جلسه درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۱:۰۰ تا ۱۲:۰۰ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- رجب؛ ماه پیوند بندگان با معبود
- جایگاه بندهی مطیع نزد خدای متعال
- مداومت بر اسماء الهی و برقراری ارتباط با خداوند
- احوالات آیت الله انصاری همدانی؛ فقیه و عارف معاصر شیعه
- دعوت به همنشینی و انس با خدا
- سلام الهی؛ نقطهی نهایی نعمتهای بهشتی
- دل بریدن از غیر و پیوستن به حق
- دیدار آیت الله محمّد تقی آملی با حضرت صاحب الزّمان (علیه السّلام)
- وصل شدن به انوار مقدّسه برای رسیدن به حضرت حق
- هوای نفس، مانع بزرگ خود سازی
- دعاهای ماه رجب
- عنایت ویژهی خدا به روزه داران ماه رجب
- شب زنده داری در ماه رجب
- فضیلت استغفار در ماه رجب
- طلب مغفرت باید از اعماق وجود باشد نه لقلقهی زبانی!
- استغفار با معرفت انسان را رنگ خدا میکند
- فضیلت خواندن سورهی توحید در ماه رجب
- «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» ذکر توحیدی و خفی
- کبر و نخوت در سیر الی الله
- حقیقت امامت در وجود امام جواد و امام هادی (علیهم السّلام)
- اعطای مقام امامت در کودکی به امام جواد (علیه السّلام)
- محبّت و علاقه شدید امام جواد (علیه السّلام) به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- علاقهی زیاد امام رضا (علیه السّلام) به امام جواد (علیه السّلام)
- ناراحتی امام جواد از ظلم بر حضرت فاطمه (سلام الله علیه)
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهِ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا حَبِیبَنَا شَفِیع ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ اللَّعْنَ عَلِیِّ أعدائِهِم أَجْمَعِینَ».
رجب؛ ماه پیوند بندگان با معبود
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرْب طوبی لَکم»[۲] خدای متعال شب تا صبح به ملک داعی این خوش آمد و این بشارت و این مژده را میدهد که «طُوبَى لِلذَّاکِرِینَ طُوبَى لِلطَّائِعِینَ … أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی (ذکرنی) مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی … مَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ من استغفرنی غفرته وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی فَمَنِ اعْتَصَمَ (من تمسّک) بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ»[۳] خوشا به حال نشستگان سر سفرهی رجب، کنار چشمهی رجب و جرعه نوشان این کوثر عظیم محبّت حق تعالی.
بنای ماه رجب بر تصفیهی دل با مهر و محبّت حق تعالی است. اصلاً سبک پیام خدا و بالاتر از پیام خدا خطاب خدا به بندگان خود همین است. نمیگوید من به شما بهشت میدهم، میگوید من با شما مأنوس میشود، با شما جلیس میشوم، با شما مینشینم. «جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی» دل شما پیش من باشد من با شما هستم، با شما نشستم، دوست شما هستم. بنده نوازی خدای متعال در این ماه موج برداشته است که محشر است! با چه زبانی با بندهی خود صحبت میکند؟ «جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی».
جایگاه بندهی مطیع نزد خدای متعال
از این بالاتر حیف دل ما محجوب است. وگرنه آنچه برای همّام پیش آمد، حضرت امیر آن سلسله سخنان را در اوصاف متّقین که بیان کردند «فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَه»[۴] صیحه کشید و مرد. حضرت فرمودند: من میدانستم که چنین میشود. آدم روح لطیفی داشته باشد این حرفها او را ذوب میکند. خدا میگوید: من مطیع کسی هستم که مطیع من باشد. خدا میگوید، من اطاعت میکنم! خیلی عجیب است. بنده را به کجا برده است؟! چه حسابی به این موجود ضعیف باز کرده است؟ وادی محبّت چه میکند، گدا را شاه میکند، ما را خدا میکند. «وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی» مسئلهای نیست که خدا در خدایی خود کوچکی میکند، تو را بالا برده است، تو خود او شدهای. «وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی».
