«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ‏»[۲].

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این تصویری که از یک انسانِ شایسته، از یک انسانِ الهی ارائه فرمودند، فرمودند که یکی از صفاتِ این برادر این بود که «لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ»، کسی را ملامت نمی‌کند، در اموری که از او سر می‌زند و در وادی امر فکر می‌شود اشتباه و خلاف است، تا حجّتِ آن و عذرِ آن را نشنود ؛ این جزوِ بلاهای روزافزونِ عصرِ ماست که همه به دنبالِ پرونده سازی هستند. از هر کسی یک حرکتی می‌بیند و با او بد دلی دارد این موضوع را رسانه‌ای می‌کند.

اهمیّتِ خودسازی

گویا وجود مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این زمان را می‌دیده‌اند، بسیاری از نقدهایی که ما از دور ، به اشخاص داریم، اگر خود را بجای او می‌گذاشتیم و یا با او صحبت می‌کردیم و علّتِ آن حادثه را می‌پرسیدیم ذهن‌مان روشن می‌شد، چه بسا او را تشویق می‌کردیم، چه بسا او را حمایت می‌کردیم، لذا یک مسئله این است که گاهی انسان ناخواسته در یک جریانی قرار می‌گیرد و یک کسی را از اعتبار ساقط می‌کند، جامعه‌ای را نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد می‌کند و بعد هم معلوم می‌شود که اساساً مسئله‌ یک چیزِ دیگری بوده است، آبروی ریخته هم دیگر برنمی‌گردد، خدا را خدا را در تعرض به اعراض و آبروها، خیلی مهم است که انسان مؤمنی را بی‌اعتبار نکند، خیلی مهم است که انسان مؤمنی را بی‌آبرو نکند.

Sadighi-13971204-Hoze-ThaqalainSite (1)

بنابراین  قدمِ اول خودسازی این است که انسان یک زمانی خدای ناخواسته چیزی نگوید و دلی را نشکند و بعد هم معلوم بشود که اصلاً زمینه و جایی نداشته است. در قضاوت عجله نکنیم. در اظهارِ نظر عجله نکنیم، در برخورد عجله نکنیم، در پرونده‌سازی عجله نکنیم، در ضربه زدن عجله نکنیم، در کیفر و ادعا صادر کردن شتاب نکنیم، صبر کنیم تا مسئله برای ما روشن بشود، صبر کنیم تا پسِ پرده‌ها برای ما روشن بشود.

خداوند متعال در قرآن کریم جریان حضرت موسی علیه السلام و خضر را مطرح کرده است… خیلی گویا است، پیامبر است، اما خدای متعال او را مبتلا کرد «وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»[۳]، هیچ وقت فکر نکنید شما همه چیز را می‌دانید و انتقادها و ایرادهایی که به نظرِ شما می‌رسد جواب ندارد، برای نسلِ جوانی هم که با شبهات مواجه می‌شوند اولین توفیق این است که احتمال بدهند این جواب دارد، چون وقتی انسان مبتلا به جهلِ مرکب است اصلاً به دنبالِ حلِّ شبهه نمی‌رود، برای او باور پیش می‌آید، یقین کاذب برای او پیش می‌آید و حالتِ مکابره و تعصبِ نابجا برای او پیش می‌آید، این خیلی خطرناک است؛ انسان هر چیزی را که شنید وحی ، تلقّی نکند، فکر کند که این پسِ پرده دارد یا جوابِ روشنی دارد و من نمی‌دانم، احتمالِ اینکه من نمی‌دانم در همه‌ی مسائل است، اگر انسان همیشه یک ذهنِ منشرح داشته باشد، شرح صدر داشته باشد و جویایی و پویایی را در همه‌ی مسائل بعنوانِ یک حق برای خود تلقّی کند و حالتِ او اساساً اینگونه باشد این شخص زمینه‌ی رشد دارد، به جمود و تعصّب و تنگ‌نظری مبتلا نمی‌شود، انسان به حکمِ قرآن کریم مکلّف است که «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»[۴].

