روز شنبه مورخ ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۸ جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه با اسنادِ خودشان به شیخ بهائی نقل میکنند و میفرمایند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً: اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَخُذْ عَنْ مالِکٍ وَاخْتَلِفْ اِلَیْهِ کَما کُنْتَ تَخْتَلِفُ اِلَیْهِ. فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذلِکَ وَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَقُلْتُ فِی نَفْسِی؛ لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَما زَجَرَنِی عَنِ الاِخْتِلافِ اِلَیْهِ وَالاَخْذِ عَنْهُ».
نکاتی را که «عنوان بصری» آورده است قابل توجّه است. در جلسات گذشته با بضاعتِ کمِ خودمان نکاتی را خدمت شما تقدیم داشتیم، حال خوب است که در این جمله دقّت بفرمایید: «وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ»؛ هنوز «عنوان بصری» مزهی ملکوت را، حقیقت را، عالَمِ باطن را درک نکرده است، علوم را همین علومِ ظاهریّه میبیند، علوم را همین علمِ دفتری و کتابی تصوّر میکند و فکر میکند که همانطور که «مالک بن انس» درس میگفته است و بر این شخص هم ذهنیّاتی اضافه میشده است و بایگانیِ ذهنِ خود را پُر میکرده است بناست امام صادق علیه السلام هم همین حرفها را بزنند، منتها با یک تنوّع و مطالبِ جدیدی! تصوّر میکرد کلاً از این دست مطالب است.
آیا همهی علوم برابرند؟
«وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ»؛ هنوز هیچ اشرافی به روزنههای غیب ندارد.
این برای همهی ما درس است، اگر دروسِ ظاهریّه آن باطن را نداشته باشد، کما اینکه اگر اسلام امامت و ولایت نداشت دین دینِ ناقصی بود و نعمت کامل نبود و ظاهری بیش نبود و فقط تا لحظهی مرگ به دردِ ما میخورد، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»[۲]، مهم آن «أنفُسَنا» و «أنفُسَکُم» است، باید از ظاهر عبور کرد، باید به باطن وصل شد، باید در هر مُلکی سراغِ ملکوت را گرفت، در هر ظاهری باید به باطن توجّه کرد، نمازهای ظاهری… تا حضور قلبی نباشد، تا سیرِ دلی و باطنی نباشد، این نماز نمازی نیست که «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ»[۳] باشد، این نماز نمازی نیست که برای ما در سختیها یاور باشد و هر کجا که گیر کردیم بگوییم خدای متعال فرموده است «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۴]، ولی ما رفتیم و نماز خواندیم و هیچ گرهای از گرهی ما باز نشد! این آن نمازِ ظاهری است، نمازِ فقهی است، ممکن است نمازِ صحیحِ فقهی باشد ولی نمازِ مقبولِ الهی نباشد.
لذا اشتباه «عنوان بصری» همین بوده است، او به دنبالِ علمی بود که از سنخِ علومی است که مالک هم میتوانست بگوید و هر کسی میتواند از آن علم سر در بیاورد.
پیگیر بودنِ «عنوان بصری»
«فَقالَ لِی یَوْماً»… معلوم میشود که «عنوان بصری» مکرر در مکرر… «أختَلِفُ» نشان میدهد که او پیگیر بوده است، همینطور رفت و آمد میکرده است و حضرت روزی به او فرمودند که: «اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ» حواسِ خودت را جمع کن، بودنِ با من مشکلآفرین است، «وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»، علاوه بر اینکه من تحت نظر و تحت تعقیب هستم و برخوردهای حکومت با من برخوردهای امنیتی است و هر کسی با من رفت و آمد کند ممکن است برای او مایهی دردسر بشود، نکتهی مهمتر از دردسرِ ظاهری این است که تو وقتِ مرا میگیری. اینکه کسی وقتِ امام را بگیرد خیلی مسئولیت دارد.
وقت اولیاء الهی را نگیریم
امام صادق علیه السلام فرمودند: من اهلِ ذکر هستم… آن هم در حدّ امامت! من مستغرق در ارتباط با خدای متعال هستم، و برنامهی من این است که در هر ساعت و در هر لحظهای از آناء شب و روز اورادِ خاص دارم، «فَلا تَشْغَلْنِی»، مرا مشغول نکن.
