جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
نثار ارواح شهدا و امام شهدا صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جهت آمرزش گناهانمان، پاک شدنِ جانهایمان از حُجُبِ ظلمانی و آمادگیِ دلهایمان برای پذیرش فیوضاتِ رحمانی صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
جهت تعجیل در ظهور حضرت و رضایتِ قلبِ مبارکِ ایشان صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ»[۲].
یکی ازصفاتی که وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در آن مردِ الهی – که از او به عنوان برادر یاد میکنند – برای ما ترسیم فرمودهاند، این بود که «وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً» روزگارِ او با سکوت همراه بود.
عقل و شهوت
کنترل زبان تقویتِ اراده است، انسان با اراده انسان است، موجوداتِ طبیعی را جاذبه و دافعه مدیریت میکند، موجوداتِ بهیمی و سبعی محکوم به غرایز هستند، غرایزِ آنها هم کنترل شده و حساب شده است، اما انسان بینِ عقل و غریزه مختار است که حاکمیّتِ عقل را و یا حاکمیّتِ غریزه را انتخاب کند که در روایت دارد خدای متعال به ملائکه عقل داد و شهوت نداد، به حیوانات شهوت داد و عقل نداد، به انسان هم عقل داده است و هم شهوت.
اگر انسان عقل را محورِ زندگی قرار داد و با منطق زندگی کرد از فرشتگان بالاتر میرود و اگر محکومِ غرایزِ حیوانی شد از حیوان پستتر میشود، این نقشِ اراده است که انسان کدامیک را انتخاب کند، مثلِ رأی دادن است که انسان یک انسانِ صالح را مدیرِ کشورِ خود قرار دهد، امکاناتِ یک ملّت را در اختیارِ یک انسانِ خوب قرار بدهد یا در اختیارِ یک انسانِ بیتعهّد و بیتوجّه به خدا و آخرت؟
این انتخابات در درونِ ما هم هست، این ما هستیم که حکومتی را برای خودمان انتخاب میکنیم، یا عقل را حاکم میکنیم که جنود عقل بازار پیدا میکند و صفات ارزشی در وجود ما ریشهدار میشود و رشد میکند و ثمر میدهد، یا شیطان را! شیطانِ نفس را، شیاطینِ بیرون را بر وجود خودمان مسلّط میکنیم، اینطور دیگر او محلِّ فساد میشود، لانهی شرّ و تباهی میشود و این لشکرِ شیطان هستیِ انسان را غارت میکنند و انسانی که برای خود آخرتی در نظر نگرفت و به غارت رفت قهراً جهنّمی خواهد بود.
از اموری که خیلی کمک میکند تا انسان با اراده زندگی کند و نه با غریزه «سکوت» است، انسان بر زبانِ خود مسلّط باشد و زبان در اختیارِ ما باشد نه اینکه ما در اختیارِ زبان باشیم.
از منافعِ سکوت دستیابی به گنجِ تفکّر است، انسانهایی که زیاد حرف میزنند کم فکر میکنند و کسانی که از چشمهی فکر نمینوشند عطشِ جانشان بدونِ پاسخ میماند، «الْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ»[۳]، اندیشه و فکر آینهی بیغباری است، انسان میتواند با فکر عیوبِ خود را پیدا کند، مراقبه که اوّلِ آن مشارطه است همین است دیگر که انسان بنشیند و فکر کند و ببیند آسیبهایی که در مسیرِ اوست، دفعاً و رفعاً در مقامِ معالجه و استخلاص آنهایی که مبتلا هست برمیآید و توبه میکند، «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۴]، نماز توبه میخواند، از خدای متعال کمک میخواهد و روزه میگیرد و بدبختیهایی که خودِ او برای خود درست کرده است را میتواند «بِعَون الله» برکنار کند.
