جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۰۸:۰۰ تا ۰۹:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رضاهُ وَ رَأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»
مقدّمه
این ایام را تبریک عرض میکنم؛ خصوصا مباهله را که مهمترین حادثه بعد از غدیر در صدر اسلام است ، مباهله شباهتهایی با غدیر دارد، مباهله هم مانند غدیر در بیابان برگزار شد، حضرت حق در یک فضای باز در بیابان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مأمور کردند که عصارهی عالم را در مقابلهی با باطل حاضر کند و با حضورشان یک مصافی بین حق و باطل بود و در این مصاف باطل عقبنشینی کرد.
از ادلّ دلایل بر ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام آیه کریمه «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءکُمْ وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَکُمْ»[۲] است ، چون امیرالمؤمنین علیه السلام نَفْسِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم معرفی شده است. به حکم همین آیه امیرالمؤمنین علیه السلام به جز نبوت تمام کمالاتی که حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتهاند را داشته است.
روشن است که بعد از پیامبر خدا میبایست کسی باشد که مثل ایشان باشد و جای ایشان را پر کند، یعنی هر چه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند امیرالمؤمنین علیه السلام هم داشتند، چنین فضیلتی را برای کسی غیر از حضرت علی علیه السلام سراغ نداریم.
این آیه برای شیعیان و موالیان ایشان آیه بسیار افتخار آمیزی است «وَ أَنفُسَنَا و أَنفُسَکُمْ».
دراین آیه وجود حضرت زهرا سلام الله علیها برجسته شده و حسنین سلام الله علیهما از جانب خدای متعال به عنوان پسران پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم معرفی شده اند.
خدا متعال کوفیان را لعنت کند. خدای متعال یزید را لعنت کند. خدای متعال آل زیاد و آل مروان و عمر سعد را لعنت کند. اینها کسی را کشتند که خودِ قرآن او را به عنوان «أبناء رسول الله» نامگذاری کرده است.
این مناسبت را تبریک عرض میکنم و توقع بنده این است که این مناسبت را بزرگ بداریم و به فضل الهی در روز مباهله شما سفره دار اصحاب مباهله هستید، میزبان هستید، ان شاء الله همهی شما حضور داشته باشید، به دوستانی که در این جلسه نیستند هم اطلاع بدهید که حضور گرم داشته باشید، حضور پُر رنگ داشته باشید، حضور عاشقانه داشته باشید و ان شاء الله مباهله را احیاء کنید و چون در مدرسه شماست و در حوزهی شماست ان شاء الله تقسیم کار کنید و خودتان این جلسه را اداره کنید، مسئولیت با خودِ جوانانِ عزیزمان باشد، هر کسی هر هنری دارد، هر ابتکاری دارد در رونق دادن به بساط مباهله و نحوه پذیراییها کم نگذارد.
نکاتی در باب طلبگی
نکتهی اول اینکه، ابتدای سال است، اگر انسان کار را درست شروع کند درست پیش میرود و اگر بد شروع کند بد پیش میرود.
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
خدا نکند که طلبهای طلبگیاش را کج شروع کند، اگر اینطور باشد این شخص تا آخر ، طلبهی کج است، کج و وج اصلاً به درد نمیخورد، این است که ان شاء الله یک تجدید عهد با امام زمان ارواحنا فداه کنید که همیشه مایهی خشنودیِ حضرت باشید، هر کاری میکنید قشنگ ترین کار باشد، هیچ کار شما دست دوم یا دست سوم نباشد، همیشه أحسن العمل باشید، در اخلاقِ خود، در سبقت گرفتن در سلام، در ادبتان، در مهربانیتان، در رعایت مستحبات و ترک مکروحات . عیب است که ما به یک طلبه بگوییم که کار حرام نکن.
مرحوم آقا سید محمد حجّت که رضوان خدا بر ایشان باد جزو خواص از بندگان خاصّ خدا بود، در زُهد و در علمیّت خیلی بالا بود و جزوِ نوادرِ حوزههای علمیه بود. از نظر تقوا هم مَثَل بود، وفات خود را میدانست، بنا بود که منزلشان را توسعه بدهند، برای اینکه فضا برای جمعیّتی که برای دیدن ایشان که مرجعشان بود میآمدند تنگ بود، توسعه را آغاز کرده بودند، یکی دو روزی هم کار کرده بودند، مرحوم حجّت فرموده بودند که کار را ادامه ندهید، من در آستانه رفتن هستم. روز وفات و ساعت وفات خود را میدانستند، مُهرِ مرجعیّت که در استفتائات و… میزدند را نیز خودِ ایشان آورده بودند و خود ایشان شکسته بودند و آن ساعاتی هم که در انتظار وفاتِ خود بوده است هم حال خاصّی داشتند و چشم به راه بودهاند.
این مطالب را داماد ایشان مرحوم آیت الله آقا مرتضی حائری، پسر حاج شیخ استاد فقه مرحوم امام رحمه الله علیه که جزو فحول در فقه بود و شاگرد و داماد مرحوم آیت الله آقا سید محمّد کوهکمرهای رضوان الله تعالی علیه بود نقل کردند.
کسی در جمعی به آقا گفته بود که فلان جا از شما ذکر خیر بود، گفته بودند که چه ذکر خیری؟ ما چه خیری داریم که ذکر خیر میکردند؟ گفته بود فلان آقا (یکی از مشاهیر) اظهار میداشت که ما طیّ این مدّت طولانی که با این مرد بزرگ (آیت الله آقا سیّد محمد حجت کوه کمرهای) بودیم یک گناه از او سراغ نداریم.
مرحوم آقای حجّت گریه کرده بودند و گفته بودند که ببینید وضعِ ما چقدر خراب است، از اینکه ما نجاست نمیخوریم تعریف میکنند. یعنی شأنِ ما این است که نجس نخوریم. این برای ما کافی است؟ گناه نجس خوردن است… این بصیرت است، این خود آگاهی است، این بندگی است.
