درس اخلاق آیت الله صدیقی روز شنبه از ساعت ۱۱ تا ۱۲ در حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- زنده بودن تمام عالم هستی
- فهم عمیق جهان هستی
- اطاعت از خدا
- حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
- طغیان در برابر خداوند
- جایگاه و مقام آیت الله خوشوقت
- آیاتی از قرآن در مورد مشرکان و مؤمنان
- نقلی در مورد آیت الله خوشوقت
- توصیهای از آیت الله خوشوقت
- هشدار برای افراد باتقوا
- شرمندگی حر در مقابل امام حسین (علیه السّلام)
- انحراف یک قاضی در حکم قتل امام حسین (علیه السّلام)
- بخشیدن حیات به اموات
- حیات قلوب انسان با قرآن و امام زمان (علیه السّلام)
- ممکن نبودن اصلاح در دوران پیری
- ذکر مصیبت
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدِی وَ یَا مَوْلَای یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ مَوْلَانَا أَغِثْنَا سَیِّدَنَا أَدْرِکْنَا وَ لَا تُهْلِکَنَا».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا وَ شَفِیعِ ذُنُوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
زنده بودن تمام عالم هستی
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ».[۱]
خدای متعال این عالم را برای کسب حیات قرار داده، ما آمدیم که زنده شویم. حیات به قول شما طلبهها مقول به تشکیک است، مجموعهی عالم امکان از حیات بهرهمند هستند. هیچ موجودی نیست که وجود داشته باشد ولی فاقد حیات باشد.
ما سمیعیم و بصیر و باهُشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم
این خاکی که تمکین میکند زیر پای شما است، این خاک حیات دارد. نه تنها حیات دارد که ذکر دارد، عبادت دارد، دوام ذکر هم دارد، دائماً مشغول تنزیه حق تعالی است. «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ».[۲]
فهم عمیق جهان هستی
ما فقه را به فهم احکام نجاست، طهارت و از این قبیل چیزها محدود کردیم، ولی در فرهنگ قرآن فقه یک امر عرشی است، فقه یافتن روح عالم است، خالق عالم است. فقه فهم عمیق است، فهم عمیق هم برای همه نیست، خدا فهم را به همه نداده است. هر عالمی فهیم نیست، هر دانشمندی فهیم نیست، بسیاری از دانشمندان که ذهن آنها پر است، بارکش علم هستند. کتاب را چه در کامپیوتر داشته باشید، چه در قفسههای خانه و کتابخانهی خود داشته باشید، چه ذهن شما، فرقی نمیکند. «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها».[۳]
ما در زیارت جامعه به امامان خود عرضه میداریم: «مُحتَمَلٌ بِعِلمِکُم»، ما حظ میکنیم، ما حمل میکنیم، ولی برای بعضی تحمیل است حامل نیستند، «حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها». «اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ»،[۴] دعای شبهای ماه مبارک رمضان، دعای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف). «اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ»، خدایا آنچه از حق به ما آموختی، ما را به حق آشنا کردی، «فَحَمِّلْنَاهُ»، توفیق تحمّل آن را به ما بده، توفیق هضم آن را، به بار نشاندن آن را، جزء جان کردن آن را… جدای از ما نباشد، ما با او باشیم، او را ببریم، او ما را ببرد. «وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ»، وگرنه کم داریم، نفهمیدیم، نرسیدیم، «فَبَلِّغْنَاهُ»، ما را به آن برسان.
اطاعت از خدا
بنابراین از خاک زیر پای خود ما گرفته تا کوههایی که صخرهها را، سنگهای سنگین و باعظمت را در خود دارند، همهی اینها مطیع هستند. «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ».[۵] ما چقدر مطیع هستیم؟ در ۲۴ ساعت حواس ما هست که در اختیار چه کسی هستیم؟ توجّه میکنیم ساعات ما که میگذرد با چه کسی سپری کردیم؟ در اختیار چه کسی بودیم؟ وقت خود را به چه کسی داده بودیم؟ به چه چیزی داده بودیم؟ به چه کسی دادیم با چه کسی معامله کردیم؟ چه چیزی به دست ما آمد؟ این زبان حال و قال همهی موجودات است، «قالَتا أَتَیْنا طائِعینَ». ما که خودیّتی نداریم، ما ما نیستیم، تو ما را آوردهای، در اختیار تو هستیم، هیچ کُرهی برای ما نیست. این بشر است، «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ»،[۶] ولی آنها اصلاً کُره ندارند. این خاکی که شما هر بلایی بر سر آن میآورید، شما یعنی بشریت، هر بلایی سر این خاک میآورد، این خاک دربست در حیطهی قدرت خدا است، لحظهای از خدا غافل نیست، غفلت به وجود او راه پیدا نمیکند.
