روز شنبه مورخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۹۹ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
«عنوان بصری» حکایت میکند که من بعد از استعانت از نماز در روضهی نبوی، به درِ خانهی امام جعفر صادق علیه السلام حاضر شدم، استیذان کردم، خادم عذرخواهی کرد ولی من دست برنداشتم و ناامید نشدم و یافته بودم که اینجا آخرین پناه است و جای دیگری ندارم که بروم (اینها برداشتهای گوینده است)، پناهی ندارم که اینجا را رها کنم و به جای دیگری بروم، چنین جایی وجود نداشت، اینکه من «جَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ»[۲] مقابلِ درب نشستم، حال اگر مرا راه نمیدهند… بالاخره این در درِ رحمت است، این در درِ نجات است، این در درِ علم است و درِ معرفت است.
وقتی تصمیمِ من جدّی بود که یا اینجا بمانم یا وارد بشوم، خادم بیرون آمد و معلوم شد که دعای مستجابی بوده است، گفت: «ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ».
اهمیّتِ «دل» در امور معنوی
خیلیها واردِ حرم و داخلِ بقاعِ متبرّکه یا مواقفِ کریمه میشوند ولی برکتی نمیبینند، اشخاصی هستند که عمرِ خود را در حوزه گذراندهاند ولی هیچ بهرهای از حوزه نصیبِ آنها نشده است. بر حسبِ روایات روزهداران «کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلاَّ اَلْجُوعُ وَ اَلظَّمَأُ»[۳]، چه بسیار روزهداران که غیر از تشنگی و گرسنگی چیزی ذخیره نکردهاند. نماز هم همینطور است، «نعوذبالله من صلاه لا تقبل» نماز میخواند ولی نمازِ او «برکت» ندارد.
آن چی که برای ما «درس» است، اگر ما انقطاع پیدا کردیم… در همین زیارت عرشیِ قدسیِ آلیاسین که بحمدالله موفق هستید و در آغازِ این جلسه به محضرِ مولا و سیّدمان حضرت بقیّه الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداه با زیارت آلیاسین مشرّف میشوید، در آنجا وقتی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صلوات نثار میشود میگوییم: «لَاحَبِیبَ إِلّا هُوَ وَأَهْلُهُ»، در زیارت بسیار پُرمضمون و جامعِ جامعهی کبیره به خدای متعال عرضه میداریم: «اللَّهُمَّ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ شُفَعَاءَ أَقْرَبَ إِلَیْکَ مِنْ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَخْیَارِ الأَئِمَّهِ الاَبْرارِ لَجَعَلْتَهُمْ شُفَعائِی»، خدایا! اگر من در عالَمِ امکان شفیعانی نزدیکتر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام پیدا میکردم همانها را واسطه قرار میدادم و دامانِ همانها را میگرفتم، ولی پیدا نکردم. علّتِ اینکه ما پیدا نمیکنیم این است که «اصلاً وجود ندارد»، کسی عزیزتر و شریفتر و نزدیکتر به ذاتِ ربوبی از وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و دودمانِ پاک و مطهّرِ ایشان وجود ندارد، انحصاری است، «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»، شخصِ دیگر راهی ندارد، این در تنها دری است که خدای متعال برای اهل نجات باز کرده است، اگر کسی از این در وارد نشود نجاتی برای او وجود ندارد، این بابِ حطّه است که در قرآن کریم آمده است: هر کسی آمد تا از این در وارد بشود، اگر سر خَم کرد و وارد شد اهلِ نجات است، وگرنه هیچ درِ دیگری نیست که ورودِ ما از آن در مایهی نجاتِ ما باشد.
لکن ورودِ جسمی دلیلِ بر ورود نیست، گاهی انسان به کربلا میرود، گاهی انسان به مشهد میرود ولی نرفته است، دل هر کجا که باشد انسان همانجاست.
