روز شنبه مورخ ۱۲ بهمن ماه ۱۳۹۸ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
ایّام الله دهه مبارکه فجر را، تحققِ وعدهی خدای متعال و حدوث معجزهی اسلام در قرنِ فضا و اطلاعات و اتم و ارتباطات بر امام زمان ارواحنا فداه و بر شما یارانِ حضرت مبارک باد.
مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه با اسنادِ خودشان به شیخ بهائی نقل میکنند و میفرمایند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً: اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَخُذْ عَنْ مالِکٍ وَاخْتَلِفْ اِلَیْهِ کَما کُنْتَ تَخْتَلِفُ اِلَیْهِ. فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذلِکَ وَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَقُلْتُ فِی نَفْسِی؛ لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَما زَجَرَنِی عَنِ الاِخْتِلافِ اِلَیْهِ وَالاَخْذِ عَنْهُ».
مرور جلسات قبل
در حدیث مبارک «عنوان بصری» وجود مبارک امام صادق علیه السلام به این مشتریِ جواندلِ کهنسال فرمودند: مراجعهی شما به من دو محذوریت دارد، یک محذور برای خودِ توست و یک محذور برای من است؛ آن محذوری که مربوطِ به شماست این است که «خطرناک» است، رفت و آمدهای من تحت کنترلِ حکومت است و برای کسانی که با ما مربوط باشند مشکل درست میکنند. مفهومِ فرمایشِ حضرت این است که اگر حاضر هستی هزینه کنی بدان که رفت و آمدِ با ما گران تمام میشود، کسی میتواند به اطرافِ ما بیاید که جان به کف باشد و برای هر خطری آمادگی داشته باشد.
اما محذوری که برای من است، وقتِ من آنقدر رایگان نیست، من در لحظاتِ شب و روزِ خود اورادی دارم.
یکی از درسهایی را که از این نکته در جلساتِ گذشته در محضرِ شما مرور کردیم این است که انسان باید حدّ خود را بشناسد، «رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ وَ لَم یَتَعَدَّ طَورَهُ»[۲]، ان شاء الله خدای متعال کسی را که قدر و حد و اندازه و مرزِ حقِ خود را میشناسد و از طورِ خود تجاوز نمیکند بیامرزد. مثلاً یک بچهی کلاس اول یک پروفسوری را برای تدریسِ خود دعوت کند! معلوم میشود خیلی بچه است و نمیفهمد که یک پروفسور و استاد تمامِ دانشگاه چه اندازهای دارد، آیا او باید وقتِ خود را برای بچهی کلاس اول بگذارد؟
سلسله مراتب در عالَم
در مسائلِ معنوی هم بشرح ایضاً، چه نیازی به ارسالِ رسل هست؟ وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و سایرِ پیامبران واسطهی فیض هستند، چرا همه مستقیماً از خدای متعال نور نگیرند؟ چرا وحی فقط بر یک نفر نازل میشود و دیگران باید از نورِ او استضاعه کنند؟
این نشان میدهد که خدای متعال عالَم را ذاتِ مراتب خلق کرده است، به تعبیرِ فلاسفه وجود معقول به تشکیک است و درجات دارد، و از دیدگاهِ عرفاء تعیّنهاست و اهل معقول میگویند طفره محال است، باید انسان درجه به درجه بالا برود، و اینکه یک کسی مانندِ «عنوان بصری» مستقیما به خدمت آقا امام جعفر صادق علیه السلام بیاید و بخواهد صاحبِ ولایت مطلقهی کلیّهی الهیّه و اسمِ اعظمِ خدا و مجرای صفاتِ جمالیه و جلالیهی حق تعالی مستقیماً او را تحت تربیتِ خود قرار بدهد خلافِ واقعیات است. انسان این را بفهمد و اگر فهمید مجاریِ فیض را متناسب با وضعِ خود پیدا میکند و آرام آرام به سوی مبدأ اعلی سیر میکند؛ نه اینکه از آن طرف بُخل هست، در فاعل، در فیضِ فیّاض مشکلی نیست، بلکه مشکل در قابلیّتِ قابل است؛ و انسان در مسیرِ دریافتِ فیوضاتِ معنوی و علمی توسعهی ظرفیت پیدا میکند تا به مراتبِ بالای مجرای فیض الهی برسد، و یکی از فلسفههای چلّهنشینی همین توسعهی در وجود هست.