حضور دائم است، از این جهت ذکر دائم است. «یُسَبِّحُ» غیر از «سَبَّحَ» است، «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»، کار او این است. اساس حرکت موجودات حرکت حُبّی است، حرکت عبودی است، حرکت متواضعانه و تسلیمانه است، لحظهای من در وجود آنها نیست.
حدیثی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
کسی در خانهی پیامبر اکرم – صلوات خدا بر او و بر آل او باد- را زد، حضرت فرمودند: کیست؟ جواب داد: «أَنَا». حضرت خیلی ناراحت شد، «فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ»، آمدند فرمودند: این چه کسی است که «أَنَا» میگوید؟ «أَنَا» فقط او است که میگوید «أَنَا الْقَهَّارُ»، او است که «أَنَا القَاهِر أَنَا الْخالِقُ أَنَا العَالِم». غیر از او «أَنَا» وجود ندارد. حضرت برخورد تربیتی کردند، مَن نگو، این من چه بلایی سر صاحبان این من آورده است، به قعر جهنّم فرستاده است. آنها را بی خانه و بیخانمان کرده است.
طغیان در برابر خداوند
«تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ»،[۷] برای چه کسی است؟ «نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»، این «أَنَا» همان علوّ است، خود را دارد نشان میدهد. تو چه چیزی داری خود را نشان میدهی؟ خدا پرده را کنار بزند رویَت میشود زندگی کنی؟ وارد جامعه شوی؟ تو، تو هستی؟ تو چه کسی هستی که «أَنَا» میگویی؟ این «أَنَا» برای فرعون است و ما از این غافل هستیم که ما هم فرعونی در درون داریم. «وَ هِىَ مُضمِرَهٌ مَا أَظهَرَهُ فِرعون»،[۸] گفت: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى». ما به زبان نمیآوریم، ولی واقعاً همینطور هستیم، هر کس در جای خود خیلی من است، کسی نباید پیش او عرض اندامی بکند، با او رقابت کند، یا من یا هیچ کس. اینطور نیستیم؟ در رقابتها اینطور نیستیم؟ از رقابتها در… نمیخواهم جسارت کنم اسم نمیبرم، در رقابتهای حوزوی «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى»[۹] نداریم؟ تصوّر میکنیم فقط پادشاهان و نمایندگان و… این مجلس خبرگان عنوانی دارد، باید خیلی مقدّس باشد، باید جای علمای عامل باشد. آنجا پول خرج کردن یعنی چه؟ میلیاردی خرج کردن یعنی چه؟ برای چه کسانی است؟ برای عوام النّاس است؟ برای تاجرها است؟ از خود بترسیم، ما هم فردا به بازار قدرت میآییم، به بازار شهرت میآییم، بعد از ۸۰ سالگی مثل آنها میشویم.
جایگاه و مقام آیت الله خوشوقت
خدا مرحوم آیت الله خوشوقت عزیز را رحمت کند که بوی ایشان اینجا به مشام میرسد، میآمدند اینجا مینشستند، برای شما، برای ما پدری میکردند. ساعاتی اینجا بودند و شما سؤال و جواب میکردید. آقای خوشوقت شناخته شده نبود. آقای پهلوانی میگفت که دورههایی داشت، با آقای انصاری، با آقای طباطبایی و کسی در حدّ او نبود، ولی خیلی کَتوم بود. بعضی چیزها را که آنها برای تکان دادن ما که این راهها باز است، چرا نشستهاید؟ آقای خوشوقت (اعلی الله مقامه) از امیر المؤمنین (علیه السّلام) جام گرفته بود، در ماه رمضان از دست مولی الموحدین، امیر المؤمنین (علیه السّلام) جامی را نوش جان کرده بود.
آیاتی از قرآن در مورد مشرکان و مؤمنان
«وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».[۱۰] این شراب طهور شرابی است که انسان را از غیر خدا پاک میکند. بالاترین غیر خدا خود ما هستیم، پلیدترین، کثیفترین، نجسترین چیزی که انسان را از خدا دور میکند خود او است. هیچ نجسی مثل نفس امّاره قذارت و پلیدی ندارد. «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»،[۱۱] این یک آیه. در آخر سورهی مبارکهی یوسف بیایید، ببینید خدا چه میگوید، «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ».[۱۲] نمیترسیم؟ مضطرب نمیشویم؟ دلواپس نمیشویم؟ فرمود: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»، بعد هم میفرماید «وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ». نه آنهایی که شرک لسانی دارند، بت به آن شکل، نه، «ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ»، این انانیّت.
