روز شنبه مورخ ۲۵ دی ماه ۱۴۰۰ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مروری بر جلسات قبل
عنوان بصری مشمول عنایت حق و مورد پذیرش خلیفه خدا، حجّت بالغه، ولی الله الاعظم، کشاف حقایق وجود مبارک امام جعفر صادق علیه السلام قرار گرفت و نوع پذیرش حضرت هم نوع خاصی بود که نشان میدهد حضرت او را تحویل گرفتند، آغوش باز حضرت از او به گرمی پذیرایی کرد.
حضرت سؤال کردند که به دنبال چه چیزی هستی؟ او هم گفت: من از خدای متعال دو چیز خواستم، یکی این بود که در دایره جاذبه قلب شما قرار بگیرم، مغناطیس قلب تپنده عالم ما را هم جذب کند، «أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ».[۲]
هرچه ما این را تکرار کنیم و غبطه بخوریم کم است، انسان کاری کند یا نوعی التماس و التجاء و دعا داشته باشد و شبها درِ خانهی خدای متعال گدایی کند تا قلب امام زمانش به او تمایل پیدا کند و منعطف بشود.
همهی سعادت در این است که انسان مورد نظر امام زمان ارواحنا فداه باشد، حضرت با او قهر نکنند، نظر لطف خود را از او برندارند، نگاه حاکی از محبت است، اگر انسان کسی را دوست نداشته باشد به او نگاه نمیکند، ولی اگر انسان کسی را دوست داشته باشد مدام به او نگاه میکند، اگر نگاه خود را بردارد هم دوباره نگاه میکند، اگر خیلی رویش نشود بالاخره طرف را از گوشهی چشم زیر نظر دارد و از این کار خوشش میآید و از او مبتهج است.
اگر قلب نازنین امام علیه السلام به کسی نگاه کند، او عین الله است و انگار خدا به او نگاه میکند و خدا از او خوشش میآید.
علم به تعلّم نیست
اول سنخیت و قابلیت خواست، دوم هم خوراک خواست. اول این ظرف آماده بشود، نگاه شما دل من را پاک کند، ظرف دلم تناسبی با انوار درخشان معرفتی پیدا کند، بعد هم خودت این ظرف را پر کن.
حضرت صادق سلام الله علیه هم فرمودند: «لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ». حضرت میخواهند بفرمایند که تابحال عوضی گرفته بودی، هر کجایی یک گوینده و درس و فضای گفتگو و بحثی بود به آنجا میرفتی تا این را ببینی، این در این مجالس نیست، در این کتابها نیست، در این دانشگاهها و کتب فقهی و عرفانی نیست، «لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ»، باید اینجاها رفت ولی باید توجه داشت که اگر انسان یک ادیب خیلی ماهری شد، در ادبیات پیدا نمیشود، اگر انسان یک فقیه پرآوازهای شد در فقه نیست، حتی در تفسیر هم نیست، در عرفان هم نیست. آنچه که با ذهن من و شما کار دارد هر چیزی که میخواهد باشد، ذهنی است، نظری است، توحید، عرفان نظری، اخلاق نظری، فقه اکبر، فقه اوسط، فقه اصغر، همهی اینها ذهن است، ذهن انفعال است، ذهن را پر میکنید و ذهن هم با یک بهانهای خالی میشود، وقتی عصبانی میشوید، وقتی تحت فشار قرار میگیرید، هرچه فکر میکنید به یاد نمیآورید، ده مرتبه درس گفتهاید ولی الآن بیاد نمیآورید.
تا زمانی که انسان خودش آینه نشود، حق در وجود خودش متمکن نشود، نه اینکه ذهن ظرف علم باشد، وجود، هستی من، هستی ربانی بشود.
فرمایش قرآن کریم در مورد ربّیون
قرآن کریم در مورد رِبیّون تعبیر میکند: «وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ»،[۳] عالم ربّانی میگویند برای این است که وجود بوی خدا میدهد، وجود نور خدا دارد، وجود رنگ خدا گرفته است، و چون آینه است، جلوه خداست، این صفحه لوح محفوظ دل این شده است، در علوم وجودی و علوم حضوری هم اشتباه نیست و هم نسیان دارد. فراموشی برای ذهن است، اشتباه برای ذهن است، برای اجتهاد و استناط است، در علم حضوری نه اشتباه وجود دارد و نه نسیان وجود دارد و نه انحراف، خودِ وجود است، یافتن است، تطبیق با خارج که نیست.
