جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رّضاه و رأفته وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
مقدّمه
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لایَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ»[۲]
وجود نازنین مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین در این فرمایشِ خود ، یاد می کنند از یک مردِ الهی ، «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى» مثلِ اینکه ما مینشینیم و میگوییم که ما یک آقای بهجتی داشتیم، در این مجموعه، این محیطِ مقدّس، یک آقای حائریِ شیرازی داشتیم، یک آقای خوشوقت داشتیم… آقا امیرالمؤمنین علیه السلام جایِ او را خالی میبینند، «کَانَ لِی» یعنی ما هم کسی را داشتیم، این نشانهی این است که «إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثلم فِی الإِسْلامَ ثلمه»[۳] وقتی یک انسانِ نورانی از دنیا میرود، واقعاً نبودِ او خلاء است، وجودِ او برکت است، وجودِ او خیر است، وجودِ او نور است، وجودِ او هدایت است، وجودِ او الگو هست، وجودِ او تسهیل کنندهی حرکت در مسیرِ خداست، و نبودِ آن آشفتگی و گمراهی است، وقتی طوفانها شدید میشود کوهها مقابلِ طوفان میایستند، ولی اگر طوفان شدید بود و کوهی هم در کار نبود، این طوفان حتّی درختهای بزرگ را هم میاندازد، وقتی طوفان شدید باشد همه چیز را زیر و رو میکند. طوفانِ بلا، طوفانِ گناه، طوفانِ هَوَس، طوفانِ ریاست، خیلی طوفانهای خانمان براندازی است که ریشهی همه را میکَنَد، این است که انسان نیاز دارد همیشه یک تکیهگاهی از صالحان، از ابرار و اتقیاء و اوتاد شناسایی کند و با آنها در ارتباط باشد، نظرِ آنها، جاذبهی نوریِ آنها برای قلبِ انسان ثبات میآورد ، خودِ وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام اکمل است، بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم کسی به کمال امیرالمؤمنین علیه السلام نمیرسد، از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هم چیزی بجز نبوّت کم ندارند.
نَفسِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم
وجود نازنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمودند: «أنْتَ کَنَفْسِی»[۴]، گاهی میفرمودند: «أنتَ کَرأسی» و در آیهی مبارکهی مباهله هم فرمود: «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»[۵]، این نشان میدهد که خودِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم است، نسخه برابرِ اصل است و هیچ چیزی کم ندارد.
مع ذلک تواضعی که امیرالمؤمنین علیه السلام در محضرِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند، تواضعی تماشایی بود، کفش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را پینه میزدند، میفرمودند: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ» «صلی الله علیه و آله»[۶]، بعضیها احتمال میدهند این نوع تحسّری که وجود نازنین امیرالمؤمنین علیه السلام دارند، شاید منظور از این «أَخٌ فِی اللَّهِ» همان خودِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم باشد ، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم را از دست دادند و مصیبتی که رحلتِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم برای جهان بشریّت داشت، مصیبتی است که با هیچ مصیبتی قابل مقایسه نیست، فرمودند: «لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْأَنْباءِ وَ أَخْبارِ السَّماءِ»[۷] با رفتنِ شما دری بسته شد که با رفتنِ احدی از انبیاء و اولیاء خدا بسته نشد… آن هم درِ وحی بود، وقتی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم رفتند دیگر آن در برای همیشه بسته شد و این پرونده برای همیشه مخطومه شد، این را امیرالمؤمنین علی علیه السلام متوجّه است و دیگران نمیدانند.
در این دعای شریف افتتاح ما اعظمِ مصائب را در محضر خدای متعال شکوه میکنیم، «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»… توجّه کنید، به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دل بدهیم، از نبود پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بسوزید، «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»… چه میشد اگر ما در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم بودیم، پای منبر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مینشستیم، سیمای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم که سیمای الهی بود و مظهرِ خدای متعال بود تماشا میکردیم و نَفَسِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به ما میرسید…
برادریِ خدایی
در گذشته یک برادری داشتیم «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ» که اخوّتِ این برادرِ ما اخوّتِ مادّی نبود، اخوّتِ نژادی نبود، اخوّتِ سیاسی نبود، اخوّتِ جوانی و هوسی نبود… بعضی از محبّتهای شدید هیچ دلیلی ندارد، یعنی یک جوان میگوید من به فلان رفیقِ خود وابسته هستم، دلشده میشود… اینها کارهای منطقی نیست، این علایق علایقی نیست که عقل آن را حمایت کند یا شرع آن را تشویق کند، شما باید عاشق مکارم اخلاق باشید…
مثلاً شخصی خیلی الهی است، حبّ فی الله اقتضاء میکند که انسان او را بیشتر دوست داشته باشد، اما کسی امتیازِ اخلاقی ندارد یا دارد و دیگران هم دارند، انسان خود را به این یک نفر وصل کند و ببندد و آویز شود، این واقعاً مشکل ساز است، هم برای درس و هم برای آرامشِ باطن و هم برای اخلاق و فضیلت.
