«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

انسان هیچ‌گونه مالکیتی در این عالَم ندارد

رئیس حوزه‌های علمیه و افتخار عُلمای عالَم در طول تاریخ، وجود مقدّس امام جعفر صادق (علیه السلام) در پاسخ به این سؤال «عنوان بصری» که گفت: «مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ[۲]»؛ عبودیت چه چیزی است؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) پاسخ دادند: «قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ[۳]»؛ عبودیت معجونی است که از سه چیز ترکیب شده است؛ اوّلین مورد آن «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ[۴]» است. آن‌چه که خداوند متعال در اختیار بنده‌اش قرار داده است، مِلک بنده نشده است. بنده این قابلیت را ندارد و به صورت ذاتی نمی‌تواند مالک چیزی باشد. انسان این را ببیند. اگر آگاهی داشته باشیم یا نداشته باشیم، ما چیزی از آنِ خود نداریم و آن‌چه هست خداوند دَم‌به‌دَم در اختیار ما قرار می‌دهد و متعلّق به خودش است و خودش را کنار نکشیده است؛ وجود ما مِلک پروردگار متعال است و ما آویزه‌ هستیم که اگر لحظه‌ای ما را رها نماید، خواهیم افتاد. ما دائماً از درون و بیرون وابسته هستیم. خداوند متعال دَم‌به‌دَم روح ما، جان ما، عقل ما، فکر ما، علم ما، اعضاء و جوارح ما را می‌آفریند و خَلق خداوند متعال است و متعلّق به اوست و چیزی در ما به جز نیستی و فقر وجود ندارد. فقر و نیاز به صورت ذاتی در ما وجود دارد. چون ما ذاتاً فقیر هستیم، ذات تغییر نمی‌کند. چون ذاتاً مملوک و محتاج و فقیر هستیم، ذاتاً نیست هستیم. فقر ما فقرِ وجودی است، وجود ما فقر است. چون ذات و هویّت ما این‌گونه است، لذا هیچ‌گاه ممکن نیست که ذات تغییر کند. انسان باید این موضوع را با طُرقی که حق‌تعالی در اختیارمان قرار داده است، نه تنها باید بداند و با برهان به آن یقین علمی پیدا کند، بلکه حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ»؛ عبد باید این را نبیند و برای خودش مِلکی در نظر نداشته باشد. انسان باید به این مرحله‌ی وجدان و شهود باطنی برسد که به عدد سلول‌های بدن خود وابستگی دارد، نیاز دارد، فقر دارد و آسیب‌ها او را به تعداد موجودات عالَم تهدید می‌نمایند.

قرآن کریم می‌تواند موجب بدبختی انسان بشود

مستجبّ است که صبح‌ها چهار سوره‌ی مبارکه را که با «قُل» شروع می‌شوند را بخوانیم و برای حفاظت از عوارضی که در طول روز محتمل است، به ترتیب هریک از این سوره‌های مبارکه را ۷ مرتبه قرائت کنیم که شامل سوره‌ی مبارکه‌ی کافرون، سوره‌ی مبارکه‌ی اخلاص، سوره‌ی مبارکه‌ی فَلق و سوره‌ی مبارکه‌ی ناس می‌شود. در سوره‌ی مبارکه‌ی فَلق عرضه می‌داریم: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ[۵]»؛ هرچه خداوند متعال آفریده است که ما عددِ آن را نمی‌دانیم، همگی ممکن است برای ما شَرّ باشد. ما چیزی نورانی‌تر، شریف‌تر و عزیزتر از قرآن کریم نداریم. خداوند متعال قرآن را در خود قرآن به عنوان «قرآن حکیم» نام‌گذاری فرموده است، به عنوان «قرآن مجید» نام‌گذاری فرموده است، به عنوان «کتاب‌الله» نام‌گذاری فرموده است و عناوینی از این قبیل را نام برده است. قرآن ذکر است، مُنزَل است، تنزیل است، «تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ[۶]» است؛ ولی در همین قرآن فرموده است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا[۷]»؛ قرآن می‌تواند ما موجب هلاکت ما بشود و بر بدبختی ما بیفزاید. حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) نیز به همین صورت هستند. وجود مبارک حضرت امام حسین (علیه السلام) یزید و شمر را به کجا رساندند؟ اگر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) نبودند و این‌ها به عرصه‌ی جنایت در این حدّ وارد نمی‌شدند، آیا می‌توانستند به آن دَرَکات غیر قابل محاسبه‌ی برای ما سقوط نمایند؟ وقتی خطّ انسان خطّ انحرافی بشود و از صراط مستقیم زاویه بگیرد، همه‌چیز برای او بدبختی می‌شود. جهنّمی‌ها این‌گونه هستند؛ «کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا[۸]»؛ هرچه تلاش می‌کند تا بالا بیاید، بیشتر فرو می‌رود. مانند شخصی که در گودالی افتاده است و بالاآمدن برای او ممکن نیست. این جهنّم به گونه‌ای است که در آن‌جا پَرده کنار رفته است و انسان خودش را درون جهنّم می‌بیند. در حال حاضر جهنّم موجود است و افراد جهنّمی در حال حاضر نیز به همین صورت هستند.‌ به هیچ‌عنوان دست از کار بد برنمی‌دارند و هرچه دست و پا می‌زنند، بدتر می‌شود، بهانه‌ی بیشتری برای گناه‌کردن به دست می‌آورد، مُدام انسان‌های بد به سُراغ او می‌آیند، مُدام درب‌های رحمت الهی یکی پس از دیگری بر روی او بسته می‌شود و روز به روز توفیقات او کاهش می‌یابد. بنابراین همه‌چیز حتّی وجود مقدّس ملائکه‌ی مقرّب الهی که حق‌تعالی منّت گذاشته است و تعدادی را آفریده است، وقتی بنده شما برادران عزیز را در لباس رزم دیدم، هم لفط مبارک حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) برای بنده تداعی شد و هم سیمای رزمی مقام معظم رهبری (مدّ ظله ‌العالی) در دوران دفاع مقدّس نمایان شد که حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) آن را تابلو کردند و فرمودند که در یک دست قرآن کریم و در دست دیگرتان سِلاح داشته باشید. لازمه‌ی مُجاهد بودن این است که هم در جهاد سخت و هم در عرصه‌ی جهاد با نفس و جهاد با رذائل اخلاقی و جهاد با هوی و هوس، انسان به سِلاح علم، سِلاح برهان، سِلاح عرفان، به سِلاح فقه و به سِلاح علومی که برای ما نسخه‌ی درمان است، نیاز دارد و در میدان نیز که «هل من ناصر» امام زمان (ارواحنا فداه) به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به ما می‌رسد، باید همیشه در یک دست خود سِلاح داشته باشیم.