خدای متعال به کسانی که عنایت دارد توفیق میدهد که با خود خلوت کنند و گناهانِ گذشتهی خود را متذکّر بشوند، انسانی که ایرادها و نکبتهایی که برای خود تدارک دیده است را به یاد نمیآورد در مقامِ اصلاح برنمیآید، اما هر گناهی که انسان در گذشتهی خود به یاد میآورد یک استغفار قرینِ آن گناه میکند، یک آهی، یک «یا کریم»، یک «یا ستّار»… در مقام آشتی به خدای متعال برمیآید و این حجابها و موانعی که درِ رحمتِ الهی را بسته است، این درهای مسدود یکی پس از دیگری بر روی انسان باز میشود، و فکر است که انسان را در مقامِ تحلیه و یا در مقام تجلیه کمک میکند که چه چیزهایی را فرا بگیرد و چه چیزهایی را اکتساب کند، اینها در مقامِ فکر است.
فکر کردن خیلی با حرف زدن همسان و هماهنگ نیست، سخن گفتن مانعِ تمرکزِ درونی است، وقتی انسان حرف میزند توجّهِ او به بیرون است اما وقتی سکوت میکند توجّهِ او به درونِ خود است.
در این رابطه چند حدیث به محضر شریف شما تقدیم میدارم و بعد هم ان شاء الله خدای متعال راضی باشد و و به زبانِ ما بیاورد که گفتگوهایی در زمینههای مختلف با یکدیگر داشته باشیم.
جایگاه «سکوت» در اولیاء خدا
در صفاتِ اولیاء فرمودهاند، «إِنَّ أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ سَکَتُوا»[۵]، از ویژگیهای اولیاء الله این است که سکوت خود را رایگان قرار نمیدهند و سکوتِ آنها برایشان گنج است، سکوتِ بعضی برای آنها رکود است، اگر به موقع حرفی میزد یا سوالی میکرد و یا التجائی میکرد و یا التماسی میکرد آن چیز برای او بهتر بود ولی فرصت را از دست داد، مثلاً تحت قُبّهی امام حسین علیه السلام بود و آنجا میتوانست از خدای متعال چیزی بخواهد و غفلت کرد و نیازهای خود را به موقع مطرح نکرد و فرصت را از دست داد؛ مثلاً کسی در معرضِ سقوط بود و میتوانست با یک کلمه او را نجات دهد ولی این کار را نکرد، مثلاً کسی در معرضِ قتل بود و میتوانست با یک خواهش جلوی یک قتل را بگیرد اما این کار را نکرد، سکوت در این موارد بلا و نکبت و بدبختی است.
اما سکوتِ کارساز، سکوتِ ذخیره… «إِنَّ أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً»، سکوتِ اولیاء الهی سکوتِ بیهدف نیست، سکوتِ باری به هر جهت نیست که مثلاً حرفی ندارد یا حرفی پیدا نمیکند بزند و ناچار مُهرِ خاموشی بر لب زده است، هنر این است که انسان سکوت را انتخاب کند، اینجا باز حاکمیّتِ اراده است، با اراده، با عزم خاموش است، چرا خاموش است؟ چون در حالِ تفکّر است.
سکوتِ اولیاء الهی فکر است، خدایا! وقتی سکوت میکنم با تو خلوت میکنم، تو در ضمیرِ من هستی…
جایگاه «نگاه» در اولیاء خدا
«وَ نَظَرُوا»… حالتِ دومِ آنها : نگاه میکنند اما نگاهِ آنها آتش نیست، نگاهِ آنها شَرّ نیست، نگاهِ آنها فتنه نیست، نگاهِ آنها تحقیر نیست، نگاهِ آنها به دام کشیدنِ کسی و یا دلی نیست، نگاهِ آنها هم انتخابی و گزینشی و هدفدار و جهتدار است، «وَ نَظَرُوا فَکَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً» نگاهِ اینها عبرت است، همه چیز را آیت و آینهی خدای متعال میبینند و با نگاه به این چیز به سمتِ خدای متعال عبور میکنند، «عبرت» یا «عبارت» که ما به کار میبریم «عبور» است، مثل اینکه انسان چیزی در دلِ خود دارد و دیگران از آن بیاطلاع و بیبهره هستند، انسان با یک عبارتی محبّت و علمِ خود را به دلِ مخاطبِ خود عبور میدهد، در عبرت هم همینطور است، بعضیها میبینند اما تکان نمیخورند، از این دامِ نفس عبور نمیکنند، از این پولِ خطر نمیگذرد، اما هر نگاهِ بعضیها یک عبورِ جدیدی است، یک هجرتِ جدیدی است، یک درجهی جدیدی است.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هارون مرقوم فرمودند: «ما من شئ تراه عینیک إلا وفیه موعظه»[۶]، هیچ چیزی در عالَم نیست که آیت نباشد، مرآت نباشد، خدای متعال خود را در آن نشان نداده باشد… اگر ما از خلق به خالق عبور کنیم، از اثر به مؤثّر برسیم، از جلوه صاحبِ جلوه را پیدا کنیم، از مظهر آن ظاهر و مُظهر را پیدا کنیم، از این همه مرگهای ناگهانی ما عبرت بگیریم و به خودمان عبور بدهیم و بگوییم نوبتِ من هم میرسد، من هم در نوبت هستم…
توفیق داشتیم و در هفتههای قبل به بهشت زهرا سلام الله علیها رفته بودیم، مسئولِ آنجا میگفت روزانه دویست میّت میآورند و از آنجا به خانهی آخرت بدرقه میشوند، و چقدر از اینها جوان هستند! در همین چند سال چه عزیزانی از رفقای خود را از دست دادیم… خبر نمیکند! نمیدانم چرا در نگاهِ ما عبور نیست.
