جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ»[۲].
ارزشِ سکوت
یکی از صفات و ویژگیهای انسانِ شایسته و برادر و همراهِ الهی این است که «إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ»، هوای زبانِ خود را خیلی دارد، اگر تواناییِ حرف زدن را همیشه برای خود حفظ میکند و در سخن گفتن پیروز است، در برابرِ سکوت اینطور نیست، سکوت براو غلبه دارد، در مقامِ تفکّر، درونگرایی، محاسبه و دقّت طوری است که هیچ عجلهای برای حرف زدن ندارد، اساسِ زندگیِ او فکر است، انسانِ فکور کم حرف است و انسانِ قشری هر چه به دهانش بیاید میگوید.
اینکه انسان به گونهای باشد که فکر بر او حاکم باشد و همهی امورِ او با خدای متعال سنجیده شود و با رضای الهی سخن بگوید، حرف بزند، کار کند، نگاه کند… زیاد سخن گفتن به انسان مجال نمیدهد که انسان محاسبهی دقیقی در کارهای خود داشته باشد، کسی که باطنِ او شیدای حق است و دغدغهی او را دارد خیلی مبادرت به حرف نخواهد داشت، لذا در تمامِ نسخههایی که اقدمین و معاصرین برای سیر و سلوک میپیچند «قلّتِ کلام» از ارکانِ سلوک الی الله است، و از صفاتِ بارزِ کسی که وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام او را پسندیده است و او را بعنوانِ الگو معرّفی میکند همین است که سکوت بر او غلبه داشت، سکوت بر او حکومت داشت، زندگیِ او با سکوت تدبیر میشد.
توجه به همراهی فرشتگان با ما
فرشتگانی را که خدای متعال در آیه کریمه سوره مبارکه «ق» به ما معرّفی میکند و همهی ما هم میگوییم و میشنویم اما حسابی برای آنها باز نمیکنیم، در حالی که خدای مهربان ما را متذکّر میکند، اگر مؤمن باشیم «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»[۳].
«إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»[۴]، دو فرشتهی نازنین، دو فرشتهی معصوم، دو مأمورِ سماواتیِ نامرئی در راست و چپِ ما، در اطرافِ ما قعود دارند، یعنی از کنارِ ما نمیروند، اینکه «قَعید» است نه اینکه اینها تسبیحی ندارند، نه، «قَعید» یعنی از کنارِ شما تکان نمیخورند، دائماً این پرشکستهی وامانده محفوف است، دو طرفِ او دو نیروی مشرف او را زیر نظر گرفتهاند، اگر بخواهم فرار کنم هم اینها کنارِ من هستند و تکان نمیخورند، اینها مرا رها نمیکنند.
بنابراین ما هیچ وقت توجّه نداریم، نه به آنها یک سلامی میدهیم، نه یک صلواتی برای آنها میگوییم، نه یک محبّتی به آنها میکنیم، نه یک حسابی برای آنها باز میکنیم، خدای متعال فرموده است، خدای متعال که برای ما داستان نمیفرمایند، خدای متعال میخواهد ما خودمان را جمع و جور کنیم.
«إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ»، کارِ اینها تلقّی کردن است، اینها همیشه حاصلِ کارِ ما را برداشت میکنند، هر کاری که میکنیم خودِ آن کار حاصل است، «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى»[۵]، اینهایی که از کنارِ ما تکان نمیخورند و هیچ وقت ما را تنها نمیگذارند کار و نتیجهی کار را… با وجودِ اینها در عالَم برای ما خلوتی وجود ندارد، گاهی ما فکر میکنیم که هیچ کسی با ما نیست و هر کاری را میتوانیم انجام بدهیم، میتوانیم هر نگاهی را که خواستیم بکنیم، میتوانیم هر حرفی را بزنیم…
خدای متعال خبر میدهد، خدای متعال صادقِ مصدّق است، خودِ خدای متعال این مأمور را فرستاده است و به ما هم میفرماید که در کنارِ شما مأمور گذاشتهام، «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیَانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِیدٌ».
حواسِ ما به زبان خود باشد
«مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»[۶]، خدای متعال هیچ کدام از اعضاء و جوارحِ دیگر را نام نبرده است، ولی «مَا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ» شما هیچ قولی را بصورتِ لفظ درنمیآورید و برای شما ملفوظ نمیشود و از وجود شما پرتاب نمیشود «إلّا لَدَیْهِ» یعنی «لَدَی کُلِّ قَولٍ رَقیبٌ عَتیدٌ»، یک مراقبی که هیچگاه غفلت ندارد، خواب ندارد، خسته نمیشود، مرعوب نمیشود، تطمیع نمیشود، این «رَقیب» «رَقیب عَتید» است.