چلّهنشینی و توسعهی وجود
نمیدانم آیا خدمت شما عرض کردهام یا نه، در این سفری که در مشهد بودیم، هفتههای قبل در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام بندهی خدایی آمد و بر شرمندگیِ ما اضافه کرد و به من گفت: فلانی! هشت سال قبل پای منبرِ شما بودم و از شما شنیدم که اگر کسی هر روز بعد از نماز صبح صد و ده مرتبه «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً»[۳] را در چهل روز بخواند توفیقِ تشرّف پیدا میکند، و من یک چلّه توفیق داشتم و درِ تشرّف به روی من باز نشد، چلّهی دوم را شروع کردم و مجدداً به آرزوی خود نرسیدم، چلّهی سوم باز هم دیدم که پشتِ در هستم، چلّهی چهارم دیدم که درماندهام، اما تکرار کردم تا اینکه در هشتمین چلّه حضرت را دیدم. آن شخص آمده بود و به من میگفت: چون این نسخه را مؤثر دیدم میخواهم به شما بگویم که وقتی اینطور نسخهها را از بزرگان به ما ابلاغ میکنید آن را کمی کاملتر کنید، بگویید انسان از ابتدا به نیّتِ دریافتِ فیوضاتِ حضرت… دیدنِ سیما کافی نیست، لازم هست اما کافی نیست. مریض باید از طبیب نسخه بگیرد، ما مریضِ حضرت هستیم. میگفت: دیدم اما حسرتِ گفتارِ حضرت در دلِ من ماند، و من فکر نمیکردم که انسان توفیقِ دیدارِ مولا را پیدا کند ولی این آرزو به دلِ او بماند که مولا تفقّدی، درمانی، دارویی، سِرّی، رمزی به تشنهی خود ارائه کند.
نه اینکه این چلّه خاصیّت ندارد، بلکه ما ظرفیت نداریم، این چلّهها مدام توسعهی ظرفیت ایجاد میکند و علّتِ اینکه امام علیه السلام عنوان بصری را در مرحلهی اول مستقیماً نپذیرفتند این بود که اگر میپذیرفتند هم قابلیّتِ او کافی نبود، ولی حضرت او را رد کردند که عطشِ او بیشتر بشود و ظرفیتِ او توسعه پیدا کند، آنگاه امام علیه السلام به مقدارِ ظرفیت به ایشان نور دادند و در باطنِ او اشراق کردند.
بنابراین اگر یک زمانی انسان یک کارهایی میکند و نتیجه نمیگیرد ناامید نشود، این دلیل بر بینتیجه بودن نیست، خودِ این نتیجه است، ولی باید بدانیم که میوه نرسیده است، و تا زمانی که میوه نارس است آن را نمیچینند. انسان تا پخته نشود…. خام بودم، پخته شدم، سوختم… انسان که یکمرتبه ذوب نمیشود، آرام آرام، تا کال است اصلاً به درد نمیخورد، باید پخته بشود تا چیده بشود تا به کامِ کسی شیرین بیاید تا هضمِ او بشود و به وجودِ او بنشیند و این فاصله از بین برود، این من و تو از بین برود، من او بشوم کما اینکه او من است؛ این هم یک نکتهای است که باید همیشه به آن توجّه داشته باشیم.
در مسائلِ علمیِ ما هم همینطور است، اگر ادبیاتِ کسی کامل نباشد نمیتواند دقائقِ قرآن کریم و روایاتِ اهل بیت علیهم السلام را بفهمد، نه اینکه آن نور نقص دارد، بلکه دستگاهِ گیرندهی ما ناقص است، باید ما مراتب را با کیفیتِ خوب طی کنیم تا به مرحلهی قابلیّتِ کامل برسیم، آنگاه نورِ وجود، نورِ حیات، نورِ اسماء و صفاتِ الهی در وجودِ ما متمکّن میشود، استقرارِ او ظرفیتِ کامل میخواهد، و ما در ابتدا این ظرفیت را نداریم و خام هستیم، باید پخته بشویم تا برسیم.
تصرّفِ ولایی امام حسین علیه السلام در مرحوم آقا نجفی اصفهانی رحمه الله علیه
البته اسراری در عالَم هست که ما نمیدانیم، خدای متعال استثناءً طبق قوانینی که بر ما مجهول است برای بعضیها یک کارهایی کرده است، خدای متعال برای بعضیها برخلافِ متعارف یک نگاهی کرده است که دیگران از آن نگاهها محروم هستند.
