«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مُقدّمه

میلادِ سراسر نور و بَرکت حُجّت‌الله عَلی‌الحُجج، حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) و میلاد حُجّت خداوند در زمان خودمان، بُنیانگذار نظام جُمهوری اسلامی ایران، بُت‌شکنِ دوران، تَحوُّل‌آفرین در عَرصه‌های عرفان و عُبودیّت و مَعرفت و جهاد و اجتهاد، امام راحل عظیم‌الشأن‌مان (رضوان الله تعالی علیه) را به مَحضر مُبارک امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) و به شما رَهروان راهِ حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) تبریک عَرض می‌کنم.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (1)

گاهی نمازهای ما لَهو و سرگرمی است

در حدیث توحیدیِ تربیتیِ سُلوکیِ مولایمان حضرت کَشّاف حَقایق، امامِ به حقّ ناطق، جعفر بن محمّد الصّادق (علیه السلام) علم واقعی، علوم حقّه در کنار علوم رَسمی، علوم مَجازی نمود پیدا کرد. تا زمان امام صادق (علیه السلام) به این زیبایی به صورت نُسخه ارائه نشده است؛ تا یک طلبه، یک عالِم حوزوی مَعنای طلبگی و علم‌آموزی را در باطن اَمر، در حقیقتِ تَحصیلات خودش جُستجو کند و بیابد. فرمود: علم به تَعلُّم نیست. تَعلُّم را نَفی نکرده است؛ «المجاز قنطره الحقیقه»؛ خدا هم با ما حرف زده است، قرآن فرستاده است و قرآن که در مَرتبه‌ی عِنداللهی، «مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ[۲]» قرآنی که «ثُمَّ فُصِّلَتْ[۳]» شده است، مقام بِساطت داشته است و نور خدا بوده است. وقتی خدا بخواهد ما را بالا ببَرد تا به آن نور حق، به آن مقام بِساطت، به آن تَجرُّد اِطلاقی برسیم و وجود کُلّی پیدا کنیم و روح عالَم بشویم و به مقام خلیفه‌اللهی دست پیدا کنیم، خدا هم ظرفیّت ما را مَنظور کرده است و قرآن کریم را «عَلَى مُکْثٍ[۴]»، نُجومی، زمانی، با عبارات، با مَفاهیم، به ما رسانده است. قرآن کریم اَلفاظ نیست، عبارات نیست؛ «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ[۵]»؛ این پَس پَرده است. قرآن کریم «مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ» هست. قرآن «أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ» است؛ ولی برای بالا بُردن ما به صورتِ ریسمانی قرار داد که سالک ابتدا قَدم در حَرم عباراتی که تَجلّی مقامات بالاست، می‌گذارد. وارد حَریم عبارات قرآن کریم می‌شود. با حروف، با کلمات، با آیات مأنوس می‌شود؛ ولی حقیقت این نیست. چاره‌ای جُز این نیست که ما قرآن کریم را با عباراتش مورد تَوجّه قرار بدهیم، پَناهگاه خودمان بدانیم. نماز هم که می‌خوانیم، داریم با اَلفاظ با هستی عَلی‌الاِطلاق، بَسیط به مَعنی واقعی کلمه با اَلفاظ و عبارات در زمان سِیر می‌کنیم. نماز «أوَّله التَّکبیر وَ آخِرُهَ التَّسلِیم» است. با تَکبیر آغاز می‌کنیم، با تَسلیم به پایان می‌رسانیم. سِیر خودمان را در قالب اَلفاظ ایفا می‌کنیم. اما باید بدانیم که این‌ها موضوعیّت ندارد؛ آن چیزی که موضوعیّت دارد، وَراء این‌هاست. لذا نمازی که حُضور قلب در آن نیست، سرگرمی به این اَلفاظ است، مَقبول بارگاه خداوند متعال قرار نمی‌گیرد. «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[۶]»؛ آن خُشوع از روحِ ما، از بُعد تَجرُّدی ما، از کِشش حُبّی ما، جَذبه‌ی آسمانی ما ناشی می‌شود و تا آن اتّصال به ماوَراء پیش نیاید، نماز بیش از یک مَجاز نیست، بیش از یک سرگرمی نیست.

بله، «برگ سبزیست تُحفه‌ی درویش     *****     چه کند بینوا ندارد بیش».