این است که این تعبیرِ «ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ» یعنی در این ملاقاتی که با امام زمانِ خودت داری با دستِ خالی برنمیگردی، سرمایهدار برمیگردی، عمرِ تو و وقتِ تو و علمِ تو برکت میکند، خودت پُربرکت میشوی، «ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ».
برکت در امور
چه خوب است که انسان هر کاری که انجام میدهد به حرم وارد بشود و با برکت بیرون بیاید، انسان که جاهل به یک حوزه وارد میشود که حوزه خانهی امام زمان ارواحنا فداه است، وقتی برکت میکند که عالِم بیرون بیاید، وقتی با ظلمت وارد شده است، وقتی برکت دارد که نورانی بشود و پُرنور از این محضر بیرون بیاید. وقتی وارد شد هیچ خاصّیتی نداشت ولی حال که در حالِ بیرون آمدن است خدای متعال دستِ او را گرهگشا قرار داد، زبانِ او را هدایتگر قرار داد، بیانِ او را شمشیری بر علیهِ معاندین قرار داد، یک عنصرِ مفید و پُربار و پُرثمر شده است.
نکاتی در مورد زیارتنامه امام زمان ارواحنا فداه در روز جمعه
باید برای هر روزِ خودمان حساب باز کنیم چون «نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی وَ ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلادِ»[۴]. در این دعای شریف روز جمعه، زیارت حضرت حجّت ارواحنا فداه را در روز جمعه میخوانید، آنجا عرضه میداریم که «هٰذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَهُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَالْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ یَدَیْکَ، وَقَتْلُ الْکافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَأَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَجَارُکَ»، من امروز میهمانِ شما هستم و به پناهِ شما آمدهام.
مرحوم محدّث قمی رحمه الله تعالی علیه نقل کرده است که سیّد بن طاووس اعلی الله مقامه الشّریف این را توسعه میدادند، عرضه میداشتند که «مرکبِ من به هر کجا که رو کند رو به سوی شماست، من به هر شهری و هر قریهای و محلی که وارد بشوم میهمانِ شما هستم». این از آن جملاتِ… «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء، وُجودهُ لطفٌ وَ تَصَرّفهُ لطفٌ آخر»، وجودِ ما شعاعِ وجودِ حضرت است، وابستگیِ تام داریم، اگر حضرت یک لحظه به ما نگاه نکنند ما نیستیم، هر چه داریم بر سرِ سفرهی آن بزرگوار داریم و ایشان واسطهی علی الاطلاق در همهی فیوضاتِ عالَم هستند. بنابراین به هر کجا که وارد میشویم در اصل به امام زمان ارواحنا فداه وارد میشویم، ببینید آیا اذنِ دخول گرفتهاید؟ ببینید آیا شما در عالَمِ جان و فطرتتان احساس میکنید که پذیرش شدهاید و اگر بروید به شما سرمایه میدهند و شما را عالِم و عارف و مؤمن برمیگردانند؟ نکند ما اتلافِ وقت کنیم و هیچ برکتی از این اشرفِ شُرَفای عالَم کسب نکرده باشیم.
«برکت» چیست؟
«ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ»، خودِ «برکه الله» پیام دارد، «ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ»، اگر برکتِ الهی نباشد دیگر کَفِ روی آب است، نمود است و «بود» ندارد، اما اگر خدای متعال نظر کند، اگر خدای متعال عنایت کند ولو اینکه ظاهری نداشته باشد و کسی پی نبرد اما وجودِ انسان وجودِ منبسط میشود، نه اینکه برکتِ خود بشود بلکه برکتِ عالَم میشود.