یک کسی که وابسته به امام زمان ارواحنا فداه است، عاشقِ حضرت است، آمده است آدم شود، آمده است کامل شود، آمده است وارسته شود و همهی علایق را از خود دور کند، بیاید بیدلیل به یک کسی همچنین علاقهای پیدا کند، باید دید که منشأ اینها چیست، امام صادق علیه السلام می فرمایند : دلهایی است که از محبّتِ خدای متعال خالی شده . چون دل بی خداست و چراغ ندارد، در تاریکی هر شیطانی میآید، نمیگوییم کسی که انسان به او علاقه پیدا میکند شیطان است ولی شیطانِ من هست، صَنَمِ من هست، بُتِ من هست و خدا را خوش نمیآید که انسان غیر از خدای متعال را بپرستد، یا محبّتِ شخص محبّتِ فی الله نباشد. درجاتِ محبّتِ ما به اشخاص باید به مقدارِ تقوا و ایمان و کارایی آنها برای خدمت به امام زمان ارواحنا فداه و دینِ خدای متعال باشد.
امیرالمؤمنین علیه السلام توجّه دارند و میخواهند ما را تربیت کنند، میفرمایند: این برادرِ من برادرِ الهی بود، «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ» و انصافاً رفیقِ خوب انسان را بهشتی میکند، رفیقِ خوب انسان را موحّد میکند، رفیقِ خوب انسان را نمازشب خوان میکند، رفیقِ خوب انسان را نماز اول وقت خوان میکند، رفیقِ خوب انسان را اهلِ مطالعه میکند، رفیقِ خوب انسان را جمکرانی میکند، رفیقِ خوب انسان را با قرآن مأنوس میسازد، رفیقِ خوب انسان را در وادیِ علم جدّی قرار میدهد، رفیقِ خوب همیشه برای انسان کسبِ فضیلت میکند، این است که وجود نازنین حضرت باقرالعلوم امام محمد باقر علیه الصلاه و السلام از جناب مسیح علیه السلام نقل میکنند که از ایشان سوال شد «یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ»[۸] ما با چه کسی مجالست و همنشینی داشته باشیم؟ حضرت سه شاخصه برای دوستیابی فرمودند، یک: «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللّه َ رُؤیَتُهُ» با کسی انس داشته باشید که وقتی او را میبینید به یاد خدای متعال بیفتید، یعنی زندگیِ او نشانهی خشیّتِ اوست، چند روز که با او رفت و آمد میکنید میبینید که خداترس است، خوفِ خدای متعال دارد، خشیّتِ خدای متعال دارد، عشقِ خدای متعال دارد، هرگز زبانِ او رها نیست ، وقتی حرف میزند مانندِ این است که خدای متعال حرف میزند، حرفهای آن خیلی قرآنی است. این اشخاصی که در حرفهایشان حساب و کتابی نیست و ادب ندارند و اهانت میکنند و حرمت را میشکنند و عزّتِ طلبه و وزانتِ طلبه را مخدوش میکنند انسانهای مفیدی نیستند، کسانی که اشخاص و بندگانِ خدا را اکرام نمیکنند… «لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»[۹] خدای متعال بنی آدم را احترام کرده است، ما هم باید همه را احترام کنیم اما به حسبِ فضیلت و تقوا برای اشخاصی احترامِ بیشتری قائل شویم، یکی از آنهایی که خیلی محترم هستند و انسان باید به سراغِ آنها برود و با آنها انس داشته باشد کسانی هستند که زندگیِ الهی دارند، نه اینکه فقط حرفِ خوب میزنند، بلکه زندگیِ خوب میکنند، هر کاری که انجام میدهند بر حسبِ رضای خدای متعال انجام میدهند، لذا کارِ آنها انسان را به یادِ خدای متعال میاندازد، وضعیّتشان، نشست و برخواستشان، رعایتِ همهی امورِ مستحبّی را میکنند، به هیچ مکروهی آلوده نمیشوند…
احوالات علامه مجلسی در بیان سید نعمت الله جزائری اعلی الله مقامه الشریف
سید نعمت الله جزائری اعلی الله مقامه الشّریف که شاگرد مرحوم مجلسی است ، شاید شاگرد اول ایشان باشند و در تألیف و تصنیفِ بحارالانوار هم کمک میکرده است، میگوید: من مدّتها شب و روز با مرحوم مجلسی بودهام اما در تمامِ این مدّتی که من در خدمتِ این مردِ بزرگ بودم هیچ مکروهی از ایشان ندیدم و هیچ مستحبّی از او فوت نشد، علامه مجلسی نویسندهی بحارالانوار هستند، عمرِ او چه برکتی دارد، تنها بحارالانوار نیست… امروز صد و ده جلد بحارالانوار است، علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در کنارِ آن «زادالمعاد» دارد، «جلاء العیون» دارد، «حیاه القلوب» دارد، «حقّ الیقین» دارد، «حلیّه المتّقین» دارد، و همچنین رسالههای فراوان… مرحوم مجلسی اهلِ اربعینها بوده است، چلّه نشین بوده است، صرفِ یک محدّث نبوده است، یک عالِمِ جلیل القدرِ صاحب نظرِ رهیافته این را میگوید که هیچ مستحبّی از او ترک نشد و من هیچ مکروهی در او ندیدم! این برکتِ عمرِ ایشان است…
آدمهایی که حساب و کتاب ندارند، ادب ندارند، نزاکت ندارند، به این مراتب نمیرسند، شیطان از بیادبیِ خود چوب خورد و ملعونِ ابد شد.
