در این متن می خوانید:
      1. شرح کلی:
      2. نکات ادبی:
      3. شرح تفصیلی:

شرح کلی:

در این دو آیه نخست، به دنبال تذکرات و نکاتی که در خصوص جریان افک در آیات پیش بیان کرد، به عنوان یک اصل و هشدار کلی خطاب به مؤمنان تأکید می شود که از پیروی شیطان پرهیز کنند، چرا که فرمان شیطان به چیزی جز فحشاء و منکر نیست و تنها لطف و رحمت الهی است که زمینه دوری از شیطان و پاک ماندن را فراهم می سازد. آنگاه در اشاره به کسانی که از سر نادانی در دسیسه منافقان گرفتار آمده و به همسر پیامبر(ص) تهمت زدند، از آن دسته از مسلمانان که پیش از این، به اینان کمک خرجی می دادند، می خواهد که سخت گیری نکنند و این کوتاهی را در آنان نادیده بگیرند و به جرم گناهی که آنها مرتکب شدند، کمکهای خویش را قطع نکنند و آنان را ببخشند. بنابراین، این دو آیه از یک سو به گونه ای کلّی به همه هشدار می دهد که گرفتار دام شیطان نشوند و از سوی دیگر در باره آنانی که در دام توطئه گرفتار شده و مرتکب تهمت به همسر پیامبر(ص) یا پذیرش آن شدند، توصیه می کند که بخشیده شوند و از مساعدت و همراهی مسلمانان محروم نگردند.

 

نکات ادبی:

کلمه «خُطُوات» جمع «خُطْوه» می باشد. و «خطوه» به فاصله میان دو قدم گفته می شود. از این رو «خُطُوات الشَیْطان» را به «گامها و مسیر شیطان» می توان معنا کرد.
«فحشاء» چنان که در قسمت قبل اشاره کردیم عبارت است از هر گفته و کاری که زشتی آن زیاد باشد.
و «منکر» به هر کاری که عقل صحیح یا دین، آن را زشت می شمارد، گفته می شود. در واقع «حُسن» آن کار از نظر عقل یا دین، مورد انکار قرار گرفته است.
«ما زَکی»، این تعبیر مرکب از دو کلمه «ما» به معنای نفی، و «زکی» از ریشه «زکاء» و «زکوّ» به معنای پاک شدن است و با توجه به اضافه شدن «ما»، به معنای «پاک نشدن» خواهد بود.
کلمه «تزکیه» نیز از همین خانواده است و «یزکّی» نیز که در اولین آیه مورد بحث آمده، از همین ریشه و فعل مضارع مصدر «تزکیه» می باشد. زکات نیز از همین ریشه می باشد.
«لا یَأْتَل» فعل «نهی» و مصدر آن «ایتلاء» می باشد. از نظر معنا، هر چند معانی «قسم خوردن»، «کوتاهی کردن» و «ترک نمودن» برای آن ذکر شده است، ولی به نظر می رسد در اینجا با معنای کوتاهی کردن و ترک نمودن تناسب بیشتری دارد.(۱)

 

شرح تفصیلی:

«یا ایّها الذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشیطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشیطانِ فانَّه یأمُرُ بالفحشاءِ و المنکرِ»
این بخش از آیه شریفه، متشکل از سه نکته اصلی متصل به هم می باشد. نکته اول که جمله «یا ایها الذین آمنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان» عهده دار آن است، هشدار و تکلیفی می باشد که متوجه مؤمنان می کند، و آن اینکه در جای پای شیطان گام نگذارید. نکته دوم که جمله «و من یتّبع خطوات الشیطان» به کمک جمله بعدی آن را می رساند این است که هر کس دنباله رو گامهای شیطان باشد، گرفتار فحشاء و منکر می شود. آنچه در جمله یادشده آمده، فقط بیان شرط است و تصریح به جواب و نتیجه این شرط نشده است. یعنی فقط 
جریان «اِفک» و تهمت زدن به همسر پیامبر(ص) توسط برخی منافقان، نشان داد که هنوز بعضی از مسلمانان در برخورد با مسایل و رخدادهای اجتماعی، بویژه مسایل پراهمیتی که به رهبری جامعه اسلامی برمی گردد رشد و بلوغ لازم را ندارند و به سادگی در دام دشمنان گرفتار می آیند.

