افتتاحیه دوره اختبار و تثبیت با حضور آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۹ تا ۱۰ صبح در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- شرح قوانین مدرسه
- انسان امین و امانتدار خدا است
- امانتهایی که به انسان داده شدهاند
- مسئولیت ما در برابر امانات الهی چیست؟
- ظرفیت حقیقی انسان تا چه حدّی است؟
- تغییرات انسان در مسیر حرکت به سوی کمال
- ارتقاء انسان توسط بال ایمان و علم
- گوهر پاک یکی از عوامل ارتقاء انسان است
- پیروی از قرآن باعث عاقبت به خیر شدن انسان میشود
- عاقبت سوء استفاده از علوم الهی
- تأثیر علوم الهی بر عالمان فاسد
- زنهار به طلبههای جوان!
- مراعات زندگی طلبگی
- حفظ ادب و شأن طلبگی
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهُِ فِی أَرْضِهِ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدّینِ».
«قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»[۲]
شرح قوانین مدرسه
مقدم شما را گرامی میداریم و خدا را شاکر هستیم که پروردگار متعال شما را برگزیده است. در میان افراد عالم شما تعداد معدودی هستید که إنشاءالله به خدا و رسول خدا و امام زمان لبّیک گفتید و آمدید که آمده باشید. با استعانت از پروردگار متعال چند مورد از نکاتی را که در بدو ورود لازم است مورد توجّه قرار بگیرد را خدمت شما عرض میکنم.
انسان امین و امانتدار خدا است
نکتهی اوّل که از بدیهیات است این است که خود انسان سرمایه است، عمر انسان، فرصتهایی که داریم سرمایهی ما هستند. مال، ماشین، کتاب و… بیرون وجود ما هستند. اینها ما نیستیم ولی آن چیزی که هست من، من هستم باید ببینم چه به سر خود میآورم. انسان با عمر خود، مسئولیتهایی دارد. خداوند متعال انسان را امین خود و امانتدار عالم معرفی کرده است و اوّلین امانت الهی هم خود ما هستیم. ما متعلّق به خودمان نیستیم، ما امانت خدا هستیم.
آیهی کریمهی «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها»[۳] خداوند در صریح وحی خود فرمود: ما امانت را بر آسمانها، بر زمین، بر کوهها عرضه کردیم «فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها» آنها ابا کردند، «وَ أَشْفَقْنَ مِنْها» اگر این «أَشْفَقْنَ» را نمیفرمود به نظر میرسید این ابا مثل ابای شیطان بود که استکباراً ابا کرد. خداوند متعال امر نفرمود، امانت را بر آسمانها، بر زمین عرض کرد ولی چون کوه صلابت دارد خدای متعال کوه را هم برای جلب توجّه ما بیان کرد. امانت چیزی است که کوه با همهی صلابت خود «أَشْفَقْنَ مِنْها»، اشفاق دلسوزی و مهربانی است. از روی دلسوزی به خود، نه از روی استکبار اظهار عجز کردند، نه اینکه اظهار تمرّد کردند. به پروردگار متعال عرضه داشتند که این بار را به عهدهی ما نگذار، ما نمیتوانیم آن را تحمّل کنیم ولی «حَمَلَهَا الْإِنْسانُ» انسان این امانت را به دوش گرفت.
امانتهایی که به انسان داده شدهاند
بنابراین یکی از خصیصههای انسان این است که امانت را قبول کرده است. امانتهای زیادی وجود دارند که إنشاءالله به مرور زمان با این امانتها آشنا میشوید. قرآن امانت است، پیغمبر امانت است و وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعلان فرمودند: من میروم ولی این دو چیز را به شما میسپارم و در کنار حوض هم از شما بازخواست خواهم کرد که با قرآن و با عترت چه کردید؟
امّا آن چیزی که انسان باید بالبداهه و ابتدائاً به آن توجّه داشته باشد و از همه چیز نزدیکتر است خود او است (من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم) ما را آوردهاند، خودمان را امین خودمان قرار دادهاند. عمر امانت است، فرصتها امانت هستند، جوانی امانت است، استعداد امانت است، قدرت فکر امانت است، احساس امانت است، اعضا و جوارح شما و من هم امانتی است که خدا به ما داده است، این اعضا متعلّق به ما نیست، هرچه داریم خدا به عنوان امانت آن را به ما داده است. آنها را داده که بگیرد ولی بازخواست میکند که با آنها چه کردی؟ من این اعضا را سالم به تو داده بودم و از تو مسئولیت خواسته بودم.
