«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

باید از فُرصت‌های ماهِ شعبان نهایت استفاده را کرد

ماه شعبان رو به پایان است و باید در هر فُرصتی دست به دامان خداوند شد. «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ[۲]»؛ چون ماه شعبان ماهِ آمادگی برای تَشرُّف به لِقاءالله است. ماه رمضان ماهِ ضیافت خداست و ضیافت حق‌تعالی یعنی مقام حُضور، مقام زیارت، مقام فَناء و مقام عُبور از همه‌ی حجاب‌ها. «إِلهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ، حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ، وَ تَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ[۳]»؛ بارالها! همه‌ی وابستگی‌ها را از من بگیر. همه‌ی رشته‌هایی که از من به غیر تو بسته است، همه‌ی این رشته‌ها را قطع کُن. به این برسم که بیچاره‌ی تو هستم؛ از هیچ‌کسی برای من کاری ساخته نیست. مقام عُبودیّت یعنی این که انسان یک دل دارد، به یک دلبَر دل بدهد و از غیرِ او دل بکَند. از وجود نازنین امام زمان‌مان (ارواحنا فداه)، پَناهمان، اُمیدمان، همه‌کَس‌مان، عُلمای شهر قُم در مَحضر پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) که امام حسن عسکری (علیه السلام) هم خواستند عدّه‌ای از عُلمایی که هرکُدامشان یک عالَم هستند و شهادتشان شهادتِ مَقبول است، این‌ها حُجّت خدا را ببینند و برای دیگران نَقل کنند که ما هم بدهکار این عُلمایی هستیم که این میراث گرانقَدر را نَسل به نَسل انتقال داده‌اند و امروز ما ریزه‌خوارِ سُفره‌ی آن‌ها هستیم. اَشعریون بودند، «احمد بن اسحاق قُمی[۴]» بود. اَجلّه‌ی عُلمای شهر قُم در مَحضر حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند که پَرده کنار رفت و «ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد[۵]». حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) آخرین ذخیره‌ی الهی را در آن مَحفل در مَرئا و مَنظر عُلمای عادل قرار داد. خواستند که هم شخص را ببینند، هم شخصیّت را بشناسند. شخص را مُشاهده کردند؛ چه جَمالی! چه جَلالی! چه نوری! چه بهایی! اما برای مُعرّفی شخصیّت که او حُجّت علی‌الاطلاق است، او صفحه‌ی علم خداست، او صاحب ولایت مُطلقه است. فرمودند: اگر سؤالاتی دارید از ایشان بپُرسید. اَمانت‌هایی هم که در اختیار داشتند، اَمانات مردم بود، سَهم امام بود، هدایا بود؛ آن‌ها را هم حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) حَواله دادند که به ایشان تَحویل بدهید. حضرت هم در مقام پاسخگویی نشان دادند که لسان‌الله هستند و علم ایشان علم مُحیط است، علم ایشان علم خداست، علم ایشان جوشش وجودی اوست. تَعلیمی نیست؛ حقیقت وجودش حقیقت علم است و هم در مقام اِشراف وِلایی آن اَموال را حضرت فرمودند که من به این‌ها دست نمی‌زنم. یا تَعبیر کردند که این‌ها به جُز یکی دو مورد آلوده هستند. وجود وجودِ حق‌نمای رَه‌گُشای آدم‌ساز بود. این‌جور نیست که آدم از مالی گذشت و می‌خواهد کار خیری بکند یا به عُنوان سَهم امام نزد امام زمان (ارواحنا فداه) برود و بپردازد، این‌ دیگر کار تمام است؛ خیر، نماز ما هم مانند خُمس ماست. همه‌ی کارهای خوب ما هزینه‌ی خودمان است. چه مال را هزینه کنیم و چه خودمان را هزینه کنیم. فکر نکنیم نمازی می‌خوانیم، مُناجاتی می‌کنیم، درسی می‌دهیم، حرفی می‌زنیم، تَبلیغی می‌کنیم این‌ها تَمیز است و وجود نازنین خلیفه‌ی خداوند این‌ها را از ما می‌گیرد و برای ما ذخیره می‌کند و امضاء می‌کند تا خداوند قبول نماید. هرچه انسان مَعرفتش بیشتر بشود، عُبودیّتش تَمعیق و تأکید بشود، باید نگرانی‌اش از خودش بیشتر می‌شود. به هیچ علمی از اَعمال خودش نباید تکیه کند و فکر کند که ما هم نزد خدا یک کاری کردیم. کسی که مالش تا نزد خودِ امام رفته است، عُلمای بزرگ واسطه شده‌اند؛ ولی امام به عُنوان یک موجوداتی که نجس است و دست طاهرِ امام نباید به مالِ نجس آلوده بشود، تَلقّی کرد. باید از همه‌ی اُمور خودمان استغفار کنیم؛ از همه‌ی نمازهایمان، نیازهایمان، دعاهایمان. بین خود و خدا چیزِ قابل ارائه‌ای نداریم. «إِلهِى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ مَساویِهِ مَساوِئَ؟! وَ مَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ دَعاویِهِ دَعاوِىَ؟![۶]»؛ چیزهایی که ما در خودمان حقیقت می‌بینیم دعاست، نُمود است؛ مَعلوم نیست حقیقتی داشته باشد، سَراب است. آن‌جا که می‌رویم این‌ چیزی که ما از دور فکر می‌کردیم ذَخیره‌مان هست هنگام مرگ وقتی پَرده کنار می‌رود وحشت می‌کنیم. می‌بینیم همه‌اش سوخته است، خاکستر شده و از بین رفته است. لذا هم مَشروعیّت عمل باید مُحرز باشد و هم نیّت نیّتِ خالص باشد و هم عُجْب مُفسدی همراهش نباشد و هم ریای بعد از عمل عارضش نباشد و هم عملی که موجب حَبط حَسنات‌مان بشود، بر سر راه قرار نگیرد.

Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (1)Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (3)

اگر انسان حق‌بین باشد، ضیاء نَظر الهی حجاب‌های ظُلمانی‌اش را کنار می‌بَرد

این کار چه کسی است؟ هُنر چه کسی است که بخواهد این‌جور سالم حرکت کند؟ «یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۷]»؛ قلب سَلیم قلبی است که مَشمول این دعای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مُناجات شعبانیه بشویم؛ «وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ»؛ این نظر به حق‌تعالی مُقدّمه‌ی فَناء است. حضرت کَلیم الهی وقتی از سُویدای قلبش آرزویش را به خداوند تقدیم داشت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ[۸]»؛ می‌خواهم با چشم دلم تو را ببینم. پروردگار عزیز و وَدود رَد نکرد؛ ولی خواست بگوید تو ظرفیّتش را این‌جا نداری. «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ[۹]»؛ تو کوه‌بین هستی. تا زمانی که این کوه‌ها چشمت را مشغول داشته است و کوه‌های عمل خودت سرگرمت کرده است، هرکُدام از عمل خیرت را برای خودت یک کوه تَلقّی می‌کند. نگاه کن! اگر دیدی این حقیقت دارد، تو هم آن را می‌بینی. ولی وقتی به کوه نگاه کرد، تَجلّی الهی این بُعدی که در آیات سوره‌ی مبارکه‌ی نبأ هم هست، این‌که جِبال سراب می‌شود، یعنی سراب می‌شود. این عالَم یک نمودی است. اگر آن وَراء آن که بود است و آن وَجه‌الله است، آنچه نمود است از بین رفتنی نیست. همین الآن هم وجود ندارد. «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ[۱۰]»؛ همین الآن هالِک است؛ «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ». بنابراین این عالَم که عالَم کَثرت است نمودی است. اگر انسان آن باطنش را در اَثر اتّصال به حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) یافت که وَجه خداوند متعال است، «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ[۱۱]»؛ باز «فَانٍ» یَفنی نیست؛ «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ»؛ فانی و باقی بُعد ظاهری‌اش همین الآن در حال انجام است. ما با بَقاء خودمان داریم فَناء خودمان را رَقم می‌زنیم. بَقاء ما عینِ نابودی ماست؛ دَم به دَم داریم آب می‌شویم و از بین می‌رویم. جوانی رفت، میانسالی رفت، چه چیزی از ما مانده است؟ اطمینان ندارم چیزی از من مانده باشد. جُز عَفو خدا تکیه‌گاهی ندارم. تمام اُمیدم عفو اوست. عُمر شما هم دارد می‌رود. پس این‌که می‌رود بَقاء ندارد. «وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ[۱۲]»؛ آن چیزی که باقی می‌ماند وَجه رَبّ است. و حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) همه‌ی توجّه‌شان به آن وَجه بوده است. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ[۱۳]»؛ این‌ها فانی هستند، باقی که نیستند؛ از این‌ها چه چشم‌داشتی می‌تواند داشته باشد؟ «وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ»؛ آن چیزی که هالک نیست وَجه رَبّ است، آن چیزی که باقی می‌ماند وَجه رَبّ است. و وَجه رَبّ را با این چشمی که فانی و هالک است، بَقاء را نمی‌شود دید. «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ»؛ این جبل هالک است، فانی است. تا حال مُتوجّه نبودی و کوه می‌دیدی، ولی حالا وَجه رَبّ آمد و این سراب را از جلوی چشمت برداشت. «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا[۱۴]»؛ اوّل خدا چشم‌انداز را گرفت. آن چیزی که چشم تو به آن خیره شده بود، دیدی هیچ است. بی‌خود مُعطّل این چیزها نباید بشویم. هرچیزی که در زندگی‌تان بزرگ شد، این همان کوهی است که باید برداشته بشود. والّا نظر به حق برایت واصل نمی‌شود. هرجا خودت را بزرگ دیدی، کارت را بزرگ دیدی، دیدی که فکر می‌کنی دیگران به شما اعتراض کنند، شما جایگاهی دارید، همان‌جا باید مُتوجّه بشوید که راهِ حضرت کَلیم (علیه السلام) را بروید. تا این زُدوده نشود، تا این مُتلاشی نشود، خودمان مُتلاشی نکنیم خداوند یک جاهایی می‌زند و می‌فَهمیم که هیچِ هیچ هستیم. خودمان پا بر روی این‌ها بگذاریم و به بیچارگی خودمان، به فقر خودمان، به ذلّت ذاتی خودمان، دلمان به خودمان بسوزد. دائماً حال تَضرُّع و اِبتهال داشته باشیم و همواره خودمان را مُضطرّ ببینیم. مُضطرّ‌ هستیم، ولی مُتوجّه نیستیم که مُضطرّ هستیم. «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقًا»؛ این «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ» می‌خواست خدا را ببیند، نظر به وَجه حقّ این حجاب‌ها را از بین می‌بَرد. آدم همیشه دنبال حقّ باشد، حق‌بین باشد. حَواسش باشد که نگاهش حقّ است، کلامش حقّ است، قضاوتش حقّ است، واردات و صادراتش بر مَبنای حقّ است. اگر حق‌بین بودیم خداوند متعال آن حجاب‌ها را «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ» با این «بِضِیاءِ نَظَرِها»؛ نگاه به حقّ نور دارد، ضیاء دارد؛ ولی اگر نگاه باطل باشد ظُلمت است. «حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»؛ با آن ضیاء نظر این حجاب‌ها می‌رود و انسان به معدن عظمت وصل می‌شود. آن‌وقت «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ[۱۵]» می‌شود.

Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (4) Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (2)

انسان باید سعی کند تا تَعلُّقات دُنیوی را از خود جُدا کند

از حضرت ولی‌عصر (ارواحنا فداه) که جانِ همه‌ی ما به قُربانش، از جُمله سؤالاتی که در آن‌جا مَطرح شد، سؤال از «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ[۱۶]» بود. سؤال کردند: آقا! این چیزی که حضرت موسی (علیه السلام) به پایشان کرده بود، مثلاً از اَجزای غیر مأکولٌ لَه بوده است، چیزی بوده که با آن نباید نزد خداوند به عبادت مَشغول می‌شد؟ نماز را باطل می‌کند؟ وضو را باطل می‌کند؟ وجود مبارک قُطب عالَم، جان و قلبِ ما، قلبِ قلب ما فرمودند: مقام موسی (علیه السلام) بالاتر از این است که مَسأله‌ی فقهی نماز را بَلد نباشد. نبی بود؛ مگر می‌شود بَلد نباشد؟ گفتند: پس این قَضیه چیست؟ فرمودند: گوشه‌ی دلش تَعلُّق به خانواده بود. تا آدم از همه‌چیز نگذرد قلب سَلیم ندارد. «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ» یعنی پای‌گیر داری. اگر بخواهی بروی، یک‌چیزی از پُشت دارد می‌کِشد، مُنقطع نیستی. همه‌چیزت خدا نیست، غیر از خدا یک‌چیزی هم داری و آن آدم را سنگین می‌کند. در این عبارت اوّل مُناجات شعبانیه می‌خوانیم: «اسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَیْتُکَ، وَ أَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ[۱۷]»؛ آدم باید از خودش فرار کند، از ماسوی‌الله فرار کند تا به خدا برسد. کسی می‌خواهد بلندی را طی کند، وقتی دارد بالا می‌رود زَنجیرهایی را به او بسته باشند و هرچه بالا می‌رود او را به پایین بکشانند؛ این تَعلُّقات دنیا نمی‌گذارد آدم بالا برود. به سوی پایین می‌کِشد. «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ»؛ من از این جاذبه‌ها فرار می‌کنم. واقعاً آدم بیچاره باشد، بفَهمد خودش خطر است، از خودش فراری باشد. به سوی چه کسی فرار کند؟ فرارگاهش کُجاست؟ مَفرّش کُجاست؟ «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ[۱۸]»؛ باید التجاء کرد، التماس کرد. این ماه شعبان ماهِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، ماهِ جوشش رَحمت است. مَحفوف به رَحمت و رضوان است. این رضوان جایگاه خاصّ خودش را دارد. در چنین ماهی باید بر سر سُفره‌ی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تربیت شد و از همه‌ی این سَراب‌ها گذشت. والّا هم دنیای آدم بر باد است؛ این تَعلُّقات موجب گرفتاری‌های ذهنی می‌شود، آدم همیشه دَغدغه دارد؛ اما وقتی از تَعلُّقات آزاد شدیم، خدا را داریم. با داشتن خداوند هیچ‌وقت کَمبودی نداریم. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[۱۹]»؛ بنده بودی و خدا را داری. اگر خدا را داشتی هیچ‌چیزی کم نداری. همه‌چیز همیشه با تو هست.

Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (6) Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (5)

نکاتی به مناسبت سالروز صدور مَنشور روحانیّت

برادران عزیزمان تذکّر دادند که امروز سالگرد صدور مَنشور نورانی روحانیّت از امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) است. حاقّ این مَنشور این است که روحانیّت جانشینان پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) هستند. مأموریت پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) ساختن دنیا و آخرت بوده است. شما هیچ پیامبرِ مُنزوی ندارید. هیچ پیامبری که فقط مَسأله‌گو باشد و کاری به سرنوشت مردم نداشته باشد نیست. شاخص «مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ[۲۰]»؛ در اِهتمام به اُمور مُسلمین هم چیزی مهم‌تر از اقتدار و عزّت نیست. لذا روحانی شاخص، روحانی تَراز، روحانی واقع‌بینی است که عنان زندگی آن‌ها را به دست ناَاهل ندهد. ولایت تَضمین‌کننده‌ی این حقیقت است. هم روشنفکری به این مَعنا که انسان از چارچوب‌های شَرع با اوهام خودش، با قیاس و اِستحسان بخواهد به بدعت و بَدبختی‌های خودباختگان در برابر شیاطین گرفتار بشود، به خودش اجازه بدهد مَصلحت‌اندیشی بکند، اَحکام اسلام را دستکاری بکند، و هم از آن طرف جُمود؛ جُمود بدتر از روشنفکری است. از هر تَحوُّلی گُریزان باشد. امام (رضوان الله تعالی علیه) آمد و بین این دو گروه مُبارزه بین بی‌بَند و باری از برداشت از احکام و در عمل و از آن طرف هم مُقابله‌‌ی با تَحجُّر و جُمود. ان‌شاءالله انسان‌هایی باشید که در تَراز امام زمان (ارواحنا فداه)، نه حکومت در ایران، بلکه باید در حکومت جهانی جایگاه داشته باشید. لذا ساختن یک زندگی مَطلوب که تأمین‌کننده‌ی نیازهای جسمی و روحی، مُلکی و مَلکوتی باشد، این رسالت روحانیّت بیدار است.

Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (7)Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (9)

روضه و تَوسُّل به حضرت امام حسین (علیه السلام)

چند جُمله‌ای هم عَرض تَوسُّل داشته باشیم. «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ[۲۱]»؛ روضه‌های حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) که در عالَم مَعنا عاشورا را دیده است، کُتک‌خوردن مادرش را دیده است، قَتل حضرت محسن (علیه السلام) را دیده است. «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،  أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ»؛ این «الْخَدِّ التَّریبِ» خودش چند روضه است. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا چند بار با صورت از روی مَرکب اُفتادند، صورت بر روی زمین آمد. گویا اوّلین بار کنار نَعش حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود؛ «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ[۲۲]». بار دوّم وقتی بود که تیر به قلب مبارکش خورد. از سینه عُبور کرد و دیگر نشد از جلو این تیر را بیرون بکِشد؛ از پُشت بیرون کِشید. ولی همان‌جا هم «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَلَیهِ السَّلام عَنْ فَرَسِهِ». ولی آخرین بار که خیلی جانسوز است، این را می‌شود از این روضه‌ی حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) استنباط کرد. به جَدّ بزرگوارش خطاب کرد: یا جَدّاه! «یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاءِ هَذَا اَلْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ … مَجْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا[۲۳]»؛ می‌گویند شِمر با خَنجر ۱۲ ضربه به گلو زد، ولی اِکتفا نکرد؛ بدن را به روی انداخت. «مَجْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا» شد، صورت بر روی زمین بود.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (8)Sadighi-14031204-Hoze-Thaqalain_IR (10)

دعا

خدایا! به حقیقت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به مَظلومیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به خدِّ التّریب سالار شهیدان (علیه السلام)، به شیب خَضیبش قَسمت می‌دهیم لباس ظُهور بر قامت مولای ما امام زمان (ارواحنا فداه) در همین ایّام بپوشان.

خدایا! دل‌های ما را مالامالِ محبّتش قرار بده.

خدایا! چشم ما را به جَمالش روشن بگردان.

خدایا! سایه‌ی پُر بَرکت نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، رهبر عزیزمان را مُستدام بدار.

خدایا! نگرانی‌ها را از ما برطرف بفرما.

خدایا! به مَعیشت مردم بَرکت کرامت بفرما.

