«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

 «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رأفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ»[۲]«الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»[۳].

خیر مقدم عرض می‌کنم به همه‌ی عزیزانی که به خانه‌ی دوست آمده‌اند و سر سفره‌ی کرم و کرامت حضرت علیّ اکبر (سلام الله علیه) دور هم نشستند. خصوصاً به این عزیزان ما که آغاز قبول مسئولیّت بندگی را جشن گرفته‌اند و در آغازین روزهای تکلیف به خانه‌ی امام زمان و سربازان امام زمان علیه السّلام قدم گذاشتند و این پیام دارد، معنی دارد.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (1)

اراده‌ی الهی در خلقت

آیه‌ای که به محضر شما تلاوت شد خدای متعال زیبایی عالم را که فراگیر است، برای ما مطرح می‌کند. «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ»[۴] هر چه است، مخلوق خدا است. شما در عالم چیزی پیدا نمی‌کنید که این کار خدا نباشد، نقش خدا نباشد. «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ»[۵] هر چه می‌بینید هر چه می‌شنوید، هر چه می‌گویید، هر چه فکر می‌کنید، هر کجا می‌روید، آنچه را که در خاطر شما وجود دارد و آنچه را که نمی‌بینید، همه‌ی این‌ها خلق است. آفریده است، آفریدگار دارد. ملک است، مالک دارد ولی این زمین خاکی از ذرّات خاکی آن گرفته تا معادن قیمتی، معدن طلا، نقره، معادنی که برای بشر سرمایه است تا دریاهای وسیع، اقیانوس‌های بزرگ، با لؤلؤ‌ها و مرجان‌هایی که دارد، با نهنگ‌هایی که دارد، با ماهیان زیبایی که در دل آب زنده‌اند و از آب بیرون بیایند، مرده‌اند. تا این کوه‌های سر به فلک کشیده و این مجموعه‌ی سیّاراتی که یکی از آن‌ها زمین است، عاشقانه دور یک قطبی به نام خورشید که کانون حرارت است، کانون نور است، کانون جاذبه است و هزاران مأموریت برای حیات ما همین خورشید ایفا می‌کند و تا این راه شیری، سحابی‌ها، همه‌ی اجرام کیهانی که با چشم‌های مسلّح قابل رصد است و چه آن‌هایی که قابل رصد نیست، آنچه را که می‌توانیم بیان بکنیم، آنچه را که خبری از آن نداریم که اسمی از آن ببریم، همه را خدا با یک اراده «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[۶] خدا اراده کرد عالم خلقت به وجود آمد ولی خدا می‌گوید: هر چه آفریدم، زیبا آفریدم.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (2)

زیبایی کائنات و جهان هستی

«الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ»[۷] این زیبایی، این قشنگی، این جمال، این دل‌آرایی، این دلبری در مجموعه‌ی کائنات موج می‌زند. انسان خیال می‌کند خار در مقایسه‌ی با گل خیلی زیبا نیست ولی خود آن را تماشا بکنید، چیز زیبایی است. خاک یک زیبایی‌هایی دارد. پاییز یک طور زیبا است. بهار یک طور دیگر زیبا است. تابستان و زمستان در برابر هم هستند ولی اگر آن نبود، این زیبا نبود. اگر این نبود، آن هم زیبایی خود را نمی‌توانست نشان بدهد. شب چه آرامشی دارد. چه زیبایی در شب آرمیده است، خود شب آرام است و چه موجودات آرامی در بستر شب اسراری را با خود حمل می‌کنند. روز می‌آید، خورشید می‌دمد، چه شکوهی، چه تلاطمی، چه حرکتی، چه موجی با طلوع خورشید ایجاد می‌شود، همه راه می‌افتند. عالم سراسر زیبایی است.