در مطالعات هم همینطور است، انسانی که مطالعه میکند اما نمیفهمد و به عمقِ جانِ خود عبور نمیدهد و تعمّق ندارد و به دنبالِ فهم نیست و به دنبالِ نمره است، به دنبالِ ادای تکلیف است و این فهمیدن برای او مهم نیست، نگاهِ اینها بیفایده است، اما اولیاء الهی هیچ نگاهِ رایگانی ندارند، لحظاتِ آنها برای آنها ذخیره است، مدام برداشت میکنند و در عمقِ جانِ خود ذخیرهی آخرت میکنند، «وَ نَظَرُوا فَکَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً».
جایگاه «صحبت کردن» در اولیاء خدا
حال نوبت به حرف زدنِ اینها میرسد، «وَ نَطَقُوا»… اول سکوت است، بعد نگاه است، مطالعه است، سیر است و بعد کلام است، کلام در مرحلهی سوّم قرار گرفته است، «وَ نَطَقُوا» اما حرفِ آنها حرفِ بیهوده نیست، حرفِ بیمعنی نیست، حرفِ ایذائی نیست، حرفِ آنها چیست؟ «وَ نَطَقُوا فَکَانَ نُطْقُهُمْ حِکْمَهً» وقتی حرف میزنند حرفِ آنها حکمت است، حرفِ آنها حکمت است یعنی جوششِ علمِ الهی در دلِ اینهاست که حاصلِ اخلاص است، کسانی که اهلِ چلّه هستند و چشم و زبان و جوارح و جوانح خود را اربعینهایی وقفِ خدای متعال میکنند… کسی که چهل روز خود را به خدای متعال بدهد و هیچ لحظهای با غیر از خدای متعال معامله نکند، با غیر خدای متعال نباشد، خدای متعال هم به اینها حکمت میدهد، این معامله است دیگر! انسان یک چلّه برای کسی مزدوری میکند، برای کسی عملگی میکند، برای کسی تدریس میکند و یک مزدی میگیرد، خدای متعال میفرماید یک چلّه با من معامله کن، اگر تو خودت را یک چلّه به من بدهی من تو را میسازم، چه ساختنی! «مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»[۷]، کسی که چهل روز برای خدای متعال خالص باشد خدای متعال چشمههای حکمت را بر او جاری میکند و زبانِ او زبانِ حکمت میشود، خدای متعال حکیم است و زبانِ بندهای که خود را یک چلّه به خدای متعال داده است «لسان الله» میشود، خدای متعال حکیم است و زبانِ حکمتِ او این بنده است، وقتی حرف میزند محکم حرف میزند، «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً»[۸].
صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مسئله یمن
چند نکته را به محضر شریف شما بعنوان پیشنهاد و تقاضا و همفکری و نظرخواهی عرض میکنم.
«مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[۹] روزی بر شما بگذرد که به فکرِ یکدیگر نباشید و هوای یکدیگر را نداشته باشید، روزی بر منِ طلبه بگذرد که دردِ مسلمانها را لمس نکنم و چارهای برای دردِ آنها نیندیشم، صریحِ این حدیث این است که این شخص مسلمان نیست.
