«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

شهدایی که از ابتدا خط شهادت را دنبال می‌کردند

با تسلیت و تبریک داغ‌های جدید و پَرپَرشدن گُل‌های معطر گلزار ولایت و امامت، حافظان دین و امنیت و آرامش مردم، خصوصاً علمایی که در این مرحله به شرف شهادت دست یافتند و زیر خیمه‌ی کرامت حسینی آرامیده‌اند. بنده دو شب قبل عازم شیراز شده بودیم. هم بزرگداشت شهدای حرم بود و هم آن قتلگاه را از نزدیک زیارت کردیم؛ هم یک روحانی که به تازگی شهید شده بودند و ما چند ماه قبل در سفری به شهر بِیضا رفته بودیم و ایشان اهل بِیضا بودند. در همان‌جا می‌گفتند که سلام من را به مقام معظم رهبری (مدّ ظله العالی) برسانید و من جان خود را فدای ایشان خواهم کرد. منتظر بودند و با حالت خاصی این مطلب را بیان می‌کردند. برادرشان هم می‌گفتند که ایشان همیشه منتظر بودند و طالب شهادت بودند. بنده خلی غِبطه خوردم. این جریانات را به عنوان بلا نبینید؛ مانند اصل جنگ و اصل انقلاب است. عدّه‌ای که باید پرواز کنند، خداوند متعال فضا را برای آن‌ها باز کرده است و آن‌ها پَر کشیدند. به ما هم گفته‌اند که حیف است و خودتان را ضایع نکنید. حیف است که انسان در بستر بمیرد و جیفه بشود. «إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ[۲]»؛ با ارزش‌ترین مرگ‌ها کُشته‌شدن است. فرمودند: «زینت النساء بالحناء و زینت الرجال بالدّماء»؛ این‌ها آرایش‌کرده رفتند. خداوند آن‌ها را زیبا کرد و سپس با زینت شهادت آن‌ها را تزئین نمود. ما هم ناامید نیستیم و شاید ان‌شاءالله فرصتی برای ما نیز به وجود بیاید. ما این‌ها را دوست داریم و ان‌شاءالله با این‌ها زندگی کنیم. شهید «آرمان علی وردی» مانند شهدای کربلا قتل صبر نصیبش گردید و این شهدای عزیز که در صحن مطهر حضرت احمد بن موسی (علیه السلام)  به شهادت رسیدند، وقتی تعدادی از این‌ شهدا را دفن کردند در میان آن‌ها یک کودک قرار دارد که انسان وقتی عکس او را می‌بیند، تصور می‌کند که به انسان نگاه می‌کند. بعضی‌ها دیر آمدند و زود رسیدند، ما این همه مانده‌ایم، ولی جا مانده‌ایم. بنده به نوبه‌ی خودم احساس می‌کنم که خُسران دامن ما را گرفته است و در حال دست و پا زدن در باتلاق نَفس خودمان هستیم و خداوند این‌ها را گُلچین می‌نماید و می‌برد. اشخاصی که از احوالات شهدای آن محل اطلاع داشتند، از مزایای اخلاقی‌شان و کمالات انسانی‌شان داستان‌هایی می‌گفتند. در مورد یکی از این شهدا گفتند که وقتی قصد امضاء سند ازدواجش را داشته است، نوشته است: به سوی شهادت، فُلانی؛ و امضاء کرده است. اصلاً انگار خداوند متعال از ابتدا آدرس را به این‌ها داده بود و روزشماری می‌کردند و همان خط را طیّ می‌کردند تا به آن رسیدند. والله شهدا پیروز هستند، بالله خطّ شهادت شکست ندارد. یقین بدانید که این خون‌ها تزریق می‌شود و انقلاب ما که مقداری به ناشُکری‌ها و دنیاگرایی‌ها آلوده شده بود، این‌ها را می‌شوید و با خود می‌برد و ان‌شاءالله ما را برای پذیرش دولت جهانی مولای‌مان حضرت حجّت (ارواحنا فداه) آماده می‌نماید و ما هم ان‌شاءالله برای زمینه‌سازی ظهور جزء قربانیان این راه قرار بگیریم.