این هم درسی برای ما طلبههاست، که اگر یک زمانی به محضرِ یک بزرگی، یا اهلِ سِرّی، یا رهیافتهای رسیدیم سکوت کنیم، وقتِ او را نگیریم، خودِ بودنِ با اولیاء الهی ذکر است، «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»[۵]، شما با صادقین همراهی کنید، مزاحمِ کارهای او نباشید، خیلی مهم است که انسان با کسی باشد اما مزاحم نباشد، مانع نباشد بلکه برای او یار باشد.
بنابراین بودن با امام صادق علیه السلام بگونهای که وقتِ شریفِ ایشان را، وقتِ عرشیِ ایشان را… یک انسانِ تازه به دوران رسیده بخواهد بگیرد، این شخص نه تنها بهرهای نمیبرد، بلکه خلاف رضای خدای متعال است، من چقدر میخواهم بار داشته باشم، در حالی که میخواهم مانعِ حرکتِ یک ولیّ خدا و ایفاء رسالت او باشم؟
مرحوم آیت الله بهجت روحی فداه میفرمودند: من از استادِ خود هیچ سوالی نکردم، منظورِ ایشان مرحوم آیت الحق آقا میرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف بود، اما هر چیزی بر قلبِ من عارض میشد ایشان پاسخ میدادند.
گاهی هم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف بدونِ اینکه در سرِ جلسهی درس چیزی بگویند ایشان میفرمودند: اما شبههی فاضلِ گیلانی! منظورِ ایشان آقای بهجت رحمه الله تعالی علیه بود.
بنابراین مراجعهی به اولیاء الله، رصد کردنِ فرصت برای استفاده یک مطلب است، اما اینکه انسان بخواهد ذهنیّاتِ خود را با ذهنِ ناقص، با ذهنِ غبارآلود منشأ قرار بدهد و وقتِ یک بزرگی را بگیرد، این کار روا نیست، این کار انسان را راه نمیاندازد، بلکه گاهی انسان پرت میشود.
مرحوم حاج شیخ حسن پهلوانی سلام الله علیه فرمودند: مرحوم آقای انصاری بعضیها را نام بردند، گفتند خوشحال نبودند که اینها هستند، در نهایت هم به یکی از خواصِ خود گفتند که همه را تعطیل کنید، بعد دیدیم نوعاً همانهایی هستند که مدام میخواهند خودی نشان بدهند، میآیند سوالاتی میپرسند و مسائلی را مطرح میکنند و وقت را میگیرند، در حالی که کارِ اینها انس است و اگر بنا باشد ذهن شلوغ باشد و انسان بخواهد ذهنیّاتِ خود را برای جهت دادن به استاد اعمال کند، هم وقتِ استاد به هدر میرود و هم وقتِ خودِ او، او نمیخواهد فرابگیرد، این شخص میخواهد خودی بشود، الآن هم در حالِ نشان دادنِ خود است، گاهی سوال از استاد نافع نیست بلکه خود نشان دادن است، گاهی واقعاً این سوال پرسیدن برای این نیست که چیزی نمیدانند و میخواهند از استاد چیزی یاد بگیرند، بلکه میخواهد بگوید من میدانم و میتوانم مُچ بگیرم و میتوانم خودم را نشان بدهم.
رعایتِ این مسائل در طلبگی خیلی مهم است.
«کُن عالِماً ناطِقاً أو مُستَمِعاً واعِیاً»[۶]، یا عالِمِ ناطق باشید و یا مستمعی باشید که ظرفِ شما خالی است، یعنی آمدهای تا ظرفِ خودت را پُر کنی و نیامدهای که خودت را نشان بدهی، این خود نشان دادن خیلی حجاب است، این خود بزرگ دیدن است که من بهتر از استاد میدانم، یا اینکه در بینِ شاگردها نشان میدهم که من میتوانم استاد را گیر بیندازم و به استاد گیر بدهم، این نیّت و انگیزه خیلی مهم است.
سه کاری که آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف انجام ندادند
مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف فرموده بودند: من در عمرِ خود سه چیز را هرگز انجام ندادم، یکی اینکه در اتاقی که کتاب هست نخوابیدهام. احترامِ به کتب مقدّس، احترام به علم، احترام به اسماء جلاله و اسماء ائمه اطهار علیهم السلام باعث شده است که در عمرِ خود در اتاقی که کتاب بوده است پای خود را دراز نکردهام. دوم اینکه در عمرِ خود چیزی از کسی نخواستهام. سوم اینکه در عمرِ خود از کسی سوالی امتحانی نکردهام، یعنی از کسی سوال نکردهام تا او را ارزیابی کنم که ببینم چقدر میداند و چقدر نمیداند.