وجود مبارک علامه بحرالعلوم به شاگرد برجسته و عالم و صاحب تراثِ خود آقا سیّد جواد فرمودند که تو چطور مسلمان هستی که غذای خوب میخوری و همسایهی تو گرسنه میخوابد؟ خیلی تکان خورد و گفت: من خبر نداشتم؛ فرمود: اگر خبر داشتی و به دادِ او نمیرسیدی که یهودی بودی… شاگردِ ایشان مجتهد است، صاحب کتاب شریف «مفتاح الکرامه» است، به او فرمود: اگر خبر داشتی و به دادِ او نمیرسیدی که یهودی بودی…
امروز یمن شرایطِ خاصّی دارد، ما اینجا راحت نشستهایم و امنیّت داریم و امکانات داریم و خورد و خوراک داریم و دستیابی به مسائل پزشکی برای ما راحت است، خانوادهی ما در آرامش هستند و مشکلی ندارند، اما مردمِ یمن که جرمِ آنها هم محبّت به اهل بیت علیهم السلام است و در حال مقابله با این نواصب هستند در مشکل بسیاری هستند و مرتّب بر سرِ آنها آتش میریزند، همهی آنها امکاناتِ زندگیِ خود را در بمبارانها از دست دادهاند، مراکزِ تولید، بازار، مدرسهها، بیمارستانهای آنها ویران شده است اما آن چیزی که مایهی شرمندگیِ من است این است که به گردِ پای آنها نمیرسم، در آتش مقاومت میکنند، ایستادهاند، ما برای اینها چکار میکنیم؟
گاهی آقای بهجت برای این بلاهایی که بر سرِ شیعیانِ مناطقِ دیگر میآمد نگران میشدند، ما حسّاس نیستیم، برای آنها دعا نمیکنیم، میفرمودند: بترسید از اینکه این بلاها بر سرِ خودتان بیاید.
در قدمِ اول دعا برای اینها، الحمدلله طلبههای نورانی و پاکیزه، گوهرهای پاک… گاهی دورِ یکدیگر ختم صلوات داشته باشید، مجالس توسّل برای نجاتِ یمنیها برگزار کنید که خدمت شما عرض کردهام آقا بهجت فرموده بودند مسائل یمن را رصد کنید، هنوز خبری از این حرفها نبود، این جزوِ مقدّماتِ ظهور است، حدیثِ آن را هم جلساتِ قبل از کتاب «مکیال المکارم» خواندیم، ما را خیلی دلگرم میکند که ان شاء الله آقای ما در حالِ آمدن است، اما امام صادق علیه السلام برای یمن حساب باز کردهاند، ما راجع به یمنیها خیلی توصیفها و مدح از امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام داریم.
و لو کنت بوابا على باب جنه لقلت لهمدان ادخلوا بسلامی
وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: اگر من دربان بهشت باشم به این «هَمْدانیهای یمن» میگویم بفرمایید و داخل بهشت بشوید، آنطور که برخی احصاء کردهاند بیش از چهل نفر از شهدای کربلا یمنی هستند.
امروز هم مقاومت یمن واقعاً مقاومت لبنان را هم تحتالشّعاع قرار داده است، آنها هیچ وقت همچنین شرایطی را پیدا نکردهاند که امروز یمن در این حال مقاومت میکند.
ان شاء الله در قدم اول جلسات توسّل داشته باشید، خصوصاً به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها که پناهِ ما و مادرِ ما هستند، و بعضی از شما که میتوانید برای همین جهت، برای باز شدنِ بابِ فتح برای یمنیها به مشهد مشرّف بشوید، جمعی بروید، فردی بروید، چه اشکالی دارد که در همین هفته گروهی تشرف به مسجد شریف جمکران داشته باشید و بروید در آنجا استغاثه کنید؟
تا چه زمانی ما شاهد باشیم که بچّهها آنطور، گرسنگی آنطور، مجروحین بیدرمان… هر روز شهدای جدیدی از اینها میگیرند و هست و نیستِ آنها در حالِ سوختن است، دردِ اینها را لمس کنید…
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
دردِ یمنیها را احساس کنید، برای اینها حساب باز کنیم، در شب زندهداریهای خود، در تشرّفات خودمان به جمکران، به محضر شریف آقا علی بن موسی الرّضا علیه السلام یا اگر به کربلا مشرّف شدیم جزوِ امورِ مهمِّ ما باشد.
