روز یکشنبه مورخ ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۸ جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مقدّمه
- استفاده از فرصتها
- برنامهریزی برای اوقات شبانهروز
- آیت الله بهجت رحمت الله علیه و زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
- آیت الله علامه طباطبایی رحمت الله علیه و زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
- نکتهای از زیارتنامهی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
- روضهی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
مرحوم علامه مجلسی سلام الله علیه و قدّس الله نفسه الزّکیّه با اسنادِ خودشان به شیخ بهائی نقل میکنند و میفرمایند: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا البَهائِی – قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ – ما هذا لَفْظُهُ: قالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍ: نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیخِ اَحْمَدَ الفَراهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوانِ البَصْرِی – وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً: اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَخُذْ عَنْ مالِکٍ وَاخْتَلِفْ اِلَیْهِ کَما کُنْتَ تَخْتَلِفُ اِلَیْهِ. فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذلِکَ وَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَقُلْتُ فِی نَفْسِی؛ لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَما زَجَرَنِی عَنِ الاِخْتِلافِ اِلَیْهِ وَالاَخْذِ عَنْهُ».
«وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً»، دو سه جلسه است که بنده این قسمت را به محضر شریف شما قرائت میکنم که برای خجالت کشیدنِ خودم است، «عنوان بصری» در ۹۴ سالگی چه همّتی داشته است، بالاخره چشمهی زلالِ علومِ الهی به روی او باز شد، آیا نباید این موضوع برای ما که به آن سن نرسیدهایم و شما که جوان هستید مشوق باشد که خودمان را به سرچشمه برسانیم؟ دیگران بودند که اصطلاحات را میدانستند و او هم اهلِ رفت و آمد بود ولی یکمرتبه یک تنبّهی، یک بیداری برای او پیش آمد که باید رفت و مطلب را از چشمه گرفت، شما هم امام زمان ارواحنا فداه دارید، بروید و از چشمه بگیرید.
«وَکانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْأَتی عَلَیْهِ اَرْبَعَ وَتِسْعُونَ سَنَهً – قالَ: کُنْتُ اَخْتَلِفُ اِلی مالِکِ بْنِ اَنَسٍ سِنِینَ؛ فَلَمّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصّادِقُعلیه السلام المَدِینَهَ اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ»، این استفادهی از فرصت است، انسان رصد کند میبیند که یک فرصتهایی برای او پیش میآید، این فرصت را غنیمت بشمارد و از این فرصت استفاده کند.
استفاده از فرصتها
همینکه قدوم مبارک امام جعفر صادق علیه السلام به مدینه رسیده است معطل نکرده است، امروز را به امید فردا رها نکرده است، انسان با امروز و فردا کردن چه نعمتهایی را از دست میدهد!
آقای بهجت سلام الله علیه با اینکه جزوِ موفقینِ عالَم هستند، اما در عین حال میفرمودند: بزرگانی بودند که ما تصوّر میکردیم که همیشه هستند، امروز و فردا میکردیم و ناگهان میدیدیم که از دستِ ما رفتند. اینکه انسان به یک فرصتهایی، به یک کانونهایی، به یک نفوسِ زکیّهای دسترسی داشته باشد، این دیگر قابل جبران نیست، اگر این را از دست بدهد دیگر بدست نخواهد آورد.
«اخْتَلفْتُ اِلَیْهِ وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ»، من رفت و آمدِ خود را نسبت به محضر ایشان شروع کردم، ولی «أحبَبتُ» یعنی انگیزه داشتم، این است که اگر زندگی بر اساسِ محبّت نبود انگیزه قوی نیست و انسان به مقصد نمیرسد.
«وَاَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَما أَخَذْتُ عَنْ مالِکٍ. فَقالَ لِی یَوْماً:»، یک روزی حضرت… این معلوم میشود که عنوان بصری چند مرتبه رفته است و آمده است و نهایتاً حضرت لب به سخن باز کردند و این فرد را اینطور مورد آزمایش قرار دادند. فرمودند: «اِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ»، هشدار دادند، رفت و آمدِ با من به نفعِ دنیایِ شما نیست، چون من تحت تعقیب هستم و مأمورینِ حکومت به دنبالِ من هستند…
این یک نکته که بودنِ با من مشکلات دارد و هزینهساز است، آیا آمادگی داری که برای استضائهی از نور ولایت امام زمانِ خودت هزینه کنی یا نه؟ نکتهی دوم که یک تذکّرِ بالاتری هست این است که «وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»، لحظهای از اوقاتِ من برای خودم نیست، در هر ساعتی از آناء لیل و نهار… این «ساعت» ساعتِ مصطلح نیست، بلکه تمامِ لحظات که بعد از آن هم «آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ» را میفرماید یعنی من دوامِ ذکر دارم، من اوقاتِ خود را با ذکر پُر کردهام، وقتِ خالی برای خودم نگذاشتهام.
