روز شنبه مورخ ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۹ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۰۹:۰۰ تا ۱۰:۰۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
در حدیث شریف «عنوان بصری» به اینجا رسیدیم که «عنوان بصری» بعد از آنکه احساس کرد وجود نازنین امام صادق علیه السلام خیری در ایشان تفرّس ننموده است، لابُد زمینهای، استعدادی، طلبی، مناسبت و سنخیتی نداشته است که حضرت درِ ملاقات و ارتباط را باز نکردند؛ ولی این هشدار و تهدید «عنوان بصری» را مأیوس نکرد، چون در مکتبِ تربیتیِ ادیانِ توحیدی، خصوصاً اکمل و اتم ادیان «یأس» از اکبرِ کبائر است، آلودگیِ بشر هر اندازه که زیاد باشد و وحشتناک باشد، حتّی اگر در خود به عددِ قطراتِ باران گناه سراغ داشته باشد و سابقهی او وحشتناک باشد، به مقدارِ کَرَم و عفوِ خدای متعال نخواهد بود، و خدای متعال خصوصاً به شکستخوردههای در عرصهی معنویت و جاماندهها و زمینخوردهها توجّهِ خاصّی کرده است و از اینها دلجویی کرده است و به اینها روحیه داده است و از اینها دعوتِ خصوصی بعمل آورده است، و وعدههایی را که به انسانهای زمینخورده و مغلوبِ در عرصههای درگیری داده شده است محیّرالعقول است.
میزانِ عفوِ خدای متعال
خداوند متعال از مادر که مَثَلِ عاطفه و محبّت است، محبّتِ مادر به فرزند بالاترین محبّتی است که ما سراغ داریم، همانطور که اگر فرزندِ مادری خلاف کند و با او نامهربانی کند او را بیرون میکند، همینکه ببیند کمی گذشت و خبری از بچه نشده است به دنبالِ او میآید، اگر دید از خانه دور شده است بیچاره میشود، از این و آن سراغِ فرزندِ خود را میگیرد.
خدای متعال فرموده است: اینهایی که به ما پشت کردهاند اگر خبر داشتند که من چطور چشم به راهِ اینها هستم و مشتاق هستم که اینها بیایند از شدّتِ شوق میمردند.
«امام» مظهرِ رحمتِ خدای متعال است، لذا با اینکه حضرت رسماً «عنوان بصری» را راه ندادند، ولی امام را فهمیده است که… این درگه ما درگه نومیدی نیست، ما نباید خودمان را از این برخورد مأیوس بدانیم، ما مکلّف هستیم که استقامت به خرج بدهیم، نسبت به خلأها و کسریهایی که بوجود آوردیم به لطفِ خدای متعال امیدوار باشیم که ما میتوانیم، با اینکه خیلی دیر شده است باز هم ما میتوانیم، با اینکه زیان و خسارت وحشتناک شده است باز هم ما میتوانیم، «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۲]…
اگر لاتقنطوا دستم نگیرد مو از یاویلنا اندیش دیرم[۳]
خودِ خدای متعال فرموده است: «لا تَقنَطوا»؛ عدمِ یأس چه نشانهای دارد؟ اولین نشانهی امید «حرکت» است.
وقتی که بلا «نعمت» است
«اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ»[۴]، چهل سال است که خبری از حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام به حضرت یعقوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام نرسیده است و این بچّههای یعقوب مطمئن هستند که خبری از او نیست، او را نبرده بودند، طوری سر به نیست نکرده بودند که روزی شاهدِ حضورِ یوسف در جمعِ خود باشند، حال چهل سال گذشت، بعد از چهل سال فشارِ روزگار اینها را به جایی رسانده است که حال پیغمبرشان تلنگر را بزند، تا این مشقّتها و سختیها و فشارها بر اینها وارد نبود اینها به یوسف کاری نداشتند، اینها برای مشکلاتِ خودشان دغدغه داشتند، اینکه حضرت یوسف علیه السلام باشند یا نباشند برای آنها مهم نبود.
«فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»[۵]، خدای متعال همین حالتِ فرزندانی یعقوب را به همهی بندگانِ خود ساری و جاری معرّفی کرده است، شما که به من کار ندارید، همه چیزِ شما خدای متعال است، همه کَسِ شما خدای متعال است، وجودِ شما از اوست، عزّتِ شما، نورانیتِ شما، سعادتِ شما، هر چیزی که میخواهید برای اوست، ولی با اینکه او اصل است، او حقیقت است، او رحمتِ واسعه است، او ایجادکننده است، او حیاتدهنده است، در عینِ حال شما خودتان را میبینید و او را نمیبینید.