 

امّا این دعاها که زیبایی‌ها را برجسته می‌کند و تابلوی زیبایی‌های اسرارآمیزی که قابل مقایسه‌ی با زیبایی‌های حسّی نیست، مناجات با خدا، با کانون جمال وصل شدن، رنگ خدا گرفتن، خود را در محضر معشوق باختن، بی‌سر و پا شدن، دل را نرم کردن. چشم را از چشمه‌ی عاطفه و محبّت را در دل جوشاندن و ابر بهار اشک را به گونه‌ها باراندن، این اصلاً قابل مقایسه‌ی با این زیبایی‌های باطنی نیست. دعاها خیلی زیبا است، مناجات‌ها خیلی زیبا است. مناجات‌ها هم زیبایی‌ها را به ما نشان می‌دهد. به ما می‌گوید، چه بخواهیم.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (7)

عظمت شخصیت شیخ حسنعلی نخودکی

مرحوم آخوند ملّا علی همدانی -زبان قصّه و داستان برای نوجوان‌ها و جوان‌های ما آموزنده‌تر است- مرجع تقلید بود. قبل از انقلاب در همدان وفات کرد. هم درس امام بوده است، هم سنگر بوده است، شاگرد آقا شیخ عبد الکریم حایری بوده است، من هم مکرّر ارادت داشتم، به محضر ایشان رسیده بودم. ایشان می‌گویند: من در دوره‌ی جوانی برای پابوسی حضرت ثامن الحجج سفری به مشهد داشتم در صحن عتیق که صحن اسماعیل طلا هم می‌گویند، صحن سقاخانه هم می‌گویند، آن‌جا دیدم که توده‌ای از مردم دور هم جمع شدند؛ گفتم: چه خبر است، مردم این‌جا جمع شدند؟ گفتند: شیخ حسنعلی نخودکی آمده است و افرادی که گره در زندگی آن‌ها افتاده است، بیماران صعب العلاج دارند، کار آن‌ها قفل است، از همه جا ماندند،  پیش این شیخ می‌آیند، این شیخ یک نسخه برای آن‌ها می‌پیچد یا یک دعایی می‌دهد یا یک دستور العملی می‌دهد و این‌ها از این مشکل خلاص می‌شوند. من هم خیلی آرزو داشتم این عالم عارف را ببینم، من هم خوش حال شدم و به میان این جمعیت رفتم. شاهد بودیم اشخاص خواسته‌های مختلف که داشتند، مثلاً یک کسی از هندوستان آمده است می‌گوید: دکترها جوان بیمار من را جواب کردند، آمدم شما یک کاری بکنید، خدا این را شفا بدهد. او یک شکر پنیر درمی‌آورد به او می‌داد، می‌گفت: بخور مریضی تو خوب می‌شود. می‌گفت: من مریض نیستم، مریض من در هندوستان است. می‌گفت: نه تو بخور، او در آن‌جا خوب می‌شود و این می‌خورد و او هم در آن‌جا خوب می‌شد. یک چنین عالمی با قدم بندگی که در دوران تکلیف خود گناهی انجام نداده بود، به آن‌جایی رسیده بود که هر چه بگوید خدا برای او انجام می‌دهد. گفت: همه مشکلات خود را گفتند، نسخه‌های خود را گرفتند، آخرین نفر هم من بودم.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (3)

توصیه‌ی شیخ حسنعلی نخودی

ایشان یک نگاهی به من کرد، گفت: شما چه مشکلی دارید؟ گفتم: من هیچ مشکلی ندارم. آرزوی زیارت شما را داشتم، الحمدلله به برکت زیارت امام رضا علیه السّلام شما را هم زیارت کردم. گفت: شما یک چیزی از من بخواه. گفتم که من چه بخواهم، الحمدلله خدا همه چیز به من داده است، من سلامتی شما را می‌خواهم. دوباره به من نگاه کرد، فرمود: یک چیزی از ما بگیر. فهمیدم این می‌خواهد به من درس زندگی بدهد. می‌خواهد به من برنامه‌ی نجات بدهد. به او گفتم: آقا ما جوان هستیم، تجربه نداریم، آرزوی ما هم در محدوده‌ی جوانی ما است. بچّه از پدر و مادر خود چه چیزی می‌خواهد؟ اسباب بازی. یا یک نوجوان چه می‌خواهد؟ اسباب ورزشی، از این قبیل چیزها که جاذبه برای یک جوان حسّی دارد. باهوشی او این بوده است که گفته بود: آقا من انتخاب بکنم در حدّ اطّلاعات خودم انتخاب می‌کنم ولی حالا که به محضر شما آمدم خود شما یک چیز انتخاب بکن و به من بده. مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی به ایشان گفته بودند: مرنج و مرنجان. اگر از اوّل تکلیف شما این یک چیز را مرنج و مرنجان یعنی بلند نظری، یعنی شرح صدر، یعنی تحمّل مخالف. یعنی به هم نپریدن. یعنی بد شنیدن و بد نگفتن. یعنی بدی را با خوبی جبران کردن. یعنی عفو و گذشت را مبنای زندگی قرار دادن. یعنی آب روان بودن، سرسختی نداشته باشیم آرام آرام… آب روان به ساختمان‌های بزرگ هم نفوذ دارد، به همه جا نفوذ دارد ولی کسی مقابل آن نیست، نرم است. همه جا نفوذ می‌کند، مرنج و مرنجان. اگر این را توانستید در زندگی خود… هیچ وقت در خانه با خواهر کوچک خود، با برادر خود، با اعضای خانواده دچار درگیری نمی‌شوید. چون بنای شما بر این است که نرنجید. هر کسی هر چه بگوید، هر کسی هر کاری بکند، به خود می‌کند