تعهّد متقابل امیرالمؤمنین (علیه السلام) با یاران خود

به «اصبغ بن نباته[۹]» گفتند: رابطه‌ی شما با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به چه صورتی بوده است؟ فرمودند: ما با امیرالمؤمنین (علیه السلام) میثاق داشتیم و تعهّد کرده بودیم که دست‌مان از قَبضه‌ی شمشیر جُدا نشود. پروردگار متعال نیز در قرآن کریم فرموده‌اند: «خُذُوا حِذْرَکُمْ[۱۰]»؛ یکی از معانی «حِذر» همان سِلاح است که به این منظور است که دائماً مُجهّز و مُسلّح باشید؛ «خُذُوا حِذْرَکُمْ». وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز به ما تعهّد کردند که بدون ما به بهشت نروند و ما را نیز همراه خودشان به بهشت ببرند. ان‌شاءالله همگی شما برای امام زمان (ارواحنا فداه) مانند اصبغ بن نباته باشید و همیشه این آمادگی برای نثار جان و ایثار از آبرو و همه‌چیز گوارای شما باد و خداوند این آمادگی را به همه‌ی ما بدهد که همیشه خودمان را در سنگر دفاع از رهاورد شهیدان و دفاع از پرچم ولایت خداوند ببینیم که ولایت امام زمان (ارواحنا فداه) ولایت‌الله است و ولایت‌فقیه نیز مانند ولایت امام زمان (ارواحنا فداه) است و هرکسی در این عرصه مدافع است، دفاع از حقیقت است، دفاع از دیانت است، دفاع از امنیّت است و دفاع از عائله‌ی خداوند متعال است. «اَلْخَلْقُ عِیَالُ اَللَّهِ[۱۱]»؛ خَلق عائله‌ی پروردگار متعال هستند و خوشا به حال کسی که حافظ عائله‌ی خداوند است، گِره‌گُشای عائله‌ی حق‌تعالی است. «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا[۱۲]»؛ خداوند نیز کارهای شما را فراموش نمی‌کند و قطعاً آن را جبران خواهد کرد. این‌که انسان از مسیرهایی برایش میسور است، عبور کند تا به مقام وجدان، عرفان و شهود برسد.

دعا افضل عبادات است

«أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً»؛ اگر انسان این واقعیّت را بیابد، علی‌الدّوام حال دعا خواهد داشت. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ[۱۳]»؛ مرحوم علّامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر شریف «المیزان» می‌فرمایند که یکی دعا باید تحقّق پیدا کند و هر لقلقه‌ی زبان، دعا نیست. دعا آن اقتضا و تقاضا و طلب و نیازی است که انسان احساس می‌نماید و باید بخواهد و خواستن او تکوینی باشد، نه این‌که خواستن مفهومی و ذهنی باشد. باید خواست در وجود انسان ایجاد بشود. مانند خواستی که انسان به هنگام بلوغ در خودش می‌یابد. این خواستن از پروردگار متعال باید به گونه‌ای باشد که یک نیاز جدّی در وجود انسان ملموس بشود و خودش را نشان بدهد. موضوع دوّم این است که فرموده است: «ادْعُونِی»؛ یعنی باید از خداوند بخواهید و چشم‌تان به دیگران نباشد. در ذهن خود دعا می‌نماید، ولی در ذهن او این‌گونه است که فُلانی رفیق من است، فُلان آقا پارتی من است، فُلان شخص انسان بزرگواری است و کار من را انجام می‌دهد؛ در این صورت «ادْعُونِی» تحقّق پیدا نکرده است. وقتی «ادْعُونِی» تحقّق می‌یابد که انقطاع پیش بیاید. انسان از همه‌جا دل بکند و نااُمید بشود و دلش به یک نقطه امیدوار باشد و آن نیز خداوند متعال است؛ «ادْعُونِی». اگر کسی این حالت فقر ذاتی خودش را شهود و وجدان کرد، همیشه به بهترین دعا موفّق است و دعا افضل عبادات است. «اَلدُّعَاءُ مُخُّ اَلْعِبَادَهِ[۱۴]»؛ هیچ عبادتی مانند دعا نیست و این دعا برای کسی حاصل می‌شود که در حالی‌که فقیر الی‌الله است، فقر او برایش مشهود و مکشوف بشود که در این صورت حالت اضطرار پیش می‌آید.

عبادت سختِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه متوحّش بودند، همیشه فرار الی‌الله داشتند، همواره وجود نازنین‌شان سائل بود و این حقیقتی که در تکوین ایشان مشهود و مکشوف بود، خواب را از ایشان سَلب کرده بود. شب‌ها تا صبح ناله می‌زدند، ضجّه داشتند و التماس می‌کردند: «اللّهم و لا تکلنی الی نفسی طرفه عین[۱۵]»؛ خدایا! یک لحظه هم مرا رها نکن؛ زیرا خواهم افتاد. من به تو وابسته هستم و اگر مرا رها کنی، سقوط می‌کنم و خواهم افتاد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دائماً این وابستگی را یافته بودند، لذا مانند کسی که به یک طنابی آویخته است و درون چاه قرار دارد و به محض رها کردن طناب به قعرِ چاه می‌افتد و هلاکت برای او پیش می‌آید، بلاتشبیه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همیشه این حالت را می‌دیدند که آویزه هستند و به محض رها شدن خواهد افتاد. از این جهت بسیار مُضطرّ بودند و حالت ایشان نیز حالت اضطرار بود و می‌فرمودند: «طرفه عین»؛ یعنی در حدّ یک چشم‌ برهم‌زدن من را رها نکن. همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمودند: «وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً[۱۶]»؛ این نعمت‌هایی که به من داده‌ای، متعلّق به من نیست، بلکه بر سر سُفره‌ی تو هستم. این سُفره را از جلوی من جمع نکنی. «وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً». درخواست عاجزانه‌ی مرحله‌ی سوّم رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این بود که مُبتهج بودند که بدی‌های بسیاری در عالَم وجود دارد، به حساب نمی‌آید و روزنه برای بُریدن از خداوند به تعداد نعمت‌هاست. هرکدام از این نعمت‌ها می‌تواند برای ما یک حجاب باشد، یک سرگرمی و غفلت برای ما باشد. «وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً[۱۷]»؛ در میان این بدی‌های بی‌شماری که وجود دارد و تو استنقاذ کردی، یعنی اگر مرا رها کرده بودی در دریای لَجن دست و پا می‌زدم، اما اجازه ندادی تا پای من در باتلاق گناه گرفتار شود و در لَجن گناه قرار بگیرم. خدایا! تو که مرا نگاه داشته‌ای، دیگر مرا برنگردان. اگر خوب هستم و خوبی دارم، بر سر سُفره‌ی تو هستم و اگر بد نیستم و از بدی‌ها جُدا هستم، استنقاذ توست؛ وگرنه اگر مرا رها کنی، چیزی جز بدی نخواهم داشت. «وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ[۱۸]»؛ همه‌ی نعمت‌ها از جانب خداست، «وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ[۱۹]»، انسان خودش با این هوی و غرائضی که دارد، جهنّم است. هرگاه آتش هوس انسان خاموش شده است، خداوند متعال آن را خاموش کرده است. با نور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را خاموش کرده است، با نور مودّت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد ایشان آن را خاموش کرده است؛ وگرنه فرموده است: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا * ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا[۲۰]» ؛ اگر کسی اهل ظلم باشد، خداوند متعال او را رها می‌کند تا در جهنّم بدی‌ها بماند و نجات نخواهد یافت.