نقلی در مورد آیت الله خوشوقت
آقای خوشوقت (اعلی الله مقامه الشّریف) با سقایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمودند که به من حالی دست داد، دیدم فقر محض هستم، بیچارهی بیچاره هستم. یعنی خوردن آن جام همانا، از دست دادن همه چیز از کف من همانا. دیدم هیچ چیزی ندارم، از موی سر من تا نوک انگشتان من فقرِ فقر، بیچارهی بیچاره، هیچ چیزی نداشتم، هیچ چیزی ندارم. بعد از اینکه همه چیز را از من گرفتند اوّل چیزی که به من دادند قرآن بود. خیلی عجیب است، انسان را قرآنی میکنند، «الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسانَ».[۱۳] در این آیات تأمّل میکنید؟ «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ».[۱۴]
قرآن کلام خدا است و قاری قرآن کلیم خدا است. وقتی قرآن میخوانید اگر توجّه داشته باشید مثل من قرآن نمیخوانید. شما مجرای کلام خدا میشوید، خدا با زبان شما دارد صحبت میکند. خدا دارد صحبت میکند ولی شما دارید صوت خدا را منعکس میکنید. یعنی دیگر حجابی بین شما و خدا نیست. این عبارت زیارت قدسی و عرشی عاشورا «عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ».[۱۵] حسین جان، من به برکت شما ذوب شدم، عرشی شدم، حالا که من به شما سلام میکنم این سلام من نیست، «عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ». زیارت عاشورا حکم قرآن را دارد، کلام الله است، «عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ». در قرائت قرآن کریم «مِنَّا» کلام الله دارد منعکس میشود، ما حکم شجرهی طوبی را پیدا میکنیم که حضرت موسی از آن درخت شنید: «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً».[۱۶]
توصیهای از آیت الله خوشوقت
آقای خوشوقت میفرمودند: این جوانهای غافل، این جوانهای هرزه، در جوانی خود فساد میکنند، بد میشوند، ولی صاحب زن و زندگی میشوند به گذشتهی خود برمیگردند خجالت میکشند و توبه میکنند. امّا شقاوت ما در پیری گُل میکند، قدرتطلبی در دورهی پیری است. انسان ۸۰ ساله مقابل انقلاب ایستاده حرف بیگانگان… عوض اینکه حرف خدا از حلقوم او بیرون بیاید همان حرفهایی را میگوید که کفّار میگویند. اینها برای ما عبرت است، تصوّر نکنید ما از آنها بهتر هستیم، بعضی از آنها از ما پرسابقهتر هستند ولی نمیدانم چه میشود. از اسرار بیخبر هستیم، نمیدانم چه میشود.
هشدار برای افراد باتقوا
«بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ»،[۱۷] به خوبها هشدار بدهید. خوبها خوبی برای شما نیست، از شما میگیرند، به شما دادهاند ببینند ظرفیّت آن را دارید، میتوانید خوب بمانید، قدر آن را میدانید یا نه. قدر آن را ندانستید از شما میگیرند، «بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ». این گنهکار چون انعکاس و انکسار دارد، شکستگی دارد، خدا هم از او میگذرد.
امروز حدیثی را در بحار الانوار، جلد ۶۸ میدیدم، برای من خیلی امیدبخش بود، چه خدایی داریم، انسان با داشتن چنین خدایی در بهشت را به روی خود ببندد، چه شقاوتی بالاتر از این؟ در ذیل آیهی کریمهی «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ».[۱۸] چرا «فَلَهَا»؟ نمیشود «إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»، این «أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ»، امّا «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ» توقّع این است که «وَ عَلَیها» بگوید، نه «فَلَهَا». مرحوم مجلسی از عیون اخبار الرّضا، از امام رضا (علیه السّلام) حدیث را نقل کرده، حضرت رضا (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: خوبها بخاطر خوبی خود مجذوب رحمت خدا میشوند، بدی بدها را هم خدا میبخشد. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»، گناهی که انسان را شرمنده میکند خدا آن را هم بالا میبرد.
