روز شنبه مورخ ۲۷ بهمن ماه ۱۴۰۳ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا(ع) حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- وجودِ امام عصر (ارواحنا فداه) مایهی ایجاد و بقاء موجودات عالَم است
- امام زمان (ارواحنا فداه) مَظهر اَسماء حقتعالی هستند
- انسان برای رسیدن به هر مَقصدی نیاز به جَذبه دارد
- مَحبّت سرشارِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت به ذاتِ اَحدیّت
- انسان در فشارها ساخته میشود و صیقل پیدا میکند
- ماجرای تَشرُّف «علی بن مَهزیار» خدمت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه)
- روضهی امام زمان (ارواحنا فداه) برای حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
وجودِ امام عصر (ارواحنا فداه) مایهی ایجاد و بقاء موجودات عالَم است
«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین[۲]»؛ این ایّام میهمان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستیم و همیشه هم میهمان ایشان هستیم، در بَرزخ هم میهمان ایشان هستیم. امام ما حضرت مَهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. روز قیامت هم پَروندهی ما به امام ما سِپُرده میشود. «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۳]»؛ امام ما حضرت مَهدی حجّت بن الحسن (ارواحنا فداه) هست و در دنیا و آخرت سرپرست ما ایشان هستند، ادارهکنندهی ما ایشان هستند. چند نکته را با اِستیذان از خودشان و استمداد از عنایتشان به این دلهای پاک و آماده تقدیم میداریم. ما مُبتلا به غیبت تامّه هستیم. حالا که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) در دَسترس ما نیست و پَردهی غیبت، اَبر غیبت جلوی ظُهور نور جَمال حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را گرفته است و ایشان مُحتجب به حجاب غیبت هستند، عالَم امکان و آدمیان از وجود نازنینشان چه بَهرهای میبَرد؟ مَطلب اوّل این است که خداوند بر اَساس حکمت اراده فرمود عالَم را بیافریند و حُدوث عالَم، آفرینش عالَم مُقدّمهی تَجلّی خداوند در وجود آدم بود. جلوهی کامل خدا انسان کامل است و این موجودات از حضرت جبرئیل (سلام الله علیه)، حضرت میکائیل (سلام الله علیه)، حضرت اسرافیل (سلام الله علیه) و آن که همهی ما با او سر و کار خواهیم داشت، مَلَک خوب خدا، مَلَک مُقرّب خداوند و وسیلهی وَصل گرفتاران هجرت به دلبَرشان و خدایشان حضرت عزرائیل (صلوات الله علیه) که اینها ۴ رُکن عالَم هستند. خداوند متعال با مَلائکه عالَم را تَدبیر میکند. مُدبّرات اَمر هم اینها هستند و در تَدبیر عالَم تقسیم کار شده است؛ هرکُدام از این اُستوانههای چهارگانهی مَلأ أعلی و عالَم بالا که اِشراف به عالَم مُلک و عالَم کَثرت دارند، هرکُدامشان مَسئولیتهای خاصّ خودشان را ایفا میکنند. ولی اینها با همهی عظمتی که دارند، خودشان هدف آفرینش نبودهاند. هدف ظُهور و حُضور ولیدهی همهی اَسماء الهی بوده است که انسان کامل است. خداوند متعال بخاطر تَجلّی کَمال مُطلق خودش عالَم را آفرید تا آدم بر سر این سُفره بنشیند و در این کلاس حُضور مُعلّمانه و مُربیانه داشته باشد و همهی موجوداتی که در مسیر تَکامُل هستند، او اینها را به کَمال مَطلوب برساند. چشمهی کَمال خودش است. هرکسی هر کَمالی دارد، از آن قُلّه دارد، از آن رأس دارد، از آن انسانِ کامل دارد. لذا در سِیر نُزولی اوّل عالَم است و بعد آدم است؛ در سِیر صُعودی اوّل آدم است و بعد موجودات دیگر هستند. آنها دونِ آدم هستند و هرچه دارند از آدم دارند. از نظر تَقدُّم رُتبی هم قبل از آنکه عالَم آفریده بشود، اَنوار طیّبهی جلوههای کامل خداوند در عَرش الهی بود. حتی میشود گفت که قبل از عَرش بود. «خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ[۴]»؛ اینها هم اوّل هستند، هم آخر هستند. اگر اینها نبودند، آغاز نمیشد. اینها در مَقام خَزائن الهی که «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ[۵]»، هرچه هست از آن خَزانهها آمده است. جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل (سلام الله علیهم اجمعین) و همهی موجودات مَلکوتی و موجودات مُلکی همه از وجود اینها نشأت گرفتهاند. خَزائن خداوند خَزنهی اینها هستند. بنابراین اوّل اینها هستند، بعد هم اینها هستند. هرچه هست باید به آنها برسد. برای ظُهور مَظهریّت خداوند متعال در اوّلیت و آخریّت که اوّل و آخر یکی است، این وحدت است؛ لازم بود که انسان کاملی وجود داشته باشد و امکان ندارد بدون او آغاز و انجامی باشد. این نکتهی اوّل است که «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء[۶]»؛ آغاز اینها هستند، انجام هم اینها هستند. اگر آغاز و انجامی نباشد، وسط و مسیری مَعنی نخواهد داشت. خداوند «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ[۷]» است؛ اما در عالَم امکان ظُهور میخواهد. ظُهور اوّلیت و آخریّت خداوند به وجودِ انسان کامل است که در زمان ما وجود نازنین سرپَرست ما، ولیالله الاعظم، جان همهی ما به قُربان خاک قَدمش باد. این یکی از حکمتهایی است که وجودِ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مایهی ایجاد موجودات است و مایهی بَقاء موجودات است. آغاز اوست، انجام هم اوست؛ «بِکُمْ فَتَحَ اللّهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ[۸]».
