جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ»[۲].
وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از یک انسانِ موفّقی که حضرت نام او را نبرده اند ولی او را توصیف کردهاند- خدای متعال هم نامی از امیرالمؤمنین علیه السلام نبرده است اما ایشان را توصیف کرده است، «الکنایه ابلغ من التصریح»، چکار به نام داریم؟ باید راه را پیدا کنیم – وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام در غالبِ توصیفِ کسی که حضرت او را به عنوانِ برادر یاد میکنند در حالِ نشان دادنِ راه به ما هستند، حضرت فرمودند: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ» در گذشته یک برادری داشتیم، این «أخٌ» تَنوینِ تَفخیم است، که بزرگ بوده است، «أخٌ» چنان برادری…، و این برادریِ ما در مسیرِ حبّ فی الله بود، او همرهِ راهِ خدای ما بود، در این خط با هم بودیم، این برادر «وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی» نزدِ ما خیلی بزرگ بود، در چشمِ ما عظمتی داشت و عظمتِ او عظمتِ شخصی نبود، عظمتِ شخصیّتی بود و از جلوههای شخصیّتیِ او این بود که دنیا نزدِ او کوچک بود.
این را تمرین کنید، ببینید که دغدغهی شما در زندگی چه چیزهایی است؟ اگر دیدید که دغدغه ی شما دنیاست بدانید که نمیتوانید در خطِ اخوّتِ امیرالمؤمنین علیه السلام باشید.
تعلق به دنیا منشأ همه نگرانی ها
مرحوم آیت الحق آقا شیخ محمد کوهستانی اعلی الله مقامه الشّریف، من اخیراً در حرم حضرت ثامن الحجج علیه السلام با قبرِ ایشان آشنا شدم، از انسانهای موفّقِ روزگار است، صاحب کرامت بوده است، بعضی از اهل معنا مثل مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط میرفتند و از ایشان نور میگرفتند، گاهی سینهی ایشان را میبوسیده است، میگفته است که تجلّیِ خداست و نور الهی در این سینه است و سینه را میبوسیده است، منشأ موفّقیّتِ این بزرگوار استخلاص از اسارتِ دنیا بود، گفته بود: دیدم قبض هستم و دلِ من باز نمیشود، به حرم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و عرض کردم: آقا جان! من دردِ خود را پیدا کردهام اما درمان به دستِ شماست، من فکر کردم و دیدم که همهی غصّههایی که ما داریم برای تعلّقات به دنیا است، اگر ما در بندِ دنیا نباشیم و دلِ ما اسیرِ اقبال و ادبارِ دنیا نباشد اصلاً غصّهای نداریم، «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[۳].
حُزن و نگرانی برای چیست؟
حزنِ ما، نگرانیهای ما، یا غصّهها، غصّهها مربوط به گذشته است و نگرانی مربوط به آینده است، حضرت عبّاسی شما که طلبههای خوبی هستید و باید خودتان هم پناه به خدای متعال ببرید که خوشنام هستید ولی خوشباطن نباشید، خوش روح نباشید، خوش ایمان نباشید، این خیلی خطرناک است، اینکه کسی به منِ آخوند به عنوانِ ولیِّ خدا محبّت کند و من عدوّ خدا باشم، چه بدبختی بالاتر از این که خودِ انسان نادانسته دشمنِ خدا باشد و دیگران فکر کنند که ما ولیِّ خدا هستیم؟
شما که طلبههای خوب هستید و بزرگان هم ذکر خیر از شما میکنند و فکر میکنند یکی از کانونهایی که در حال تربیتِ نوکرهای لایق برای آقاجانِمان است این کانون است، آیا شده است که شما بنشینید و برای شبِ اول قبرِ خودتان غصّه داشته باشید؟ شده است که فکرِ گذشتهها کنید و ببینید اشتباهاتی دارید و خدای متعال را ناراضی کردهاید و برای آن بنشینید و گریه کنید؟
اما برای امورِ دنیا… فکر نمیکنم روزی باشد که دغدغهای نداشته باشید، آیندهی شغلی، ازدواج، خانه، درآمد… فکر در محدودهی دنیا است، معلوم میشود که ما اصلاً بالا نرفتهایم، «مِنْ هَوَانِ الدُّنْیَا عَلَى اللّهِ أَنَّهُ لاَ یُعْصَى إِلاَّ فِیهَا»[۴]، در این پستیِ دنیا گیر کردهایم، آرام آرام انسِ با خدای متعال را تمرین کنید، «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»[۵]، زیاد خدای متعال را یاد کنید.