برای اینکه مرا ببینید من به شما بلا میدهم، این بلا را از روی غضب نمیدهم، این بلا را از روی رحمت به شما میدهم، من شما را برای خودم ساختهام، شما برای من هستید، میخواهم با من باشید، حال که سراغِ مرا نمیگیرید من هم به شما ویروس و جنگ و مرض و مشکلِ آبرویی میدهم تا احساس کنید که به من احتیاج دارید و بیایید و با من حرف بزنید.
امام زمان ارواحنا فداه را فراموش کردهایم
فرزندانِ حضرت یعقوب در این چهل سال یادی از یوسف نمیکردند، و وقتی هم پدرشان بر اساسِ آن روحِ لطیف… اگر کسی با امام زمان ارواحنا فداه سنخیّت داشته باشد نمیتواند هجرانِ حضرت را تحمّل کند، این آلودگیها و حجابها باعث شده است که گویا ما آقای خودمان را طرد کردهایم، گویا با حضرت قهر هستیم، اصلاً عینِ خیالِ ما نیست که ما یک عزیزی داریم که از جان عزیزتر است، ما یک سرپرستی داریم که از پدر حساستر است، ما یک دلداری داریم که از مادر عاشقتر است، ولی عینِ خیالمان نیست…
اگر یکی از دوستانمان چند روز نیاید دلِ ما تنگ میشود، ولی این مقدار از عمرِ ما گذشته است و حتّی یک مرتبه هم به سراغِ حضرت نرفتهایم که ببینیم آقای ما کجا هستند، این آقای ما با این همه مشکلاتِ عالَم چه میکشند؟ چه کاری از دستِ من و شما ساخته است که ایشان تشریف بیاورند؟ ما برای تأمینِ مقدّماتِ حکومتِ جهانی چه رسالتی داریم و چه کاری از دستِ ما ساخته است؟ حضرت عبّاسی هیچ وقت ننشستیم چنین فکری کنیم که حضرت یار ندارند که تشریف نمیآورند، ما میتوانیم یارِ حضرت باشیم.
غفلت، غفلت، غفلت… انسان از همه کَسِ خود یاد نمیکند! حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حالِ ما را میدانستند، در موردِ حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف فرمودند: «هُوَ اَلطَّرِیدُ اَلشَّرِیدُ»[۶]، کسی سراغِ ایشان را نمیگیرد، «شَرید» به معنای غارتشده است، هم منصبِ حضرت را غصب کردند، هم فدکِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را غصب کردند، هم لباسهای جدّ ایشان را به غارت بردند، «اَلْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ»، خونِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را ریختند و کسی خونخواهی نکرده است و انتقامِ خونِ حضرت را نگرفته است، چنین مظلومی موردِ جفای ما قرار گرفته است و اصلاً سراغِ ایشان را نمیگیریم.
