«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

جریان مراجعه‌ی «عنوان بصری» به وجود نازنین کشّافِ حقائق امام جعفر صادق علیه السلام آموزه‌های مختلفی در ابعادِ مختلف دارد که بخشی از آن آموزه‌ها را در جلساتِ گذشته به مقدارِ بضاعتِ خود به محضرِ شریفِ شما پاکدلانِ فرهیخته تقدیم داشتیم.

به این فراز می‌رسیم که پایانِ شبِ سیه سفید است، «فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ»[۲].

امام صادق صلوات الله علیه به او فرمودند که هم من تحتِ نظر هستم، و برخوردِ حکومت با من برخوردِ امنیتی است، و رفت و آمدهای اشخاص با من هزینه دارد، حواسِ تو جمع باشد…

در ره منزلِ لیلی که خطرهاست به جان              شرطِ اول قدم آن است که مجنون باشی

اول این نکته را که «لَوْ أَحَبَّنِی جَبَلٌ لَتَهَافَتَ»[۳]، محبّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فناء می‌خواهد، گذشت می‌خواهد، فداکاری می‌خواهد، ما با ادّعا از کسی قبول نمی‌کنیم، اول به شما بگویم که کربلا پُربلاست…

ای قوم هر که ندارد هوای ما                سر گیرد و برون رود از کربلای ما

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: «مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ»[۴].

حسینی بودن به «ادّعا» نیست، شما خبر ندارید، مغرورِ این دعوت‌ها و این نامه‌ها و این رفت و آمدها نشوید، کسی حسینی که بَذلِ مُهجه کند. «مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ».

تنها جان بخشیدن هم کفایت نمی‌کند که انسان فکر کند حسینی شده است، نه! باید مقصد بزرگ باشد، «مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفسَهُ»، این این هجرانِ الهی او را به این وادیِ بلا کشانده باشد و بداند آرامشِ در وصالِ الهی این مقدّمات را لازم دارد، اگر مقصدِ کسی «لقاء الله» باشد وطنِ خود را صفاتِ جلال و جمالِ خدای متعال، اسماء جمالیه و جلالیه بداند، و بداند که «الله الصّمد»، غیر از او هر چه هست سراب است و باید به او رسید، «مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفسَهُ».

رسیدن به معشوق زحمت دارد

وجود مبارک امام صادق علیه السلام هم درسی به همه‌ی شیعیان دادند، همیشه راهِ رسیدنِ به لیلی پُرخطر است، راهِ عشق پُردردسر است، پُرماجراست، هر کسی که طلبه شد ادّعای او عاشقیِ امام زمان ارواحنا فداه است، این شخص اگر از همان اول فکر کند که ثُمَّ ماذا؟ حال ما این راه را طی کردیم، بعد می‌خواهیم از کجا درآمد داشته باشیم؟ می‌خواهیم دستِ خود را در کجا بند کنیم؟ ما در کجا بازار داریم؟ حضرتِ عبّاسی این طلبه «طلبه» نمی‌شود، باید باور کند که راهِ طلبگی راهِ تحمّلِ مشقّت‌ها و رنج‌ها و دادنِ هزینه‌هاست، این نکته خیلی مهم است که امام صادق صلوات الله علیه به مشتریِ سالخورده‌ی دوره‌ها طی کرده را در آن سن و سال می‌فرمایند که مراجعه‌ی به من پُرخطر است.

نکته‌ی دوم این بود که وقتِ من ارزش دارد. آیا تو ارزشِ آن را داری که من برای تو وقت بگذارم یا نه؟

متوقع نباشیم

خیلی‌ها به دنبالِ آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف بودند، ولی به نظرِ ظاهر آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف شاگردِ رسمی نداشتند، بر خلافِ استادِ خودشان آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف و استادِ استادشان آسیّد احمدِ کربلایی و استادِ استادِ استادشان ملا حسینقلی همدانی اعلی الله مقامه الشّریف که هم شاگردانِ شناخته شده داشتند، ایشان بیش از سیصد نفر را از فقهای کارکشته‌ی صاحب‌نظر را صاحب کرامت کرده‌اند، اگر آخوند بنده بشود خیلی سخت است، آخوند آخوند است و مرید دارد، شهرت دارد، دورِ آخوند شلوغ است، اگر آخوند خود را عبدِ ذلیل دید و خود را از همه کوچکتر دید، این شاگردِ قرآن کریم است، این شاگردِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، که یال و کوپالی نداشته باشد، توقعی نداشته باشد، طلبی نداشته باشد، طمعی نداشته باشد، جاه و مقام دلِ او را نبرد.