اینها کارِ انسانهای مراقب است، اهلِ مراقبه وقتِ خود را صرف فضولات نمیکنند، و سوال برای خودنمایی واقعاً فضولات است.
حال وجود مقدّس حضرت صادق علیه السلام ابتدا به «عنوان بصری» خط میدهند و او را آماده میکنند که اگر میخواهی بیایی وقتِ من عزیزتر از آن است که تو بخواهی افکار و ذهنیاتِ خودت را با من درمیان بگذاری، «فَلا تَشْغَلْنِی».
این خیلی مهم است، هم در مباحثات، هم در تعلیم، هم در تعلّم برای خدای متعال حرف بزنیم، یا مفید باشیم و یا مستفید، یا عالِمِ ناطق باشیم و یا مستمع واع که بخواهیم ظرفِ خود را که خالی است با نور علم پُر کنیم.
اما اینکه بخواهیم حرف بزنیم و علم نمایی کنیم در شأنِ یک طلبهای که عمرِ او برای خدای متعال است، خود را مملوکِ خدای متعال میداند نیست و ملکِ خدای متعال را ضایع نمیکند.
اهمیّت سکوت در سیر و سلوک
بنابراین هم ادبِ همراهیِ با اولیاء الهی، مثلِ اعلای آن در قرآن کریم جریانِ حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام است.
حضرت خضر علیه السلام از ابتدا شرط کردند که اگر میخواهی با من باشی اهلِ سوال نباش. علیرغمِ اینکه بنا بود حضرت موسی علیه السلام سوالی نکنند وقتی سه قدم پیش برد حضرت موسی علیه السلام در هر سه قدم احساسِ تکلیف کردند، چون ظواهر را میدیدند و وظیفه شرعیِ ایشان هم همان بود که حضرت موسی علیه السلام انجام دادند، و این سه سوال باعث شد که حضرت خضر علیه السلام دیگر حضرت موسی علیه السلام را محروم کردند و فرمودند: «هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ»[۷].
روایت دارد که جناب خضر علیه السلام فرموده بودند هزار راز برای حضرت موسی علیه السلام آماده کرده بودم، اما سوالاتِ ایشان باعث شد که نتوانست بیش از سه قدم با ما راه بیاید.
بنابراین اهلِ سمت بودن، اهلِ سکوت بودن، اهلِ فکر بودن، اهلِ دل بودن، خود را بروز ندادن، تظاهر به علم نکردن شرط است، قابلیّت… قبول کنید… مدام خودتان را… میگویند ظرفِ خالی مدام صدا میدهد، اما اگر ظرف پُر باشد صدایی ندارد. انسان خیلی خود را به رُخ نکشد، گاهی سوالات و حرف زدنها خود را به رُخ کشیدن است، اگر انسان بخواهد خضری پیدا کند باید از ابتدا باور داشته باشد که این شخص رهیافته است و من سرسپردهی این شخص هستم و او در حالِ بردنِ من است، اگر جایی سوالی کرد پاسخ میدهم وگرنه من در اختیارِ او هستم. این موضوع در سیر و سلوک خیلی مهم است.