بدبختیِ ما این است که برای اوقاتِ خودمان ارزشی قائل نشدیم، لذا زیاد وقتِ خالی داریم، وقتِ پِرت زیاد داریم، بیهودهگرایی زیاد داریم، تضییعِ عمر زیاد داریم، ما نمیدانیم خدای متعال چه گوهری به ما داده است، ما نمیدانیم این عمر و این لحظات و این ساعات و این ایام چه سرمایهی بیبدیلی است، در حالِ رفتن از دستِ ماست!
«و أعِنّی بِالبُکاءِ عَلى نَفسی»[۲]، امام سجاد علیه السلام میفرمایند: «خدایا! مرا کمک کن که به حالِ خودم گریه کنم»، «وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ»[۳]، جوانیِ انسان چطور گذشت؟ عمرِ انسان چطور آب شد؟ خبر ندارد! این بزرگترین درسی است که امامِ ما و الگوی ما به ما داده است.
برنامهریزی برای اوقات شبانهروز
«وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»، من برای تمام اوقات شبانهروزِ خودم برنامهریزی دارم، و برای هر ساعت و هر زمانی اورادِ خاصّی را پیشبینی کردهام، «فَلا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی»، یکی اینکه به ایشان القاء کردند که عمر باید به ذکر مصروف بشود و لحظهای از عمر نباید بدونِ برنامه و ورد و ذکر باشد، دوم اینکه تذکّر میدهند شما باعث نشوید که اوقاتِ دیگران به هدر برود و دیگران نتوانند آن بهرهی لازم را از عمرِ خود ببرند، هم غنیمت شمردنِ عمرِ خودمان جزوِ واجبات است و هم اینکه حواسِ انسان باشد که بیخود عمرِ کسی را به هدر ندهد. گاهی انسان همینطور سرزنده میرود و یک کسی مطالعهی مهمّی دارد یا عبادتِ خاصّی دارد یا کارِ لازمی دارد، انسان حساب نشده میرود و با او گَپ میزند و حرفهای بیخود میزند و وقتِ او هم به هدر میرود.
این موضوعِ «قدرشناسی از عمرِ خودمان» که عمر را باید فقط با خدای متعال گذراند، عمر را باید با دوست سپری کرد و کسی محبوبتر و دوستی عزیزتر از خدای متعال وجود ندارد، را به همه وقت میدهیم اما به خدای متعال وقت نمیدهیم، چرا با همه انس میگیریم و از این انس ابتهاج و نشاط پیدا میکنیم ولی در انس با خدای متعال کسالت داریم؟ «إِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَىٰ»[۴]، چرا علائمی از نفاق در ما هست؟ چرا یادِ دیگران برای ما عزیزتر از یادِ خدای متعال است؟ چرا جاذبهی انس با غیر از خدا بیشتر از جاذبهی بودن با خدای متعال است؟ چقدر با خدای متعال هستیم؟
دو روز قبل ملایر بودم، یکی از فرزندان آیت الحق مرحوم آقا شیخ علی گنبدی اعلی الله مقامه الشّریف که از شاگردان ملا حسینقلی همدانی بودند و آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف از ایشان به بزرگی یاد کردند و فرمودند: وقتی من از نجف مراجعت کردم در کرمانشاه کسی به من گفت که آیا مایل هستید از آقا شیخ علی گنبدی دیداری کنید؟ قبول کردم، به روستای گنبد رفتیم، کسی از اهالیِ آنجا که در این مجلس بود گفت: ایشان در آن زمان گلِ محمدی را به یک درختی پیوند زده است و الآن هم آنجا همان درخت هست و گل محمدی میدهد، خیلی چیزِ عجیبی بود، یک سری مطالبِ دیگری هم گفت که کارهای عجیب و غریبی بود که برای افرادِ عادی امکان ندارد؛ آقای بهجت فرمودند ما به گنبد رفتیم، به محضِ اینکه سلام و علیک کردیم ایشان به من فرمودند: شما کدو بخورید برای گوارشِ شما خوب است، در صورتی که آقای بهجت به ایشان نگفته بودند که مشکلِ گوارشی دارند، بعد هم فرمودند: «لِکُلِّ موسی فِرعون»، بعد معلوم شد که این «لِکُلِّ موسی فِرعون» یک پیشگویی از مشکلاتی بود که بعد برای من پیش آمد.