امام زمان (ارواحنا فداه) مَظهر اَسماء حقتعالی هستند
نکتهی دوّم هم این است که اَسماء الهی عالَم را پوشش میدهد. «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ[۹]»؛ ما خیلی بیتوجّه هستیم. درون و بیرون و کُمون و ظُهور ما مَحفوف به اَسماء الهی است. ولی مانندِ من نه مَعرفتش را دارم و نه اَدبش را دارم. عالَم امکان خداست، نورِ خداست، اَسماء حُسنای حقّ است. همهی عالَم حقّ است، جلوههای حقّ است. و این اَسماءاللهی که عالَم را پُر کرده است، ایجاد با اوست. او خالق است ؛ اگر اسمِ خالق نبود، خلقتی نبود؛ اگر اسم بارئ نبود، آغازی نبود. هم ذَرَعَ هست، هم بَرَءَ هست، هم خَلَقَ هست؛ این اسماءالله دَم به دَم ما را میآفریند، با ماست. این اَسماء الهی چه چیزی است؟ چه کسی است؟ اَسماء که لَفظ نیست. لَفظ که آدم را سیراب نمیکند؛ اسم خدا آدم را سیراب میکند. این عینیّت است، خارجیّت است. اَسماء خدا در عینیّت عالَم وجود «نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى[۱۰]»؛ وجود مبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) همهی اَسماء الهی هستند. «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ»؛ در آسمان امام زمان (ارواحنا فداه) است، در عَرش امام زمان (ارواحنا فداه) است، در مَلکوت امام زمان (ارواحنا فداه) است، در آسمانهای هفتگانه امام زمان (ارواحنا فداه) است، در وجود مَلائکه امام زمان (ارواحنا فداه) است. از ذرّات خاک تا انسانهای دانشمند و عارف در عالَم هم در وجودشان امام زمان (ارواحنا فداه) است؛ «وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ[۱۱]». بنابراین وجود مُقدّس آقای ما، ما یک آقا داریم که سُفرهی وجود خدا برای همهی موجودات است. هم سُفرهی وجود است و سایر شُئون که هر موجودی «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[۱۲]» ، «ثُمَّ هَدَى[۱۳]»؛ این هدایت هم با اسمِ «هادی» است. میگویند مرحوم «آیت الله بهجت» (روحی فداه) ذکر قلب و زبانشان دو اسم از اَسماء الهی بوده است. یکی اسم جَلاله یعنی «یا الله» بوده است و یکی هم «یا هادی» بوده است. گُسترهی این هدایت هم آسمان و زمین را گرفته است. هیچ موجودی نیست که از این هدایت مَحروم باشد و اسم هادی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستند. «الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ[۱۴]»؛ هم هادی هست و هم مَهدی هست. هر موجودی در رَفع نیاز خودش احتیاج به رازق دارد. رازق رِزق میدهد. «وَ مَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا[۱۵]»؛ این رِزق، رازق از اَسماء فعلی خداست. ما که به ذاتِ خدا راه نداریم؛ از اَسماء فعلی خداست. این همان وجود نازنین حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) است. تَعجُّب هم نکنید؛ قرآن اینها را برای ما حَل کرده است. حضرت عیسی (علیه السلام) را به عُنوان مَجرای خلقت «أَخْلُقُ[۱۶]»، او خالق شد. رازق و خالِق و اینها که مُتعلَّق میخواهد همهی اینها اَسماء فعلی است و ظُهور آن در وجود مُقدّس امام زمان ما (ارواحنا فداه) است. رازق عَلیالاطلاق که روح ما را تَغذیه میکند، سلولهای بدن ما را تَغذیه میکند، نور چشم ما را تَغذیه میکند، گویایی زبان ما را تَغذیه میکند، همهاش خودش است. نمیدانید ما چهجور ذوب در وجود او هستیم. در جایجای سلولهای ما، در زَوایای قلب ما و سُویدای جانِ ما حُضور عینی دارد. هم در خالقیّتش، هم در هدایتش، هم در رازقیّتش، در همهچیز. و سایر شُئون عالَم هم مَظاهر اَسماء الهی هستند و اَسماء الهی به مَعنای واقعیاش خودِ اینها هستند که امروز امام زمان ما (ارواحنا فداه) است، آقای ماست. این هم یک نکته است.