اوّلین قدم در راه کشف بندگی

وجود مقدّس رئیس حوزه‌های علمیه، افتخار شما عُلماء و فُضلاء و طلبه‌ها، احیاگر خون شهدا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در تربیت طلبه نسخه‌ای را به این طلبه‌ی سالخورده ارائه فرمودند. او سؤال پرسید: «مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ[۳]»؛ عبودیّت که مبدأ علم برای عالِم عارف است و شالوده است و اگر آن نباشد، طلبگی پایه ندارد، آن عبودیّت در نَفس بود که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرموده بودند: حال این آماده شد تا بپرسد که عبودیِت چه چیزی است که ما باید آن را در سوق جانمان بیابیم و از خداوند طلب نماییم و با مدد خداوند به این گنج دست یابیم؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «ثَلَاثَهُ[۴]»؛ سه رُکن دارد، یا سه جبهه است، یا سه ماده‌ای است که باید بهم آمیخته بشود تا مجنون عبودیّت مایه‌ی نجات شما و سلامت قلب شما بشود که خداوند متعال فرموده است: «ثَلَاثَهُ یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۵]»؛ سلامت دل، سلامت آن بارقه‌ی الهی و دَمِ خداوند متعال، این سه چیز را باید داشته باشد؛ اوّلین مورد آن این است که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً[۶]»؛ تمام دارایی عبد سمع دارد، بصر دارد، گویایی دارد، تحرّک دارد؛ میلیاردها موجود زنده در یبدن او هستند. ظاهراً گفته‌اند که سلول‌های مغز یکصد میلیارد موجود زنده هستند و نوع تصویری که خداوند متعال برای اشخاص به وجود می‌آورد، بستگی به نحوه‌ی تشکُّل آن‌ها دارد. ما گمان می‌کنیم که من مغز دارم، من قلب دارم، دست متعلّق به من است، پا متعلّق به من است؛ می‌پرسد: چرا سخن گفتی؟ پاسخ می‌دهد: به تو ارتباطی ندارد. زبان خودم است و خودم مالک آن هستم. و یا علمی که متعلّق به من است، نوشته‌ای که متعلّق به من است، درسی که متعلّق به من است، خانه‌ای که متعلّق به من است، ماشینی که متعلّق به من است، موقعیّتی که متعلّق به من است؛ همه‌ی این‌ها چیزهایی است که ما به خودمان نسبت می‌دهیم. مثلاً می‌گویید رفیقی که متعلّق به من است، استادی که متعلّق به من است، شاگردی که متعلّق به من است؛ در همه‌ی این‌ها «من» وجود دارد. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اوّلین قدم در کشف حقیقت بندگی، رسیدن به این شهود است. «لَا یَرَى الْعَبْدُ»؛ یعنی چیزی نماند که ببیند. اگر چیزی باشد، انسان خواهد دید؛ در نتیجه نیست و سَراب است و انسان به آن صورت خواهد دید.