 

گفته است: «و هر کس گامهای شیطان را پیروی کند.» اما اینکه، نتیجه این پیروی چیست، را با توجه به قرینه سومین نکته آیه، باید فهمید، چرا که سومین جمله آیه، یعنی «فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر» بازگو کننده مسیر حرکت شیطان و گامهای او است. پس کسی که پیرو گامهای او باشد. مرتکب فحشاء و منکرات خواهد شد. به عبارت دیگر، با توجه به وجود سومین فراز، که گویای نقش شیطان است، نیازی به آوردن جواب جمله شرطیه در دومین فراز نبود و در واقع با جمله «فانه یأمر 

سیاست شیطان در منحرف ساختن و دور ساختن انسان از خدای تعالی، سیاست گام به گام است و شیطان، این توقع را که یک انسان پاکدامن و باایمان را یکباره به فساد کامل بکشاند ندارد.
بالفحشاء و المنکر»، هم نقش شیطان بیان شده است و هم نتیجه پیروی از گامهای او. از این رو، مفاد این بخش از آیه این می شود که ای مؤمنان! گامهای شیطان را دنبال نکنید و هر کس چنین کند بداند که شیطان به فحشاء و منکر فرمان می دهد. نتیجه اینکه اگر از شیطان پیروی کنید، مرتکب فحشاء و منکر خواهید شد.

 

«خطوات شیطان» عبارت از آن دسته اموری می باشد که در مقایسه با هدف شیطان، همانند گامهایی می ماند که شخص هنگام حرکت به مقصد طی می کند. بنابراین، گامهای شیطان عبارت از اموری می باشد که زمینه های شرک و دوری از خداوند را فراهم می سازد و از این رو کسی که قدم در جای پای شیطان می گذارد، زمینه شرک و مقدمه دوری از خداوند را تهیه می کند و این هشداری است به همه مسلمانان که به دقت و با اهتمام زیاد، از وسوسه ها و حیله های شیطان برحذر باشند؛ چرا که سیاست شیطان در منحرف ساختن و دور ساختن آنان از خدای تعالی، سیاست گام به گام است و شیطان، این توقع را که یک انسان پاکدامن و باایمان را یکباره به فساد کامل بکشاند ندارد و تلاش می کند او را قدم به قدم به دام هلاکت افکند. او راه را هموار و مسیر را صاف می کند و گام به گام به کام جهنم می کشاند؛ چنان که امیرالمؤمنین علی(ع) می فرماید:
«اِنّ الشیطان یُسَنّی لَکُمْ طُرُقَه و یریدُ أن یُحِلَّ دینَکُم عُقْدهً عُقْدهً».(۲)
«شیطان، راههای خویش را برای شما هموار می کند و می خواهد دین و ایمان شما را گره گره باز کند.»

 

چنان که آن حضرت(ع) در جای دیگر 
می فرماید:
«وَ اعْلَمُوا أنّ الشَیْطانَ اِنّما یُسَنّی لَکُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعوُا عَقِبَهُ».(۳)
«بدانید که شیطان راههایش را برای شما هموار می سازد تا او را دنبال کنید.»
قرآن به جز آنچه در این آیه با تعبیر «لا تتبعوا خطوات الشیطان» از پیروی شیطان برحذر داشته، در سه جای دیگر نیز همین تعبیر را به کار برده است، از جمله این آیه شریفه:
«یا ایّها الناسُ کُلُوا ممّا فِی الارضِ حلالاً طیّباً و لا تتّبعوا خطوات الشیطان اِنّه لَکُمْ عَدوٌّ مُبینٌ، اِنّما یأمُرُکُمْ بِالسُوءِ و الفحشاءِ و أن تَقُولُوا علی اللّه  ما لا تَعْلَمُون».(۴)
«ای مردم! از آنچه در زمین است، حلال و گوارا بخورید و گامهای شیطان را پیروی نکنید، چرا که او دشمنی آشکار برای شماست. او شما را فقط به بدی و فحشاء فرمان می دهد و به اینکه نسبت به خداوند چیزهایی بگویید که نمی دانید.»