طلبه که نباید گناه کند، نجاست بخورد، قاذورات بخورد، باید هیچ مستحبّی از طلبه ترک نشود، هیچ مکروهی را نباید انجام دهد. «کونُوا لَنا زَیْناً» [۳] «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسَنَهٌ»[۴] باید مثل خودِ امام زمان ارواحنا فداه باشید، باید همّت شما این باشد، باید در همه شئون همانطور باشید که آقای شما هست، فکرتان ، فکرتان را کنترل کنید، کنترل عمل برای شما هنر نیست، کنترل اندیشه و فکر برای شما هنر است، همیشه تمرکز داشته باشید، خودتان را در محضر خدای متعال ببینید، خودتان را زیر سایه امام زمان ارواحنا فداه ببینید، خودتان را در محضر حضرات معصومین علیهم السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها ببینید، ان شاء الله خدای متعال اینها را روزی کند، حرفِ آن هم خوب است، خودِ این وصف العیش است.
ولی در شما افرادی هستند این همت را دارند که ان شاء الله در این خط حرکت کنند. در روز و شبِ ما هیچ فکر پرتی وارد حوزه وجودِ ما نشود، میگویند خودِ گناه آتش است، فکرِ گناه دود است. حدیث است که فکر گناه مثل دودی میماند که دیوارهای خانه را سیاه میکند، اگر خدایی نکرده گناه کنید این خانه دل شما آتش میگیرد و آن هم آتش جهنم است؛ آتش دنیا نیست که آب بریزید خاموش شود، تنها محبت اهل بیت علیهم السلام و توبه ، آتش جهنّم را خاموش میکند، خدای متعال کَرَم میکند وگرنه کاری که شده است دیگر انجام شده، اینکه خدای متعال توبه را میپذیرد ارفاق است، این حق نیست، این فضل است؛ خدای متعال مسئلهای مانند روزی را بر خود واجب کرده است اما مسئلهی توبه فضل خدای متعال است و معلوم نیست بپذیرند. آدم یک گناهانی میکند «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ»[۵] «لَن» یعنی دیگر هیچگاه خدای متعال توبه او را قبول نمیکند.
اجمالا گناه خط شکنی است، مرز شکنی است و حق این است که وقتی انسان کاری را انجام داد دیگر آن کار از انسان جدا نمیشود، هر کاری بهمراه فاعلِ کار است، علت از معلول و معلول از علت ، جدایی ندارد، اما اینکه خدای متعال آتش را خاموش میکند و لکه را پاک میکند فضل خداست، خدای متعال منّت میگذارد و این کار را انجام میدهد وگرنه کاری که کردهایم دیگر انجام دادهایم و تمام شده، خودمان کردیم و خود کرده را تدبیر نیست!
این بود که جناب حرّ بن یزید ریاحی بعد از ندامت این تعبیر زیبا را در ملاقات با حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام به حضرت عرضه داشتند، عرضه داشت: «یااباعبدالله! قَدْ کَانَ مِنّی مَا کان» گذشت… بد گذشت… از من گذشت… دیگر کاری از من ساخته نیست، اما از شما که کار ساخته است، «هَل لِی مِن تُوبَه؟» شما برای من کاری میکنید؟
اجمالا گناه خطرناک است، گناه آبرو بَر است، گناه آینده انسان را به خطر می اندازد، گناه نکردن هنر طلبه نیست، هنر طلبه این است که آینهی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، این جامعهای که تشنهی امام زمان ارواحنافداه است، اینطور باشد که وقتی طلبه را میبیند گویا خودِ امام زمان ارواحنافداه را دیده است! بگوید آقا را ندیدهام ولی کسی را دیدم که بوی آقا را میداد! اینقدر با فضیلت بود! آنقدر ارزشها در وجودِ او موج میزد… که گویا انسان خود حضرت را میبیند.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً کَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً کَانُوا دُعَاهً إِلَیْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِم»[۶] این رفتارِ آنها جهت بود، تابلو بود، آبروی ما بودند، هر کسی آنها را میدید میگفت خوشا بحال این شخص تربیت شدهی مکتب امام جعفر صادق علیه السلام است، همه زندگی او زیباست، همه حرفهای او زیبا است، هیچ حرف بدی ندارد، هیج نگاه بدی ندارد، هیچ فکر بدی ندارد، هیچ میل بدی ندارد.
«ما اقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ»[۷] برای مؤمن چقدر قبیح است که در او چیزی باشد که «تُذِلُّهُ» او را ذلیل کند. یک میلی، یک گرایشی، یک هوسی در وجود او باشد که او را ذلیل کند. لذا در همه امور، توقع ما این است که بنای شما این باشد که امام زمان علیه السلام را ببینید و تا کسی صاف نشود و از پل نفس عبور نکند این کار شدنی نیست؛ کسی امام زمان ارواحنا فداه را میببیند که دیگر بعد از آن بد نمیشود، کسی که امام زمان ارواحنا فداه را ببیند بیمه شده است و تمام شده است و این ، نجات از همه خطرات نفسانی است، آن هم به اصطلاح تثبیت موضع پیروزی است، خیلی جاها لشکر اسلام دشمن را به عقب میراند ولی آنها مجدداً با یک پاتک دوباره پس میگیرند، این پیروزیِ قطعی نیست، فلاح پیروزی قطعی است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»[۸] با کلمه «قَد» هم است، «قَدْ أَفْلَحَ» هر وقت که محققاً تزکیه شدید بدانید که حضرت مهدی ارواحنا فداه به شما سر میزند، الآن هم سر میزنند منتها ما نابینا هستیم و محجوب هستیم و نمیبینیم، ولی وقتی حجاب برداشته شود ان شاء الله خود حضرت را میبینید.