در عالَم امکان فقط یک حقیقت وجود دارد

اگر این امر برای انسان مکشوف بشود که فقط یک وجود در عالَم قرار دارد و آن حقّ متعال است؛ «یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ[۷]»؛ همه چیز اوست. هرچه غیر از اوست، نُمود است و بودنش از اوست. همه‌ی عالَم عَدم است و هرجا خداوند متعال تجلّی کرده است، وجود ممکن شده است. دریا در هرجایی موج برمی‌دارد، این امواجی که در همه جای دریا وجود دارد، غیر از دریا چیزی نیست و شما نام آن را موج می‌گذارید.‌یک وجود در عالَم هست که برای ما وجود ناشناخته است و اِکتناه آن نیز برای ما محال است. ولی آن‌چه که ما فکر می‌کنیم وجود دارد و متعلّق به ماست، مانند بدنی که متعلّق به من است، حواس پنج‌گانه‌ای که متعلّق به من است، عرفانی که متعلّق به من است، شهود باطنی که متعلّق به من است، رؤیاهایی که متعلّق به من است، هیچ‌کدام ارتباطی با من ندارد؛ «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ»؛ عبد در آن‌چه که خداوند برای او به عنوان مِلک و مال قرار داده است، تخویل به معنای تملیک است؛ انسان باید این‌ها را مال خودش نداند، باید این‌ها را مِلکِ خودش نپندارد، گرفتار زندگی ذهنی نشود. عادت کرده‌ایم که می‌گوییم چشمِ من و گوشِ من، زیرا «من» وجود ندارد تا چشمی داشته باشد. چشم من، چشم من نیست. حال واقعاً اگر روح از انسان گرفته شود، این بینایی و شنوایی و چشائی و بویایی و لمس کردن زِبری و نرمی و درک آن وجود خواهد داشت؟ دیگر این‌ها نخواهند بود. وقتی جان در انسان وجود داشت، ما بودیم که گمان می‌کردیم این‌ها چند چیز هستند؛ بویایی است، چشائی است، شنوایی است؛ بلکه یک حقیقت بود و این‌ها جلوه‌های یک چیز بودند و وقتی آن یک چیز ما را رها کرد، دیدیم که چیز دیگری وجود ندارد. ما نام آن‌ها را جُدا کرده بودیم، شنیدن بود، دیدن بود، بوییدن بود؛ ولی واقعاً فقط یک چیز بود و آن هم جان ما بود. همه‌ی این‌ها جلوه‌ها و امواج او بودند. وقتی او ما را رها نماید، دیگر موجی وجود نخواهد داشت. نه شنوایی وجود خواهد داشت، نه بینایی وجود خواهد داشت. «لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى[۸]»؛ مَثَل هم مُقرّب و هم مُبعِّد است. اگر او ما را رها کند، هیچ خواهیم بود. همان‌گونه که جان بدن را رها می‌کند و همه‌ی شئونی که برای خودمان درست کرده بودیم که من مدرّس هستم، من معلّم هستم، من رئیس هستم، من گوینده هستم، من می‌بینم، من می‌شنوم؛ او که برود دیگر هیچ‌کدام از این‌ها باقی نخواهند ماند و همه‌ی آن‌ها از بین خواهند رفت. ارتباط ما با خداوند خیلی عمیق‌تر و شدیدتر از این حرف‌هاست. بنابراین در عالَم فقط یک حقیقت وجود دارد، فقط یک مالک وجود دارد، فقط یک وجود قرار دارد و مابقی هیچ هستند. ما قائم به عنایت او هستیم. تا زمانی که ما را نگاه می‌کند، هستیم؛ ولی اگر نگاهش را از ما بردارد، نخواهیم بود. مانند صُور ذهنی خودمان که تا به آن نگاه می‌کنیم، وجود دارد و به محض این‌که نگاه‌مان را از آن برمی‌داریم، نخواهد بود. این موضوع هم گفتنی نیست. گاهی عرض کرده‌ام که اگر شما موضوع ترشّح هورمون‌ها و عکس‌العملی که برای یک جوان رُخ می‌دهد را مرتّب برای یک کودک ۳-۲ ساله توضیح بدهید، بهترین استاد را برای او بیاوردید تا فرمول آن را بگوید، ممکن است لفظ را بفهمد، ولی امکان ندارد که موضوع را متوجّه بشود. عبودیّت یک کشف الهی است که خداوند به هرکسی داده است، او یکی را می‌بیند؛ یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «اَلْآنَ کَمَا کَانَ[۹]»؛ در حال حاضر هم یکی است و یکی نیست و غیر از خدا هیچ چیزی و هیچ‌کسی نیست.

