روز شنبه مورخ ۲۸ دی ماه ۱۳۹۸ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه با اسنادِ خودشان به شیخ بهائی نقل میکنند و میفرمایند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً: اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَخُذْ عَنْ مالِکٍ وَاخْتَلِفْ اِلَیْهِ کَما کُنْتَ تَخْتَلِفُ اِلَیْهِ. فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذلِکَ وَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَقُلْتُ فِی نَفْسِی؛ لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَما زَجَرَنِی عَنِ الاِخْتِلافِ اِلَیْهِ وَالاَخْذِ عَنْهُ».
این عباراتِ مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه حاکی از اهتمامِ به این مسئله است، علاوه بر اینکه یک محققِ کارآزمودهی دارای مهارتهای لازم بوده است و چه سبک و روشی در تدوین «بحارالانوار»… تبویب ابوابِ آن، فصلبندیها، تیترها، بعد هم بعد از بیانِ احادیث با اسنادِ آن، بیانی که دارند نشان میدهند که فقط محدّث نبودهاند و بلکه مجتهد و صاحبنظر بودهاند، مرحوم مجلسی جزوِ موفقینِ عالَم هستند.
ایشان میگویند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی»، میخواهند بفرمایند که خودم اهمیّتِ قضیّه را با خط شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف یافتم، این مکتوب برای جلب توجه با قلم مبارک شیخ بهایی بوده است، بعد در ادامه میفرمایند که من عینِ فرمایشاتِ ایشان را نقل میکنم.
«وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ».
مجدداً میشود نکاتِ ریزی از اینجا استفاده کرد، میفرمایند: من نزدِ مالک «کُنْتُ اَخْتَلِفُ» عادت کرده بودم و همیشه اینطور بودم که با ایشان رفت و آمد داشتم و از ایشان استفادهی مستمر میکردم، وقتی قدوم مبارک امام صادق علیه السلام را در مدینه دیدم، اینجا دیگر «کُنْتُ اَخْتَلِفُ» نیست، بلکه میگوید: «اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ»، به خدمتِ ایشان مراجعه کردم «وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ»، این همّتِ بلند است، خلاصه اینکه نمیخواستم حضرت را فقط یک مرتبه ببینم، بلکه دوست داشتم همانطور که با مالک رفت و آمد میکردم حضرت عنایت کنند و اجازه بدهند من مستمر بر سرِ سفرهی ایشان بهرهمند باشم.
اهمیت وقتِ بزرگان
و حضرت یک روزی به من فرمودند که «اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»، حضرت این دو مشکل را… یک مشکل برای «عنوان بصری» بود، حضرت هشدار دادند که کسانی که با من رفت و آمد کنند تحت نظر هستند و تو هواسِ خودت را جمع کن و ببین اگر حاضر هستی هزینه کنی و احیاناً بازداشت بشوی و حکومت به تو آسیب بزند، این مشکل مشکلِ شماست، اما وقتِ من هم آنقدر رایگان نیست که در اختیارِ تو بگذارم، من برای خودم «وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»… ببینید که حضرت خواب را استثناء نکردهاند، فرمودند: من اورادی برای خود دارم که در هر ساعتی از لحظات شب و روز به آنها اشتغال دارم «فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی»، هشدار دادند که وقتِ بزرگان را، وقتِ اولیاء الهی را، وقتِ حجّتِ خدای متعال را نگیرید.