مرحوم آقا نجفی اصفهانی از نظرِ استعدادی و از نظرِ جدّیتِ در درس مشکل داشتهاند و سالها در نجفِ اشرف درجا زده است، پدرِ ایشان نامه نوشتهاند که به اینجا بیا و من برای تو یک مغازه میگیرم و تو کاسبی کن، آنجا چه میکنی که عمرِ خود را میگذرانی؟ به حرمِ مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام پناه میبرد و عرضه میدارد ما سالها میهمانِ شما و پدرِ شما بودهایم، بعد از سالها ضیافت اگر با دستِ خالی برگردیم در شأنِ شما نیست، و وجود مبارک حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام با یک تصرّفِ ولایی کتبِ اربعه را در وجودِ او مستقر مینمایند، بعد هم یک حضورِ وسیعی پیدا میکنند، هرچه از ایشان میپرسیدند گویا کتاب در مقابلِ ایشان بود و از روی کتاب میخواندند.
از این روزنهها هم باز کردهاند تا ما بدانیم که عالَم اسرارآمیز است اما باید دست از گداییِ خود برنداریم، هم در گدایی اصرار داشته باشیم و خسته نباشیم و هم اینکه علامتِ عطش «حرکت» است، کارِ خودمان را باید جدّی انجام بدهیم، اگر یک مرتبه گفتند برو… انسانهای مسئولیتگریز به دنبالِ بهانه هستند که رها کنند، زود خسته میشوند، بلد نیستند ناز بکشند، گاهی معشوق برای شما ناز میکند، نه اینکه شما را دوست ندارد، هرچه ناز بیشتر باشد معلوم میشود که شما را بیشتر دوست دارد.
داستانی از مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله علیه و یک درس از ایشان
من نمیدانم خدمت شما عرض کردهام یا نه، مرحوم علامه بزرگوار آقای طباطبایی، آن اعجوبهی عصرِ خود… حضرت آیت الله خوشوقت روحی فداه گفتند وقتی آقای طباطبایی به نجف رفتند مستقیماً به حرم مطهّرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پناه برد، عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! کسی را نمیشناسم، جایی را ندارم، بر شما وارد شدم، هوای مرا داشته باشید.
برگشت، اساس را در یک منزلی که گرفته بودند… هنوز برای پهن کردنِ وسایل مشغول نشده بودند، در زده شد، دید مرحوم آقا میزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف هستند، آن آیتِ بزرگِ خدای متعال، آن دریای اسرارِ الهی، آن اکسیرِ عشق… در را باز کردند و به آقای قاضی خوشآمد گفتند، فرمودند: من در مسجد کوفه حجره دارم، به آنجا بیا تا خودم به تو درس بدهم.
اگر گداییِ انسان جدّی باشد سفرهی کَرَم پهن است، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پدرِ ما هستند، چه زمانی فرزند از پدر توقع و درخواست و نیازی دارد و پدر پاسخ نمیدهد؟
میگویند: به همین زودی؟ من که به آقای قاضی چیزی نگفته بودم، من که تازه وارد شده بودم، ولی مأموریت پیدا کرد، آمد، در زد، آدرس داد، اعلانِ آمادگی کرد که خودم به تو درس میدهم.
در ادامه فرمودند: ما به مسجد کوفه رفتیم، دیدیم آقا نیست، فردا رفتیم و دیدیم تشریف ندارند، پس فردا رفتیم و دیر آمدند، روزِ بعد رفتیم و باز هم به یک بهانهای نشد، مدّتی ما را گرداندند، ولی من هم دست از طلب برنداشتم. وقتی در این فراز و نشیبها، در این حمله و گریزها دیدند که من رها نمیکنم، تعبیرِ آقای خوشوقت این بود: آقای طباطبایی فرموده بودند که آقای قاضی این کتاب را بستند، یک کتابِ دیگری برای ما باز کردند.
خیلی کتابها هست که ما حتّی سراغِ آنها را نمیگیریم ولی اگر اهل باشیم و همّتِ بلندی داشته باشیم چیزهایی به ما عرضه میشود که «مَا لاَ عَیْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ»[۴]، این مخصوصِ بهشت نیست، همینجا هم همینطور است، خدای متعال یک چیزهایی به بعضی از بندگانِ خاص خود میدهد که هرگز فکرِ آن را نکرده بودند و حتّی به دنبالِ آن نبودهاند.
آن چیزی که خدای متعال میدهد غیر از آن چیزی است که ما میخواهیم، خواستِ ما کجا و عطای او کجا؟ این است که انسان با هیچ چیزی مانندِ فرائض به خدای متعال نزدیک نمیشود. چون فرائض انتخابِ خدای متعال است اما نوافل انتخابِ ماست، اگر کسی فرائض قرص و محکم باشد بداند نوافل را هم بدست خواهد آورد، واجبات را او خواسته است و برای ما انتخاب کرده است، و مهمترین چیز آن چیزی است که او انتخاب کرده است، انتخابِ من در حدّ خودم هست، ولی انتخابِ او در حدّ خودِ خدای متعال است.