انس با خدای متعال
بنشینید و بگویید: خدایا! تو خالقِ من هستی، تو مالکِ من هستی، از من به من نزدیکتر هستی، همه چیزِ من در دستِ توست، من اثرِ تو هستم، من جلوهی تو هستم، خدایا! من تو را دوست دارم؛ بنشینید و با خدای متعال انس بگیرید، با خدای متعال حرف بزنید، این دعاها را محضِ ثواب نخوانید، این دعاها سفرهی انس با خدای متعال است، دعاهای ائمه علیهم السلام، مناجاتهای ایشان سفرهی انس با پروردگارِ عالَم است، انسِ انسان با هر کسی زیاد شد، انسِ انسان با هر چیزی زیاد شد وابستگی پیدا میکند، انسِ ما با دنیاست… اینکه غذای ما چطور است، اینکه آیا ما را احترام کردند یا نکردند، اینکه آیا جواب سلام ما را دیر دادند یا زود، این رنجشها، همهی این سنگینیهای دل مربوط به دنیاست، اگر کسر کنید هیچ غصّهای ندارید!
دنیا را رها کنید، دنیا شما را رها میکند، دنیا به کسی وفا نکرده است و به شما هم وفا نخواهد کرد؛ دنیا هم فریب میدهد، هم آسیب میزند و هم میرود و شما را رها میکند!
دنیا بد دنیایی است، خدای متعال خوب خدایی است، آیا حیف نیست انسان خدای متعال را رها کند و دنیا را بگیرد؟
امیرالمؤمنین سلام الله علیه واقعاً از دنیا متنفّر بودند و میفرمودند: اگر دستِ من برسد به آن تازیانه میزنم، واقعاً حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من تو را سه طلاقه کردم که هرگز راهی برای محرم با تو نداشته باشم، من تو را برای همیشه نامحرم کردهام، این بود که برای امیرالمؤمنین علیه السلام ریاست…. در یک تعبیری فرمودند: دنیای شما نزدِ من مثلِ آبِ بینیِ خوک است…
خودِ خوک موجودِ نجس العین است، مانندِ سگ است، همه از آبِ بینیِ یک موجودِ نجس العین نفرت دارند! حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که آبِ بینیِ خوک برای من از دنیا بهتر است! یعنی نفرت به اوجِ خود رسیده است. نامحرم است! کسی که غیرت داشته باشد نباید با نامحرم مربوط بشود، اگر کسی انسان باشد که به نامحرم اعتناء نمیکند، دنیا نامحرمِ همیشگیِ امیرالمؤمنین علیه الصلاه و السلام است.
چه کار کنیم؟ مسلّماً انسان دلبر میخواهد، اگر بگوییم نداشته باش، باید یک چیزی بدهیم که انسان دنیا را رها کند. خدا! «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۶]! «هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَی»[۷]! آیا احتیاج داری و قصد داری که بینیاز بشوی؟ خدای متعال تو را بینیاز میکند! آیا دستِ تو خالی است و میخواهی صاحبِ زندگی بشوی و سرمایه داشته باشی؟ «هُوَ أَغْنَى» او سرمایه میدهد.