انسان برای رسیدن به هر مَقصدی نیاز به جَذبه دارد
نکتهی آخر که نمیخواهم خیلی تَصدیعتان بدهم و خدا میداند که این حرفها هم حرف من نیست؛ من اینها را بَلد نیستم، شاید همینجوری هم که میگویم نمیفَهمم که چه چیزی را میگویم. ولی بفَهمم یا نَفهمم اینها حقّ است. آیات قرآن کریم و اَدعیه و اَحادیث فوق اینها را به ما میگوید. حُضور آنها حُضور خداست. امام زمان ما (ارواحنا فداه) که چه امام زمانی هستند! آنچه که در رساندن هر موجودی به مَقصد لازم است وجود داشته باشد، خیلی چیزهاست؛ اما دو چیز اَساس است: یکی کوشش است و دیگری کِشش است. باید موجودِ دارای مَقصد که مَبدأ دارد، باید مسیری را طِی بکند و به قُلّهی کَمال خودش برسد، این از یک طرف باید خودش بجوشد، خودش برود، بخواهد و هم از آن طرف باید یکچیزی او را جَذب کند. تا آن جَذبه و کِشش از آن طرف نباشد، کوشش به جایی نمیرسد. و همین است که آن شاعر عارف زیبا گفته است:
«تا که از جانب معشوق نباشد کِششی ***** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد»
والله قَسم درست است. آن کسی که همهکاره است، مَعشوق است. عاشق کارهای نیست، او پَر کاه است؛ اَمواج دریا او را به این طرف و آن طرف میبَرد. کاری از او ساخته نیست. مَعشوق او را به حساب آورده است و دارد او را میکِشد. مَعشوق عاشق خودش را بالا میبَرد. در ظاهر این عاشق است؛ در واقع همهکاره اوست. اصلاً این وجود ندارد. این سرگردان است، این اسیر است، این کارهای نیست. از این رو خداوند متعال مَبدأ ایجاد را حُبّ مُعرّفی کرده است؛ «فَاحْبَبْتُ أنْ أُعْرَفُ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ أُعْرَفَ[۱۷]». خداوند دوست داشت که ما او را بشناسیم. این حُبّ ما را صاحب مَعرفت کرده است، ما را با توحید آشنا کرده است. دین هم جُز محبّت نیست. «هل الدّین الّا الحبّ[۱۸]»؛ دین همهاش محبّت است. این محبّت هرچه کاملتر باشد، جلوهی مَعرفت است. مَعلوم میشود مَعرفت کاملتر داده شده است. او مَعرفت را دوست دارد؛ چون دوست دارد میدهد. به هرکسی به مقداری که مَعرفت داده است، محبّت میدهد. لذا محبّت اَشخاص با دَرجهی مَعرفتشان اندازهگیری میشود.
مَحبّت سرشارِ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت به ذاتِ اَحدیّت
چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) خوابشان نمیبَرد؟ «إِلهِى حَلِیفُ الْحُبِّ فِى اللَّیْلِ سَاهِرٌ ***** یُناجِى وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَعُ[۱۹]»؛ چون علی (علیه السلام) مَعرفتالله است، حاقّ مَعرفت خداست، دریای مَعرفت بیکَرانه است. به این جَهت است که محبّتش هم مَحدود نبود. محبّت خداوند در وجودش امیرالمؤمنین (علیه السلام) «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّهِ[۲۰]»؛ ذاکر و مَذکور و ذکر یکی بود. وقتی محبّت شدید باشد، مُحبّ را آب میکند. دیگر همهاش خودش است. دیگر غیرِ او نیست. علی (علیه السلام) نبود؛ خدا بود و خدا بود و خدا بود. چون محبّت حضرت علی (علیه السلام) کامل بود، خودش را باخته بود، همهی هستیاش را باخته بود، هیچچیزی نداشت، راحت بود. این بود که جُز رضای خدا هیچچیزی برایش مهمّ نبود. کُدام آدمِ عاقل غیرتمَند زور بازو داشته باشد، میتواند تماشا کند ناموس خودش را یک مُشت اَراذل، بی سر و پا، در جلوی چشمش … ناموسِ خدا بود، ناموسِ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. جلوی چشم امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنجور زدند. بَچّهاش کُشته شد، خودش از هوش رفت. این همان آقایی بود که وقتی مادرش او را قُنداق کرد با یک تکان بَند قُنداق را پاره کرد. بار دوّم، بار سوّم، صدا زد: «یا اُمّاه!»؛ مادر! دستم را نبَند. دست مرد را که نباید ببَندند. آنجا ثابت کرد که حتی میتواند در هنگام تولّد هیچ بَندی نمیتواند دست علی (علیه السلام) را ببَندد. جوشش قدرت خداست. اما آنجا باید تماشا کند همسر پا به ماهِ عزیزترین وجودِ عالَم زیر لَگد یک مُشت رَذل پَست پایمال بشود. نمیدانم چه بر حضرت زهرا (سلام الله علیها) گذشته بود که تنها غلاف شمشیر نبود، تنها تازیانه نبود. از زیارتنامهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) استفاده میشود که «مُضْطَهَدَهُ[۲۱]» بود. اصلاً بهمریخته بود. چطور امیرالمؤمنین (علیه السلام) توانست تَحمُّل کند؟ خودش نبود، محبّت خدا بود. او میگفت: صبر کُن و بساز؛ این هم چشم میگفت. شیرین هم بود. نه اینکه خیال کنید تَلخ بود؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) قول داده بود و بر روی قولش هم بود. این عشق بود؛ والّا مَعرفت ذهنی نمیتواند آدم را کُنترل کند. اگر کسی به مادر شما یک حَرف رَکیک بزند جوش میآورید و به هم میریزید؛ چه برسد در جلوی چشمتان مادرتان را بزنند. مَگر شما میتوانید طاقت بیاورید؟ انسان حاضر است کُشته بشود، ولی تَحمُّل نمیکند. چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) تَحمُّل کردند؟ عشق بود. عاشق اصلاً خودش نیست، اصلاً خودی ندارد. حضرت علی (علیه السلام) عاشق بود و عاشق اصلاً جُز مَعشوق را نمیبیند. «عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً[۲۲]»؛ آن جلوهی این عبارت دوّم است: «لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً». مَگر عاشق مَعشوق را از یاد میبَرد؟ مَگر فاصلهای بین عاشق و مَعشوق وجود دارد؟ هرچه میبیند با چشم مَعشوق میبیند. هیچچیزی غیر از مَعشوقش نمیبیند. از غیرِ مَعشوق کور است؛ «حُبُّکَ للشَّیْء یُعْمی و یُصِمُّ[۲۳]».