یک صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
امام خمینی رحمه الله علیه مردِ خدا بود
روز ورود حضرت امام است، ادب و وفا اقتضاء میکند که یادی هم از آن عزیز سفر کرده که آیتِ بزرگِ خدای متعال بود، جلوهی همهی انبیاء علیهم السلام بودند، «عُلَماءُ اُمّتی کانْبیآءِ بنی اِسرائیل»، شما وسعتِ جبههی حضرت امام را با انبیاء بنیاسرائیل مقایسه بفرمایید، چه کسی توانسته است اینقدر نورِ الهی و نورِ دین را در پهنهی جغرافیایی و در مسیرِ زمان اینطور به وسعت شکارچیِ دلها باشد؟ بندگانِ خدای متعال را با دینِ خدای متعال، با اسماء الهی، با ذاتِ ربوبی، هم آشنا کند و هم آشتی بدهد؟ امام نورِ خدای متعال بود، «روح الله» به معنیِ واقعیِ کلمه بود، و این نبود مگر اینکه امام بنده بودند، «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»[۵]، هر کسی عبد است خدای متعال او را کفایت میکند، «فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»[۶]، خدای متعال امام را کفایت کرد. به این «کفایت» دقّت کنید، خدای متعال امام را کفایت کرد، چرا کفایت کرد؟ برای اینکه امام «عبد» بود.
آقای بهجت روحی فداه وقتی امام را در عالَمِ مکاشفه در حالِ ارتحال دیده بودند فرموده بودند: ایشان هم خیلی زیبا بودند و هم خیلی مبتهج و شاد بودند. همان چیزی که در وصیتنامهی خویش هم دارند که من با دلی شاد و ضمیری امیدوار و قلبی مطمئن از شما برادران و خواهرانِ خودم خداحافظی میکنم.
امام خمینی رحمه الله تعالی علیه چه کسی بوده است! چه کسی بوده است که آمده است و رفته است و ما هنوز او را نشناختهایم!
آن مقداری که ما امروز از نورِ امام شناختهایم آن نیست، دنیا هنوز یک قطره از وجودِ امام را نشناخته است، امام مأموریت داشتند، امام در تاریخ ادیانِ الهی نقطهی عطف هستند، امام سفرهی ظهور امام زمان ارواحنا فداه را پهن کرده است، سلامِ خدا بر امام باد.
آقای بهجت که این نکته را نقل فرمودند، فرموده بودند که چرا چنین نباشد؟ کسی که در عمرِ خویش حتّی یک کار برای غیر از خدا انجام نداده است! این خیلی عجیب است!
غذا برای غیر از خدا نخورده است، یعنی برای نَفسِ خود غذا نخورده است، برای گرسنگیِ خود غذا نخورده است، برای راحتیِ خود نخوابیده است، حرفی را برای ارضاء نفسِ خود نفرموده است، درس را برای شهرتِ خود نداشته است، حتّی یک کار برای غیر از خدا انجام نداده است.
یک کسی که اینطور باشد «مَن کانَ لله کانَ الله لَه»[۷]، کارِ امام کارِ یک انسان نبود، کارِ خدای متعال بود، امام کارِ خدایی کرد، جز در سلسلهی جلیلهی انبیاء (آن هم نه همهی انبیاء) و ائمهی هدی شما همچنین اعجازی را از کسی سراغ ندارید. و این هم برای این بود که امام برای خود نبودند.
امام یک مورد چیزی را به خود نسبت ندادند، مثلاً اینطور نبود که بفرمایند ما شاه را بیرون کردیم یا ما مردم را بسیج کردیم یا ما جنگ را اداره کردیم، هیچ وقت! نه اینکه نگفتند بلکه در قاموسِ فکریِ ایشان هم نبود. اینکه «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»… تمامِ امورِ امام اینطور بود، همه کارِ ایشان را خدای متعال کرده است، او نوکرِ خدای متعال بود و خدای متعال هم اربابیِ خود را نشان دادند که اربابِ خوبی است. امام مردِ خدا بود و برای خدا کار کرد و خدای متعال هم سفرهی دینِ خود را با او گستراند و ان شاء الله یقیناً به امام زمان ارواحنا فداه میرسد، و خدای متعال این وعده را داده است.
تقدیر از طلاب جهادی
ما به برادرانِ عزیزِ خودمان، پیامآورانِ دینِ خدا به جاهای مختلفِ کشور، مبلّغینِ باارزش… «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ۗ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِیبًا»[۸]، هم به برادرانِ عزیزی که در ادامهی سفرهای قبلیِ خود به مناطقِ جنوب رفته بودند، آقای سلیمانیِ عزیز و گروهشان که گویا حضرت آقای حسینیان هم همراهی میکردند خداقوّت میگوییم و خسته نباشید میگوییم و عرض میکنیم «گوارای شما باد».