وجود مبارک حضرت سجاد علیه السلام در یک حدیثی دارند که شبهنگام در کنار بیت الله مناجات داشتند، «طاووس یمانی» میگوید: در جستجوی زمانی مناسب بودم سعی میکردم زمانی به کعبه بروم که خلوت باشد تا با خدای خود خلوت کنم، ولی در آن لحظات شب که فکر میکردم کسی نیست وقتی وارد شدم دیدم صدای نالهی حزینی دلِ سنگ را هم آب میکند، خدایا! این چه کسی است که اینطور نالهی جانسوز دارد؟ این چه کسی است که اینطور تضرّع و مناجات دارد؟ وقتی به صاحب صدا رسیدم مدهوش شدم، دقّت کردم و دیدم امام زین العابدین علیه السلام هستند، سرِ مقدّسِ ایشان را به دامان گرفتم و رقّت کردم و اشکِ من سرازیر شد و قطراتِ اشکِ من روی صورت مبارک امام سجّاد علیه السلام ریخت، حضرت چشمِ خویش را باز کردند و فرمودند: «مَنِ الّذی أشغَلَنی عَن مَولای؟»، این چه کسی بود که مزاحمِ من شد؟
اینکه انسان بخواهد وقتِ بزرگان را با کیلِ خود کیل کند و وقتِ آنها را بگیرد این کممعرفتی است.
میگویند مرحوم «صدرالمتألهین» قدس الله روحه در این «کَهَک» قم مشغولِ تفکر بودند، کسی از این انسانهای معمولی و افرادی مانندِ من به ایشان مراجعه کرد و گفت: دیدم تنها هستید و آمدم با شما مأنوس باشم و شما را از تنهایی بیرون بیاورم، فرمودند: تا نیامده بودید تنها نبودم، همینکه آمدید من تنها شدم.
هر چیزی حسابی دارد، انسان باید حد خود را بشناسد، «رَحِمَ اللّه ُ امرَءً عَرَفَ قَدرَهُ وَ لَم یَتَعَدَّ طَورَهُ»[۲]، این دعای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که انسان خود را وزن کند، خود را اندازهگیری کند و ببیند که آیا به آن طرف میخورد یا هیچ تناسبی ندارد؟
امامی که در عرش سیر میکند، حال «عنوان بصری» بخواهد وقتِ امام زمانِ خود را بگیرد! یک زمان از آن طرف است، آن یک مأموریت است، بزرگانِ ما در مواردِ تربیتِ اشخاص همان حضوری را که در نماز شبِ خودشان، در سجدههای تماشاییِ خودشان دارند، در تربیتِ نفوسِ مستعده هم همان را دارند، ولی اگر اینطور نباشد و این شخص به آن طرف نخورد و وقت بگذارند از آن بهرههایی که از اوراد و اذکار یا از کارهای خاص خودشان میبردند باز میمانند.
اینجا هم خلاف وجدان است که انسان برای یک چیزهای بیارزشی وقتِ کسی را بگیرد، هم خلافتِ حقیقتِ سنخیّت است، عرضه و تقاضا تناسبی دارد، و ظرفیت باید در حدّی باشد که خورشیدِ عصمت مستقیم به کسی بتابد.
رضای خدای متعال را درنظر داشته باشیم
لذا این رعایتِ مناسبتها، زمینهها و آمادگیها یکی از حکمتهایی است که انسانی که میخواهد حکیمانه زندگی کند، اگر قصدِ او برای رضای خدای متعال باشد، اگر قصدِ مزاحمت نباشد، آب کم جو تشنگی آور بدست…
وجود مقدّس حضرت حجّت ارواحنا فداه در آن داستان مشهور که بندهی خدایی با ریاضتها و رمز و اسطرلاب حضورِ حضرت را در نجف کشف کرده بود و خود را با یک آرزویی به آن مغازهای رسانده بود که حضرت آنجا جلوس فرموده بودند، صاحب مغازه هم قفلساز بود، میگوید: وقتی به محضرِ حضرت رسیدم و سلام کردم ابهّتِ حضرت دیگر به من اجازهی تکلّم نداد، همینطور خشک ماندم، ولی ایستادم و ایشان را تماشا میکردم، یک پیرزنی آمد و یک قفلِ قدیمی را به این صاحب مغازه داد و گفت میخواهم این قفل را بفروشم، صاحب مغازه این قفل را درست ارزیابی کرد و جهاتِ مختلفِ آن را دید و یک قیمتی گفت که این بانو تصوّر کرد او را مسخره میکند، مثلاً هرکجا که رفته بود به او پنج تومان قیمت داده بودند و این شخص بیست و پنج تومان قیمت داده بود، فکر کرد که این شخص در حالِ مسخره کردن است، گفته بود: من با کسی شوخی ندارم، آن شخص هم واقعبینانه گفته بود که قیمتِ آن قفل بالاتر از آن قیمت بالاتر است اما چون خراب است مقداری خرجِ تعمیر دارد و آن را منها کرده و قیمتِ واقعی را به شما گفتم، اینجا حضرت به آن فردی که با رمل و اسطرلاب به خدمتِ ایشان رسیده بود رو کردند و فرموده بودند: اگر اینطور باشید ما به سراغِ شما میآییم و سراغِ شما را میگیریم، ضرورتی ندارد که شما به دنبالِ ما بگردید.
