روز شنبه مورخ ۰۷ تیر ماه ۱۳۹۹ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» بعد از اقامه نماز ظهر و عصر از ساعت ۱۳:۳۰ تا ۱۴:۳۰ در مسجد امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی»[۱].
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مقدّمه
روزِ هفتم تیر را گرامی میداریم و یادِ شهدای عزیز و کارآمد و مخلصِ این روز را تکریم میکنیم و به ارواحِ پاکِ آن عزیزان صلوات و درود میفرستیم، خصوصاً در مقابلِ شهیدِ عزیز و سیّدالشّهدا در نظامِ ما شهید بهشتی تعظیم داریم.
در ابتدا در ادامهی عرایضمان در حدیث شریف عنوان بصری یکی دو نکته عرض میکنم، بعد هم بمناسبتِ آغازِ سالِ تحصیلی که الحمدلله بعد از مدّتها امتحانات داده شد و درسهای شما شروع میشود، یکی دو اولویّت را متذکّر میشویم، باشد که خدای متعال بپسندد و دلها راغب بشود و ان شاء الله انگیزهها قوی باشد و کارها در مسیرِ جلبِ رضای خدای متعال و خشنودیِ امام زمان ارواحنا فداه و در مسیرِ نجاتِ خودمان قرار بگیرد.
برکاتِ عشق
وجود مبارک امام صادق صلوات الله علیه «عنوان بصری» را در ابتدا نپذیرفتند، اما به او راه نشان دادند، یکی اینکه آمادگی میخواهد، کسی که عاشق است باید از موانعِ راه نترسد، «عشق» برکات و اسراری دارد، یکی از آنها این است که عاشق هیچگاه مأیوس نمیشود، هر طالبی که گرفتارِ یأس بشود معلوم میشود که واقعاً عشق ندارد، انسان هر قدمی که در راهِ محبّت به سوی محبوب برمیدارد، خودِ این قدمها «وصال» است، پیروزی و موفقیّت است، «عشق» شکست ندارد، به شرطِ اینکه عشق واقعی باشد.
میگویند مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط گفته بود که هر کلنگی که فرهاد به آن کوه میزد (شیرین گفته بود باید این کوه را بِکَنی تا به وصالِ من برسی)، بهمراهِ هر کلنگ زدنی به یادِ شیرین بود. طلبه باید اینطور باشد، هر «بسم الله» که میگوید، هر ورقی که میزند به یادِ مولای خود امام زمان ارواحنا فداه باشد و حبّ خدای متعال… «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ»[۲]، واقعاً مدالی بالاتر از این نیست، خدای متعال عاشقِ طلبه است، «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ»، طلبگی برکات دارد، از نظرِ دنیوی هم عزّت دارد، محبوبیّت دارد، قداست دارد، لطافت دارد، آگاهیِ به نزدیکترین طرقِ وصول بهمراهِ خود دارد، عبادتهایی که نصیبِ طلبه میشود نصیبِ گروههای دیگر نمیشود، گنجینههای معرفتی که از قرآن کریم و احادیث بدست میآورد دیگران بدست نمیآورند، اما از نظرِ دنیوی هم یقین بدانید طلبه در زندگیِ خود «دارد یا ندارد» خوشتر از قشرهای دیگر است، برای اینکه هدف دارد، در حالِ زندگی کردن با هدف است، کم یا زیاد قانع است.
