روز شنبه مورخ ۸ دی ماه ۱۴۰۳ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا(ع) حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
شناخت روح و نیازهای روحی از اُمور واجب برای یک طلبه است
در ادامهی اِستضائهی از کانون نورانی دستورالعَمل سُلوکی، تربیتی و توحیدی مولایمان، امام به حقّ ناطقمان، کَشّاف حَقایقمان به این حقیقت مُتوجّه شدیم که در کنار تلاش و جِدیّت برای بستن بارِ علم و عمل، چون بَشر آسمانی است؛
«مرغ باغ مَلکوتم نیَم از عالم خاک ***** دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم[۲]»
بَشر در این عالَم تغییر هُویّت میدهد. وجودِ مَلکوتی، وجودِ عَرشی، هُویّت الهی خودش را به یک عُنصر زمینگیر فَرشی مُلکی تبدیل میکند. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ[۳]»؛ همهی آیات قرآن کریم اِکسیر است، مِغناطیس است، اَهرُم است و چشمهی پُر فَوران است و آبشاری است که هرکسی خودش را در مَعرض فَیضان و ریزش آن قرار بدهد، رَحمت الهی او را میپوشاند. رَجب اَصبّ که در پیش داریم، ریزش رَحمت الهی در ماه رجب قَطرهای نیست؛ بلکه آبشاری است. اگر کسی بخواهد خودش را در مَعرض فَیضان فیّاض عَلیالاِطلاق قرار بدهد، از این زندانِ تَنگ ظُلمانیِ دنیا خودش را بالا میکِشد و در مسیرِ فعلیّت معراج خودش شُکوفا میشود.در بَدو اَمر انسان مساوی است با یک موجودِ غَریزی، ولی اگر تَحت تربیت قرار بگیرد، پدر مُوحّد، مادرِ خداشناس و خدایافته دستش را بگیرند و او را مُتوجّه مَقصد اَعلی بکنند و از کودکی بداند که دنیا محلّ زندگی نیست، دنیا اَسفل سافلین است، دنیا چاهِ ظُلمانی طبیعت است و انسان گرفتار طبیعت، گرفتار سِیر نُزولی و سُقوط است. باید خودش را از طبیعت بکَند و اگر نکَند، او را میکَنند. حالت نَزْع که در موقع مرگِ هرکسی پیش میآید، این تَعلُّقاتی که بَشر به عالَم طبیعت و دنیا دارد، اگر خودش خود را نکَند، او را قیچی میکنند و با ثَمودهای آتشین او را میکَنند. لذا تَلخی جاندادن مَعلول طبیعی زندگیکردن انسان است، غَریزی زندگیکردن انسان است. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ[۴]»؛ این جاذبههایی که همه گرفتار هستند. شما از اَقوام تا دوستان، حتی حُجرهنشینان بر سر سُفرهی مولا امام زمان (ارواحنا فداه)، اِرتزاق کنندگان هستید. پیدا نمیکنید که کسانی دَغدغهی نرسیدن به اَعلی علییّن بهشت را داشته باشند. برای اینکه حقوق ندارد، حقوقش کفایت نمیکند، در آینده چه کار میخواهد بشود، همهاش همّتش به دنبال خوردن و تأمین نیازهای غَریزی و غصّههایش مَصروف میشود. ولی از رُفقایتان دارید کسانی را که خلوت بکند، روزی نیم ساعت گریه بکند و بگوید: خدایا! نکند من با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مَحشور نشوم؟! نکند من با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یک مَکان، در یک وِعاء و در یک جبهه نباشم؟! غُصّه بخورد که نکند امام زمان (ارواحنا فداه) نام من را در یارانِ خودش ننوشته باشد؟! بنشیند و مُحاسبه کند، نِساب شرایطی که اگر انسان آنها را نداشته باشد، امام زمانی نیست. فکر کند؛ من چه کسی هستم؟ وابستگی به چه کسی دارم؟ فرماندهی من چه کسی است؟ تأمینکنندهی من چه کسی است؟ تکیهگاه و پَناه من چه کسی است و من با چه شرایطی در مَحضر او مَقبولیّت پیدا میکنم؟ گاهی مولا از بنده خوشش هم نمیآید، ولی ادارهاش میکند. بَردهاش است، او را اداره میکند. نکند از ما خوشش نمیآید ولی ادارهمان میکند؟! ما داریم در مَرز غَریزه زندگی میکنیم. اگر یک قَدم در مَرز خلافت الهی نَفَس میکِشیدیم، نوع آرزوهایمان و غُصّههایمان مُتفاوت میشد. ما این چیزی نبودیم که الآن هستیم؛ چون و چرا در غذا داشته باشیم، در رفاه داشته باشیم. نگرانیهایی که اهل دنیا دارند، ما هم همان نگرانیها را داشته باشیم. به تَعبیر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اَبناء دنیا باشیم، نه اَبناء آخرت؛ مادرمان دنیا باشد و مُحکم به این مادر چَسبیده باشیم و نخواهیم از او جُدا بشویم؛ این اَبناء دنیاست. ولی یک قَدم انتقال پیدا نکنیم از حالت غَریزی و بَهیمی و اَحیاناً سَبوئی و اَحیاناً شیطانی ارتقاء به مرحلهی خلافت الهی، مَظهریّت خداوند، رسیدن به مقام صبغهاللهی که رنگ خدا بگیریم و اگر دیدیم ما مُتّصف به صفات الهی نیستیم، ما مَحروم هستیم، ما مَحجوب هستیم… مرحوم آقای «میرزا جواد آقای ملکی» (اعلی الله مقامه الشریف) دارند که دستهایتان را به گَردنتان بگذارید، مانند کسانی که زَنجیری هستند، سر به دیوار بگذارید و به حال خودتان گریه کنید. باختهایم؛ جوانی را باختهایم، فُرصتها را از دست دادهایم و وقتی از دنیا میرویم میبینیم که اصلاً ما از خط خارج بودیم، ما در خطّ رسیدن به خداوند نبودیم، زندگیمان تأمین نیازهای جِسمی ما بوده است. نه روح را شناختیم، نه آن را یافتیم، نه نیازهایش را فَهمیدیم و نه در مقام ساختن او به عُنوان آیینهی تمامنَمای خداوند نزد کارشناس و رَهیافتهای نرفتیم. علاقه هم نداشتیم؛ همهاش سرگرم اُموری بودیم که در اینجا تَعریف بکنند، در آنجا هدیه بدهند، در آنجا غذای خوب بدهند، در آنجا خانهمان چگونه باشد.
دنیا جایِ انسانهای دل به خدا داده نیست
بنده نمیبینم که در مَجموعهی حوزهها هم یک فَضایی به این صورت وجود داشته باشد. بله افرادی هستند که بین مردم مَجهول هستند و نزد آسمانیها مَعروف هستند. آنها «أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ[۵]»؛ در دلِ شب به صَف ایستادهاند، تلاوت قرآن میکنند، وقتی به آیات رَحمت میرسند اَشک شوق میرسند؛ وقتی به آیات عَذاب میرسند اَشک خَشیّت بر صورتشان جاری میشود. اینها کسانی هستند که «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ[۶]». و اینقَدر شوقِ دیدار حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) را دارند، اینقَدر دلشان برای خدا تَنگ میشود، اینقَدر خلوتهایشان کیفیّت دارد که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) وضعیّت زبانِحال آنها را اینجور بیان میکند: «وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ[۷]»؛ مانند مُرغی که در قَفس گیر کرده است، مُنتظر است که چه زمانی دَرب قَفس باز میشود و من از قَفس آزاد میشوم و پَر میکِشم و به سوی یار و یاور و مَحبوب خودم راهی میشوم. «لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ»؛ یک لحظه حاضر نیست در اینجا بماند. اینجا جای دَرندگان است، اینجا جای حیوانات است، اینجا جای موجوداتی است که مُنغمر در طبیعت و عالَم کَثرت است. اینجا عالَم حجاب است. «اَلدُّنْیَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ[۸]»؛ زندان است. برای آزادی از زندان