و دیگر «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»[۱۰] فقط برای ثروتمندان نیست، این جزوِ امتیازاتِ مؤمنین است، با همان درآمد کمِ طلبگی… هفتهای یک وعده غذا نخورید و روزه بگیرید، آن یک وعده غذایی که میخواهید بخورید را برای یمنیها اختصاص بدهید.
مجاهداً، مرابطاً، مدافعاً بر شماست که به اینها برسید، «وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم»[۱۱].
نکتهی دوم این است که آرزوی ما این است که… من خدای متعال را گواه میگیرم که در تمام مواقف کریمه با عمقِ وجودِ خود دعا میکنم که شما جزوِ برجستگان باشید، شما «اماماً لِلمُتَّقین» باشید، شما در تمامِ خوبیها نفرِ اول باشید، شما جزوِ سابقین باشید، شما در «فاستبقوا الخیرات» در تمامِ امور از امامِ زمانتان مدال دریافت کنید.
وفای به عهد
یکی از مسائلی که در اسلام خیلی مهم است وفای به عهد است، مرحوم علامه بزرگوار آقای طباطبایی که نامِ ایشان نور است، شاگردانِ ایشان نور هستند، آثارِ ایشان نور است، «المیزان» ایشان هم که نورٌ علی نور است، آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری… تفسیر شریف «المیزان» همهی آنچه دیگران دارند را دارد، این بزرگمرد در تفسیر این آیهی کریمه که ان شاء الله بروید مطالعه کنید، آیه آخر سوره مبارکه آل عمران «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[۱۲]، دربارهی این «رَابِطُوا» فصلی در اراتباط با عهد و ارتباطات مطرح فرمودهاند، در «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[۱۳] هم همینطور، مرحوم آقای طباطبایی در چند جای «المیزان» مسئلهی عهد را خیلی برجسته کرده است، در روایات هم خیلی عجیب تأکید شده است، تا جایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَهُ»[۱۴]، حضور در هر سازمانی، در هر ادارهای، رانندهای که قبول کرده است رانندهی تاکسی باشد و مسافری دست نگه میدارد و نگه نمیدارد در حالِ عهدشکنی است، پذیرفته است که لوازمِ این را داشته باشد، خداوند عزیز همه را مکلّف کرده است، هم امر به معروف و نهی از منکر… «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ»[۱۵]، «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ»[۱۶]، و هم تعلیم، یاد دادن اعتقادات، اخلاق، احکام، این جزوِ واجباتِ قرآنی است، «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»[۱۷]، خدای متعال در حال «هَل مِن ناصِر» گفتن است، بیایید دینِ خود را بشناسید و بعد هم برگردید و به دیگران آموزش دهید، باز آیهی کریمهی «ادعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ»[۱۸] و از همهی این آیات صریحتر «قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی»[۱۹]…
طلاب معزز زکاتِ علمِ خود را بدهند.
برای همهی شما برادرانِ عزیز و فضلای گرامی واجب است که زکاتِ علمتان را بدهید . نسبت به جذب جوانهای اطرافِ مدرسهیتان ابتکار به خرج بدهید، اینجا کانونِ امام صادق علیه السلام است، اینجا مشعلِ دین است، اینجا پادگانِ امام عصر ارواحنا فداه است، در اینجا جنگ نرم فرماندهی میشود، ببینید چطور میتوانید این مدرسهها را شکار کنید، تا به حال برای اطرافِ خودتان چه کاری کردهاید؟ چطور میتوانیم برای این همسایهها تألیفِ قلوب کنیم؟ برای این جهت ما انتظار داریم.