لذا از ابتدا ، بنای خود را بر پاکی بگذارید؛ نه پاکیِ حداقلی، بلکه پاکیِ حداکثری. ترک مکروهات و عمل به مستحبات، ان شاء الله این را مطلقا داشته باشید، جاذبه های نوری و اخلاصی در وجود شما ملموس بشود، بوی خدا بدهید، خوی خدا داشته باشید، خدا نما باشید نه خودنما. این کلّیِ قضیه است.
توجّه به خود و لحظهها
در جزئیات هم حواستان به خودتان باشد، مراقبه ، یعنی همین دیگر! یعنی به خودتان سرکشی کنید، لحظهای از خود غافل نباشید و ببینید که عمرتان چه میشود، این سرمایهی شماست، این گنجی که خدا در اختیارتان قرار داده است، در حال رفتن از دست شماست. لحظهای غفلت کنید آن لحظه را از دست دادهاید و گاهی انسان با یک لحظه سقوط میکند، کما اینکه گاهی با یک لحظه آدم صعود میکند.
«إنّ لِرَبِّکُم فی أیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ»[۹] نفحات یک لحظه است، یک دَم است، همان دمهایی است که سرنوشت انسان را رقم میزند، مواظب تمام دَمها باشید و همیشه در معرضِ نسیم رحمت خدا و عنایت و محبت و نظرِ آقاجانتان امام زمان سلام الله علیه باشید. حیف است طلبه یک عمر در خانه امام زمان ارواحنا فداه باشد، در محیطِ امام زمان ارواحنا فداه باشد ولی هیچ وقت حضرت دوست نداشته باشد که یک نگاهی به او بکند. بعضیها هستند در کل عمرشان یک بار هم امام زمان ارواحنا فداه آنها را نگاه نکرده است، برای اینکه کاری نکرده است که حضرت او را دوست داشته باشد و نگاهی به او کند، همه کارهای او لغو بوده است؛ کارهای خوبِ او هم بد بوده است، اخلاص که نبوده است. همیشه خواسته است خود را اثبات کند. در حال دست و پا زدن برای خود بوده است و برای او کاری نکرده است. یک بار نوکری خالص نکرده است. یک بار بیتوقع کارِ خوب نکرده است، معلوم است که او از چشمِ حضرت افتاده است و حضرت هم او را نگاه نمیکند.
بعد از این توصیه -به خودم و شما عزیزانم- به مراقبه، به تنبُّه، به توجّه، به خودآگاهی، توجه به خود بطور مستمر ، میشود انسان با تمرین ، مراقبه دائمی کند، مثل علامه طباطبایی که هیچوقت از خدای متعال غافل نبود.
این که خدای متعال فرمود: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۱۰] یعنی نسیانِ خدای متعال خودفراموشی میآورد. هرگاه دیدید توجه شما به سمت سعادت خودتان، به رشدِ خودتان، به تقرّبِ خودتان نبوده است، بدانید که خدای متعال را از یاد بردهاید. عکسِ آن این است که اگر توجه به خود داشتید قطعاً توجه به خدای متعال دارید؛ همانطور که «معرفه النفس» «معرفت الله» است، توجه به خود هم توجه به خدای متعال است؛ برای اینکه توجه به خود، توجه به فقر است، توجه به وابستگی است، توجه به نیاز است، توجه به نبود خودمان و بود خداست.
ما چیزی نیستیم، ما چیزی نداریم، ما کسی نیستیم، حقیقتِ وجودِ ما فقر محض است، اگر انسان به این موضوع توجه داشته باشد هیچ وقت دست از خدای متعال برنمیدارد، هیچ وقت چشم از خدای متعال برنمیدارد، همهی عمل و توجه و نظرِ او به پروردگار متعال است و چشم نیاز به دست پُر برکتِ پروردگار متعال دوخته است.
جدّی گرفتنِ نماز و درس برای طلبه
مسئله دیگری که از عزیزان و بزرگواران توقع هست این است که درس را جدی بگیرید، نمرهای درس نخوانید، خدایی درس بخوانید، اگر بخواهید باطن داشته باشید «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللّهُ عَلاَنِیَتَهُ» [۱۱] کلّی است، در بُعدِ درس، در بُعدِ خوبیها و اخلاقیات، کسی که باطن را درست کند خدای متعال ظاهرِ او را درست میکند؛ در عمق وجودتان، در وجدانتان باورتان بیاید که هر درسی که خواندهاید آن را خوب فهمیدهاید، کامل آن درس را هضم کردهاید.
یکی از مراجع که مدتی درس مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف رفته بود، از ایشان پرسیده بودند آقای بهجت چطور است؟ ایشان گفته بودند هرچه خوانده است مضغ کرده است! انسان باید درس را مضغ کند؛ نه تنها درس را مضغ کند، حضرت عباسی یک نمازی هم مضغ کند.
متأسّفانه همهی نمازهایمان هم صوری و عادتی است، تا حالا یک نماز نخوردیم، خیلی شیرین است! چیزی شیرینتر از نماز نیست.
وجود نازنین پیغمبر خدا صلی الله و علیه و آله و سلّم فرمودند: شما آب مینوشید، غذا میخورید، چشمتان نور میگیرد، من نماز میخوانم چشمم روشن می شود «قُرَّه عَیْنی فِی الصَّلَاه»[۱۲] روشناییِ چشمِ من، نور چشم من نماز است، اما با این تفاوت که شما آب مینوشید و سیراب میشوید، غذا میخورید و سیر میشوید، من هرچه نماز میخوانم سیر نمیشوم؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از نماز سیر نشدند.
بنشینید فکر کنید چه میشود؟! چطور نمازی بخوانم که غذای جانم شده باشد، قدرت پیدا کنم… «اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ»[۱۳] نماز نیرو و انرژی است، نماز غذا است، غذا باید برای انسان مزّه داشته باشد، نماز شما چه مزهای دارد؟ اصلاً تابحال نمازِ خود را مضمضه کردهاید؟ اگر شما این کار را نکنید چه کسی میخواهد این کار را بکند؟ این «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اللّهُ عَلاَنِیَتَهُ» در تمام مسائل عبادی، علمی جاری است ودر عمل صالحی که مثلاً برای مردم خدمتی میکنید، در همهی اینها کاری کنید که باطن داشته باشد، ظاهر نمیماند و از بین میرود، قالب شکسته میشود، عمده آن باطنِ جان و روح است که باید باشد.