لَهلَه میکند، لحظهشُماری میکند. و در این مسیر ناچار است که هم علم تَحصیل کند و هم به علمش عَمل کند. این دو بال را برای آن وقتی که از قَفس آزاد میشود نیاز دارد که بیپَر و بال نباشد. اینجا جاذبهی زمین نگاه میدارد؛ موقع مرگ روحِ ما زمین نیست؛ یا بهشت است که بالا میرود، اَعلی علییّن است و یا «حُفَرهٌ مِنْ حُفَرِ النّیران[۹]» است که سقوط میکند. اگر پَر داشته باشد، به سوی بهشت پَر میکِشد؛ اما اگر پَر و بالش سوخته باشد، قُشون حضرت عزرائیل (سلام الله علیه) بر سر او میریزند. «یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ[۱۰]»؛ مُتنفراً او را کُتک میزنند. چون میبینند که این اصلاً حُرمت خدا را حفظ نکرده است، خیلی بیاَدب بوده است، خیلی حیوان بوده است؛ با خدا زندگی نکرده است، با غَریزه زندگی کرده است، با غفلت زندگی کرده است.
انسانی که در مسیر الهی قرار بگیرد، خلافت خدا را تَعالی خودش میداند
آدم مقداری اینها را مورد تَوجّه و اَرزیابی قرار بدهد، آنوقت به این آیهی کریمهی «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا» میرسد. این دلی که داری خانهی خداست؛ به چه کسی دادهای؟! با این دل چه کار کردهای؟! دلِ تو رَهاست؟ گِل شده است و دیگر دل نیست؟! اگر دل داشته باشی، فقه تَسبیح پیدا میکُنی. «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ[۱۱]»؛ فقه برای دل است. فقه آن دریافت است، آن عُمق رسیدن به مَطلب است. انسانی که در مَسیر انسانیّت هست، خلافت الهی را برای خودش خطّ تَعالی میداند، او فقیه میشود؛ اما نه فقه کتابی، بلکه فقه قلبی و فقه شهودی. تَسبیح خاک را میشنود و میگوید: خاک بر سر من! این زیرِ پای من است دَوام ذکر دارد، عَلی الدّوام «سُبُّوحٌ قُدُّوس» میگوید؛ در عین اینکه دارد من را حَمل میکند، من بر گُردهی او سوار هستم. او بیگناه است، من گُنهکار هستم؛ من بر او سوار هستم، او من را تَحمُّل میکند؛ او دائمالذکر است و من دائمالغفله هستم. اینجا وحشت میکند. اینکه خدا فرموده است: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا»؛ چشمی که یار را نبیند، چشمی که صاحب خود را نبیند، چشمی که در خلوت اَشک در فِراق یار نداشته باشد، دلش همواره بَهانهی وِصال نداشته باشد و از فِراق ناله نکند، این چشم چه چشمی است؟ این چه دیدی است؟ همان چیزهایی را که حیوان میبیند، ما هم میبینیم، غیر از او نمیبینیم. واقعاً غیر از آن چیزی که حیوان میبیند، کتاب را جلوی حیوان هم بگذارید میبیند، گاهی کاغذ آن را هم میخورد. اینکه دیدن نیست؛ «لَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ»؛ مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف)، سیّد المُراقبین میفرمایند: من اگر جایی باشم که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را نبینم، ولی ایشان مُناجاتی داشته باشند، نَوایی داشته باشند، تُن صدای ایشان را میشناسم؛ صدای امام زمان (ارواحنا فداه) برایم آشناست. ما هم یک چنین گوشی داریم؟ «وَ لَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا». وقتی دل، دل نبود، دلِ بیصاحب که گِل میشود. خانهی بیصاحب ویران است. دل که خانهی خداست، وقتی آن را با تَعلُّقات دنیا، با رَذائل اخلاقی و با گناه آلوده و نَجس کردیم، خدا دیگر این خانه را رَها میکند. خانه که رَها شد، ویران میشود. «أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ»؛ ایکاش فقط در حَدّ حیوان بود؛ «بَلْ هُمْ أَضَلُّ». حیوان بر این نتانیاهو و اَمثال اینها شَرف دارد. یکوقتی در مَحضر مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) یادی از اینهایی که ظُلم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کردند، ظُلم به امیرالمؤمنین (علیه السلام) کردند، شخصی به اینها لَعن کرد. ایشان در باطن او چه میدید که با یک نگاهِ خَشمآلودی گفتند: اگر تو بودی نمیکردی؟ ما هم نمیگذریم. مَگر ما از مقام میگذریم؟ مَگر ما از مال میگذریم؟ مَگر ما اینها را تمرین میکنیم؟ وقتی در اینجا نشستن در یکجا برای ما خیلی مهمّ باشد، اگر آنجا ننشستهایم عُقده بکنیم، مَعلوم است که حکومت در آن سَطح زمینهی حُضور ما در حکومت باشد، آن را رَها نمیکنیم. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»؛ انسان نیست که در مرحلهی انسانیّت سُقوط کرده است، «کَالْأَنْعَامِ» شده است؛ بلکه پایینتر از اوست. حیوان در حیوانیّتش مَقول به تَشکیک نیست؛ نمیشود گفت که یک اُلاغ خیلی اُلاغ است و یک اُلاغ کم اُلاغ است؛ ولی انسانی که به صورت نُسوخ درمیآید، «کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ[۱۲]»، این در حیوانیّت خیلی تفاوت دَرجات دارند. جَهنّمیها که آدم نیستند؛ خداوند هیچ آدمی را به جَهنّم نمیبَرد؛ ولی اینها مَقول به تَشکیک هستند. دَرجات نُزولی اینها خیلی با همدیگر مُتفاوت است. عدّهای اَصحاب تابوت هستند؛ اینها خیلی با دیگران خیلی مُتفاوت هستند. «نَعوذُ بِالله مِن شُرورِ اَنفُسِنا وَ مِن فِتَنِ زَمانِنا». لذا اگر مُنتظر باشیم، باید دل بکَنیم، باید تمرین عشق کنیم. سختیها به عُنوان مُقدّمهی ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) خیلی طاقتفَرسا خواهد بود و به همین جَهت ریزش اِلی ماشاءالله است. یاران حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بسیار کم خواهند بود.
انسان باید هر لحظه خود را برای امام عصر (ارواحنا فداه) آماده کند
این حوادث برای ما هُشدار است. فرمودند: ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) مانند ظُهور قیامت است، فُجعهای است. اگر کسی قبلاً آماده نشده باشد، فُرصت برای آمادهشدن نیست. لذا هر روز باید دل کَند. آقا جان! همین الآن هم تَشریف بیاورید و فَرمان بدهید، کَفش هم نمیپوشم؛ همینجور میآیم. همیشه این آمادگی باید باشد. «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ[۱۳]»؛ آقا در پیش است، به سوی آقا کوچ کنید. این است که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی مَبانی تربیتی و فکری خودش را با آن مُثلث تَطبیق بدهد و به آن سه اَمر برسد، نتیجهاش این میشود که «لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا[۱۴]»؛ دیگر عُمرش را به اُمور دنیا و لَذائذ صَرف نمیکند. همهی دَغدغهاش رفتن است. مثلاً آقا در سوریه آمدهاند، باید رفت؛ راهها بسته است، بسته باشد؛ وقتی میگویند بیا، من باید بروم. «مقداد» در «جنگ بَدر» جنگ پیشبینی نمیشد؛ حضرت بسیج کردند که بروند و مالالتّجارهای که از مکّه به سوی شام مُشرکین میبُردند، بروند تَقاص کنند؛ اَموالشان، خانهشان به دست مُشرکین مُصادره شده است، غَصب شده است؛ اینها آمدند که مقداری از مالی