انسان در فشارها ساخته میشود و صیقل پیدا میکند
این جاذبهای که در عالَم فَعّال است و نظام عالَم در شُعاع این جاذبه است، این یک جُزء از صد جُزء رحمت الهی است که از بِستر وجود انسانِ کامل در این عالَم مُنتشر شده است، خودش تقسیم کرده است. و در سِیر تَکامُلی گفتیم کِشش و کوشش لازم است. این کوشش از سالک است، ولی کِشش از مَقصد و مَقصود است. «اللَّهُ الصَّمَدُ[۲۴]»؛ صَمد یعنی چه؟ یعنی مَقصود، یعنی مُنتهیاِلیه، یعنی آخر کار. «اللَّهُ الصَّمَدُ»؛ آدم به آن کسی که خیلی دلداده است، او صَمد است. صَمد خداست، مَظهر آن امام زمان (ارواحنا فداه) است. لذا هر دلی آمادگی داشته باشد، مُستعد باشد، این حُکومتی که برای ولیفقیه گفته میشود یا حضرت امیرالمؤمنین ۴ سال حکومت داشتند، اینها به اندازهی ناخُن حضرت هم نبودند. حضرت مأمور خداست، میخواهد اینها را آیینهی خدا بکند. یک انسان به دست حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هدایت بشود، خودِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ و غَرَبَت، و لَکَ وَلاؤهُ[۲۵]»؛ همهی کُرهی زمین را در اختیار تو قرار بدهند، مالکِ الرّقاب زمین باشی، این را در یک کَفه بگذارند، یک طلبهای به اینجا بیاید و عاشق امام زمان (ارواحنا فداه) بشود، این را هم در یک کَفه بگذارند، از دیدگاه کارشناس عالَم هستی که نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، این یک نفر که الهی شده است بر حُکومت تمام کائنات تَرجیح دارد. بَنا باشد او را انتخاب کنیم یا این را انتخاب کنیم. حضرت علی (علیه السلام) این را انتخاب کرد. لذا آن ۲۵ سال میتوانست حاکم باشد؛ ولی در حُکومتش نمیتوانست این دلها را بکِشد. اینها باید در فشار آن باطنشان ظاهر بشود.
«لله در النائبات فإنها ***** صدأ اللئام و صیقل الأحرار[۲۶]»؛
خداوند پدر فشار را بیامُرزد؛ فشار چهقَدر خوب است. این طلا هرچه چکش بخورد، جلوهاش بیشتر میشود، مُشتریپَسند میشود، قیمتش بالا میرود. طلا را تا ذوب نکنند قالب نمیگیرد. بَشر بخواهد قالب عَرشی بگیرد، در فشار است؛ بخواهد قیمت پیدا کند، در فشار است.
«لله در النائبات فإنها ***** صدأ اللئام».
اگر به حَلبی یک چکش بزنید دیگر به درد نمیخورد، باید دور بیندازید؛ اما طلا هرچه چکش میخورد قیمتش بیشتر میشود. اینهایی که در فشارها زود بیدین میشوند و کنار میکِشند، حَلبی هستند. «صدأ اللئام»؛ زَنگار جنسهای بیارزش است. اما «صیقل الأحرار»؛ فشار اَحرار را صیقل میدهد، بَراق میکند. روز عاشورا هرچه بر امام حسین (علیه السلام) فشار بیشتر میشد، نور ایشان بیشتر تلألؤ میکرد. اشراق داشت، همه میفَهمیدند دارد جلوه میکند.
ماجرای تَشرُّف «علی بن مَهزیار» خدمت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه)
یکی از رسالتهای عینی وجود مبارک حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) جَذب دلهای مُستعده است. عاشق را او عاشق میکند؛ عاشق را او بیچاره میکند؛ عاشق را او دَربهدَر میکند. او عاشق را گُم میکند تا خودش او را پیدا کند. بیچارهاش میکند تا خودش دست او را بگیرد. آقا جان! بیچارهات هستیم، زمینخورده هستیم؛ دستمان را بگیر. این است که تا آن محبّت در وجود سالک و طَلبه کامل نشود، این جَذب امام زمان (ارواحنا فداه) نمیشود؛ منظور در غیبت تامّه است. اینهایی که به خدمت حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) میرسند، اینهایی که توفیق تَشرُّف پیدا میکنند، آنهایی هستند که دیگر لَبریز هستند، دیگر فِراق را تَحمُّل نمیکنند. «علی بن مَهزیار[۲۷]» بیست سفر حجّ رفته است، ولی زبانِ حالش این بود:
«مَقصود من از کعبه و بُتخانه تویی تو ***** مَقصود تویی، کعبه و بُتخانه بَهانه[۲۸]».