آیا فلسفه خواندنی است؟

وقتی مرحوم علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف به قم آمده بودند درسِ حکمتی شروع کرده بودند، نظر آیت الله مصباح روحی فداه و استاد بزرگوارمان شهید مظلوم آیت الله بهشتی در مورد آیت الله طباطبایی در خاطرِ من هست، آیت الله مصباح فرمودند من فلسفه را خوانده بودم، خود را نیازمند نمی‌دیدم، حکمتِ متعالیه را دیده بودم، شنیدیم کسی از تبریز آمده است و درسی شروع کرده است، فقط برای اطلاع از اینکه این شخص کیست و درسِ ایشان چطور است به درسِ ایشان رفته بودم ولی وقتی پای صحبتِ ایشان نشستیم دیدیم اصلاً ما فلسفه نفهمیده‌ایم، اصلاً بابِ جدیدی برای‌مان باز شد؛ مرحوم آقای بهشتی هم فرمودند که من فلسفه‌ی حکمت متعالیه را نزد اساتید برجسته‌ی حوزه گذرانده بودم و خیلی اهل بحث بودم، در درس‌ها اقناع نمی‌شدم تا به پیر طریقتی دست یافتم، دستِ ما را گرفت و ما را پا به پا راه برد، فهمیدیم که فلسفه اصلاً خواندنی نیست، یک چشمه‌ی جوشانی می‌خواهد که در وجودِ ما هم چشمه ای بجوشاند، فلسفه جوشش فکریِ باطنی است، با اصطلاحات نمی‌شود فیلسوف شد، باید کسی خودش اندیشمند باشد و بتواند طلبه را تربیت کند که طلبه فکر کند و صاحب فکر و اندیشه و نظر باشد.

Sadighi-13971204-Hoze-ThaqalainSite (2)

ظرفیتِ حضرت موسی علیه السلام

حال خدای متعال حضرت موسی علیه السلام را برای ما حجّت قرار داده است، یک پیامبر را، آن هم پیامبری که «وَ اصْطَنَعْتُکَ‌ لِنَفْسِی‌»[۵]، خدای متعال ایشان را از ابتدا مخصوصِ خود قرار داده است، هم انعقادِ نطفه‌ی ایشان عادی نبود، خدای متعال مستقیماً در امور حضرت موسی علیه السلام تدبیر می‌کرد، فرعون آن همه جنایات را مرتکب شد که ایشان بوجود نیایند، خدای متعال هم پدر حضرت موسی علیه السلام را مسئول حفاظتِ آن مجموعه قرار داد که مواظب بود زن و مرد با یکدیگر تماس نداشته باشند، خودِ ایشان مسئولِ آن مجموعه بود و شد آنچه که باید بشود.

هم خدای متعال ایشان را آنجا گذاشت،  هم حضرت موسی علیه السلام را در جای عجیبی قرار دادند، ایشان را در دامانِ خودِ این قاتلِ جانی گذاشت که او همه‌ی بچّه‌ها را بخاطرِ این شخص کشته است، حال باید خودِ او این شخص را بزرگ کند.

خدای متعال را بشناسیم، دستِ خدای متعال باز است، خدای متعال قدرتِ لایتناهی است، همه چیز هم به دستِ خدای متعال است، همه چیز به دستِ خودِ اوست، جای دیگر خبری نیست، اگر انسان این خدای متعال را بشناسد دیگر خیالِ انسان راحت است.

چرا «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۶]؟ اگر انسان خدای متعال را بشناسد نمی‌تواند خدای متعال را یاد نکند، مگر جایی هست؟ مگر چیزی هست؟ مگر کسی هست که او اثرِ خدای متعال و وابسته‌ی خدای متعال نباشد؟ مگر جز او در عالَم کاره‌ای هست؟ مگر اراده‌ای جز اراده‌ی او در عالَم نقشی دارد؟ «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۷]، چیزی نمی‌ماند، کسی نمی‌ماند، هر چه هست اوست، هر کسی هست اوست، این جهالت و بدبختی و غفلت و نسیان است که باعث می‌شود انسان با او نباشد، مگر غیرِ اویی هست تا شما با او باشید؟ خودتان را به سراب مشغول کرده‌اید، حقیقتی نیست، کسی نیست، این «لَیسَ فی الدّار غَیرهُ الدَّیّار» حاقِّ توحید است، تمامِ موجودات جز وابستگی به او هیچِ هیچ هستند، وجودشان یک وجودِ تعلّقیِ محض، فقرِ محض، وابسته‌ی به غنای محض است، لذا اگر انسان این خدای متعال را بشناسد و بعد هم درس‌های توحیدی که خودِ خدای متعال برای ما در قرآن کریم مطرح کرده است که به مادر فرمود «فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ»[۸]… انسان به یک مادری که سراسرِ وجودِ او عاطفه و محبّتِ به فرزندِ خود است، به مادر بگوید که فرزندِ خود را در آب بینداز، این خیلی است، ایشان هم خدای متعال را باور داشتند، می‌دانستند که دامانِ او که حفاظِ سنگر است، امروز همین دامان خطر است، آب که خطر است و منشأ غرق و نابودی است او دامانِ مادر است، این دامان و آن دامان هر کدام دامانِ رحمتِ خدای متعال است، امروز اینجا را ناامن کرده است تا در آنجا امنیّت بدهد، حکم آنچه تو فرمایی، امری جز امرِ او نیست، حکمی جز حکمِ او نیست، کسی جز او نیست، چیزی جز او نیست، همه چیز خودِ اوست.