نقلِ داستانِ رُهبان و گَبر در بیان شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف
در نوشتههای شیخ بهایی اعلی الله مقامه الشّریف دارند که کارِ عابدی «عبادت» بود، رُهبان بود و خدای متعال برای او روزانه قرصِ نانی میفرستاد، و خدای متعال برای امتحانِ او این نان را قطع کرد، یک روز با گرسنگی ساخت، روزِ دوم و روز سوم، فشار آمد و از کوه پایین آمد و به سراغِ همسایهی کوه رفت که او گَبر و کافر بود، رفت در زد و درخواست کرد، او هم سه قرص نان به این راهب داد، وقتی از منزلِ این گبر به طرفِ کوه و معبدِ خود مراجعت میکرد سگی به دنبالِ او افتاد، ناچار شد که یک قرص نان را بیندازد تا شاید سگ دست بردارد، سگ قرصِ نان را خورد و دوباره حمله کرد، ناچار شد قرصِ دوم را بیندازد، این سگ رها نکرد و قرصِ نانِ سوم را هم از او گرفت، باز هم او را رها نمیکرد، این عابد گفت: عجب سگِ بیحیائی! چه میخواهی؟ سه قرصِ نان داشتم و هر سه را از من گرفتهای، دیگر جه میخواهی؟ این سگ به صدا در آمد، حال یا زبانِ حال است و یا زبانِ قال، ولی حقیقت است، گفت: من بیحیاء هستم یا تو؟ من وقتی درِ خانهی صاحبِ خود هستم اگر روزهای متمادی مرا گرسنه نگه دارد من درِ خانهی او به درِ خانهی دیگری نمیروم، کم یا زیاد «سگِ این خانه» هستم، خانهی دیگری را هم نمیشناسم، ولی تو که ادّعای عابدی میکردی نساختی و به خانهی گبر رجوع کردی؟ بعد من بیحیاء هستم یا تو؟
سرگذشت یکی از خدمتگزارانِ امام صادق صلوات الله علیه
وجود مبارک امام صادق علیه السلام به یک خدمتگزاری که داشتند و مردِ خراسانیِ متمکّنی در زیارت حج به محضر امام صادق علیه السلام مشرّف شد غبطه خورد، خوش بحالِ این خدمتگزار! در خدمتِ چه کسی هست! نوکرِ چه کسی هست! زیرِ پای او نشست و گفت: من در خراسان املاک و مستغلّاتی دارم، حاضر هستم همهی اینها را به شما بدهم و تو شغلِ خودت را به من بده، یعنی از این به بعد من بجای شما در خدمت امام صادق صلوات الله علیه باشم و تو برو و چند صباحی با این مالِ حلالِ ما گشایشی برای زندگیِ خودت پیش بیاور. این خدمتگزار در ابتدا فکر کرد عجب! ببین خدمتِ به امام صادق صلوات الله علیه چه درهایی از ثروت برای ما باز کرده است! خیلی خوشحال شد، ذوقزده به خدمتِ حضرت صادق صلوات الله علیه رسید، گفت: آقا جان! اگر خیری به ما رو آورده باشد آیا شما مانع میشوید؟ حضرت فرمودند: نه! هیچ وقت! چه خیری پیش آمده است؟ گفت: این مردِ خراسانی امکاناتِ وسیعی دارد، حاضر است تمامِ ثروت و داراییِ خود را به من بدهد و من جای خود را به او بدهم، حضرت فرمودند: برو. همینکه راه افتاد که برود حضرت او را صدا زدند، فرمودند (قریب به این مضامین): من حرفی برای رفتنِ تو ندارم، برو…
گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما
اگر میخواهی بروی برو، اما فکر کن، این جایی که هستی چقدر ارزش داشته است که او حاضر است این همه هزینه کند تا این جایگاه را بدست بیاورد؟… فطرتِ این مرد بیدار شد و جای داشت که به پای امام صادق علیه السلام بیفتد و بگوید: شما چقدر آقا هستید که نگذاشتید من بروم.
قدر و اندازهی «طلبگی»
این «طلبگی» نوکریِ امام صادق صلوات الله علیه است، نوکریِ امام زمان ارواحنا فداه است، نوکریِ قرآن کریم است، نوکریِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، به چه چیزی قابل مقایسه است؟
و کسانی که طلبه نیستند، یا طلبه بودهاند و از طلبگی بیرون رفتهاند، آیا اینها باور ندارند که روزی تقسیم شده است و به زور زدن نیست؟ خدای متعال در قرآن کریم با آیاتی تصریح نموده است، «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ»[۳]، خودِ ما روزی را تقسیم کردهایم. آیا تو خیال میکنی اگر جای دیگری بروی بیشتر بدست خواهی آورد؟ از کجا معلوم است که یک نکبتی عارض نشود و یک حادثهای تمامِ زندگیِ تو را نسوزاند؟ تو چه میدانی؟ از چه چیزی خبر داری؟ کم یا زیاد سر به آستانِ دوست داری، و وقتی اینجا هستی خدای متعال تو را دوست دارد، «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ»، دوستیِ خدای متعال را میخواهی با چه چیزی عوض کنی؟
«وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ»[۴]، سیمِ خودت را با آسمان قطع نکن، روزیِ تو آنجاست، «وَمَا تُوعَدُونَ»، وعدههای خدای متعال در خزینه هست، خزینهی خدای متعال را نه سیل میبرد، نه موشک به آن اصابت میکند، نه حریقی آن را تهدید میکند، خزائنِ خدای متعال از همهی آفات مصون است، خدای متعال فرموده است «وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ»، بعد هم قسم خورده است، «فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ»[۵].