ر چه کنی به خود کنی              گر همه نیک و بد کنی

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (6)

زینت بودن ادب

آدم مؤدّب… ادب زینت است. هفته‌ی گذشته دو سه نفر مهمان ما بودند. به حجره‌ی ما آمدند؛ آن‌جا که آمدند به ما گفتند: فلانی طلبه‌های شما با جاهای شما فرق دارند؟ گفتم: چطور؟ گفت: این مقطعی که ما در حیاط داشتیم می‌آمدیم، هر که به ما رسید سلام کرد. من هیچ کجا ندیدم. در هر مجموعه‌ای یک کسانی پیدا می‌شوند، رعایت ادب می‌کنند، تواضع دارند، فروتنی دارند، سبقت در سلام دارند ولی یک نفر نبود که ما را ببیند و سلام نکند. برای من خیلی افتخار بود، این حرف را آن‌جا گفتند، بعد برای نماز آمدیم. بعد از نماز هم که رفتیم گفتند: باز برای ما عجیب بود. گفتم: چه شده است؟ گفتند: همه‌ی این کسانی که نماز می‌خواندند، این جوان‌ها نوجوان‌هایی که در نماز جماعت شرکت کرده بودند همه عبا به دوش داشتند، هیچ کسی همین‌طور برای نماز نیامده بود.

 

نماز یک احترامی دارد، نماز لباس تشریفات دارد. نماز رفتن پیش خدا است شما اگر بخواهید پیش مقام معظّم رهبری بروید یا به شما بشارت بدهند آقای ما امام زمان علیه السّلام بنا است عدّه‌ای را از جمع شما به حضور بپذیرند، بچّه‌های خوب که اوّل تکلیف خود را با یاد خدا، با نام خدا، با علم به مسئولیّت، با استمداد از امام زمان علیه السّلام که رئیس همه‌ی مکلّفین عالم است. تا حالا شما در نظام عبودیّت و سازمان بندگی نبودید تا رئیس داشته باشید ولی حالا وارد در سازمان بندگی شدید. این سازمان بندگی و بندگان خدا یک رئیسی دارند، یک آقایی دارند آن امام زمان ما است. اسم شما را در لیست نوشتند. تا الآن نگاه به وضع شما نداشتند، از این حیث که شما کار خوب می‌کنید، نمره پیدا بکنید. خدای ناخواسته کار بد می‌کنید، منفی بگیرید. نه از حالا به بعد حضرت شما را حاضر و غایب می‌کنند. در وقت نماز، در وقت روزه، وقتی ناراحت می‌شوید، شما را نگاه می‌کنند. ببینند خوب امتحان می‌دهید یا عصبی می‌شوید، داد می‌زنید، بد می‌گویید در خیابان می‌روید. این همه چیزهای بد که گناه آن‌ها را بد کرده است، نزد خدا زشت هستند، قبیح هستند، نجس هستند. گناه آدم را نجس می‌کند، شما به نجاست نگاه می‌کنید؟ به این چهره‌هایی که فحشا را شایع می‌کنند، کار آن‌ها نجس است، خود آن‌ها را نمی‌گویم بعضی از این‌ها باطن خوبی دارند؛ چه بسا اصلاً نماز هم می‌خوانند ولی گناه نجس است. هر گناهی نجس است. آدم چشم خود را که به نجاست نمی‌دوزد. این امتحان الهی است. چشم و زبان دو مرکزی است که از اوّل باید تحت مراقبت باشد، از اوّل تکلیف آدم دقّت داشته باشد که از چشم تیر می‌خورد یا از زبان ضایع می‌شود. لذا گناهان زبان را یاد بگیرد، زبان چه آفت‌هایی دارد، چشم چه آفت‌هایی دارد.