 

در همه این آیات از تعبیر «جمع» استفاده شده است. و این گویای همان نکته است که اشاره شد. شیطان، هم از راههای بسیار متعددی برای کشاندن افراد به مسیر خویش بهره می برد، و هم گام به گام به دنبال خود می کشد. هر دری که به روی او بسته شود از در دیگری وارد می شود و هر دری که بسته گردد در دیگری را به روی آدمی می گشاید. در گامهای نخست، تلاش زیادی را برای به انحراف کشاندن شخص به کار می بندد اما گامهای بعدی راحت تر و با سرعت بیشتر طی خواهد شد. هر گناه یک گام به دنبال شیطان است.

اگر به دنبال گناه، شخص اقدام به توبه و بازگشت از راهی که به دنبال شیطان رفته است نکند، زمینه برای معصیت و انحراف بعدی هموارتر می گردد و هر قدمی، مسیر باقی مانده را هموارتر و پیروی از شیطان را آسانتر می سازد تا آنجا که انسان به ورطه ای از بدبختی و باتلاقی از گناه و انحراف و بی دینی می افتد که امیدی به نجات او نخواهد بود و هر تلاشی در نجات او، چه بسا بر سرعت غرق او خواهد افزود. این است که نه تنها آیات الهی در او تأثیر مثبتی نخواهد گذاشت، بلکه بر لجاجت و ضلالت و عناد او خواهد افزود و حتی آیات الهی را به استهزاء خواهد گرفت. این همان حقیقت هشداردهنده است که آن را در آیه ای دیگر چنین می خوانیم:
«ثُمّ کانَ عاقبهَ الّذین أساؤُوا السُوآی أنْ کَذَّبُوا بآیاتِ اللّه  و کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُونَ».(۵)
«سرانجام کسانی که مرتکب بدی و زشتی شدند این بود که آیات الهی را تکذیب کردند و آنها را به استهزاء گرفتند.»

 

اینجاست که اهمیت و نقش توبه، در جلوگیری از در افتادن به ورطه هلاکت بیشتر روشن می شود، و اینکه در پاره ای روایات تأکید شده است بلافاصله پس از ارتکاب معصیت، اقدام به توبه و جبران شود و حتی در جهت تشویق به آن، در برخی روایات آمده است که گناه تا هفت ساعت ثبت نمی شود ناظر به این جنبه از تأثیر تخریبی گناه و هموار شدن مسیر شیطان نیز می باشد. سهل انگاری و تقصیری که در جریان «افک»، بخشی از جامعه اسلامی را در بر گرفت و عده ای با این کوتاهی قدم در مسیر شیطان نهادند، یکی از همین قدمهای خطرناکی بود که تنها لطف و رحمت حق تعالی بود که شامل حال آنان شد و از این دام نجات یافتند و از عذاب الهی رهایی جستند.

 

بی شک، از خطرناکترین گامهای شیطان، ایجاد تردید نسبت به قداست و اهمیت جایگاه رهبری جامعه اسلامی و سست کردن باورهای عمومی نسبت به پاکی و منزلت رفیع آن است. چه منکری بالاتر از تضعیف اعتقاد مردم نسبت به اساسی ترین رکن مدیریت و هدایت جامعه اسلامی، آن هم در سطح نبوّت و رسالت، وجود دارد.