تملیک الهی مسئولیّت ما را مشخّص می‌نماید

«أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ»؛ ما این‌گونه در محضر خداوند متعال هستیم؟ وجود این‌گونه بر ما احاطه دارد و من این‌قدر بی‌حیا هستم که از خودم دَم می‌زنم؟ این‌قدر وجود سَرابی خودم را می‌بینم و گمان می‌کنم که کسی هستم؟ من کسی هستم؟ من چیزی هستم؟ من چیزی دارم؟ «أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً»؛ آن‌چه هست خداوند داده است و اگر خداوند داده است، دادن او غیر از دادن من است. وقتی من کتابم را به شما می‌دهم، از ملکیّت من خارج شده است و متعلّق به شماست. ولی خداوند هرچه داده است، از ملکیّت او خارج نشده است. مالک و مملوک هر دو مِلک خداوند متعال هستند. ‌این اعتباری است که خداوند متعال به منظور امتحان ما قرار داده است. مولای‌مان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) جمله‌ای در نهج‌البلاغه دارند که زبان‌مان و اذهان‌ مبارک شما را متبرّک می‌کنیم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند: «إِنَّا لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً، وَ لَا نَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنَا؛ فَمَتَى مَلَّکَنَا مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا[۱۰]»؛ ما مع‌الله در کنار خداوند و در عرض خداوند مالک هیچ‌چیزی نیستیم. «لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ» یعنی در عرض خداوند مالک هیچ چیزی نیستیم. «وَ لَا نَمْلِکُ» ما مالک نمی‌شویم، «إِلَّا مَا مَلَّکَنَا» مگر چیزی را خداوند مِلک ما قرار بدهد و تملیک بفرماید و آن‌چه را که ایشان تملیک می‌فرماید، خودش اَملک از ماست. وقتی خودم متعلّق به او هستم، چیزی که به من عنایت می‌کند، بیشتر متعلّق به او خواهد بود. هم خودم مال او هستم و هم هرچه او به من تملیک می‌نماید، برای اوست. من نسبت به چشم خودم، نسبت به گوش خودم، نسبت به تصّورات خود مسئول هستم. ما نسبت به سمع و بصرمان چه نسبتی داریم؟ همه‌ی این‌ها شئون وجودی ماست، امواج روح ماست. خداوند متعال نسبت به این امواج هم مالکیّت عمیق‌تر و شدیدتر از ما دارد. «هُوَ أَمْلَکُ»، او مالک‌تر است. «مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا»؛ خداوند متعال با این تکلیفش ما را مُکلّف کرده است، ما را مسئول قرار داده است. ما مسئول مالی هستیم که خداوند در اختیار ما قرار داده است و نسبت به این‌ها تکلیف داریم. «وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَکْلِیفَهُ عَنَّا[۱۱]»؛ این جمله برای کسی که دقّت نماید، بسیار سازنده است که خداوند به او نور بدهد و از آن درس بگیرد. گاهی خداوند به کسی چیزی نداده است و او مسئولیّتی ندارد. ولی گاهی کسی دارای آبروی وسیعی است، کسی علم خوبی دارد، کسی بیان خوبی دارد، کسی امکانات مالی خوبی دارد؛ خداوند به همین صورت نداده است و در قبال هر نعمتی یک مسئولیّتی قرار گرفته است. خداوند که تملیک کرده است، یکی از حکمت‌های تملیک الهی تکلیف و مسئولیّت ماست. بنابراین هرکسی برخورداری‌اش از نعمت الهی بیشتر باشد و ایمان بیشتری داشته باشد، معرفت بیشتری داشته باشد، عبادت بیشتری داشته باشد، نماز شبی داشته باشد، سجده‌ی طولانی داشته باشد، بُکائی داشته باشد، حالی داشته باشد، اخلاق خوبی داشته باشد، شکار دلی کرده است، مغرور نشود که خداوند این نعمات را به او عنایت فرموده است. گاهی با همین‌ها سقوط می‌کنیم. هرکسی هرچیزی از خداوند متعال دارد، خداوند در قبال آن چیزی از او طلب می‌نماید. از آن کسی که به او نداده است، به این میزانی که به کسی داده است، طلب نمی‌کند. بنابراین تملیک الهی توجیه مسئولیّت ما و تکلیف ما خواهد بود.