وجود مبارک امام صادق صلوات الله علیه به آن کسی که در نود و چهار سالگی آمده بود طلبه بشود، نفرمودند وقتِ طلبگی گذشته است، ولی خواستند بفرمایند که طلبه باید مرد باشد، اگر آمد دیگر باید آمده باشد، اینکه چه کسی او را تعقیب میکند، چه کسی به او تنه میزند، چطور بر علیهِ او جوسازی میکنند، باید پیِ همه چیز را به خود بمالد، وگرنه به دردِ طلبگی نمیخورد، طلبهی نازک نارنجی به دردِ این وادی نمیخورد، اینجا وادیِ جهاد و مجاهدت است، اینجا سنگر است، اینجا جبهه است، اینجا آخور نیست، اینجا عشرتکده نیست.
سرزده داخل نشو میکده حمام نیست
حضرت در ابتدا به او آمادگی دادند، طلبه باید با شعور بیاید، باید انتخاب کرده باشد، باید با آگاهی بیاید. نکتهی دوم این است که حضرت تذکّر دادند که اگر میخواهید طلبه باشی مسلّماً میخواهی من الگوی تو باشم، من لحظهای از خدای متعال غافل نیستم، تمامِ ساعاتِ من ذکرِ خدای متعال است.
یک بخشی از این ذکر «ذکر عملی» است که مهم است، مهم این «ذکر عملی» است، «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ کُفِیَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»[۶]… ما یک سری علومِ موهبتی داریم و یک سری علومِ اکتسابی، یا به تعبیرِ احادیث بفرمایید علمِ وراثتی داریم و علمِ دراستی.
برای «علم دراستی» باید زحمت کشید، «علم وراثتی» مانندِ ارث است که به انسان بیزحمت میرسد، اگر شما در این مسیر ثبات قدم نشان بدهید خدای متعال از آن علمهایی که به آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف و مرحوم آمیرزعلی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف داده بود به شما میدهد، یک قطره از آن علوم به جانِ شما میریزد و شما دریا میشوید، یک قطرهی آن هم دریاست، «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اَللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»[۷]، طلبه اگر در طلبگیِ خود بازیگر و ریاکار و مزدورِ شیطان نباشد و حقیقت داشته باشد که آمده است که علم یاد بگیرد و به اسلامِ علم عمل کند، اگر عامل باشد خدای متعال به عمل مزد میدهد اما مزدِ او علم است، خدای متعال عامل را عالم میکند ولی چه عالمی!
میگویند شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله تعالی علیه گفته بود که من فرهاد را در خواب دیدم، گفتم: آیا حیف نبود این همه رنج و زحمت کشیدی و گرفتاریها را تحمّل کردی، آن هم برای یک زن؟ چرا این دلِ خودت را به صاحبدل که خدای متعال ندادی؟ گفت: تأسّف میخورم که آن روز یک خدایافتهای نبود که دلِ ما را تغییر بدهد و بگوید که این به دردِ تو نمیخورد و این موقّتی است، «لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ»[۸]، چیزی که غروب دارد که دوستداشتنی نیست، دل به چیزی بده که غروب ندارد، گفته بود: افسوس میخورم که آن روز تو نبودی وگرنه ممکن بود که دلِ ما هم آنجایی باشد، اما به تو بگویم که خدای متعال در اینجا به من شیرین را داده است.
واقعاً اگر انسان از خود بگذرد خدای متعال به او رحم میکند.