مداومت بر اسماء الهی و برقراری ارتباط با خداوند
حالا که دیگر ندار شدیم و آمدی و من با تو نشستم، تو من هستی و من تو هستم، «من دَعَانِی … أَجَبْتُهُ» با من حرف بزن. «إطالَهُ الکَلام مَعَ المَحبُوب»[۵] با من سخن بگو، من میخواهم بشنوم. چرا با من حرف نمیزنی؟ این غیر از خواستن و درخواست است.
دعای جوش کبیر و دعای مشلول را بخوان. اسماء الهی را بخوان و لذّت ببر. من را با اسمهای مختلف صدا کن. «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»[۶] چه اسمهای قشنگی دارد. چرا خود را به این دریای جمال و این بحر جلال نمیاندازید و در این دریا شنا نمیکنید؟ «مَنْ دَعَانِی»[۷] شما با هر اسمی با من کار داشته باشید. بگو «یا لطیف»، «یا حبیب»، «یا محبوب القلوب»، «یا انیس»، «یا رحیم»، «یا غفّار»، «یا ستّار». آقای بهجت گاهی در جمع نگاه میکردند و میگفتند: «یا ستّار». وصل بودند و میجوشیدند. آقای بهاء الدّینی فراوان میگفت: «یا کریم». تکیه کلام او بود. «فَمَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ».
احوالات آیت الله انصاری همدانی؛ فقیه و عارف معاصر شیعه
مرحوم آقای انصاری همدانی (اعلی الله مقامه) که جزء اعجوبهها است، استاد او مستقیماً خدا بوده است. بزرگان ما مانند مرحوم آیت الله خوشوقت اعجاب میکردند. در عظمت او کسی نیست که دیده باشد و اعجاب کند. حتّی مرحوم آقای قاضی که ندیده بود گفته بود که معلّم او خدا است. درس اخلاق او فرازهایی از دعای جوشن کبیر بوده است. نه اینکه توضیح میداد، در جلسات آنها فرازی از دعای جوشن کبیر خوانده میشدند و دلها آب میشدند. خود ایشان هم حال سجده داشتند و در حال خود بودند. ولی اینهایی که آنجا رفته بودند سر سفرهی دعای جوشن کبیر…
آقا شیخ فضل الله که اخیراً در اربعین امام حسین که به کربلا رفت و از دوستان ما بود گفت: ایشان به ما گفتند که من میروم و دیگر نمیآیم. رفت و دیگر نیامد. آدم عجیبی بود. گفتند: خواب ایشان را دیدم و از جریان جان دادن و حضور عزرائیل… که او گفته بود ما به برکت خواندن دعای جوشن کبیر اصلاً اینها را ندیدم. جبرئیل آمد، ملائکه الله آمدند. ما اصلاً نفهمیدیم جان دادن یعنی چه!
دعوت به همنشینی و انس با خدا
«فَمَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ». چرا او را صدا نمیزنید؟ مگر کسی را ندارید؟ مگر صاحب ندارید؟ مگر دل شما ول است. این گفتن «یا الله»، «یا رب»، «یا قریب» این گفتن ما مانند صدا زدن مادر است، بچّه را بیدار میکند. این دل طفل ما با این چیزها بیدار میشود، آرام آرام مادر خود را میشناسد. ربوبیّت حق تعالی، صفات خدا مادری کرده است، او ربّ ما است. او ما را بزرگ کرده است، ما بزرگ شدهی خود او هستیم. او ربّ است و ما مربوب هستیم «فَمَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ». صدای من را نمیخواهی بشنوی. تو بگو و من هم جواب میدهم. برای ما افسانه است، ولی امیر المؤمنین میگوید: «نَاجَاهُمْ فِی قُلُوبِهِم»[۸] گروهی هستند که خدا در دل آنها با آنها مناجات میکند، نه اینکه اینها با خدا مناجات کنند. خدای متعال مرتّب با اینها حرف میزند. در گوش آنها راز میگوید. خدا خود بر قلب پیغمبر قرآن را قرائت میکرد. این راز الهی را در دل او گذاشت و با صدا هم میخواند. خدا قرائت میکرد! حضرت موسی مگر نشنید: یا موسی «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»[۹]، صدای حق را شنید.