یکی از جبهه‌های تبلیغ حضرت امام سجّاد (علیه السلام)

این گریه‌ها، این ضجّه‌ها، این ناله‌ها، این اشک‌ها، این سوز و گُداز شبانه‌ی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نشانه‌ی این حقیقت بود که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً»؛ انسان هیچ چیزی ندارد. وقتی انسان هیچ چیزی ندارد و کسی را می‌شناسد که همه‌چیز دارد، جز این‌که با اضطرار به او پناه ببرد و دستش را مُحکم به دامان او بگیرد و التماس کند، راه دیگری ندارد. حال چرا باید عبد این‌گونه نبیند تا به این شهود برسد؟ «لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ»؛ به این دلیل که عَبید که جمع عبد است، امکان ندارد تا مالک بشود. این هم در حقوق بین‌الملل گذشتگان وجود داشته است و هم در فقه ما آمده است. این بردگانی که ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، خصوصاً حضرت امام زین‌العابدین (علیه السلام) داشتند که یکی از عبادات برتر و یکی از جبهه‌های تبلیغ ایشان بود، زیرا ایشان منبر نداشتند و زمینه‌ای برای تدریس نداشتند، ولی بَرده‌ها را می‌خریدند و روی آن‌ها کار می‌کردند و آن‌ها از نظر درونی احرار عالَم بودند که در ظاهر بَرده بودند، ولی آن‌ها را مُستجاب‌الدعوه می‌کردند و در روزهای عید فطر طیّ مراسمی آن‌ها را یکی یکی می‌خواستند و خطاهای سالیانه‌ی آن‌ها را ارائه می‌کردند و آن‌ها نیز نگران می‌شدند که برایشان پرونده‌ای تشکیل شده است تا مجازات بشوند؛ ولی وقتی نوبت آخرین نفر می‌شد و از این بازپُرسی فارغ می‌شد،‌ آن‌گاه خودشان در وسط می‌نشستند و می‌فرمودند که به دور من حلقه بزنید. شروع به گریه می‌کردند و می‌فرمودند شما نیز به من این‌گونه بگویید: یا علی‌بن‌الحسین! تو نیز در پیشگاه الهی پرونده‌ای داری که خداوند تمام کارهای تو را در آن‌جا ضبط کرده است و از خداوند بخواهید به این دلیل که علی‌بن‌الحسین ما را بخشیده است، تو نیز علی‌بن‌الحسین را مورد بخشش خود قرار بده. عَبید که به بَرده‌ی زَرخرید و حلقه به گوش اطلاق می‌کردند، حلقه‌ای در گوش خود داشتند که به این معنا بود که این بَرده صاحب و مالک دارد و آزاد نیست. این‌ها از نظر حقوقی نمی‌توانند مالک بشوند. اگر برود چاه حفر کند و معدنی را اکتشاف نماید و هرکاری انجام بدهد، چون خودش متعلّق به دیگری است، حاصل او نیز متعلّق به او نخواهد بود.

انسان باید همیشه در اختیار صاحب خود باشد

«العبدُ و ما فی یده کانَ لِمولاه[۲۱]» ؛ «لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ»؛ اگر این موضوع را تمرین کنیم و صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شویم، اوّلین قدم که مُشارطه است را با خداوند تعهد کنیم و در اوّل صبح قراردادی را با خداوند متعال منعقد می‌کنیم و نگاهی به آن‌چه حق‌تعالی در اختیار ما قرار داده است بیندازیم که همه‌ی آن امانت الهی است؛ چشم ما، گوش ما، احساس‌ ما و دار و ندارمان را ببینیم که خداوند متعال چه امانت‌هایی به ما داده است و به خداوند متعال قول بدهیم که نمی‌خواهم به هیچ‌یک از امانت‌های تو آسیبی وارد کنم، نمی‌خواهم خیانتی در امانت تو کرده باشم؛ اگر انسان در اوّل وقت با خداوند متعال حساب و کتابی انجام بدهد و بگوید که خدایا من هیچ چیزی ندارم و روز خود را با دارایی تو شروع می‌کنم، مالک هیچ چیزی نیستم و مالک نفع و زیان خود نیز نیستم؛ «لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا[۲۲]»؛ خدایا! من چیزی ندارم و چون چیزی از خود ندارم، پس هیچ‌کاره هستم؛ حال که تو همه‌کاره هستی، هوای من را داشته باش. شاید این موضوع را خدمت شما عرض کرده باشم. شخصی بود که از آشنایان و نزدیکان مرحوم آقای «شیخ جعفر مجتهدی[۲۳]» (اعلی الله مقامه الشریف) بود و گاهی با بنده تماس می‌گرفتند و خودشان را نیز به بنده نشان ندادند و در حال حاضر نیز مدإت ۳-۲ سالی است که تماسی نگرفتند که یا بنده را لایق ندیدند و دیگر تماس نگرفتند و یا این‌که از دنیا رفته‌اند. در هرحال ان‌شاءالله مأجور باشند. ایشان می‌گفتند که به مرحوم آقای «شیخ جعفر مجتهدی» (اعلی الله مقامه الشریف) عرض کردم که چرا در هر فرصتی بی‌تاب حرم مطهر رضوی هستید؟ مرحوم آقای «شیخ جعفر مجتهدی» (اعلی الله مقامه الشریف) به صورت مرتّب به مشهد مقدّس تشریف می‌بردند. در اواخر عمرشان نیز در شهر مشهد در هتل اطلس اتاق کرایه می‌کردند و گاهی نیز مقروض می‌شدند و کسانی پیدا می‌شدند و قرض اقامت ایشان را به صاحب هتل پرداخت می‌کردند. می‌گفتند که از ایشان پرسیدم که چطور این‌گونه با امام رضا (علیه السلام) مأنوس شده‌ای و در هر فرصتی خود را به شهر خراسان می‌رسانید؟ مرحوم آقای «شیخ جعفر مجتهدی» (اعلی الله مقامه الشریف) گفتند: من می‌روم و به امام رضا (علیه السلام) عرض می‌کنم: آقا جان! هوای مرا داشته باشید. چون عبد هستیم، چون فقر هستیم، چون عَجز هستیم، چون ذلّت هستیم، چون ذَلیل هستیم، باید کسی هوای ما را داشته باشد و اگر هوای ما را نداشته باشند، ما چیزی نداریم و کسی هم نیستیم و نمی‌توانیم ایمان و دین و آخرت خودمان را داشته باشیم. این دشمنانی که کَمین کرده‌اند، همه‌چیز را به غارت می‌برند. لذا توجّه به این معنا اوّلین قدم سِیر و سلوکی است که حضرت امام صادق (علیه السلام) به عنوان بصری فرمودند. «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ»؛ امکان مالک شدن برای عَبید وجود ندارد. خودش و حاصل و درآمدش متعلّق به ارباب و صاحب اوست. ان‌شاءالله ما هم صاحب داریم. اگر صاحب داریم و رها نیستیم، پس باید هرچه داریم در اختیار او باشد و خودمان نیز باید در اختیار صاحب‌مان باشیم.