اینکه حضرت ثامن الحجج امام رضا صلوات الله علیه به «زکریا بن آدم» فرمودند: تو در قُم بمان، مَثَلِ تو مَثَل پدرم موسی بن جعفر صلوات الله علیه در بغداد است، خدای متعال به برکتِ شما بلا را از اهلِ قم دفع میکند. این برکت است، وجودِ انسان طوفانهای بلا را دفع میکند. خیلیها اعتقاد دارند با رفتنِ مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف آن فتنه و بلاهای بعدی سرازیر شد، اینها اوتاد هستند، «وَتَد» چیزی است که به در میزنند تا در محکم بشود، اینها میخِ زندگیِ ما هستند و وقتی نباشند متلاشی میشود. برکت این است، وسعتِ برکت، سعهی وجود، سعهی نورِ انسان از ناحیهی حق تأمین میشود و کمِ انسان اثرِ زیاد پیدا میکند، خیلیها درآمد و حقوقشان خیلی زیاد است ولی برج و بدبختیِ زیادی هم دارند و همیشه گرسنه و محتاجِ این و آن هستند، بعضیها هم درآمدی ندارند ولی آقا هستند و دست و زبان خود را برای علامت سوال مقابلِ این و آن باز نمیکنند، سرمایهی درونی دارند، این برکت است. مالِ کم، حرفِ کم، حضورِ کم و اثرِ زیاد، این همان برکت است.
اسراری از «سلام»
«ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ» داخل شدم و سلام عرض کردم.
این «سلام» در اسلام خیلی بااهمیّت تلقّی شده است، بگونهای که نبودِ سلام انسان را از کرامتِ انسانی میاندازد. گفتهاند که اگر کسی وارد شد و سلام نکرد و حرف زد پاسخِ او را ندهید، یعنی این شخص اعلانِ آدمیّت نکرده است، آرمِ انسان به سلامت بودنِ انسان است، انسانِ شرور «انسان» نیست، انسانِ زیانکار «انسان» نیست، انسانِ زیانبار «انسان» نیست، «سلام» اعلانِ آدمیّت است، که هم وجودِ خودم امن است و هم برای شما امان هستم، وقتی من به شما سلام میکنم معنیِ آن این است که وجودِ من از همهی میکروبهای اخلاقی و ویروسها مضرّ دارای واگیر مصونیت دارم، «اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ»[۵]، مسلمان کسی است که جامعه از زبان و دستِ او ضرر نبیند، احساسِ امنیت کنند و در امان باشند.
«سلام» نامِ پروردگارِ متعال است، لذا بهترین تحیّت تحیّتِ امّتِ نبوی است، تحیّتِ امّتهای قبلی «سلام» نبود، اما برای انبیاء علیهم السلام اینگونه بود، خدای متعال به پیغمبرانِ خود سلام فرستاده است، «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ»[۶]، برای انبیاء دیگر هم اینطور بوده است. اما امّتهای انبیاء علیهم السلام در برخوردها و دیدارها و طلیعهی گفتارها «سلام» نداشتند، این موضوع مخصوصِ امّتِ مرحومه است، خودِ این «امّتِ مرحومه» پیامِ خاصّ خود را دارد، «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»[۷]، غیرِ مسلمان یا مغضوب است و یا ضال، صراط مستقیم که در کاروان انبیاء و صدّیقین و شهدا و صالحین حضور پیدا کردهایم و با آنها همقافله شدیم، اینها هم مغضوب نیستند و هم ضال نیستند بلکه مُنعَمُ عَلَیه هستند، سرشار از نعمتها هستند، «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»[۸]، با دو بالِ ایمان و تقوا در حالِ پرواز کردن هستند و ابرِ برکتِ الهی در لحظاتِ زندگیِ آنها بر آنها میبارد، همهی لحظاتِ عمرِ آنها ذخیرهی آخرت است، نورِ برزخ است، فرشِ قبر است، قصرِ بهشتِ آنهاست، یک چنین چیزی برکت و سلامتِ محض است، نعمتِ الهی است.