گفتیم آقای فاضلیان از علمای صاحبدلِ ملایر است و برویم ایشان را زیارت کنیم، رفتیم و ایشان مشغول نماز بودند، نماز عجیب و غریبی میخواند و واقعاً نماز ایشان برای من یک نقطهی عطفی بود که ایشان چطور نماز میخواندند، در سجدهی خود هم این دعا را میخواندند که قسمتی از آن در ذهنِ من ماند، «اللَّهُمَّ أَخْرِجْ حُبَّ غَیرک عَن قَلْبِی»، این دل… این دل… وقتی این دل محلّ قاذورات شد انسان با اهلِ فضولات زندگی مأنوس میشود و عمرِ خود را میسوزاند، وقتِ خودت را به چه کسی دادهای؟ عمرِ خودت را با چه کسی گذراندی و از دست دادی؟ اما اگر دلِ انسان پاک باشد گرایش و میل به پاکها اصلاً اجازه نمیدهد که انسان با هر کَس و ناکَسی نشست و برخواست کند، با اهلِ غفلت، با اهلِ دنیا، با اهلِ کثرت و تکاثر، اینها ما را بدبخت کرده است و حواسِ ما نیست که چه چیزی از دست دادیم و میتوانیم چه خاکی بر سرِ خودمان کنیم، عمرِ رفته که دیگر برنمیگردد، ولی این عمر را به چه کسی دادهایم و چه چیزی به دست آوردهایم؟
وجود نازنین حضرت امام جعفر صادق علیه السلام این دو نکته را… «وَمَعَ ذلِکَ لِی اَوْرادٌ فِی کُلِّ ساعَهٍ»، این برای ما درس است، ما هم باید برای ساعات شبانهروزِ خود برنامههایی داشته باشیم که ما را به خدای متعال نزدیک کند، باید مدام حالتِ ذکر داشته باشیم، ان شاء الله اگر عمری بود در جلساتِ بعد تفصیلِ آن را خواهم گفت. باید بیشتر به این جمله توجّه کنیم که «فِی کُلِّ ساعَهٍ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ»، این یک نکته که «من در همهی ساعات اورادی دارم» یعنی درس میدهند که باید عمرِ خودتان را اینطور برنامهریزی کنید که لحظهای از عمرِ شما به بطالت و بیهودهگرایی و به کارهای غیرمفید و به امور فانی نگذرانید، همهی عمرتان را ذخیره کنید نه یک بخشی از آن را.
حضرت میفرمایند: در هر ساعتی اورادی دارم.
نکتهی دوم اینکه مزاحمِ وقتِ دیگران نشویم، همانطور که باید در عمرِ خودمان صرفهجویی کنیم باید برای دیگران هم اشتغالاتی پیش نیاوریم که آنها را از خدای متعال باز بداریم.
اگر توانستیم جزوِ کسانی باشیم که «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ»[۵]، خودمان آینه باشیم، خدای متعال در وجودِ ما تجلّی کند، هر کسی ما را میبیند یادِ خدای متعال کند، و اگر اینطور هم نیستیم، کسانی که یک خلوتی دارند، یک عالَمی دارند، یک حضوری دارند، ما نباید حضورِ دیگران را گرفتارِ حجاب کنیم، ما نباید شیطانِ دیگران باشیم، ما نباید باعث بشویم که سرمایهی کسی به هدر برود و نتواند از این لحظاتِ خود استفادهی خوب کند.
آیت الله بهجت رحمت الله علیه و زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
ایام ایامِ بیبیجانِ ما حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است، «وَ ما أدراکَ ما فاطمه معصومه سلام الله علیها».