باید تلاش کنیم
ولی اگر یعقوب در اثرِ فشارهای اقتصادی فرزندانِ خود را دید، حال دیگر وقتِ آن است، چون الآن دیگر همهی درها به روی آنها بسته است، حال جای آن بود که بگوید: «إذهَبوا»… آیا شما هم نمیخواهید یک حرکتی کنید؟ یک تلاشِ هدفداری، یک اقدامی، آیا نمیخواهید بلند شوید؟ میخواهید همینطور دست روی دست بگذارید؟ در حالِ نابود شدن هستید، «إذهَبوا»… از خودتان بیرون بروید، «اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا»… نمیدانید این چوب را از کجا میخورید، شما خودتان را یوسف را از خانهی خودتان بیرون کردید…
«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا»، اینکه حضرت در میانِ ما نیستند، ایشان جفا نمیکنند، محبّتِ ایشان کم نیست، این منِ خاک بر سر هستم که خانه را طوری آلوده کردهام که جای آمدنِ او نیست، محیط را خراب کردهام، او پاک است، با ناپاکی مناسبتی ندارد…
حال از خودت بیرون برو، خودت را رها کن و برو، به سوی یوسف برو…
خودمان را از خودمان بگیریم
اولین قدم اجرای دستورِ «إذهَبوا» است، حرکت است، از زندانِ نفس بیرون بیاییم، حصارهای خودبینی و خودخواهی و خودپرستی و خودنمایی… ای گوینده! خودت هم کمی در این الفاظِ خودت دقّت کن! اینها زشتیِ زندگیِ بشر است، اینکه انسان خودخواه و خودبین و خودپرست باشد و در تمامِ عمرِ خود مشغولِ خودنمایی باشد…
گاهی حساسیتهای ما نسبت به یکدیگر، گاهی امر به معروفهای ما به بعضی از آدمهای بدظاهرِ جامعه… مطمئن نباشید که برای خدای متعال است، انسان حتّی میخواهد همانجا هم خود را نشان بدهد، خودنمایی در درس و بحث و حرکتهای جهادی و خدمات و… آیا جایی را سراغ دارید که خودتان را کنار زده باشید؟ کاری کنید که دوست نداشته باشید کسی شما را ببیند و چیزی به نامِ شما ثبت بشود؟ آیا از خودمان سراغ داریم؟
تا زمانی که از خودمان بیرون نیاییم و خودِ کثیفمان را زیرِ پا نگذاریم… خودم را میگویم… تا زمانی که خودمان را زیر پا نگذاریم ما زنجیریِ خودمان هستیم، خودمان باتلاق هستیم، تا زمانی که ما خودمان را از این باتلاق کنار نکشیم به یوسف نمیرسیم.
اولین کاری که این «عنوان بصری» انجام داد این بود که نشست و خلوت کرد، خانهنشین شد، در این خلوت به اینجا رسید که باید برود، اما رفتنِ من بدونِ توفیقِ الهی و جذبه «رفتن» نیست، «إِلٰهِى لَاحَوْلَ لِى وَلَا قُوَّهَ إِلّا بِقُدْرَتِکَ، وَلَا نَجاهَ لِى مِنْ مَکارِهِ الدُّنْیا إِلّا بِعِصْمَتِکَ»[۷]، «اِلهی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ»[۸]، خدایا! خواب هستم، ولی مرا با لگد بیدار نکن، مرا با چوب بیدار نکن، مرا با آتش بیدار نکن، مرا با جهنّم بیدار نکن، مرا با چکمهی دشمن بیدار نکن، مرا با مهربانی و نوازشِ خودت بیدار کن، «اِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ».
توسّلِ «عنوان بصری»
«عنوان بصری» به کنارِ مشعل بیداری یعنی روضهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد.
این آیه کریمه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»[۹] همان «إذهَبوا» است، هجرت کنید، از گناهِ خودتان هجرت کنید، از بیمبالاتیها هجرت کنید، از تضییعِ وقت هجرت کنید، از صرفِ عمر در اباطیل هجرت کنید، از لجاجتها هجرت کنید، از تکرویها هجرت کنید، از غفلتهای خودتان فرار کنید، از رذائلِ اخلاقیِ خودتان وحشت کنید، حسد، تکبّر، بخل، تنبلی، کمحوصلگی، زودرنجی، اینها آفتهای خسارتبار است، به این سادگی هم جبران نمیشود، اینها آتش است و میسوزاند، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» به سنگرِ خداترسی و خداپروایی بیایید، به دژ بیایید، اما تا زمانی که شما را نبرند شما هنرِ رفتن ندارید، راه طولانی است، نیروی شما کافی نیست که خودتان این راه را بروید، او باید شما را ببرد، شرطِ آن این است که آمده باشید، اگر بیایید ما شما را میبریم، «وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»، توسّل…
لذا «عنوان بصری» به کنارِ قبرِ مبارکِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفت و آنجا…
جایگاه استغفار و نماز
این دو نکته را داشته باشید، یکی استغفارِ ماست…
یک زمانی «استغفار» اظهارِ ندامت است، درخواستِ عفو است، یک وقتی کمی عمیقتر است، «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»[۱۰]، یک کاری انجام بدهید تا یک چیزی از خدای متعال بخواهید، خدای متعال دوست دارد شما را عزیز ببیند، اینکه چیزی را رایگان از کسی بگیرید در شأنِ شما نیست، کوچک میشوید، ولی یک کاری انجام بدهید و بعد توقّع داشته باشید.