روضه و توسّل به حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها)

«السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ[۱۲]»؛ السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الفاطِمَهُ الشَّهِیدَهُ.

بی‌بی جان! شما مادربزرگ ما هستید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ[۱۳]»؛ پدر شما شناسنامه صادر فرموده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پدر ما هستند. برای شما نیز شناسنامه‌ای صادر کرده‌اند و فرموده‌اند که فاطمه (سلام الله علیها) «امّ ابیها» است. شما مادر پدرتان هستید، بنابراین شما مادربزرگ ما هستید. اما کسی مادربزرگ ۱۸ ساله سُراغ ندارد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) کنار بستر پدرشان بودند و ناله‌های دلخراشی داشتند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی در گوش ایشان گفتند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را آرام کردند. بعدها از حضرت زهرا (سلام الله علیها) سؤال پرسیدند که شما در کنار بستر نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ناله و فغان زیادی داشتید، پدر شما چه چیزی در گوش شما فرمود که آرام شدید؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: پدرم به من بشارت داد و به تعبیر بنده فرمودند که فاطمه جان ناراحت نباش؛ بعد از من عُمر زیادی نخواهی داشت و خیلی زود به من مُلحق خواهی شد. به همین منظور وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دل شب جان خودشان را دفن کردند، وقتی خاک بر روی جنازه‌ی نحیفِ حافظ امنیت و حافظ امنِ حرم امامت‌شان ریختند، دست خاکی خودشان را تکان دادند. در نهج‌البلاغه این عبارت آمده است: «هاج به الحزن[۱۴]»، یعنی دریای وجودشان متلاطم شد. عرضه داشتند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ[۱۵]»؛ من از ناحیه‌ی دختر شما هستم و در سلام به شما نیابت می‌کنم. اما یا رسول الله! زود بود که مرا تنها گذاشت.

«نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ     *****     یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ[۱۶]»

یا رسول الله! از شدّت غم نفسم بالا نمی‌آید. ای‌کاش جان علی (علیه السلام) نیز به همراه نفسِ او بیرون می‌آمد. ای‌کاش نمی‌ماندم و داغ فاطمه (سلام الله علیها) را نمی‌دیدم. در این‌جا امیرالمؤمنین (علیه السلام) آرزوی رفتن کردند؛ ارباب مظلوم ما هم وقتی کنار جنازه‌ی حضرت علی اکبر (علیه السلام) رسیدند: «جَلَسَ عَلی التُّراب»؛ روزگار امام حسین (علیه السلام) را خاک‌نشین کرد. چه عالَمی داشتند، می‌فرمودند: «وَلَدی! فقد استرحت من هم الدنیا و غمها[۱۷]»؛ حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُدام به خودشان تسلّی می‌دهند. اما گویا دیگر طاقت‌شان تمام شد. فرمودند: «عَلَی الدّنیا بعدک العفا[۱۸]». شما بی‌مادر نیستید و حضرت زهرا (سلام الله علیها) شما را رها نمی‌کند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مبارک امام زمان‌ (ارواحنا فداه) را همواره از ما راضی بدار.

خدایا! غم و اندوه از وجود مبارک امام زمان‌ (ارواحنا فداه) برطرف بفرما.

خدایا! بلاها را از وجود شریف امام زمان‌ (ارواحنا فداه) دفع بفرما.

خدایا! به این پرچم‌دار امام زمان‌ (ارواحنا فداه)، علمدار امام زمان‌ (ارواحنا فداه)، سیّد بزرگوار و رهبر نورانی‌ ما نصرتت را نازل بفرما.

خدایا! سکینه و آرامش در وجود ایشان مستقر بفرما.

خدایا! با نفس ایشان به همه‌ی مؤمنین امید، مجاهدت، ثبات قدم بیش از پیش عنایت بفرما.