حال این حضرت موسی علیه السلام که خدای متعال او را قدم به قدم، با دستِ نوازشِ خود او را نوازش می‌کند، همینطور مِن حَرَمٍ إلَی حَرَم، هیچ وقت از حریم و حرمِ حفاظت و حمایت و هدایتِ خود ، او را لحظه‌ای بیرون نکرده است، حال برای اینکه عبودیتِ او را تعمیق و تحکیم کند او را به فردی مبتلا کرد، «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»[۹]؛ ای موسی! فکر نکنی که فقط تو هستی که ما هوای تو را داریم، می‌خواهم تو را به کسی وصل کنم که بدانی خیلی خبرهای دیگر هم هست که تابحال به تو نگفته بودم…

خدای متعال او را بعنوان یک گمشده مطرح فرموده… «فَوَجَدَا» یافتن فَرعِ بر این است که انسان چیزی را نداشته باشد و بداند که ندارد و به دنبالِ آن باشد که آن را پیدا کند، این برای حضرت موسی علیه السلام هم گمشده بود و وقتی یافت دو سه قدم… در حدیث دارد که جناب خضر فرمودند که من هزار سِرّ آماده کرده بودم که در اختیار حضرت موسی علیه السلام قرار بدهم ولی ایشان ظرفیت نشان ندادند، «إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا»[۱۰]

ظرفیت چقدر خوب است، خاموشی چقدر خوب است، بجا صحبت کردن چقدر خوب است، تا لازم نشده و وظیفه نشده است حرف نزدن چقدر خوب است، «استُر ذَهَبَک وَ ذِهابَکَ وَمَذْهَبَک»[۱۱]، حال به نظرِ تو رسید که شخصی اشتباهی می‌کند، مگر اگر الآن نگویی چه می‌شود؟ صبر کن ببین چه می‌شود، خیلی زود دست به یقه نشو، خیلی زود انتقاد نکن، خیلی زود حرف نزن… خیلی مواقع حرف زدن هدایت نیست، انسان خود را نشان می‌دهد، خیلی از اعتراض‌ها و این‌ها خودنمایی است، خودِ انسان متوجه نیست، در ضمیر ناخودآگاهِ خود می‌خواهد بگوید که تو ناقص هستی و من ناقص نیستم، می‌خواهد کمالِ خود را به شخصِ مقابل بگوید، نمی‌خواهد نقصِ او را نشان بدهد، خیلی از مواقع اینطور است.

لذا طلبه‌های عزیزمان توجه داشته باشند در دوره‌ی جوانی با اقوام، با غیر از اقوام ما نپختگی‌هایی داریم، زود به جنگ می‌رویم، زود اظهار نظر می‌کنیم، زود قطع می‌کنیم، زود قهر می‌کنیم، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌خواهد ما را بسازند، می‌خواهند بفرمایند که حوصله به خرج بدهید، احتمال اشتباه در خودتان بدهید، قبل از آنکه فکر کنید او در حال اشتباه است فکر کن که خودِ تو در برداشت خود اشتباه می‌کنی، حوصله کن و گیر نده تا مطلب برای تو روشن بشود.