لذا الله الله… خصوصاً نوجوانها، از ابتدا حریم نگهدارید، محترم باشید، همهجا حُرمتها را نگهدارید، وقتی به خانه برمیگردید اطرافیان ببینند که شما با زمانی که طلبه نبودید متفاوت هستید، امروز براحتی زیر پای مادرتان را میبوسید، دستِ پدرتان را در اولین فرصت قربهً الی الله میبوسید، بداخلاقیهای آنها را، کجخُلقیهای آنها را، کمحوصلگیِ آنها را، در نهایتِ اکرام و احترام پاسخ میدهید، در برابرِ پدر و مادر خفضِ جناح دارید، اینها معنیِ طلبگی است… در جامعه میروید سعهی صدر داشته باشید، تحمّلِ جفای جامعه، ببینند شما کوه هستید، شما یک نهال نیستید که فوری با یک باد از پای بیفتید، شما کوه هستید، «الْمُؤْمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ»[۱۰] در جامعه انسانهای ناراحت فراوان هستند و دنبال بهانه هستند، انسانهای عصبانی در اثرِ فشارهای زندگی و اقتصادی، انسانهایی هستند که واقعاً عصبی و تحتِ فشار هستند، به دنبالِ بهانه میگردند که پرخاش کنند، آن وقت به یک طلبهای میرسند و میخواهند خودشان را تخلیه کنند، حوصله کنید!
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را سنگ میزدند، فحش میدادند، تهمت میزدند، هو میکردند، پیغمبرِ ما را در طائف با سنگ و هو بیرون کردند! ایشان خم به ابرو نمیآوردند، با همین عظمتِ اخلاقی دلهای سخت را نرم کردند، انسانسازی کردند، لذا اساتیدِ بزرگوارِ ما ، بزرگانِ ما هم، طلبههایشان را تحمّل کنند، اگر دیدند یک مسامحاتی وجود دارد در نهایتِ کرامت با او برخورد کنند، «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا»[۱۱]، «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»[۱۲].
«مَن یُذَکِّرُکُمُ اللّه َ رُؤیَتُهُ» یکی اینکه… این درس به ماست، چرا ما اینطور نباشیم؟ چرا در زندگیمان خدا نباشد؟ چرا در نگاههایمان خدا نباشد؟ چرا در حرفهایمان خدا نباشد، اگر خدا آمد همهی ظلمات میرود و همیشه حرفهای نورانی میزنیم، نگاههای نورانی خواهیم داشت، وقتی به سیمای یک طلبه نگاه میکنیم یادِ امام زمان ارواحنا فداه میکنیم و میگوییم این دربانِ حضرت است، این نوکرِ امام زمان ارواحنا فداه است ، وقتی قربهً الی الله نوکرِ امام زمان ارواحنا فداه را میبینیم بوی آقا میدهد، قربهً الی الله با محبّت نگاه میکنیم ، با اکرام نگاه میکنیم، با احترام نگاه میکنیم، باید در خورد و خوراکِ ما مشخّص باشد که ما به مستحبّات عمل میکنیم، چگونه شروع میکنیم؟ نباید غذا را بدون بسم الله شروع کرد، نباید لقمهی بزرگ در دهان گذاشت، نباید به گونهای سرِ سفره به دهانِ دیگران نگاه کرد، نباید دست جلوی دیگران دراز کرد، اینها اموری است که برای انسان جنبهی الهی تولید میکند، آرام آرام ابتدا عملِ انسان صالح میشود و بعد خودِ انسان صالح میشود، انسان با تکرارِ اعمالِ صالح ملحق به صالحین میشود، این دعای قرآنی از بهترین دعاهاست «رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»[۱۳] خدایا! من گرفتارِ رکود نشوم…، وقتی بازار راکد میشود صدای در و دیوار بلند میشود، اما وقتی بازارِ اخلاق رکود پیدا میکند کسی ناراحت نمیشود و ناله نمیکند و فریاد نمیکند!