امام علیه السلام حاوی همهی عالم امکان است، در وجود خود اوست، هرچه است از وجود جوشیده است، پرتو وجود اوست، شعاع وجود اوست.
نکاتی در مورد علم حضوری
علم علّت به معلول، معلول به علّت، در محدودهی خودش علم حضوری است، علّت محیط به معلول خودش است، و این علم عیب است و خودش هم همینطور است، نه علمی که ما خودشناسی را در روانشناسی و علم النفس و علم الاخلاق میخوانیم، اینها هم علوم ذهنی و اخلاق نظری میشود، ولی هر کسی که خودش را مییابد، من خودم، خودم هستم، صرف نظر از مفهومی که انتزاع میکنیم و الفاظی که بکار میبریم، آن حقیقتی که من وقتی گرسنه میشوم اگر گرسنگی خودم را به کسی نگویم هم گرسنگی را دارا هستم. محبّتی که نسبت به کسی احساس میکنم و مییابم، این در وجود خودم هست، ذهنی نیست، یک حقیقتی است، یک شأنی از شئون وجودی من است، یک کشش هست، یک سنخیتی با شما پیدا شده است، جذب و انجذاب هست، یک حقیقت وجودی است.
در وجود مادر محبّت فرزند هست و این را مییابد و وجدان میکند.
بنابراین آن کسی که باید به دنبال آن گشت، آن خودمان هستیم، گم کردهایم. انسان به دنبال مطالب علمی میگردد، حالا که دیگر اینترنت هم کار را آسان کرده است، بین کتابخانههای دنیا جولان میدهد، به دنبال همه چیز میگردد، ولی آن چیزی که خدای متعال ایجاد کرده است، «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»،[۴] آن چیزی که خدای متعال در من دمیده است و دیری نمیپاید که توفّی میکند، آیا آن را هم اصلاً یافتهایم و به دنبال آن هم گشتهایم؟
خودمان را گُم کردهایم
ما با خودمان هیچ انسی نداریم، انس با کتاب و رفیق و طبیعت و هنر و صداهای زیبا و چهرههای زیبان و غذاهای لذیذ داریم، همهی اینها دلبرِ ما هستند، ولی خودمان از خودمان دل نبردهایم و هیچ علاقهای به خودمان نداریم، دلیل این امر هم این است که هیچ وقت سراغ خودمان را نمیگیریم، من چه کسی هستم؟ من چه چیزی هستم؟ من کجا هستم؟ چه بلایی بر سر من آمده است؟ با خودم چه کردهام؟ این «من» باید چه میشد؟ کجا محبوس است؟ زیر خروارها توهمات و تخیلات دفن شده است.
این تعبیر قرآن کریم خیلی زیباست، «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»،[۵] خودمان را زنده به گور کردهایم، خودم با دست خودم، خودم را زیر خاک کردهام، وقتی هم مُردهام، خودم را در اعماق جهنّم یافتهام، خودم خودم را در چاه کرده بودم، بیرون نکشیدهام.
این اسفل سافلین که خدای متعال میفرماید «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ»،[۶] من از این اسفل سافلین اصلاً نفهمیدم کجا هستم و از اینجا در اسفل سافلین بودن ناراحت نشدم، مدام سعی کردم این را زیر صفر کنم.
تعلقات دنیوی درواقع تعمیق اسفل سافلین است، مرتب به دنبال این غرایز سرکش حیوانی خودم بودم و اقتضائات آن آیت خدا که خدای متعال به خودش نسبت میدهد، به دنبال آن نگشتم.
لذا اگر کسی حقیقت نفس خودش را بیابد، که این با تزکیه است، بدون تزکیه نمیشود، جای آن بالاست و باید به بالا برویم تا پیدا کنیم.