پسرِ آقای بهجت به مرحوم آیت الله بهجت که رضوانِ خدا بر ایشان باد عرض کرده بودند که می‌خواهم برای یک مجلسِ فاتحه‌ای شرکت کنم، ایشان فرموده بودند که اگر می‌خواهی بعنوانِ خودت شرکت کنی که خودت می‌دانی، اگر می‌خواهی شرکت کن و اگر می‌خواهی شرکت نکن، اما اگر بعنوانِ انتصابِ ما می‌خواهی در جایی شرکت کنی، اگر وارد شدی بخواهی به کنارِ رجال بروی و آنجا به تو جا بدهند یا اینکه توقع باشد که کسی جلوی پای تو بلند بشود، من راضی نیستم اینطور به آنجا بروی.

این موضوع خیلی مهم است که انسان متوجه باشد که می‌خواهد وقتِ چه کسی را بگیرد و به چه قیمتی می‌خواهد عمر و وقتِ او را به خود اختصاص بدهد.

حال منِ بی‌سروپا بخواهم آقای ما حضرت حجّت ارواحنا فداه به من وقت بدهند، مگر تو چه کسی هستی؟ تو می‌خواهی وقتِ چه کسی را بگیری؟ اصلاً می‌فهمی که بودنِ با امام زمان ارواحنا فداه یعنی چه؟

این است که حضرت به یک نکته‌ی بسیار ظریفی توجّه دادند، فرمودند: اوقاتِ من با اوراد و اذکار مشغول است، اگر من بخواهد از اوراد و خلوت‌های خودم صرفِ نظر کنم و به تو وقت بدهم…

مگر امام جعفر صادق صلوات الله علیه چهار هزار شاگرد تربیت نکرده‌اند؟ آن رحمتِ رحمانیّه است، حضرت رزقِ عمومی داده‌اند. یکی از شاگردهای امام جعفر صادق علیه السلام «مالک» است، یکی از شاگردهای امام جعفر صادق علیه السلام «ابوحنیفه» است، اینکه حضرت خیلی حساس بودند و ابوحنیفه را خطرناک می‌دانستند، خُب همه‌ی این‌ها به پای درسِ حضرت آمدند، اما تو مدّعی هستی که از دیگران گذشته‌ای و می‌خواهی آدم بشوی، می‌خواهی خدایی بشوی، به دنبالِ علم نیستی، به دنبالِ خدا هستی، تو عطشِ او را داری، تو می‌خواهی بعد از آن‌ها به این عنوان با ما باشی، با ما بودن به این سادگی نیست.

این‌ مطالب خیلی بار و پیام دارد، و برای طلبه و عالِم و حوزه‌های علمیّه است. ببینیم ما در حالِ چه کاری هستیم و به دنبالِ چه چیزی هستیم، نکند خدای نخواسته در حالِ فریب دادنِ خود هستیم؟ و اگر بنا باشد امام زمان ارواحنا فداه به ما وقت بدهند ارزشِ آن را نداریم، ما استعدادِ عروج را نداریم، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۵]، باید جان پاک باشد و انسان اهلِ عمل باشد، با نردبانِ عملِ صالح می‌خواهد بالا برود، وگرنه به صِرفِ اینکه ادا در بیاورد و ذی و ژستی برای آخوندی داشته باشد، این شخص ارزشِ بودنِ با امام زمان ارواحنا فداه را ندارد.

با صادقین باشیم

قرآن کریم به مؤمنین دستور می‌دهد که «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»[۶]، مسلّماً بودنِ با صادقین «صداقت» می‌خواهد.

شهید سلیمانی رحمه الله تعالی علیه که حضرت آقا به نورِ الهی منوّر هستند، حضرت آقا خدا را دیده است، آقای بهجت فرموده بودند که نگاه کردم و دیدم که راست می‌گوید و خدا را دیده است، اگر چشمِ دلِ کسی باز باشد و جانان را ببیند، حرف‌های او هم از آنجاست، حرف‌های اینجایی نیست، حرف‌های آنجایی است، حضرت آقا در مورد شهید سلیمانی عبارتِ «مکتب شهید سلیمانی» را فرمودند، ایشان بعنوانِ یک شخص نیستند، بعنوانِ یک جریانِ عرفانی هستند، یک جریانِ جهادی هستند، یک جریانِ بندگی هستند.