دیگر داشت نااُمید میشد، ولی در خواب به او گفتند که امسال بیا، به مَقصد میرسی. رفت، در حال طَواف کسی نام او را بُرد و گفت: علی بن مَهزیار اهوازی را میشناسی؟ گفت: من خودم هستم. گفت: بشارت باد! بیا برویم. او را بُرد. قاعدتاً جریانات را خودتان هم برای مردم گفتهاید و حال کردهاید، ولی بیتوجّه و غافل هستیم؛ خودمان حرکت نمیکنیم. بالاخره گفت: اَسبم را کُجا ببَندم؟ این را نگاه کُن؛ میخواهد امام زمان (ارواحنا فداه) را ببیند، به دنبال اَسبش هست! حالا این دل به اَسب نداده بود و زود گذشت؛ اما او را امام زمان (ارواحنا فداه) گفته بود که مُطلقا راهش ندهید. «فَإِنَّهُ رَجُلٌ صابُونِیٌّ[۲۹]»؛ او دلش به فکر سرمایهی خودش است. اگر یک جنگی بشود، یک درگیری جَهانی بشود، او دست از مال و اَموالش نمیکِشد. او رَجُل صابونی است؛ رَهایش کنید برود. اصلاً او را راه نداد؛ ولی این زود اَسبش را رَها کرد. ۲۰ سال دویده است، واقعاً دویده است. شب و روز نداشت. اما وقتی خدمت آقا رسید اوّلین جُملهای که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) به او فرمودند، این بود: «فَمَا الَّذِی بطِیء بِکَ[۳۰]»؛ چرا کُند آمدی؟ «قد کُنَّا نَتَوَقَّعُکَ لَیلاً و نَهاراً[۳۱]»؛ آقا جان!
«گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم ***** خواجه مَگر بَندهی سیاه ندارد؟[۳۲]».
مَعلوم میشود در این بیست سال نرسیده بود، میوهی کال بود. این خوراکِ کام عَرشی امام زمان (ارواحنا فداه) نمیشد. ببینید مادرتان، مادرمان، پَناهمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مسجد نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن پیمانشِکَنها چه فرمودند. فرمودند: مَزهمَزهتان کردم و مَلفوظتان کردم. شما در کام من تَلخ هستید. من شما را تَرک کردم. اینها نبودند که حضرت علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند؛ اصلاً به حضرت علی (علیه السلام) نمیخوردند. جنس حضرت علی (علیه السلام) نبودند. اینها جنس آنها بودند. «ناریان مَر ناریان را جاذباند[۳۳]». اگر نوری بودند که با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فاصله نمیگرفتند؛ «قد کُنَّا نَتَوَقَّعُکَ لَیلاً و نَهاراً، فَمَا الَّذِی بطِیء بِکَ».
روضهی امام زمان (ارواحنا فداه) برای حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
ظاهراً استثناء ندارد این اَشک حضرت مولا، حضرت مَقصود، حضرت دوست، حضرت یار، حضرت سرپَرست، حضرت جان، حضرت جانِ جانان امام زمان (ارواحنا فداه). به امام حسین (علیه السلام) عَرضه میدارد: «فَلاَ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً[۳۴]»؛ یکی از عبادتهای مُستمر مولایمان گریهی بر مَظلومیّت جَدّ بزرگوارشان است. زیارتنامهاش هم سراسر روضه است. «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ[۳۵]» ، «أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ[۳۶]» ، «أَلسَّلامُ عَلَى الاْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ[۳۷]» ، «أَلسَّلامُ عَلَى الصَّدْرِ المَرْضُوضْ»؛ میگویند نانَجیب دندان را میزد و شکاند. امام زمان (ارواحنا فداه) به آن هم سلام میکند. سلام به آن صورت خونینت! به آن مَحاسن خَضاب شده و رنگینت که با خون علی اکبر (علیه السلام) رَنگین شد، با خون قلب خودش رَنگین شد، با خونِ گلوی ششماههاش رَنگین شد.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به مقام و منزلت و عصمت کُبری حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به ظلع مَکسورهاش، به مُحسن مَقتولش، به همسر مَظلومش، به زینب دَربهدَرش، به حَسنین هجران کشیدهاش، به اولادِ طاهرینش قَسمت میدهیم در همین ایّام امام زمان ما (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! محبّت او را در کام ما کامل قرار بده.
خدایا! ما را دَربهدَر و دلشُدهی حضرت مُقرّر کُن.
خدایا! اسم ما را در زُمرهی شیدایان حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بنویس.
خدایا! محبّت غیرِ خودت را از خانهی دل ما که خانهی خودت هست و ما آلوده کردهایم، حُبّ غیر خودت را از دل ما بیرون کُن.
خدایا! اِنقطاع به ما عنایت بفرما.
خدایا! به آبروی آبرومَندان درگاهت حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولاد طاهرینش و بقیّهالنبوّه حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت میدهیم ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! ما را امام زمان شاد بکُن.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سایهی پُر بَرکت رهبرمان را با کرامت و کفایت تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بدار.
خدایا! شیعیان را که در اَقطار عالَم دشمنان سرسخت و خَبیث دارند، از شَرّ این دشمنان در اَمان بدار.
خدایا! حزب الله لُبنان را بر همهی عَرصههایی که مانع رُشدشان هست پیروز بگردان.
خدایا! مُعاندین و حُسّاد و رُقبا را مَقهور قدرت حزب الله قرار بده.
خدایا! نُفوس مُستعده را مَجذوب ایمانشان قرار بده.