 

 مرحوم میرزا جواد آقای ملکی هشت تا گناه برای چشم برشمردند. فقط نگاه به نامحرم نیست. نگاه به کیف دوستت، به گوشی دوستت. در خانه‌ی کسی باز است، سرک بکشی، نگاه بکنی، به سرّ مردم نگاه بکنی به کسی تند نگاه بکنی. تنها خشونت زبانی نیست. آدم چشم غرّه برود. این‌ها گناهان زبان است. این زبان و چشم را از اوّل به امام زمان علیه السّلام بدهید. بگویید: آقا جان شما که دیگر رئیس همه‌ی مؤمنین هستید، مکلّفین زیر چشم شما هستند. در هر تکلیفی حاضر و غایب می‌کنید که ببینید در موقع نماز این حاضر است یا نه، در موقع گناه آیا این خود را نگه می‌دارد یا نه. در موقع کمک به نظام، انقلاب، شهدا، دفاع مقدّس، آیا این هم احساسی دارد، غیرتی دارد یا نه.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (4)

پرونده‌ی مکلّفین در دست امام زمان علیه السّلام

وجود مقدّس امام زمان علیه السّلام از حالا به بعد پرونده‌ی شما را در اختیار دارند. ایشان صبح و شام نگاه می‌کنند. علاوه بر نگاه صبح و شام، در روزهای دوشنبه و روزهای پنج شنبه کارنامه‌ی چند روزه‌ی شما به محضر امام زمان علیه السّلام رسماً ارائه می‌شود. ملائکه‌ای که می‌نویسند،  پیش حضرت حجّت اروحنا و ارواح العالمین لتراب مقدّمه الفداء می‌برند. پس ما در اوّل جوانی نمی‌دانیم چه آرزویی داشته باشیم. از خدا چه بخواهیم، این‌ها را دعا برای ما… آدم زرنگ یک  دوره دعاها را می‌بیند تا ایده‌های خود را پیدا بکند، گمشده‌های خود را پیدا بکند. محبوب‌های خود را پیدا بکند. دعا ارائه‌ی محبوب‌ها است، گمشده‌های ما را به ما نشان می‌دهد، دنبال این چیزها برویم و زرنگی مرحوم آخوند ملّا علی معصومی همدانی این بود که گفته بود: من تجربه ندارم، یک چیزی بخواهم هم که من را آباد بکند. لذا از شما می‌خواهم خود شما یک چیزی را برای من انتخاب بکن. ائمّه علیهم السّلام این‌ها را برای ما انتخاب کردند.

 

همه‌ی دعاها خوب است امّا این دعای سحری که در ماه مبارک رمضان از رسانه‌ها هم پخش می‌شود یک متن توحیدی کامل عجیبی است. آدم در کوی یار در به در می‌شود، از کوچه‌ی اسمی به اسم دیگر. خدا آقای بهجت ما را با اولیای خود محشور بدارند؛ فرمودند: مِن حرم إلی حرم. ما که داریم می‌رویم بنده نزدیک به ۷۰ سال منزل عوض کردیم. شما اوّل منزل‌های خود را شروع کردید، إن‌شاءالله در منزل خراب نروید. در جاهای ویرانه نروید، در جاهای بد نام نروید، با آدم‌های بد نام رفت و آمد نکنید. شما را هم بد نام می‌کنند، با آدم‌های بد ننشینید، شما هم بد می‌شوید. این‌ها منزل است. این سال اوّل تکلیف یک منزل است. همین‌طور منزل به منزل دارید می‌روید تا به کجا برسد. تعبیر آقای بهجت این بود: من حرم إلی حرم. مواظب باشید از حرم خارج نشوید. بارگاه خدا است. «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ»[۸] قلب شما خانه‌ی دوست است. خدا در دل شما خانه کرده است. آن‌جا خانه ساخته است، این‌جا را خراب نکنید، رها می‌کند. این خانه خراب می‌شود. آن را آلوده نکنید. این خانه‌ی خدا را به کثافت نکشید. نگاه بد، دل را نجس می‌کند. شنیدن غیبت دل را خراب می‌کند. گفتن دروغ دل را به هم می‌ریزد. این دل خانه‌ی خدا است. خانه‌ی خدا عرش است. عرش خیلی زیبا است. خیلی زیبا است. دیگر زیباتر از عرش ما سراغ نداریم.