شهید سلیمانی رحمه الله تعالی علیه فرمودند که کسی شهید می‌شود که قبلاً شهید باشد، تا زمانی که کسی شهید نباشد شهید نمی‌شود.

دیروز در این کتاب «هفتاد سال عبادت» که وصیّتنامه‌های شهدا را جمع کرده است، این وصیّتنامه‌ی شهید باغانی را… پسرِ همین آقای باغانی که جزوِ شهدای حزب بودند و شهید زنده است و آنجا بود و خدای متعال ایشان را نگه داشت و الآن به سبزوار رفته است، حضرت آقا فرمودند: من مکرر این وصیّتنامه را خوانده‌ام و هر مرتبه مطلبِ جدیدی از آن برداشت کرده‌ام. ایشان هم در وصیّتنامه‌ی خویش دارند که کسی شهید می‌شود که قبلاً شاهد باشد.

«کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»، معیّت با صادقین «صداقت به تمام معنا» می‌خواهد، انسان هیچ کجا تزویر و ریائی… آن جمله‌ای را که حضرت آقا در خراسان رضوی فرمودند که، گفته بود تو چنین و چنان هستی، گفته بود: هر چه گویی هستم، اما آیا تو هرآنچه می‌گویی هستی؟

سعی کنیم باطنِ ما بهتر از ظاهرِ ما باشد، پنهانِ خود را اصلاح کنیم، «مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِیَتَهُ»[۷]، اگر کسی باطنِ خود را درست کند… واقعاً بینِ خود و خدا دو رکعت نمازتان نمره دارد؟ آیا امام زمان ارواحنا فداه یک نماز از ما به محضرِ خدای متعال تقدیم داشته‌اند؟ حضرت باید کارنامه‌های ما را امضاء کنند دیگر، آیا یک نماز از ما امضاء شده است؟ ما به چیزِ خودمان مغرور باشیم؟ به چه چیزِ خودمان دل خوش کنیم؟ باید خیلی کوچکی کنیم، باید خیلی التماس کنیم، باید حواسِ ما خیلی جمع باشد، یک چلّه بگذرد و ما مطمئن باشیم که هیچ گناهِ جوارحی نداشته‌ایم، حال جوانح طول می‌کشد که ما بخواهیم بر جوانحِ خودمان مسلّط بشویم، ولی با این زبانِ خودمان یک غیبت نکرده باشیم، یک نیش زبانی به کسی نزده باشیم، یک دروغی ولو شوخی نگفته باشیم.

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: کسی که دروغ را جدّی و شوخی ترک نکند طعم ایمان را نمی‌چشد، به شوخی هم دروغ نگفته باشیم.

اگر ما یک سال توانستیم اینطور طلبگی کنیم آن وقت باید توقع داشته باشیم که حضرت یک علامتی به ما بدهند، یک چراغ سبزی به ما نشان بدهند که…

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند               که تو در برون چه کردی که درونِ خانه آیی؟

حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه خواستند این موضوع را به «عنوان بصری» بفهمانند، تا زمانی که آن آمادگیِ باطنی نباشد بودنِ با ما جایز نیست، وقتِ ما برای خدای متعال است، ما که نباید کالای الهی را برای مادّیاتِ شما مصرف کنیم، باید اهلیّت داشته باشید، باید ظرفیت نشان بدهید، باید عطش داشته باشید تا با ما باشید، «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ».

برای رسیدن باید «بیچاره» باشیم

حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه دو رمز به «عنوان بصری» دادند و بعد هم فرمودند که به دنبالِ دیگران برو. حضرت خواستند او را بیچاره کنند، تا زمانی که بیچاره نباشد… تا زمانی که انسان افتاده نباشد دستِ انسان را نمی‌گیرند، وقتی که من «من» هستم و خیلی هم گردن‌کلفت هستم و روی پای خودم هستم و تازه به دیگران هم می‌گویم که من را دارید، برای چه به دادِ من برسند؟ من که نیازی ندارم!