حال اگر انسان ایمانِ به این آیهی کریمه داشته باشد، بین خود و خدای متعال، آیا زبانِ انسان میتواند رها باشد؟ این ذخیرهی ماست؟ این حرفهایی که ما میزنیم مسیرِ ما را روشن میکند و خوراکِ دلِ ماست، ملائکه اینها را پخت و پَز میکنند و به خوردِ ما میدهند، نمیدانیم حرفی که میزنیم آتشِ جهنّم درست میکنیم یا فضای ملائکه را عطرآگین میکنیم، نمیدانیم!
آیا این آیه کافی نیست که ما را تکان بدهد؟ و خدای متعال برای زبان حسابِ خاص باز کرده است، برای هیچ عضوی اینطور نیست، حال که خدای متعال مأمورِ ویژه و مراقبِ همیشه آماده برای الفاظ و کلماتِ ما قرار داده است ما نباید یک برنامه و یک نظمی برای گفتارمان برای خودمان باز کنیم؟
ماه مبارک رمضان در پیش است، ما نیش خوردهی عقربِ زبانمان هستیم، و مسموم به مارِ گفتارمان هستیم، تا ماه مبارک رمضان نیامده است حدّاقل برای برنامهی ماه مبارک رمضان پیشبینیهای لازم را انجام بدهیم، بر حسب روایت خدای متعال همهی خیر را در سکوت و کلام و نظر خلاصه کرده است.
انسان فکر کند فکرِ او الهی باشد، بعد حرف میزند حرفِ او الهی باشد و بعد نظر میکند، منظرِ او منظرِ الهی باشد، سکوت مولّدِ کلامِ مفید است، ولی مجال ندادن به فکر و زبان را رها کردن تولیدِ درونی را از انسان میگیرد.
این است که وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در دعاهای خاص… دعای کمیل حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جزوِ گنجینههای بیبدیلی است که از ایشان برای شیعیان مانده است، هم خودِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سر به سجده میگذاشتند و یک دعای کمیل در سجدهی خود میخواندند، و هم اولیائی که با نفس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تربیت شده بودند این کار را میکردند، چقدر برایشان لذیذ بوده است، حرف زیاد زدن عبادت را برای انسان تلخ میکند، دلیلِ آن هم آیاتِ سوره مبارکه مؤمنون است، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[۷]، ما اینطور میفهمیم، اینهایی که در نمازِ خود خاشع هستند همان کسانی هستند که از لغو اعراض میکنند، و هر لغوی در زندگی مبتنی بر لغوِ گفتار است، زبان کلیدِ همهی لغوهاست.
بر این اساس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میخواهند الگو معرّفی کنند، میخواهند کسی را که به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام میخورد و همراهیِ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای او زیبنده است و همسفر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به سوی خدای متعال است… «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ»… یعنی همسفرِ ماست، او در سیر و سلوک جا نمیماند، با ما اخوّت دارد، یکی از صفاتِ قابلِ ارائهی او این بود که اهلِ سکوت بود، سکوت بر او حاکم بود.
حال ما که واقعاً پرت هستیم، اصلاً فضای ما، ایمانِ ما، اوضاعِ ما، من بیچاره هستم، عمرِ خود را سوزاندهام و خاکستر کردهام، خاک بر سرِ من شده است ولی شما که جوان هستید جوانمرد باشید، خدای متعال بدل ندارد، هیچ کسی جای خدای متعال را نمیگیرد، با خدای متعال رفیق باشید و رضای او را بر همه ترجیح بدهید، یا اگر میخواهید خدای متعال از شما راضی باشد و شما با خدا باشید زبان را وقف خدای متعال کنید و این جزو نیازهایی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل میفرمایند، «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لِسانی بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً»[۸].
وقتی انسان برای خدای متعال حرف میزند نه اینکه دعاهای او ذکر است بلکه تمامِ حرفهای او بوی خدای متعال میدهد، برای غیر از خدای متعال حرف نمیزند تا ذکر به حساب نیاید، «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لِسانی بِذِکْرِکَ لَهِجاً»، یک کلمه در عمرِ خود گفته باشم که خدای متعال با این کلمهی من از من ناراضی شده باشد ندارم، این ذکر میشود، درس خواندن ذکر است، درس دادن ذکر است، هدایتِ مردم ذکر است، توسّل به ائمهی اطهار علیهم السلام ذکر است، همهی اینها ذکر است، «إذا مررتم بریاض الجنه فارتعوا»[۹].
به تعبیرِ آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف باید همهی حرکاتِ شما سیرِ الی الله باشد و اگر زندگیِ کسی سلوک است، هجرت است، سیر است از حریم و حرمِ خدای متعال بیرون نمیآید، دوامِ حضور دارد، و اگر همیشه آقا بالای سر دارد مگر میتواند دست از پا خطا کند؟ مگر میتواند حرفی بزند که او نفرموده است و او دستور نداده است؟ عمداً! آزاد نیستم تا زبانِ من آزاد باشد.