لذا هم علم را بخورید، هضم کنید، شیره جانتان باشد و هم عبادت و اخلاق را. تمامِ این چیزهایی که رعایتِ آن در ظاهر برای ما خوب است… مثلاً اینکه سلام میکنیم چقدر خوب است، سال گذشته عرض کردم، بندگانِ خدایی اینجا میهمانِ ما بودند و بعد هم با ما با به اینجا برای نماز آمدند، بعد از نماز به من گفتند که اینجا با جاهای دیگر فرق دارد، اولاً هر طلبه ای به ما رسید سلام کرد…- خدایا به همهی اینها سلام کن! خدا سلام است، محضر خدا باشید و همیشه شما سلام بدهید… – هیچ طلبهای نبود که او منتظر باشد تا ما سلام کنیم و هر کسی به ما رسید سلام کرد، بعد هم زمانی که از نماز برگشت گفت: همهی اینها در نماز عبا داشتند، این وقار و متانت و این وزانت برای طلبه جزو اولویتهای اول است، طلبه باید متشخّص باشد، موقر باشد، وزین باشد، و این عبا انداختن هم یکی از جلوههای وزانت است و توقع این است که همیشه و در نماز هم این جزوِ چیزهایی باشد که بر خودتان فرض بدانید تا نماز را با عبا بخوانید.
مسئلهی نظافت
نکته بعدی نظافت است. نظافت در اسلام از اولویتهای بالا است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»[۱۴]، این توابین جنبهی معنوی دارد، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» این توبه که توبهی از گناه نیست، توبه «رجوع الی الله» است. از اولین منازلی که انسان بدونِ این منزل به منزل بعد نمیرسد، عرفا میگویند این اولین منزل ، یقظه است و بعد از آن هم توبه است.
توبه باید دائمی باشد، خودِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم جزو توّابین بودند، دائم التّوبه بودند، هم توبه و هم انابه در وجود نازنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نهادینه بود، لحظهای نبود که رجوع ایشان به غیر خدای متعال باشد، ایشان رجوع الی الله داشتند.
نکته دوم «مُتَطَهّرّین» است؛ باید در تمام شئون مُتَطَهّر باشید، لباس طلبه، دندان طلبه، حجرهی طلبه، اعضای طلبه باید تمیز و پاک باشد. گاهی بعضی چیزها که خیلی به ندرت نقل میشود انسان خیلی غصه میخورد، اینکه طلبه غذا به حجره بیاورد و بماند تا کپک بزند و بو بگیرد! بعد دیگری بیاید و این موضوع را ببیند و برای ما سوژه درست کند که طلبهها از این کارها میکنند.
مسئله نظافت در تمام شئون، در اصلاح سر و صورت، در نحوه لباس، در نظافتِ حجره، در نظافت فرش، در نظافت ظرف، باید طلبه در همه این ها الگو باشد، طلبه باید در همهی اینها نمره اول باشد.
مرحوم آیت الحق آقا میرزا علی آقای قاضی که عارف بود، مُعرض از دنیا بود، اما نظافتِ ایشان زبانزد بوده است، یک بار دیده نشده است که مثلاً یقهی ایشان کثیف باشد، خیلی منظم بودند، خیلی تمیز بودند، همهی این بزرگانی هم که ما دیدهایم همینطور بودند.
آقای بهاءالدینی ساده پوش بودند ولی یک بار دیده نشد کثیف باشند، آن خانهی محقّری که داشتند، وقتی انسان به این خانه محقّر میرفت، خانه تمیز بود، فرش تمیز بود، زیلو تمیز بود، تخت تمیز بود. این نظافت «النِّظَافَهُ مِنَ الإیمَانْ»، این «مِنَ الایمَانْ» یعنی منشاء نظافت ایمان است و اگر کسی نظافت نداشت معلوم میشود سرچشمه خشک است، «النِّظَافَهُ مِنَ الإیمَانْ».
در مورد مسواک زدن، وجود نازنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مسواک را بالای سر خود میگذاشتند و چیزی هم روی آن میکشیدند، صبح که بیدار میشدند ابتدا مسواک میزدند، هم قبل از خواب مسواک میزدند، هم قبل غذا مسواک میزدند.
طلبه نباید طوری باشد که کسی نتواند با او حرف بزند، بعضی ها هم بیماری معده دارند باید معالجه کنند، باید برای آنها دعا کرد، چارهای ندارند، شکر نمیکنید ، ان شاء الله شکر میکنید اینکه دهان بو ندهد چه نعمتی است. این چه لطفی است که خدای متعال به انسان کرده است که انسان دافعه ندارد با مأنوسینِ خود، با دوستانِ خود، چیزی که منشاء بشود که آنها از انسان فرار کنند را ندارد.
باید همیشه پای خود را تمیز نگاه داریم، پا در کفش میرود و احیاناً عرق میکند، یا فضای تنگ کفش طوری ، باید حواسمان باشد که خدای ناخواسته با پای غیر نظیف به حجره، به مسجد، به کلاس نرویم.
اینها جزئیات است، اینها فقط یادآوری میخواهد، بحمدالله همهی شما کلیات را قبول دارید. ولی همیشه مواظب باشید جوراب شما بو ندهد، پای شما بو ندهد، دهان شما بو ندهد، دست به بینی کردن، دست به گوش کردن و… کار طلبه نیست، مردم روی این چیزها حساس هستند، بعضیها وقتی آب یا غذا میخورند با صدا این کار را انجام میدهند، این کار زیبا نیست، مردم روی اینها حساب باز میکنند، باید برای جامعه «مَثَلِ اَعلاء» باشید، شما باید تابلوی زیبایی باشید.