«إِنَّمَا هُوَ نُورٌ»، آن در تعلّم نیست، در مفاهیم ذهنی نیست، در مباحثات علمی نیست، اینها قیل و قالی است که تمام میشود و میرود، خودت کجا هستی؟ خودت چه هستی؟ این آدم حضوراً خودش را پیدا کند، خود انسان چون جلوه و روح خدای متعال است، اگر انسان پیدا کند دیگر بیرون نمیآید، چون خدای متعال در آن آینه دیده میشود، انسان جمال خدای متعال را حضورا بیابد دیگر سفر او من الحق الی الخلق است، دیگر خودش نیست، خدا اعزام میکند که برو و دست فلانی را هم بگیر و بیاور، دیگر هیچ کجا به خودش واگذار نیست، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»،[۷] خودش ولایت آن حقیقت را عهدهدار میشود و جلوهی آن ولایت، خروج از ظلمت به نور است، آن هم کار من نیست و کار خودش است، او از ظلمات به نور اخراج میکند، در ما همینطور است، یعنی مرتب اشتداد وجودی پیدا میکنیم، وجود ضعیف ما، وجود ناقص ما، وجود آمیختهی ما، مدام صاف میشود و نور میگیرد و مدام وجود در وجود او تجدید میشود و از این همه آمیزههای مادی صفا پیدا میکند.
برای ائمه معصومین، برای واصلین، این اخراج از نور، اخراج از ظلمت به نور دفعی است، یعنی خدای متعال نمیگذارد که ظلمت به سراغ آنها برود، خدای متعال به آنها نور داده است و نمیگذارد گرفتار غفلت بشوند، محجوب به حجاب تعلقات و غفلت و نسیان بشوند، الله عاصم است و این معصوم میشود.
فراست چیست؟
به نظر میرسد که چند روزنه از این نوع علم را توجه کنیم، یکی از آنها فراست است، علم الوراثه همان علم الفراسه است، «اِتَّقُوا فِرَاسَهَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ».[۸]
مرحوم حجت الاسلام زنجانی، آخوند ملا قربانعلی مشهور به حجت الاسلام بوده است، حال اشخاص به یک بچه طلبه نادانی مانند من هم آیت الله میگویند، او از نظر علمی در حدی بوده است که یکی از کارشناسان معاصر این امر یعنی مرحوم نجم آبادی، سؤالات عمیقی را طرح میکند، چون به دربار سخنچینی کرده بودند که این شخص قضاوت میکند و شأن این امر را ندارد، دستور آمده بود که امتحانی از او بگیرید، سوالاتی برای او فرستاده بودند که او در یک هفته جواب بدهد، همینطور سوالات را میدید و پاسخها را مینوشت، آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه، آقای افتخاری رضوان الله تعالی علیه داماد مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی بود، جزو اصحاب استفتاء ایشان بود، جزو اصحاب استفتاء آیت الله شبیری و بعضی از مراجع دیگر هم بود، ایشان گفته بود که در جلسه استفتاء آیت الله بهجت ما ندیدیم یک مرتبه کتاب بخواهد و به کتاب مراجعه داشته باشد، آخوند ملا قربانعلی اینطور بوده است، تمام این سوالات را همینطور که مرور میکرد پاسخ میداد، بعد که پاسخها را آورده بودند و روی آن دقت کرده بودند، کارشناس گفته بود این شخص یا اعلم من فی الارض است یا تالی من، ولی به او حجت الاسلام میگفتند، حجت الاسلام زنجانی، آخوند ملا قربانعلی…
هنگامی که جریان مشروطیت پیش آمده بود، علمای تراز اول شیعه جزو مروجان مشروطیت بودند، به ایشان گفته بودند با اینکه همهی بزرگان دیگر همراه هستند چرا شما مخالفت میکنید؟ ایشان با لهجه و زبان ترکی گفته بود برای من توضیح بدهید، وقتی توضیح داده بودند گفته بود: در حال دیدن هستم که با همین مشروطیت چادر از سر زنهای شما برمیدارند، و عمامه از سر علما بر میدارند و کلاه شاپو به سر شما میگذارند.