بنابراین ما اهلِ ذکرِ عملی باشیم، بندهی خدای متعال باشیم، بندهی هوا و هوس نباشیم، بندهی زرق و برق نباشیم، خیالِ خود را نپرستیم، خدای متعال را بپرستیم، خدای متعال حق است، خدای متعال حق است، خدای متعال حق است، همه چیز هم به دستِ خودِ خدای متعال است، روزی را خدای متعال تقسیم کرده است، هر کجا که بروید روزی مانندِ اجل به دنبالِ انسان میآید، اگر شما روزیِ مقدّرِ خودتان هم به زور نخواهید باز هم خدای متعال بر سرِ شما میریزد، آن روزی هم که قسمتِ تو نیست… مدام پست عوض کن، مدام جای خودت را عوض کن، مدام به دنبالِ آن مسجد باش، مدام به دنبالِ آن سمت باشد، باز هم به تو نمیرسد، تقدیرِ الهی حق است، قضا و قدرِ الهی حق است، در موردِ روزی هم خدای متعال با قسم فرموده است.
خدای متعال را بنده باشید، خدای متعال بندهی خود را کفایت میکند، «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»[۹]، آیا خدای متعال بندهی خود را کفایت نمیکند؟ آیا به خداییِ خدای متعال اطمینان ندارید؟
چند توصیه به طلاب گرامی
وقتی ما کارِ خودمان را که تحصیلِ و اجرای علم است انجام ندهیم دیگر توقّعِ چه مزدی را داریم؟ یعنی با کارِ انجام نداده مزد بگیریم؟ اصلاً وجدانِ ما قبول میکند؟ طلبه باید در مسئولیّتِ خود از هر گروهِ دیگری کاریتر باشد، این نکتهی اولی بود که در ادامهی بحثِ حدیث «عنوان بصری» جسارتاً خدمت شما عزیزان تقدیم کردم.
اما نکتهی دوم؛ بالاخره طلبه باید یک اولویتهایی را در برنامهریزی خود منظور بدارد، اولویت اول رسیدن به مقام آدمیّت است، مدرسه علمیه کارخانهی آدمسازی است، آمدهایم که آدم بشویم. بنابراین باید آدمیّت را بشناسیم که لوحِ انسانِ کامل همین قرآن کریم است، و عینیّتِ انسانِ کامل حجّتِ خدا حضرت ولی الله الاعظم امام زمان ارواحنا فداه هستند، آمدهایم که مثلِ امام زمان ارواحنا فداه بشویم، آمدهایم که به شکلِ ایشان دربیاییم، آمدهایم تا کپی برابرِ اصل بشویم، چطور حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صورت به صورتِ غلام سیاهِ خویش گذاشتند؟ چون آدم شده بود، با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تطبیق میکرد، نسخه برابرِ اصل بود، غلامِ سیاه به جایی رسید که وقتی در خونِ خود غلتید حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند صورت به صورتِ او گذاشتند، کاری کنیم که وقتی ما هم مردیم امام زمان ارواحنا فداه بالای سرِ ما بیایند و ان شاء الله از ما راضی باشند، آدم شدن… در همهی امور آدم باشیم، آدم خلیفهی خدای متعال است، ما فرزندِ آدم هستیم و باید آدم بشویم، باید خلیفهی خدای متعال بشویم، باید یک کاری کنیم که خدای متعال از آن علمی که به آدم داد به ما هم بدهد، «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا»[۱۰]، خودِ خدای متعال معلّم شد، آدم شاگردِ خدای متعال بود، یک کاری کنید که خودِ خدای متعال استادِ ما بشود. آقای بهاءالدّینی اعلی الله مقامه الشّریف استادِ سیر و سلوکی نداشتند، معلّمِ ایشان خودِ خدای متعال بود، مرحوم آقای انصاری همدانی استادِ اینطوری نداشتند، ولی همهی بزرگانِ رهیافته و اهلِ باطن آقای انصاری را قبول داشتند، آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف بعضی از شاگردانشان را به آقای انصاری حواله میدادند، آقای انصاری که هیچ استادِ سیر و سلوکی نداشتند، اما پاک و زلال بود، خودِ خدای متعال معلّمِ ایشان بود. وقتی انسان آدم بشود خودِ خدای متعال به او درس میدهد، اما اگر انسان آدم نباشد حتّی اگر ملّا هم بشود بوی آدمیّت نمیدهد، خیلیها ملّا هستند اما یک قدم به سوی آدمیّت برنداشتهاند، اگر پردهها کنار برود بعضیها در برزخ عالَمِ بدی دارند، بعضی از همین آخوندها در عالَمِ برزخ خیلی بدبخت هستند، این همه درس خوانده است ولی آدم نشده است، اگر انسان آدم نشود که او را به بهشت راه نمیدهند، بهشت جای آدمهاست، «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»[۱۱]، اینهایی که مسیرِ غضب و شهوت را رفتهاند یا درّنده هستند و یا بهیمه هستند، اینها راهی به بهشت ندارند.