«انَّ اللَّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ»[۱۵] در همه امور باید زیبا باشید و مردم زیبایی ها را از وجود شما یاد بگیرند و مردم با دیدن شما زندگیشان را زیبا کنند، اینها رعایت بشود.
بعد هم این مسجد، یک مسجد خاصّی هست، حالا بهر دلیل یک مسجد خاصّی شده است. خداوند متعال میفرمایند «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»[۱۶] این یک؛ دوم اینکه خدای متعال فرموده است: «خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِ مَسْجِدٍ»[۱۷].
البته اینجا میشود یک شوخی معنوی میشود کرد. «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا »[۱۸] خلاصه «خُذُواْ زِینَتَکُمْ» یعنی داراییهای خود را خرج مسجد کنید. اینهایی که فرزند دارند ان شاء الله فرزندان خود را بیاورند «خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِ مَسْجِدٍ»، بدون پیرایه به مسجد نروید، پیرایههای شما، اموالِ شما ، خرج مسجد شود، بچههای خود را هم خرج مسجد کنید، «خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِ مَسْجِدٍ».
بعد هم بهترین زینت ادب است، «لَا زِینَه کَالْأَدَبِ»[۱۹]، «خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِ مَسْجِدٍ»، مسجدی باید مظهرِ ادب باشد، مظهر تواضع باشد، مظهر اخلاق و جاذبههای اخلاقی باشد. این هم یک نکته.
مسجد را نظیف نگاه دارید، آلوده و نجس کردن مسجد حرام است و پاک کردن مسجد واجب فوری است، این سمبل است.
مسجد را تمیز نگاه دارید، باید پاک نگاه دارید، حواسمان باشد که مسجد خانهی خدا است، کسی که به مسجد میرود به مزار میرود، مسجد مزارِ خدای متعال است، اگر انسان با این دید به مسجد برود دیگر عادی نمیرود! شما چطور به حرم امام رضا علیه السلام میروید؟ جلوی در با چه ذوقی میایستید؟ چه جور التماس میکنید که آقا «فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ فِی الدُّخُولِ أَفْضَلَ ما أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیآئِکَ»[۲۰]…
مسجد محل تجلّیِ خدای متعال است است. انسان باید چشم دل را باید باز کند و در مسجد خدا ببیند. «طُوبی لِمَن تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ ثُمَّ زارَنی فی بَیتی»[۲۱] این دستور است. وقتی انسان میخواهد از خانه به قصد مسجد بیاید باید طاهر بیاید، طهارت با همه مراتبی که دارد، طهارت از غفلت، طهارت از گناه، طهارت از رزائل، طهارت از کثافات، از غبارها، از بوهای بد، از اخلاق زننده، از همه این ها باید پاک کند؛ چرا؟ چون میخواهد نزد خدای متعال برود، با چه رویی نزد خدای متعال میروی؟
امام حسن مجتبی علیه السلام مقابل درِ مسجد گریه میکردند و میفرمودند: «یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المـُسِیءُ»[۲۲] معلوم میشود که مسجد محل جلوه خاصّ خدای متعال است، کسی که به مسجد برود ولی مقصدِ او خدای متعال نباشد، مَزُورِ او خدای متعال نباشد، این شخص نه خود را شناخته است و نه مسجد را شناخته است و نه ادب مسجد رفتن را میداند.
«طُوبی لِمَن تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ ثُمَّ زارَنی فی بَیتی» ای خدا! چه میشود که از آن نگاهها به ما هم بکنی که ما هم زائر تو باشیم؟ نعمتی است که بالاتر از لقاءالله وجود ندارد.
باید مسجد را پاک نگاه داشت و باید پاک به مسجد رفت. «وَجُعِلَتْ لِیَ الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا»[۲۳] حجرهی شما مسجد است، محلّ درسِ شما مسجد است، همهی جاها محل خضوع در پیشگاه خداوند متعال است، محل حضور در پیشگاه پروردگار متعال است، باید همه جا متطهّر باشیم، باید همه جا طائب باشیم، باید همه جا متطهّر باشیم، باید همه جا مؤدب باشیم و همه جا کارِ ما راضی کردن خدای متعال باشد.
نباید بیش از یک دغدغه در زندگی داشته باشیم و آن هم راضی کردن مولای خودمان است، یک لحظه غفلت نکرده باشیم که یک کار بیادبانه کرده باشیم و از چشم او بیفتیم، لحظهای است دیگر! گاهی کاری به نظر انسان خیلی مهم نیست و خیال میکند خیلی چیزِ پیش پا افتادهای است ولی خدا آن را دوست ندارد و دیگر آن را نمیپسندد.
فرمود: کمترین عذابی که به عالِمِ مفتون دنیا میکنم این است که لذت مناجات خود را از او خواهم گرفت. اینهایی که دائم الذکر هستند دائم الحظ هستند، دائم اللّذه هستند، ما از این لذتها بیخبر هستیم وگرنه هرگز از وادی ذکر خارج نمیشدیم، هرگز چراغ ذکر در دل ما خاموش نمیشد. «اذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»[۲۴] او میگوید تو را یاد میکنم! شرط آن هم این است که تو بخواهی با من باشی، اگر بخواهی با من باشی من با تو هستم.
«کن لی أکن لک»[۲۵] تو برای من باش من برای تو هستم… نه اینکه این مسجد یک آب و رنگی دارد تمیز نگاه دارید، باید مسجدها را تمیز نگاه دارید، خیلی تمیز نگاه دارید، باید خیلی مواظبت کنیم که مساجد آلوده نشود، آنجا بو نگیرد، آنجا آشغال نریزد، آنجا رنگی نشود، دیوار آنجا سوراخ نشود؛ گاهی انسان ناچار است برخی جزئیات را به زبان بیاورد، محیط محیطِ مقدسی است، همهی شما باید این قداستها را رعایت کنید.