مسئولیت ما در برابر امانات الهی چیست؟
حالا که امانت داریم باید چه کنیم؟ «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»[۴] اگر میخواهید امانت خود را حفظ کنید و امینانه حرکت کنید باید علم پیدا کنید «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» آیات قرآن خزائن هستند، یک گنج نیست. إنشاءالله وارد میشوید و میبینید که هر آیهای دریای بیساحل هستند و چه گنجها، لؤلؤها، مرجانها و جواهرات در این دریای بیکران در دسترس شما قرار میگیرد. این آیه یکی از آیات دوازدهگانهی سورهی مبارکهی إسراء است که خداوند متعال موادّ حکمت را در این آیات مبارکات به ما گوشزد کرده است. یکی از موادّ حکمت این است که عالمانه زندگی کنیم.
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» هر حرکتی، هر سکونی، هر سخنی، هرسکوتی، هر قیام و هر قعودی، هر داد و هر ستدی باید عالمانه باشد «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ». اگر میخواهیم هویت انسانی داشته باشیم، هویت و گوهر انسانیت انسان به علم او است. در همه چیز باید آگاهانه انتخاب کند، به دلیل اینکه انتخابگر است، آزاد است. انتخاب بدون آگاهی خسارت به دنبال میآورد، انسان باید علم پیدا کند. این نکتهی اوّل است که خودتان امانت هستید و نمیمانید.
ما جوانی خود را باختیم، جوانی خود را سوزاندیم و حال غصّه میخوریم. شما جوانی را از دست ندهید، جوانی سرمایه است. میتوانید آقای بهجت بشوید، میتوانید امام راحل بشوید، حدّاقل این است و الّا همّت شما باید این باشد که شما آیینهی تمام نمای امام زمان (عجّل الله فرجه) باشید؛ یعنی آنچه که در وجود امام عصر (ارواحنا فداه) از نور و کرامت وجود دارد که شما میتوانید نمایندهی او باشید. همهی آن صفات در وجود شما قابل اکتساب اکتساب. آدم میتواند تالی تلو امام زمان خود باشد.
ظرفیت حقیقی انسان تا چه حدّی است؟
انسان چگونه میتواند تالی تلو امام زمان خود باشد؟ با حرکت علمی و تعهّد عملی؛ یکی اینکه عالم باشد و دوم اینکه عامل باشد. خوب است به دو آیه هم توجّه کنیم. یک آیه این است که «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ»[۵] خدای متعال از نظر آفرینش همهی ابزار را با استحکام در اختیار انسان قرار داده است. در احسن تقویم یعنی در بهترین وضعیتی که قوام داشته باشد، مستحکم باشد. ابزار شما هیچ اشکال و نقصی ندارد. خدا شما را مجهّز به فکر و عقل و الهامات مجهّز کرده است «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»[۶]، به بدن سالم، همهی چیزهایی که برای پیشرفت لازم است در اختیار شما گذاشته و هیچ چیزی برای شما کم نگذاشته است. خدای همهی امکانات پرواز را در اختیار شما با بهترین وضعیت قرار داده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ» هم قوام را مطرح کرده، هم زیبایی را مطرح کرده است. گاهی اوقات چیزی استحکام دارد ولی زمخت است، جاذبه ندارد. خدا هم محکم کرده و هم زیبا قرار داده است. خدا همهی زیباییها را در آفرینش شما منظور فرموده است. «ثُمَّ رَدَدْناهُ» این تجهیزات محکم و زیبا را «رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ»…
تغییرات انسان در مسیر حرکت به سوی کمال