انسانی که سلام میکند یعنی من مظهرِ خدای متعال هستم، ذاتِ مقدّسِ خدای متعال… در این تکبیرهای قبل از نماز که به انسان «حضور» میدهد، در تکبیرِ پنجم عرضه میداریم: «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ فی یَدَیْکَ وَ الشَّرّ لَیْسَ إِلَیْکَ وَ الْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَیْتَ، عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدَیْکَ ذَلیلٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مِنْکَ وَ بِکَ وَ لَکَ وَ إِلَیْکَ، وَ لاَ مَلْجَأَ وَ لاَ مَنْجا وَ لاَ مَفَرَّ مِنْکَ اِلاّ إِلَیْکَ، سُبْحانَکَ وَ حَنانَیْکَ، تَبارَکْتَ وَ تَعالَیْتَ، سُبْحانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ»[۹]، خیر به دستِ توست ولی شرّ به حریمِ تو راه ندارد.
خدای متعال در سوره مبارکه حشر خود را معرّفی کرده است و برای اهلِ آن «معرّفی» نیست، در اصل خدای متعال جلوه کرده است، خدای متعال جلوه کرده است، در مقدّمهی آن هم به ما آمادگی میدهد، «لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا ٱلْقُرْءَانَ عَلَىٰ جَبَلٍۢ لَّرَأَیْتَهُۥ خَٰشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَهِ ٱللَّهِ»[۱۰]، بعد خدای متعال در دعای بعد از آن جلوههای خود را دوازده… جلوهی الهی در آنجا دلهای عارفان را آب میکند، کوهِ وجودِ انسان را متلاشی میکند، انسان در برابرِ خدای متعال هیچ میشود و بجز خدای متعال نمیماند، و خوشا بحالِ کسی که بجز خدای متعال در وجودِ او نیست، هیچ چیزی ندارد، هیچ کسی را ندارد، خدا دارد، وقتی خدا را دارد دیگر هیچ کس و هیچ چیزی ندارد، «لیس فی الدار غیره دیار»، بجز خدای متعال احدی در خانهی دل نیست، من فقط او را دارم، خدا کند که داشته باشم. «هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ»[۱۱]، به دنبالِ این سلام «مؤمن» آمده است، خدای متعال با اینکه مَلِک است و قدرتِ محض است و فرمانروای عالَمِ وجود است، در عینِ مَلِک بودن «قدّوس» است، قدرتِ او «ظلم» بهمراهِ خود ندارد، او ملکِ پاک است، ملکِ قدّوس است، السلام… خدای متعال «سلام» است.
لذا وقتی سلام میکنید، خودِ این سلام کردن «مُذَکِّر» است، به یادِ خدای متعال میافتید که خدای متعال «سلام» است و من بوی خدای متعال میدهم، نسیمِ خدای متعال در وجودِ من هست، مردم باید بوی خدای متعال را از من بشنوند، من باید برای مردم بشارت و مژده باشم.
در این طرف «سلام» تحیّتِ انبیاء علیهم السلام است، تحیّتِ خدای متعال بر پیغمبران علیهم السلام است، و تحیّتِ عالیترین مرتبهی کمالِ انسانهای رهیافته به کمال یعنی بهشتیهاست، که فرمود: «تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ»[۱۲]، تحیّتِ اهلِ جنّت «سلام» است، تحیّتِ اهلِ بهشت «سلام» است، خدای متعال هم در بهشت به بندگانِ خود سلام میکند، علاوه بر اینکه خودِ خدای متعال «سلام» است سلام هم میکند، «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[۱۳]، رحمتِ کسی که سلام میکند باید رحمتِ رحیمیّه باشد، رحمتِ او نباید رحمتِ مقطعی باشد و جلوهی ربوبیّت و سرپرستیِ خدای متعال باشد.
این سلام با این ویژگیها که نامِ خدای متعال است و کسی که سلام میکند تخلّقِ به اخلاق الله پیدا میکند، آن هم در عالیترین سطحِ وجود که بهشت است، گویا بهشتی شده است و بوی بهشت میدهد و متّصف به صفاتِ الهی شده است و مظهریّت پیدا کرده است و برای بندگانِ خدای متعال بجز رحمت و خیر نیست.