 

 تابلوی عرش نام امام حسین علیه السّلام است «إنَّ الحِسین مِصباحُ الهُدىً»[۹]در محل‌های پذیرایی تابلوهای زینتی می‌زنند، خدا هم در عرش خود یک تابلوی زیبایی نصب کرده است و آن این است: «إنَّ الحِسین مِصباحُ الهُدىً وَ سِفینهٌ النَّجَاه» اگر دل شما خانه‌ی خدا بود، آن را آلوده نکردید، عرش خدا می‌شود. آن وقت امام حسین علیه السّلام در دل شما نورافشانی می‌کند. امام حسین علیه السّلام دل شما را در اختیار خود خواهد گرفت. این دعای سحری که در به دری اسمای الهی است، یکی از عبارات آن این است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ»[۱۰] خدایا تو را… «أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ» از تو مسألت دارم، درخواست دارم، چه چیزی می‌خواهم؟ می‌خواهم از چشمه‌ی جلال تو بنوشم، از آن زیبایی‌هایی که در بارگاه شما است، یک جرعه هم در کام بریزید، بگذارید دل من هم زیبا بشود.

 

 یک بنده‌ی خدایی بوده است به نام حاج هادی، مرحوم آقای خوشوقت خیلی از این یاد می‌کرد و جزء کسانی بود که دل بزرگان را برده بود از جمله آیت الله خوشوقت. در حرم حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام به حضرت علی عرض کرده بود: علی من مهمان شما هستم، از شما از آن خوشگل‌ها می‌خواهم. اگر گفتید: چرا خوشگل را خوشگل می‌گویند؟ شما فکر می‌کنید اگر کسی چشم و ابروی زیبایی داشته باشد، خوشگل است؛ گل او خوشگل است. شیعه خوش گل است، ولو صورت او صورت بلال حبشی باشد، سیاه باشد امّا گل او زیبا است، خوش گل است. از جنس خوبی انتخاب شده است، بوی خدا می‌دهد. بوی علی و اولاد علی می‌دهد. به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرده بود: من از آن خوش گل‌های آن می‌خواهم. این‌ها که گل آن‌ها، گوهر آن‌ها، ذات آن‌ها بد نباشد. بعضی‌ها بد ذات هستند، بد جنس هستند، بد زبان هستند، بد چشم هستند. بد محضر هستند امّا بعضی‌ها خوش گل هستند. گل آن‌ها خوب است. هر کجا می‌رود جاذبه دارد، انگار عطر زده است. آدم تا می‌بیند دوست دارد با این نشست و برخاست بکند. گفته بود: یا علی من از آن خوش گل‌ها می‌خواهم. او مجذوب بود؛ یک جایی که می‌رفت آدرس لازم نداشت. به یکی از مدارس علمی آن‌جا کشیده شده بود، مدرسه‌ی آقا سیّد محمّد کاظم یزدی. همین‌طور او را می‌بردند. خود او نبود، جذبه‌ها او را می‌برد. رفته بود آن‌جا، منتظر بود این خوش گل را ببیند. دیده بود یک پیرمردی از یک حجره‌ای از این حجره‌های طلبگی بیرون آمد، مثل خورشید نور می‌دهد. رفت بالای بام یک اذانی گفت. گفته بود: یا علی دست مریزاد عجب خوش گلی. او اذان خود را گفته بود، برگشته بود که برود در داخل حجره‌ی خود، تا برسد در حجره را بسته بود. حاج هادی هم پشت این در نشسته بود یا علی نشان می‌دهی بعد هم در را می‌بندی؟ یک مرتبه شیخ مرتضی طالقانی در را باز کرده بود آمده بود داخل. از آن خوش گل‌ها. این را که ما داریم این‌که الآن شما من را می‌بینید، من شما را می‌بینم این ما نیستیم، این لباس ما است. تا دم مرگ با ما است. آن‌جا معلوم می‌شود چه کسی خوش گل است و چه کسی بد گل است. خدا نکند آدم به صورت یک بوزینه در موقع مرگ خود وارد عالم برزخ بشود. این لباس است می‌پوسد، خاک می‌شود، می‌گندد، از بین می‌رود. این لباس ما است. خود ما این نیستیم، خود ما یک چیز دیگر هستیم.