مبدأ حرکت ما در مقایسه با همهی موجودات از همه پایینتر است چون هیچ فعلیتی نداریم. إنشاءالله در فلسفه خواهید خواند ما هیولا هستیم، صورتی نداریم. هیچ موجودی بخش هیولایی ندارد، هیچ موجودی در آغاز حرکت خود صورتی دارد و همان صورت را کامل میکند. یک جوجه مرغ میشود، یک برّه گوسفند میشود، یک بزغاله بز میشود، یک گوساله گاو میشود، یک دانه گل میشود، یک هسته درخت میشود؛ از حالا معلوم است که چه میشود ولی شما که به حوزه آمدید هیچ معلوم نیست که چه خواهید شد. هیچ معلوم نیست (معاذ الله) شریح قاضی میشوید و فتوا به قتل امام حسین (علیه السّلام) میدهید، یا میرزای شیرازی میشوید، یا امام راحل میشوید، یا شیخ انصاری میشوید؛ هر دو راه برای شما باز است «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»[۷] اسفل سافلین از این جهت است که هیچ فعلیتی که انسان در نهایت به آن فعلیت میرسد در نهایت حتّی یک ذرّه از آن را هم ندارد. هیچ صورت فعلی از منتها الیه آن ندارد. هیچ موجودی مثل ما نیست، ما خودمان برای خودمان صورت و شخصیت میسازیم، ما برای خودمان مقصد میسازیم، موجودات دیگر هم مبدأ، هم مسیر و هم مقصدشان روشن است، یک طرفه است و دو راه ندارد. یک برّه نمیتواند گاو بشود، اصلاً معلوم است ولی انسان میتواند عقرب بشود، میتواند مار بشود، همین آدم میتواند میکروب بشود! و میتواند:
بار دیگر از ملک پرّان شوم آنچه اندر عقل ناید آن شوم
می تواند خداگونه بشود، لا یتناها بشود، همهی صفات خدا… در عرض قبلی گفتیم میتواند شبیه امام زمان (عجّل الله فرجه) بشود، آیینهی امام زمان (عجّل الله فرجه) بشود، خیر، میتواند همهی اسماء الهی را در وجود خود داشته باشد! انسان این ظرفیت را دارد «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»[۸].
ارتقاء انسان توسط بال ایمان و علم
پس توجّه داشته باشیم که ما در اسفل سافلین هستیم؛ یعنی خدا در بدو وجود هیچ نقش و صورت و هویت و شخصیتی در ما قرار نداده است، ما باید خودمان برای خود شکل انتخاب کنیم و بعد به هر شکلی که میخواهی برای خود شروع کن و صورتسازی کن، خودت خود را زشت میکنی، خودت خود را زیبا میکنی. حالا که در اسفل سافلین هستیم باید بالا بیاییم، با چه چیزی بالا میآییم؟ این آیهی کریمه میفرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[۹] دو بال میتواند شما را از اسفل سافلین تا اعلی علّیّین بالا ببرد. یکی از این دو بال ایمان است و دیگری علم است. با دو بال ایمان و علم باید پرواز کنید و به خدا برسید.
گوهر پاک یکی از عوامل ارتقاء انسان است
اینجا فرمود ایمان و علم و در آیهی دیگری هم خدای متعال تصویر دیگری در منظر چشم باطن ما قرار داده و فرموده است: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»[۱۰] آنجا علم را فرمود و اینجا گوهر پاک و عمل صالح را فرمود. آدمی که بد ذات است برای طلبه شدن مناسب نیست. در وجود بعضی از انسانها شر وجود دارد و انسانهای شروری هستند.
ما فعلاً در وادی جبر و اختیار بحث نمیکنیم. این واقعیاتی هستند که انسان میتواند در جامعه ببیند. مثلاً ما میبینیم که بعضی افراد از کودکی انسانهای خبیثی هستند، مردمآزار است، آبروبر است، مردم را اذیّت میکنند و دنبال آزار آنها است. انسانهایی هستند که بدخواه هستند، هر جایی بروند فساد و بلوایی بر پا میکنند، ضربهای میزنند، چون خبیث هستند، در وجود آنها خباثت وجود دارد.
شیطان شش هزار سال در بین ملائکه بود. ما که آنقدر عمر نداریم. او هنوز هم هست، شش هزار سال در فضای ملائکه عبادت کرد ولی «کَلِم طیّب» نبود. یکی از دلایلی که پیش از ورود به حوزه مصاحبههایی انجام میشود برای محک زدن جنس است. آدم خوش جنس باید طلبه بشود، آدم بد جنس برای طلبگی مناسب نیست، آدم بد چشم، آدم بد دهان، آدم بد عمل برای طلبگی مناسب نیست چون جنس او مشکل دارد. گوهر پاک لازم دارد «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ».