هر چه استاد ازل گفت بگو میگویم…
زبانِ او در چارچوبِ دستورِ مولا است، لسان الله است، حرفی از خود ندارد، از او میگیرد، پیام رسانِ خدای متعال است، طوطیِ خدای متعال است، هیچ وقت خودسرانه حرف نمیزند، خودسرانه عصبانی نمیشود، خودسرانه هیجانی نمیشود که خوشش بیاید و بنشیند یک گپی بزند، اهلِ این حرفها نیست، اهل الله است، «اَللّهُمَّ اجْعَلْ لِسانی بِذِکْرِکَ لَهِجاً».
نکاتی در مورد ماه مبارک رمضان
سفرِ بزرگی در پیش داریم، تعبیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی عجیب است، «قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ»[۱۰]، شما در حالِ رفتن هستید و او در حالِ آمدن، ببینید ملاقاتِ شما ملاقاتِ شیرینی است یا ملاقاتِ تلخی است؟ با چه پروندهای به نزد خدای متعال میروید که شما را میهمان کرده است؟ یک تأمّلی کنید، «اسْتَعَدَّ لِسَفَرِکَ وَ حَصِّلْ زَادَکَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِکَ»[۱۱].
ماه مبارک رمضان ماهِ موتِ اختیاری است، ماهِ لقاء الله است، «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»[۱۲]…
خدایا! دستِ من خالیست… خدایا! عُرضه نداشتم و ندارم… خدایا! به من رحم کن… خدایا! به ما صداقت بده… خدایا! ماهِ رمضان پذیرای ما باش… خدایا! در ماه رمضان رسوای رمضانِ تو نباشیم… خدایا! خودمان شیطان نشده باشیم، شیطان در ماه مبارک رمضان مغلول است ولی بعضی از ماها شیاطینِ انس هستیم، خودمان شیطان شدهایم، چه خاکی میخواهیم بر سرِ خودمان کنیم؟ اگر انسان شیطان نشده باشد… خدای متعال بنا دارد که این سگ را ببندد و نگذارد به سراغِ ما بیاید، اما اگر خودِ من سگ شده باشم چکار کنم؟…
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»[۱۳]، این است دیگر!
خدایا! جز تو کسی را ندارم که هوای مرا داشته باشد… خود را باختهام… گویا دیگر اراده و عُرضهای برای من باقی نمانده است… خدایا! تو همه را دعوت کردهای…
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ»[۱۴]… این کلامِ خودِ توست… «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ» یعنی کارِ مستمرّ خدای متعال است، یعنی خدای متعال همیشه اینطور است، «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»…
خدایا! زمانه بلا بر سرِ ما آورده است، مرا گرفتار کرده است، مرا مغرور کرده است، خدایا! آیا بنا داری که این زبان را بسوزانی؟ با آتشی که خودِ او افروخته است؟ «اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَهً وَ عَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَهً»[۱۵]… خدایا! گرچه با زبانِ خود تو را ناراضی کردم ولی با این زبان «لا اله الا الله» گفتهام، نماز خواندهام، کلماتِ تو را بر زبان راندهام، «یا حسین» گفتهام، «یا زهرا» گفتهام، «یا علی» گفتهام…
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
یا اباعبدالله… یا حسین بن علی ایّها الشّهید… یابن رسول الله… آیا میشود من امروز عتیق الحسین علیه السلام باشم؟… آیا میشود که پر و بالِ من آزاد بشود و من هم به سوی رمضان حرکت کنم؟
«یا سَیِدَنا وَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَ استَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه»[۱۶]… حسینِ من! در عمرم سینه سوختهی تو بودم، هر وقت مصائب شما را به یاد میآورم دلِ من میشکند… برای تو بمیرم یا حسین…
فرزندِ شما بر روی دستان شما مانده بود… این بانوانِ پریشان با امید این بچّه را به دست امام حسین علیه السلام دادند… گفتند: حسین جان! این طفل را ببر و سیراب کن… اینها فکر نمیکردند که طفل به خون آغشته برگردد، همه منتظر بودند تا حضرت علی اصغر علیه السلام سیراب برگردند…
میگویند تنها حضرت رباب سلام الله علیها نبودند که جلوی خیمهها آمده بود و چشم دوخته بود تا ببیند که فرزندِ ایشان را چه زمانی میآورند… چون آن کسی که بچّه را به دست امام حسین علیه السلام داده بود عمّهی طفل بود… امان از دلِ زینب… خیلی سخت بود…
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی کَیْفَ اِسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی
امام حسین علیه السلام هیچ کجا اینطور نشدند… گلوی نازک… از گل نازکتر… تیر نمیخواست… تیر هم کارِ عجیبی کرد… ذَبَحُوهُ… همهی شهدا با خنجر و شمشیر سر بریده شدند، تنها این کودک بود که سرِ او را با تیر بریدند…
یابن الحسن… آقای من… بخاطرِ این عموی بزرگوارتان به ما نگاهی کنید… شما وضعِ ما را اصلاح کنید… وضع خراب است… دست خالی است… اخلاص کم است… وضع نابسامان است…
وقتی تیر گلو را ذبح کرد حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام این جمله را فرمودند: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ»[۱۷]…
ولا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظالمین
اَسْتَغْفِرُاللَّهَ مِن جَمیعِ ذَنْبِی وَ جُرمِی وَ إسرافی عَلَی نَفسِی وَ أتوبُ إلَیه
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا اِلَهَ العَاصِین، یَا مُجِیبَ دَعْوَهِ المُضطَرّین، نَحنُ المُضطَرّون…
خدایا! تو را به مقام و وجاهت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام، به دعای دل امام حسین علیه السلام در مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلام قسم میدهیم که آقای ما را برسان.
