تصمیم و اراده خداوند را در حتمیت یافتن امرى و امضا کردن به وقوع پیوستن پدیدهاى عوض مىکند؛ زیرا تمام زمام کارها به دست خداوند است و با پناه آوردن اولیاى الهى به خداوند در قالب دعا قضاى الهى دگرگون مىشود.

دعا و علم الهى :

برخى مىپندارند که دعا با علم الهى سازگارى ندارد، چون اگر خداوند مىداند مسألهاى به وقوع خواهد پیوست یا پدیدهاى متحقق نخواهد شد، اگر با دعا این رویداد و تغییر کند لازمهاش آن است که علم خداوند جهل باشد بنابراین دعا با علم الهى منافات دارد.

پاسخ این پندار روشن است، زیرا ما معتقدیم که خداوند مىداند که مثلاً فلان پدیده به دلیل دعا کردن یا امور دیگرى محقق خواهد شد و فلان رویداد با دعا کردن به وقوع نخواهد پیوست. به بیان دیگر خداوند علم دارد که پدیده یا فعل و کارى با فعل ارادى دعاى انسان حتماً به وقوع خواهد پیوست و یا پدیده یا فعل و کارى با فعل ارادى دعاى انسان محقق نخواهد شد.

 

دفتر نشر معارف/مؤلفان:محمدرضا کاشفی و سیّد محمد کاظم روحانی


[۱] – کافى، ج ۱، ص ۱۵۸٫

[۲] – نگا: خداشناسى و فرجامشناسى، از همین قلم دفتر اول، صص ۶۲-۶۱٫

[۳] – همان، ص ۶۵-۶۴٫

[۴] – نگا: المیزان، ج ۲، صص ۴۲-۴۱٫

[۵] – نگا: بیست گفتار، ص ۲۳۵٫

[۶] – مثنوى، دفتر دوم، ۱۶۴۲٫

[۷] – میزان الحکمه، ج ۴، ص ۱۶۴۹، ش ۵۵۴۶٫

[۸] – نهجالبلاغه، خ ۲۲۷٫