که از دستشان در غَصب اینهاست، به دست بیاورند. آنها هم باخبر شدند، مالالتّجارهشان را از مسیر دیگری بُردند. وقتی به هم رسیدند، جنگ پیش آمد. آنها هزار نفر بودند که با آمادگی آمده بودند، اینها هم ۳۱۳ نفر بودند که اصلاً کسی به طور مُتعارف عُقلایی نمیدانست که اینها با آنها بجنگند. آنها مُسلّح بودند، اینها اَسلحهی کافی نداشتند. آنها مُتمکّن بودند، اینها در زندگیشان مشکل داشتند، گرفتار نالههای زن و بچّهشان بودند، به نان شبشان مُعطّل بودند؛ در چنین شرایطی بودند. وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اُتاق جنگ تشکیل دادند و از اینها نظرخواهی کردند و فرمودند: چه بکنیم؟ آنها که بعد هم غاصب بودند، همیشه مَنفی میگفتند. مانند همین مُبلّغین یأس که هم در عمل دارند یک عدّهای مردم را مأیوس میکنند و هم با شبکههای مَجازی و حَقیقی خواستند بگویند خیلی خراب است و دیگر درست نمیشود. به نَحوی دارند مردم را مأیوس میکنند، آنها هم همینجور بودند. هرجایی ممکن بود، میگفتند: مَگر میشود؟ ما با دست خالی، ما با این گرفتاریهای زندگی مَگر میتوانیم؟ مَگر حالِ جنگ داریم؟ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی دو مَرتبه تکرار کردند، جواب مَنفی شنیدند. چهرهشان گرفته شد، قَبض شد. مقداد برای بار سوّم بلند شد. گفت: یا رسول الله! ما به شما ایمان آوردیم؛ یعنی دل به تو دادیم. ما در اختیار شما هستیم. اگر به ما دستور بدهید به دریای اَحمر، به بَحر اَحمر خودمان را بزنیم و خودمان را در آب غَرق کنیم، میرویم و غَرق میکنیم. اگر آتشی در میان است و دستور شما این است که به آتش بزنیم، به آتش میزنیم. «اَمر آنچه تو فرمایی». ما همه دل به شما دادیم، به شما هم ایمان آوردیم. که میگویند : گُل رُخسار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شاداب شد، تَبسُّمی بر لَب آوردند. موقعیت مقداد را همیشه بعدیها آرزو میکردند و میگفتند: ایکاش در آن آزمون نفر اوّل ما بودیم مانند مقداد. این حالتِ مقداد را در این شرایط برای ظُهور امام زمان (ارواحنا فداه) لازم داریم که هیچچیزی مانع اجرای فَرمان نباشد. وقتی دستور آمد، دیگر چون و چرا نیست، تَحلیل نیست، جای مَشورت و تَحقیق نیست؛ جای عشق و عاشقی است. باید با جان بازی کرد. سربازی و جانبازی تنها باختن نیست؛ واقعاً آدم با جان عشق میکند که دارد در جبهه با این جانش بازی میکند. نشاطش در این است که این جانش را به اینجا آورده است و به نمایش گذاشته است. تا این حالت پیش نیاید، امام زمان (ارواحنا فداه) تَشریف نمیآورند و این کارِ شماست؛ جلو بیُفتید. نشان بدهید که «وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقَى[۱۵]»؛ نشان بدهید که «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ[۱۶]»؛ خیلی عاشق خدایید، خیلی بیقرار خدایید. انشاءالله هر روز زیارت «امین الله» میخوانید و آن «مُشْتاقَهً إِلى فَرْحَهِ لِقائِکَ[۱۷]» را مَزه مَزه میکنید. برایتان خیلی شیرین میشود. آنوقت در زندگی در هرجایی کار دُنیوی هم میکنید، سفر مِن الحقّ اِلی الخَلق است. شما علاقه ندارید، ولی خدا میگوید بکُن و میکنید، خدا میگوید بخور و میخورید، خدا میگوید ازدواج کُن و ازدواج میکنید؛ نه اینکه غَریزهات تو را میکِشد. الهیشدن با غَریزه شدن اینقَدر تفاوت اُفق دارد. این کُجا و آن کُجا!