خدایا! حسرت دیدار حضرت مهدی ارواحنا فداه را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! قلب مبارک حضرت مهدی ارواحنا فداه را همواره از ما راضی نگه دار.
خدایا! عاقبتِ امرِ ما را ختم به خیر بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد قسم میدهم گرفتاریهای شیعیان را برطرف بفرما.
خدایا! شیعهکشها و در رأسِ آنها آل سعود و وهابیّت را به همین زودی محو بفرما.
خدایا! در همهی عالَم به موالیان اهل بیت علیهم السلام امنیت عنایت بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهم جامعهی ما را از نظرِ اخلاقی از این ناامنی نجات عنایت بفرما.
خدایا! نسلِ جوانِ ما را از این طوفانهای بیدینی در امان بدار.
خدایا! جمعِ حاضر را در طبابتِ روح و جان و اخلاقِ جامعه و جوانها حاذق بفرما.
خدایا! مهارتِ لازم را به تک تکِ جمع حاضر مرحمت بفرما.
خدایا! ما را با قرآن و احادیث مأنوس بفرما.
خدایا! خلوتِ با خودت را بیش از سابق به ما روزی بفرما.
خدایا! عبادتهای ما را برای ما لذیذ بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد قسم میدهیم که همهی خوبانِ جامعه و رهبرِ خوبمان را محافظت بفرما.
خدایا! این سیّد را یاری بفرما.
خدایا! بلاهای واقع را رفع بفرما.
خدایا! بلاهای نیامده را دفع بفرما.
خدایا! تو را به حضرت جوادالائمه علیه السلام قسم میدهم قرضِ مقروضین را اداء بفرما.
خدایا! جوانهایی که تجرّد و بیتأهلی منشأ اضطرارِ آنها میشود و وسوسه میشوند… خدایا! به حق محمد و آل محمد علیهم السلام همسرِ مناسبی که کمک به علمِ آنها و تقوای آنها و عبادتِ آنها باشد روزیِ آنها بفرما.
خدایا! برای آنهایی که این امر میسّر نیست آرامشِ لازم و نور لازم و خلوتِ با خودت که جلوی وسوسهها را بگیرد، خدایا! با تدبیرِ الهیِ خودت آنها را تأمین بفرما.
خدایا! ما را لحظهای رها نکن.
خدایا! ما را به نفسِ خودمان وا مگذار.
خدایا! ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! امام و شهدا و گذشتگانمان را مشمول عنایاتِ خاصّ اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه
[۳] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۵
[۴] سوره مبارکه «ق»، آیه ۱۷
[۵] سوره مبارکه نجم، آیه ۳۹
[۶] سوره مبارکه «ق»، آیه ۱۹
[۷] سوره مبارکه مؤمنون، آیا ۱ تا ۳
[۸] دعای کمیل
[۹] مرعاه المفاتیح شرح مشکاه المصابیح، جلد ۲، صفحه ۴۴۳
[۱۰] امالی شیخ صدوق، المجلس العشرون، صفحات ۹۳ و ۹۴و ۹۵
[۱۱] کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، خزاز قمی (از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم)- صفحات ۲۲۶ تا ۲۲۹
[۱۲] بحارالانوار، جلد ۷۲، صفحه ۵۹٫
[۱۳] سوره مبارکه اعراف، آیات ۱۷۵ و ۱۷۶
[۱۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳ (قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ)
[۱۵] دعای کمیل
[۱۶] دعای توسل
[۱۷] لهوف، صفحه ۱۱۵
پاسخ دهید