سست کردن رهبری و مدیریت هدایت جامعه به مصالح آن، به هر بهانه و به دست هر کسی که باشد، پرواضح است از خطرناکترین گامهایی است که شیطان به آن فرا می خواند و روشن است رهبران و 
مدیران جامعه اسلامی باید همواره به گونه ای حرکت کنند و به شیوه ای کاملاً روشن عمل کنند تا هیچ زمینه ای برای نقش آفرینی شیاطین و تأثیرگذاری آنان از این ناحیه وجود نداشته باشد.
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّه  عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍ أبداً وَ لکنَّ اللّه  یُزَکّی مَن یَشاءُ وَ اللّه  سَمیعٌ عَلیمٌ».
این سومین بار است که در این سوره شریف و در آیات مربوط به جریات «افک» با تعبیر جمله شرطیه «و لو لا فضل اللّه  علیکم و رحمته» مؤمنان را متذکر فضل و رحمت الهی می کند، با این تفاوت که در دو مورد گذشته، همان گونه که در قسمت قبل توضیح دادیم، جواب جمله شرطیه بیان نشده است و فقط به ذکر خود شرط بسنده شده، در حالی که در آیه مورد بحث، جواب شرط نیز به صراحت آمده است. جمله شرطیه این است: «و لو لا فضل اللّه  علیکم و رحمته» اگر فضل و رحمت الهی بر شما نبود. و جمله جواب این است: «ما زکی مِنْکُمْ مِنْ أحَدٍ أبداً» هیچ کس از شما، هرگز پاک نمی شد و صالح نمی گشت.
با توجه به اینکه عده ای از مسلمانان در جریان افترای بر همسر پیامبر(ص) کوتاهی کرده و موجب دامن زدن به آن شدند، طبیعی بود از جانب دیگر مسلمانان بویژه پس از نزول این آیات توبیخ و سرزنش و حتی طرد گردند و چه بسا دسته ای دیگر نیز دچار غرور شوند که ما در این توطئه گرفتار نشدیم. از سوی دیگر 
هشداری که در آغاز این آیه، مبنی بر پرهیز از دنباله روی شیطان و گام نهادن در مسیری که شیطان برای انسان هموار می کند، این توهم را برای برخی پیش آورد که بدون توفیق الهی و بدون عنایت و فضل او می توان از دام شیطان فاصله گرفت. این است که به دنبال آیات گذشته که سخت مرتکبین «افک» را مورد سرزنش قرار داد و به دنبال این هشدار و با عنایت به اینکه نباید جمعی از مسلمانان که از سر نادانی و قصور به این ورطه افتادند از جمع مسلمانان رانده شوند و باید زمینه و فرصت برگشت و جبران برای آنان فراهم باشد، به گونه ای ملاطفت آمیز و در عین حال هشدار دهنده یادآور می شود که اگر فضل و رحمت الهی نبود، هیچ کدام از شماها نمی توانستید طهارت روح و رفتار صالح را کسب کنید و در جرگه پاکان و صالحان در آیید.

فضل و رحمت خداوند مهربان است که منشأ هدایت و پاکی شماست. رهایی از گمراهی و در آمدن به فضای پاک روحی و پاک شدن و پاک ماندن، همه و همه به لطف و فضل او می باشد. «ولکن اللّه  یزکّی من یشاء». این خداوند مهربان است که هر کس را بخواهد هدایت 
هر گناه یک گام به دنبال شیطان است. اگر به دنبال گناه، شخص اقدام به توبه و بازگشت از راهی که به دنبال شیطان رفته است نکند، زمینه برای معصیت و انحراف بعدی هموارتر می گردد و هر قدمی، مسیر باقی مانده را هموارتر و پیروی از شیطان را آسانتر می سازد.
می کند و به پاکی روح و عمل می رساند. این همان حقیقت است که قرآن در جایی دیگر از زبان بهشتیان، این گونه بازگو می کند:
«وَ قالُوا الحمدُ للّه  الّذی هَدینا لِهذا وَ ما کنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أنْ هدینا اللّه ».(۶)
«بهشتیان گفتند: سپاس خدایی که ما را به این هدایت کرد و ما هدایت نمی شدیم اگر خداوند ما را هدایت نکرده بود.»