ما معمولاً رضای خودمان را میخواهیم که میخواهیم به حضرت برسیم، اگر رضای حضرت را بخواهیم به دنبالِ وظیفه هستیم، اگر انسان خود را نبیند و رضای او را ببیند اولاً چو با منی در یمنی پیشِ منی، جنابِ اویس محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از نظرِ فیزیکی درک نکرده بود، ولی غاصبین حقوقِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام سالیانِ سال در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، ولی اویس همیشه با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود ولی اینها حتّی یک لحظه هم با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبودند.
بنابراین انسان خود را پاکیزه کند و اقتضاء خود را، تقاضای خود را بالا ببرد، وقتی عطش بود خدای متعال بارانِ رحمتِ خود را میباراند، خدای متعال بنا ندارد هیچ تشنهای را تشنه بگذارد، ولی انسانی که عطش ندارد، انسانی که ادا در میآورد، انسانی که حرفها را میشنود و از هر هزار حرف به یک حرف هم عمل نمیکند، ولی دوست دارد استاد داشته باشد و سیر و سلوک کند و اذکار داشته باشد و اوراد داشته باشد، اینها سرگرمی است، این عطشِ خدای متعال نیست، این سیر الی الله نیست، اشتغالاتِ بیرونی است، میخواهد مهم بشود، یک کسی درس میخواند و علّامه میشود و پُزِ علمِ خود را میدهد، یک کسی هم میخواهد آن خلأ شخصیتیِ خود را با ذکر پُر کند، میخواهد با ارتباط با اولیاء الهی پُر کند، هر کسی میخواهد یک طوری خود را بزرگ کند و این شخص هم میخواهد خود را اینطور بزرگ کند.
اجمالاً اینها یک محاسباتی است که انسان باید با خدای خود خلوت کند و ببیند که کجاست و چه میخواهد، آیا بازی و سرگرمی است؟ آیا وقتِ اولیاء الهی را گرفتن است یا واقعاً خدایی هست و وظیفهای هست و عبودیتی هست؟
این «از ابتدا تأمّل کردن»، خط خدای متعال را با فکر یافتن، و برای رسیدن به خدای متعال از بلدچیهای راه استمداد کردن متفاوت است با اینکه انسان بخواهد خودارضائی کند.
رزقِ هر کسی مشخص است
لذا این فرمایش امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام ابعادِ مختلف و آموزههای متعددی دارد.
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لاَ یُصِیبُنِی إِلاَّ مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی»[۳]، این از دعاهای خیلی کارساز و آموزنده است، «وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی»، هر کسی یک رزقی دارد، هم رزقِ مادی و هم رزقِ معنویِ او در خزائنِ الهی پیشبینی شده است، رزقِ بعضیها از قرآن کریم تکذیب است، «وَتَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ»[۴]، رزقِ بعضیها از حضرات معصومین علیهم السلام مزاحمتِ آن بزرگواران است، «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا . الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»[۵]، به خدای متعال پناه میبریم که ما مصداقِ این آیه نباشیم، گاهی تصوّر میکنیم کارهای خوب… ظاهرِ آن هم خوب است دیگر، انسان میخواهد با یک ولیّخدا و با یک صالحی… ولی نمیداند که به دورِ خود میچرخد و میخواهد همه را فدای خود کند، آن وقت «وَإِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا»[۶]، شما استیذان کنید اما اگر گفتند برگرد نرنجید، مصلحتِ شما در آن است، او طبیب است و شما مریض.