خدایا! روحِ قناعت، روحِ توجّه به رَزاقیّت خداوند، طُمانینه‌ی ایمانی به همه‌ی ما عنایت بفرما.

خدایا! شَرّ همه‌ی فتنه‌گَران، سنگرنشینانِ ایجاد یأس و نگرانی و دَغدغه و اختلاف را به خودشان برگردان.

خدایا! استکبار عالَمی، صهیونیست بین‌الملل، اَیادی‌شان را در منطقه و کشور نابود بگردان.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکُن.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم عُمرمان را با مُهر شهادت به پایان برسان.

خدایا! دَرک ظُهور را به همه‌ی ما عنایت بفرما.

خدایا! خدمت در ظُهور را به ما مَرحمت بفرما.

الها! پروردگارا! مریض‌ها و مَنظورین را شِفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، شهیدِ عزیزی که دل‌هایمان در بَدرقه و تَشییع نزد اوست و ان‌شاءالله همین‌جوری که حَیاتش پُر بَرکت بود، عزّت بود، عظمت بود، تَشییع جنازه‌اش هم جلوه‌ای از عظمت دین و مُقاومت باشد، یعنی سیّد مُقاومت ما «سیّد حسن نصرالله» را با امام حسین (علیه السلام) مَحشور و خون جوشانش را در تَعجیل ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُؤثر قرار بده.

خدایا! در نابودی دشمنانمان این خون را مُؤثر قرار بده.

خدایا! در هدایت ما نافذ قرار بده.

الها! آنچه خواستیم و نخواستیم، خیر دین و دنیای ما هست از ما دَریغ مَدار.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] عیون اخبار الرضا، جلد۲، صفحه ۵۱٫

«عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِی آخِرِ جُمُعَهٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَکْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَهٍ مِنْهُ فَتَدَارَکْ فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ تَقْصِیرَکَ فِیمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا یَعْنِیکَ وَ تَرْکِ مَا لَا یَعْنِیکَ وَ أَکْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَهِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکَ لِیُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَهً فِی عُنُقِکَ إِلَّا أَدَّیْتَهَا وَ لَا فِی قَلْبِکَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَکِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی سِرِّ أَمْرِکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً وَ أَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِی مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُعْتِقُ فِی هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَهِ شَهْرِ رَمَضَان‏».

[۳] مفاتیح الجنان، فرازی از مُناجات شعبانیه (مناجات ائمه (علیهم السلام) در ماه شعبان).

«إِلٰهِى إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ، وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلٰهِى فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّى مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ لَا تَحْجُبْنِى عَنْ رَأْفَتِکَ. إِلٰهِى أَقِمْنِى فِى أَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَهَ مِنْ مَحَبَّتِکَ. إِلٰهِى وَ أَلْهِمْنِى وَ‌ لَهاً بِذِکْرِکَ إِلىٰ ذِکْرِکَ، وَ هِمَّتِى فِى رَوْحِ نَجاحِ أَسْمائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى بِکَ عَلَیْکَ إِلّا أَلْحَقْتَنِى بِمَحَلِّ أَهْلِ طاعَتِکَ، وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ، فَإِنِّى لَاأَقْدِرُ لِنَفْسِى دَفْعاً، وَ لا أَمْلِکُ لَها نَفْعاً. إِلٰهِى أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ، وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ فَلاٰ تَجْعَلْنِى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ، وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ. إِلٰهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ، وَ تَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى وَ اجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَأَجابَکَ، وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ، فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً؛ إِلٰهِى لَمْ أُسَلِّطْ عَلىٰ حُسْنِ ظَنِّى قُنُوطَ الْأَیاسِ، وَ لَا انْقَطَعَ رَجائِى مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ. إِلٰهِى إِنْ کانَتِ الْخَطایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّى بِحُسْنِ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ. إِلٰهِى إِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقِینُ إِلىٰ کَرَمِ عَطْفِکَ. إِلٰهِى إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَهُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِ آلائِکَ».