حضرت آیت الله علامه مصباح استاد بزرگوارِ ما از یک شخصی نام بردند که او سالهای قبل در کفشداریِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها کفش میگرفت و آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را هم نمیشناخت، آن روزها آقای بهجت رحمه الله تعالی علیه شهرتی به اندازهی امروز نداشتند، دیده بود یک شیخی میآید و وقتی کفشِ خود را میدهد این غبارِ قفسهی کفشها را با دستِ خود برمیدارد و به چشم و صورت و سینهی خود میکشد، تعجّب میکرد که این شخص چه انسانِ سادهای است!
گفت: فصلِ بارش شد و کوچهها گِل بود، اشخاص کفشهای گِلیِ خود را به آنجا میآوردند، ما دیدیم این شخص این گِلها را برمیدارد و به چشم و صورتِ خویش میکشد، برای ما خیلی غیرمتعارف بود و به نظرِ ما کارِ زیبایی نمیآمد، حال چه بسا این کفشهای گِلی اصلاً آلوده و نجس باشد، همه جا که طاهر نیست، بعدها فهمیدیم این بزرگوار آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف است.
حضرت معصومه سلام الله علیها چه کسی هستند که یک شخصیتی مانندِ آقای بهجت رحمه الله تعالی علیه که در فقاهت جزوِ افقهِ فقها در عالَمِ تشیّع هستند، در حکمت، در عرفان که دیگر اوجِ عرفان هستند، این دینشناس، این خداشناس، این قرآنشناس، این حدیثشناس چه عظمتی از این بانو میبیند که نه اینکه غبارِ ضریح را بلکه گِلِ کفشِ زائرِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را به چشمِ خویش میکشند؟
چرا ما اینطور معرفتها را به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نداریم؟
آیت الله علامه طباطبایی رحمت الله علیه و زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
اینها از اولیاء مقرّبِ پروردگار عالَم هستند، در حالات مرحوم علامه بزرگوار آقای طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف نقل کردهاند که ایشان در ماه مبارک رمضان به حرم میآمدند و آنجا مشغولِ کارهای عبادتیِ خودشان بودند تا افطار میشد، ضریح حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را بعنوانِ افطار میبوسیدند و بعد برای افطارِ خودشان میرفتند. یک فیلسوفِ شهیرِ جهانی، یک مربّیِ نفوس، یک انسانِ کامل اینطور تکریم و تعظیم نسبت به حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها دارند.
و بنظر میرسد که خدای متعال این بانو را مرآتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داده است که اساساً قماشِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قماشِ نوریان است، از پدرِ خویش کَم ندارند، از همسرِ خویش کم ندارند، ولیّه الله است، سفیّه الله است، بقیّه النبوّه است، و جزوِ عرشیهای مسلّم است.
نکتهای از زیارتنامهی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
در زیارتنامهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نکتهی عجیبی هست، «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً»، یک همچنین شخصیتی! و شباهتهایی هم دارند، اینکه ما در زیارتنامهی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها میخوانیم که «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»، این «یا بِنتَ» یعنی واقعاً دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، مولودِ معنویتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، در این جهت فاصله ندارد، بلاواسطه از نورِ رسالتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم استضاعه میکند، مولودِ رسالتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، مولودِ حقیقتِ حضرت خدیجه سلام الله علیها و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، لذا آنچه که در مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود را به ارث بردهاند.
روضهی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
یکی از رسالتهای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حفاظت از ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امامتِ حَقّهای است که خدای متعال جهان را با این امامت اداره میکند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جانِ خویش را برای حفظِ اساسِ امامت و ولایت دادند و همهی مصیبتها را به جان خریدند و سپرِ بلای ولیّخود شدند و صبر کردند، معلوم میشود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها هم نسبت به حفاظت از اساسِ ولایت و امامت راهِ مادرِ خویش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را رفتهاند، و اینکه در چند کتاب از جمله «حیات سیاسی حضرت رضا علیه السلام» علامه سیّد جعفر مرتضی رحمه الله تعالی علیه دارند که حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها هم به شهادت رسیدهاند، تیمِ مأمورانِ حکومت در کوفه به این کاروان حمله آوردند و همراهِ آن حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و چند فرزندِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را به شهادت رساندند. مثلِ عمّهی خود حضرت زینب سلام الله علیها شاهد بودند که جوانها مقابلِ چشمِ ایشان پرپر زدند، بعد هم ظاهراً خودِ بیبی را مسموم کردند.