شما جوان هستید، جوانمرد هستید، خوش سلیقه هستید، بنشینید و فکر کنید، دشمن آمده است که همه را ببرد و خیلیها را برده است، این شبکههای مجازی کارِ خود را کرده است، شما برای صیانت از نوامیس اطرافِ مدرسه چه نقشی ایفا کردهاید و چه نقشی میتوانید ایفا کنید؟
برنامهی تبلیغ… وَ ما أدراکَ ما برنامهی تبلیغ؟
حُسنِ حوزهی مقدّسهی قم و ایرانیها – که در این جهت بر حوزههای نجف مقدّم بودند – و انقلاب در همین جهت بود که اینطور با فورانِ عمومی ، شاه را ریشهکَن کرد، آمریکا را از بین برد.
بعثیها خانهی مرحوم آقای حکیم را سنگباران کردند و به خودِ ایشان اهانت کردند. وقتی بعثیها میخواستند طلبهها را بگیرند مردمِ نجف طلابی را که فرار میکردند نشان میدادند. اما دربِ خانهی قمیها در اوایلِ انقلاب تا آخر بر روی طلّاب باز بود، در همین تهران هم همینطور بود، حکومت نظامی شد و ما نتوانستیم به قم برویم، سرگردان بودیم، چند دقیقهای معطّل نبودیم که بندهی خدایی آمد و گقت: حاج آقا! بیایید برویم… ما را با خانوادهیمان به خانهی خود برد و چه احتراماتی هم کردند…
این کارها برای این است که طلبههای ایران، سربازان امام زمان ارواحنا فداه در مملکت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام با مردم مراوده دارند، رفت و آمد دارند، تبلیغ دارند، لذا این تبلیغِ رسمی و سنّتی که در ایّامِ خاص مانندِ ماه مبارک رمضان و محرّم و فاطمیّه هست … در این جهت قربهً الی الله بپاخیزید، جنگ است، جنگ!
لحظهای نیست که دشمن دلهای مردم را بمباران نکند، همهنوع هجمه دارند، ناتوی فرهنگی، غارتِ فرهنگی، تعبیرِ نایب امام زمان ارواحنا فداه این بود که این شبکههای مجازی قتلگاهِ جوانهاست، مسئولینِ ما هم که اصلاً خودشان این کارها را میکنند، ان شاء الله خدای متعال جزای آنها را بدهد، اینجا شما هستید که امام زمان ارواحنا فداه و امام حسین علیه السلام «هَل مِن ناصِر» میفرمایند، به این «هَل مِن ناصِر لَبَّیک» بگویید و برای ایّام فاطمیّه و همینطور در همین پنجشنبه و جمعههایتان در همینجا برای اقوامِ خودتان، برای اطرافِ مدرسهیتان، برای همسایههای خانوادگیتان برنامهریزی کنید و ببینید چطور میتوانید دلها را برای امام زمان ارواحنا فداه شکار کنید و یک نیروی جدیدی لشکرِ خدا بشود و کنارِ شما قرار بگیرد.
همهی ما در این جهت مکلّف هستیم و اگر الآن انجام ندادیم فردا دیر است.
روضه بیت الأحزان حضرت فاطمه سلام الله علیها
دلِ من هوای مدینه کرده است و این روزها مادرِ ما بستری است… در حالِ آب شدن است… «مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ»[۲۰]… به قربانِ گریههای شما بروم… بیحیاءها آمدند و به امیرالمؤمنین علیه السلام گفتند به فاطمه بگو اینقدر گریه نکند… گفتند بگو یا شب گریه کند یا روز… معلوم میشود که مادر شب و روز نداشتند…
بیبی هم به امیرالمؤمنین علیه السلام عَرضه داشتند: به اینها بگو آفتابِ عمرِ فاطمه لَبِ بام است… دیگر روزهای آخرِ اوست… تمام شد…
دستِ حسنین علیهما السلام را میگرفت، یا نه…. حسنین علیهما السلام دستِ مادر را میگرفتند… میآمد و در قبرستان بقیع مینشستند و ناله و شیون میکردند…
درختِ سدری بود که حضرت زهرا سلام الله علیها در سایهی آن مینشستند و گریه میکردند، امیرالمؤمنین علیه السلام دیدند که این نامردها بیرحمی کردند و آمدند این درخت را قطع کردند که آفتابِ سوزان این بدنِ نحیفِ حضرت فاطمه سلام الله علیها را آزار بدهد…
امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند، یک سایبانی بعنوان بیت الأحزان زدند که بیبی در این بیت الأحزان میآمدند و… اما وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها گریه میکردند کسی تازیانه نمیزد…
لا یوم کیومک یا اباعبدالله…
عَرضه داشت: «یا ابتاه اُنظر الی رؤوسـنَا المکشوفه و الی عمتی المضروبه»[۲۱]…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ الاَعظَم یا الله…
یَا سَتّار، یَا غَفّار، یَا غیاثَ المُستَغِیثِین، یَا هادیَ المُضِلّین…
خدایا! به مظلومیّت حضرت زهرا سلام الله علیها، به عصمتِ بیبی، به اشکهای شب و روزِ ایشان امام زمان ما را برسان.