سلام الهی؛ نقطهی نهایی نعمتهای بهشتی
نمیخواهید بهشتی شوید؟ در آنجا خدا با ما حرف بزند «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[۱۰]، یس قلب قرآن است، کسی به قلب وصل شود به همه جا وصل میشود. با قلب قرآن وصل شدند. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» این سلام الهی جلوهی رحیمیّت خدا است. «مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ» ربوبیّت حق در این سلام هم جمال الهی است و هم رحیمیّت خدا است و انسان بهشتی به این صفات میرسد و این صفات را مییابد و سلامتی را در بستر این صفات از جانب خدا دریافت میکند. خدا به بندهی خود سلام میکند. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ»[۱۱]، «سَلامٌ عَلى إِبْراهیمَ»[۱۲] این سلامهایی که در قرآن کریم خدا به تک، تک انبیاء نثار میکند. آنجا میگویند: «سلامٌ علی عبدالله»، «سلامٌ علی حسن». خود خدا میگوید. «مَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ».[۱۳]
از یک سو عطش تقاضا است و از سوی دیگر افاضه است، جان دادن است، سیراب کردن است. امّا به یک جایی میرسد که دیگر این و آن ندارد، عشق و عاشق و معشوق یکی میشود. ذکر و ذاکر و مذکور یکی میشود. دیگر آنجا او سلام میکند. اینها را داشته باشید، تصوّر اینها هم خوب است. اینها را انکار نکنید. اشخاصی بودند که با خدا حرف میزدند و خدا هم با اینها حرف میزد «مَنْ دَعَانِی … أَجَبْتُهُ».
دل بریدن از غیر و پیوستن به حق
حالا که ماه، ماه انس و محبّت است، ماه خلوت با دوست است، این خلوت حاصل نمیشود مگر اینکه از دیگران ببریم. تا انسان قطع نکند وصل نمیشود. تا تخلیه نکنید تجزیه نمیشود، تهویه نمیشود. اوّل باید گسستن از اغیار باشد، قدم دوم پیوستن به یار است. این وسیله میخواهد. ظرفیّت ما کم است، او با ما است ولی ما نمیتوانیم با او باشیم، تحمّل آن را نداریم.
دیدار آیت الله محمّد تقی آملی با حضرت صاحب الزّمان (علیه السّلام)
میگویند بار اوّلی که مرحوم آیت حق، آقا شیخ محمّد تقی آملی (اعلی الله مقامه الشّریف) از استاد بزرگ خود جمال السّالکین آقا میرزا علی قاضی نسخهای برای تشرّف به حضور امام زمان (صلوات الله علیه) دریافت کرده بودند و میخواستند با آن نسخه آشنایی حسّی به وجود نازنین امام عصر پیدا کن -حضرت را از دور دیده بود- هر چه حضرت نزدیکتر میآمدند به ایشان فشار میآمد. به قدری فشار سنگین میشود که داد میزند و قسم میدهد آقا جان جلو نیا، نمیتوانم.
وصل شدن به انوار مقدّسه برای رسیدن به حضرت حق
خدا با ما است، امام زمان با ما است ولی ما در آن حد نیستیم که او با ما حرف بزند. لذا میفرماید: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ»[۱۴] با وسیله بیایید. تجلّی این وسیله در دعای ماه رجب بیشتر از جاهای دیگر است. همین دعای «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلَاهُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ»[۱۵] در آنجا ائمّه را خوب معرّفی کرده است.
یکی از خصوصیّاتی که در این دعا برای حضرات وسائل مطرح شده است «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک» خدا هر چه دارد صاحب امروز امام محمّد تقی هم دارد. هر چه خدا دارد به اینها هم داده است. ولی «إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک» وقتی عباد شد، «العَبد وَ ما فی یَدِهِ لِمولاه»[۱۶] عبد مالک نمیشود، اینها همیشه ندار هستند. چون همیشه ندارند همیشه خدا را دارند. همیشه وابسته هستند، همیشه وصل هستند. «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک … بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ»[۱۷] خیلی دعای جانانهای است، بخوانید. این دعا وسیله را برای ما تبیین کرده است که ما باید با اینها به او وصل شویم، وگرنه ما آن ظرفیّت را نداریم. آنجا عقاب پر بریزد…، آنجا که شخصیّتی مانند آقا شیخ محمّد تقی آملی در برابر استادی مثل جمال السّالکین آقا میرزا علی قاضی مسیر توحید را دارد طی میکند، ولی وقتی برای اوّلین بار میخواهد با حضرت ارتباط مستقیم مشابهای را برقرار کند نالهی او بلند میشود و با قسم از حضرت درخواست میکند که آقا جان ملاحظهی من را بکنید.