روضه و توسّل به حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)

السّلام علیکِ یا سیّدتی و یا مولاتی یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها). یا مولاتی یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) أغیثینی.

وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روزهای آخر عُمر حضرت زهرا (سلام الله علیها) به درخواست ایشان، البته در شرایطی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) خانه‌نشین بودند و هنگامی که بیرون می‌رفتند، زخم زبان زیادی می‌شنیدند و بسیار اذیّت می‌شدند، ولی حضرت زهرا (سلام الله علیها) خودشان تقاضا کردند و فرمودند: علی‌جان! حال که دیگر من نمی‌توانم به قبرستان بقیع بروم، حال که دیگر از پای افتاده‌ام، مرا تنها نگذار، خودت پرستاری من را بر عهده بگیر. کنار من بشین و برای من قرآن بخوان. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مظلومانه کنار بستر حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌نشستند و قرآن تلاوت می‌کردند، زیرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) علاقه‌ی زیادی به قرآن کریم داشتند. «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیاکمْ ثَلَاثٌ تِلاوَهُ کِتَابِ اللهِ[۲۴]»؛ اگر قرآن ناطق خودش را بخواند، برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) آرامشی را به همراه داشت. علی‌جان! «چه خوش است صوت قرآن ، ز تو دلربا شنیدن». هنگام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز وصایایی که ایشان داشتند، این سفارشات را کردند. اوّل فرمودند: علی‌جان! من را حلال کن. دوّمین سفارش این بود که فرمودند: علی‌جان! هوای حسینم را داشته باش؛ فرزندان من مادرشان را از دست داده‌اند، رعایت حال فرزندان پَرشکسته و دل‌شکسته را داشته باش. سوّمین سفارش نیز غسل و کفن و دفن شبانه بود. ولی آخرین حرف حضرت زهرا (سلام الله علیها) این بود که فرمودند: علی‌جان! وقتی مرا به خاک سپردی، زود از سر قبر من نرو؛ کنار قبر من بنشین و برای من قرآن بخوان و بعد نیز به من سُراغ من بیا. نوشته‌اند که وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرزندان را می‌خواباندند، کنار قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌آمد و خودش را روی قبر می‌انداخت و گریه می‌کرد. علی‌جان! شما خودتان را روی قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) انداختید، ولی بدن نازنین حسین‌تان قبر نداشت. عزیزدُردانه‌ی امام حسین (علیه السلام) آمد و خودش را روی سینه‌ی خونین پدر انداخت، اما دل کسی نسوخت. «فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا[۲۵]»؛ «جرّوها» یعنی چسبیده بود، بدن خونین امام حسین (علیه السلام) را در آغوش گرفته بود و او را رها نمی‌کرد.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) امام‌ زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! سایه‌ی پُر برکت نایب امام‌ زمان‌مان (ارواحنا فداه) را با اقتدار، با عزّت، با صحّت، با پیروزی بر مشکلات و غلبه‌ی بر دشمنان و دشمنی‌ها مُستدام بدار.

خدایا! این ملّت عزیز فاطمی ما را که مدّت زیادی است برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشک می‌ریزند، مجلس روضه می‌گیرند و تجلیل کردند، در پناه حضرت زهرا (سلام الله علیها) همه‌ی نگرانی را از این کشور برطرف بفرما.

خدایا! کسانی که ایجاد نگرانی می‌کنند و هر روز به بهانه‌ای مردم اهل‌بیتی ما را ایذاء می‌کنند، شیشه‌ی عُمرشان را بشکن.

خدایا! نقشه‌های دشمنان مردم را نقش برآب کن.

خدایا! شرّ دشمنان مردم را به خودشان و اربابان‌شان برگردان.

خدایا! استکبار عالَمی، آمریکا، دنیای غرب، اروپا و حُکّام آن‌ها و ائمه‌ی نارشان، صهیونیست‌ها و تکفیری‌ها و وهابی‌ها، جریان ترور، جریان دروغ‌پردازِ جَوّساز علیه نظام را ریشه‌کَن بفرما.

الها! پرودگارا! این پاکی که به این جوان‌های عزیزمان عنایت فرموده‌ای، به لطف و کَرَم خودت این پاکی را به صورت مستمر و تا آخر عُمر از آن‌ها دریغ نفرما.

خدایا! بر علم و تقوا و معنویت‌شان بیفزا.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم هرچه که مورد سَخطِ توست و در پرونده‌ی ما ثبت شده است، به حُرمت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) تبدیل به حسنات بگردان.

خدایا! عاقبت امرمان را با مُهر شهادت مُزیّن بگردان.

خدایا! مریض‌ها عموماً، چند مریض سفارش‌شده و موردنظر خصوصاً شفای عاجل و شفای کامل و شفای بی‌مؤونه روزی بفرما.

خدایا! ما را قدران نعمت‌ها، خاصّه نعمت نظام اسلامی و رهبری عزیز نورانی‌مان قرار بده.