خدایا! بقیّهی طلبگی و عمرمان را در حکومت حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! این نظامِ اسلامی را با سُکّانداریِ رهبرِ عزیزمان تا ساحلِ ظهور و در ظهور کنار حضرت مستدام بدار.
خدایا! حوائجِ این جمع برآورده بفرما.
خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر بفرما.
خدایا! مریضهای ما را شفاء بده.
خدایا! جوانهای ما را مورد ترحّم قرار بده.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه
[۳] حکمت ۳۵۷ نهج البلاغه (وَ قَالَ علیه السلام الْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ وَ الِاعْتِبَارُ مُنْذِرٌ نَاصِحٌ وَ کَفَى أَدَباً لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُکَ مَا کَرِهْتَهُ لِغَیْرِکَ)
[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)
[۵] مثیر الأحزان، جلد ۲، صفحه ۲۳ (إِنَّ أَوْلِیَاءَ اَللَّهِ سَکَتُوا فَکَانَ سُکُوتُهُمْ ذِکْراً وَ نَظَرُوا فَکَانَ نَظَرُهُمْ عِبْرَهً وَ نَطَقُوا فَکَانَ نُطْقُهُمْ حِکْمَهً وَ مَشَوْا فَکَانَ مَشْیُهُمْ بَیْنَ اَلنَّاسِ بَرَکَهً لَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِی کُتِبَتْ عَلَیْهِمْ لَمْ تَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ خَوْفاً مِنَ اَلْعَذَابِ وَ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ قَالَ أَحَبُّ عِبَادِ اَللَّهِ إِلَیَّ اَلْأَتْقِیَاءُ اَلْأَخْفِیَاءُ اَلَّذِینَ إِذَا غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا وَ إِذَا شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا أُولَئِکَ أَئِمَّهُ اَلْهُدَى وَ مَصَابِیحُ اَلْعِلْمِ وَ قَالَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ قَیَّدَهُ اَلْقُرْآنُ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ هَوَاءِ نَفْسِهِ وَ شَهْوَتِهِ فَالصَّلاَهُ کَهْفُهُ وَ اَلصِّیَامُ جُنَّتُهُ وَ اَلصَّدَقَهُ فَکَاکُهُ .)
[۶] بحار الأنوار، جلد ٧۵ ، صفحه ٣١٩ (أمالی الصدوق: عن أبیه، عن محمد العطار، عن جعفر بن محمد بن مالک، عن سعید بن عمرو، عن إسماعیل بن بشر بن عمار قال: کتب هارون الرشید إلى أبی الحسن موسى بن جعفر علیهما السلام: عظنی وأوجز، فکتب إلیه: ما من شئ تراه عینیک إلا وفیه موعظه.)
[۷] وافی، جلد ۱، صفحه ۱۰
[۸] سوره مبارکه احزاب، آیه ۷۰
[۹] کافی، جلد ۲، صفحه ۱۶۴ (عَنْهُ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَمِّهِ عَاصِمٍ اَلْکُوزِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ .)
[۱۰] سوره مبارکه معارج، آیه ۲۴
[۱۱] کافی، جلد ۲، صفحه ۱۶۴
[۱۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۰۰
[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَهُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ)
[۱۴] جامع الأخبار، جلد ۱، صفحه ۷۴ (وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ أَمَانَهَ لَهُ وَ لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَهُ وَ لاَ صَلاَهَ لِمَنْ لاَ یُتِمُّ رُکُوعَهَا وَ سُجُودَهَا.)