به گروه دیگری که به حواشیِ تهران توجّه داشتهاند، و خودِ تهران و حواشیِ تهران از نظرِ نیاز به تبلیغ و هدایت کمتر از دورافتادهترین نقاط احتیاج ندارد، و همهی خطرها از مرکز است، فتنهها از مرکز است، و در تهران و اطراف باید یک انقلابی صورت بگیرد، ان شاء الله.
خونِ شهید سلیمانی رحمه الله تعالی علیه یک انقلابی بود، انقلاب در انقلاب بود، و واقعاً انقلاب بود، قیامت بود، انقلاب بود، این سفره برکت میکند، بر سرِ این سفره تبلیغ کردن برکتِ خاصّ خود را دارد، عزیزانِ ما که به پردیس رفتهاند، هم از مدیریتِ حوزه و هم از مسئولِ تبلیغِ حوزه و هم از مسئولِ امورِ جهادیِ حوزه… ان شاء الله خدای متعال از همهی شما راضی باشد، ما چهکاره هستیم؟ ما چه کسی هستیم که بگوییم از شما تشکّر میکنیم؟ ان شاء الله خدای متعال از شما بپذیرد، ان شاء الله خدای متعال راه را برای شما باز کند که در سطحِ وسیعتری برای امام زمان ارواحنا فداه قشون تدارک ببینید، و بتوانید این بندگانِ خدای متعال را از اسارتِ نفس خلاص کنید و هدایتگر و روشنگر و بیدارگر باشید.
امیدوارم ان شاء الله مزهی هدایت در کامِ شما شیرین باشد و خودتان را در علم و عمل مجهّز و مسلّح کنید که دنیا در انتظارِ شماست.
از گروه سرود هم باید تقدیر کنیم، و دعا کنیم که آقای مرادیِ عزیزمان… اینها ابتکاراتی است که ما را خوشحال میکند و امیدوارم صاحبکار هم خوشحال باشد، خوشحالیِ او هم فقط به اخلاص است، ما ظاهر را میبینیم، اینطور کارها برای ما خیلی خوشایند است، ولی حضرت حجّت ارواحنا فداه دلها را میبینند.
ان شاء الله هم طراحها و برنامهریزها و هم مجریها نوکری کنند. ان شاء الله به دورِ آقای خویش بچرخند و ان شاء الله روز به روز بر نورانیّتِ شما اضافه بشود.
گرچه دههی فجر است و دیگر برگزاریِ جشنها و آیینهای سرور است، «یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»[۹]، ولی جلسهای که در آن نامی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام نباشد برکتی ندارد.
ما هم سلام میکنیم.
السّلامُ عَلَیکِ یا بِنتَ رَسول الله، السَّلامُ عَلَیکِ یا حَبیبَهَ رَسول الله، السَّلامُ عَلَیکِ یا اُمَّ الأئِمَّهِ النُّجَباء، السَّلامُ عَلَیکِ أیَّتُها الصِدّیقَهُ الشَّهیدَه، السَّلامُ عَلَیکِ أیَّتُها المُحَدَّثَهُ العَلیمَه، السَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی أبیکِ وَ عَلَی بَعلِکِ وَ بَنیکِ و السَّلامُ عَلیکَ یا أباعَبدالله وَ عَلَی الأرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِک وَالسَّلامُ عَلَیکُم جَمیعاً وَ رَحمَهُ الله وَ بَرَکاتُه.
صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] عیون الحکم و المواعظ، جلد ۱، صفحه ۲۶۱
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۰
[۴] تفسیر نور الثقلین، جلد ۴ ، صفحه ۲۳۰ (فِی جَوَامِعِ اَلْجَامِعِ فِی اَلْحَدِیثِ یَقُولُ: اَللَّهُ تَعَالَى أَعْدَدْتُ لِعِبَادِیَ اَلصَّالِحِینَ مَا لاَ عَیْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ، بَلْهَ مَا أَطْلَعْتُکُمْ اِقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ «فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ» اَلْآیَهَ.)
[۵] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶ (أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ)
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۷ (فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ)
[۷] بحارالانوار، جلد ۸۲، صفحه ۱۹۷
[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۹
[۹] غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۸۱۷ (إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ أَطْلَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ فَاخْتَارَ لَنَا شِیعَهً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا .)
پاسخ دهید