تمامِ زندگیِ بعضیها «توقّع» است، از خودراضی هستند، هر چه محبّت کنید، هرچه نعمتِ فراوان ببینید باز هم گردنکلفتی و توقّعشان بیشتر میشود، مگر تو چهکاره هستی؟ تو چه کاری انجام دادهای که اینقدر پُررو و بیحیا شدهای؟
خدای متعال میخواهد ما را تربیت کند که بفهمیم ما هیچ چیزی نداریم، ولی از آن چیزی که برای خودِ من است و به تو دادهام به من بده، اول مرا بدهکار کن و بعد به من بگو من این کار را کردهام و تو هم این کار را برای من انجام بده، «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ»[۱۱]، «ایّاکَ نَعْبُدُ»، خدایا! در مقامِ پرستش هستم و آمدهام تا خودم را به تو عرضه کنم، «پرستش» سرسپردن و خوددادن است، «پرستش» عمل نیست، «پرستش» جوششِ ذات و عشق و دلدادگی و دل دادن به دلدار است، «ایّاکَ نَعْبُدُ»…
خدایا حال که همه چیزِ من برای توست، آمدهام تا به آستانِ تو نثار کنم، «وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، این «ایّاکَ نَسْتَعین» دو بُعد دارد، یکی اینکه همین پرستشِ من هم به کمکِ خودِ توست، دوم این که خودِ تو فرمودهای که چیزی به من بدهید، «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ»[۱۲]، شرط کردی که اگر بخواهی مرا یاری کنی من باید تو را یاری کنم تا تو مرا یاری کنی.
مراجعهی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «تَحلیه» است، «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ»[۱۳]… گاهی با زبانِ فرزندانِ حضرت یعقوب علیه السلام با امام زمان ارواحنا فداه صحبت کنیم، بنده از آنها بهتر نیستم، نه ان شاء الله… خدای متعال اجازه نمیدهد که من یک زمانی خدای نکرده حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را در چاه بیندازم… نکند انداخته باشم و خبر نداشته باشم؟!
این ما هستیم که چاهِ «غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه» را درست کردهایم، آقای ما در چاهِ غیبت هستند، جفای ما، بیوفاییِ ما، مسامحهی ما است که پسرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در چاهِ غیبت گرفتار کرده است، «لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ»[۱۴]… یا بقیّهالله.. «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ»[۱۵]…
فرزندانِ حضرت یعقوب علیه السلام به پدرِ خود گفتند: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»[۱۶]، حال فهمیدیم که چه پروندهی سنگینی داریم، پشیمانیِ ما برای درست شدنِ پروندهیمان کافی نیست، «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»، بابا! تو بیا و برای ما آبرو گرو بگذار، ما جزوِ خاطئین هستیم…
به ما هم دستور داده شده است «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ»… حضرت یعقوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام کجا و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کجا؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رحمه للعالمین هستند، پدرِ شماست، به ایشان عرض کنید که «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا»، بابا! تو برای ما استغفار کن… «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّه».
وقتی استغفار کردید نماز بخوانید، «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۱۷].
استغفار این حجاب را رفع میکند، گناه «عایق» است و نماز بالا نمیرود، اما اگر از گناه توبه کنیم نماز معراج است و شما را بالا میبرد. «عنوان بصری» این زرنگی را داشت، به کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد و آنجا «تخلیه و تحلیه» را یکجا انجام داد، هم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصل شد، عنایتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را خواست، بعد هم نماز خواند، حال دوباره کشیده شد. این نبود، امام فرموده بود که برو، اگر امام به کسی امر کند که برو دیگر آن شخص نمیتواند برگردد، خدا نکند که خدای متعال به کسی بفرماید که برو و دیگر کاری به کارِ تو ندارم، در این صورت دیگر قابلِ هدایت نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام به ظاهر فرموده بودند که برو، ولی چه شد که دوباره این «عنوان بصری» هوای کویِ یار کرد و بیقرار خطابِ «إذهَبوا» را بر خود «صادق» دید؟ و از خانهی نفس و گلی بیرون آمد و سراغِ خانهی امام جعفر صادق صلوات الله علیه را گرفت؟
گر که ز معشوق نباشد کشش کوششِ عاشقِ بیچاره به جایی نرسد
«انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً رَحِیمَهً»… یک نگاه!