خدایا! آتشی را که برای انقلاب ما و برای دیانت ما روشن کرده‌اند، این دفعه بسیار روشن است که این‌ها جنگ اقتصادی و طبقاتی با ما ندارند، بلکه جنگ‌شان جنگ با دین ماست، جنگ با عمامه است، جنگ با چادر است؛ والله جنگ با توحید و اسلام و قرآن کریم است که قرآن را هم سوزاندند و آن را نیز نشان دادند که جنگ با دین است و یقین بدانید که این موضوع نشان می‌دهد که جنگ با امام زمان (ارواحنا فداه) است و حضرت در حال آمدن هستند و این‌ها دست و پا می‌زنند که تشریف نیاورند.

خدایا! به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ظهور حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) را در زمان ما قرار بده.

خدایا! چشم ما را با خشنودی ایشان به جمال‌شان روشن بگردان.

خدایا! دست ما را از دامان کَرَم ایشان کوتاه مگردان.

خدایا! نهضت ما را، انقلاب ما را، رهبری عزیز انقلاب ما را، مردم انقلابی ما و حوزه‌های انقلابی ما را در پناه مادری حضرت زهرا (سلام الله علیها) که هر مادری برای حفاظت از فرزندش شدیدترین حساسیّت را دارد، در پرتوی خیمه‌ی مادری حضرت زهرا (سلام الله علیها) محافطت بفرما.

خدایا! خودشان را در آتشی که برای انقلاب روشن کرده‌اند، بسوزان.

خدایا! نفوذی‌ها را افشا بفرما.

خدایا! نفوذی‌ها را رسوا بفرما.

نفوذی‌ها را نابود بفرما.

الها! پروردگارا! به این طلبه‌های عزیزمان که نزدیک به دو ماه است که مانند سربازان امام حسین (علیه السلام) شب و روز ندارند و با آمادگی و عشق از امنیّت کشور امیرالمؤمنین (علیه السلام) و از نوامیس مردم دفاع می‌کنند، به زودی در رکاب امام زمان (ارواحنا فداه) مدال رضایت را با دست مبارک ایشان نصیب‌شان بگردان.

الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم، به پهلوی شکسته‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم، به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم که ما را دشمن‌شاد نکن.

خدایا! ما را محکوم نَفس اَمّاره نکن.

خدایا! ما را از شرّ نَفس‌مان محافظت بفرما.

خدایا! ما را برای مردم «امام المُتّقین» قرار بده.

بارالها! پروردگارا! همه‌ی مریض‌ها و مریض‌های مورد نظر را شِفا مرحمت بفرما.

خدایا! به بازماندگان همه‌ی شهدا خصوصاً این شهدای عزیزی که داغِ جدیدی دارند و داغ بعضی‌ از آن‌ها بسیار سنگین است، صبر لازم و نورانیّت لازم بر وجودشان مستقر بفرما.

خدایا! عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳؛ ارزش شهادت.

«إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ، لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ».

[۳] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۴] همان.

[۵] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫

[۶] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

[۷] مفاتیح الجنان، دعای شریف کمیل.

[۸] سوره مبارکه روم، آیه ۲۷٫

«وَ هُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ ۚ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

[۹] التوحید، جلد ۱، صفحه ۱۷۸.

«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ اَلدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ اَلْبَرْمَکِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْعَبَّاسِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَانَ لَمْ یَزَلْ بِلاَ زَمَانٍ وَ لاَ مَکَانٍ وَ هُوَ اَلْآنَ کَمَا کَانَ لاَ یَخْلُو مِنْهُ مَکَانٌ وَ لاَ یَشْغَلُ بِهِ مَکَانٌ وَ لاَ یَحُلُّ فِی مَکَانٍ – مٰا یَکُونُ مِنْ نَجْوىٰ ثَلاٰثَهٍ إِلاّٰ هُوَ رٰابِعُهُمْ وَ لاٰ خَمْسَهٍ إِلاّٰ هُوَ سٰادِسُهُمْ وَ لاٰ أَدْنىٰ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْثَرَ إِلاّٰ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مٰا کٰانُوا  لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَیْرُ خَلْقِهِ اِحْتَجَبَ بِغَیْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اِسْتَتَرَ بِغَیْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ اَلْکَبِیرُ اَلْمُتَعٰالِ».