خدایا! همه‌ی شهدا، شهید عزیز جبهه‌ی مقاومت، عزّت عرصه‌های جهاد و تدبیر و عقلانیت و حکمت و تعبّد و تواضع و معرفت و ادب، شهید «حاج قاسم سلیمانی» و علّامه‌ی بزرگوار ما، افسر رشید و فرمانده‌ی بانفوذ و نقش‌آفرین عرصه‌ی معرفت، علم و جنگ نرم، مرحوم «آیت الله مصباح یزدی» (اعلی الله مقامه الشریف) را بر سر سُفره‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) مُستقر و طَبق‌هایی از نور بر آن‌ها نازل بفرما.

خدایا! ارواح طیّبه‌ی همه‌ی شهیدان و مشایخ‌مان و امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) را همواره از ما راضی نگاه دار.

خدایا! دست‌های خالی ما را به بارگاه خودت به عنوان درخواست کَرَم بازکرده‌ایم، به عصمت حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) ما را دست‌خالی از بارگاه کَرَمت برنگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۳] همان.

[۴] همان.

[۵] سوره مبارکه فلق، آیات ۱ و ۲٫

[۶] سوره مبارکه یس، آیه ۵٫

[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲٫

[۸] سوره مبارکه حج، آیه ۲۲٫

«کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ».

[۹] اَصبَغ بن نُباته تمیمی حَنْظلی مُجاشِعی (قرن اول هجری)، از یاران امام علی بن ابی طالب (علیه السلام). وی اهل کوفه بود و در دوران خلافت امام علی (علیه السلام)، یکی از نام‌دارترین و استوارترین یاران امام علی (علیه السلام) و از اعضای شرطه الخمیس محسوب می‌شد. کنیه اصبغ بن نباته ابوالقاسم است. او از بنی حنظله، از تیره مُجاشع بن‌ دارم بود. وی کوفی و در خلافت امام علی (علیه السلام)، یکی از نام‌دارترین و استوارترین یاران آن امام بود. از برخی روایات، میزان محبوبیت و منزلت اَصبَغ نزد علی (علیه السلام) به خوبی آشکار است. به روایت نصر بن مزاحم، اصبغ پیرمردی زاهد و عابد بود و از جنگاوران عراق و از سرداران علی (علیه السلام) به‌شمار می‌آمد. اصبغ را یکی از اعضای «‌شرطه الخمیس‌» در جنگ صفین دانسته‌اند. از خود او درباره معنای عنوان «‌شرطه الخمیس‌» روایت شده است که ما با علی (علیه السلام) شرط و پیمان بستیم تا پای جان در راه او فداکاری کنیم. وی یکی از راویان رویدادهای جنگ صفین است. از او روایاتی نیز در شرح حوادث جنگ جمل در دست است. اصبغ پس از امام علی (علیه السلام) مدتی زنده بود. او واقعه شهادت آن حضرت (علیه السلام) را گزارش کرده است. شیخ طوسی او را در طبقه اصحاب امام حسن (علیه السلام) نیز برشمرده است. تاریخ دقیق درگذشت او مشخص نیست و درباره اینکه او تا چه زمانی زنده بوده است، اقوال مختلفی وجود دارد و حتی گفته شده که وی پس از سده اول قمری درگذشته است. این اقوال گوناگون، از روایات مختلف وی -منقول در منابع روایی- سرچشمه گرفته است؛ برای مثال از او روایتی از امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نقل شده است و یا شیخ طوسی آورده است که اصبغ اثری در «‌مقتل‌» امام حسین (علیه السلام) داشته است. در استناد این موارد، باید بسیار احتیاط کرد؛ زیرا مثلاً طریق روایی اثر یادشده را به سبب کثرت افراد مجهول، ضعیف شمرده‌اند.

مایه شهرت اصبغ، شخصیت روایی اوست. رجال‌شناسان شیعی او را از ثقات برجسته شمرده‌اند. غالب روایاتی که وی نقل کرده، به امام علی (علیه السلام) می‌رسد. بیشتر این روایات در کتاب‌ها و منابع شیعی منعکس شده‌اند. بیشتر موضوعات روایات او تاریخی، فقهی و اخلاقی است. مشهورترین روایاتی که اصبغ از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است، یکی عهدنامه معروف مالک اشتر است و دیگری وصیت امام به فرزندش محمد حنفیه. اصبغ از ابوایوب خالد بن زید انصاری، عمار بن یاسر و عمر بن خطاب نیز روایت کرده است. و گروهی چون ابوالجارود، خالد نوفلی، محمد بن داوود غنوی، اجلح بن عبدالله کندی و ابوحمزه ثمالی از او روایت کرده‌اند. بیشتر رجال‌شناسان و محدثان اهل سنت، اصبغ را غیرموثق و ضعیف دانسته‌اند که این موضوع به پیوند صادقانه اصبغ با امام علی (علیه السلام) بی‌ربط نمی‌نماید؛ تا بدانجا که برخی او را «‌رافضی‌» و‌ گاه از غلات شیعه محسوب داشته‌اند. با این‌همه، عجلی، اصبغ را در شمار ثقات آورده است.

[۱۰] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۱٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا».

[۱۱] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۶۴.

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلْخَلْقُ عِیَالُ اَللَّهِ فَأَحَبُّ اَلْخَلْقِ إِلَى اَللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اَللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً».

[۱۲] سوره مبارکه مریم، آیه ۶۴٫

«وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّکَ ۖ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَ مَا خَلْفَنَا وَ مَا بَیْنَ ذَٰلِکَ ۚ وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیًّا».

[۱۳] سوره مبارکه غافر، آیه ۶۰٫

«وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ».

[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۰، صفحه ۳۰۰.

«وَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلدُّعَاءُ مُخُّ اَلْعِبَادَهِ وَ لاَ یُهْلَکُ مَعَ اَلدُّعَاءِ أَحَدٌ».

[۱۵] تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی ج ۲، ص ۷۴؛ تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج ۳، ص ۴۵۱؛ بحارالانوار: ج ۱۶، ص ۲۱۷، ح ۶؛ میزان الحکمه ، محمدی ری شهری: ج ۴، ص ۳۲۳۲.

«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَیْتِ أُمِّ سَلَمَهَ فِی لَیْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِکَ مَا یَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَیْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَیْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ یَدَیْهِ یَبْکِی وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَهَ تَبْکِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُکَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ یَا أُمَّ سَلَمَهَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا یَشْمَتَ بِکَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا یَرُدَّکَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَکَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَنْزِعَ مِنْکَ صَالِحاً أَعْطَاکَ أَبَداً وَ أَنْ لَا یَکِلَکَ إِلَى نَفْسِکَ طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهَ وَ مَا یُؤْمِنُنِی…».

[۱۶] همان.

[۱۷] همان.