اخلاق، عفّت، حیا، ادب و… در حالِ لگدمال شدن است، کسی نیست که بگوید من حاضر هستم خونِ خود را بدهم و مردم را از این نابسامانی نجات دهم، رکودِ اخلاق خیلی خطرناک است، همه چیز به اخلاق است و اخلاق هم به ایمان است، اگر ایمان و توحید باشد حتماً به دنبالِ آن اخلاق خواهد آمد.
لذا سعی کنیم اخلاقِ ما، گفتارِ ما، مجالستِ ما، تعاملِ ما و…. با یادِ خدای متعال باشد، «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»[۱۴]… نکند که حتّی در نمازمان هم یادِ خدای متعال نکنیم، نکند وقتی قرآن هم میخوانیم یادِ خدای متعال نمیکنیم، نکند وقتی درس میخوانیم هرگز یادِ خدای متعال نمیکنیم، لذا تکرارِ رعایت مستحبّات قربهً الی الله به اینجا میرساند که انسان علامهی مجلسی میشود و برکتِ عالَم میشود، نه تنها برکتِ زمانِ خود شود، تا نسلها باقی است خدای متعال علامه مجلسی را بعنوانِ آیتی برای ما قرار داده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها نُه ادب برای غذا خوردن ذکر کردهاند. در حدیثِ عنوان بصری هم راجع به غذا خوردن دستوراتی دارد، طلبه باید مظهر نظم و انضباط در غذا خوردنِ خود، در رفت و آمدِ خود و در همهی امورِ خود باشد.
رفیق خوب در بیان حضرت عیسی علیه السلام
این است که حضرت عیسی علیه السلام فرمودند با هر کسی رفیق نشوید، با کسی رفیق شوید که اولاً بودنِ با آن شما را به یادِ خدای متعال بیندازد؛ ثانیاً «و یَزیدُ فی عِلْمِکُم منطِقُهُ» انسان باید با هر کسی مجالست میکند یا مفید باشد و یا مستفید، یا نوری و علمی و تجربهای از دوستانِ خود بگیرید و یا یک چیزی به آنها بدهید، برای رفیقتان مفید باشید، وگرنه خسارت است که انسان همینطور وقتِ خود را گذرانده باشد و هیچ چیزی ذخیره نکرده باشد، این چه فایدهای دارد؟ «کُنْ عَالِماً نَاطِقاً او مُسْتَمِعاً واعیا » فکر میکنم در جلسهی گذشته بمناسبت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام این را گفتهام، این خیلی مهم است…
«و یَزیدُ فی عِلْمِکُم منطِقُهُ» اساتیدِ ما اینطور بودند، هر وقت برای دیدنشان میرفتیم …. استاد ما آیت الله جوادی آملی هر زمانی انسان کنارِ ایشان مینشیند چیزی بر او اضافه میشود، در هر جلسهی تفسیر و غیرِتفسیر که در محضرِ ایشان مینشیند انسان میبیند که حرفهای نو دارند! همیشه به انسان اضافه میشود! انسان باید اینطور باشد.
همهی اساتیدِ بزرگوارِ ما همینطور بودند، از چه کسی یاد کنیم؟ جلسهای باشد که انسان از آن جلسه دست خالی برگردد نبود! همیشه اینطور بود!
شما هم اینطور باشید، از ابتدا حواستان به خودتان باشد، ببینید که آیا رو به کاهش هستید یا رو به افزایش هستید؟ اگر با کسی مینشینید و وقتِ او را تلف میکنید هم خودتان را ضایع کردهاید و هم وقتِ او را! از این رفت و آمدها چه چیزی گیرتان میآید؟ «و یَزیدُ فی عِلْمِکُم منطِقُهُ».
سوّم: «و یُرَغِّبُکُم فی الآخِرَهِ عَمَلُهُ» وقتی به رفتارِ او و نحوهی زندگیِ او نگاه میکنید، زهدِ او را میبینید، بیتعلّقیِ او را به دنیا میبینید… شما امروز در این جامعه با هر کسی مینشینید وایِ گرانی را دارد، یک نفر پیدا کردهاید که وایِ ضعفِ ایمان را داشته باشد؟ یک نفر را پیدا کردهاید که بگوید حرامخوری زیاد شده است و چه کنیم که جامعه در حالِ جهنّم شدن است؟ فحشا زیاد شده است، فساد زیاد شده است، من من کردن زیاد شده است، کسی را دیدهاید که غصّهی این حرفها را بخورد؟ این خشکسالی است! این قحطی است! این تلفات میدهد، این ظهور را عقب میاندازد…
این خونِ شهدا و حرکت و خیزشِ عمومی مردمِ ما بسوی جبههها طوری بود که امثالِ آیت الله بهجت آمدنِ امام زمان ارواحنا فداه را در یک قدمی میدیدند!