ما باید برای نمازهایمان گریه کنیم. نمازهای ما خوب نیست، نمازهای ما اِکسیر نیست، نمازهای ما تَحوُّل در وجود ما ایجاد نمی‌کند. ما با نمازمان احساس نورانیّت، ارتقاء و اِشتداد نوری پیدا نمی کنیم. «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ[۷]»؛ نماز ما با سَهو همراه است. گاهی هم لَهو است، سرگرمی هست، حقیقت ندارد.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (4)

اگر کسی ریشه‌ی مُحکمی داشته باشد، با طوفان‌ها آسیبی به او وارد نمی‌شود

لذا هم علوم حوزوی، علوم قرآنی، علوم فقهی، علوم اخلاقی، فقه اکبر، فقه اوسط، فقه اصغر، این‌ها برای حوزه‌ها سرگرمی شده است. حاصل حوزه‌ها باید «آقای بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) باشد، باید خودِ امام (رضوان الله تعالی علیه) باشد. این‌ها ماسِوی‌الله برایشان کوچک بود. «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ[۸]»؛ علّت این‌که امام (رضوان الله تعالی علیه) از آمریکا نمی‌ترسید و آمریکا را تَحقیر می‌کرد، تَظاهُر نبود. حقّاً امام (رضوان الله تعالی علیه) خدا را یافته بود و او را همه‌کاره می‌دانست و در برابر اراده‌ی خداوند هیچ قدرتی را قدرت نمی‌دانست. این‌ها سَراب هستند، این‌ها پایشان به جایی بَند نیست. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا * … کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ[۹]»؛ کلمه‌ی طیّبه ریشه در حقیقتِ هستی دارد، تَجلّی حَقیقتِ حقّه‌ی خداست، آیه است، جلوه است، مَظهر است، نازل ‌مَنزله‌ی اَسماء الهی است. در حَدّ خودش خلافت او را دارد؛ چون وجود است، اثر دارد. ولی دیگران نمود هستند، وجود ندارند. کلمه‌ی طیّبه اصل و ریشه‌اش ثابت است. طوفان‌ها نمی‌تواند او را ریشه‌کَن کند. قَرن‌ها همه‌ی گردن‌کُلُفت‌های عالَم با همه‌ی امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری خواسته‌اند ریشه‌کَن کنند، ولی «عَدو شود سَبب خیر اگر خدا خواهد». اگر دشمنان این‌قَدر شرارت نکرده بودند، امام حسین (علیه السلام) این‌قَدر بَسط فِیوضات پیدا نمی‌کرد. غالباً حقّ در مَصاف با باطل اِستحکام خودش را نشان داده است که چه‌قَدر قَوی و مُحکم است و زَوال‌ناپذیر است. اما کلمه‌ی خَبیثه «اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ»؛ او ریشه ندارد. مَبنای اعتقادی ندارد، دل ندارد، عقل ندارد. رَسماً قرآن کریم آدمِ بی‌دین را بی‌عَقل مُعرّفی کرده است: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ[۱۰]»؛ کسی از کیشِ حضرت ابراهیم (علیه السلام)، از مسیرِ توحیدی حضرت ابراهیم (علیه السلام) اِعراض نمی‌کند، مَگر این‌که سَفیه باشد. آدمِ بی‌دین آدمِ بی‌عَقل است. «الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ[۱۱]»؛ عقل ندارند، ریشه ندارند. چون ریشه ندارند، زود می‌اُفتند. از این طرف ما حقّ نیستیم، والّا باطل از بین‌رفتنی است. خداوند متعال حقّ را به باطل می‌زند: «فَیَدْمَغُهُ[۱۲]»؛ بینیِ باطل را از بین می‌بَرد. در برخورد با حقّ است. جنگ‌های ناآگاهی جنگ‌های باطل با باطل است؛ ولی آن‌جایی که مُجاهد فی سبیل ‌الله دل از همه‌جا کَنده است، دل به خدا داده است، «مُشْتاقَهً إِلى فَرْحَهِ لِقائِکَ[۱۳]» شده است، آن‌جا بدانید که کُشته شود یا بکُشد، پیروز است. شهادتش پیروزی برتر است، اَثرش هم بیشتر است. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) که در مَصاف نظامی خودش و یارانش همه به خاک و خون کشیده شدند؛ ولی تا اَبد اسلام را آبیاری کرد که دیگر پَژمُرده نشود و «بَنی‌اُمیّه» را هم برای همیشه نابود کرد. این‌هایی که امروز به عُنوان بَنی‌اُمیّه آمده‌اند، سُفیانی خیلی مُوقّتی هستند. زود کارشان تمام می‌شود. بی‌ریشه هستند، نمی‌مانند. ما هم اگر بی‌ریشه باشیم، ریشه‌ی ما تقواست، ریشه‌ی ما ایمان به خداست، ایمان به غیب است. اگر این ایمان به غیب تَعمیق شد، از حالت ذهن به حالت باور و وجود رسید، ما حَیّ لایَمُوت می‌شویم؛ ما مرگ را می‌میرانیم؛ مرگ نمی‌تواند ما را نابود کند. مرگِ ما انتقال به حَیات شدیدتر است، به زندگی قَوی‌تر است. لذا همه‌ی شهدا همیشه زنده هستند و آثار حَیاتی دارند. تمام نمازها و روزه‌های ما دَم شهداست، دائماً نَفحات آن‌هاست. اگر نمازِ ما نماز واقعی باشد، بدانید که آن‌ها دارند تَغذیه می‌کنند. از نور خودشان در نماز ما تَعبیه می‌شود و نمازِ ما نماز مَقبول می‌شود.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (5)