مسئلهی نظم و عدل
و نکته دیگر نظم است.
وقتی وارد بعضی از حجرهها که میشویم یک لباس در این گوشه است، یک لباس در آن گوشه است، عمامهی او جای دیگری است، وقتی بعضیها میخواهند وارد جایی بشوند یک لنگهی کفش آنها اینجا است و لنگهی دیگر جای دیگری، اینها عیب است، اینها ایراد است، اینها اشکال است، اینها نشانه پریشانیِ درون است، این پراکندگی بیرونی حاکی از تشویشهای درونی و نابسمانی و پراکندگی ذهن است، و پراکندگی برای طلبه شکست است. این طلبه در درس هم پراکندگی فکری دارد، تمرکز ندارد، اینها علامتهای بیتمرکزی است، لذا هر کجا میروید کفش را منظم در بیاورید و اگر جایی برای قرار دادن کفش درنظر گرفته شده است در جای مخصوص قرار دهید. اصلاً عدل این است، اگر اینطور نباشد شما عادل نیستید، عدل چیست؟ «وضع الشىء فى موضعه» عدل یعنی هر چیز را در موضع خودش قرار بگیرد. نه اینکه عدالت شما به ترک کبیره و عدم اصرار بر صغیره باشد، در کنار آن یک نکتهای در اخلاقیات گفته شده است که برای داشتن عدالت شرط است و آن داشتن مروّت است؛ مثلاً میگویند: نامروّت این کار را نکن! این مروّت خیلی مسئله است . در عالم طلبگی مروّت حفظ وزانت است، یعنی اگر انسان چیزی را که در شأن نیست انجام دهد مروّت او از بین میرود، مثلاً اگر یک مرجع تقلید در راه یک ساندویچ در دست بگیرد و بخورد دیگر مروّت ندارد، این مروّت خیلی مسئله است، رعایت شأن خیلی مسئله است…
گر حفظ مراتب نکنی زندیقی…
باید حفظ مراتب کرد، انسان باید همه جا رتبهی خود را، جایگاه خود را بشناسد و در جایگاه قرار بگیرد، آن وقت هر امر را در جای خود قرار دهد، این میشود «عدل»! این میشود «عدلِ واقعی»! عدل این است که انسان شیء را در موضع خود قرار دهد.
بلاغت چیست؟ بلاغت اقتضای حال را رعایت کردن است. این است که انسان طبق مقتضا صحبت کند، این عدل است، خودِ بلاغت عدل است، منشأ تمام زیباییها عدل است، که کارِ انسان حساب شده است، سخن او حساب شده است، نگاهِ او حساب شده است، رفت و آمد او حساب شده است، درآمدِ او حساب دارد، هزینهی او هم حساب دارد، این میشود «عدل»! عدل این است دیگر! عدل نظم است، «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ»[۲۶]…
خدای متعال هر چیزی را در جای خود قرار داده است و جهان از عدل تشکیل شده است، آن وقت ما میخواهیم با نظام خلقت بجنگیم! آن کسی که کار او حساب و کتاب ندارد در حال حرکت خلاف موج عالم است، انسان بینظم به جایی نمیرسد، عالَم عالَمِ نظم است، عالَم عالَمِ ریاضی است، انسان میخواهد در این عالَم ریاضی هیچ کجا حساب و کتابی نداشته باشد! باری به هر جهت باشد! هرچه شد! هرطوری شد! هر وقت آمدم! هر وقت رفتم! هر چه گفتم! نمیشود.
ان شاء الله تعالی خدای متعال را در همه امور راضی کنیم، امام زمان ارواحنا فداه را راضی کنیم، شما میدانید که اگر اینطور باشید آقای ما دوست دارد، خوشحال میشود، میگوید: یک طلبهای دارم که آدم حسابی است و همه چیزِ او روی حساب است.
توصیهی بعضی از دوستان عزیزِ ما این بود که این جلسههای هفتگی متنی داشته باشد، خودِ من خیلی متن محور نیستم، چون دیدهاید که سبک قرآن هم اینطور نیست که فصلی برای اخلاق، فصلی برای فقه، فصلی برای حقوق داشته باشد، این اقتضاء حال است.
تا کنون که خدای متعال مرا اداره کرده است، معمولاً در مجالسی که رفتهام هیچ نداشتهام، کمااینکه الآن هم هیچ هستم و هیچ ندارم، به خدا قسم که این باور من است که من هیچ هستم و هیچ ندارم، ولی خدای متعال روزی مستمعین که با اخلاص میآیند و وقت میگذارند را تعیین میکند، بنده تا بحال نشنیدهام که بگویند وقت ما را تلف کردهای، چون من خودم نیستم، روزی شما را خدای متعال میدهد، ما خادم هستیم همانطور که خادم میآید سفره میچیند و غذا میگذارد ما همینطور هستیم. غذای شما را کَسِ دیگری میدهد و این شما هستید که مصرف میکنید، و به اذن او هم مصرف میکنید.
ولی ان شاء الله سعی میکنیم برای اینکه آن خواسته هم عمل بشود گاهی اخلاقیات قرآنی داشته باشیم ، گاهی خطبههایی از نهج البلاغه را با هم مرور میکنیم، گاهی به صحیفه سجّادیّه نگاهی میکنیم…
بعضی از دوستان کتاب «جامع السعادات» را پیشنهاد میکردند، ما در مسجد شروع کردیم ولی خود بخود به قرآن کشیده شد! این مدت دوشنبه شبها بر سرِ سفرهی سورهی حجرات بودیم.
در عین حال ما خادم شما هستیم، شما ارباب ما هستید اگر چیز حساب شده ای دارید که به نظرِ ما نمیرسد بگویید آن را با هم مرور کنیم، من یک طرفه نیستم با شما در حال حرکت هستیم و ان شاء الله سعی میکنیم که همینطور باشد.