در این جهت ما از حضرت آقای جانباز و دوستان دیگر توقّع داریم که از خدا بخواهند، بصیرت داشته باشند و جنس خوب را بشناسند. جنس خوب در کارگاه امام زمان (عجّل الله فرجه) رشد پیدا میکند ولی جنس بد بدتر میشود. جنس بد هم رکود ندارد، آن هم وسعت وجود پیدا میکند. بنای خدا بر این است که «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»[۱۱] همین قرآن ظالم را ظالمتر میکند. دافعهی قرآن که کمتر از جاذبهی آن نیست. اگر کسی بخواهد از قرآن سوء استفاده کند او را به قعر جهنّم میفرستد.
پیروی از قرآن باعث عاقبت به خیر شدن انسان میشود
در این حدیثی که امیر المؤمنین (علیه السّلام) از پیغمبر خدا محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند، میفرماید: «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّهِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ»[۱۲] هر کسی قرآن را امام و پیشوای خود قرار بدهد و دنبال قرآن حرکت کند قرآن قیادت میکند، ضعیم و امام او میشود و «قَادَهُ إِلَى الْجَنَّهِ» او را به بهشت میبرد.
عاقبت سوء استفاده از علوم الهی
ولی اگر کسی بخواهد قرآن را یدک بکشد، میخواهد با اصطلاحات قرآن آشنا بشود و آن را راه درآمد و شهرت و دست یافتن به مقام کند، قرآن را پشت سر گذاشته و از قرآن به عنوان ابزار استفاده کند قرآن او را به قعر جهنّم میکشاند. اگر کسی بخواهد به قرآن خدمت کند قرآن جایگاه او را رفعت میبخشد و اگر کسی بخواهد قرآن را در اختیار خود بگیرد و قرآن را برای ابزار و حطام دنیا دستمایهی خود قرار دهد قرآن او به سوی جهنّم سوق میدهد «سَاقَهُ إِلَى النَّارِ».
بنابراین حوزهی عملیه هم خیلی میتواند به انسان در انسان شدن کمک کند و هم میتواند خیلی خطرناک باشد این قرآن، این عترت، این امیر المؤمنین (علیه السّلام)، جاذبه، دافعه، هر دو را دارند. اگر کسی خوش جنس باشد خوب جذب میشود و خوب بالا میرود ولی اگر کسی بد جنس باشد برای اینجا مناسب نیست. جنس شیطان بد بود و خوب نبود، وجودش خرابی داشت! پس واقعاً اگر خرابی دارید در حوزه نمانید «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَهٌ»[۱۳] کسی باطن شما را نمیداند، مصاحبهها، آزمونها، قسمتی از شخصیت شما را نشان میدهد ولی پیچیدگی و نفاق در وجود برخی از انسانها خیلی بالا است و به این زودی خود را نشان نمیدهند. در کورانها و بحرانها معلوم میشود که چه انسان بدی بوده است، چه انسان خوش نمای بد ذاتی بوده! در ذاتیات خود دقّت کنید، اگر کالای امام زمان (عجّل الله فرجه) نیستید اینجا نمانید چون هم ضرر میکنید و هم ضرر میزنید. فرمود: «زَلَّهُ الْعَالِمِ کَانْکِسَارِ السَّفِینَهِ تَغْرَقُ وَ تُغْرِقُ»[۱۴] لغزش عالم مانند شکستن کشتی است، هم خود او غرق میشود و هم کسانی که با او هستند غرق میشوند.
تأثیر علوم الهی بر عالمان فاسد
سیّد علی محمّد باب یک آخوند اهل ریاضت بود، زیبا، خوش تیپ، اهل ریاضت، دو، سه ساعت در آفتاب گرم نجف ریاضت میکشید ولی آلت دست استعمار انگلیس شد و الآن بابیت و بهائیت نتیجهی کار او است. محمّد بن عبد الوهّاب هم یک آخوند بود. سنّی بود، به قم هم آمده بود ولی آمد در قم تحصیل کرد، به جاهای دیگر رفت و این وهّابیت آدمکش از ثمرات خبیث یک وجود بد ذات است. بد ذات نباشیم، مبادا خدای نخواسته در کمون انسان صفات رذیلهای باشد که خود انسان از آن خبر نداشته باشد و این بد ذاتی در نهایت برای انسان دردسر ایجاد میکند. عبادت شیطان که در بین انسانها نظیر ندارد یک نمونه است، او شش هزار سال عبادت کرد، بینظیر است ولی چون ذات او خراب بود عبادت تأثیری در او ایجاد نکرد. بلعم باعور یک عالم است. یک آیت الله نیست، چند آیت الله است. این حرف ما نیست، حرف قرآن کریم است، «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا»[۱۵] ما یک آیه به او نداده بودیم «آتَیْناهُ آیاتِنا» ما از آیات خود در وجود او قرار داده بودیم. بلعم باعور صاحب باطن بود امّا ذات او آلوده بود. آفتاب هوس به اژدهای نفس او نخورده بود.