وجودِ بنده باید به علم الهی عَجین بشود

اگر کسی دانست علم به تَعلُّم نیست، یعنی این علوم رَسمی موضوعیّت ندارد، این‌ها مُقدّمه‌ی رسیدن به حقیقت است، این‌ها مَرکب ماست، این‌ها بُراق ماست و اگر بالاتر رفتیم همین اَلفاظ قرآن کریم، همین مَفاهیم رَفرف ما هستند. بدون این‌ها نمی‌شود بالا رفت. اما حقیقت یک‌چیزی وَراء این صُوَر و مَفاهیم مَرزبندی شده است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ[۱۴]»؛ خداوند متعال اَزلی و اَبدی است، خداوند لایتناهی است، خداوند «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ[۱۵]» است و ما تا از این مَحدوده فَراتر نرفتیم، در مرحله‌ی تَعلُّم هستیم و به علم واقعی و علوم حقّه دست پیدا نمی‌کنیم. اَخیراً عزیزی از عُلمای اهواز در همین‌جا نزد ما آمدند، طلبه‌ی جوانی بودند. کَثرت صلوات داشت. گفت: یک‌وقتی دیدم یک‌چیزهایی را می‌بینم. صلوات لَفظ است و ما در مرحله‌ی تَعلیم و‌ تَعلُّم با این اَلفاظ آشنا شدیم؛ ولی اگر پُشتوانه‌اش خَشیّت از خدا باشد، ترس از خدا باشد، آدم گناه نکند، یک دَرب‌هایی بر رویش باز می‌شود و این در طول تاریخ تجربه شده است. صلوت‌های ما اَثر ندارد، نمازهای ما اَثر ندارد؛ برای این‌که همین است. من جُز به اَلفاظ، جُز به فقه اصغر فکر نمی‌کنم؛ در حالی‌که مَسأله «أَصْلُهَا ثَابِتٌ» است؛ آن ریشه است، بودنِ با خداست. آن‌هایی که رسیدند، هیچ خطری برایشان تَهدید نیست؛ بلکه همه‌ی خطرها فُرصت است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) در آتش نسوخت؛ ولی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آتش آسیب دید. هر دو پیروز بودند. خداوند قدرت‌نَمایی می‌کند. هروقت لازم بود آتش را مأمور کند شما را نسوزاند، این «قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ[۱۶]» درس برای ماست که اگر زیرِ این آسمان یک‌ نفر بنده‌ی خدا باشد و همه‌ی مُتمکّنین و مُجهّزین به سِلاح‌های روز در مُقابل او باشند، در برابر اراده‌ی خداوند همه‌ی سِلاح‌ها از کار می‌اُفتد. خداوند که با بلندگو به آتش خطاب نکرد: «یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ»، اراده‌ی خداوند در همه‌ی مَجاری عالَم ساری و جاری است. «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۷]»؛ دست «شِمر» خودش جُزء جُنود الهی است، نَفسی که می‌کِشد جُزء جُنود الهی است؛ همه‌چیز لشکر خدا هستند، هیچ‌چیزی استثناء ندارد. لذا خداوند متعال آن لحظه‌ای که اراده می‌کند، آمریکا را به دستِ خود آمریکایی‌ها نابود می‌کند، اسرائیل را به دستِ اسرائیلی‌ها نابود می‌کند. تا نابود نکرده است، می‌خواهد ما در این فشارها امتحان خودمان را بدهیم. یا از این‌ها می‌ترسیم و مَعلوم می‌شود که به خدا تکیه نداریم. کسی که خدا را دارد، یَقین دارد، «فَمَا حَدُّ اَلْیَقِینِ قَالَ أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَیْئاً[۱۸]»؛ حدیث از امام صادق (علیه السلام) است. اگر بخواهید مَرز یَقین را بشناسید، یَقین را تَعریف کنید، حَدّ یَقین و تَعریف یَقین این است که اهلِ یَقین از اَحدی جُز خدا نمی‌تَرسد. لذا وقتی حضرت ابراهیم (علیه السلام) را