[۱۰] نهج البلاغه، حکمت ۴۰۴٫

«وَ قَالَ (علیه السلام)، وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَعْنَى قَوْلِهِمْ “لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ”: إِنَّا لَا نَمْلِکُ مَعَ اللَّهِ شَیْئاً، وَ لَا نَمْلِکُ إِلَّا مَا مَلَّکَنَا؛ فَمَتَى مَلَّکَنَا مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنَّا کَلَّفَنَا، وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَکْلِیفَهُ عَنَّا».

[۱۱] همان.

[۱۲] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها).

متن زیارت شریفه: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً، وَزَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَصابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَأَتىٰ بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ. السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیاءِ اللّٰهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِکَتِهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللّٰهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَهُ اللّٰهِ وَبَرَکاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکِ وَعَلَىٰ رُوحِکِ وَبَدَنِکِ؛ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاکِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَمَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ لِأَنَّکِ بِضْعَهٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِکَتَهُ أَنِّی راضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَیْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَکَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جازِیاً وَ مُثِیباً. أُشْهِدُ اللّٰهَ وَ مَلائِکَتَهُ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکِ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکِ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکِ، أَنَا یَا مَوْلاتِی بِکِ وَبِأَبِیکِ وَبَعْلِکِ وَالْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِکِ مُوقِنٌ، وَبِوِلایَتِهِمْ مُؤْمِنٌ، وَ لِطَاعَتِهِمْ مُلْتَزِمٌ، أَشْهَدُ أَنَّ الدِّینَ دِینُهُمْ، وَالْحُکْمَ حُکْمُهُمْ، وَهُمْ قَدْ بَلَّغُوا عَنِ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَدَعَوْا إِلَىٰ سَبِیلِ اللّٰهِ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، لَاتَأْخُذُهُمْ فِی اللّٰهِ لَوْمَهُ لائِمٍ، وَصَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکِ وَعَلَىٰ أَبِیکِ وَبَعْلِکِ وَذُرِّیَّتِکِ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ وَصَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَهِ الصِّدِّیقَهِ الْمَعْصُومَهِ التَّقِیَّهِ النَّقِیَّهِ الرَّضِیَّهِ الْمَرْضِیَّهِ الزَّکِیَّهِ الرَّشِیدَهِ الْمَظْلُومَهِ الْمَقْهُورَهِ، الْمَغْصُوبَهِ حَقُّها، الْمَمْنُوعَهِ إِرْثُها، الْمَکْسُورَهِ ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُها، فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِکَ، وَبَضْعَهِ لَحْمِهِ؛ وَصَمِیمِ قَلْبِهِ، وَفِلْذَهِ کَبِدِهِ، وَالنُّخْبَهِ مِنْکَ لَهُ، وَالتُّحْفَهِ خَصَصْتَ بِها وَصِیَّهُ، وَحَبِیبَهِ الْمُصْطَفىٰ، وَقَرِینَهِ الْمُرْتَضىٰ، وَسَیِّدَهِ النِّساءِ، وَمُبَشِّرَهِ الْأَوْلِیاءِ، حَلِیفَهِ الْوَرَعِ وَالزُّهْدِ، وَتُفَّاحَهِ الْفِرْدَوْسِ وَالْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَها بِنِساءِ الْجَنَّهِ، وَسَلَلْتَ مِنْها أَنْوارَ الْأَئِمَّهِ، وَأَرْخَیْتَ دُونَها حِجابَ النُّبُوَّهِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیْها صَلاهً تَزِیدُ فِی مَحَلِّها عِنْدَکَ، وَشَرَفِها لَدَیْکَ، وَمَنْزِلَتِها مِنْ رِضَاکَ، وَبَلِّغْها مِنَّا تَحِیَّهً وَسَلاماً، وَآتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّها فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَرَحْمَهً وَغُفْراناً إِنَّکَ ذُو الْعَفْوِ الْکَرِیمِ».