شرمندگی حر در مقابل امام حسین (علیه السّلام)
گناه بعضی پل شده و حر میشوند. خیلی خجالت میکشید وقتی پیش امام حسین (علیه السّلام) میآمد به یاد میآورد. «اللَّهُمَّ… فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ»،[۱۹] من دل بچّههای فاطمه (سلام الله علیها) را لرزاندم. حرفی برای گفتن نداشت. «وَ لَا حُجَّهَ لِی فِیمَا جَرَى عَلَیَّ فِیهِ قَضَاؤُکَ»،[۲۰] هیچ عذری، هیچ بهانهای نداشت، هیچ دفاعی نداشت. اینکه سپر خود را هم واژگون کرده بود همین بود، یعنی من دفاع ندارم، خلع سلاح شدم، هیچ چیزی ندارم. «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»، شرمندگی بالا برد.
انحراف یک قاضی در حکم قتل امام حسین (علیه السّلام)
امّا این غروری که بعضی از ما آخوندها داریم، «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى» داریم، هیچ کس را قبول نداریم، همدیگر را هم قبول نداریم، سر از اینجا در میآورد که شُریح قاضی میشود. شریح قاضی حکم قتل امام حسین (علیه السّلام) را داد و این جمعیّت به عنوان یک حکم شرعی برای کشتن امام حسین (علیه السّلام) آمدند. لذا امام زین العابدین (علیه السّلام) فرمود، این جمله برای حضرت سجّاد است، فرمود: «کُلُّهُم یَتَقَرَّبُ إِلَی الله لِسَفکِ دَمِهِ». اینکه حضرت امام رضا (علیه الصّلاه و السّلام) فرمودند: «ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الشّاه». هیچ قصّابی ذبح گوسفند را قبیح نمیداند و خلاف وظیفه هم نمیداند، اصلاً کار او این است، کار خوبی هم انجام میدهد. اینها امام حسین (علیه السّلام) را با اینکه… چه کسی اینها را بسیج کرد؟ یک آخوند.
بترسیم، بترسیم که اگر نترسیم پناهنده نمیشویم، بترسیم و پناه ببریم. بترسیم و دامن مولای خود را بگیریم، بگوییم ما را نگه دار، در خطر هستیم. خود ما خطرناک هستیم، دشمن بیرونی برای ما خطر نیست، خود ما خطرناک هستیم. از غرور به خود بیاییم، از انانیّت سخت بترسیم.
بخشیدن حیات به اموات
اگر ما توانستیم این موانع را برداریم به حیات الهی میرسیم. همهی موجودات زنده هستند، زندگی آنها هم اکتسابی نیست موهبتی است. ولی ما آمدیم که حیات را کسب کنیم. اینکه خدای متعال فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»، بدانید مسلّماً الله زمین مرده را زنده میکند. این کار مستمرّ خدا است، همه ساله معاد را به شما نشان میدهد، مدام میمیراند و زنده میکند. خدا هم خواب رفتهها را بیدار میکند، چون خواب هم مرحلهی مرگ است، «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها».[۲۱] این درختها خواب هستند، فصل بهار که میرسد خدا اینها را بیدار میکند، انسان که از خواب بلند میشود لباس به تن میکند بیرون میآید اینها هم لباس به تن میکنند، خود را برای پذیرایی شما آراسته میکنند.
امّا خاک مرده است، فصل بهار که میرسد این زنده میشود، به موجودات ذی حیات تبدیل میشود، گل، درخت، نهال، همهی اینها از زمین میجوشد. این زمین مرده هم زنده میشود و هم حیاتزا میشود، مهد پرورش موجودات زنده میشود.
حیات قلوب انسان با قرآن و امام زمان (علیه السّلام)
امّا ما اگر بخواهیم بهاری داشته باشیم باید به بهار مردمان وصل شویم که ما دو بهار داریم، یکی قرآن که ربیع قلوب است، یکی امام زمان ما (ارواحنا فداه) ربیع الانام است. «السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَهِ الْأَیَّامِ».[۲۲] لذا هم با قرآن انسان حیات طیّبه پیدا میکند هم با ولایت، اینها از همدیگر جدا نیستند و هر کدام حقیقتاً پناه برده باشیم دیگری هم… چون این دو از یکدیگر امکان جدایی ندارند. «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»،[۲۳] یعنی از ازل تا به ابد قرآن و عترت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)… امروز وجود نازنین صاحب این بساط، مالک این خانه، مالک این عمامهها، مالک این دلهای پاک وجود مقدّس حضرت بقیّه الله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) است. این بزرگوار چشمه است، «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ»،[۲۴] «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً»،[۲۵] اگر بخواهیم ما هم زنده شویم، بهار وجود خود را تماشا کنیم این بهاری که الآن شما…
جوانی شما بهار عمر شما است، ولی جوانی بعضی جوانها هیچ بهاری برای آنها نیست، فساد آنها در جوانی است، تخریب محض است، هیچ رویشی ندارند، همه ریزش است، همه سقوط است، همه سیر نزولی بوده، هزینه است تولید ندارد. کشوری که تولید ندارد و مصرف دارد این گرانی ایجاد میشود، این تورم ایجاد میشود. امّا کشوری که تولید آن بیشتر از مصرف آن باشد ارزانی میشود، تولید بیشتر از مصرف مطلوب است، ولی هزینهی بیش از درآمد خلاف عقل و خلاف شرع است، چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن. بعضی جوانی خود را مفت هزینه میکنند، هیچ چیزی درنمیآورد، هیچ چیزی ذخیره نمیکند.