این فراست است، «اِتَّقُوا فِرَاسَهَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ».
«لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ»، این علم در کتابها نیست، در تحلیلهای سیاسی هم نبود، کسی چنین امری را پیشبینی نمیکرد، ولی دقیقاً همان چیزی را میگوید که در آینده واقع میشود، «اِتَّقُوا فِرَاسَهَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ».
امام احاطه وجودی دارد
نوع دوم یا روزنه دومی که به تعلّم نیست و به وجود است، امام احاطه وجودی دارد ولی مأمور نیست که همیشه از این احاطه وجودی استفاده کند، لذا در کافی شریف میگوید: «إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا»،[۹] این علمشان، توجه به این آینهی عالمگیر، در اختیار خودشان است، هر وقت خواستند میدانند، آقای بهجت هم به اینجا رسیده بودند، فرموده بودند: ما هر چه را که بخواهیم بدانیم میدانیم، این هم یک روزنه است.
سنخیت انسان با انوار الهی
روزنهی دیگر، سنخیتی است که انسان با انوار الهی پیدا میکند و وجود به آن سوی مطلوب و مقصود کشیده میشود.
مرحوم حاج هادی ابهری رضوان الله تعالی علیه نسبت به کانونهای نوری که تشکیل میشده است، نیازی به آدرس و اخبار نداشتند.
ان شاء الله خدای متعال رحمت کند، یکی از پیرغلامها گفت که حاج هادی را در نجف دیدم، گفتم: آیا نمیآیی به روضه برویم؟ گفت: ما که اینجا غریب هستیم و نمیدانیم کجا روضه است، حاج هادی گفت: آیا ما کمتر از گربه هستیم یا مجلس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمتر از گوشت است؟ به کدام گربه آدرس میدهند که کجا گوشت هست؟ بیا تا برویم.
راه افتاد و به چند کوچه آنطرفتر رفتیم و یک دری باز بود و وارد شدیم، دیدیم عجب مجلسی است!
این عینِ آن مغناطیسی است که فلزِ خودش را میکشد، اینطور میکشد. این نور است، این نور همان وجود است، این نور است.
چکار کنیم که ما هم اینطور بشویم؟
قرآن کریم هم اینها را با تعبیرات خاص وحیانی فرموده است، این «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»،[۱۰] اینکه انسان حق و باطل را تشخیص میدهد، این که کار ذهن نیست، ذهن اشتباه میکند، ولی او تضمینی است و هیچ وقت اشتباه نمیکند، هیچ وقت عوضی نمیگیرد و عوضی نمیدهد، «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا»، یا فرمود: «اتَّقُوا اللَّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ»،[۱۱] اگر تقوا داشته باشید خدای متعال معلم شماست.
این صور ذهنی که تقوا لازم ندارد، هر کسی درس بخواند چیز یاد میگیرد، بعضی از علمای فاسد چیزهای خیلی زیادی میدانند، اینکه اتّقوا الله ندارد، این علم یک حقیقت دیگری است، نورانیت دیگری است.
فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ»،[۱۲] این دیگر خیلی جامع است، هم دو بال به شما میدهیم، سعادت دنیوی و اخروی را بدست میآورید، هم یک مرکب نوری قرار میدهیم که میبرد، هر کجا که مصلحت شماست، شما را به آنجا میبرد، هیچوقت نمیگذارد که به سوی مفسده بروید و به سوی مصالحتان حرکت میکنید.