حضرت خواستند که یک تلنگری بزنند تا بیفتد، اگر افتاده بود آن وقت دستِ او را بگیرند و او را بلند کنند، اگر افتادگی نیاموخته است و افتاده نیست، حضرت به انسان‌های سرپا کاری ندارند، یعنی آن‌ها کاری به حضرت ندارند، نمی‌دانند که خودشان را بی‌نیاز می‌دانند.

حضرت فرمودند که برو، ولی رمز را دادند و بعد فرمودند که برو، او هم رفت و خانه‌نشین شد و هجران او را در به در کرد و دید نه به سابقه‌ی خود، نه به وضعِ خود، هیچ چیزی ندارد که ببرد و بگوید که به این دلیل مرا قبول کنید، به سراغِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفت؛ می‌گوید رفتم و در روضه‌ی منوّره نماز خواندم…

کمک گرفتن از صبر و نماز

وقتی بیچاره شدید نماز بخوانید، «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۸]، در بیچارگی‌ها، در گرفتاری‌ها صبر کنید، مگر کسی را بجز او دارید؟ او هم «نماز» را درِ ارتباط قرار داده است، «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ».

«عنوان بصری» می‌گوید به کنارِ روضه‌ی نبوی رفتم و دو رکعت نماز خواندم، و بعد از نماز تضرّع کردم، بیچارگی و درماندگیِ خودم را به خدای متعال عرضه داشتم، و درخواستِ خود را به خدای متعال عرضه داشتم. دو چیز خواست، اول اینکه یک جایی در قلبِ امام جعفر صادق صلوات الله علیه برای من باز کن، «یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ»، ما که رفتیم میل و رغبتی از حضرت ندیدیم، گویا از چشم و دلِ حضرت افتاده‌ایم، ما جایی در دلِ امام جعفر صادق صلوات الله علیه نداریم. اولین چیز این بود که جذبه باید از آن طرف باشد…

گر که ز معشوق نباشد کشش      کوششِ عاشقِ بیچاره به جایی نرسد

اول از آن طرف یک جذبه و کششِ نامرئی مرا بگیرد، منِ بیچاره پرِ کاه هستم و باد مرا این طرف و آن طرف می‌کند، من یک قطره‌ی ناچیز هستم، اگر دریا مرا جذب نکند در هوا نابود می‌شوم و به جایی نمی‌رسم، «یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ»، اول این است.

آقا! یک نگاهی هم به ما کنید، آقا! ما را تحویل بگیرید، آقا! اگر فقط خوب‌ها به شما راه داشته باشند ما دامانِ چه کسی را بگیریم و به کجا پناه ببریم؟

بعد هم از هدایتِ نوری و علمیِ حضرت… نمی‌خواهم درس بخوانم که مُلّا بشوم که بگویند فلانی هم صاحب نظر و مجتهد است تا مرا در فلان اداره قبول کنند، آدرسِ خدای متعال را می‌خواهم، آدرسِ بهشت را می‌خواهم، آدرسِ درجاتِ قرب می‌خواهم، «وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ»، من هدایت می‌خواهم، من بیچاره هستم، من راه را گُم کرده‌ام، من عمری عوضی بوده‌ام و عوضی رفته‌ام، به نا‌اهل‌ها رجوع کرده بودم، می‌خواهم این روزهای آخرِ عمرِ خود راه را درست بروم تا به مقصد برسم.

بعد از این نماز به درِ خانه‌ی امام جعفر صادق صلوات الله علیه آمد، حال اینطور دارد: «فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ»

سرزده داخل نشو          می‌کده حمام نیست

ببین آیا تو را راه می‌دهند یا نه، اجازه بگیر، این اذن خواستن خیلی مهم است، از وقتی که وضو می‌گیریم باید خودمان را پشتِ در ببینیم، تا بعد می‌آییم و اذان می‌گوییم و اقامه می‌گوییم، همه‌ی این‌ها مقدّمات است، همه‌ی این‌ها در زدن است.

لذا وجود نازنینِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام وقتی وضو می‌گرفتند رنگشان می‌پرید، بدنشان ارتعاش پیدا می‌کرد، «وضو گرفتن» آغازِ حرکت است و مانندِ این است که پشتِ در هستید، همینطور وضو نگیرید، وضوی تو مقدّمه‌ی سیرِ به سوی اوست، اذنِ دخول است.