روایت دارد که بنا بود حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام قائم عالم باشد و عالَم را نجات بدهد، اما اعراضِ مردم از دین، اقبالِ مردم به دنیا باعث شد که عقب افتاد، خدای متعال بداء دارد، خیلی چیزها بناست که خدای متعال به ما بدهد اما خدای متعال با یک گناهی نعمتِ خود را برمیگرداند، «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ»…
لذا کسانی که زندگیشان نشان میدهد اینها حسابی برای آخرت باز کردهاند، مرگ را باور کردهاند، زندگی را سفر میدانند، سفر را برای ذخیرهسازیِ آخرت میدانند، اتلافِ حتّی لحظات را برای خودشان خسارت میبینند، باید با همچنین کسانی رفاقت کرد!
در یک حدیثِ شریفی هم در کتاب بحارالانوار دارد که نزدِ هر عالِمی ننشینید، بلکه نزدِ عالمی بنشینید که شما را از شک به یقین دعوت میکند، از کبر به تواضع دعوت میکند از عداوت به نصیحت دعوت میکند. شش علامت برای کسی که صالح است انسان با او مجالست کند ذکر شده است… این «أَخٌ فِی اللَّهِ» خیلی مهم است، اگر اخوّت الهی شد بر حسبِ روایت پناهِ انسان میشود، «مَن اِتَّخَذَ اَخًا فِی الله فَقَد اِتَّخَذَ بیتًا فِی الجَنَّه» این بیتِ جنّه نه اینکه در آخرت باشد، همینجا برای ما پناهگاهی است که اگر ما به او پناه ببریم بهشت بدست میآوریم، دیدارِ او، رفتارِ او آدرسِ بهشت است، خودِ بهشت است، اعمالِ الهی خودِ بهشت است، «إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۱۵] باطنِ اعمالِ صالحِ شما همان بهشت است که اینجا باطنِ آن را نمیبینید.
«کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ» ما هم یک برادری داشتیم… شاید خدمت شما هم عرض کردهایم که مرحوم آقای میلانی، حضرت آیت الله العظمی میلانی از شاگردان خوب آقا میرزا علی آقای قاضی، آقای بهجتِ ما سلام الله علیه فرمودند که آقای طباطبایی به من فرمود: استادِ ما هیچ وقت ماشین سوار نمیشدند، ولی هر کجا که بنا بود باشد آنجا دیده میشدند، گفت من پسرِ آقای قاضی را دیدم و از او سوال کردم که آقای طباطبایی میگویند که پدر شما هیچ وقت سوار مرکبی نشدند ولی هر کجا بنا بود باشد همانجا بود، گفت: بله! همینطور است! بعد آقای بهجت فرمودند که خودم بیاد آوردم که میخواستیم با ایشان دستجمعی به کربلا برویم، من و آقای میلانی و استادمان تا ماشین آمدیم و ما را سوار کردند و خودشان سوار نشدند، ولی وقتی کربلا رفتیم دیدیم که ایشان کربلا هستند! این آقای قاضی بوده است!
آقای میلانی هم با اینها بوده است، ولی ببینید تفاوت راه از کجا تا به کجاست! وقتی ما طلبه میشویم دیگر برای کسی حسابی باز نمیکنیم، درحالی که خدای متعال ، بندگانِ خود را در همین مردم مخفی کرده است، یک زمانی ممکن است یک رفتگر از رجالالغیب امام زمان ارواحنا فداه باشد، ممکن است حضرت ما را قبول نداشته باشد و از چشم حضرت افتاده باشیم!