روضه و توسّل به حضرت ام البنین سلام الله علیها
یک سری هم به گوشهی بقیع بزنیم، بقیع خیلی خاطره دارد، هم بیت الأحزان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنجاست، محل نالهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، شیونهای دخترِ دلشکستهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، زنان مدینه را به آنجا جمع میکرد…
حضرت ام البنین سلام الله علیها خیلی خوب به دنبال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودهاند، کنیز خوبی برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودهاند…
حضرت ام البنین سلام الله علیها به گوشهی بقیع میآمدند، همانجایی که الآن قبر مبارک ایشان در آنجاست، میگویند چهار صورت قبر درست میکردند، به فرزندان خود خطاب میکردند و میگفتند به شما گریه نمیکنم، من به حسینم گریه میکنم… گاهی هم با فرزندان خود حرف میزدند، شعر میخواندند و میگفتند: عباس من! میگویند عمود آهنین به سر تو زدهاند… چه کسی جرأت میکرد به تو نزدیک بشود؟ باور نمیکنم کسی اینقدر جسور باشد که بیاید و به پسر قهرمان من نزدیک بشود و بتواند عمود آهنین بر سر او بزند… بعد خودشان جواب خودشان را دادند، میگفتند: اما پسرم! شنیدم دستان تو را قطع کرده بودند، دست نداشتی که از خودت دفاع کنی، آمدند و عمود آهنین بر سر تو زدند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَهَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَهَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ فِیهَا بِمَولانا باب الحَوائج کاشَفَ الکَرب عَن وَجه الحسین اباالفضل العباس و امّه المُجاهِدَه یا الله… یَا أرحَمَ الرّاحَمِین، یَا غیاثَ المُستَغیثین، یَا اِلَهَ العَاصِین…
خدایا! تو را به مقام و منزلت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به عصمت بیبی، به ضلع مکسورهاش، به محسن مقتولهاش، به پدر و همسر و اولاد طاهرینش قسم میدهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! ما را ملازم آن بزرگوار قرار بده.
خدایا! بین ما و مولایمان جدایی مخواه.
خدایا! عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان.
خدایا! دوستان آل الله، نوکران امام زمان ارواحنا فداه، طلبههای ما را از شرّ نفسشان محافظت بفرما.
خدایا! این عزیزان را پیش خودشان و نزد خودت رسوا نفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این عزیزان را از این پیچ سخت جوانی با آبرو عبورشان بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم این عزیزان را در علم و عمل جزو پیروزمندهای تاریخ بنویسشان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم آبروی ما را در دنیا و آخرت مبر.
خدایا! نظام ما را، مردم ما را، رهبر بزرگوار ما را دشمنشاد نفرما.
خدایا! دشمنان ما را مأیوس بفرما.
خدایا! دوستان ما را پیروز بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم گرانی و نگرانی و فقر و بیکاری و سرگردانی و بهمریختگی و گمکردگی را از این جامعهای که این همه شهید داده است را برطرف بفرما.
خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم میدهیم حوائج این جمع و حاجات منظوره و حوائج عزیزانی که با ما عهد دعا دارند، آنهایی که توقع دعا دارند، آنهایی که التماس دعا گفتهاند را برآورده بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم به ما همّت بلند عنایت بفرما.
خدایا! ما را از دناعت و پستی و فرو رفتن در شهوات و کششهای حیوانی مصون و محفوظ بدار.
خدایا! به دل و فضا و همهی زوایای زندگی ما نورانیت روزی بفرما.
خدایا! سایه پربرکت رهبر عزیزمان را با نورانیت و اقتدار و عزّت تا ظهور و کنار حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مستدام بدار.
خدایا! امام و شهدا را از ما راضی بفرما.
خدایا! مریض گرفتار را، آقای فاطمی نیای عزیز را، مریضهای سفارش شده را به لطف و کَرَم خودت، به حضرات معصومین علیهم السلام، به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که مأموریت ویژهی شفاء دارند، شفاء مرحمت بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ (أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى).
[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴۶ (وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ)
[۴] سوره مبارکه ص، آیه ۷۲ (فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ)
[۵] سوره مبارکه شمس، آیات ۹ و ۱۰
[۶] سوره مبارکه تین، آیه ۵
[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷ (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)
[۸] إرشاد القلوب ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۰ (قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اِتَّقُوا فِرَاسَهَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ.)
[۹] الکافی ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵۸ (بَابُ أَنَّ اَلْأَئِمَّهَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ إِذَا شَاءُوا أَنْ یَعْلَمُوا عُلِّمُوا)
[۱۰] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۹
[۱۱] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۸۲ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ ۚ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
[۱۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)
پاسخ دهید