بعد هم اذان و اقامه، هر دو… یعنی وقتی از درِ صحن وارد می‌شوید همانجا می‌ایستید و یک اذن می‌خواهید، بعد می‌آیید و درِ ورودیِ حرم می‌ایستید، بعد درِ ورودیِ محوطه‌ی ضریح می‌ایستید، همینطور یک در بعد از درِ دیگر باز می‌شود تا اینکه ما به ضریح مقدّس می‌رسیم.

خودِ وضو یک مرحله‌ی اذن است، اذان مرحله‌ی دوم است، اقامه مرحله‌ی سوم است، بعد آن تکبیراتِ هفتگانه خیلی اسرارآمیز است، باید آرام آرام رفت.

حال «عنوان بصری» هم متوجّه بود، «فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ»، همینطور که وارد نمی‌شوند، باید اذن گرفت.

اهمیّتِ اذن دخول

مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف هم خودشان اینطور می‌گفتند، و هم از استادشان آیت الحق آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف نقل می‌فرمودند که وقتی به حرم می‌روید اذنِ دخول بخوانید، اگر در این استیذان دل شکست و اشک جاری شد بدانید که اجازه گرفته‌اید، اما اگر دلِ تو نشکست و اشکِ تو نیامد معلوم می‌شود که نتوانسته‌ای برای زیارت اذن بگیری.

مرحوم آشیخ غلامرضا یزدی رضوان الله تعالی علیه که از نجف مریض‌حال بودند… در دوران طلبگیِ خود هم مشکلِ تنگیِ نفس و مشکلاتِ دیگری داشتند، با آن حال و مزاج از نجف تا کربلا پیاده آمده بود، آن زمان حرم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سه درب داشت، نامِ یکی از درب‌ها «باب الحبیب» بوده است…

چه حبیبی! چه جایگاهی دارد! من در این سفرهای اخیرِ خود از یک کسی آموختم و مرتّب ضریحِ ایشان را می‌گرفتم و عرض می‌کردم: یا حبیب الحسین! إجعَلنی حَبیبً لِلحُسَین! تو که رسیده‌ای و حبیب شده‌ای، یک نگاهی هم به ما کن تا ما هم حبیبِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بشویم.

می‌گوید: باب الحبیب ایستادم و اذنِ دخول خواندم، دیدیم نه! دل شکسته نشد و کاسه‌ی دل را نشکاندند، بارشِ ابر برای من پیش نیامد. به دربِ دوم و سوم رفتم و دوباره به «باب الحبیب» برگشتم، آنجا عرض کردم: یا اباعبدالله! از نجف تا اینجا آمده‌ام، من شما را می‌خواستم، ولی معلوم شد که شما مرا نمی‌خواهید، تا این مطلب را عرض کردم دیدم عجب رقّت و سوز و گداز و اشکی به من دادند، اگر انسان اصرار کند انسان را پشتِ در نمی‌گذارند، ما زود خسته می‌شویم و قهر می‌کنیم، ما بی‌معرفت هستیم و خیال می‌کنیم که آن عزیزان به ما احتیاج دارند! رسیدنِ به معشوق ناز کشیدن می‌خواهد، ما باید به دورِ آن عزیزان بگردیم، باید التماس کنیم.

روضه

صلی الله عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ

نمی‌دانم در این روزها بر آل الله علیهم السلام چه گذشته است، در زندانِ کوفه چه بر سرِ آن عزیزان آمده است، هم فضای مناسبی به این بزرگواران داده نمی‌شد و هم بودنِ این اراذل و اوباش با این بزرگواران خیلی سختی ایجاد می‌کرد، از زندان به دارالخلافه آوردند، به مجلسِ شراب آوردند، آنجا چه‌ها گذشت، ولی جایی که دیگر دل‌ها را آتش زد، این نامردِ حرامزاده در مقابلِ چشمانِ مبارکِ دخترانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و در مقابلِ چشمان مبارکِ حضرت رباب سلام الله علیها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها سرِ پُرخون را در تشت گذاشتند… با چوبی که در دستِ آن حرامزاده بود به لب‌های مبارک می‌زد… به دندان‌های مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌زد… پیرمردی طاقت نیاورد و ناله‌کنان بلند شد و گفت: به این لب‌ها نزن، خودم دیده بودم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این لب‌ها را می‌بوسید…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الأعظَم بِمُحَمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فاطِمَه وَ الحَسَنِ و الحُسَین وَ الأئِمَّه مِن أولادِ الحُسَین وَ بِدَمِ الشُّهَداء یا الله… یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثیِن، یا إلَهَ العاصِین، یَا رَبَّ المُستَضعَفیِن

خدایا! تو را به حقِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و عصمتِ ایشان و به تحمّل و صبرِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها و آل الله علیهم السلام قسم می‌دهیم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! به ما توفیقِ ناز کشیدنِ حضرت را عنایت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم درِ وصال را به روی ما باز کن.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم به ما اخلاص و نور بده.