[۱۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۱۰ (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)
[۱۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۱ (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ)
[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۲ (وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّهً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ)
[۱۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۲۵ (ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدینَ)
[۱۹] سورهی مبارکه یوسف، آیه ۱۰۸ (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)
[۲۰] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً کَأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم)
[۲۱] لهوف، صفحه ۴۶۸ (جاء فی اللّهوف ما مضمونه: أنّهم لمّا أرادوا الخروج بسبایا آل محمّد (صلّى الله علیه وآله) إلى الکوفه، مرّوا بهنّ على القتلى، فألقین بأنفسهن على قتلاهن وأخذن یبکین ویصرخن، وکانت من بینهن بنت صغیره للإمام الحسین (علیه السّلام) ـ ویظنّ أنها سکینه (علیها السّلام) ـ فلاذت بنعش أبیها وجلست حوله وهی قابضه على کتفه، وکفّه فی حضنها، فتاره تشمّ کتفه، وتاره تضع أصابعه على فؤادها، وتاره على عینها، وتأخذ من دمه الشریف وتخضب شعرها ووجهها وهی تقول: «وا أبتاه! قتلک أقرّ عیون الشامتین، وسرّ المعاندین، یا أبا عبد الله! ألبستنی بنو أمیّه ثوب الیتم على صغر سنّی، یا أبتاه! إذا أظلم اللّیل من یحمی حمای، یا أبتاه! انظُر إلى رؤوسنا المکشوفه، وإلى أکبادنا الملهوفه، وإلى عمّتی المضروبه، وإلى أمّی المسحوبه». قال: فذرفت عند ندبتها العیون، فأتاهم زجر وقال: إنّ الامیر نادى منادیه بالرحیل، فهلمّوا وارکبوا، فأتت البنت إلیه وقالت: یا هذا! سألتک بالله وجدّی رسول الله (صلّى الله علیه وآله) أنتم الیوم تقیمون أو ترحلون؟ قال: بل راحلون. قالت: یا هذا! إذا عزمتم على الرحیل فسیروا بهذه النّسوه واترکونی عند والدی، فإنّی صغیره السن ولا أستطیع الرکوب، فاترکونی عند والدی أبکی علیه، فإذا متّ عنده سقط عنکم ذمامی ودمی. فما کان من ذلک الجافی إلاّ أن دفعها عنه وأبعدها عنه، فلاذت الصغیره بأبیها واستجارت به، فأتى إلیها وجذبها من عند أبیها. فقالت له: یا هذا! إنّ لی أخاً صغیراً فدعنی أودّعه». ثمّ اتجهت نحو أخیها تعدو نحوه، فلمّا أبصرت به انحنت علیه تلثمه وتقبّله، ثم جلست وتحسّرت، ورفعت جسد أخیها الصغیر ووضعته فی حجرها، ثم جعلت فمها على نحره الشریف وأخذت تلثمه وهی تقول: «أخی یا أخی! لو خیّرونی بین المقام عندک أو الرّحیل عنک، لاخترت المقام عندک، ولو أنّ السِّباع تأکل لحمی وتشرب دمی، ولکنّ الأمر لیس بیدی وإنّما أجبرونا على فراقک وهجرک، فها أنا راحله عنک، غیر جافیه لک، وهذه نیاق الرحیل تتجاذبنا على المسیر، قد أتونا بها مهزوله، لا موطئه ولا مرحوله، وناقتی یا أخی مع هزلها، صعبه الانقیاد، فلا أدری أین یرید بنا أهل العناد، فاقرأ جدّی علیَّ المرتضى وجدّتی فاطمه الزهراء عنّی السّلام، وقل لهما: إنّ أختی شاکیه إلیکما حالها، قد خرموا أذنیها، وفصموا خلخالها، وبینما هی تکلّم أخاها الصغیر وإذا بزجر یقطع علیها کلامها، ویجذبها عن جسد أخیها، ویرکبها قهراً. فلمّا استوت على النّاقه التفتت إلى جسد أبیها وقالت: یا أبه! ودّعتک الله السمیع العلیم، وأقرؤک السّلام، ولا حول ولا قوه إلاّ بالله العلیّ العظیم)
پاسخ دهید