ظاهراً «عنوان بصری» بغیر از این جلسه دیگر هیچ توفیقی برای زیارت امام صادق علیه السلام نداشت، ولی حضرت در همین یک جلسه نسخهای پیچیدند که امروز برای طلبههای عزیزِ ما میتواند آدرسِ خدای متعال باشد، میتواند نسخهی نجات باشد و حقیقتِ سیر الی الله و هجرتِ به سوی مقصد اعلی قرار بگیرد.
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا»[۷]… دیگر فضای مملکتِ ما، فضای قلوب شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فضای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی مظلوم هستند…
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا[۸]
دلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی هوای پدرِ خویش را میکرد… گاهی به امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خطاب میکردند پدرِ شما کجاست که شما را در آغوش میگرفت و نوازش میکرد؟!… میگویند حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام لباسها مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را پنهان کرده بودند، چون حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طاقتِ دیدنِ آنها را نداشتند… عَرضه داشتند: یا امیرالمؤمنین! دلم هوای پدرم را کرده است… لطفاً پیراهنِ پدرم را به من بدهید تا آن را بو کنم… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیراهنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دادند، به محضِ اینکه چشمانِ مبارکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیراهنِ پدرشان افتاد این پیراهن را به سرِ خویش انداختند و ناله زدند و از هوش رفتند…
دیگر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این پیراهن را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشان نمیدادند…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
یک پیراهنی را هم به غارت برده بودند… وقتی امام زین العابدین علیه السلام در شام پیروزیِ در جنگ نرم را به ثبت رساندند یزید ملعون گفت: هرچه از من میخواهید من در خدمت هستم، حضرت فرمودند: بگویید آنچه از ما به غارت بردند به ما برگردانند… میگویند گوشوارههای بچهها را هم به غارت برده بودند… میگویند گوشِ بعضی از بچهها به همراهِ گوشواره پاره شده بود… میگویند چادرها را هم به غارت برده بودند…
نانجیب گفت: من چیزهای بهتری به شما میدهم، بجای آنچه به غارت بردهاند به شما چیزهای قیمتی میدهم، امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: نه! دستبافتِ مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آنهاست… خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پیراهنِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را بافته بودند و به حضرت زینب سلام الله علیها سپرده بودند… نمیدانم که آیا آن پیراهن را برگرداندند یا نه… بعضی نقل میکنند وقتی حضرت زینب سلام الله علیها به مدینه آمدند مستقیم به سمتِ قبرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتند و ناله سر دادند… «إنّی ناعیه إلیک أخی الحسین علیه السلام»[۹]… من برای شما خبرِ شهادت آوردهام… حسینِ مرا کشتند…
میگویند ناگهان دیدند یک پیراهنِ خونین از آستین بیرون آوردند و بعنوانِ سوغاتی روی قبرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذاشتند…
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
أَسْتَغْفِرُ اللّه الَّذِی لَاإِلهَ إِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّوْمُ وَ أسئَلُهُ أن یَتوبُ عَلَیَّ تَوبَهً عَبدٍ ذَلیلٍ مِسکِینٍ مُستَکین
اَلهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها السِرِ المَستَودِعِ فیها یا الله… یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثین، یا إلَهَ العاصِین…
خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه طاهره سلام الله علیها و ضلع مکسورهی ایشان قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ نازنین حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را همیشه از ما راضی بدار.
خدایا! توفیقِ علمِ نافع و جدیّت در تحصیل معارفِ دینی، توفیق عمل به علممان، اخلاص در عمل، عشق به خودت و اولیاء خودت را برای ما روزافزون بفرما.