هم بینیازی به دستِ خدای متعال است، هم سرمایه به دستِ خدای متعال است، عزّت میخواهید؟ «فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا»[۸]، کسی نمیتواند تو را عزیز کند، برای چه تملّقِ این و آن را کنی و خودت را به این و آن نزدیک کنی و خودشیرینی کنی و کاری کنی که او به تو نگاه کند؟ ای بیچاره! نگاهِ او نگاهِ تحقیر است! اگر کاری از دستِ او بر بیاید و به تو نگاه کند در حالِ نگاه کردن با چشمِ تحقیر است، برو نزدِ خدای متعال! هر چه گدایی کنی تو را بیشتر عزیز میکند! نگاهِ خدای متعال به بندهاش نگاهِ محبّت است، نگاهِ دیگران اینطور نیست، نگاهِ دیگران از روی تبختر و خود بزرگبینی است، طلبه را تحقیر میکند و میگوید: اینها چیزی ندارند!
خداست که تو را عزیز میکند و عزّتِ تو در این است که نزد خدای متعال تذلل داشته باشی، برو نزد خدای متعال! چرا نزدِ این و آن میروی؟
بنابراین «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۹]، اگر خدای متعال را از یاد نبرید و همیشه با خدا باشید دنیا از چشمِ شما میافتد، چون اصلاً قابل مقایسه نیست، انسان ارزشِ معنویّت را، ارزش انس با خدای متعال و لذّتِ بندگی را بچشد… هر لذّتی از لذّتهای دنیا نزدِ لذّتهای الهی و معنوی کوچک میشود، اصلاً دیگر برای انسان لذّت نیست! «اگر لذّتِ ترکِ لذّت بدانی دگر لذّتِ نفس لذّت ندانی» تجربه کنید.
حاج شیخ مرتضی زاهد اعلی الله مقامه الشّریف فرموده بودند که شبِ زفاف لذّتِ تهجّد و نماز شب و انس با خدای متعال آنچنان دلِ مرا آب کرده بود که رغبتی به این عروس نداشتم، جوان! جوانی که همیشه پاک بوده است، حالا شبِ زفافِ اوست، ولی آنچنان گرایش به آسمان این شخص را از خود بی خود کرده است که اصلاً برای او چیزی نیست و کوچک است، این است که اولیاء الله هیچ وقت برای لذّتِ جنسی ازدواج نکردند، ازدواج یک تکلیف است، ازدواج یک مأموریّتِ الهی است، ازدواج میکند که مجرای خالقیّتِ خدای متعال بشود، توسعهی در خلقت پیش بیاید، این کجا و یک هدفِ حیوانی کجا؟ این کجا که انسان تحتِ فشارِ غریزهی جنسی باشد و بعد برود ازدواج کند، باز خدا رحمت کند کسی را که برای فرار از گناه به ازدواج پناه میبرد، این هم شأنی دارد ولی همّت بلند دار که از همّتِ بلند… شما هم شیخ مرتضی زاهد بشوید، چرا نمیشود؟ چرا نشود؟
اگر انس با خدای متعال را تمرین کنید و بر آن مداومت کنید به جایی میرسید که هر کارِ دنیوی که لذّتی برای دنیا دارد برای شما لذّتِ فوقِ ماده داشته باشد. لذّتهای برزخی قابل مقایسه با لذّتهای غریزی و دنیوی نیست، دنیا نسبت به عالم برزخ مانندِ کَفشکَنِ ورودی است نسبت به یک جای وسیع! همانطور که از نظرِ وسعت قابل مقایسه نیست از نظر لذّت هم لذّتِ معنوی نسبت به دنیا شدیدترین لذّت است، اصلاً قابل مقایسه نیست!
کسی که غذا میخورد برای ارضاء گرسنگی نباشد، بخاطرِ تقویتِ بدن باشد، به مرکب علوفه میدهی که بروی به دوستِ خود برسی، این مرکب را تیمار میکنی که تو را به مقصد برساند، مقصدِ تو خدای متعال است، میخواهی نماز شبِ باحال بخوانی، میخواهی دعای کمیلِ خوب بخوانی، میخواهی مناجاتِ شعبانیّه بخوانی اما ضعف نمیگذارد، کمی غذا میخوری که شارژ بشوی که بگویی «اسْمَعْ نِدَائِی»[۱۰]، خدایا! من هم تو را میخواهم، محتاج هستم، به من جواب بده، تو را صدا میزنم، دور هستم، مرا نزدیک کن… این کجا و اینکه گرسنه شدیم و رفتیم سرِ سفره نشستیم و یک کارِ حیوانی کردیم و بلند شدیم کجا؟ خیلی تفاوت دارد.