[۴] احمد بن اِسحاق اَشعَری قمی (درگذشت حدود ۲۶۰ تا ۲۶۳ق) از راویان شیعه قرن سوم که محضر چهار امام را درک کرد. او از اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) و همچنین وکیل امام عسکری (علیه السلام) در قم بود و از کسانی است که امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در کودکی دیده است. برخی گزارش‌ها از فعالیت او در دوره غیبت صغرا به عنوان دستیار نایب اول عثمان بن سعید حکایت دارد. مسجد امام حسن عسکری در قم توسط او و به دستور امام عسکری (علیه السلام) ساخته شده است. مقبره او در سرپل‌ذهاب در استان کرمانشاه قرار دارد. نسب او چنین است: احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک الأحوص الاشعری. کنیه او را ابوعلی گفته‌اند. اجداد او از طایفه اشعری بودند که در شهر کوفه سکونت داشتند. جدّ چهارم او، احوص بن سائل اشعری در قیام زید بن علی شرکت کرد و فرماندهی سپاه او را بر عهده گرفت و بعد از شهادت زید، دستگیر شد. بعد از چهار سال حبس در زندان حجاج، با شفاعت برادرش عبداللّه آزاد شد و همراه او به قم هجرت کردند و طایفه اشعریان قم را تشکیل دادند. پدرش اسحاق بن عبدالله بن سعد از راویان مورد اعتماد قم بود و از امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) روایت کرده است. از منابع رجال شیعه برمی‌آید که احمد بن اسحاق از اصحاب امام جواد (علیه السلام) و امام هادی (علیه السلام) و از یاران نزدیک امام عسکری (علیه السلام) بوده و از آنان روایت کرده است. برای او کتاب‌هایی برشمرده شده از جمله «علل الصوم»(کتابی بزرگ بوده است) و «مسائل الرجال» درباره سؤالات اصحاب امام هادی علیه‌السلام از حضرت»‌. این رسایل حاوى مجموعه اى از «مسائل» است که «رجال» مختلف از یکى از ائمه معصوم علیه السلام پرسیده اند و این کتاب ها با مباحث رجالى به معناى شناخت راویان ارتباطى ندارد. شیخ طوسی درکتاب فهرست علل الصلاه که کتاب بزرگی بوده را از کتاب‌های احمدبن اسحاق دانسته است.  در برخی منابع از وی به عنوان وکیل امام عسکری در موقوفات قم یاد شده است. برخی با تکیه بر پاره‌ای قرائن او را وکیل امام هادی نیز دانسته‌اند.

به گفته کَشّی احمد بن اسحاق تا پس از شهادت امام عسکری (علیه السلام) زنده بود. بنابر این نقل، او نامه‌ای به ناحیه مقدسه نوشت و اجازه خواست که به حج برود. حضرت به وی اجازه داد و پارچه‌ای نیز برایش فرستاد. احمد وقتی پارچه را دید، گفت: امام از مرگ من خبر داده است‌. او هنگام بازگشت از سفر حج در حُلوان درگذشت. در دلائل الامامه آمده است: احمد بن اسحاق به عنوان وکیل امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) مشغول فعالیت بود تا اینکه از ایشان اجازه خواست به قم برود. امام در توقیعی ضمن اجازه سفر، تصریح کرده بود که او به قم نمی‌رسد و در مسیر بیمار می‌شود و از دنیا می‌رود. پس او در حلوان بیمار شد و از دنیا رفت و همانجا مدفون شد. بر این اساس تاریخ وفات او را در حدود سال‌های ۲۶۰ تا ۲۶۳‌ق گفته‌اند. البته طبق روایتی از صدوق او در زمان حیات امام عسکری (علیه السلام) از دنیا رفت. مقبره او در شهر سر پل ذهاب زیارتگاه شیعیان است. در قم نیز مقبره‌ای در مقابل مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) به او منسوب است.

[۵] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۶۷٫

[۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف عرفه امام حسین (علیه السلام).

«…إِلٰهِى مَا أَلْطَفَکَ بِى مَعَ عَظِیمِ جَهْلِى! وَ مَا أَرْحَمَکَ بِى مَعَ قَبِیحِ فِعْلِى! إِلٰهِى مَا أَقْرَبَکَ مِنِّى وَ أَبْعَدَنِى عَنْکَ! وَ مَا أَرْأَفَکَ بِى! فَمَا الَّذِى یَحْجُبُنِى عَنْکَ؟ إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَ تَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ . إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ، وَ کُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛ إِلٰهِى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ مَساویِهِ مَساوِئَ؟! وَ مَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ دَعاویِهِ دَعاوِىَ؟! إِلٰهِى حُکْمُکَ النَّافِذُ و َمَشِیئَتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذِى مَقالٍ مَقالاً، وَ لَا لِذِى حالٍ حالاً. إِلٰهِى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها، وَ حالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادِى عَلَیْها عَدْلُکَ، بَلْ أَقالَنِى مِنْها فَضْلُکَ. إِلٰهِى إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّى وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنِّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَ عَزْماً. إِلٰهِى کَیْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقاهِرُ؟ وَ کَیْفَ لَاأَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ؛ إِلٰهِى تَرَدُّدِى فِى الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنِى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِى إِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فِى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ؟ أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّىٰ یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ؟ مَتىٰ غِبْتَ حَتَّىٰ تَحْتاجَ إِلىٰ دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟ وَ مَتىٰ بَعُدْتَ حَتَّىٰ تَکُونَ الْآثارُ هِىَ الَّتِى تُوصِلُ إِلَیْکَ؟ عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً؛ إِلٰهِى أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ فَأَرْجِعْنِى إِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الْأَنْوارِ وَ هِدایَهِ الاسْتِبْصارِ حَتَّىٰ أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ…».