[۱۳] البرهان فی تفسیر القرآن، جلد ۲، صفحه ۷۷.

«وَ عَنْهُ، قَالَ: وَ رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ». قُلْتُ: وَ رَوَى ذَلِکَ صَاحِبُ (اَلْفَائِقِ)».

[۱۴] بیت الاحزان، ص ۱۵۵٫۱۶ – نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۹۳٫

[۱۵] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲؛ در غم از دست دادن حضرت زهرا (سلام الله علیها).

متن خطبه شریفه: «وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ فَاطِمَهَ (علیها السلام) کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ. قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَهِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، فَ “إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”. فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ، لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ».

[۱۶]  المناقب، جلد ۱، صفحه ۲۴۰.

«وَ أَنْشَأَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَهٌ     *****     یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ اَلزَّفَرَاتِ

لاَ خَیْرَ بَعْدَکِ فِی اَلْحَیَاهِ وَ إِنَّمَا     *****     أَخْشَى مَخَافَهَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِ».

[۱۷] تاریخ الطبری ۳: ۳۳۱٫ / الارشاد: ۲۳۹٫ / ذریعه النجاه: ۱۲۸٫ / مقتل الحسین لابی مخنف: ۱۲۹ من قوله (قتل الله) مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی ۲: ۳۱٫ / بحار الانوار ۴۵: ۴۳٫ / العوالم ۱۷: ۲۸۵ / وقعه الطف: ۲۸۱٫ / البدایه والنهایه ۸: ۲۰۱٫ / مثیر الاحزان: ۶۹٫ / اللهوف: اعیان الشیعه ۱: ۶۰۷ و فى الاربعه الاخیره الى قوله (بعدک العفا). / الدمعه الساکبه ۴: ۳۳۱٫ / ینابیع الموده: ۴۱۵٫ / ناسخ التواریخ ۲: ۳۵۵٫.

(قتل الله قوما قتلوک ما أجرأهم على الرحمان وعلى رسوله، وعلى انتهاک حرمه الرسول، على الدنیا بعدک العفا.) قال حمید بن مسلم: فکأنی أنظر إلى امرأه خرجت مسرعه کأنها الشمس الطالعه تنادی بالویل والثبور، وتقول: یا حبیباه یا ثمره فؤاداه، یا نور عیناه ! فسألت عنها فقیل: هی زینب بنت علی علیه السلام وجاءت وانکبت علیه، فجاء الحسین فأخذ بیدها فردها إلى الفسطاط، وأقبل علیه السلام بفتیانه وقال: (احملوا أخاکم)، فحملوه من مصرعه، فجاوا به حتى وضعوه عند الفسطاط الذی کانوا یقاتلون أمامه. وقال أبو مخنف: ثم انه علیه السلام وضع ولده فی حجره وجعل یمسح الدم عن ثنایاه، وجعل یلثمه ویقول: یا ولدى أما انت فقد استرحت من هم الدنیا وغمها وشدائدها وصرت الى روح وریحان وقد بقى أبوک وما اسرع اللحوق بک).  وقال القندوزى إنه علیه السلام قال: (لعن الله قوما قتلوک یا ولدی، ما اشد جرأتهم على الله، وعلى انتهاک حرم رسول الله صلى الله علیه وآله)، وأهملت عیناه بالدموع، وصرخن النساء فسکتهن الامام وقال لهن: (اسکتن فإن البکاء امامکن). وفی روایه ثالثه: انه علیه السلام حین رأى ولده الشهید قال: (یا ثمره فؤاداه، ویا قره عیناه).

[۱۸] منتهی الآمال، ج ۱، ص ۳۷۵٫