مرحوم آقای میلانی با یک فرد بیسواد و یا کمسوادی بنامِ حاج هادی ابهری در حرم امام حسین علیه السلام عقد اخوّت بسته بودند، آقای میلانی فرموده بودند که هر وقت به مشهد آمدید مستقیم به خانهی خودمان بیایید، وقتی حاج هادی به خانهی ایشان میرفتند آقای میلانی کفشهای ایشان را جفت میکردند! بعد هم که وفات کرده بودند آقای میلانی ناراحت بودند، و وقتی یکی از این اخوانِ فی الله میرود برای آن طرفِ مقابل خیلی گران تمام میشود…
ما خدمت علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف «رسائل سبع» را قرائت میکردیم و ایشان توضیح میدادند، وقتی آقای میلانی از دنیا رفتند علامه طباطبایی فرمودند که دیگر روحیه ندارم! اصلاً دلِ ایشان رفت… آقای میلانی میفرمودند که ما برادری داشتیم که اهل جذبه بود و ما از دست دادیم، چه کسی بود؟ از عوام! به تمام معنا عوام! حاج هادی ابهری بودند…
لذا از خدای متعال بخواهید که سرِ راهِ شما یک رفیقِ خوب قرار بدهد، یک رفیقِ خوب، یک پناهگاه، یک بلدچی، یک کمک حرکت بسوی خدا است ، «الرفیق ثمَّ الطریق»… اولین چیزی که انسان در سفر نیاز دارد یک رفیقِ خوب است، لذا وقتی با یکدیگر رفیق میشوید رفیقِ الهی شوید، همدیگر را کمک کنید، یک کاری کنید که آقا جانمان حضرت حجّت ارواحنا فداه شما را دعا کند، بگوید اینها یکدیگر را کمک میکنند که قشونِ من باشند و مرا از غربت بیرون بیاورند…
حضرت خیلی ناراحت هستند، خیلی در فشار هستند، این همه ظلم! این همه گناه! او غیرت الله است، هر گناهی که میشود یک جراحتی بر قلبِ نازنینِ ایشان وارد میشود، این همه گناه… آقا میخواهند بیایند ولی کمک ندارند، یاور ندارند، قشون ندارند، این همه طلبه! ولی هنوز سیصد و سیزده نفر نیستند که با حضرت باشند… این است که این اخوّت و قرارِ با یکدیگر و همدیگر را از غیبت بازداشتن، یکدیگر را از لغو بازداشتن، حرمتها را حفظ کردن، همدیگر را برای نماز شب بیدار کردن، یاری دادن به همدیگر لازم است…. مرحوم شهید مطهری اعلی الله مقامه الشّریف برای رفیقِ خود حتّی آب هم تهیّه میکردند که بلند شود و وضو بگیرد، نازِ او را میکشیده است که او را بیدار کند…
این یک جمله از فرمایشات حضرت که یادِ «اخ فی الله» کردند و بخشی از ویژگیهایی که انسان در برادرِ خود و در دوستِ خود باید سراغ بگیرد به زبانِ ما آمد، خودمان هم قابل نیستیم و نااهل هستیم، دعا کنید خدا ما را هم اهل کند، روز قیامت شما از من گلایه نکنید که تو بودی؟ نمیدانستیم که تو اینقدر بد هستی… خدایا! تو غفّار هستی، تو ستّار هستی، دستِ ما خالی است، این همه امانت، این همه جوان، همه بهتر از من هستند، خدای متعال به ما رحم کند…
روضه امام حسین علیه السلام
ماه محرّم را در پیش داریم، برادرِ عزیزی هم آمدند و پیراهن مشکی آوردند و ما را متبرّک کردند، خوش بحالِ شما که دلی با کربلا دارید، دلی با امام حسین علیه السلام دارید…
حسین جان! خودت را به ما بده… نکند بیحسین باشیم… کربلایی باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ فرمود: «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ»[۱۶] هر کسی دلِ آرام دارد بیاید، هر کسی خونِ قابل دارد که خدای متعال بخرد بیاید، این دلِ آرام برای نفوسِ مطمئنّه و اهلِ ذکر است، برای اهلِ ایمان است، «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۱۷] مهمترین بخشِ یادِ خدای متعال یادِ عملی است، رعایتهای احکامِ شرع در زندگی و فکر و گرایش و رفت و آمدمان است، لذا وقتی امام حسین علیه السلام میخواستند از مکه به سمت کربلا حرکت کنند، آنجا یارانِ خود را جمع کردند و خطبهای خواندند، چه خطبهای! هدفِ نهاییِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در این خطبه بروز کرده است، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام اهدافِ متوسّطِ فراوان دارند، یکی از آنها نابودیِ بنیامیّه و مبارزه با فساد بود، امر به معروف و نهی از منکر بود، اصلاحِ امّت بود، بیعت نکردن، هیهات من الذّله، این حماسه را حفظ کردن و… همهی اینها اهدافِ متوسّط است، اما هدفِ نهاییِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام محبّت بود، فرمود: «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا» بعد در همین خطبه دارند که «وَ ما اَوْلَهَنی»… این شاه بیتِ حرکتِ امام حسین علیه السلام بسویِ مسلخِ عشق است، «وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ» برای دیدنِ جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مشتاق هستم، مشتاق زیارت پدرم امیرالمؤمنین علیه السلام هستم، برای تشرّف به محضر مادرم فاطمه سلام الله علیها مشتاق هستم، میخواهم بروم این اولیاء الهی را ببینم که دیدنِ خداست، امام حسن مجتبی علیه السلام رفته است و من ماندهام، «وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ»، این است که راوی میگوید وقتی در گودی قتلگاه افتاده بود… هرچه مصیبت سنگینتر میشد چهره بازتر میشد، نور جمال امام حسین علیه السلام شدیدتر میشد، میخواست ببیند چطور سر از تنِ ایشان جدا میکنند… میخواست ببیند چطور ایشان را ذبح میکنند… خدا میداند که نورِ جمالِ او مرا از اینکه به چیزِ دیگری فکر کنم باز میداشت…
دیگری میگوید: دیدم لبها تکان میخورد، باورم این بود که حضرت در حال نفرین کردن هستند، اما بدن سراسر جراحت بود، از هر جراحتی خون فوران داشت، دیگر صدا جوهر نداشت، گوشِ خود را جلوی لبها بردم، دیدم در آن حال میگوید: «إلهی! رضاً بِقَضَائِک ، وَ تَسْلِیماً لأمْرِکْ ، لا مَعْبُود سِواکْ ، یَا غیاثَ المُسْتَغِیثِینْ»، هر دعایی با یک اسمی از اسماء الهی تناسب دارد، چرا آنجا امام حسین علیه السلام فرمودند: «یَا غیاثَ المُسْتَغِیثِینْ»؟ حدسِ بعضیها این است که در همان حال میشنیدند که حضرت زینب سلام الله علیها بالای تل زینبیّه فریاد میزنند: وا محمّدا!… وا علیّا!…. وا حسینا!….
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
الهی به عظمت سیّدالشّهداء علیه السلام تو را قسم میدهیم
خدایا! به ما نور بده.
خدایا! به ما اخلاص بده.
خدایا! از ارزشهای اخلاقی، مکارم اخلاقی روزی ما بفرما.
خدایا! ما را همرنگِ پیغمبر و ائمه علیهم السلام قرار بده.
خدایا! خوی امام حسین علیه السلام، بوی امام حسین علیه السلام را به ما روزی بفرما.
خدایا! ما را در خط جهاد، در خط ایثار، در خط مبارزه با ظلم و ستم و نفاق توفیق عنایت بفرما.
خدایا! آنچه به خوبان دادهای به جمعِ ما روزی بفرما.
خدایا! قلب امام زمان ارواحنا فداه را همیشه از ما خشنود بگردان.
خدایا! ما را مبتلا به عقوق والدین، خصوصاً حضرت حجّت ارواحنا فداه نگردان.
خدایا! جدیّت در تقوا و عمل صالح و تحصیل علم و پرهیز از اتلاف وقت و لغوگویی و خشونت و بیادبی، خدایا به محمّد و آل همیشه ما را از این خطرات دور نگه دار.
خدایا! ظهور حضرت را همین امسال محقّق بفرما.
خدایا! سایهی پر برکت عالمان صالح، صلحای تابع و پیرو، و همهی خوبانِ ما، خاصّه پرچمداران و علمدارانِ دینِ ما، و رأسِ این قائمه رهبرِ نورانیِ ما را، رهبرِ مظلومِ ما را یاری بفرما.
خدایا! تا ظهور مستدام بفرما.
خدایا! جمع حاضر را جزو یاران ممتاز و صاحب مدالِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! ما را هم از قافلهی خوبان جدا نکن.
خدایا! درهم بخر.
خدایا! عاقبت بخیری به ما بده.
خدایا! حاجاتِ این جمع و حوائج منظورین، برادرانی که رفتند و ما را گذاشتند… خدایا همهی آنها را در عالم برزخ به مقاصد عالی و ما را هم به درجات عالیِ نورانیّت و قربِ خودت نائل بگردان.