 

چنان که در خصوص تألیف قلوب میان مؤمنان، به همین نکته اشاره می کند که آنچه میان آنان الفت ایجاد کرد، خداوند بود و پیامبر(ص) نمی توانست آن را با خرج اموال ایجاد کند:
«وَ هُوَ الّذی أیَّدَکَ بِنَصْرِهِ و بِالمؤمنین و أَلَّفَ بَیْنَ قلوبهم، لو أنْفَقْتَ ما فِی الارض جمیعا ما ألَّفْتَ بَیْنَ قلوبِهم وَ لکنَّ اللّه  أَلَّفَ بَیْنَهُمْ اِنّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ».(۷)
«و او کسی است که تو را با نصرت خویش و با کمک مؤمنان تأیید کرد و میان دلهای آنان الفت ایجاد کرد، اگر تو همه آنچه در زمین است را خرج می کردی نیز نمی توانستی میان دلهایشان نمی توانستی ایجاد الفت کنی و لکن خداوند میان آنان ایجاد الفت کرد، که او است عزیز و حکیم.»

 

خداوند تعالی، علاوه بر ارسال انبیاء(ع) و فرو فرستادن شرایع و احکام و دادن نیروی عقل و توان تشخیص حق و باطل، و مصلحت و مفسده، در ادامه نیز تکوینا و از سر لطف خویش، عهده دار هدایت و تزکیه انسان است و پرواضح است خواست و مشیّت او در این خصوص، بی حساب و بی ملاک نیست، بلکه این انسان است که زمینه شمول هدایت و لطف و مرحمت حق تعالی را در جهت تزکیه و دور شدن و دور ماندن از سلطه شیطان را با مجاهده و تلاش خویش فراهم می کند و با هر گامی که در مسیر حق می گذارد، زمینه و 
از خطرناکترین گامهای شیطان، ایجاد تردید نسبت به قداست و اهمیت جایگاه رهبری جامعه اسلامی و سست کردن باورهای عمومی نسبت به پاکی و منزلت رفیع آن است.
شایستگی عنایتها و الطاف بعدی خداوند را برای خویش فراهم می سازد.

اینکه هدایت الهی به چه معناست؟ و اینکه خواست او در هدایت یافتن برخی و گمراه شدن برخی دیگر، چنان که آیات متعددی بیان می کند، بر چه اساس است؟ و با مسأله اختیار و اراده انسان که امری مسلّم است و در آیات متعدد دیگر آمده، چگونه جمع می شود؟ و اینکه به عنوان مثال، از یک سو در همین آیه مورد بحث می گوید: «و لکن اللّه  یزکّی من یشاء» و با این بیان، تزکیه را مربوط به خداوند می داند و از سوی دیگر «تزکیه» را مثلاً در آیه «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زکّیها»(۸) مربوط به خود انسان می شمارد، اینها را چگونه باید جمع کرد؟ همه مباحثی ارزشمند و دقیق است که اینک از حوصله این نوشته بیرون است.

 

در پایان، این آیه با جمله «و اللّه  سمیعٌ علیمٌ» به صفت شنوایی و آگاهی خداوند اشاره می کند و همان گونه که مرحوم علامه طباطبایی، به عنوان یک اصل بر آن تأکید دارد، همواره اوصافی که در پایان آیات برای خداوند ذکر می شود، به تناسب نکات و موضوعاتی است، که در آیه آمده است. در دو آیه گذشته که سخن از فضل و رحمت الهی رفته بود دیدیم که اوصاف «تواب حکیم» و «رؤوف رحیم» آمده بود اما در این آیه از صفت «سمیع» و «علیم» سخن رفته است. و این به تناسب موضوعی است که در جواب جمله شرطیه آمده و سپس به صورت یک اصل کلی، «تزکیه» را از آن خداوند شمرده است. ولی خداوند در این لطف و فضل خویش بی حساب و بی ملاک عمل نمی کند و همان گونه که کلام بندگان را می شنود و به رفتار و کردار آنان آگاه است، سخن فطرت آنان را نیز می شنود و به مصالح و نیازهای آنان آگاه است و خواست قولی و عملی طالبان تزکیه را می شنود، و به حال افراد مستعدّ و لایق تزکیه، آگاه و داناست.
«وَ لا یَأْتَلِ اُولُو الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَهِ أنْ یُؤتُوا اُولِی الْقُربی وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللّه »

 