[۱۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۵۳٫

«وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ».

[۱۹] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۹٫

«مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ ۚ وَ أَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَ کَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا».

[۲۰] سوره مبارکه مریم، آیات ۷۱ و ۷۲٫

[۲۱] جامع الشتات: ۲/ ۴۱۰٫

[۲۲] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸٫

«قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ».

[۲۳] جناب شیخ جعفر مجتهدی در اول بهمن ماه ۱۳۰۳ هـ.ش در خانوادهای متدین و مرفه در شهر تبریز دیده به جهان گشودند.خانوادهای که از نظر نجابت و اصالت جزء خانواده های مشهور آن سامان به شمار می آمد. پدر ایشان جناب حاج میرزا یوسف از دلباختگان آستان ولایتمدار قبله العشاق ، حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) بودند، تا جایی که مکرر قافله سالاری زائرین کربلای معلی را از تبریز به عهده میگرفته و خرج زوار تهیدست دل شکسته را خود عهده دار میشدند و در طول مسیر حراست این قافله با دو شیر تربیت شده بود که در ابتدا و انتهای آن حرکت می کردند و زوار امام حسین (علیه السلام) را سلامت به مقصد می رساندند.ایشان بعد از فقدان پدرشان جناب حاج میرزا یوسف، تحت کفالت و سرپرستی مادر بزرگوارشان، آن بانوی علویه قرار گرفتند. از همان اوان خردسالی به خاطر فطرت پاک و زلالی که داشتند بارها در عالم رویا مورد عنایات حضرت صدیقه طاهره و سایر حضرات معصومین (علیهم السلام ) قرار می گیرند.

ایشان می فرمودند: از همان سنین نوجوانی علاقه عجیبی به تزکیه نفس داشتم و شروع به تهذیب نفس و خودسازی و تقویت اراده نمودم و در قبرستان متروکه شهر تبریز که یکی از قبرستانهای بسیار مخوف ایران به شمار میرود و رعب و وحشت عجیبی بعد از استیلای شب به خود می گیرد، قبری حفر نموده و در آن شب را تا صبح به ذکر حضرت باری می پرداختم چون بسیار دوست داشتم به بینوایان و مستمندان کمک کرده و زندگی آنها را از فقر و تنگدستی نجات بخشم، سعی و تلاش بسیاری مینمودم تا معمای لاینحل کیمیا به دست من حل گردد، لذا قسمتی از سرمایه پدری را در این راه صرف نمودم ولی به نتیجهای نرسیدم، اما چون این کوشش من همراه با توسلات شدید بود، یک روز ناگهان هاتف غیبی به من ندا در داد:جعفر؛ کیمیا، محبت ما اهل بیت عصمت و طهارت است، اگر کیمیای واقعی می خواهی بسم الله این راه و این شما. با شنیدن آن ندای غیبی هدف و مسیر زندگیم بکلی دگرگون شده و بر آن شدم تا به جای تسخیر جن و انس و ملک و اکتساب کیمیا به دنبال حقیقت همیشه جاوید و پاینده، یعنی محبت و دوستی ائمه اطهار (علیهم السلام) بروم.

آقای مجتهدی پس از حدود چهار سال اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) در تاریخ ششم ماه مبارک رمضان ۱۴۱۶ هـ . ق مطابق با ۶/۱۱/۱۳۷۴ هـ . ش هنگام ظهر روز جمعه دار فانی را وداع و روح ملکوتیشان عروج می نماید. ایشان سه ماه قبل از فوت به چند نفر از دوستانشان که با ایشان حشر و نشر داشتند می فرمایند: خدا برای آخرین سلاله آل محمد (علیه السلام)، حضرت مهدی (علیه السلام) یک قربانی خواسته و از ما قبول نموده که قربانی ایشان شویم، و گلوی ما در این راه پاره می شود.

[۲۴] وقایع الایام، ملا علی آقا خیابانی واعظ تبریزی، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۵۴ش، ج صیام، ص ۲۹۵؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا، محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ص ۱۹۸، ح۱۶۴٫.

«حُبِّبَ إِلَیَّ مِنْ دُنْیاکمْ ثَلَاثٌ تِلاوَهُ کِتَابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فِی وَجهِ رَسولِ اللَّهِ وَ الاِنفَاقُ فِی سَبیلِ اللَّهِ».

[۲۵] الإرشاد، ج۲، ص۱۰۹؛ بحارالأنوار، ج۴۵، ص۴۱، باب۳۷؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۱۰؛ مقتل الحسین، ص۳۲۸؛ کبریت احمر، ص۱۶۰-۱۶۲؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۸-۶۰۹؛ منتهی الامال، ج۱، ص۲۷۹؛ وقعه الطف، المنتخب، ص۳۰۵٫.

«قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ‏ إِلَى الْخَیْمَهِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ.قَالَ الْبَاقِرُ ع‏ فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ.قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ ع فَرَکِبَ الْمُسَنَّاهَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ ع بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً.