و خدای متعال حضرت موسی علیه السلام را معلّمِ این راه قرار دادند، گرچه شاگردی کردند اما خودِ ایشان معلّم شدند، جناب خضر علیه السلام به امر خدای متعال سه کار کردند که کار، کارِ خودِ ایشان نبود و کار کارِ خدای متعال بود، اجرای دستور خدای متعال را کردند، کشتی را سوراخ کردند، مال مردم را معیوب کردند، جوانی را کشتند، بدون سوال و جواب جوانی را کشتند، همه تصوّر می‌کنند این است، همه تصوّر می‌کنند عزرائیل است خبر ندارند «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا»[۱۲]، برای خودِ خدای متعال است، کسی حقِّ چون و چرا در مالِ دیگری را ندارد، «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ»[۱۳]، این بچّه‌هایی که خدای متعال می‌دهد و آن‌ها را در بچّگی می‌برد آیا کسی حقِّ انتقاد دارد؟ مُلکِ خود خدای متعال است، در یَدِ قدرتِ خدای متعال است، «لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ»[۱۴]، برای خودِ خدای متعال است، اگر بخواهد زنده می‌کند، اگر بخواهد از بین می‌برد، به کسی ربطی ندارد، می‌خواهید از چه کسی سوال و جواب کنید؟

کمی به کلاس محبّت برو تا این زبانِ تو لال بشود، عشق انسان را خاموش می‌کند، عشق انسان را بی‌سوال و بی‌مسئله می‌کند، تمامِ کارهای معشوق برای عاشق پذیرفته شده است، تمامِ بدی‌های معشوق خوب جلوه می‌کند، چشمِ محبّت این است دیگر.

آن وقت چشمِ خودبینی و خودخواهی و خود دوستی انتقاد به دیگران است، گیر دادن به دیگران است، این جزوِ مسائلِ اساسی است، تأمین ظرفیت در خودسازی و در اخلاقی بودن خیلی مهم است، «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ  فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا»[۱۵]، باید ظرف بزرگ باشد، خدای متعال ظرفِ بزرگ را دوست دارد، ظرف‌های کوچک که گنجایش ندارد، زود سرریز می‌شود، چیزی در ظرفِ کوچک جای نمی‌گیرد.

باز این هم درسی است، لذا جناب خضر فرمودند: در گنجینه‌ای که برای او تدارک دیده بودم هزار جواهرات بود، هزار اشرفی بود، هزار چیزِ قیمتیِ عرشی بود ولی این چون و چرای حضرت موسی علیه السلام راه را بست، خضر از ابتدا هم زرنگی کرده بود دیگر، گفته بود اگر نساختی جدا می‌شوم، حضرت موسی علیه السلام هم قول داده بودند.

بنابراین از آن مسائل بسیار سازنده است، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این تابلوی صفات عالیه که در چهره‌ی یک رجل الهی دیده است و در حال بازگو کردنِ آن است… این  یکی از آن‌هاست.

روضه حضرت اباالفضل علیه السلام

صلی الله علیک یا اباعبدالله…

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام

از مرحوم سیّد بحرالعلوم نکات خاصّی در مقتل حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و توجّهاتِ دقیقی نقل شده است، یکی از سوالاتی که از سیّد شد این بود که امام حسین علیه السلام بر بالین هر شهیدی حضور پیدا کردند، پیکرِ شهید را از میدان به یک جای امنی منتقل کردند، دارالحربی درست کرده بودند، حال ما در زمانِ خودمان معراج شهدا داریم، شهدا را از جبهه می‌آوردند  در معراج شهدا…

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در انتقالِ همه‌ی شهدا از جبهه به این محل امن مستقیم یا غیر مستقیم دخیل بودند، اما چرا پیکرِ علمدارِ خود را نیاوردند؟

ملاحظه می‌کنید که همه‌ی شهدا دورِ امام حسین علیه السلام هستند، جمعِ همه جمع است اما قبر مبارک حضرت اباالفضل علیه السلام فاصله دارد…

بعضی می‌گویند که این وصیّتِ خود حضرت اباالفضل علیه السلام بوده است… مرا به خیمه مبر…. چون وعده‌ی آب داده بودند… این بچّه‌های تشنه منتظر بودند… خجالت می‌کشیدند…

اما سیّد این را نمی‌گوید، می‌گوید: مگر نمی‌دانید؟  حضرت دست نداشتند و دشمن دلِ پُری از این قهرمان داشت… همین که دیدند حضرت اباالفضل علیه السلام قدرتِ دفاعی ندارند بدن را قطعه قطعه کردند… کارِ یک نفر نبود که این بدن را جمع کند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! به عظمت حضرت سیّدالشّهدا علیه السلام، به داغِ دلِ ایشان در شهادت حضرت اباالفضل علیه السلام تو را قسم می‌دهیم که آقای ما را برسان.