لذا باید بر غضب و شهوت غلبه کرد، از ابتدا بنای ما بر این است که به اینجا آمدهایم که غضب و شهوتمان را در چنگِ خودمان بگیریم تا او ما را نبرد، که اگر ببرد به بد جایی میبرد، هم غضب… اینهایی که کنترل از دستشان بیرون میرود به دردِ آدمیّت نمیخورند، اندوختههای خود را در یک لحظه میسوزانند، آتش است دیگر، غضب آتش است. شهوت هم مسیرِ لغزندهای است، انسان با یک لحظه هوسرانی سُر میخورد و تا قعر جهنّم میافتد؛ این اولویت اول است.
اولویت دوم «جدّیت در درس» است، از امام سجّاد سلام الله علیه هست که اگر میدانستند در طلبِ علم چه خیری وجود دارد «وَ لَوْ بِسَفْکِ اَلْمُهَجِ وَ خَوْضِ اَللُّجَجِ»[۱۲] اگر در دریاها غرق هم میشدند نمیترسیدند و میرفتند، اگر در خونِ خودشان میغلتیدند میارزید که به دنبالِ علم بروند، ولو اینکه در راهِ علم کشته بشوند یا غرق بشوند.
«علم» بالاترین توشهای است که انسان را به مقامِ قربِ الهی میرساند، این هم اولویتِ دوم.
اولویتِ سوم این است که به دورِ خودمان نچرخیم، تواصی به حق و تواصی به صبر داشته باشیم. دستِ دوست خودتان را بگیرید، هر کسی در این خانهی امام زمان ارواحنا فداه خود را مأمورِ حضرت برای آباد کردنِ اینجا کند، همه مسئول هستیم، «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»، اگر کسی نماز شب میخواند چه عیبی دارد با دو دوستِ دیگرِ خود هم قرار بگذارد و بگوید فلانی! آیا دوست داری من تو را سحر بیدار کنم؟ مسلّماً این ذخیرهی آخرتِ خودِ توست، یک معنویتی بدست آوردهای، یک رازی بدست آوردهای، چه عیبی دارد؟ بخل نکنید.
یکدیگر را هم در علم کمک کنیم و هم در ذکر و هم در خودسازی، خودتان را مقابل نبینید، زودرنج نباشید، قهر نکنید، فرار نکنید، دستِ یکدیگر را بگیرید، برادرانِ عزیزِ ما که برای طلبهها خدمت میکنند، چه اشکالی دارد؟ واقعاً خودشان را مانندِ یک پدر دلسوز باشند. طلبهها هم یکدیگر را به این موضوع سفارش کنند، به نوکرِ امام زمان ارواحنا فداه خدمت میکنید، این که جای دوری نمیرود. هم در مسائلِ زندگی یارِ یکدیگر باشید، هم در درس و برنامههای معنوی به یکدیگر کمک کنید.
بنابراین این مسئولیتِ جمعی است، «أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى»[۱۳]، خدای متعال در ابتدا جمع را فرموده است و بعد فرادا را فرموده است، هیچ کجا انحصار طلب و ویژهخور نباشید، در مسائلِ علمی و معنوی و زندگی با یکدیگر باشید، «یَدُ الله مَعَ الجَماعَه»، گروهی راه بیفتند و امضاء جمع کنند…
نکتهای در مورد برخی حواشی
من خیلی غصّه دارم، ما هنوز نتوانستهایم به همسایگانِ خودمان حقیقتِ طلبگی را عرضه کنیم، این همه فساد در جامعه هست و هیچ امضایی جمع نمیشود، ولی برای یک عزیزی که جانبازِ جنگ بوده است و وقفِ مدرسه بوده است و نامه نوشتهایم و از شهرداری اجازه گرفتهایم و جهاتِ بهداشتی را هم رعایت کردیم و اینجا دفن کردیم، باز یک عدّهای… خیال نکنید که این موضوع مقابلهی با مرحوم مرتضوی بود، معلوم میشود که اینها اصلاً هنوز طلبگی را متوجّه نشدهاند، یک طوری است که میخواهند یک تنه و تلنگری بزنند. تقصیرِ آنها نیست، تقصیرِ من است، ما چه زمانی به اینها سر زدهایم؟ ما چه زمانی حالِ اینها را پرسیدهایم؟ اینها کجا فهمیدهاند که ما گره باز میکنیم؟ چه زمانی متوجّه شدهاند که ما برای اینها مفید هستیم و مضر نیستیم؟ باید توقّعِ ما از خودمان…
در جاهایی هم که طلبه از استاد میرنجد هم طلبه باید خود را طلبه بداند، انسانِ نازک نارنجی که نمیتواند طلبه باشد، چه طلبی داری؟ از چه کسی طلب داری؟ چه میخواهی؟ میخواهی یقهی چه کسی را بگیری؟ ولی از آن طرف هم گویا بعضی از اساتیدِ ما نتوانستهاند پدری کنند، نتوانستهاند عواطفِ یک طلبه را ارضاء کنند.