نفس اژدرها است او کی مرده است؟ از غم بی آلتی افسرده است
وقتی که آفتاب مال دنیا و هوس بر وجود او تابید مار نفس او بیدار شد و اژدهای نفس او دهان باز کرد. این آقای آیت الله بلکه آیات الله مثل سگ شد. قرآن کریم در مورد او تعبیر سگ دارد. آخوند میتواند سگ بشود و چه پاچهها بگیرد!! «مَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ»[۱۶] قرآن این مطلب را در مورد آخوند میگوید ما نمیگوییم.
بنابراین «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۱۷] یکی خوش ذاتی است، آدم خوش ذات لغزش هم دارد، گناه هم میکند ولی در گناه خود نمیماند، آنچنان میسوزد تا فراموش کند. بعضی افراد به محض اینکه گناه کوچکی میکنند دل شکسته میشوند و به همین دلیل همیشه شرمنده است و آن کار خود را فراموش نمیکند. وقتی خوش ذات اشتباه کند در اشتباه خود نمیماند ولی بد ذات میخواهد اشتباه خود را توجیه کند و آن را ریشهدار کند «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ».
مسئلهی ذات، گوهر، خانواده، مادر، شیر و غذایی که با آن بزرگ شدید بسیار مهم است. وقتی که ما در مدرسهی حقّانی بودیم مرحوم آیت الله شهید قدّوسی که آمد من به یاد نمیآورم طلبهای باشد که نماز شب نخواند. اصلاً فضا عوض شد، نسیم بهشتی میوزید، سحرها طلبهها بیدار میشدند و عبا بر سر خود میکشیدند و در گوشهی مدرسه میرفتند، چه گریهها و چه نالهها بود. یک طلبهی خبیث وارد جمع طلبهها شد و مثل یک بز گر که یک گله را گر میکند روی بقیه تأثیر منفی گذاشت.
زنهار به طلبههای جوان!
این از اوّل هشدار است که با طلبهی بوالهوس، با طلبهی چشمچران، با طلبهی لاابالی مبادا رفاقت کنید، شما را به جهنّم میبرد، دار و ندار شما را از شما میگیرد. طلبه یعنی کسی که منضبط و با نزاکت است. اصلاً با آدمهای بینزاکت اصلاً همنفس نشوید. نمیدانید چه آفتی بود. خود او میگفت: پدر من ژاندارم بود و در ژاندارمری شراب میخورد. گاهی میگفت فرزند شرابخوار هستم. بسیار خوش بیان بود، بسیار خوش قلم بود، بسیار خوش صدا بود همهی این صفات را داشت ولی هنگام انقلاب دستگیر شد و بعد هم شنیدم مرد. او گرایشهای کمونیستی داشت.
آدم نمیتواند به صرف اینکه به حوزه آمد خود را مصون از خطا بداند، طلبگی مصونیت نمیآورد بلکه مسئولیت را بالا میبرد. پس یک مسئله ذات است، خوش ذات بودن است، دوم عمل صالح است. آدم هر قدر هم نور داشته باشد تا زمانی که حرکت نکند، تلاش نکند، مجاهده نکند به جایی نمیرسد «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ»[۱۸].