خدایا! این شهدای عزیزی که تَشییع میشوند، با عظمت و شکوه برای تَشیُّع، برای مُقاومت، برای عالَم توحید و جَلالت، به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم سرنوشتی که آنها را به آن رساندی، ما را از شهادت مَحروم مَگردان.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم حَوائجمان را برآورده بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم این جوانهای ما را برای همیشه جوانمَرد قرار بده.
خدایا! شَرّ شیطان و نَفْس را از ما دور بگردان.
خدایا! ما را از وَسوسهگران در اَمان بدار.
خدایا! کسانی که قَصد ما را کردهاند، دستشان را کوتاه کُن.
خدایا! زبانشان را کوتاه کُن.
خدایا! کِیدشان را به خودشان برگردان.
خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان ما، گذشتگان و مَشایخ ما، حقداران ما، همه را السّاعه بر سر سُفرهی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مولایمان، کِشتی نجاتمان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) پذیرایی بفرما.
خدایا! روحشان را همواره از ما راضی بدار.
پیشاپیش مراسم عمامهگذاری را تبریک عَرض میکنم و اُمیدوارم انشاءالله یک فَضای نورانی، یک فَضای الهی در چهرهتان باشد که انشاءالله هرکسی میآید تَحت تأثیر قرار بگیرد.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه هود، آیه ۸۶٫
«بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ۚ وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ».
[۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۷۱٫
«یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَٰئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا».
[۴] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…أَشْهَدُ أَنَّ هٰذَا سابِقٌ لَکُمْ فِیما مَضىٰ، وَ جارٍ لَکُمْ فِیما بَقِیَ، وَ أَنَّ أَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ واحِدَهٌ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ، خَلَقَکُمُ اللّٰهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّىٰ مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طِیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا، وَ تَزْکِیَهً لَنا، وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنا، فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ، وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنا إِیَّاکُمْ؛ فَبَلَغَ اللّٰهُ بِکُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَ، وَ أَعْلَىٰ مَنازِلِ المُقَرَّبِینَ، وَ أَرْفَعَ دَرَجاتِ الْمُرْسَلِینَ، حَیْثُ لَایَلْحَقُهُ لاحِقٌ، وَ لَا یَفُوقُهُ فائِقٌ، وَ لَا یَسْبِقُهُ سابِقٌ، وَ لَا یَطْمَعُ فِی إِدْرَاکِهِ طامِعٌ، حَتَّىٰ لَایَبْقَىٰ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، وَ لَا صِدِّیقٌ، وَ لَا شَهِیدٌ، وَ لَا عالِمٌ، وَ لَا جاهِلٌ، وَ لَا دَنِیٌّ، وَ لَا فاضِلٌ، وَ لَا مُؤْمِنٌ صالِحٌ، وَ لَا فاجِرٌ طالِحٌ، وَ لَا جَبَّارٌ عَنِیدٌ، وَ لَا شَیْطانٌ مَرِیدٌ، وَ لَا خَلْقٌ فِیما بَیْنَ ذٰلِکَ شَهِیدٌ؛ إِلّا عَرَّفَهُمْ جَلالَهَ أَمْرِکُمْ، وَ عِظَمَ خَطَرِکُمْ، وَ کِبَرَ شَأْنِکُمْ، وَ تَمامَ نُورِکُمْ، وَ صِدْقَ مَقاعِدِکُمْ، وَ ثَباتَ مَقامِکُمْ، وَ شَرَفَ مَحَلِّکُمْ وَ مَنْزِلَتِکُمْ عِنْدَهُ، وَ کرامَتَکُمْ عَلَیْهِ، وَ خاصَّتَکُمْ لَدَیْهِ، وَ قُرْبَ مَنْزِلَتِکُمْ مِنْهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ أَهْلِی وَ مالِی وَ أُسْرَتِی، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَ أُشْهِدُکُمْ أَنِّی مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَ بِما آمَنْتُمْ بِهِ، کافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ وَ بِما کَفَرْتُمْ بِهِ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ وَ بِضَلالَهِ مَنْ خالَفَکُمْ، مُوالٍ لَکُمْ وَ لِأَوْلِیائِکُمْ، مُبْغِضٌ لِأَعْدائِکُمْ وَ مُعادٍ لَهُمْ، سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، مُحَقِّقٌ لِما حَقَّقْتُمْ، مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ، مُطِیعٌ لَکُمْ، عارِفٌ بِحَقِّکُمْ…».
[۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۲۱٫
[۶] زاد المعاد، علامه مجلسی، ص ۴۲۲؛ مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، دعای عدیله.
«أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ الْأَبْرَارَ وَ الْخُلَفَاءَ الْأَخْیَارَ بَعْدَ الرَّسُولِ … ثُمَّ الْحُجَّهُ الْخَلَفُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِیُّ الْمُرْجَى الَّذِی بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا…».
[۷] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۸] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ، وَ إِلىٰ جَدِّکُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ، آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَِلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ…».
[۹] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى لَایَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِى مَلَأَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِى عَلَا کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِى أَحَاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ؛ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَهٍ أَخْطَأْتُها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً…».
[۱۰] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۳٫
«اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْأَشْعَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا» قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِی لاَ یَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا».
[۱۱] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
[۱۲] سوره مبارکه سجده، آیه ۷٫
«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ».
[۱۳] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰٫
«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى».
[۱۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف عهد.