روضه و توسّل به حضرت رقیّه (سلام الله علیها)
بنده خیلی برای حرمین شریفین سوریه هم نگران هستم و هم دلم تنگ شده است. سعادت نداشتیم، نرفتیم سیّدمان را ببینیم؛ پَرید و ما را جا گذاشت. که اگر رفته بودیم، عَمّهی ایشان را هم زیارت میکردیم. در یک سفری میهمان ایشان بودیم، بعد این نیروهای حزب الله که ما را از لُبنان به سوریه آوردند، بعد از نیمهشب بود. با خانهی مُتولّی آشنا بودند که رفتند و کلید گرفتند. آوردند دَرب حرم سهساله را، بابالحَوائج را باز کردند. دیدیم دختر امام حسین (علیه السلام) است، سُفرهاش سُفرهی کَرَم است. «وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ[۱۸]»؛ این بود که وقتی پدرش آمد، غیر از جان چگونه میتوانست پذیرایی کنید. چهل منزل داغ بابا او را آب کرده بود. میگویند در ورودی دروازهی کوفه در آغوش عَمّه نشسته بود. بیبی وقتی نگاه کرد، سر مُقدّس حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را بالای نیزه دید، در عَرب رَسم نبود که وقتی دشمن دشمنش را میکُشت، ممکن بود سر او را در شهرها بگردانند؛ ولی اینکه بالیای نیزه بزنند اوّلین بار بود که سر امام حسین (علیه السلام) بالای نیزه بود. حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) فکر نمیکرد، لذا تا سرش را بالا کرد دید سر حسینش است که بالای نیزه است، مَحاسنش پُر از خون است. گفت: «ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا[۱۹]»؛ همینجور که با سر مَحبوبش، با سر حسینش سرگرم بود، یک نگاهی به این سهساله کرد، دید به این سر خیره شده است؛ گویا دارد جان میدهد. عَرضه داشت: حسین جان! با خواهرت حرف نمیزنی نزن؛ «فاطِمه الصَّغیرَهَ کَلِّمها[۲۰]»؛ با این بَچّه حرف بزن که نزدیک است جان بدهد. میگویند در آنجا با درخواست حضرت زینب کُبری (سلام الله علیها) از سر مُقدّس با این سهساله ارتباط برقرار شد. به او وَعده داد که من در خرابهی شام سُراغت میآیم. این بود که در خرابه بیتابی میکرد. میگفت: عَمّه! بابایم چه زمانی میآید. اما یکوقتی آمد، چه آمدنی! در طَبق گذاشته بودند، روپوش روی آن کِشیده بودند. وقتی روپوش را کنار زد، دید سر باباست. بابا! اَبَتاه! مُناسب بود با پا میآمدی و من را بَغل میکردی، من خاطرات سفر را برای تو میگفتم، دردهایم را میگفتم؛ ولی حالا که تو را میبینم درد تو بیشتر است. بابا! دردهایت را به من بگو. «مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ؟ مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ؟[۲۱]»؛ آنجا سخاوتمندانه جانش را داد، همراه بابا رفت.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
وقت دعاست، خودِ حضرت تَوقُّع دارند. «اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ[۲۲]»؛ به آقا جانمان سخت میگذرد، دلشان خون است. به دادِ آقایتان برسید؛ «اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ».
خدایا! به آن اسمی که «إذا دُعیتَ بِهِ أجَبت»، امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! مَوانع ظُهور را به سرعت برطرف بفرما.