در مَنجنیق می‌گذارند و به طرف آتش پرتاب می‌کنند، همه‌ی عوالِم به فَغان می‌آیند و اعلان آمادگی برای کمک می‌کنند. حتی مَلائکه که حضرت ابراهیم (علیه السلام) از همه مُنقطع است؛ فرمود: «أمّا إلَیک فَلا![۱۹]»؛ به جبرئیل (علیه السلام) گفت: به تو هم احتیاج ندارم. گفتند: خودت بخواه؛ گفت: «عِلمَهُ بِحالی یُغنِینِی عَن مَقالِی»؛ خداوند پدرم را رحمت کند، مَعمولاً در قُنوت این را می‌خواند: «الهی! عِلمُکَ بِحالی یُغنِینِی عَن مَقالِی». خداوند یک قدرت مُطلق است، یک وجود مُطلق است. هیچ‌چیزی در برابر او رنگ ندارد. لذا حضرت ابراهیم (علیه السلام) نه از «نمرود» می‌ترسد و نه از آتشِ او و به غیرِ او در خطرها هم خودش را مُحتاج نمی‌بیند. هیچ اضطرابی نداشت. این‌که دارند او را به آتش می‌فرستند و سر سوزنی بلَرزد، رنگش ببازد، مُنتظر باشد کسی کمکش کند؛ ابدا. وقتی هم می‌آیند، می‌گوید: «أمّا إلَیک فَلا!». حضرت موسی (علیه السلام) گرفتار خطر مُضاعف شد. پُشت سر ارتش جَرّار، بی‌رَحم، کودک‌کُش، جَلّاد و در مُقابل هم دریای مَوّاج بود. همراهان حضرت موسی (علیه السلام) دادشان بلند شد: موسی! داری چه کار می‌کُنی؟ ما را بین دو آتش قرار دادی، راهِ فرار نداریم. ما در مُحاصره‌ی کامل هستیم؛ در مُقابل‌مان آب است و پُشت سرمان آتش است. حضرت موسی (علیه السلام) چه گفت؟ «کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ[۲۰]»؛ شما آب و آتش می‌بینید، من خدا را می‌بینم. آب و آتش چیست؟ این‌چیزی که ما می‌بینیم، این نیست؛ آن چیزی که خدا اراده می‌کند، آن هست. آتش را ما آتش می‌بینیم؛ اما وقتی حضرت ابراهیم (علیه السلام) به آن‌جا رفت برایش آتش نبود، بَرد و سلام بود. ما خطای در حَواس داریم، ما گرفتار تَوهُّمات هستیم؛ ولی آن کسی که «ما رَایتُ شیئاً إلاّ و رَایتُ اللهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ[۲۱]»، او نه آب را می‌بیند و نه آتش را می‌بیند؛ او «او» را می‌بیند. من در دامان رَحمت و حفاظت خدا هستم. از چه چیزی باک دارم؟ و بدانید «مَنْ خَافَ اَللَّهَ أَخَافَ اَللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ[۲۲]»؛ خداوند متعال همه‌ی اَشیاء را از او می‌ترساند. در دلِ شب ریختند تا امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) را از خانه ببَرند؛ بیرون آمد، ابتدا خودش را مُعرّفی کرد: «من خُمینی هستم؛ خاطرتان جَمع باشد که کسی فرار نکرده است، من همان هستم». بعد چیزی که از ایشان نَقل شده است و احتمال می‌دهم خودم هم صدای ایشان را شنیده باشم، فرمودند: این‌ها چند نفر بودند و همگی هم مُسلّح بودند و من تنها بودم و دستم خالی بود؛ اما این کسی که عَقب نشسته بود شانه‌ی من را می‌بوسید و از من می‌ترسیدند و من از این‌ها نمی‌ترسیدم. بعد هم قَسم جَلاله می‌خورد: «والله تا کُنون نترسیده‌ام». خدا را باید یافت. دَم از خدا می‌زنیم و بی‌خدا زندگی می‌کنیم؛ خدا را باید یافت. «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ[۲۳]»؛ باید به آن علم در درون عَجین شد. وجودِ ما باید علم به الله باشد، جلوه‌ی خدا باشد.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (6)