خدایا! امام راحل ما، شهدای عظیم الشأن ما همیشه از ما خشنود بگردان.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه (کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ وَکَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ وَکَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ فَلا یَشْتَهِی مَا لا یَجِدُ وَلا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ وَکَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَنَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ وَکَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَصِلُّ وَادٍ لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً وَکَانَ لا یَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ وَکَانَ لا یَشْکُو وَجَعاً إِلاَّ عِنْدَ بُرْئِهِ وَکَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَلا یَقُولُ مَا لا یَفْعَلُ وَکَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ وَکَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ وَکَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَیُخَالِفُهُ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلائِقِ فَالْزَمُوهَا وَتَنَافَسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ)
[۳] الکافی – ج ۱، صفحه ۳۸
[۴] خطبه رسول الله (ص)فی استقبال شهر رمضان (مُّ قالَ: “یَا علی مَنْ قَتَلَک فَقَدْ قَتَلَنی وَمَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أبغضنی وَمَنْ سَبّکَ فَقَدْ سَبّنی لأنّک منی کنفسی روحُکَ مِنْ رُوحی وطینُتک من طینتی إنّ اللهَ تبارکَ وتعالى خَلَقَنی وإیاکَ واصطفانی وإیاکَ واختارنی للنبوهِ واختارکَ للإمامهِ وَمَنْ أَنکَر إمامَتَکَ فَقَدْ أَنکَرَ نبوتی. یَا علی أنتَ وصیی وأبو ولدی وزوجُ ابنتی وخلیفتی على أمتی فی حیاتی وبعد موتی أمرُک أمری ونهُیک نهیی أُقسمُ بالذی بَعثَنی بالنبوهِ وجعلنی خیرَ البریهِ إنّکَ لحجهُ اللهِ على خلقِهِ وأمینِهِ على سرِّهِ وخلیفتِه على عبادِه”)
[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۱ (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ)
[۶] الکافی ج۱ ص۸۹ و ۹۰ والاحتجاج ج۱ ص۴۹۶ و (ط دار النعمان) ج۱ ص۳۱۳ وبحار الأنوار ج۳ ص۲۸۳ وج۵۴ ص۱۶۰ والتوحید للصدوق ص۱۷۴ والأمالی للصدوق ص۵۳۴ المجلس ۹۶ و (ط مؤسسه البعثه) ص۷۶۹ وروضه الواعظین ص۳۶ ونور البراهین للجزائری ج۱ ص۴۲۹ وتفسیر نور الثقلین ج۵ ص۲۳۳٫ (عن أبی عبد الله (علیه السلام)، قال: جاء حبر من الأحبار إلى أمیر المؤمنین (علیه السلام)، فقال: یا أمیر المؤمنین، متى کان ربک؟! فقال له: ثکلتک أمک، ومتى لم یکن، حتى یقال: متى کان؟! کان ربی قبل القبل بلا قبل، وبعد البعد بلا بعد، ولا غایه ولا منتهى لغایته، انقطعت الغایات عنده، فهو منتهى کل غایه. فقال: یا أمیر المؤمنین! أفنبی أنت؟! فقال: ویلک، [لأمک الهبل] إنما أنا عبد من عبید محمد (صلى الله علیه وآله)(۱). والهبل هو الثکل.)
[۷] خطبه ۲۶۶ نهج البلاغه
[۸] تحف العقول : ۴۴ (رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : قالُوا[ الحَوارِیّونَ لعیسى علیه السلام ]: یا رُوحَ اللّه ِ، فمَن نُجالِسُ إذا ؟ قالَ : مَن یُذَکِّرُکُمُ اللّه َ رُؤیَتُهُ ، و یَزیدُ فی عِلْمِکُم منطِقُهُ ، و یُرَغِّبُکُم فی الآخِرَهِ عَمَلُهُ)
[۹] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۰ (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا)
[۱۰] ملّاصالح مازندرانی در شرح اُصول الکافی، ذیل حدیث «المُؤمِنُ أصلَبُ مِنَ الجَبلَ، الجَبَلُ یُستَقَلُّ مِنهُ وَ المُؤمِنُ لا یُستَقَلُّ مِن دینِهِ شِیءٌ» می نویسد: روی عنه(ص): «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ لا تُحَرّکُهُ العَواصِفُ» (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱)
[۱۱] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۲ (وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا)
[۱۲] سوره مبارکه فرقان، آیه ۶۳ (وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا)
[۱۳] سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۴ (فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ ۖ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا)
[۱۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا)
[۱۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۷ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا لَا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ ۖ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)
[۱۶] خطبه امام حسین علیه السلام زمان حرکت از مکه به عراق (اَلْحَمْدُلِلّهِ ما شاءَ اللّهُ، وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ، خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلى جیدِ الْفَتاهِ، وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ. کَاَنِّی بِاَوْصالی تَقْطَعُها عَسْلانُ الْفَلَواتِ بَیْنَ النَّواویسِ وَ کَرْبَلاءَ فَیَمْلاََنَّ مِنِّی اَکْراشاً جَوْفاً وَ اَجْرِبَهً سَغْباً، لا مَحیصَ عَنْ یَوْم خُطَّ بِالْقَلَمِ، رِضَى اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلى بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اَجْرَ الصّابِرینَ. لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى اللهعلیه وآله) لَحْمَتُهُ، وَ هِىَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فى حَظیرَهِ الْقُدْسِ، تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ. مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنَّنِی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَ اللّهُ تَعالى)
[۱۷] سوره مبارکه رعد، آیه ۲۸
پاسخ دهید