سلامِ کسی که نیشِ زبان دارد، کسی که اهلِ غیبت است، کسی که اهلِ نمّامی است، کسی که جَوسازی و غوغاسازی میکند، کسی که ایجادِ تفرقه میکند، کسی که زبان به ایمان و روح و آرامشِ مردم میزند دروغ است، سلامِ او سلام نیست. سلام «بوی خدای متعال داشتن» است، خوی خدای متعال داشتن است، «صِبْغَهَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً»[۱۴].
لذا طلبهای که سلام نمیکند طلبه نیست، این شخص هنوز… طلبه یعنی آدم شدن، طلبه یعنی هجرت به سوی آدمیّت، لذا طلبه باید سبقت در سلام را بر خود تکلیف بداند، توقعِ سلام کردن از کسی نداشته باشید، خودتان سابق باشید، ابتدا شما سلام کنید، شما باید عاشقِ حق باشید، و حق «سلام» است، حق متعال «سلام» است، شما به یادِ آن سلام… باید اقدامِ اولیهی سلام برای شما باشد.
نکاتی در مورد آیت الله یزدی رحمه الله تعالی علیه
یکی دو جمله حق شناسی نسبت به حضرت آیت الله یزدی اعلی الله مقامه الشّریف داشته باشیم.
مرحوم آقای یزدی ملّا بودند، اجازهی اجتهاد از شخص امام خمینی رحمه الله تعالی علیه داشتند، این قوامِ مردم یا قوامِ دین… حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند به چهار رکن است، یکی از ارکانِ چهارگانهای که دین به آنها قائم است «عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ»[۱۵] است، «عالِم بودن» رکنِ دین است، دینِ جامعهای که عالِم ندارد پایه ندارد و شالودهی آن شُل است و نمیشود بنای سعادت را روی آن گذاشت، عالِم، اما عالِمِ ناطق، عالِمی که اثرِ وجودی دارد، اهلِ تبلیغ است، جهادگر است، در روزی که باید فریاد بکشد فریاد میکشد، جایی که باید داد بزند داد میزند و فریادگر است، افشاءگر است، هدایتگر است، مرشد است، معلّم است، استاد است، نطق خیلی مهم است، «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»[۱۶].
مرحوم آقای یزدی هم عالِم بودند و هم ناطق بودند و نطقِ خود را با انگیزهی الهی انجام میدادند، جزوِ صریحترین و شجاعترین و غیرتمندترین علمای انقلابیِ ما بودند، در برابرِ بدعتها، در برابرِ علمای منحرف، در برابرِ انحرافاتِ برخی از مسئولین هیچ کجا ساکت نبودند، و این موضوع نشان میدهد که همیشه مشمولِ رحمتِ الهی بودند.
عالِمی که بدعت ببیند و سکوت کند و فریاد نزند، فرمود: «إِذَا ظَهَرَتِ البِدَعُ فِی امَّتِی فَلیُظهِرِ العَالِمُ عِلمَهُ؛ فَمَن لَم یَفعَل. فَعَلَیْهِ لَعنَهُ اللهِ»[۱۷].
مرحوم آقای یزدی مجذوبِ رحمت بودند و از لعنتِ الهی فاصله داشتند، چون در هر مشکلی که برای نظام پیش میآمد، هر خطری که متوجهِ ولایت بود، آقای یزدی در خط مقدمِ جبهه بودند و فریاد میزدند و افشاءگری میکردند و دفاع میکردند و جانانه در عرصهی جهاد حضورِ عالمانه داشتند.
«عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ»، نه تنها حرف میزند بلکه خودِ او هم علمِ خود را به کار میگیرد، عالِمِ عامل هست.
ان شاء الله خدای متعال او را رحمت کند، تا آنجایی که ما آقای یزدی را میشناختیم انسانِ مخلص، انسانِ باانگیزه، انسانِ نستوه و خستگیناپذیر در عرصهی انقلاب، جهاد، علم، تعلیم، تعلّم، هم جهادِ قلمی داشت، هم جهادِ بیانی داشت، و این مدالهایی که حضرت به ایشان دادند مدالها انحصاری بود، ایمانِ راسخ به انقلاب داشت و غیرتمند بود، غیرتِ حمزهای بود و زبانِ او زبانِ حضرت ابیذر بود، در برابرِ این مترفین و جریانِ اشرافیت سکوت نکرد و همه جا داد زد و فریاد زد.