قَالَ الرَّاوِی: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ ع دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ یَزَلْ‏ یَقْتُلُ کُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَیْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَهً عَظِیمَهً وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَقُولُ‏ الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ قَالَ بَعْضُ الرُّوَاهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ مَکْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ کَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَیْهِ فَیَشُدُّ عَلَیْهَا بِسَیْفِهِ فَیَنْکَشِفُ عَنْهُ انْکِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ کَانَ یَحْمِلُ فِیهِمْ وَ لَقَدْ تَکَمَّلُوا ثَلَاثِینَ أَلْفاً فَیُهْزَمُونَ بَیْنَ یَدَیْهِ کَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَى مَرْکَزِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ. قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یَزَلْ ع یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ‏ وَیْلَکُمْ یَا شِیعَهَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً- فَقَالَ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ لَکَ ذَلِکَ یَا ابْنَ فَاطِمَهَ فَقَصَدُوهُ بِالْحَرْبِ فَجَعَلَ یَحْمِلُ عَلَیْهِمْ وَ یَحْمِلُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ فِی ذَلِکَ یَطْلُبُ شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ فَلَا یُجْدِی حَتَّى أَصَابَهُ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ جِرَاحَهً فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِی أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ فَأَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ فَضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ وَ وَقَفَ فَکُلَّمَا أَتَاهُ رَجُلٌ انْصَرَفَ عَنْهُ کَرَاهَهَ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ بِدَمِهِ حَتَّى جَاءَهُ رَجُلٌ مِنْ کِنْدَهَ یُقَالُ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْیُسْرِ فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ ع وَ ضَرَبَهُ عَلَى رَأْسِهِ الشَّرِیفِ بِالسَّیْفِ فَقَطَعَ الْبُرْنُسَ وَ وَصَلَ السَّیْفُ إِلَى رَأْسِهِ فَامْتَلَأَ الْبُرْنُسُ دَماً.قَالَ الرَّاوِی:فَاسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِخِرْقَهٍ فَشَدَّ بِهَا رَأْسَهُ وَ اسْتَدْعَى‏ بِقَلَنْسُوَهٍ فَلَبِسَهَا وَ اعْتَمَّ فَلَبِثُوا هُنَیْئَهً ثُمَّ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ وَ قِیلَ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ إِلَى الْحُسَیْنِ ع بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَهِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِیَ مُعَلَّقَهٌ فَنَادَى الْغُلَامُ یَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ ع وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. قَالَ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ کَاهِلٍ بِسَهْمٍ فَذَبَحَهُ وَ هُوَ فِی حَجْرِ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ ع. ثُمَّ إِنَّ شِمْرَ بْنَ ذِی الْجَوْشَنِ حَمَلَ عَلَى فُسْطَاطِ الْحُسَیْنِ فَطَعَنَهُ بِالرُّمْحِ ثُمَّ قَالَ عَلَیَّ بِالنَّارِ أُحْرِقُهُ عَلَى مَنْ فِیهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْنُ ع یَا ابْنَ ذِی الْجَوْشَنِ أَنْتَ الدَّاعِی بِالنَّارِ لِتُحْرِقَ عَلَى أَهْلِی أَحْرَقَکَ اللَّهُ بِالنَّارِ وَ جَاءَ شَبَثٌ فَوَبَّخَهُ فَاسْتَحْیَا وَ انْصَرَفَ. قَالَ الرَّاوِی:وَ قَالَ الْحُسَیْنُ ع ابْغُوا لِی ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ الذِّلَّهُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِیَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ ع‏جَرَّدُوهُ مِنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَیْنُ ع بِسَرَاوِیلَ مِنْ حِبَرَهٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا یُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ ع سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَکَ الْحُسَیْنَ ص مُجَرَّداً فَکَانَتْ یَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِکَ تَیْبَسَانِ فِی الصَّیْفِ کَأَنَّهُمَا عُودَانِ یَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِی الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَیْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَکَهُ اللَّهُ تَعَالَى.قَالَ وَ لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَهً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ وَ هُوَ یَقُولُ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ قَامَ ص.قَالَ الرَّاوِی:وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ‏ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَیْتَ الْجِبَالَ تَدَکْدَکَتْ عَلَى السَّهْلِ. قَالَ وَ صَاحَ شِمْرٌ بِأَصْحَابِهِ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ قَالَ وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَهُ بْنُ شَرِیکٍ عَلَى کَتِفِهِ الْیُسْرَى وَ ضَرَبَ الْحُسَیْنُ ع زُرْعَهَ فَصَرَعَهُ وَ ضَرَبَهُ آخَرٌ عَلَى عَاتِقِهِ الْمُقَدَّسِ بِالسَّیْفِ ضَرْبَهً کَبَا ع بِهَا لِوَجْهِهِ وَ کَانَ قَدْ أَعْیَا وَ جَعَلَ یَنُوءُ وَ یُکِبُّ فَطَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ فِی تَرْقُوَتِهِ ثُمَّ انْتَزَعَ الرُّمْحَ فَطَعَنَهُ فِی بَوَانِی صَدْرِهِ ثُمَّ رَمَاهُ سِنَانٌ أَیْضاً بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَسَقَطَ ع وَ جَلَسَ قَاعِداً فَنَزَعَ السَّهْمَ مِنْ نَحْرِهِ وَ قَرَنَ کَفَّیْهِ جَمِیعاً فَکُلَّمَا امْتَلَأَتَا مِنْ دِمَائِهِ خَضَّبَ بِهِمَا رَأْسَهُ وَ لِحْیَتَهُ وَ هُوَ یَقُولُ هَکَذَا أَلْقَى اللَّهَ مُخَضَّباً بِدَمِی مَغْصُوباً عَلَیَّ حَقِّی فَقَالَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ لِرَجُلٍ عَنْ یَمِینِهِ انْزِلْ وَیْحَکَ إِلَى الْحُسَیْنِ ع فَأَرِحْهُ قَالَ فَبَدَرَ إِلَیْهِ خَوَلِیُّ بْنُ یَزِیدَ الْأَصْبَحِیُّ لِیَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَنَزَلَ إِلَیْهِ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ النَّخَعِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ فِی حَلْقِهِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَجْتَزُّ رَأْسَکَ وَ أَعْلَمُ أَنَّکَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَیْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً ثُمَّ اجْتَزَّ رَأْسَهُ الْمُقَدَّسَ الْمُعَظَّمَ قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا کَذَلِکَ سَاعَهً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ. وَ رَوَى هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ قَالَ‏ إِنِّی کُنْتُ وَاقِفاً مَعَ أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ إِذْ صَرَخَ صَارِخٌ أَبْشِرْ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَهَذَا شِمْرٌ قَتَلَ الْحُسَیْنَ ع قَالَ فَخَرَجْتُ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَوَقَفْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ ع لَیَجُودُ بِنَفْسِهِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَهِ فِی قَتْلِهِ فَاسْتَسْقَى