حدیثی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
روز حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه است، یک حدیث هم از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بخوانم و دعایتان کنم و ان شاء الله در جلسات بعد مثل گذشتهها… غالباً اینطور باشد که یک فرصتی برای شما باشد یا ابتدای جسه از شما استفاده کنیم یا آخر جلسه، خودِ این سؤالات شما برای ما آموزه است، این سؤال شما گاهی هم ما را بیدار میکند و هم نشان میدهد دوستان ما در چه سطحی هستند، چه ایدههایی دارند و به دنبال چه مسائلی هستند و این سؤالات خیلی خوب است، و امیدوار هستم که ان شاء الله با هم باشیم، ان شاء الله در برزخ هم در «وادیالسلام» دور امیرالمؤمنین علیه السلام باشیم، ان شاء الله بهشت هم… «وَ أَنَّ شِیعَتَکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی أَشْفَعُ لَهُمْ وَ یَکُونُوا غَداً فِی اَلْجَنَّهِ جِیرَانِ»[۲۷]… ان شاء الله آنجا با هم همسایه های امیرالمؤمنین علیه السلام باشیم.
بنابراین ان شاء الله از ابتدا نظم در درس، نظم در مباحثه، نظافت حجره، پاکیزگی در لباس، طاهر نگاه داشتن مسجد و در همه امور خود به دنبال رضای خدا باشیم.
حدیث کوتاهی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کنیم که بهرحال از سفره ایشان هم توشهای داشته باشیم.
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: «کن عالما ناطقا أو مستمعا واعیا»[۲۸] عالم باشید و عالمِ ساکت هم نباشید، سکوت و خلوت برای خودتان است! ولی باید در جامعه نور افشانی داشته باشید، هر کجا دیدید جاهلی هست تعلیم او بر شما واجب است، ، هر کجا دیدید غافلی هست تنبیه او بر شما واجب است، ، هر کجا دیدید گمراهی هست ارشاد او بر شما واجب است؛ تعلیم جاهل، تنبیه غافل، ارشاد ضال، این سه عنوانی است که باید طلبه همیشه داشته باشد.
اما برای خودش هم خلوت داشته باشد، اگر طلبه در محضر کسی رفت که او تجارب و نورانیتی دارد، آنجا سعی کنید سخن نگویید، شنونده باشید، به تعبیر حضرت امیر علیه السلام به شنیدن «أحرص» باشید.
وقتی که ما خدمت آیت الله جوادی آملی رسیدیم ایشان یک جملهای از نهج البلاغهی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند، عربیِ آن را هم نگفتند، ما هم رفتیم همان خطبه را دیدیم و بنا داشتم این جلسه خدمت شما بگویم، ولی دیدم این تذکّرات برای جلسهی اول لازم است.
یکی از خصوصیات کسی که امیرالمؤمنین علیه السلام دل به او داده و دل از علی علیه السلام برده است این است که او به شنیدن «أحرص» بود تا به گفتن!
خدای متعال دو گوش داده است و یک زبان! معلوم میشود انسان باید دو برابر گوش دهد و یک بار هم سخن بگوید.
«کن عالما ناطقا أو مستمعا واعیا»… ولی مستمعی که مثل خیلی از ما که پای منبر مینشینیم و بعد از آن هم بلند میشویم و عمل نمیکنیم نباشیم. واع باشیم. وعاء به معنی ظرف است. «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا»[۲۹]… این را در ظرف جانتان جای دهید، این را سرمایه خود کنید،کسی که از این گوش بشنوید از آن گوش بیرون کنید این واعی نیست، «کن عالما ناطقا أو مستمعا واعیا»…
دعا
خدایا! بمحمّد و آل محمد علیهم السلام ما را همیشه با رضای خود شارژ نگهدار.
خدایا! ما را از یادِ خودت لحظهای غافل نفرما.
خدایا! قلبِ مبارک امام زمان ارواحنا فداه و اجداد طاهرینِ ایشان، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت زهرا سلام الله علیها و صلحا و شهدا را از ما راضی و خشنود بگردان.
خدایا! ما را مایهی خشنودی و رضای امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! تو را به محمّد و آل محمّد علیهم السلام قسم میدهیم کاری از ما سر بزند و امام زمان ما از ما برنجد، ما را مبتلا به این آفت نگردان.
خدایا! بمحمّد و آل محمّد علیهم السلام جمعِ ما را قشونِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! مشکلات تحمیلشدهی بر کشورمان را با ید قدرتِ خودت، با عنایت و رحمت خودت برطرف بفرما.
خدایا! ملّتِ ما را، انقلابیّونِ ما را، متدیّنینِ ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! هرگناهی که تاکنون در پروندهی ما باقی مانده است، بحقّ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که امروز میهمان ایشان بودیم، همهی گناهانِ ما را ببخش و بیامرز.
ان شاء الله همیشه سربلند و شاد باشید و منشاء شادیِ جامعه باشید صلوات ختم کنید.
پی نوشت:
[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] ال عمران ۶۱
[۳] بحارالانوار، جلد ۶۵، صفحه ۱۵۱ (کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً)
[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱ (لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثیرًا)
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۸۰ (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ)
[۶] بحار الأنوار، جلد ۵، صفحه ۱۹۸
[۷] بحار الأنوار، جلد ، صفحه ۳۷۴ (ما اقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ انْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَهٌ تُذِلُّهُ)
[۸] سوره مبارکه شمس، آیه ۱۰
[۹] بحار الأنوار: ۲۲۱/۶۸، باب ۶۶؛ «عَنِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وآله إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا.» عوالى اللآلى: ۱۱۸/۴، الجمله الثانیه فی الأحادیث المتعلقه، حدیث ۱۸۸؛ «و قال علیه السلام إن لربکم فی أیام دهرکم نفحات ألا فتعرضین لها بکثره الاستعداد.»