لذا «محبّت» اساسِ وحدت و استقامت و همهی سعادتهای دنیوی و اخروی است، باید به همسایگان محبّت کنیم، باید به یکدیگر محبّت کنیم، اصلاً آزمایش کنیم و ببینیم که آیا ما از «محبّت» ضرر میبینیم؟ تمامِ ضررها برای جفا و بیمحبّتی است، «محبّت» بهشت است، «بیمحبّتی» جهنّم است، جوششها و اقبالها و روی آوردن به یکدیگر در بهشت است، «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ»[۱۴]، ولی در جهنّم «عداوت» موج میزند، همینهایی که اینجا با یکدیگر خوردهاند در آنجا به سر و کلّهی یکدیگر میزنند، «کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا»[۱۵]، مدام یکدیگر را نفرین میکنند، مدام یکدیگر را لعن میکنند، این میگوید تقصیرِ تو بود و او هم میگوید تقصیرِ تو بود، خدا نکند وضعِ ما به یک جایی برسد که همه به یکدیگر بپریم و بگوییم که تقصیرِ تو بود، همهی شما خودتان را صاحبِ همهی کارها بدانید و هر کجا که مشکلی بود با عقل و درایت و مشورت و خضوع و تواضع به یکدیگر کمک کنید که مشکل را رفع کنید.
شهید بهشتی اعلی الله مقامه الشّریف
شهید بهشتی رضوان خدا بر او باد یکی از الگوهای مناسب بود، در صورتی که با دوستان دوست بود نسبت به دشمنان هم طمع داشت و مقابله نمیکرد، همه را تحمّل میکرد، جفای همه را هضم میکرد، خیلی بزرگ بود، یک عالِمِ نمونهی ساختهشدهی در کارگاهِ آدمسازیِ امام صادق صلوات الله علیه بود.
قبل و بعد از آقای بهشتی خیلیها به اروپا رفتند و تغییر کردند، ولی آقای بهشتی تغییر نکردند، وقتی برگشت به خدمتِ حوزه آمد، مدرسهی حقّانی را… ایشان انسانِ بزرگی بود، از عواطف و محبّتها و بلندنظری و سعهی صدر و قدرت فکر و اندیشه و اخلاص و نماز اول وقت و خضوع در نماز و ولایتمداری و انقلابی زلال بودن… لذا ما بر سرِ سفرهی خونِ این شهدای بزرگمان هستیم، قدرِ خودتان را بدانید، و ان شاء الله این راهی را که این بزرگواران را به مقصد رساند رها نکنید، ایشان یک پرچمدار و علمداری بودند. امام یک جمله فرمودند که همهی آنهایی که در حسینیهی جماران نشسته بودند گریه کردند، فرمودند: آن چیزی که مهمتر از شهادتِ ایشان بود «مظلومیت» ایشان بود، شهید بهشتی مظلوم بودند، ولی خوشا بحالِ او که مظلوم بود ولی ظالم نبود. مظلومیت شهید بهشتی جانکاه بود، ایشان در میانِ انقلابیها هم مظلوم بودند، جَوسازی و تبلیغاتِ دنیای کفر از یک اندیشمندِ خدامحور یک چهرهای ساخته بود که دیگر کسی حاضر نبود آقای بهشتی را قبول کند.