این که وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السلام از این برادر یاد میکنند میفرمایند: دنیا را کوچک کرده بود! دنیا کوچک نمیشود مگر اینکه خدای متعال در نظرِ انسان بزرگ باشد، مگر اینکه به لذّتهای معنوی دست پیدا کرده باشد، و این کار شدنی است.
کرامتی از شیخ محمد کوهستانی
مرحوم آقا شیخ محمّد کوهستانی میگوید: من غصّهدار بودم و نشستم ارزیابی کردم که چرا من غصّه میخورم؟ به این نتیجه رسیدم که تمامِ دغدغهها و غصّهها برای این دنیا است، اگر انسان دل از دنیا بکند دیگر غصّهای ندارد، سراسرِ این دنیا کوفت است، تمامِ نوشهای این دنیا با نیش همراه است، تمامِ خوشیهای دنیا با غصّه همراه است، مگر نوشِ خالص در دنیا وجود دارد؟ مگر لذّتِ خالص در دنیا وجود دارد؟ دل بِکَنید تا به لذّتِ واقعی برسید.
میگوید درد را یافتم، اما چه کسی میتواند از خود دست بکشد؟ چه کسی میتواند از خواستههای نفسانیِ خود جدا بشود؟ دیدم هنرِ من نیست، من مردِ این میدان نیستم، پناه به مولی الموحّدین امیرالمؤمنین علیه السلام بردم و از دنیا گریختم و به حرم امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم و دامان حضرت را گرفتم، گفتم: شما میتوانید مرا از دستِ این دشمن نجات بدهید…
فرمود: از آن لحظهای که از جاذبههای مادّی به امیرالمؤمنین علیه السلام پناه بردم، ایشان مرا پناه دادند و دیگر غصّهای نخوردم. نقل شده است که ایشان بیش از نود سال عمر کرده بودند، دکترِ قلبی از تهران به آنجا برده بودند و او گفته بود که قلبِ ایشان مانندِ قلبِ یک انسانِ چهل ساله است، گویا هیچ غصّهای نداشته است.
من به خانهی آیت الله کوهستانی رفتهام و آنجا را دیدهام، ایشان در آنجا یک خانهی گلیِ باصفایی دارند، مدرسهیشان هم همینطور است، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به ایشان در خواب فرموده بودند که یک کسی که در آن مدرسه ناباب بوده است را از آنجا بیرون کنند…
خدا نکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم یا فرزندان ایشان علیهم السلام بفرمایند یک کسی ناباب است، این به دردِ طلبگی نمیخورد، نکند که ما هم ناباب باشیم… باز به او توجّه کردهاند و خواستهاند او را چوب بزنند که آدم بشود، نکند ما را رها کردهاند و حتّی ما را لایق نمیدانند که ادب کنند…
وقتی آن پزشک وارد خانهی آیت الله کوهستانی شده بود، مسلّماً واسطههایی که رفتهاند و دکتر از تهران آوردهاند انسانهای متشخّصی بودند، این دکتر تصوّر کرده بود حال که اینها آمدهاند به یک اندرونی و بیرونی میرود و تشکیلاتی و دستگاهی دارد، ولی وقتی وارد شده بود دیده بود یک خانهی گلیِ محقّری بیش نیست، در ذهنِ او آمده بود آخوندها با این ریاکاریها مردم را فریب میدهند، ما فکر کردیم مثلاً… فقط در ذهنِ ایشان آمده بود، مرحوم آیت الله کوهستانی که مریض بودهاند و بیحال تکیه داده بودند بلند میشوند و با یک حالتِ جدّی مینشینند و اشکِ چشمِ ایشان میریزد، میگوید: خدایا! شاهد باش ما در دنیا بخاطرِ کسی تظاهر نکردیم!
دکتر به زانو در میآید، همین کسی که میگفته است ریا میکنند میآید دستِ ایشان را میبوسد و عذرخواهی میکند، ما اینها را داشتهایم و الآن هم داریم، طلبگی یعنی این!
انسانی که اسیرِ دنیا است نمیتواند انسانِ بزرگی باشد، چون دنیا کوچک است!
بهلول به هارون الرّشید احترام نگذاشته بود و هارون الرّشید به او گفته بود که چرا مرا احترام نمیکنی؟ گفته بود: برای اینکه تو بردهی بردهی منی! تو کوچکتر از من هستی! من به تو احترام کنم؟
هارون الرّشید گفته بود: چطور من بردهی بردهی تو هستم؟ بهلول پاسخ داده بود: تو بردهی هوای نفس هستی و من مالکِ هوای نفس هستم، تو بردهی بردهی من هستی! احترام نداری!
انسانی که اسیرِ دنیاست، دنیا کوچک است و اسیرِ دنیا هم کوچک است، ارزشی ندارد، اعتباری ندارد.
یک صلوات مرحمت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
اهمیت ادب
ادب زینت است و مقابلِ آن بیادبی زشت است، انسان را قبیح میکند و از چشمها میاندازد، از آدابی که در اسلام به آن تأکید شده است «سلام» است و من عرض کردهام و باز هم عرض میکنم که طلبههای عزیزِ این مدرسه در این جهت برای ما آبرو بودهاند، مجدداً فردِ دیگری مدّتی قبل آمد و گفت: طلبههای این مدرسه متفاوت هستند، به هر کسی میرسند سلام میکنند.
در ارتباط با «سلام» چند مطلب نوشتهایم، دو آیه در ارتباط با «سلام» داریم.
در سورهی مبارکه ابراهیم، آیه ۲۳ میفرماید: «وَأُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ»، همچنین در سورهی مبارکهی یونس آیهی ۱۰ میفرماید: «دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ».
این سلام تحیّتِ اهل بهشت است و بهشتِ انسان از همینجا شروع میشود، بهشت ، باطنِ همین عالم است، هم ، بهشت الآن وجود دارد و هم جهنّم الآن وجود دارد، کارهای بهشتی از همینجا شروع میشود، آنجا سلام تحیّت است اینجا هم باید جلوه داشته باشد، اینجا هم باید ظهور و بروز داشته باشد، نمیشود کسی بهشتی باشد ولی زبانِ او به سلام عادت نکرده باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «أَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ»[۱۱]، بخیلترین انسان کسی است که نسبت به سلام بُخْل دارد. وجود مبارک حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سلام برای دینِ ما تحیّت است.
اطعامِ طعام
امام باقر علیه السلام فرمودند: «اِنَّ اللّه َ یُحِبُّ اِطْعامَ الطَّعامِ وَ اِفشاءَ السَّلامِ»[۱۲]، این تشویق بالاتر از وعدهی بهشت است، اطعام طعام محبوبِ خداست! کسی که به خدای متعال عشق دارد ،عاشق آن چیزى است که محبوب خداست .
بنابراین این دو جهت، یکی اطعام طعام است که محبوبِ خداست، خدای متعال دوست میدارد، بالاتر از بهشت ، محبّتِ خودِ خداست دیگر، خدای متعال اطعام طعام را دوست میدارد، حال لزومی ندارد در اطعام طعام انسان سفره پهن کند و فوقِ طاقتِ خود به تکلّف کشیده بشود، انسان خرما بگیرد و به دوستانِ خود بدهد، شربت بدهد، خیلی به این اطعام طعام تأکید شده است، هم در قرآن کریم فرموده است: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ»[۱۳]، یعنی سیرهی آنهاست، نفرموده است: «أطعَم الطّعامَ»، فرموده است: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ»، یعنی کارِ همیشگیِ آنهاست.
اطعامِ طعام ولو اینکه محدود باشد، ولو اینکه به چند نفر باشد.
محضر شما عرض کردهام، مرحوم حاج فخرِ تهرانی اعلی الله مقامه که از اوتاد و اولیاء الهی بودند، تشخّصی هم نداشتند، من وقتی ایشان را میدیدم محبّت میکرد، ایشان را نمیشناختم، ولی سلام و علیک داشتیم و ایشان خیلی گرم بودند و انسان دوست داشت که با ایشان سلام و علیکی داشته باشد.
داستانی زیبا از حاج فخر
مرحوم آیت الله بهاء الدینی فرموده بودند: حاج فخر نزدِ امام زمان ارواحنا فداه جایگاهی دارند، حضرت از او خوششان میآید، بخاطرِ سه عملِ ایشان! یکی کثرت صلوات بر محمّد و آل محمّد، صلواتی بوده است…
ان شاء الله سعی کنیم که همهی ما صلواتی باشیم، حدّاقل این صد صلوات بعد از نماز صبح را حتماً داشته باشیم،
«سُبْحانَ اللهِ العَظیمِ وَبِحَمْدِهِ ، أَسْتَغْفِرُ اللهَ ، وَأَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ» و بعد از آن یکصد صلوات گفتهاند که برای وسعت رزق مؤثر است. مرحوم آقای خوشوقت میفرمودند: در ایّام هفته هر روز صد صلوات بفرستید و روز جمعه هزار صلوات، جمعه مخصوص امام زمان ارواحنا فداه است و باید بیشتر عرض ادب و صلهی رحم کنیم، صلوات صله است دیگر!
یکی از ویژگیهایی که امام زمان ارواحنا فداه در مرحوم حاج فخر میپسندیدند این کثرتِ صلواتِ ایشان بود، دوّم: اطعامِ ایشان است، هر روز اطعام میکردند، الآن هم سفرهی ایشان در قم باز است و هر روز آبگوشت میدهند؛ سوّم هم گرهگشاییِ ایشان بود، مجذوب بود و میفهمید، میآمد و به دوستِ خود میگفت: ماشینِ خود را روشن کن تا برویم، به جایی میرفتند و مثلاً برنج میبردند و گندم میبردند و معلوم میشد که آنها درمانده هستند و هیچ چیزی ندارند… برویم فلانجا که یک ماشین خراب شده است، یک نفر را برمیداشت و میرفت، کارِ ایشان مرتّب گرهگشایی بود…
حضرت این سه کار را دوست میدارند: کثرتِ صلوات، اطعام و گرهگشایی.
سعی کنیم اینطور باشیم، یکی از دوستانِ طلبهی ما الحمدلله از خدای متعال خواسته بود که صد مورد خدمت کند و در مدّتِ کوتاهی پیش آمده بود، از طلبههای خودمان بودند، از بینِ شما، الحمدلله همهی شما جلو هستید، ما از کربلا جا ماندهایم و میترسیم از همهی کارهای خیری که شما در آنها موفّق هستید جا بمانیم.