مراعات زندگی طلبگی
نکات دیگری وجود دارد که إنشاءالله اگر عمری داشتیم و خدا توفیق خادمی به ما داده بود به تدریج آنها را با همدیگر مرور میکنیم. ولی حالا که آمدید طهارت باطن داشته باشید، دوم اینکه آمدید که مصاف بدهید. میدان، میدان جنگ جهاد است، نباید شب و روز داشته باشید. آمدید کار کنید، آمدید مجاهده کنید، عمل صالح داشته باشید. چیز دیگری هم باید در بدو حرکت خود جزء اصول طلبگی شما باشد کندن دندان طمع و توقّع است… آقا باشید، گدا نباشید، دله نباشید، چشمتان به دست و جیب و امکانات کسی نباشد، پر توقّع نباشید، نازپرورده نباشید، چریک باشید. آمدید با همین چیزی که میشناسید سپری کنید، طلبگی سرمایهداری نیست، طلبگی رفاه ندارد، مشکلات دارد. البتّه همهی جامعه همینطور هستند، اکثریت جامعه زیر خط فقر هستند. طلبهها هم مثل جنوب شهریها و آدمهای گرفتار هستند. اگر کسی به مدرسه بیاید و پر توقّع باشد، از مدیر، از امکانات بخواهد بیش از دیگران طلب کند و زیاده خواهی کند و تصور کند که همه بسیج شدهاند و وظیفه دارند در اختیار کسی باشند جفای به شما است. شما یک ارباب دارید و آن هم امام زمان (عجّل الله فرجه) است. شما آمدید که فدایی بشوید، نیامدید که چیزی بگیرید، آمدید به خود ارزش بدهید تا خریدار شما بشوند (خواجه با بیخردی میخردم).
من نمیگویم سمندر باش یا پروانه باش گر به عشق سوختن افتادهای مردانه باش
حفظ ادب و شأن طلبگی
نکتهی آخر که میخواهم عرض کنم این است؛ ادب سرمایهی زندگی است، «لَا زِینَهَ کَالْأَدَبِ»[۱۹]، مواظب باشیم که مؤدّب صحبت کنیم، به خصوص با بزرگترها، با پدر و مادرها، مبادا وقتی طلبه شدیم تصور کنیم ما از کاسب محل و پدر کارگرمان مهمتر هستیم! به محض طلبگی باید روش شما نشان بدهد که تواضع و احسان شما بیشتر شده است و توقّعات شما کمتر شده است. وجود مقدّس حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد محمّد بن ابی بکر که نور چشم حضرت بود… –محمّد بن ابی بکر پسر ابی بکر است- او پسر نوح بود آن عاقبت را داشت و این پسر ابوبکر است و وجود مقدّس امیر المؤمنین (علیه السّلام) عاشق او بود. در شهادت او امیر المؤمنین (علیه السّلام) گریه کرد و فرمود: قلیل المئونه بود؛ یعنی کم هزینه بود ولی کثیر المعونه بود. کم هزینه و کم خرج بود ولی پر درآمد بود، همیشه برای ما آمد داشت، هیچ وقت از ما خرج نمیکرد. خیلی از مسئولین را میبینیم که تنها برای نظام باعث ایجاد خرج هستند و هیچ برکتی هم ندارند. اینطور نباشید، شما آمدهاید گمنام باشید، آمدهاید بی خرج باشید، آمدهاید فرشته باشید، آمدهاید مظهر زیباییها، نرمشها، آرامشها در جمع دوستان امام زمان باشید و آتش خشمی به جان دشمنان دین باشید «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»[۲۰] إنشاءالله حرفهای دیگر را در فرصتهای دیگر بیان خواهیم کرد.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی زمر، آیه ۱۵٫
[۳]– سورهی احزاب، آیه ۷۲٫
[۴]– سورهی إسراء، آیه ۳۶٫
[۵]– سورهی تین، آیات ۴ و ۵٫
[۶]– سورهی شمس، آیه ۸٫
[۷]– سورهی إسراء، آیه ۲۰٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۳۱٫
[۹]– سورهی مجادله، آیه ۱۱٫
[۱۰]– سورهی فاطر، آیه ۱۰٫
[۱۱]– سورهی إسراء، آیه ۸۲٫
[۱۲]– الکافی، ج ۲، ص ۵۹۹٫
[۱۳]– سورهی قیامه، آیه ۱۴٫
[۱۴]– بحار الأنوار، ج ۲، ص ۵۸٫
[۱۵]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۵٫
[۱۶]– همان، آیه ۱۷۶٫
[۱۷]– سورهی فاطر، آیه ۱۰٫
[۱۸]– سورهی بقره، آیه ۲۱۴٫
[۱۹]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۶۸٫
[۲۰]– سورهی فتح، آیه ۲۹٫
پاسخ دهید