خدایا! حسرتِ دیدارِ جمالِ شریفِ ایشان را بر دلِ ما مگذار.

خدایا! قلبِ نازنینِ ایشان را همیشه از ما راضی بفرما.

خدایا! وجود نازنینِ نایبِ ایشان، رهبرِ عزیزمان را تا ظهور و بعد از ظهور در کنار حضرت حجّت ارواحنا فداه مستدام بفرما.

خدایا! جمعِ حاضر را پرچمداران نقش‌آفرین قرار بده.

خدایا! وجود همه‌ی این عزیزانِ ما را برای عالَمِ اسلام مفید، پُر برکت و منشأ هدایت قرار بده.

خدایا! همه‌ی ما را از ضایعاتِ عمری حفاظت بفرما.

خدایا! شرِّ شیطان و نفسِ ما را از ما دور بگردان.

خدایا! یادِ خودت را بر دلِ ما دائمی قرار بده.

خدایا! ما را از یاد حضرت ولی عصر ارواحنا فداه لحظه‌ای غافل مگردان.

خدایا! توفیقِ خوب درس خواندن، خوب عمل کردن، خوب نشر کردن را به همه‌ی ما عنایت بفرما.

خدایا! بقیّه‌ی عمرمان را در مسیرِ نورِ محض قرار بده.

خدایا! آنچه از نعمت‌های خود به ما داده‌ای از ما نگیر.

خدایا! توفیقِ شکرِ نعمت‌های خود را به ما بده.

خدایا! آنچه نداریم مطابقِ کَرَم و عنایتِ رحیمیه‌ات هست به ما روزی بفرما.

خدایا! روح بلند حضرت امام، شهدای عزیز، اسلافِ صالح، عالِمِ عزیز تازه سفر کرده آیت الله مؤمن را… خدایا! طَبَق‌هایی از نور را بر ایشان نازل بفرما.

خدایا! روحِ آن‌ها را از ما راضی بگردان و راضی نگه‌دار.

خدایا! مشکلات اقتصادی و فرهنگیِ کشور را با قدرتِ غیبیِ خودت برطرف بفرما.

خدایا! دستِ نفوذی‌ها، دستِ خیانت را قطع بفرما.

خدایا! منافقین را رسوا بفرما.

خدایا! به حقِّ محمّد و آل محمّد علیهم السلام بی‌کفایت‌ها را منزوی بفرما.

خدایا! ما را دشمن شاد مگردان.

خدایا! استکبار، صهیونیسم، وهابیّت، جریانِ نفوذ و نفاق را ریشه‌کَن بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه

[۳] سوره مبارکه یوسف، آیه ۷۶ (فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِیهِ ۚ کَذَٰلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ ۖ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ ۗ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ)

[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶

[۵] سوره مبارکه طه، آیه ۴۱

[۶] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸

[۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)

[۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۷ (وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ)

[۹] سوره مبارکه کهف، آیه ۶۵

[۱۰] سوره مبارکه کهف، آیه ۷۵ (قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا)

[۱۱] التحفه السنیه (مخطوط)، السید عبد الله الجزائری، صفحه ۳۳۰- ۳۳۱؛ «وورد فی وصایا الحکماء استر ذهبک وذهابک ومذهبک ومرادهم بالذهب الشی النفیس جوهرا أو عرضا حتی أسرار العلوم والمعارف والذهاب إما مصدر ذهب والمراد به الخروج إلی طلب المقاصد علی وجه»

[۱۲] سوره مبارکه زمر، آیه ۴۲ (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا ۖ فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَىٰ عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)

[۱۳] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۳ (لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ)

[۱۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۶ (إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۚ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ)

[۱۵] حکمت ۱۴۴ نهج البلاغه (یَا کُمَیْل بْن زِیَادٍ، إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ: النَّاسُ ثَلاَثَهٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَمُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ، وَهَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَلَمْ یَلْجَؤُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ.)