 

 اگر از اوّل تا آخر بندگی خدا را کردیم، از دروغ، از تهمت، از مردم آزاری، از ضایع کردن عمر، این نوجوانی امانت است دیگر آن را به دست نمی‌آورید. اگر این را ضایع کردید به امانت الهی خیانت کردید، خوب درس نخواندید، به موقع تکالیف خود را انجام ندادید، به پدر و مادر خود اخم کردید، خیانت به این نوجوانی کردید. باطن شما بد می‌شود، بو می‌گیرد. خدای متعال دور می‌کند آدمی که بد گل است، هیچ کسی او را دوست ندارد. بد گلی به آن بد باطنی است. خوش گلی به آن خوش باطنی است. ما باید این‌ها را رعایت بکنیم. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ»[۱۱] خدایا همه‌ی زیبایی‌های تو زیبا هستند، من از آن زیباترین‌ها می‌خواهم.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (8)

سه ویژگی از ویژگی‌های حضرت علیّ اکبر

حالا امروز که روز میلاد حضرت علیّ اکبر است ما سه تا ویژگی از زیبایی‌های حضرت علیّ اکبر می‌خواهم خدمت شما عرض بکنم که این مدال را امام زمان او، حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام به ایشان دادند. «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ»[۱۲] هم ظاهر حضرت پیامبر زیباترین مخلوق از نظر شکل و شمایل و از نظر فطرت و باطن پیغمبر خدا صلوات الله علیه است. خدا از پیغمبر زیباتر نیافریده است. شما بچّه‌های مؤمن از خانواده‌های مذهبی هستید، می‌دانید مثل زیبایی حضرت یوسف است. از وجود نازنین پیامبر ما پرسیدند: یا رسول الله شما خیلی زیبا هستید یا حضرت یوسف؟ فرمود: من نمکین‌تر از یوسف هستم. یوسف زیبا بود امّا نمک من را نداشت. خیلی زیبا بود. امام زمان شما به همان زیبایی است. حضرت علیّ اکبر خیلی زیبا بود. این خلق حضرت علیّ اکبر زیبا بود. ما رعایت نظافت بکنیم، لباس تمیز و مرتّب بپوشیم، رعایت ادب بکنیم، خدا ما را در دل‌ها زیبا می‌کند. «لَا زِینَهَ کَالْأَدَبِ»[۱۳] هیچ زینتی مثل ادب نیست. آدم را همه جا محبوب می‌کند. همه بچّه‌ی مؤدّب را دوست دارند. پس یکی خَلق است که مظهر آن ادب است، نظافت است.

 

دوم: «خُلُقاً»[۱۴] وجود نازنین حضرت علیّ اکبر از نظر خُلق؛ خَلق خدا ساخته است. خلُق خدا خواسته است، نساخته است. خواسته خود ما آن‌طور بشویم. خَلق خدا ساخته است، خُلق خدا خواسته است. خواسته است که من آن‌طور بشویم. ما برای خودمان شکل می‌کشیم، با آن شکلی که خود ما درست کردیم در عالم برزخ عالم قیامت دیده می‌شویم. اگر بد باشیم بد شکل می‌شویم. خوب باشیم خوب شکل می‌شویم. خُلق حضرت علیّ اکبر سلام الله علیه شبیه به پیغمبر صلوات الله علیه بود. پیغمبر صلوات الله علیه در اوّلین مؤعظه -که در آمدن خود به مدینه منشور اخلاقی صادر کردند- فرمودند: «وَ أَفْشُوا السَّلَامَ»[۱۵] به همه سلام بدهید. سعی بکنید کسی در سلام دادن به شما پیشی نگیرد. «أَطْعِمُوا الطَّعَامَ» دوم سخاوت. سخاوت محبوب خدا است. «السَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللَّهِ قَرِیبٌ»[۱۶] به خدا نزدیک است، به بهشت نزدیک است، به مردم هم نزدیک است.