در زندگی هم… دو روز قبل آقای کافی که در مهدیه تهران برادرِ مرحوم آقای کافی امام زمانیِ شهیر هستند… آقای یزدی رضوان الله تعالی علیه از جانبِ امام متولّیِ مهدیه بود و با آقای کافی نسبتِ فامیلی هم داشتند، این آقای کافی برای تسلیت و مشورت با من تماس گرفته بود و گفت فلانی، آقای یزدی تمامِ زندگیِ خود را قبل از وفاتِ خود وقف کرد، فرزندانِ ایشان مستقل هستند، هر چه دارایی داشت وقف کرد، و آن وقتی هم که وقف نکرده بود وقتی امام از تهران به قم برگشتند مسکنِ حضرت امام رضوان الله تعالی علیه منزلِ آقای یزدی بود.
لذا ایشان هم عالِم بودند، هم مجاهد بودند، هم در نظام بودند، دینِ انسانی که در نظام نباشد دین نیست، این شخص دینِ قرآنی ندارد، انسانهای منزوی و سکولار یا قرآن کریم را نمیفهمند و یا قرآن کریم را قبول ندارند.
هر سنگری که به آقای یزدی واگذار شد ایشان نگفتند که سنِ من بالا رفته است و دورانِ نقاهت و استراحتِ من است، از ابتدا در کنارِ امام بودند، در مسئولیتهای سنگینِ نظام و ادارهی کشور حضور داشتند و خدمتگزار بودند.
در این اواخر هم که بیماری سرطان گرفته بودند و دیگر از پای افتاده بودند، وگرنه تا زمانی که طاقت داشتند در خدمتِ نظام بودند.
برای شادی روح ایشان صلواتی مرحمت بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
صلی الله علیک یا سیّدتی یا فاطمه…
«مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ»[۱۸]، مدام اسیرِ بستر بودند… سلامتیِ خویش را در اثرِ فشارها از دست داده بودند، جانباز شده بودند، دردمند شده بودند، آسیب دیده شده بودند، دشمن پهلوی ایشان را شکسته بود، دشمنِ ملعون بازوی ایشان را شکسته بود، صورتِ ایشان کبود شده بود… سیلی خورده بودند…
«وَإِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ»[۱۹]، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به فضّه اعلان فرمودند که فضّه! فرزندِ مرا کشتند… بیبی جان! فرزندِ شما را کشتند… مادرم… مادرِ مظلومم… حضرت بینِ در و دیوار فریاد زدند، اما هیچ کسی به فریادِ ایشان نرسید…
اما بیبی جان! با این حال شما اسیر نشدید… سرِ بریده جلوی کجاوهی شما نبود… اینها نصیبِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بود…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم، إلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین وَ بِالأئِمَّه مِن وُلدِ الحُسَین یا الله… یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثیِن، یا إلَهَ العاصیِن، یا مُجیب دَعوَه المُضطَرّین، یا مَن إسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شِفاء
خدایا! فرجِ امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! مولای ما را از ما راضی بدار.
خدایا! دستِ ما را از دامانِ حضرت حجّت ارواحنا فداه کوتاه مگردان.
خدایا! حسرتِ دیدارِ امام زمان ارواحنا فداه را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! ما را از یارانِ مخلص و خدمتگزارانِ ایثارگرِ آن حضرت محسوب بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم سایهی پُربرکتِ نایبِ آن بزرگوار و زعیم و رهبرِ عزیزمان را با اقتدار و عزّت و عافیت و نشاط مستدام بدار.
خدایا! این سیّد را یاری بفرما.
خدایا! این سیّد را تأیید بفرما.
خدایا! دشمنانِ این سیّد را مخذول و منکوب بگردان.