[۷] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫

[۸] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳٫

«وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَ لَٰکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ».

[۹] همان.

[۱۰] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۸٫

«وَ لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

[۱۱] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۶٫

[۱۲] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۷٫

«وَ یَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ».

[۱۳] سوره مبارکه انسان، آیه ۹٫

«إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا».

[۱۴] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۳٫

[۱۵] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۳ (مشهور به خطبه مُتّقین).

«و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین‏: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ‏ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا. أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ».

[۱۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲٫

«إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى».

[۱۷] مفاتیح الجنان، فرازی از مُناجات شعبانیه (مناجات ائمه (علیهم السلام) در ماه شعبان).

«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَیْتُکَ، وَ أَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ، وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ، راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابِى، وَ تَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى، وَ تَخْبُرُ حاجَتِى، وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِى، وَ لَا یَخْفىٰ عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَ مَثْواىَ، وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِى، وَ أَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِى، وَ أَرْجُوهُ لِعاقِبَتِى، وَ قَدْ جَرَتْ مَقادِیرُکَ عَلَىَّ یَا سَیِّدِى فِیما یَکُونُ مِنِّى إِلىٰ آخِرِ عُمْرِى مِنْ سَرِیرَتِى وَ عَلانِیَتِى وَ بِیَدِکَ لَابِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِى وَ نَقْصِى وَ نَفْعِى وَ ضَرِّى. إِلٰهِى إِنْ حَرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَرْزُقُنِى؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُنِى؛ إِلٰهِى أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ. إِلٰهِى إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ. إِلٰهِى کَأَنِّى بِنَفْسِى واقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِى بِعَفْوِکَ…».

[۱۸] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۰٫

«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ ۖ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ».

[۱۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶٫

«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».

[۲۰] الکافی، جلد ۲، صفحه ۱۶۴.

«عَنْهُ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ اَلْخَطَّابِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَمِّهِ عَاصِمٍ اَلْکُوزِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ».

[۲۱] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مُقدسه.

«أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْئِمَّهِ السّاداتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَهِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاْبْدانِ السَّلیبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَهِ الْقَریبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَهِ عَنِ الاْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِکَ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِکَ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْکَ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِکَ، الْمُخْلِصِ فی وِلایَـتِکَ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِکَ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـکَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ نَصَرَکَ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْکَ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ، وَ أَهْلُهُ لاِهْلِکَ وِقآءٌ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً، فَلاَ نْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْکَ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ، وَ کُنْتَ للهِ طآئِعاً، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً، وَ لِقَوْلِ أَبـیکَ سامِعاً، وَ إِلى وَصِیَّهِ أَخیک َ مُسارِعاً، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً، وَ لِلطُّغاهِ مُقـارِعاً، وَ لِلاْمَّهِ ناصِحاً، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً، وَ لِـلاْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً».

[۲۲] الملهوف على قتلى الطّفوف، السید بن طاووس، جلد ۱، صفحه ۱۷۲٫

[۲۳] اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۱۳۲.