هوای نفس، مانع بزرگ خود سازی
آن وقت خدا چطور؟ «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»[۱۸] کوه متلاشی شد، از کوه بودن کوه چیزی نماند، پودر شد. خدا میخواهد یک نگاه کند انسان را پودر میکند. ای کاش پودرمان کند، اگر ما پودر شویم او میشود. ما نباشیم او است. تا ما هستیم حجاب است، باید ما نباشیم. روی اینها دقّت کنیم، بدانیم که میتوانیم خود را برداریم. «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاه»[۱۹] ما همین هواها هستیم. آدم بتواند هوا را بردارد خود را برداشته است. همهی ما به هوا هستیم، پای ما به جایی بند نیست، هوا هستیم و یک بهانه هستیم. از خیالی نامشان و جنگشان… همه چیز خیال است، شهرت خیال است، همه هوا است. میگویند این خیلی ملّا شده است! چیزی نیست، هوا همینطور او را بزرگ کرده است و دارد خدایی میکند. چند چیز بلد است و دیگر کسی را قبول ندارد، حریم گرفته است و صاحب جلال شده است. همه هوا است. رنگ ننگ میآورد، گاهی به ما هم از این رنگها میزنند. این عناوین آیت الله و دانشمند و مخلص و اینها همه برای امثال من سمّ مهلک است، خاک بر سری به تمام معنا است. خوشا به حال آنهایی که… آن را که خبر شد خبری باز نیامد. پیش خدای خود مشغول هستند ولی اینجا کسی اینها را نمیشناسد.
دعاهای ماه رجب
در دعای ماه رجب که از ناحیهی مقدسّه آمده است خیلی مهم است که این وسایل را به ما نشان داده است. یکی دعای «یَا ذَا الْمِنَّهِ السَّابِقَهِ»[۲۰] که این جعفر دهّان و روّاسی این را شنیدند و کرامت حضرت در ذهن اینها نقش پیدا کرد و نقل کردند. در مسجد صعصعه با خود حضرت هم صحبت کردند. این را در اقبال ببینید شأن نزول آن انسان را بیچاره میکند.
یکی هم این دعایی است که مربوط به حضرت جواد و آقا زادهی ایشان است. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَب»[۲۱] ماه، ماه سیر الی الله. ماه سفر از خود تا خدا است. از خود سفر کنید، از خانهی خودیّت بیرون بیایید و در راه بیفتید.
عنایت ویژهی خدا به روزه داران ماه رجب
برای این سیر در لحظه به لحظهی ماه رجب برنامه است، خطوطی را قرار دادند که ما از این خطوط برسیم، یکی روزه است. روزهی ماه رجب جای آقای… خالی است که در سالهای قبل… نمیدانم الآن هم این صفا را دارید یا نه، ولی اگر ندارید آن را برقرار کنید همه با هم به سوی خدا بروید. حیف است که شما طلبهها از این سفرهی الهی محروم شوید. وقتی در قیامت ندا میآید «أَیْنَ الرَّجَبِیُّون»[۲۲] گروهی با وجوه مضیئه که چهرهها میدرخشد و با تاجهای مکلّل و مزیّن به یاقوت و دُر که اینها در میان خلایق محشر مانند خورشید طلوع میکنند. بعد گفته میشود اینها چه کسانی هستند؟ جواب میآید که اینها روزه داران رجب هستند. چرا جا بمانیم؟ همدیگر را کمک کنیم. اینها که متأهّل هستند بلند شوند نماز شب را با لحن خوش بخوانند و عیال آنها بلند شود نماز شب بخواند.
شب زنده داری در ماه رجب
خدا منتظر است، شب تا صبح ملک داعی میگوید بیایید سفره آماده است، غذا لذیذ است، خدا برای شما چیده است، بیایید از اینها استفاده کنید و متنعّم شوید. شب تا صبح دارد شما را صدا میکند که چرا خواب هستید؟ یک شب بیدار شوید و دولت بگیرید. دولت قرب میدهند، دولت وصال میدهد، دولت پناه میدهند. میخواهند شما را از این ظلمت، از این ذلّت، از این کدورت، از این کثرت پاک کنند. بروید شما را قبول میکنند، خود آنها شما را میخواهند و در آن روایت لیله الرغائب هم دارد که همهی ملائکه در لیله الرغائب کنار کعبه جمع هستند، دسته جمعی دست به دعا برمیدارند «أَنْ تَغْفِرَ لِصُوَّامِ رَجَبٍ »[۲۳] خدا هم با قاطعیّت به اینها اطمینان میدهد. «فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ فَعَلْت» من خلعت مغفریّت به تن اینها پوشاندم.
فضیلت استغفار در ماه رجب
استغفارها آن استغفاری که میگوید ثواب صد شهید است که تا صد بار میگوییم و بعد به صدقه مختومه میکنیم. «اسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْه»[۲۴] صد مرتبه میگوییم و بعد صدقه میدهیم. در روایت اقبال دارد که اگر این صد مرتبه را به چهارصد مرتبه رساندیم، -در طول رجب- یک بار هم این انجام شود خدای متعال در همان بار اوّل به ملائکه میگوید که بندهی من مالکیّت من را قبول کرد، قبول کرد که ملک من است و من مالک او هستم. من او را بخشیدم. وقتی به چهارصد مرتبه میرسد انسان ارتقاء درجه به مقام شهداء پیدا میکند. گویا صد بار شهید شده است. نور صد شهید را خدا به او داده است.
طلب مغفرت باید از اعماق وجود باشد نه لقلقهی زبانی!
در کنار اینها باید عقل باشد، یعنی به نوعی باید آدم را نابود کند. همینطور که شهید با ریختن خون خود دار و ندار خود را داده است، با دادن خون خود همه چیز خود را داده است، این استغفار باید کار آن گلوله را بکند که دیگر چیزی از ما نماند. یک استغفاری که گویا خدا در ما جلوه کرد. کوه وجود ما پودر شد، مانند بعضی از شهداء که توپ و موشک به آنها میخورد و چیزی از آنها باقی نمیماند. از خیلی از شهدای اربعین حلّه چیزی برنگشت. این استغفار باید آن کار را بکند. «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ»[۲۵] وگرنه معقول نیست که بگوییم خدا با لقلقهی زبان ما را به جایگاه آن کسی که در جبهه رفته است و از زن و فرزند و همه چیز خود گذشته است، از همهی تعلّقات گسسته است برساند. نه، آن چیزی که شهادت را شهادت میکند معرفت و محبّت است.
استغفار با معرفت انسان را رنگ خدا میکند
مگر شهداء در یک درجه هستند؟ شهداء در یک درجه نیستند. وجود نازنین پیغمبر خدا فرمودند: جابر! خدا با همهی بندگانی که وفات میکند در ماوراء حجاب صحبت میکند، امّا با پدر شهید تو مستقیماً. مرحوم حاج شیخ محمّد حسین مفسّر اصفهانی میگویند: وجود نازنین پیغمبر خدا را در خواب دیدم. از شیخ انصاری سؤال کردم تعبیری داشت که خدا او را بخشید؟ تا از آقا شیخ محمّد حسین سؤال کردم. پیغمبر خدا فرمودند: «وَرَدَ عَلَی اللهُ وَ أعطاءُ ما سَئَل» او به خود خدا وارد شد. «وَ أعطاءُ ما سَئَل» هر چه که میخواست در اختیار او بود. این استغفارها باید با معرفت و عالمانه باشد. اکسیر باشد، آدم را از خود پاک کند، آدم نجس است. هر چه غیر خدا است نجس است. خدا ملک القدوس است، انسان باید قداست پیدا کند و قداست او به این است که آیینهی خدا شود، رنگ خدا بگیرد. تا رنگ این دنیا را داریم پلید هستیم. «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»[۲۶] همهی ما داریم، این استغفار باید آن شرک را از ما بگیرد. به چهارصد مرتبه که میرسد درجات شهود و شهادت است که برای انسان تجلّی خدا شود. استغفار هم جزء نسخههای این ماه است، سیر الی الله است، استغفار نسخههای سلوکی است.