وقتی قمیها با پیامِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به استقبال رفتند و ایشان را به قم منتقل کردند بدن مبارک ایشان به تدریج تحلیل رفت، همانطور که مادرِ ایشان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمودند: «یا فضّه! لَقَد ذابَ لَحمی»، فضّه! دیگر جز شبهی از من نمانده است… میگویند حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها هم آب شده بودند و چیزی از ایشان نمانده بود.
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در دلِ شب بدنِ نازنینِ حبیبهی خویش را آماده کردند، قبر آماده بودف لحد آماده بود، خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیکرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را کنارِ قبر آوردند… اما چه کسی هست که برود و تحویل بگیرد؟… اینجا بود که دو دستِ مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ظاهر شد… «قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ»[۶]… یا رسول الله! ودیعهای که با همین دستان به من داده بودید به خودِ شما برگرداندم…
میگویند این مظلومهی غریبه در قم مَحرمی نداشتند که کسی داخلِ قبر برود و پیکر را تحویل بگیرد… ناگهان دیدند دو نقابدار از بیابان رسیدند، سواره بودند، گفتند این پیکر مربوطِ به ماست، پیاده شدند و پیکر را گرفتند و دفن کردند… که انسان اطمینان دارد که حضرت رضا علیه السلام بودند، آمدند و خواهرِ خویش را تحویل گرفتند…
اما جریان در کربلا برعکس بود… خواهر به کنارِ پیکرِ برادر آمد… اما مضطر شدند… کاری از ایشان ساخته نبود…
چون چاره نیست میروم و میگذارمت ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَیُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْه.
نسئلک اللّهمّ و ندعوک، بفاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها یا الله…
یا رَحمان و یا رَحیم، یَا مُجیبَ دَعوَه السّائِلین، یا رَبَّ المُستَضعَفین، یا قاسِمَ الجَبّارین، یا قاضی الحَوائجِ المُؤمِنین…
خدایا! تو را به کرامتِ کریمهی اهل بیت علیهم السلام، تو را به عصمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! قلبِ مبارکِ حضرت حجّت ارواحنا فداه را همواره از ما راضی بفرما.
خدایا! ما را مبتلا به تضییعِ عمر و حسرتِ قیامت نگردان.
خدایا! توفیقِ صرفهجویی در اوقاتمان و برنامهریزیِ درست و کسبِ علمِ نافع و عبادتهای مقبول موفق بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را شینِ امام زمان ارواحنا فداه و دین و قرآن کریم قرار مده.
خدایا! ما را زینِ ولایت، زینِ امامت، زینِ دینمان قرار بده.
خدایا! این جوانهای عزیزِ ما را برای امام زمان ارواحنا فداه ذخیره بفرما.
خدایا! ما را در علم و عمل جزوِ پیروزها قرار بده.
خدایا! امواتِ ما، گذشتگانِ ما، امامِ راحلِ ما، شهدای ما، پدرِ بزرگوارِ یکی از طلبههای عزیزمان آقای حشمت زاده را السّاعه بر سرِ سفرهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مشمول غفران و رحمتِ واسعهی خودت قرار بده.
خدایا! این سفر را بر ما مبارک و آسان قرار بده.
خدایا! فرزندانمان را صالح و سالم قرار بده.
خدایا! عاقبتِ خودمان و عائله و اطرافیان و دوستانِ ما را ختم به خیر بگردان.
خدایا! سایه پُر برکتِ علمای صالحمان، در رأسِ این قائمه مرجعِ بزرگوارِ عالَمِ تشیّع، زعیمِ عالیقدر، رهبرِ نورانی و بزرگوارمان را با کفایت و کرامت و نورانیت و اقتدار و عزّت و عافیت تا ظهور حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و در کنارِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بدار.
خدایا! مشکلاتِ خاصّ مورد نظر را مرتفع بفرما.
خدایا! مریضهای مورد نظر شفای عاجل کرامت بفرما.
خدایا! توفیقِ شکرِ نعمتهایی که به ما دادهای را عنایت بفرما.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] دعای ابوحمزه ثمالی
[۳] مناجات شعبانیه
[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۴۲ (إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَىٰ یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا)
[۵] کافی، جلد ۱، صفحه ۳۹ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ شَرِیفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَتِ اَلْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَى یَا رُوحَ اَللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اَللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی اَلْآخِرَهِ عَمَلُهُ .)
[۶] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲
پاسخ دهید