فِی تِلْکَ الْحَالِ مَاءً فَسَمِعْتُ رَجُلًا یَقُولُ وَ اللَّهِ لَا تَذُوقُ الْمَاءَ حَتَّى تَرِدَ الْحَامِیَهَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمِیمِهَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَا وَیْلَکَ أَنَا لَا أَرِدُ الْحَامِیَهَ وَ لَا أَشْرَبُ مِنْ حَمِیمِهَا بَلْ أَرِدُ عَلَى جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَسْکُنُ مَعَهُ فِی دَارِهِ‏ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ وَ أَشْرَبُ‏ مِنْ‏ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ‏ وَ أَشْکُو إِلَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَ فَعَلْتُمْ بِی قَالَ فَغَضِبُوا بِأَجْمَعِهِمْ حَتَّى کَأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ فِی قَلْبِ أَحَدٍ مِنْهُمْ مِنَ الرَّحْمَهِ شَیْئاً فَاجْتَزُّوا رَأْسَهُ وَ إِنَّهُ لَیُکَلِّمُهُمْ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ قِلَّهِ رَحْمَتِهِمْ وَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَا أُجَامِعُکُمْ عَلَى أَمْرٍ أَبَداً. قَالَ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ الْحُسَیْنِ فَأَخَذَ قَمِیصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حُوَیَّهَ الْحَضْرَمِیُّ فَلَبِسَهُ فَصَارَ أَبْرَصَ وَ امْتَعَطَ شَعْرُهُ. وَ رُوِیَ أَنَّهُ وُجِدَ فِی قَمِیصِهِ مِائَهٌ وَ بِضْعَ عَشْرَهَ مَا بَیْنَ رَمْیَهٍ وَ طَعْنَهِ سَهْمٍ وَ ضَرْبَهٍ. وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وُجِدَ بِالْحُسَیْنِ ع ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ طَعْنَهً- وَ أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ ضَرْبَهً وَ أَخَذَ سَرَاوِیلَهُ بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ التَّیْمِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَرُوِیَ أَنَّهُ صَارَ زَمِناً مُقْعَداً مِنْ رِجْلَیْهِ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدِ بْنِ عَلْقَمَهَ الْحَضْرَمِیُّ وَ قِیلَ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْأَوْدِیُّ لَعَنَهُمَا اللَّهُ فَاعْتَمَّ بِهَا فَصَارَ مَعْتُوهاً وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ الْأَسْوَدُ بْنُ خَالِدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ بْنُ سُلَیْمٍ الْکَلْبِیُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ ع مَعَ الْخَاتَمِ وَ هَذَا أَخَذَهُ الْمُخْتَارُ فَقَطَعَ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فِی دَمِهِ حَتَّى هَلَکَ وَ أَخَذَ قَطِیفَهً لَهُ ع کَانَتْ مِنْ خَزٍّ قَیْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ وَ أَخَذَ دِرْعَهُ الْبَتْرَاءَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فَلَمَّا قُتِلَ عُمَرُ وَهَبَهَا الْمُخْتَارُ لِأَبِی عَمْرَهَ قَاتِلِهِ وَ أَخَذَ سَیْفَهُ جُمَیْعُ بْنُ الخلق الْأَوْدِیُّ وَ قِیلَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی تَمِیمٍ یُقَالُ لَهُ أَسْوَدُ بْنُ حَنْظَلَهَ وَ فِی رِوَایَهِ ابْنِ أَبِی سَعْدٍ أَنَّهُ أَخَذَ سَیْفَهُ الفلافس النَّهْشَلِیُّ وَ زَادَ مُحَمَّدُ بْنُ زَکَرِیَّا أَنَّهُ وَقَعَ بَعْدَ ذَلِکَ إِلَى بِنْتِ حَبِیبِ بْنِ‏ بُدَیْلٍ وَ هَذَا السَّیْفُ الْمَنْهُوبُ الْمَشْهُورُ لَیْسَ بِذِی الْفَقَارِ فَإِنَّ ذَلِکَ کَانَ مَذْخُوراً وَ مَصُوناً مَعَ أَمْثَالِهِ مِنْ ذَخَائِرِ النُّبُوَّهِ وَ الْإِمَامَهِ وَ قَدْ نَقَلَ الرُّوَاهُ تَصْدِیقَ مَا قُلْنَاهُ وَ صُورَهَ مَا حَکَیْنَاهُ.قَالَ الرَّاوِی وَ جَاءَتْ جَارِیَهٌ مِنْ نَاحِیَهِ خِیَمِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ لَهَا رَجُلٌ یَا أَمَهَ اللَّهِ إِنَّ سَیِّدَکِ قُتِلَ قَالَتِ الْجَارِیَهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَى سَیِّدَتِی وَ أَنَا أَصِیحُ فَقُمْنَ فِی وَجْهِی وَ صِحْنَ.قَالَ وَ تَسَابَقَ الْقَوْمُ عَلَى نَهْبِ بُیُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّهِ عَیْنِ الْبَتُولِ حَتَّى جَعَلُوا یَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَهَ الْمَرْأَهِ عَلَى ظَهْرِهَا وَ خَرَجَ بَنَاتُ آلِ رَسُولِ‏ اللَّهِ ص وَ حَرِیمُهُ یَتَسَاعَدْنَ عَلَى الْبُکَاءِ وَ یَنْدُبْنَ لِفِرَاقِ الْحُمَاهِ وَ الْأَحِبَّاءِ. وَ رَوَى حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ رَأَیْتُ امْرَأَهً مِنْ بَنِی بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ کَانَتْ مَعَ زَوْجِهَا فِی أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا رَأَتِ الْقَوْمَ قَدِ اقْتَحَمُوا عَلَى نِسَاءِ الْحُسَیْنِ ع وَ فُسْطَاطِهِنَّ وَ هُمْ یَسْلُبُونَهُنَّ أَخَذَتْ سَیْفاً وَ أَقْبَلَتْ نَحْوَ الْفُسْطَاطِ وَ قَالَتْ یَا آلَ بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ یَا لَثَارَاتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَخَذَهَا زَوْجُهَا وَ رَدَّهَا إِلَى رَحْلِهِ. قَالَ الرَّاوِی ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَهِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّهِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اللَّهِ إِلَّا مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ الْحُسَیْنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ النِّسْوَهُ إِلَى الْقَتْلَى صِحْنَ‏ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ ع تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ ع وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ الصَّبَا قَتِیلُ أَوْلَادِ الْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلَاءِ ذُرِّیَّهُ الْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ السَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ‏ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِی مَنْ لَا غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لَا جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِی الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِی مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِیِّ الْهُدَى بِأَبِی مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِی خَدِیجَهُ الْکُبْرَى بِأَبِی عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى ع بِأَبِی فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ سَیِّدَهُ النِّسَاءِ بِأَبِی مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى.قَالَ الرَّاوِی:فَأَبْکَتْ وَ اللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَهَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا الْحُسَیْنِ ع فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.قَالَ الرَّاوِی:ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ‏ ع فَیُوَاطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ هُمْ إِسْحَاقُ بْنُ حریه [حُوَیَّهَ] الَّذِی سَلَبَ الْحُسَیْنَ ع قَمِیصَهُ وَ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ حَکِیمُ بْنُ طُفَیْلٍ السِّنْبِسِیُّ وَ عُمَرُ بْنُ صَبِیحٍ الصَّیْدَاوِیُّ وَ رَجَاءُ بْنُ مُنْقِذٍ الْعَبْدِیُّ وَ سَالِمُ بْنُ خُثَیْمَهَ الْجُعْفِیُّ وَ وَاحظُ بْنُ نَاعِمٍ وَ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْجُعْفِیُّ وَ هَانِی بْنُ شَبَثٍ الْحَضْرَمِیُّ وَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا الْحُسَیْنَ ع بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ».