جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱:۳۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ نُصْرَتَهُ وَ رِضاهُ وَ رأَفَتَهُ وَ دُعَائَهُ وَ خَیْرَهُ».
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۲]
نجات عالم به دست امام حسین علیه السّلام
الم و فقیه ما این است که: ما هر چه داریم از محرّم و صفر داریم. برای یک کسی که علاقه به نجات دارد، زمینهی اتّصال به کشتی نجات در این دو ماه بیشتر و بهتر از ایام دیگر است و اینکه نجات عالم به دست امام حسین علیه السّلام است، امری است که میشود با تأمّل به آن رسید و شاید رمز گفتار نورانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرمودند: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»[۳] و اینکه حضرت صاحب ارواحنا فداه وقتی تشریف میآورند جلوه میکنند طلوع میکنند و در اوّلین قدم ظهور خود خود را معرّفی میکنند به امام حسین علیه السّلام معرّفی میکند ألا یا اهل العالم من پسر حسینی هستیم که… هم شهادت ایشان را میگوید و هم تحمّل عطش ایشان را میگوید و همینطور بر حسب روایت رأیت حضرت صاحب ارواحنا فداه یا لثارت الحسین است و این تعبیری که در زیارت عرشی عاشورا آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ» این هم باز جزء مؤیّدات این مطلب است. امّا عمده یک جذب و انجذابی است که حاصل بشود.
بصیرت لازمهی هدایت
این آیهی کریمه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۴] خیلی دلپذیر است و فهم آن سهل است، مخاطب مؤمن است. خدای متعال با غیر مؤمن سر و کاری ندارد، خریدار مؤمن است. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ»[۵] خدا با مؤمن معامله میکند. هدایت او هم برای مؤمن است. زیرا که «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۶] پیغمبر برای همهی عالم رحمه للعالمین است و قرآن او هم «هُدىً لِلنَّاسِ» است ولی خدا میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً»[۷] «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ»[۸] این هدایت که مثل خورشید بر عالم تابیده است، این هدایت بصیرت میخواهد «لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ»[۹] کوری بصر کوری نیست، کوری بصیرت کوری است. اشخاصی بودند که در تمام دورهی حکومت پیغمبر خدا صلوات الله علیه تعلیم و ارشاد و تربیت رسول اکرم با پیغمبر از نظر ظاهر همراه بودند. پای منبر پیغمبر صلوات الله علیه مستمراً حضور داشتند. در اعزام به جبهه هم همراه رزمندگان بودند. چه آنهایی که در ظاهر بودند و برحسب شواهد تاریخی فقط به عنوان اینکه ما رزمنده هستیم بودند ولی نه در هیچ جنگی مشرکی به دست آنها به درک واصل شده است و نه در هیچ جنگی آسیبی بر آنها وارد شده است. فقط حضور داشتند. هر وقت هم کار سخت میشد، پا به فرار میگذاشتند. هم در جنگ احد فرار کردند و پیغمبر را تنها گذاشتند در میان دشمن رها کردند و فرار کردند. هم در جنگ حنین اینطور بود. بعضیها از ابتدا به خاطر مصالح دنیوی با پیغمبر صلوات الله علیه تظاهر به همراهی کردند. ظاهراً در نماز جماعتها حضور داشتند، پای منبرها حضور داشتند. در جبههها هم اسم آنها در لیست رزمندهها میآمد.
بعضیها هم نه یک مقدار قدم بالاتر بود، عرقی داشتند، غیرتی داشتند، عرضهای داشتند. در جنگها خط شکن بودند. مثل زبیر که همراه حضرت امیر علیه السّلام از رفتن به سقیفه استنکاف داشت. در خانهی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیر المؤمنین علیه السّلام دفاع کرد و شمشیر او شکسته شد امّا در حقیقت وجودی سنخیّتی نبود. آن چیزی که ما را با نورانیان همراه میکند، آن سنخیّت است. جذب و انجذاب باید تجانسی باشد تا انسان مجذوب یک کانون جذّابی قرار بگیرد. مغناطیس جنس خود را جذب میکند، فلز را جذب میکند، همه چیز را جذب نمیکند.
مغناطیس هدایت انبیاء علیهم السّلام هم همینطور است. آنها سفرهی هدایت را برای همه باز کردند، هیچ کسی هم مجبور نبوده است. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»[۱۰] ولی «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ»[۱۱] هیچ چیزی کم نگذاشتند، برای هیچ کسی کم نگذاشتند. هم اعجاز آنها را همه میفهمند. ابوجهل هم اعجاز پیغمبر را دیده بود، ابو لهب هم اعجاز پیغمبر را دیده بود. اعجاز پیغمبر سرّی نبود. چه اعجازهای حسّی ایشان و چه اعجاز علمی و ابعاد دیگری که در اعجازهای پیغمبر خدا وجود دارد. از نظر دلسوزی هم وجود نازنین پیغمبر خدا در اوج دلسوزی بودند «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً»[۱۲] این حقیقت عاطفهی پیغمبر نسبت به نجات عموم بشر برای کفّار، برای منافقین؛ وجود نازنین پیغمبر خدا صلوات الله علیه با همهی وجود خود اهتمام داشتند که اینها را هم با خدا آشتی بدهند، با خدا آشنا بکنند.
توصیه به تقوا و داشتن ولایت در قرآن کریم
امّا ملاحظه میفرمایید قرآن کریم آیاتی که دارد هم مسئلهی ضیق مطرح است، «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»[۱۳] هم مسئلهی رین مطرح است. «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ … * کَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»[۱۴] هم مسئلهی طبع مطرح است. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»[۱۵] و هم مسئلهی ختم مطرح است. «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»[۱۶] و یک عنوان کلّی هم دارد که «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ حِجاباً مَسْتُوراً»[۱۷] این آیهی کریمه با توجّه به این موانعی که میبینید توصیه به تقوا میکند. «أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۸] که اگر شما واقعاً پرهیز از افکار پلید، تمایلات پلید، افعال آلوده و نجس نداشته باشید این «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» شما، خواهد لرزید، این واقع نخواهد شد. باید تقوا داشت ولی تقوا شرط لازم است، شرط کافی نیست. وقتی متّقی شدید باید زیر پرچم باشید، باید تحت سرپرستی باشید، باید در پناه زندگی بکنید، باید در کشتی مستقر بشوید و الّا تقوا به تنهایی کسی را حفاظت نکرده است. تقوا مجوّز باریابی به حریم پاکان است امّا «کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ» بودن با صادقین تقوای شما را بیمه میکند. اگر تقوا نداشتید، بار نمییابید، راه پیدا نمیکنید، وصل نمیشوید. تقوا شما را وصل میکند. امّا اگر مراقبت در بودن با آنها نباشد، تقوای شما هم زایل میشود از بین میرود.
اجتناب از مسخ باطن
لذا «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۹] او بر شما ولایت دارد. او بر وجود شما اشراف دارد، احاطه دارد، نفوذ دارد. باید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ»[۲۰] دل به او بدهید، تقوا داشته باشید. ولی اگر پرچم را قبول نداشته باشید، پرچمدار نداشته باشید، خدا به شما نور نمیدهد. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» این «وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ»[۲۱] مراتبی دارد. مرتبهی اوّل آن این است که مواظب باشید جنس شما خراب نشود. طینت شما تغییر نکند. گرفتار مسخ باطنی نشوید. انسان بمانید تا ارتباط شما با انسان کامل توجیه داشته باشد. حیوان و انسان مناسبتی ندارند. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ»[۲۲] این کتاب هدایتی برای ناس است. ناس همان متّقین هستند، غیر متّقین مردم نیست، آدم نیست. موجود باطنی او یک موجود دیگری است که در قیامت مشخّص میشود. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَت»[۲۳] اینها کسانی هستند که اینجا بهرهای برای انسانیّت نبردند، اصلاً سنخیّتی پیدا نکردند.
شرط جذب از طریق ائمّه معصومین علیهم السّلام
لذا مراقبت بر سلامت طینت، فطرت، جبلّت و امور باطنی شرط بودن با اینها است. اگر سنخیّت بود، شما نخواهید هم به سراغ شما میآیند. اگر گوهری در وجود شما باشد، ولو اینکه احیاناً گرفتاریهای عملی داشته باشید. «أَنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ»[۲۴] چه بسیار آدمهایی که در اثر غفلت کارهایی میکنند که در شأن یک مؤمن نیست، در شأن یک موالی نیست امّا این کارها سطحی است. عمق وجود او یک چیز دیگری است، این به گناه خود راضی نیست، از خود، راضی نیست. این اهل استغفار است، اهل توبه است. از کارهای بد خود ناراحت است. گاهی هم شکوه میکند: خدایا از دست خود عاجز هستم. گاهی هم از دست خود مینالد، گریه میکند. خدایا زورم به خودم نرسید. از خدا طلب ترحّم میکند. ذات این، جنس گوهر او تغییر نکرده است، عوارضی است که محیط بر او تحمیل میکند. رفیق بر او تحمیل میکند. جاذبههای غریزی بر او تحمیل میکند امّا گوهر او سالم است. حضرات معصومین علیهم السّلام یک چنین آدمهایی را جذب میکنند. آدم خط را گم نکند، از خط خارج نشود، در خط رکود پیدا بکند یا طوفانهایی او را به عقب براند، ده قدم رفته است یک قدم ارتجاع کرده است یا یک قدم رفته است ده قدم ارتجاع پیدا کرده است ولی در خط است. صعود این گرفتار رکود شده است یا صعود او گرفتار رجعت شده است. تا در خط است، امید نجات برای او است. ولی وای به حال آن روزی که از خط خارج بشود. اگر از جاذبه خارج شد، از دایرهی جذبهی ولایت مطرود شد، شیطان میشود. اصلاً وجود او شیطنت پیدا میکند، آن وقت دیگر میگویند: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینِ»[۲۵] ملعون میشود.
اهمّیّت تعظیم شعائر الهی
یکی از زمینههایی که انسان از محدودهی جذبهی ولایت بیرون میشود و جزء مطرودین و ملعونین واقع میشود، مسئلهی ظلم است. «لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ»[۲۶] «فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ» که لعنت بر ظالمین. ایذاء پیغمبر، ایذاء اولیای الهی از همین قبیل است. لذا خود این زیارت عاشورا کلاس خودسازی است. علاوه بر اینکه زیارت لازمهی اجرای دستور خدا است. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»[۲۷] یکی از جلوههای روشن مؤدّت، زیارت ائمّه، زیارت امامزادهها و زیارت پیروان اینها است. جلوهی محبّت است. ظهور محبّت است. امّا علاوه بر اینکه ما به آیه عمل میکنیم، میخواهیم بگوییم شما را دوست داریم، نمیگذاریم آوازهی شما کم رنگ بشود، نمیگذاریم بازار محبّت شما کساد بشود. نمیگذاریم تلّقی بشود که شما طرفدار نشوید. هر کسی که ما داریم و همه چیز ما برای شما است. ما شما را رونق میدهیم و علاوه بر اینکه این جلوهی عبودیّت حق تعالی است، احترام به عبد خدا، احترام به خود خدا است، تعظیم شعائر الهی است. «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»[۲۸] این شعائر به قدری مهم است که اگر یک روزی بساط کعبه تعطیل بشود و کسی به آنجا اقبال نداشته باشد -بر حسب روایات- خدا عذاب نازل میکند و بر حکومت دینی لازم است اگر فقر مانع است یا موانعی وجود دارد که کعبه گرفتار کساد و رکود میشود، حکومت باید عدّهای را بسیج بکند و به آنجا بفرستد. این جزء وظایف فقهی حکومتها است. ریشهی این تعظیم شعائر، پر رونق نگه داشتن جوّ توحید، جوّ عبودیّت پروردگار متعال، آن تقوایی است که در دل است. صرف نظر از اینکه با همین چیزها دین محفوظ مانده است، جلال اسلام، شکوه مسلمین در این امور تأمین میشود.