«…اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ فِی مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَهَ عَرْشِ اللّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ مَا أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. اللّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَهِ یَوْمِی هذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَهً لَهُ فِی عُنُقِی لَا أَحُولُ عَنْها وَ لَا أَزُولُ أَبَداً، اللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعْوانِهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ، و الْمُسارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضاءِ حَوَائِجِهِ، وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوامِرِهِ، وَ الْمُحامِینَ عَنْهُ، وَ السَّابِقِینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ…».
[۱۵] سوره مبارکه هود، آیه ۶٫
«وَ مَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ».
[۱۶] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۴۹٫
«وَ رَسُولًا إِلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ ۖ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِی الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».
[۱۷] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ ق، ج ۸۴، ص ۱۹۹ و ۳۴۴.
[۱۸] الکافی، ثقه الاسلام کلینی، ج ۲، ص ۱۲۵؛ المحاسن، احمد بن ابى عبد اللّه برقى، ج ۱، ص۲۶۲؛ تفسیرفراتالکوفی، فرات بن ابراهیم کوفى، ص ۴۲۸؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۵، ص ۶۳.
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَمِنَ الْإِیمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».
[۱۹] بخشی از مناجات منظوم منسوب به حضرت امیرالمومنین (علیه السلام).
«…إِلٰهِى أَنِلْنِى مِنْکَ رَوْحاً وَ رَاحَهً *** فَلَسْتُ سِوىٰ أَبْوَابِ فَضْلِکَ أَقْرَعُ
إِلٰهِى لَئِنْ أَقْصَیْتَنِى أَوْ أَهَنْتَنِى *** فَمَا حِیلَتِى یَا رَبِّ أَمْ کَیْفَ أَصْنَعُ
إِلٰهِى حَلِیفُ الْحُبِّ فِى اللَّیْلِ سَاهِرٌ *** یُناجِى وَ یَدْعُو وَ الْمُغَفَّلُ یَهْجَعُ
إِلٰهِى وَ هَذَا الْخَلْقُ مَا بَیْنَ نَائِمٍ *** وَ مُنْتَبِهٍ فِى لَیْلِهِ یَتَضَرَّعُ
وَ کُلُّهُمُ یَرْجُو نَوَالَکَ رَاجِیاً *** لِرَحْمَتِکَ الْعُظْمىٰ وَ فِى الْخُلْدِ یَطْمَعُ…».
[۲۰] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَ مَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَ أَعْلامِ التُّقَىٰ، وَ ذَوِی النُّهَىٰ وَ أُولِی الْحِجَىٰ، وَ کَهْفِ الْوَرَىٰ، وَ وَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَ الدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَىٰ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَ مَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَ مَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَ حَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَ حَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَ أَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَ ذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ و آلِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَ الْقادَهِ الْهُداهِ، وَ السَّادَهِ الْوُلاهِ، وَ الذَّادَهِ الْحُماهِ، وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، وَ بَقِیَّهِ اللّٰهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ…».
[۲۱] مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
«…السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکِ وَ عَلَىٰ رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ…».
[۲۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف عرفه امام حسین (علیه السلام).
«…إِلٰهِى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ مَساویِهِ مَساوِئَ؟! وَ مَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِىَ فَکَیْفَ لَاتَکُونُ دَعاویِهِ دَعاوِىَ؟! إِلٰهِى حُکْمُکَ النَّافِذُ وَ مَشِیئَتُکَ الْقاهِرَهُ لَمْ یَتْرُکا لِذِى مَقالٍ مَقالاً، وَ لَا لِذِى حالٍ حالاً. إِلٰهِى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها، وَ حالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادِى عَلَیْها عَدْلُکَ، بَلْ أَقالَنِى مِنْها فَضْلُکَ. إِلٰهِى إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّى وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنِّى فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّهً وَ عَزْماً. إِلٰهِى کَیْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقاهِرُ؟ وَ کَیْفَ لَاأَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ؛ إِلٰهِى تَرَدُّدِى فِى الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنِى عَلَیْکَ بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنِى إِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فِى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ؟ أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّىٰ یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ؟ مَتىٰ غِبْتَ حَتَّىٰ تَحْتاجَ إِلىٰ دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ؟ وَ مَتىٰ بَعُدْتَ حَتَّىٰ تَکُونَ الْآثارُ هِىَ الَّتِى تُوصِلُ إِلَیْکَ؟ عَمِیَتْ عَیْنٌ لَاتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً؛ إِلٰهِى أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ فَأَرْجِعْنِى إِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الْأَنْوارِ وَ هِدایَهِ الاسْتِبْصارِ حَتَّىٰ أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ. إِلٰهِى هٰذَا ذُلِّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ هٰذَا حالِى لَایَخْفىٰ عَلَیْکَ، مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَیْکَ، وَ بِکَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ، فَاهْدِنِى بِنُورِکَ إِلَیْکَ، وَ أَقِمْنِى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ. إِلٰهِى عَلِّمْنِى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ صُنِّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ…».
[۲۳] عوالی اللآلی: ۱/۲۹۰/۱۴۹٫
[۲۴] سوره مبارکه اخلاص، آیه ۲٫
[۲۵] الکافی : ۵ / ۲۸ / ۴٫
«رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ـ لعلیٍّ علیه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَى الیَمَنِ ـ : یا علیُّ ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حتّى تَدعُوَهُ ، و ایمُ اللّه ِ لَأن یَهدی اللّه ُ على یَدَیکَ رجُلاً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت علَیهِ الشَّمسُ و غَرَبَت ، و لَکَ وَلاؤهُ یا علیُّ».