خدایا! توفیق دَرک ظُهور به ما عنایت بفرما.
خدایا! به حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به همهی مُقرّبانت قَسمت میدهیم پَرچم انقلاب را با دست مُبارک همین رهبر عزیزمان به دست مُبارک صاحبش مُنتقل بگردان.
خدایا! این نابکاران، این اَشرار، این خونخواران که در سوریه، در غَزّه، در لُبنان، در یَمن و در جایجایی که مظلومین آنجا با ظُلم مُقابله میکنند، اینها خون میریزند و جنایت میکنند، در این آتشی که روشن کردهاند خودشان را بسوزان.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم شیطان بزرگ و حکومتهای وابستهی به او و بعضی از همسایگانی که در این شرارت دَخیل هستند، در تَجهیز آدمکُشها و تروریستها دخالت مُستقیم دارند، شیشهی عُمرشان را بشکَن.
خدایا! آنها را با ذلّت و خواری از دنیا ببَر.
خدایا! ما را خوار نکُن.
خدایا! ما را دشمنشاد نکُن.
خدایا! جَمع ما را پَریشان نکُن.
خدایا! اُمیدهای ما را به یأس تبدیل نکُن.
خدایا! ایجادکنندگان یأس را با چوب غَضب خود بزن.
خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم آنهایی که در عمل خیانت میکنند به مردم مُعرّفی و از چشم این مردم بینداز.
الها! پروردگارا! توفیق قَدردانی و شُکر نعمت رهبری نورانی را به آحاد ملّت ما، به حوزههای ما و جَمع ما روزاَفزون روزی بفرما.
الها! پروردگارا! باران رَحمت، خیر و بَرکت به مَعیشت مردم، به زندگی مردم نازل بفرما.
خدایا! ما را از خَزائن کَرَم خودت تأمین بفرما.
خدایا! مُحتاج لِئام خَلق خود نَفرما.
خدایا! عاقبت اَمرمان را به شهادت خَتم بگردان.
خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان ما، سیّدالشهدا مُقاومت ما، سردار دلهای ما، بزرگانی که در صحنهی جهاد نَرم فَرمانده بودند، خطشِکن بودند، قَهرمان بودند، از جُمله علّامهی ما، قَهرمان میدان با التقاط و انحراف، «علّامهی مصباح» ما (اعلی الله مقامه الشریف) را همراه امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) السّاعه بر سر سُفرهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) دَرجاتی درخور کَرَم خودت ارتقاء عنایت بفرما و اَرواح پاک آنها را از ما راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] همام تبریزی، غزلیات، شماره ۱۴۲٫
[۳] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۹٫
[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۴٫
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ ۗ ذَٰلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۖ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ».
[۵] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۳ (مشهور به خطبه مُتّقین).
«و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا. أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ…».
[۶] همان.
[۷] همان.
[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۴، صفحه ۲۴۲.
«محص، [التمحیص] ، عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : اَلدُّنْیَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ اَلْکَافِرِ فَأَمَّا اَلْمُؤْمِنُ فَیُرَوَّعُ فِیهَا وَ أَمَّا اَلْکَافِرُ فَیُمَتَّعُ فِیهَا».
[۹] بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۱۴٫
«وَ قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهم السلام: اِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الجَنَّهِ اَوْ حُفَـرهٌ مِنْ حُفَـرِ النّـیران».
[۱۰] سوره مبارکه انفال، آیه ۵۰٫
«وَ لَوْ تَرَىٰ إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُوا ۙ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ».
[۱۱] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴٫
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ ۚ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا».
[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۶۵٫
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ».
[۱۳] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۲۰۴؛ دل نبستن به دنیا و آمادگی برای مرگ.