زیارت نامهها بهترین تغذیهی روح
زیارت نامهها هم بعد معرفتی دارد. اسراری، رموزی، حقایقی در این زیارت نامهها و دعاها وجود دارد که جای دیگر پیدا نمیشود و هم برای سالک بهترین تغذیهی روح است، بهترین توشهی راه است. این زیارت عاشورا که إنشاءالله دوستان عزیزان ما از عاشورا شروع کردند، بعضیها هم دوام دارند کسی هم شروع نکرده است از حالا شروع بکند، یک چله زیارت عاشورا را داشته باشید، امام زمان خشنود میشود. هر روز به امام حسین علیه السّلام میکنید در مراتب مختلفی که با هر زیارتی ارتقا پیدا میکنید.
عظمت زیارت امام حسین علیه السّلام
اینکه شبهای جمعه بر حسب روایتی که در کامل الزیاره است، خدا امام حسین علیه السّلام را زیارت میکند. خیلی حیرت آور است. علاوه بر اینکه همهی انبیاء احساس نیاز کردند تا سر سفرهی امام حسین علیه السّلام بیایند و پذیرایی بشوند و از پروردگار عزیز اذن گرفتند، خدا هم به آنها اذن داد. این اذن گرفتن از خدا برای زیارت امام حسین علیه السّلام نشان میدهد که حرم امام حسین علیه السّلام خانهی اسرار الهی است، باید از صاحبخانه اذن حاصل کرد. ملائکه نیامدند از بارگاه امام حسین علیه السّلام به امام حسین علیه السّلام بگویند: به ما اذن بده. از خدا اذن گرفتند؛ کما اینکه خود ما در حرم ائمّه علیهم السّلام اوّل میگوییم: «بِإِذْنِ اللَّهِ» و بعد میگوییم: «باذن رسوله» اوّل از خدا اذن میگیریم. اینجا حرم خدا است، اینجا بارگاه حق تعالی است. اینجا خانهی حق است، اینجا جلوهی حقیقت است. همهی انبیاء بدون استثناء، تمام انبیاء خود را محتاج دیدند که با امام حسین علیه السّلام وصل بشوند و از صاحبخانه اذن گرفتند. خدا هم به اینها اذن داد که اینها به زیارت امام حسین علیه السّلام نائل بشوند. این در جای خود قابل توجیه است ولی خدا خود، شبهای جمعه امام حسین علیه السّلام را زیارت میکند. هیچ دقّت کردید یعنی چه خدا امام حسین علیه السلام را زیارت میکند؟ خدا تجلّیّاتی دارد، هر چه حجاب شما کم بشود، خدا در شما تجلّی بیشتری خواهد داشت. تجلّی تامّ خدا در وجود امام حسین علیه السّلام است. یا ثار الله هم همین را میگوید و این تجلّی تام استمرار دارد. چون شبهای جمعه دلهای عاشقان عاشقتر میشود، شعلهی عشق گل میکند و مغایرت و اغیار را میسوزاند، خاکستر میکند. وقتی حجابها رفع شد «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»[۲۹] این حجابهای نوری هم، آدم عبادت خود را از خود نبیند. آدم جبهه رفتن خود را از خود نبیند. خدا را مدیون خود نداند. شهدا را مدیون خود نداند. از اینکه او را به جبهه بردند شرمنده بشود. من کجا اینجا کجا؟!
بعضیها وقتی زیارت میروند گویا منّتی است. میگویند: یا امام رضا، یا امام حسین اگر حاجت من برآورده نشد، من دیگر نمیآیم. خیلی ناآگاهی است، خیلی بیمعرفتی است. اگر تو را راه دادند، باید از خجالت آب بشوی تو کجا و اینجا کجا! اینجا جای تو نیست. چطور شده است که کرم اینقدر زیاد بوده است، نوبت به من هم رسیده است، من روسیاه هم میتوانم قدم در بارگاه خدا بگذارم. آنجا که زمین نیست. هم در مورد کعبه داریم که بین رکن و مقام «رَوْضَهٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ» هم در مدینه «بَیْنَ بَیْتِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ»[۳۰] هم حرم امام حسین علیه السّلام «رَوْضَهٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ» هم حرم حضرت ثامن الحجج علیّ بن موسی الرّضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء بین الجبلین «رَوْضَهٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ» اگر کسی با پای دل رفته باشد، زمینی نیست، عرشی شده است. «مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بکربلاء» در یک عبارتی دارد «کَمَنْ زَارَ اللَّهَ» در یک عبارتی دارد «زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ» یعنی از همهی ممکنات…
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم.