خدایا! استکبارِ عالَمی، صهیونیزم بینالملل و این نوچهها و یاوهگوهایی که اخیراً حرفهای مزخرف زدهاند، خدایا! این آدمبرفیها را آب بفرما.
خدایا! ابهّت و حیثیتشان را بر باد بده.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم ما را دشمنشاد نفرما.
خدایا! نفسِ أمّاره و شیطان را بر ما مسلّط نفرما.
خدایا! نامِ نسلِ جوانِ ما را، جوانهای حاضر در این محفل را، جوانهای سنگرنشین و مرزبان و مجاهدِ در رکابِ امام زمان ارواحنا فداه بنویس.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم علمِ لازم، اخلاصِ کافی را به همهی این عزیزان عنایت بفرما.
خدایا! ما را از قافلهی خوبان جدا نفرما.
خدایا! امام، شهدا، گذشتگانمان، علمای بزرگی که این سفره را نسل به ما به ما رساندهاند، همه را السّاعه از فیوضاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام بهرهمند بگردان.
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴(أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى)
[۳] نهج البلاغه، جلد ۱، صفحه ۴۹۵ (وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلاَّ اَلْجُوعُ وَ اَلظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلاَّ اَلسَّهَرُ وَ اَلْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ اَلْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ!.)
[۴] زیارت امام زمان ارواحنا فداه در روز جمعه
[۵] السرائر، جلد ۳، صفحه ۶۱۵
[۶] سوره مبارکه صافات، آیه ۷۹
[۷] سوره مبارکه حمد، آیه ۷
[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۹۶ (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ)
[۹] مفاتیح الجنان، دعای تکبیرات
[۱۰] سوره مبارکه حشر، آیه ۲۱
[۱۱] سوره مبارکه حشر، آیات ۲۲ و ۲۳
[۱۲] سوره مبارکه یونس، آیه ۱۰ (دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ)
[۱۳] سوره مبارکه یس، آیه ۵۸
[۱۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸ (صِبْغَهَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ)
[۱۵] نهج البلاغه، جلد ۱، صفحه ۵۴۱ (وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیِّ یَا جَابِرُ قِوَامُ اَلدِّینِ وَ اَلدُّنْیَا بِأَرْبَعَهٍ عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٍ لاَ یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ جَوَادٍ لاَ یَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ وَ فَقِیرٍ لاَ یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ فَإِذَا ضَیَّعَ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ اِسْتَنْکَفَ اَلْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ اَلْغَنِیُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ اَلْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ. یَا جَابِرُ مَنْ کَثُرَتْ نِعَمُ اَللَّهِ عَلَیْهِ کَثُرَتْ حَوَائِجُ اَلنَّاسِ إِلَیْهِ، فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِیهَا بِمَا یَجِبُ فِیهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ اَلْبَقَاءِ، وَ مَنْ لَمْ یَقُمْ فِیهَا بِمَا یَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ اَلْفَنَاءِ.)
[۱۶] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱ تا ۴
[۱۷] اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۴
[۱۸] مناقب آل أبی طالب علیهم السلام ابن شهرآشوب، جلد ۳، صفحه ۳۶۲ (وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ بَاکِیَهَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ عَلِیّاً ع وَ أَوْصَتْ إِلَى عَلِیٍّ بِثَلَاثٍ أَنْ یَتَزَوَّجَ بِابْنَهِ أُخْتِهَا أُمَامَهَ لِحُبِّهَا أَوْلَادَهَا وَ أَنْ یَتَّخِذَ نَعْشاً کَأَنَّهَا کَانَتْ رَأَتِ الْمَلَائِکَهَ تَصَوَّرُوا صُورَتَهُ وَ وَصَفَتْهُ لَهُ وَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جَنَازَتَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ أَنْ لَا یَتْرُکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْهُم)
[۱۹] سوره مبارکه تکویر، آیات ۸ و ۹
پاسخ دهید