بر این اساس که این آیه نیز به دنبال آیات «افک» نازل شده و در ارتباط با همان جریان است و با توجه به آنچه برخی از مفسّرین در شأن نزول آیه بر شمرده اند، آیه نشان می دهد که عده ای از مسلمانان به دنبال قضیه افک، تصمیم گرفتند کمکهای مادی خود را به برخی از کسانی که در این جریان دخالت داشتند و مرتکب افتراء به همسر پیامبر(ص)شده بودند، قطع کنند و ظاهرا بر این تصمیم خود نیز سوگند خوردند. و چنان که در شرح برخی از 

سست کردن رهبری و مدیریت هدایت جامعه به مصالح آن، به هر بهانه و به دست هر کسی که باشد، پرواضح است از خطرناکترین گامهایی است که شیطان به آن فرا می خواند و روشن است رهبران و مدیران جامعه اسلامی باید همواره به گونه ای حرکت کنند تا هیچ زمینه ای برای نقش آفرینی شیاطین و تأثیرگذاری آنان از این ناحیه وجود نداشته باشد.
کلمات آیه آوردیم، کلمه «ایتلاء» که مصدر «لایأتل» می باشد، هم به معنای سوگند خوردن آمده و هم به معنای کوتاهی کردن و ترک کردن، و هر کدام باشد با آیه مورد بحث تناسب دارد ولی با توضیحاتی که گذشت در اینجا بیشتر مناسب معنای دوم باشد. مفاد آیه این است که آنان که از برتری مالی و گشایش زندگی برخوردار هستند، در پرداخت و کمک به خویشان و درماندگان و مهاجران در راه خدا، کوتاهی نکنند و این کار را رها نسازند. خطاب آیه متوجه «اولوالفضل منکم و السعه»، یعنی دارندگان سرمایه و آنهایی از شما که دستشان باز است، می باشد. و موضوع آیه «کمک مالی» است و اشاره به نوع کمک یا مقدار آن نشده است تا اطلاق آن شامل هر نوع و هر مقداری که خود افراد مناسب می دانند گردد. از سه دسته نیز به عنوان دریافت کنندگان کمک و مساعدت نام برده شده است: خویشاوندان، فقرا 
این انسان است که زمینه شمول هدایت و لطف و مرحمت حق تعالی را در جهت تزکیه و دور شدن و دور ماندن از سلطه شیطان را با مجاهده و تلاش خویش فراهم می کند و با هر گامی که در مسیر حق می گذارد، زمینه و شایستگی عنایتها و الطاف بعدی خداوند را برای خویش فراهم می سازد.

و مساکین، و مهاجرین در راه خدا. رابطه خویشاوندی و مساعدتها و رسیدگیهایی که به مقتضای این رابطه صورت می گیرد نباید دستخوش برخی کوتاهیهای طرف دیگر، حتی شرکت در جریان خطرناکی چون قضیه «افک» گردد. طرد این دسته خویشاوندان نوعا زمینه انحراف بیشتر را در آنان فراهم می سازد؛ در حالی که حفظ و تقویت رابطه و مهربانی و توجه به نیازهای آنان، زمینه جبران ضعفها و خطاهای آنان را نیز فراهم می سازد. دسته ای از مسلمانانی که از سر جهالت و سادگی در این جریان آلوده گناه شدند، معلوم می شود جزء درماندگان و کسانی بوده اند که نیازمند کمک دیگران بوده اند. اینان نیز هر چند خود را آلوده این جریان کردند، اما نباید تنها گذاشته شوند و گرسنه بمانند. توطئه «افک» و تهمت زدن به همسر پیامبر(ص) و ناراحتی شدید پیامبر(ص) در این جریان، هر چند بر مسلمانان گران بود و برخی از آنان از سر ناراحتی، تصمیم بر قطع کمکهای مالی خود به کسانی که در این جریان شرکت داشتند گرفتند، اما عطوفت اسلامی و گذشت و بزرگواری و ایجاد زمینه بازگشت و جبران کوتاهی توسط آنان که فریب شیطان را خورده اند، اصلی است که باید بر جای جای جامعه اسلامی حاکم باشد و انتقام گیری، واژه ای است که در فرهنگ برخورد با دشمنان سرسخت اسلام باید آن را جست.