خدایا! ما را از هدایتِ خاصّ خودت محروم مگردان.

خدایا! نسلِ جوانِ کشور را نجات بده.

خدایا! نظام و انقلاب و اسلام و دین و استقلال و سعادت مردم را از شرّ این شبکه‌های گمراه‌کننده و این نفوذی‌های داخلی حفظ بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ سُکّاندارِ کشتیِ انقلاب و نایبِ امام زمان ارواحنا فداه، این سیّدِ نازنینِ ما را مستدام بدار.

خدایا! حوائجِ این جمع، حوائجِ مورد نظر را برآورده بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم توفیقِ خوب درس خواندن، خوب فهمیدن، خوب عمل کردن، خوب تبلیغ کردن را به آحادِ ما روزی بفرما.

خدایا! عمومِ مریض‌ها، خصوصاً چند مریضِ مورد نظر را شفای کامل و عاجل روزی بفرما.

خدایا! روزیِ معنویِ ما را فوقِ توقّع و همّتِ ما در این خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه تأمین بفرما.

نثار روح مقدّس حضرت امام و همه‌ی شهدا صلوات ختم بفرمایید.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] بحار الانوار، ج۱، ص ۲۲۴، موسسه الوفا، بیروت، ۱۴۰۴هـ ق، متن عربی حدیث: «أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۳] نهج البلاغه، حکمت ۱۱۱

[۴] مثیر الأحزان، جلد ۲، صفحه ۴۱ (ثُمَّ قَامَ خَطِیباً فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مٰا شٰاءَ اَللّٰهُ وَ لاٰ قُوَّهَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ خُطَّ اَلْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ اَلْقِلاَدَهِ عَلَى جِیدِ اَلْفَتَاهِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلاَفِی اِشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ کَأَنِّی وَ أَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ اَلْفَلَوَاتِ بَیْنَ اَلنَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلاَءَ فَیَمْلَأَنَّ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَهً سُغْباً لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلاَئِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ اَلصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ اَلْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنَجَّزُ بِهِمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ ثُمَّ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ حَتَّى مَرَّ بِالتَّنْعِیمِ فَلَقِیَ إِبِلاً عَلَیْهَا هَدِیَّهٌ مَعَ بُحَیْرِ بْنِ رَیْسَانَ اَلْحِمْیَرِیِّ إِلَى یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَهَ وَ کَانَ عَامِلَهُ عَلَى اَلْیَمَنِ وَ عَلَیْهَا اَلْوَرْسُ وَ اَلْحُلَلُ فَأَخَذَهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلْإِبِلِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْطَلِقَ مِنْکُمْ مَعَنَا إِلَى اَلْعِرَاقِ وَفَیْنَاهُ کِرَاهُ وَ أَحْسَنَّا صُحْبَتَهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُفَارِقَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا أَعْطَیْنَاهُ مِنَ اَلْکِرَاءِ بِقَدْرِ مَا قَطَعَ مِنَ اَلطَّرِیقِ فَمَضَى قَوْمٌ وَ اِمْتَنَعَ آخَرُونَ .)

[۵] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۶] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)

[۷] الکافی، جلد ۸، صفحه ۳۰۷ (عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنِ اَلسَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : کَانَتِ اَلْفُقَهَاءُ وَ اَلْعُلَمَاءُ إِذَا کَتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ کَتَبُوا بِثَلاَثَهٍ لَیْسَ مَعَهُنَّ رَابِعَهٌ مَنْ کَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ کَفَاهُ اَللَّهُ هَمَّهُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِیرَتَهُ أَصْلَحَ اَللَّهُ عَلاَنِیَتَهُ وَ مَنْ أَصْلَحَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اَلنَّاس ِ .)

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)