«و من کلام له (علیه السلام) کان کثیرا ما ینادی به أصحابه: تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ، فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَهَ [الْعَرْجَهَ] عَلَى الدُّنْیَا، وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزَّادِ، فَإِنَّ أَمَامَکُمْ عَقَبَهً کَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَهً مَهُولَهً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا. وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَلَاحِظَ الْمَنِیَّهِ نَحْوَکُمْ [دَائِبَهٌ] دَانِیَهٌ وَ کَأَنَّکُمْ بِمَخَالِبِهَا وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیهَا مُفْظِعَاتُ الْأُمُورِ وَ [مُضْلِعَاتُ] مُعْضِلَاتُ الْمَحْذُورِ؛ فَقَطِّعُوا عَلَائِقَ الدُّنْیَا وَ اسْتَظْهِرُوا بِزَادِ التَّقْوَى. [و قد مَضى شیء من هذا الکلام فیما تقدم بخلاف هذه الروایه]».
[۱۴] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلام الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۱۵] سوره مبارکه اعلی، آیه ۱۷٫
[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۶۵٫
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَ لَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ».
[۱۷] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف امین الله.
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِهِ، وَ حُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ ، أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ عَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتّىٰ دَعاکَ اللّٰهُ إِلىٰ جِوارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، وَ أَلْزَمَ أَعْداءَکَ الْحُجَّهَ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَهِ عَلَىٰ جَمِیعِ خَلْقِهِ. اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ، راضِیَهً بِقَضائِکَ، مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَ دُعائِکَ، مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ، مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَ سَمائِکَ، صابِرَهً عَلَىٰ نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَهً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ، ذاکِرَهً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشْتاقَهً إِلىٰ فَرْحَهِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَهً التَّقْوىٰ لِیَوْمِ جَزائِکَ، مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیائِکَ، مُفارِقَهً لِأَخْلاقِ أَعْدائِکَ، مَشْغُولَهً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَ ثَنائِکَ. اللّٰهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ و الِهَهٌ، وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شارِعَهٌ، وَ أَعْلامَ الْقاصِدِینَ إِلَیْکَ واضِحَهٌ، وَ أَفْئِدَهَ الْعارِفِینَ مِنْکَ فازِعَهٌ، وَ أَصْواتَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ صاعِدَهٌ، وَ أَبْوابَ الْإِجابَهِ لَهُمْ مُفَتَّحَهٌ، وَ دَعْوَهَ مَنْ ناجاکَ مُسْتَجابَهٌ، وَ تَوْبَهَ مَنْ أَنابَ إِلَیْکَ مَقْبُولَهٌ، وَ عَبْرَهَ مَنْ بَکَىٰ مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَهٌ، وَ الْإِغاثَهَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِکَ مَوْجُودَهٌ، وَ الْإِعانَهَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِکَ مَبْذُولَهٌ…».
[۱۸] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.
«…آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ؛ فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ…».
[۱۹] الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۷؛ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸-۱۷۹، باب ۳۹؛ لهوف، ص ۱۹۰؛ کامل الزیارات، ص ۲۶۰-۲۶۱، باب ۸۸؛ ناسخ التواریخ، ص ۳۰۳٫
«یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا؛ ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا؛ یا أخی فاطِمه الصَّغیرَهَ کَلِّمها فَقَد کادَ قَلبُها أن یَذوبا».
[۲۰] همان.
[۲۱] نفس المهموم، صفحه ۴۵۶.
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَرِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر».
[۲۲] شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال الدین، ج ۱، ص ۴۸۵، ح ۴؛ شیخ طوسی، محمدبن حسن، الغیبه، ص ۲۹۲-۲۹۳، ح ۲۴۷؛ طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۴؛ طبرسی، احمد بن علی، اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۷۲؛ علامه ابی الفتح الاربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۴۰؛ رواندی، هبه الله بن حسین، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۵؛ علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۱، ح ۱۰٫
«امام مهدى علیه السلام: أکثِروا الدُّعاءَ بِتَعجیلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِکَ فَرَجُکُم».
پاسخ دهید