فضیلت خواندن سورهی توحید در ماه رجب
خواندن سورهی مبارکهی توحید ده هزار بار، هزار بار، صد بار که در جمعههای این ماه که عشق امیر المؤمنین بود. آن شهیدی که وجود نازنین پیغمبر خدا با ۷۰ تکبیر نماز خواندند. با پای برهنه دنبال جنازهی او میرفتند و زیر تابوت را میگرفتند. به پیغمبر عرض کردند شما برای هیچ شهیدی این کار را نکردید این چه بود؟ فرمودند: ۷۰ صف ملک در نماز او شرکت کردند. برای هر یک از صفوف ملائکه یک تکبیر گفتم. عرض کردند: ویژگی او چه بوده است؟ فرمودند: ذوب در «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» بود، رها نمیکرد. خواب و بیداری مأنوس با «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» بود. مثل خود امیر المؤمنین هم مثل «قُلْ هُوَ اللَّهُ» است. کسی علی را به دل دوست داشته باشد ثلث ایمان را دارد. وقتی به زبان بیاورد دو ثلث ایمان او تأمین میشود. وقتی به عمل بیاید و قنبر علی شود، حامی علی شود، مروّج علی شود… من از علی دم میزنم. هر «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» ثلث قرآن است. «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ»[۲۷] خدایا به ما علی دادی و چه ندادی! اینهایی که علی دارند چه ندارند؟ خدا چه به ما نداده است؟ ما علی داریم. این هم یکی از برنامههای این ماه است.
«لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» ذکر توحیدی و خفی
ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» که وجود نازنین پیغمبر خدا فرمود: «ما قُلتُ أنَا وَ لا مَن قَبلی قَولاً أفضل مِن لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ». «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» هم ذکر خفی است، هم ذکر جلی است. همینطور که نشستید میتوانید، بدون این که کسی متوجّه شود. ذکری است که نیاز به تکان لب ندارد. در داخل دهان میتوانید بگویید. ولی در تمام اذکار حضور لازم است. وقتی بدون حضور باشد حجاب است. حضور لازم است. اینهایی که در برنامههای سیر و سلوک میروند، جزء اوّلین کلاسهای آنها «وَ اجْعَلْ لِسَانِی بِذِکْرِکَ لَهِجاً»[۲۸] لهج یعنی معتاد. آدم عاشق یک کسی است مرتّب از او دم میزند. میخواهد بلند شود میگوید یا صاحب الزّمان، خبری میشنود میگوید یا صاحب الزّمان. دل هر جا باشد زمان را سمت خود میکشد. لذا حضور در ذکر خیلی مهم است. ذکر شریف «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» جزء مراقبات ماه رجب است. امّا بقیّهی موارد آن را خود شما مطالعه کنید.
کبر و نخوت در سیر الی الله
بیش از ده برنامه برای ماه رجب دادند، امّا این دعا یک چیز خاصّی میگوید. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَب»[۲۹] خیر أفعل تفضیل است. یعنی روح آن در میان این برنامهها این است. رمز آن هم این است که دل آدم را ولایت ذوب میکند، جذب میخواهد. تا که ز معشوق نباشد کشش… حالا مدام بگویید «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» خود را بزرگ میکنید، حالا اهل مکاشفه شدید، نیّت خوانی میکنید، دلها را میشکافید. مدام دارید مراد و مرید بازی میکنید. بعضی جاها کبّاده میکشید، خود را نشان میدهد، مشت مردم را باز میکنید و اسرار آنها را به آنها میگویید. اینکه بالا رفتن نیست، شما سقوط کردید، بنا بود شما نباشید، شما که با این حرفها خیلی بزرگ شدید! قرار شد با این ذکرها خبری از شما نباشد.