روضهی بازگشت از کربلا
همهی شما از کربلا برگشتهاید، الحمدلله پدر و مادرهایتان، خانوادههایتان خوشحال شدند که شما برگشتید، ولی کاروان کربلا و شام در حال برگشت به مدینه هستند… فرمود: بشیر! پدرِ تو شاعر بود، آیا تو هم بهرهای از شعر داری؟ عرض کرد: بله آقا جان. حضرت فرمودند: به مدینه برو و به مردم مدینه خبر بده که کاروان حسینی در حال بازگشت است؛ بشیر واردِ مدینه شد «یا أَهلَ یَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم فَارجِعوا»[۱۴]…
مردمِ مدینه! در خانههایتان ننشینید… اینها مسافر داشتند، از امام حسین علیه السلام و یارانِ ایشان خبر نداشتند، نمیدانم این زنانِ بنیهاشم با چه وضعی بیرون دویدند، سراغِ اباعبدالله علیه السلام را میگرفتند، میگفت: به کنار قبرِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بیایید و آنجا برای شما خبرها دارم، ولی دید یک بانویی افتان و خیزان… با چه جلالتی… جلو آمد، وقار و عظمتِ ایشان بشیر را گرفت، فرمود: بشیر! از حسینِ من چه خبر؟ بشیر پرسید این بانو کیست که خبر امام حسین علیه السلام را میگیرد و این همه شأن و جلالت دارد؟ گفتند: ایشان جناب ام البنین سلام الله علیها هستند…
بشیر خبرِ شهادتِ فرزندانِ حضرت ام البنین سلام الله علیها را به ایشان داد، وضعیّتِ قمر منیر بنیهاشم علیه السلام را برای ایشان گفت، اما عجب مادری، عجب پسری… فرمود: بشیر! چه میگویی؟ «أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»[۱۵]… بچّههای من و همهی عالمیان به قربانِ حسین… از حسینِ من بگو…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
علی لعنت الله علی القوم الظالمین
دعا
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِمُحَمَّدٍ وَ آله المعصومینَ یا الله…
یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، یا غیاثَ المُستَغِیثِین، یا إله العَاصِین، یا مُجِیبَ دَعْوَهَ الْمُضْطَرِّینَ
خدایا! به عصمتِ حضرت زهرا سلام الله علیها، به ضلعِ مکسورهی ایشان، به کاروان دلشکستهی کربلا که بیحسین به مدینه برگشتند، خدایا! امام زمانِ ما را برسان.
خدایا! عطشِ حکومتِ جهانیِ امام زمان ارواحنا فداه را در ما مشتعل بفرما.
خدایا! ما را از یارانِ خاصِّ حضرت محسوب بدار.
خدایا! برای خدمت به بارگاه مهدوی ما را مجهّز بفرما.
خدایا! زیارت کربلای ما را ذخیرهی همیشگی قرار بده.
خدایا! بوی امام حسین علیه السلام، خوی امام حسین علیه السلام را قرینِ زندگیِ زوّار قرار بده.
خدایا! آنچه زوّار از حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خواستهاند و زیر قبّهی امام حسین علیه السلام دعا کردهاند، آنچه خواستهاند و آنچه نخواستهاند و خیرِ دین و دنیای آنهاست از خزائنِ کَرَمِ خود بر آنها نازل بفرما.
خدایا! حوائجِ جمع، حوائجِ ملتمسین، حاجاتِ مورد نظر برآورده بفرما.
خدایا! مهمّاتِ ما را به فاطمهی اطهر سلام الله علیها کفایت بفرما.
خدایا! قرضِ مقروضین اداء بفرما.
خدایا! مشکلات نسل جوان را برطرف بفرما.
خدایا! دشمنانِ ما را نابود بفرما.
خدایا! دستِ نفوذیها و منافقین را قطع بفرما.
خدایا! سایهی پر برکتِ رهبرِ بزرگوارمان را با کفایت، با اقتدار و عزّت مستدام بفرما.
غفرالله لنا و لکم
الّلهُمَّ صَلّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه
[۳] سوره مبارکه یونس، آیه ۶۲
[۴] حکمت ۳۸۵ نهج البلاغه
[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً)
[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۷] سوره مبارکه نجم، آیه ۴۸ (وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَىٰ وَأَقْنَى)
[۸] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)
[۹] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۹ (وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)
[۱۰] مناجات شعبانیه
[۱۱] عده الداعی و نجاح الساعی , جلد ۱ , صفحه ۴۱ (عَنْهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَعْجَزُ اَلنَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اَلدُّعَاءِ وَ أَبْخَلُ اَلنَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلاَمِ .)
[۱۲] کافی، جلد ۴، صفحه ۵۰
[۱۳] سوره مبارکه انسان، آیه ۸ (وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا)
[۱۴] لهوف، صفحه ۱۱۶
[۱۵] منتهی المقال، جلد ۲، صفحه ۷۰
پاسخ دهید