پنج علامتِ مؤمن
امام زمان! ایّامِ اربعین است! سالهای قبل این جمع در به درِ کربلا بودند و اینجا نبودند، نکند که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بفرمایند که بروید و شما را نمیخواهم…
امام حسن عسکری سلام الله علیه فرمودند: «عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ»[۱۸]، مؤمن پنج علامت دارد… ان شاء الله اگر همهی پنج مورد را نداریم در خودمان احراز کنیم، یکی از آنها نمازهای واجب و نافله است، انسانِ مؤمن از نماز سیر نمیشود…
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: شما آب و غذا میخورید و چشمِ شما نور میگیرد و روشن میشود، ولی من نماز میخوانم و چشمِ من نور میگیرد، تفاوتِ من و شما این است که شما غذا میخورید و سیر میشوید، آب میخورید و سیراب میشوید، ولی من هیچ وقت از نماز سیر نشدم.
میتوانید همّتِ خودتان را بلند کنید و خدای متعال این عشقِ به نماز را به شما بدهد تا هیچ وقت از نماز سیر نشوید و هر چه نماز بخوانید عطشِ شما بیشتر بشود.
نماز حلاوتی دارد که هیچ لذّتی از لذائذِ مادّی آن را ندارد، ولی ما مریض هستیم، غذای خوب در کامِ ما تلخ است. لذا فرمود: این پنجاه و یک رکعت نماز خواندن که فرائض و نوافل باشد علامت و آرمِ یک مؤمنِ کامل است.
یکی «تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ» است، «تعفیر» به معنای خاکمالی است، مؤمن خاکی است، اهلِ سجده است، «سجده» نزدیکترین حالتِ عبد به مولاست. حال اگر این خاک خاکِ کربلا باشد هم که دیگر بوی یار میدهد، بوی خون میدهد، بوی عشق میدهد. تعفیر به جبین و سجدههای طولانی.
یکی «اَلْجَهْرُ بِبِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِیمِ» است. «بسم الله» اذنِ دخول است، همه چیز برای خدای متعال است، و همه جا محضرِ خدای متعال است، هر کاری که خواستید انجام بدهید باید از خدای متعال اجازه بگیرید، مالکِ علی الاطلاق است، بشر هیچ اختیاری ندارد، لذا در هر کاری از کارها شروع باید با «بسم الله» باشد، «بسم الله» شعار است، «بسم الله» اعلانِ توحید است، «بسم الله» تعظیمِ نامِ خدای متعال است، لذا جهر به بسم الله الرحمن الرحیم از علائمِ مکتبِ اهل بیت علیهم السلام است، پیروانِ اهل بیت علیهم السلام جهر به بسم الله الرحمن الرحیم میکنند. اگر شما به مکّه بروید و نمازِ امام جماعتِ آنجا را ببینید بعضی از اینها در نماز بسم الله نمیگویند و بعضی دیگر هم آهسته میگویند! ولی ما اینطور نیستیم، ما آوازهی خدای متعال را بلند میداریم.
یکی هم «اَلتَّخَتُّمُ فِی اَلْیَمِینِ» است، انگشتر به دستِ راست کردن است. در روایتی در «علل الشرایع» دارد که وقتی شما انگشتر به دست میکنید یک عبادتِ همیشگی است، انگشتر حلقهی عبودیتِ حق تعالی است، نشاندار کردنِ خودمان است، لذا بعنوانِ بندگی یک علامتی در انگشتِ خودتان ایجاد میکنید. دیگران به یمین نیست ولی پیروانِ اهل بیت علیهم السلام انگشتر به دستِ راستِ خود دارند.
اینها علامت دادنِ به یکدیگر است، اینها معارفه است، اینها تعظیم شعائر است، ولی روحِ همهی اینها «زِیَارَهُ اَلْأَرْبَعِینَ» است، «زِیَارَهُ اَلْأَرْبَعِینَ»!
خودِ این «اربعین» خصوصیتی دارد، و فقط حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صاحبِ اربعین هستند. زیارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی مهم است، زیارتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خیلی مهم است، کتاب شریف کامل الزّیاره را که هم از نظرِ سند استحکام و مقبولیتی نزدِ همهی علمای ما دارد و جایگاهِ بینظیری دارد، آنجا ارزشِ زیارتها را بخوانید، ولی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با اینکه افضل البشر هستند و اولُ ما خلق هستند زیارت اربعین ندارند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه زیارت اربعین ندارند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه زیارت اربعین ندارند، هیچ امامی زیارت اربعین ندارد، زیارتِ اربعین مخصوصِ سالارِ شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
روضهی اربعینِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
حسین جان! گرچه دوریم به یادِ تو سخن میگوییم.