روضه حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه
ولی انسان به هر مظلوم و شهیدی که فکر میکند به یادِ پیامِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از حلقومِ بریدهی ایشان میافتد…
شیعَتی مَهماشَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذکُرونی اَوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَاْنْدُ بُونی
با رفتنِ شهید بهشتی زنی اسیر نشد… بچّهای بیابانی نشد… خیمهای آتش نگرفت…
اما این حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه بود، وقتی به شهادت رسیدند مشهور این است که فرزندان به استقبال آمده بودند و دیدند خبری از عمو نیست، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میآیند ولی انکسار پیدا کردهاند و شکسته شدهاند… دخترِ شیرین زبان جلو رفتند، پدرم! آیا از عموی من خبر دارید؟…
میگویند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت زینب کبری سلام الله علیها را کنار کشیدند و فرمودند: خواهرم! برو لباسِ کودکان را عوض کن… دیگر آمادهی اسیری بشوید…
لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم
دعا
اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.
خدایا! به ما ایمان عطاء بفرما.
خدایا! به ما اخلاص ارزانی بفرما.
خدایا! ما را به خودمان وامگذار.
خدایا! ما را برای ابدیّتمان و برای خدمت و نجاتِ بندگانِ خودت محیّا بفرما.
خدایا! آنچه لازمهی کمال است به ما مرحمت بفرما.
خدایا! این جوانهای عزیزِ ما را پرچمدارانِ نجاتِ بشریّت تحت لواء حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.
خدایا! سایه رهبر عزیزمان را مستدام بدار.
خدایا! همهی شهدا، شهدای هفتم تیر را با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محشور و از ما خشنود بگردان.
خدایا! همهی طلبههای عزیزِ ما را در درس و تقوا و خودسازی، در سنگرِ جدّیت مستقر بفرما.
خدایا! همهی ما را از ضایعاتِ عمری مصون و محفوظ بدار.
خدایا! به مسئولینِ عزیزِ مدرسه سعهی صدر و مهربانی و جاذبههای مختلفِ اخلاقی و معنوی و علمی عنایت بفرما.
خدایا! طلبههای ما و همهی ما را قدردانِ یکدیگر و قدردانِ نظامِ اسلامی و این رهبرِ بااستقامت و نورانی قرار بده.
خدایا! همهی جوانهای کشور را از سرگردانی برهان.
خدایا! این فساد را در مملکت ریشهکن بگردان.
خدایا! آنچه رضای خودت هست به ما مرحمت بفرما.
نثار روحِ مقدّس حضرت امام و شهدا صلوات ختم بفرمایید.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸
[۲] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۰ (أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبِی اَلْحُسَیْنِ اَلْفَارِسِیِّ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلاَ إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ اَلْعِلْمِ .)
[۳] سوره مبارکه زخرف، آیه ۳۲ (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا ۗ وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ)
[۴] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۲۲ (وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ)
[۵] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۲۳
[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲، صفحه ۳۰
[۷] الخرائج و الجرائح، جلد ۳، صفحه ۱۰۵۸
[۸] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۶ (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَىٰ کَوْکَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّی ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ)
[۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶ (أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ)
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۱ (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)
[۱۱] سوره مبارکه تکویر، آیه ۵
[۱۲] الکافی، جلد ۱، صفحه ۳۵ (اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَوْ یَعْلَمُ اَلنَّاسُ مَا فِی طَلَبِ اَلْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ اَلْمُهَجِ وَ خَوْضِ اَللُّجَجِ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى دَانِیَالَ أَنَّ أَمْقَتَ عَبِیدِی إِلَیَّ اَلْجَاهِلُ اَلْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ أَهْلِ اَلْعِلْمِ اَلتَّارِکُ لِلاِقْتِدَاءِ بِهِمْ وَ أَنَّ أَحَبَّ عَبِیدِی إِلَیَّ اَلتَّقِیُّ اَلطَّالِبُ لِلثَّوَابِ اَلْجَزِیلِ اَللاَّزِمُ لِلْعُلَمَاءِ اَلتَّابِعُ لِلْحُلَمَاءِ اَلْقَابِلُ عَنِ اَلْحُکَمَاءِ .)
[۱۳] سوره مبارکه سبأ، آیه ۴۶ (قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ)
[۱۴] سوره مبارکه حجر، آیه ۴۷ (وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ)
[۱۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۳۸ (قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ ۖ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰکِنْ لَا تَعْلَمُونَ)
پاسخ دهید