خدایا! ما را گرفتارِ حسرت و ندامتِ روز قیامت مگردان.
خدایا! این جوانهای عزیز ما را از تضییعِ عمر محافظت بفرما.
خدایا! بقیهی عمرمان را مصروفِ تحصیلِ رضای خودت قرار بده.
خدایا! ما را برای خودمان، برای گذشتگانمان، برای جامعهی بشری مبارک قرار بده.
خدایا! لحظات عمرِ ما را به علم و ذکر و فکر قربه الیک مصروف بفرما.
خدایا! ما را از شرّ شیاطین روزگار، رفقای بیحاصل، افراد فاسق و فاجر و کسانی که وسوسهگر هستند حفظ بفرما.
خدایا! عاقبتِ عزیزانِ ما و خودِ ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا! سایهی پُر برکتِ علمای صالحِ شیعه در هم کجا که هستند، خاصّه مرجعِ عالیقدر، زعیمِ بزرگوارِ عالَمِ تشیّع رهبرِ نورانیمان را با کرامت و کفایت تا ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه و کنارِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف در حکومتِ جهانیِ ایشان مستدام بفرما.
خدایا! حوائجِ این جمع، حاجاتِ ملتمسینمان، حوائجِ ما را برآورده بفرما.
خدایا! عمومِ مریضها و مریضهای مورد نظر را شفای کامل عنایت بفرما.
خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم و خیرِ دین و دنیای ماست به ما نصیب بفرما.
خدایا! لذّتِ درس خواندن قربهً إلَیک، لذّتِ عبادات، لذّتِ شب زنده داری را به ما بچشان.
ان شاء الله همهی شما موفق باشید، نور باشید، بدرخشید، امام زمان ارواحنا فداه را خشنود کنید و زین و عزّتِ دین باشید و امیدوارم همهی شما پرچمدارانِ سرافرازِ امام زمان ارواحنا فداه در ظهور و غیبتِ ایشان به حساب بیایید.
صلواتی ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] عیون الحکم و المواعظ، جلد ۱، صفحه ۲۶۱
[۳] کافی، جلد ۲، صفحه ۵۲۴ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ثَلاَثٌ تَنَاسَخَهَا اَلْأَنْبِیَاءُ مِنْ آدَمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَتَّى وَصَلْنَ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ إِذَا أَصْبَحَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لاَ یُصِیبُنِی إِلاَّ مَا کَتَبْتَ لِی وَ رَضِّنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی . وَ رَوَاهُ بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ زَادَ فِیهِ: حَتَّى لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ أَسْتَغِیثُ أَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ وَ لاَ تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ .)
[۴] سوره مبارکه واقعه، آیه ۸۲
[۵] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴
[۶] سوره مبارکه نور، آیه ۲۸ (فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ یُؤْذَنَ لَکُمْ ۖ وَإِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ۖ هُوَ أَزْکَىٰ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ)
[۷] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً کَأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم)
[۸] بحارالانوار، جلد ۷۹، صفحه ۱۰۶ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهَا أَخَذَتْ قَبْضَهً مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ ص فَوَضَعَتْهَا عَلَى عَیْنَیْهَا وَ أَنْشَدَت «مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَهَ أَحْمَدَ- أَنْ لَا یَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا- صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا»)
[۹] بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۹۸ (أنّ السیّده زینب (علیها السّلام) لمّا وصلت إلى المدینه توجّهت نحو مسجد جدّها رسول الله (صلّى الله علیه وآله) ومعها جماعه من نساء بنی هاشم ، وأخذت بعُضادَتی باب المسجد(۴) ، ونادت : یا جدّاه ! إنّی ناعیه إلیک أخی الحسین . وهی مع ذلک لا تجفّ لها عبره ، ولا تفتُـرُ عن البکـاء والنحیـب)
پاسخ دهید