بعضی آخوندهای ما خیلی بت هستند، مگر میشود نزدیک اینها شد! ای کاش آخوند نشده بودیم. یک کارگر نه طلبی دارد، نه ادّعایی دارد. نماز شب میخواند و پای صحبت ما مینشیند، گریه میکند، دست ما را میبوسد، امّا ما خیلی طلبکار هستیم! خدا بدهکار ما است، امام حسین بدهکار ما است. چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ بیچاره تو خود گناهکار هستی و در لجن گناه غرق هستی. تو هنوز در طلبگی خود نتوانستی زبان خود را اصلاح کنی، چه توقّعی دارید؟! خیلی روی خود حساب میکنید، خیلی خود را گنده میبینید. آخوندی که داری برای طلبههای خوب خود حرف میزنی خجالت بکش.
حقیقت امامت در وجود امام جواد و امام هادی (علیهم السّلام)
«وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا» دست امام جواد را بگیرید، راه میان بر است. با ذکر و ورد و روزه و ریاضت آدم رشد میکند. زهیر چقدر نماز شب خوانده بود؟ حرّ چند تا از دعاها را حفظ بود؟ چطور شد به یک جایی رسید که امام مقابل قبر حرّ میرسد و میگوید «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی».
«وَ أَتَقَرَّبُ بِهِمَا إِلَیْکَ خَیْرَ الْقُرَب» این مراقبات ماه رجب، این برنامههای ماه رجب همه عالم خود را دارد، ولی آن چیزی که آدم را آدم میکند جذبه است و این جذبه برای امام جواد و امام هادی (علیهم السّلام) است حالا چرا این دو؟ چون نقطهی عطف و جلوهی امامت ابتدا حضرت جواد است و بعد امام هادی و سومین هم آقا جان خود ما است. منتها این چون در ماه شعبان است ذکر نکردیم، جزء مراقبات ماه رجب است.
اعطای مقام امامت در کودکی به امام جواد (علیه السّلام)
خدا در کودکی مقام امامت را به اینها داد تا عالم بفهمد امامت قماش نبوّت است. «إنَّ الله إحتَجَّ بالولایَهِ کَمَا إحتجَّ بالنُّبُوَه» هر دو بزرگوار در کودکی جلوهی خدا بودند. «لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُک»[۳۰] اسماء الهی در وجود اینها بود، مخزن الهی بودند. جوشش صفات خدا و اسماء الهی بودند. امامت یک کسی در سی سالگی یا چهل سالگی بروز میکند. مردم فکر میکنند که در مکتبی از پدر خود یاد گرفته است. امّا یک کسی که پدر او به خراسان رفته است و او اینجا است و کودک است. تازه برای او یک استادی هم معیّن کرده بودند که او را در خط اینها ببرد. به محض اینکه حضرت رضا به مقام شهادت میرسد میآید در این مجالس مینشیند و این دریای بیساحل را میبینند و اگر کسی این عظمت را بشناسد به او دل میدهد و اگر دل داد او را ذوب میکند.
اگر امام جواد یک نگاهی به ما کند، دلشده شویم، بیدل شویم، بسوزد. خام بُدم، پخته شدم، سوختم. آن وقت دیگر ما نیستم، اگر ما نبودیم امام جواد است. آقای بهجت چون خودی نداشت و به گرد فنا داده بود همهی امامها بود. آقای بهجت آیینهی همهی امامها بود. تا ما هستیم هیچ هستیم، امّا وقتی خود ما را از میان بردارند و ما نمیتوانیم، عاجز هستیم، جذبه میخواهد، نگاه میخواهد، نظر میخواهد.