[۱۰] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۰ (وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)
[۱۱] الأمالی شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۳۴ (حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ اَلْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ : کَانَتِ اَلْفُقَهَاءُ وَ اَلْحُکَمَاءُ إِذَا کَاتَبُوا بَعْضُهُمْ بَعْضاً کَتَبُوا بِثَلاَثٍ لَیْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَهٌ مَنْ کَانَتِ اَلْآخِرَهُ هَمَّهُ کَفَاهُ اَللَّهُ هَمَّهُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِیَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اَللَّهُ لَهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَلنَّاسِ.)
[۱۲] نهج الفصاحه، صفحه ۲۸۳، حدیث ۱۳۴۳
[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۲ (وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ یَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ)
[۱۵] کنز العمّال، ۱۷۱۶۶ (رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله :إنّ اللّه َ تعالى جمیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ ، و یُحِبُّ أنْ یَرى أثَرَ نِعمَتِهِ على عَبدِهِ ، و یُبغِضُ البُؤْسَ و التَّباؤسَ)
[۱۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۲ (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ)
[۱۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۱ (یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ)
[۱۸] سوره مبارکه کهف، آیه ۴۶ (الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلً)
[۱۹] غررالحکم، صفحه ۲۴۷
[۲۰] اذن دخول هنگام ورود به حرم امام رضا علیه السلام
[۲۱] وسائل الشیعه، جلد ٣، صفحه ۴٨٢ (اِنَّ فِی التَّواره مَکتُوباً: اِنَّ بُیُوتی فِی الارض المِساجِدُ فَطُوبی لِمَن تَطَهَّرَ فی بَیتِهِ ثُمَّ زارَنی فی بَیتی وَ حَقُّ عَلَی المَزُورِ اَن یُکرِمَ الزّائِرَ)
[۲۲] تسلیه المُجالس و زینه المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، جلد ۲، صفحه ۱۷ (انّ الحسن علیه السلام کان إذا توضّأ ارتعدت مفاصله، و اصفرّ لونه، فقیل له فی ذلک. فقال: حقّ على کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش أن یصفرّ لونه، و ترتعد مفاصله. و کان صلوات اللّه علیه إذا بلغ باب المسجد رفع رأسه و یقول: اللّهمّ ضیفک ببابک، یا محسن، قد أتاک المسیء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک، یا کریم)
[۲۳] بحار الأنوار، جلد ۱۶، صفحه ۳۱۳ (اُعطیتُ خَمسا لَم یُعطَها أحَدٌ قَبلی : جُعِلَت لیَ الأرضُ مَسجِدا و طَهورا ، و اُحِلَّ لیَ المَغنَمُ ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ ، و اُعطیتُ جَوامِعَ الکَلامِ ، و اُعطیتُ الشَّفاعَهَ)
[۲۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲ (فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ)
[۲۵] تذکرهالمتقین، صفحه ۲۲۳ (و اخّر نومک الى القبر و فخرک الى المیزان و شهوتک الى الجنّه و راحتک الآخره و لذّتک الى الحور العین و کن لى اکن لک ، و تقرّب الىّ باستهانه الدنیا و تبعّد عن النار لبغض الفجار و حب الابرار؛ فان الله لا یضیع اجر المحسنین)
[۲۶] عوالى اللآلى، جلد ۴، صفحه ۱۰۳
[۲۷] روضه الواعظین، جلد ۱، صفحه ۱۱۲ (وَ رَوَى جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ : لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِفَتْحِ خَیْبَرَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ اَلنَّصَارَى فِی اَلْمَسِیحِ عِیسَى اِبْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْکَ وَ مِنْ فَاضِلِ طَهُورِکَ یَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ لَکِنْ حَسْبُکَ أَنْ تَکُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ تَرِثُنِی وَ أَرِثُکَ وَ أَنَّکَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی وَ أَنَّکَ تُبْرِئُ ذِمَّتِی وَ تُقَاتِلُ سُنَّتِی وَ أَنَّکَ غَداً عَلَى اَلْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنَّکَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَى وَ أَنَّکَ أَوَّلُ دَاخِلٍ اَلْجَنَّهَ مِنْ أُمَّتِی وَ أَنَّ شِیعَتَکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی أَشْفَعُ لَهُمْ وَ یَکُونُوا غَداً فِی اَلْجَنَّهِ جِیرَانِی وَ أَنَّ حَرْبَکَ حَرْبِی وَ سِلْمَکَ سِلْمِی وَ أَنَّ سِرَّکَ سِرِّی وَ عَلاَنِیَتَکَ عَلاَنِیَتِی وَ أَنَّ سَرِیرَهَ صَدْرِکَ کَسَرِیرَتِی وَ أَنَّ وُلْدَکَ وُلْدِی وَ أَنَّکَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ أَنَّ اَلْحَقَّ مَعَکَ وَ عَلَى لِسَانِکَ وَ قَلْبِکَ وَ بَیْنَ عَیْنَیْکَ اَلْإِیمَانُ مُخَالِطٌ بِلَحْمِکَ وَ دَمِکَ کَمَا خَالَطَ بِلَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنَّهُ لَنْ یَرِدَ عَلَیَّ اَلْحَوْضَ مُبْغِضٌ لَکَ وَ لَنْ یَغِیبَ عَنْهُ مُحِبٌّ لَکَ حَتَّى یَرِدَ عَلَیَّ اَلْحَوْضَ مَعَکَ قَالَ فَخَرَّ عَلِیٌّ سَاجِداً ثُمَّ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَنْعَمَ عَلَیَّ بِالْإِسْلاَمِ وَ عَلَّمَنِی اَلْقُرْآنَ وَ حَبَّبَنِی إِلَى خَیْرِ اَلْبَرِیَّهِ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ اَلْمُرْسَلِینَ إِحْسَاناً مِنْهُ وَ فَضْلاً عَلَیَّ قَالَ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ یُعْرَفِ اَلْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی)
[۲۸] غرر الحکم،ص ۴۴،ح ۱۳۵
[۲۹] خطبهی ۱۴۷ نهج البلاغه
پاسخ دهید