اولین زائر جناب جابر بن عبدالله انصاری رحمه الله تعالی علیه بود، او بود که آمد و عاشقیِ خود را به ثبت رساند، ولی میگویند نابینا بود، در فرات غسل کرد، لباس خود را عوض کرد، خاکهای کربلا را میبویید و میبوسید، قبرِ شریفِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را از طریقِ شامّهی خود… «إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ»[۱۹]… ولی میگویند همینطور که در حالِ صحبت کردن با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود… حبیبی یا حسین… میگویند غش کرد و افتاد…
ای حبیب! تو قبرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دیدی و از هوش رفتی، اما امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها… جابر نه تنِ بیسر دید و نه سرِ بیتن… اما این خواهر بود که به کنارِ گودیِ قتلگاه آمد، این شمشیرشکستهها… این چوب شکستهها… نمیدانید اربابتان را چطور میزدند… عدّهای شمشیر میزدند… عدّهای نیزه میزدند… عدّهای با عصای چوبی… آنهایی هم که دور بودند سنگ میزدند… این بدنِ نازنینِ خونین، از طرفی هم مُرَمَّل بود… طوفانِ شن بود، شنِ بیابان روی خونِ حضرت را گرفته بود، کفنِ تنِ حضرت شده بود… حضرت زینب کبری سلام الله علیها آمدند و خیره شدند، علّتِ خیره شدنشان هم این بود که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زمانِ خداحافظی پیراهنِ کهنه خواسته بودند…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
دعا
إلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…
خدایا! تو را به عظمتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که صاحب عزای واقعیِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند و هر کجا هم که روضهی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خوانده میشود امید و توقعِ اطمینان این است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوی در هستند و همهی ما میهمان هستیم، خدایا! این در را با نابودیِ این ویروس به روی ما باز بگردان.
خدایا! حسرتِ در آغوش گرفتنِ ضریحِ ششگوشه و اشک ریختنِ زیرِ قبّهی مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بر دلِ ما مگذار.
خدایا! ما را دشمنشاد نکن.
خدایا! فرجِ امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! ما را در مسیرِ ولایت و ظهور ثابتقدم بفرما.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم سایهی رهبرِ عزیزمان و خدمتگزارانِ صادقمان و زمینهسازانِ ظهور را مستدام بدار و دشمنانشان را ذلیل و خار بگردان.
خدایا! جوانهای عزیزِ ما را در علم و عمل به قلّهی کرامت نائل بگردان.
خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم میدهیم امام راحل و شهدا را بر سرِ سفرهی اربابمان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متنعّم و ارواحِ پاکشان را از ما راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳
[۳] دو بیتیهای باباطاهر
[۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۷ (یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ)
[۵] سوره مبارکه انعام، آیه ۴۳ (فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۶] الغیبه (للنعمانی)، جلد ۱، صفحه ۱۷۹ (وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ اَلطَّائِیُّ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ هُوَ اَلطَّرِیدُ اَلشَّرِیدُ اَلْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ اَلْمُکَنَّى بِعَمِّهِ اَلْمُفْرَدُ مِنْ أَهْلِهِ اِسْمُهُ اِسْمُ نَبِیٍّ .)
[۷] مناجات شاکین
[۸] مناجات شعبانیه
[۹] سوره مبارکه مائده، آیه ۳۵ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
[۱۰] سوره مبارکه حمد، آیه ۴
[۱۱] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۶۰
[۱۲] سوره مبارکه محمد، آیه ۷ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ)
[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۴ (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا)
[۱۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیَاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ)
[۱۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸ (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ)
[۱۶] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۷ (قَالُوا یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ)
[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)
[۱۸] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱۴، صفحه ۴۷۸ (مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ قَالَ رُوِیَ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلاَهُ اَلْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ اَلْأَرْبَعِینَ وَ اَلتَّخَتُّمُ فِی اَلْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ وَ اَلْجَهْرُ بِبِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّحْمَنِ اَلرَّحِیمِ.)
[۱۹] سوره مبارکه یوسف، آیه ۹۴ (وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ)
پاسخ دهید