محبّت و علاقه شدید امام جواد (علیه السّلام) به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
همانطور که در تاریخ نقل شده است امام جواد (علیه السّلام) به مادر خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیلی حساسیّت دارند. به مدینه میرفتند نمازهای خود را در خانهی حضرت زهرا میخواندند. مسجد النّبی یک از بزرگترین چهار مسجد ممتاز عالم است، امّا خانهی فاطمه برتر است. یعنی در عمل امام جواد (علیه السّلام) به عنوان یک سند ذکر شده است که «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»[۳۱] شرف کعبه به این است که علی در آنجا قدم گذاشت و در آنجا متولّد شد. شرافت آن خانه با وجود امیر المؤمنین اضافه شده است. آنجایی که فاطمه است، کدام مسجد با آن قابل مقایسه است؟ پیغمبر پشت دیوار فاطمهی خود نماز شب میخواند. محراب تحجّد را ببینید.
علاقهی زیاد امام رضا (علیه السّلام) به امام جواد (علیه السّلام)
آن وقت این آقا زاده کوچک است. امام رضا (علیه السّلام) ۴۷ سال داشت و دارای فرزند نبود. چقدر به خاطر دیر آمدن امام جواد زخم زبان شنید. وقتی امام جواد آمد جان امام رضا بود، پارهی جگر او بود، روح او بود. حضرت هر وقت نگاه میکرد جلوهی خدا بود. اینکه امام حسین به علی اکبر خود گفت: آرام برو «محلاً»، میخواهم یک بار دیگر تو را ببینم. این هیکل ربّانی بود. روضه نمیخوانم اینها معارف است. علی اکبر آیینه خدا بود. امام حسین در وجود علی اکبر خدا را تماشا میکرد.
ناراحتی امام جواد از ظلم بر حضرت فاطمه (سلام الله علیه)
امام رضا هم در وجود جواد خود اسم اعظم میبیند. نگاه میکرد میدید این آقازاده با انگشت سبّابه روی خاک خط و نشان میکشد، رگهای گردن او برجسته میشود، میگوید من اینها را از خاک در میآورم. حضرت رضا (علیه السّلام) وقتی پرسیدند که چرا ناراحت هستید؟ گفتند: به یاد مظلومیّت مادر خود، حضرت زهرا افتادم، صحبت من با قاتلهای مادر من است. حضرت اینجا فرمودند: حقّاً تو شایستهی این منصب هستی. نشان میدهد که لازمهی رسیدن به مقام امامت معرفت الزّهرا است. لذا «کلّ الخیر فی باب فاطمه»، «کلّ الخیر فی باب الزّهرا».
- در مصباح کفعمی آورده است و آیت الله آقای حسن زاده هم در کتاب هزار و یک نکتهی خود آوردند. سند نقل نکردند ولی بالاخره آوردند.
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۵، ص ۳۹۴٫
[۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۵۳۵٫
[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۶٫
[۵]– مجموعه رسائل در شرح احادیثى از کافى، ج ۲، ص ۱۹۷٫
[۶]– سورهی اسراء، آیه ۱۱۰٫
[۷]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۵۳۵٫
[۸]– إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ۱، ص ۵۹٫
[۹]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۱۰]– سورهی یس، آیه ۵۸٫
[۱۱]– سورهی صافات، آیه ۷۹٫
[۱۲]– همان، آیه ۱۰۹٫
[۱۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۷، ص ۵۳۵٫
[۱۴]– سورهی مائده، آیه ۳۵٫
[۱۵]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۳٫
[۱۶]– تفسیر مفاتیح الغیب، ج ۱۰، ص ۵۱٫
[۱۷]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۳٫
[۱۸]– سورهی اعراف، آیه ۱۴۳٫
[۱۹]– من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۵٫
[۲۰]– بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۳۸۷٫
[۲۱]– همان، ج ۹۵، ص ۳۹۴٫
[۲۲]– وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۴۷۹٫
[۲۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۵، ص ۳۹۶٫
[۲۴]– همان، ص ۴۸۴٫
[۲۵]– سورهی اعراف، آیه ۱۴۳٫
[۲۶]– سورهی یوسف، آیه ۱۰۶٫
[۲۷]– الأمالی (للصدوق)، ص ۸۹٫
[۲۸]– زاد المعاد، ص ۶۴٫
[۲۹]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۴٫
[۳۰]– بحار الأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۳٫
[۳۱]– سورهی بلد، آیات ۱ و ۲٫
پاسخ دهید