نه دیگر اصلاً رفته است از عالم امکان به فنای محض رسیده است. این تجلّی حضرت حق سبحانه و تعالی در حرم امام حسین علیه السّلام زمینهی فنای زائر است. اگر خواستید کوه وجود خود را نیست و نابود بکنید، اثری از شما نباشد، کلام شما خدا باشد، نگاه شما خدا باشد، همهی امور شما رنگ خدا بگیرد و بوی خدا بدهد، یک شب جمعهای با امام حسین علیه السّلام باشید. امّا اگر بودید، دیگر نمیگذارند برگردید. همان جا کربلایی میشوید، هر کجا هم بروید، خود شما کربلا میشوید. شما بوی امام حسین علیه السّلام خواهید داد.
این است که در زیارت عرشی عاشورا ما چند تا خواسته داریم یکی از آنها این است که «أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ» میخواهم با شما باشم. میخواهم از شما جدا نشوم، میخواهم من را از خود دور نکنید. میخواهم نگاه خود را از من برندارید. میخواهم زشت نباشم، نجس نباشم که از چشم شما بیفتم. میخواهم مرعوب و محبوب شما باشم. میخواهم من شما را ببینم، شما هم من را ببینید. «مَتَى تَرَانَا وَ نَرَاکَ»[۳۱] زیارت عاشورا یک طوری است آدم وقتی با معرفت بخواند با توسّل بخواند از خودشان بخواهد که با زبان خدا بخواند. کلام الله است دیگر مثل قرآن کریم است. وقتی شما زیارت عاشورا میخوانید، شما بلند گوی خدا هستید گوینده خدا است و الّا اگر آنطور نبود، شما چه حقّی داشتید بگویید: «عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ» تو چه کسی هستی که سلام خدا را از خدا بگیری، تو بین امام حسین و خدا واسطه بشوی. این کلام الله است، شما بلندگوی خدا هستید آنجا دیگر خودی نداری؛ چون خودی نداری میتوانی پیک خدا برای امام حسین علیه السّلام باشی. نقش هد هد را داشته باشی، تو هم یک چیزی آورده باشی. تو هم یک کلافی عرضه کرده باشی، تو هم یک ران ملخی به بارگاه سلیمان خود تقدیم داشته باشی.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۳]– کامل الزیارات، ص ۵۲٫
[۴]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۵]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۶]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۴٫
[۷]– سورهی آل عمران، آیه ۱۶۴٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۹]– سورهی حج، آیه ۴۶٫
[۱۰]– سورهی انسان، آیه ۳٫
[۱۱]– سورهی انفال، آیه ۴۲٫
[۱۲]– سورهی کهف، آیه ۶٫
[۱۳]– سورهی صف، آیه ۵٫
[۱۴]– سورهی مطففین، آیات ۱۴ و ۱۵٫
[۱۵]– سورهی توبه، آیه ۹۳٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۷٫
[۱۷]– سورهی اسراء، آیه ۴۵٫
[۱۸]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۱۹]– سورهی احزاب، آیه ۶٫
[۲۰]– سورهی حدید، آیه ۲۸٫
[۲۱]– سورهی توبه، آیه ۱۱۹٫
[۲۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۲۳]– سورهی تکویر، آیه ۵٫
[۲۴]– الأمالی (للطوسی)، ص ۴۱۱٫
[۲۵]– سورهی ص، آیات ۷۷ و ۷۸٫
[۲۶]– سورهی اعراف، آیه ۴۴٫
[۲۷]– سورهی شوری، آیه ۲۳٫
[۲۸]– سورهی حج، آیه ۳۲٫
[۲۹]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۶۸۷٫
[۳۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۴، ص ۵۵۴٫
[۳۱]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۳۰۷٫
پاسخ دهید