Sadighi-13970208-Hoze-ThaqalainSite (5)

رسیدگی به حال مستمندان

 «أَطْعِمُوا الطَّعَامَ»[۱۷]. إن‌شاءالله بزرگ می‌شوید در اقتصاد کشور پویا می‌شوید، رونق اقتصادی برای کشور شما بچّه‌های سالم ایجاد می‌کنید، جیب شما هم پر می‌شود. آن وقتی که وضع شما خوب می‌شود، این گرفتارها را فراموش نکنید. الآن هم در مدرسه‌ی شما بعضی‌ها مشکل دارند، ببینید چه کمکی می‌توانید بکنید. «أَطْعِمُوا الطَّعَامَ» پول دادن، احسان کردن یک مسئله است، طعام دادن شکم گرسنه را سیر بکنید، نگذارید کسی گرسنه بماند. «أَطْعِمُوا الطَّعَامَ» کسی به آقای بهجت مراجعه کرده بود می‌گفت: آقا مشکل دارم دعای من مستجاب نمی‌شود. هر کجا رفتیم گره ما باز نشد. آقای بهجت فرموده بودند: غذا درست بکن و به چند نفر از بیچاره‌ها غذا بده، اطعام بکن. پرسیده بود: آقا پول آن را بدهم؟ گفته بود: نه، شکم گرسنه‌ای را سیر بکن، غذا بده. در کرج یکی از فامیل‌های ما بچّه‌ی نوزاد ایشان را در دستگاه بردند معلوم نبود دکترها خوشبین نبودند. یک سیّدی به او گفته بود که: غذا درست بکن به ۴۰ نفر اطعام بکن، مشکل تو حل می‌شود. اطعام کرد بچّه‌ای که دکترها به او امید نداشتند خدا او را برگرداندند. به فکر معیشت مردم باشیم از اوّل در ذهن شما این آرزوها باشد. خدایا من به جایی برسم بتوانم کاری بکنم، گرسنه‌ای در مملکت من نباشد. «أَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَ أَطِیبُوا الْکَلَامَ» طیب کلام. خوش سخن باشید. خوش حرف باشید خوش محضر باشید.

 

 «و اقیموا باللیل» «وَ النَّاسُ نِیَامٌ» آرزوی نماز شب را هم داشته باشید. حضرت علیّ اکبر دارای این صفات بود. بعضی‌ها نقل کردند آن وقت که این نور افکن‌ها نبود سردرب خانه‌ی خود، آن‌جا یک جایی درست کرده بود، آتش روشن می‌کرد این‌ها که در تاریکی شب اگر راه گم کردند بدانند این‌جا یک پناهگاهی است، همیشه هم غذا و مضیف خانه‌ی او آماده بود، از گرسنه‌ها پذیرایی می‌کرد. حضرت علیّ اکبر از نظر جاذبه‌ی اخلاقی همان جاذبه‌ی پیغمبر خدا را داشت. حضرت علیّ اکبر اهل تهجّد بود، شب زنده‌دار بود. حضرت علیّ اکبر عاشق بود، عاشق خدا بود، دل به خدا داده بود، خدا هم دل او را نگه داشته بود. دیگر کسی دیگر نمی‌توانست این دل را ببرد. چون صاحب دل او خدا بود. پس حضرت علیّ اکبر سلام خدا بر او هم ظاهر او را زیبا بود، هم اخلاق او ملکات او زیبا بود و هم خوش مجلس بود، زیبا حرف می‌زند. إن‌شاءالله زیبا زندگی بکنید، زیبا حرف بزنید از ابتدا تا آخر این پاکی، این صداقت را برای خود نگه بدارید.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی سجده، آیه ۷٫

[۳]– سوره‌ی طه، آیه ۵۰٫

[۴]– سوره‌ی سجده، آیه ۷٫

[۵]– سوره‌ی رعد، آیه ۱۶ و ۶۲٫

[۶]– سوره‌ی قمر، آیه ۵۰٫

[۷]– سوره‌ی سجده، آیه ۷٫

[۸]– جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۱۸۵٫

[۹]– مثیر الأحزان، ص ۴٫

[۱۰]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۹۱٫

[۱۱]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۹۱٫

[۱۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۵، ص ۴۳٫

[۱۳]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۶۸٫

[۱۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۵، ص ۴۳٫

[۱۵]– وسائل الشیعه، ج ‏۲۴، ص ۲۸۸٫

[۱۶]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۴، ص ۴۰٫

[۱۷]– وسائل الشیعه، ج ‏۲۴، ص ۲۸۸٫