[۲۶] انوار الربیع فی انواع البدیع، ابن معصوم المدنی، جلد ۱، صفحه ۱۷۳٫
[۲۷] علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی معروف به علی بن مهزیار یکی از تشرف یافتگان خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت صغری. وی فرزند ابراهیم بن مهزیار و برادرزاده علی بن مهزیاری است که از اصحاب ائمه بودهاست. برادر او محمد بن ابراهیم بن مهزیار نیز وکیل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اهواز بود. شیخ طوسی در کتاب الغیبه از علی بن مهزیار ماجرای دیدار او با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نقل میکند این ماجرا در کتابهای بحار الانوار و نجم الثاقب نیز نقل شده است.
[۲۸] شیخ بهایی، دیوان اشعار، مخمس.
[۲۹] دارالسلام عراقی ، ص۱۷۲ (با توضیحاتی از نگارنده).
[۳۰] سید هاشم بحرانی، تبصره الولیّ ممّن رای القائم المهدی علیهالسلام، رساله ۴۶٫
« فقال: یَا أبَالحَسَن، قد کُنَّا نَتَوَقَّعُکَ لَیلاً و نَهاراً، فَمَا الَّذِی بطِیء بِکَ عَلَینَا؟ قُلْتُ یَا سَیِّدِی، لَمْ أجِدْ مَنً یَدُلُّنِی إلَی الآنِ. قَالَ لِی لَم تَجِدُ أحَداً یَدُلُّکَ؟! ثُمَّ نکَثَ بِاُصْبُعِهِ فِی الأرضِ ثُمَّ قَالَ لَا وَلَکِنَّکُم کَثَّرتُمُ الأموَالَ وَ تَحَیَّرتُم عَلی ضُعَفَاءِ المُؤمِنِین، وَ قَطَعتُمُ الرَّحِمَ الَّذِیَ بَینَکُم، فَأَیُّ عُذْرٍ لَکُمُ الآن؟ فَقُلتُ: التَّوبَه التَّوبَهُ، الإقَالهُ الإقَالهُ، ثُمَّ قَالَ یَابنمَهزِیار، لَولَا استِغفَارُ بَعضِکُم لِبَعضٍ، لَهَلَکَ مَن عَلَیهَا إلّا خَواصُّ الشِّیعَهِ الّتِی تَشَبهُ أقوَالُهُم أفعَالَهُم».
[۳۱] همان.
[۳۲] غروی اصفهانی، دیوان کمپانی، غزلیات، شماره ۷۷.
[۳۳] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش ۱، سر آغاز.
[۳۴] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف ناحیه مُقدسه.
«…أَلسَّلامُ عَلى یَعْسُوبِ الدّینِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنازِلِ الْبَراهینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْئِمَّهِ السّاداتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْجْسادِ الْعارِیاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَهِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَهِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاْبْدانِ السَّلیبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَهِ الْقَریبَهِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَهِ عَنِ الاْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَهِ الزّاکِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّهِ السّامِیَهِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاْجْسامِ الْعارِیَهِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَهِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِکَ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ، الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِکَ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْکَ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْکَ، أَلسَّلامُ عَلَیْکَ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِکَ، الْمُخْلِصِ فی وِلایَـتِکَ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِکَ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـکَ، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ، سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ، سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ نَصَرَکَ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْکَ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ، وَ أَهْلُهُ لاِهْلِکَ وِقآءٌ، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَهَ مُناصِباً، فَلاَ نْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَسآءً، وَ لاَبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً، حَسْرَهً عَلَیْکَ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَهِ الْمُصابِ، وَ غُصَّهِ الاِکْتِیابِ، أَشْهَدُ أَ نَّک َ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلوهَ، وَ اتَیْتَ الزَّکوهَ، وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْعُدْوانِ، وَ أَطَعْتَ اللهَ وَ ما عَصَیْتَهُ، وَ تَمَسَّکْتَ بِهِ وَ بِحَبْلِهِ فَأَرْضَیْتَهُ، وَ خَشیتَهُ وَ راقَبْتَهُ وَ اسْتَجَبْتَهُ، وَ سَنَنْتَ السُّنَنَ، وَ أَطْفَأْتَ الْفِتَنَ، وَ دَعَوْتَ إِلَى الرَّشادِ، وَ أَوْضَحْتَ سُبُلَ السَّدادِ، وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ الْجِهادِ، وَ کُنْتَ للهِ طآئِعاً، وَ لِجَدِّک َ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ تابِعاً، وَ لِقَوْلِ أَبـیکَ سامِعاً، وَ إِلى وَصِیَّهِ أَخیک َ مُسارِعاً، وَ لِعِمادِ الدّینِ رافِعاً، وَ لِلطُّغْیانِ قامِعاً، وَ لِلطُّغاهِ مُقـارِعاً، وَ لِلاْمَّهِ ناصِحاً، وَ فی غَمَراتِ الْمَوْتِ سابِحاً، وَ لِلْفُسّاقِ مُکافِحاً، وَ بِحُجَجِ اللهِ قآئِماً، وَ لِـلاْسْلامِ وَ الْمُسْلِمینَ راحِماً…».
[۳۵] همان.
[۳۶] همان.
[۳۷] همان.
پاسخ دهید