«وَ رَوَى حُمَیْدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: رَأَیْتُ اِمْرَأَهً مِنْ بَنِی بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ کَانَتْ مَعَ زَوْجِهَا فِی أَصْحَابِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ فَلَمَّا رَأَتِ اَلْقَوْمَ قَدِ اِقْتَحَمُوا عَلَى نِسَاءِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فُسْطَاطِهِنَّ وَ هُمْ یَسْلُبُونَهُنَّ أَخَذَتْ سَیْفاً وَ أَقْبَلَتْ نَحْوَ اَلْفُسْطَاطِ وَ قَالَتْ یَا آلَ بَکْرِ بْنِ وَائِلٍ أَ تُسْلَبُ بَنَاتُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَ حُکْمَ إِلاَّ لِلَّهِ یَا لَثَارَاتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَخَذَهَا زَوْجُهَا وَ رَدَّهَا إِلَى رَحْلِهِ. قَالَ اَلرَّاوِی ثُمَّ أُخْرِجَ اَلنِّسَاءُ مِنَ اَلْخَیْمَهِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا اَلنَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ اَلذِّلَّهِ وَ قُلْنَ بِحَقِّ اَللَّهِ إِلاَّ مَا مَرَرْتُمْ بِنَا عَلَى مَصْرَعِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا نَظَرَ اَلنِّسْوَهُ إِلَى اَلْقَتْلَى صِحْنَ وَ ضَرَبْنَ وُجُوهَهُنَّ قَالَ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ تَنْدُبُ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاءِ هَذَا اَلْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا إِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ إِلَى مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى وَ إِلَى عَلِیٍّ اَلْمُرْتَضَى وَ إِلَى فَاطِمَهَ اَلزَّهْرَاءِ وَ إِلَى حَمْزَهَ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ یَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ تَسْفِی عَلَیْهِ اَلصَّبَا قَتِیلُ أَوْلاَدِ اَلْبَغَایَا وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ اَلْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَؤُلاَءِ ذُرِّیَّهُ اَلْمُصْطَفَى یُسَاقُونَ سَوْقَ اَلسَّبَایَا وَ فِی رِوَایَهٍ : یَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُکَ سَبَایَا وَ ذُرِّیَّتُکَ مَقْتَلَهً تَسْفِی عَلَیْهِمْ رِیحُ اَلصَّبَا وَ هَذَا حُسَیْنٌ مَجْزُوزُ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْقَفَا مَسْلُوبُ اَلْعِمَامَهِ وَ اَلرِّدَاءِ بِأَبِی مَنْ أَضْحَى عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ اَلْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ اَلْعُرَى بِأَبِی مَنْ لاَ غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لاَ جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ اَلْفِدَاءُ بِأَبِی اَلْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی اَلْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِی مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ اَلسَّمَاءِ بِأَبِی مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِیِّ اَلْهُدَى بِأَبِی مُحَمَّدٌ اَلْمُصْطَفَى بِأَبِی خَدِیجَهُ اَلْکُبْرَى بِأَبِی عَلِیٌّ اَلْمُرْتَضَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِأَبِی فَاطِمَهُ اَلزَّهْرَاءُ سَیِّدَهُ اَلنِّسَاءِ بِأَبِی مَنْ رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ اَلرَّاوِی: فَأَبْکَتْ وَ اَللَّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِیقٍ ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَهَ اِعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِیهَا اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ اَلْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ. قَالَ اَلرَّاوِی: ثُمَّ نَادَى عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ فِی أَصْحَابِهِ مَنْ یَنْتَدِبُ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَیُوَاطِئُ اَلْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ فَانْتَدَبَ مِنْهُمْ عَشَرَهٌ وَ هُمْ إِسْحَاقُ بْنُ حریه[حُوَیَّهَ] اَلَّذِی سَلَبَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَمِیصَهُ وَ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ حَکِیمُ بْنُ طُفَیْلٍ اَلسِّنْبِسِیُّ وَ عُمَرُ بْنُ صَبِیحٍ اَلصَّیْدَاوِیُّ وَ رَجَاءُ بْنُ مُنْقِذٍ اَلْعَبْدِیُّ وَ سَالِمُ بْنُ خُثَیْمَهَ اَلْجُعْفِیُّ وَ وَاحظُ بْنُ نَاعِمٍ وَ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ اَلْجُعْفِیُّ وَ هَانِی بْنُ شَبَثٍ اَلْحَضْرَمِیُّ وَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ لَعَنَهُمُ اَللَّهُ تَعَالَى فَدَاسُوا اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِحَوَافِرِ خَیْلِهِمْ حَتَّى رَضُّوا صَدْرَهُ وَ ظَهْرَهُ. قَالَ اَلرَّاوِی: وَ جَاءَ هَؤُلاَءِ اَلْعَشَرَهُ حَتَّى وَقَفُوا عَلَى اِبْنِ زِیَادٍ فَقَالَ أُسَیْدُ بْنُ مَالِکٍ أَحَدُ اَلْعَشَرَهِ عَلَیْهِمْ لَعَائِنُ اَللَّهِ

نَحْنُ رَضَضْنَا اَلصَّدْرَ بَعْدَ اَلظَّهْرِ   ***   بِکُلِّ یَعْبُوبٍ شَدِیدِ اَلْأَسْرِ

فَقَالَ اِبْنُ زِیَادٍ مَنْ أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ اَلَّذِینَ وَطِئْنَا بِخُیُولِنَا ظَهْرَ اَلْحُسَیْنِ حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ قَالَ فَأَمَرَ لَهُمْ بِجَائِزَهٍ یَسِیرَهٍ. قَالَ أَبُو عُمَرَ اَلزَّاهِدُ فَنَظَرْنَا إِلَى هَؤُلاَءِ اَلْعَشَرَهِ فَوَجَدْنَاهُمْ جَمِیعاً أَوْلاَدَ زِنَاءٍ وَ هَؤُلاَءِ أَخَذَهُمُ اَلْمُخْتَارُ فَشَدَّ أَیْدِیَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ بِسِکَکِ اَلْحَدِیدِ وَ أَوْطَأَ اَلْخَیْلَ ظُهُورَهُمْ حَتَّى هَلَکُوا».