ممکن نبودن اصلاح در دوران پیری
پیری ما سر سفرهی جوانی ما است، انسان پیر شد موفّق نمیشود، نه اینکه در توبه بسته است، این توفیق توبه پیدا نمیکند. پیری آنچنان را آنچنانتر میکند، این درخت که کج بالا آمد وقتی تنومند شد دیگر نمیشود راست کرد. اگر بخواهی راست کنی باید ببرّی، آن را هیمه کنی، بسوزانی یا با تیشه، با ابزار خارجی بتراشی، آن را صندلی کنی روی آن بنشینی، این دیگر رویش ندارد، میوه نمیدهد، شیرینی نمیدهد. اگر بخواهد راست باشد باید از اوّل راست باشد، و الّا در دورهی نهالی اگر کج بود وقتی تنومند میشود نمیشود آن را راست کرد.
لذا در جوانی اگر انسان راستی را برای خود از خدا خواست و در خط بود، خدا هم به او کمک کرد راست شد تا آخر راست است. ولی اگر در جوانی غافل بود، امتحان نیامده بود، خود را برای امتحانات آماده نکرده بود. قبل از امتحان باید آماده شوی، فردا که دیگر امتحان آمد میخواهی به خبرگان بروی یا مجلس بروی یا رئیس جمهوری شوی آن وقت اگر آماده نشده بروی بدبخت میشوی، هم خود را هم دیگران را… «زَلَّهُ الْعَالِمِ کَانْکِسَارِ السَّفِینَهِ تَغْرَقُ وَ یَغْرَقُ»،[۲۶] هم خود او غرق میشود هم جامعه را غرق میکند، دارید میبینید چه بلایی به سر مردم میآید.
ذکر مصیبت
بهار است، درختها لباس میپوشند. امام حسین (علیه السّلام) لباسی که به درد کسی نخورد به تن کرده بود، «ائتینی بِثوبٍ عَتیق لَا یَرغَبُ أَحَدَ فِیهِ».[۲۷] امّا همان را هم روا ندیدند به تن امام حسین (علیه السّلام) باشد. کفن او ریگهای بیابان بود، «مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ»،[۲۸] مرمّل همان رمل است. بدن خونین بود، باد میوزید، این بدن را ریگهای بیابان پوشش داده بود.
[۱]– سورهی حدید، آیه ۱۷٫
[۲]– سورهی اسراء، آیه ۴۴٫
[۳]– سورهی جمعه، آیه ۵٫
[۴]– تهذیب الاحکام، ج ۳، ص ۱۱۱٫
[۵]– سورهی فصّلت، آیه ۱۱٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۲۱۶٫
[۷]– سورهی قصص، آیه ۸۳٫
[۸]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۱۰، ص ۱۶۸٫
[۹]– سورهی نازعات، آیه ۲۴٫
[۱۰]– سورهی انسان، آیه ۲۱٫
[۱۱]– سورهی توبه، آیه ۲۸٫
[۱۲]– سورهی یوسف، آیه ۱۰۶٫
[۱۳]– سورهی الرّحمن، آیات ۱ تا ۳٫
[۱۴]– سورهی نساء، آیه ۸۲٫
[۱۵]– بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۲۹۵٫
[۱۶]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۱۷]– الکافی، ج ۲، ص ۳۱۴٫
[۱۸]– سورهی اسراء، آیه ۷٫
[۱۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۵۹٫
[۲۰]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۲، ص ۷۰۷٫
[۲۱]– سورهی زمر، آیه ۴۲٫
[۲۲]– بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۰۱٫
[۲۳]– کافی، ج ۲، ص ۴۱۵٫
[۲۴]– سورهی ملک، آیه ۳۰٫
[۲۵]– سورهی نحل، آیه ۹۷٫
[۲۶]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۹۱٫
[۲۷]– مدینه معاجز الأئمه الإثنی عشر، ج ۴، ص ۶۷٫
[۲۸]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸٫
پاسخ دهید