در کنار «خویشاوندان» و «مساکین» از «مهاجرین» نیز نام برده شده است و این نشان می دهد که برخی از آنان نیز خود را آلوده این جریان کرده بودند ولی به خاطر سابقه و ارزش «هجرت» که آنان کسب کرده بودند و برای حفظ دین و در یاری پیامبر اکرم(ص)، به 
جمع مهاجرین پیوسته بودند، خداوند تأکید می ورزد که نباید از کمک دیگران باز بمانند و در معیشت دچار تنگنای بیشتر شوند. کار اینان در این قضیه کاملاً اشتباه، بود و فریب شیطان را خوردند اما با یک اشتباه نباید همه فضیلتهای آنان نادیده گرفته شود. آنان همین که به عمق جریان پی ببرند و آگاه شوند چه کوتاهی بزرگی کرده اند، بویژه با سرزنشهایی که در آیات گذشته صورت گرفت، برای آنها بس است. و این درس بزرگی برای جامعه اسلامی و مسلمانان است که فضیلتها و فداکاریها و خدمات و سوابق پسندیده و گذشته نیک افراد، نباید به صرف یک اشتباه یا انحراف یا گناه کنونی، کاملاً به فراموشی سپرده شود و یا حتی مورد انکار قرار گیرد.

عطوفت اسلامی و گذشت و بزرگواری و ایجاد زمینه بازگشت و جبران کوتاهی توسط آنان که فریب شیطان را خورده اند، اصلی است که باید بر جای جای جامعه اسلامی حاکم باشد و انتقام گیری، واژه ای است که در فرهنگ برخورد با دشمنان سرسخت اسلام باید آن را جست.

پیش از پرداختن به ادامه آیه، یادآور می شود که بر طبق حدیثی که علی بن ابراهیم قمّی در تفسیر خود از حضرت امام باقر(ع) نقل کرده، منظور از «اولی القربی» در اینجا، همان خویشان و نزدیکان پیامبر اکرم(ص) می باشد که بر این اساس معلوم می شود حتی برخی از خویشان پیامبر(ص) نیز از این جریان که سلسله جنبان آن برخی از منافقان بودند بر کنار نماندند، ولی آیه شریفه به خاطر جایگاه ویژه ای که آنان داشتند، توصیه می کند آنان همچنان از کمک و مساعدت برخوردار باشند.
«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا ألا تُحِبُّونَ أنْ یَغْفِرَ اللّه  لَکُمْ وَ اللّه  غَفورٌ رَحیمٌ»
در پایان آیه، به این دسته از مسلمانان که کمکهای مالی در اختیار نیازمندان می گذاشتند، دوباره تأکید شده است که عفو و گذشت کنند و لغزش آنان را نادیده بگیرند و به عبارتی، این پرونده را مختومه تلقی نمایند.

اینان گناهی کردند و خطایی را مرتکب شدند و قضیه تمام شد. همان عذاب وجدان، و همان پی بردن به اینکه در چه دامی گرفتار آمده بودند و همان سرزنشهای قرآن، آنان را بس است. دیگر اقدام عملی، از جمله قطع کمکهای مالی، علیه آنان صورت نگیرد و بدین گونه است که آیه شریفه این دسته از مسلمانان را ترغیب بیشتر به ادامه احسان و نیکی می کند. سپس قضاوت در باره حُسن و ارزش این گذشت و تأکید قرآن بر آن را به وجدان خود آنان و یا جامعه اسلامی واگذار می کند و با جمله «ألا تحبّون أن یغفر اللّه  لکم» آنان را بر سر این پرسش وجدانی وا می دارد که آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد؟ اگر دوست دارید، که طبعا نیز چنین است، پس، از لغزش آنان بگذرید تا خداوند نیز شما را مشمول مغفرت خویش گرداند؛ و خداوند بخشنده و مهربان است و رحمت و غفرانش شامل حال شما و آنان خواهد شد. «واللّه  غفور رحیم».