یک صلواتی ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
بجز حسین علیه السلام مرا در جهان پناهی نیست… ما که وا ماندهایم… ما که جا ماندهایم… ما که همیشه رفوزه هستیم… در کارهای خوبِ خودمان، در طلبگیمان، همه جا «خود» بوده است، همه جا «من» بوده است… کجا برای خدای متعال روی نفسِ خودمان پا گذاشتهایم؟ کجا کاری کردیم و نشان ندادیم که کنندهی کار «من» هستم؟ کجا خیری داشتیم و تظاهرِ به خیر و ریا نداشتهایم؟ کجا یک قرانِ خودمان را یک تومان نشان ندادهایم؟ کجا؟ چند نفر سراغ دارید که از خود روزی یک کار برای خدای متعال سراغ داشته باشد؟
افسوس که عمری پیِ اغیار دویدیم از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
این «خودِ» بیگانه را بُت کردیم و از خودِ واقعیمان که جانِ ما امام زمان ارواحنا فداه است جا ماندیم…
لحظهای با خدای متعال خلوت نداشتیم، در خلوتهای خودمان هم به دنبالِ خودمان بودیم و به دنبالِ خدای متعال نبودیم…
اما به تبعیّت از مرحوم شیخ جعفر شوشتری رحمه الله تعالی علیه که میگویند: من تمامِ اعمالِ خود را محک زدم، عملِ قبولی نیافتم، در حالِ مأیوس شدن بودم، اما دیدم دلِ من حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را دوست دارد… «حبّ الحسین علیه السلام» کانونِ امیدِ من شد…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
روزگارِ هیچ کسی مانندِ روزگارِ امام حسین علیه السلام نبود… همهی مصیبتها ایشان را یکجا احاطه کرده بودند… تشنگیِ کودکان جانسوزتر از تشنگیِ خودِ ایشان بود… قَتَلوهُ عَطشان هستند… خودِ ایشان هم تشنه بودند و به ایشان آب ندادند… آب را به کودکان نشان میدادند… اما عطشِ کودکان خیلی جانسوز بود… این بود که حضرت علی اصغر علیه السلام را تحویل گرفتند… «اسقونی شربهً من الماء»[۸]… یک جرعه! اگر کم هم بود به این طفل کمی آب بدهید… عجب آبی دادند… «فَرَماه حرمله بنُ کاهلٍ الاسدیّ بسهمٍ…»… گلو را با تیری نشان گرفت که این تیر سه شعبه بود… گلوی نازک احتیاجی به تیر سه شعبه نداشت… اصلاً بچّهای که از تشنگی در حالِ جان دادن است احتیاجی به تیر نداشت… «فذبحوه من الاذن الى الاذن و من الورید الی الورید»…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
یادی از مرحوم آیت الله حائری شیرازی رحمه الله علیه
من این روضه را هم به روح پاک استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله حائری شیرازی رضوان الله تعالی علیه تقدیم میکنم، الحق و الانصاف از مصادیق بارزِ «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَهٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ»[۹] مرحومِ آقای حائری شیرازی بودند، هیچ أنانیّتی در وجودِ ایشان نبود، خود را ساخته بودند، خود را به خدای متعال داده بودند، اشتباهاتِ خود را هم در نهایتِ شجاعت قبول میکردند، این انصاف که لازمهی خادمیِ دستگاهِ ولایت است… هیچ کسی معصوم نیست، برای ایشان هم گاهی در گرایشها نسبت به اشخاص اشتباهاتی پیش میآمد، ولی وقتی متوجّه میشدند در نهایتِ صراحت و شجاعت تغییرِ موضع میدادند، و این انصاف و این ایثار و این شجاعت و این اخلاص از خصائص مرحوم آقای حائری شیرازی رحمه الله تعالی علیه بود.
ایشان اهل ذکر بودند، اهل دل بودند، اهل خلوت بودند، با اولیاء الله و اهل سِرّ همدم بودند، نزدِ بزرگان زانو میزدند، نزدِ اولیاء الهی… ولو در ظاهر آقای حائری باسوادتر بودند اما تواضع و خضوع و ادبِ خاصّی داشتند، از نظرِ علمی هم مجتهدِ در فقه بودند و هم صاحبِ اندیشه و فکر بودند.
در مسائل سیاسی اجتماعی اقتصادی متفکّر بودند، اندیشمند بودند.
و آقای حائری شیرازی رحمه الله تعالی علیه بر ما منّت گذاشتند و جلساتی را با طلبههای عزیزمان برگزار کردند، امیدوارم بذرهایی که از نفسِ پاکِ آن عالِمِ ربّانیِ ملکوتی آیت الله خوشوقت و این عالِمِ خودساخته آیت الله حائری شیرازی در دلهای عزیزانمان کاشته شده است، امید است در آینده اولیاءاللهی از میان شما قلب مبارک امام زمان ارواحنا فداه را خشنود کند.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم، این عزیزانِ ما را به مقصد برسان.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه مائده، آیه ۳ (حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِکُمْ فِسْقٌ ۗ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
[۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵ (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ)
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۵ (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ)
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)
[۶] غرر الحکم و درر الکلم، جلد ۱، صفحه ۵۲۹
[۷] سوره مبارکه کهف، آیه ۷۸ (قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ ۚ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا)
[۸] المُنْتَخَب للطُّرَیْحی، صفحه ۴۵۲
[۹] المحاسن، جلد ۱، صفحه ۳۶۴
پاسخ دهید