کسی که خدا را مُطلق ببیند، نمی‌تواند عُمر خود را به باطل بگذارند

اگر این‌جور شد، «لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا[۲۴]»؛ این ادامه‌ی حدیث عُنوان که آثار یافتن آن سه حقیقت در جانمان چند چیز بود، آخرین موردش این است که فرمود: «لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا»؛ کسی که خدا را مُطلق دید، «هُوَ مَعَکُمْ[۲۵]»، «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ[۲۶]»، «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ[۲۷]»، «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ[۲۸]»، آدم یک چنین خدایی را بیابد. یک چنین کسی نمی‌تواند خودش را رَها ببیند، یک بار نمی‌شود چشمش خطا برود. با وجودِ چنین حقیقتی اصلاً من نیستم؛ ظاهر و باطن من در حیطه‌ی وجود او و قدرتِ اوست. مَگر می‌توانم عُمرم را ضایع کُنم؟ مَگر می‌توانم بدون اَمر و رضای او نَفَسی بکِشم؟ دستی بالا کنم؟ بعد فرمود: «فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى[۲۹]»؛ این ابتدای راه است.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (8)

نکاتی به مُناسبت سالگرد اِرتحال مرحوم آیت الله حائری شیرازی (رحمت الله علیه)

خداوند اُستاد بزرگوار موفّق و نورانی ما که بَرکاتش به این جَمع هم رسید و سالگردِ ارتحال ایشان هم هست، «آیت الله حائری شیرازی» (رضوان الله علیه) با اولیاء و انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) مَحشور بدارد. به مَعنی واقعی کلمه عَبد بود، بنده‌ی صالحِ خدا بود، حساب برای غیرِ خدا باز نکرده بود. می‌دانید که ایشان جُزء نَوابغ بود. در اَبعاد مُختلف آیت الله آقای حاج شیخ مُحی‌الدّین حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) به زبان‌های مُختلف دنیا آشنا بود. به زبان تُرکی، به زبان فارسی، به زبان انگلیسی، به زبان عربی سخنرانی می‌کرد، حرف می‌زد. گفته‌اند که مرحوم آقای حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) یک تیرشان خطا نمی‌رفت. در تیراَندازی فوق‌العاده ماهر بودند. الحمدلله دوستان ما در این جَهت دارند خودشان را آماده می‌کنند. اگر عاشق باشید، امام زمان (ارواحنا فداه) را در یک قَدمی خودتان می‌بینید؛ ولی اگر مَصلحت‌اَندیش باشید و مُحاسبات ظاهری داشته باشید، به این زودی‌ها نمی‌آید. ولی شما فکر کنید فردا بَناست ایشان تَشریف بیاورند و فراخوان کنند و شما به جنگ جهانی بروید و زیر پَرچم حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) بجنگید. باید خودتان را این‌گونه بسازید. قَضیّه را جِدّی بگیرید. تَحوّلات سریع عالَم را جِدّی ببینید. این فشارها زایش دارد؛ زایش آن نجات جَهانیان است. این‌ها همین‌جور کودک بکُشند، همین‌جور خون بنوشند، بیماران را بکُشند، خانه‌ها را بر سر اَهل آن ویران کنند؛ به همین مُفتی تمام بشود؟ والله قَسم این‌جور تمام نمی‌شود. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ[۳۰]»؛ خدا دارد دنیا را برای امام زمان (ارواحنا فداه) آماده می‌کنید. باید این سختی‌ها را دید و در این سختی‌ها عَقب‌نشینی نکرد تا مَعلوم بشود این‌ها می‌توانند در رِکاب امام زمان (ارواحنا فداه) همه‌ی سختی‌ها را تَحمُّل کنند. این امتحان عینی و عَملی است. خداوند دارد تَمحیص می‌کند. «مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ[۳۱]»؛ خدا دارد جُدا می‌کند؛ صف‌ها را جُدا می‌کند، باطن‌ها را ظاهر می‌کند، مُقاومت‌ها را اندازه‌گیری می‌کند. شما تابِ آمدن امام زمان (ارواحنا فداه) را دارید؟ این مُقدّمات را دارد. مرحوم آیت الله حائری (اعلی الله مقامه الشریف) در این جهت اُلگو بودند. همیشه برای جنگ در رِکاب آماده بودند و حَدس قَوی این است که وقتی حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) تَشریف می‌آورند، این‌ها هم برمی‌گردند، در رِکاب حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هستند. و مرحوم آقای حائری (اعلی الله مقامه الشریف) در آن شکنجه‌ها جَزع و فَزعی برایشان پیش آمده بود، مُدام دعا می‌کردند که تا چه زمانی باید تَحمُّل کنیم؟ تا چه زمانی این‌جور شکنجه‌های سخت را در مُقابل چشمت انجام بدهند؟ بعد می‌گویند: وقتی اُوج فشار و شکنجه بود، یک لحظه به خود آمدم، تو خدا هستی یا خدا آن است؟ اگر تو خدا نیستی، باید تَسلیم باشی. این چه جَزعی است که می‌کُنی؟! گفت: تا این حالت برایم پیش آمد که خدا دیگری است، تو عَبد هستی؛ عَبد آن کسی است که هرچه از او می‌رسد، به آن راضی باشد. به خدا گفتم: خدایا! تو می‌بینی. آن شکنجه‌گَر این‌جا به زانو درآمد. آقای حائری (اعلی الله مقامه الشریف) را آویزان کرده بوده است و ایشان را می‌زده است؛ می‌گفت: تا این‌جا یک‌مَرتبه گفت: لَعنت به آن نانی که من می‌خورم. با یک لحظه اتّصال در او اَثر گذاشت. آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) مُلهَم بود. بعضی از نزدیکان آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گفتند: ایشان از عنایت طیّ‌الارضی برخوردار بود. نه خود، بلکه دیگری را هم می‌توانست با خودش با اراده به مَقصد برساند. آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) نانِ آخوندی‌اش را نخورد، نانِ انقلابی‌بودنش را نخورد؛ آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) تا آخر بدهکار بود. هیچ‌وقت طلبکار نبود که ما زندان کِشیدیم، شکنجه کِشیدیم، حالا باید وضع‌مان درست باشد. بند در آخرین روزهای عُمر ایشان برای عیادت او در قُمِ نُو رفتیم که در آن‌جا یک خانه‌ی مُحقّری داشتند. تا آخر هم که از امام جُمعه‌ای برگشتند، همان بود. لذا آن علمی که امام صادق (علیه السلام) در این حدیث عُنوان می‌گویند، مرحوم اُستاد ما آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) به آن رسیده بودند. لذا به هیچ‌کسی مُحتاج نبود، از هیچ‌کسی نترسید و همیشه هم آزاد زندگی کرد، آزادِ آزاد زندگی کرد. وضع شیراز از نظر حاکمیّت باندِ مهدی هاشمی خیلی سخت بود، الآن هم در یک رَگه‌هایی از نَهادهای انقلابی با جاهای دیگر مُتفاوت است. ایشان امام جُمعه‌ی آن‌جا بودند، عدّه‌ی زیادی از آن طَرفی‌ها مُخالفش بودند. برای مراسم بزرگی از ایشان دعوت کرده بودند و اعلان شده بود که خَطیب امام جُمعه است. وقتی وارد می‌شود، می‌بیند: عکس قائم مقام را به چه طُمطُراقی زده‌اند. همین‌جور که داشتند می‌رفتند، وقتی به آن‌جا رسیده بودند در مُقابل جمع یک‌مَرتبه دیدند که انگار شوکه شده بودند؛ برگشتند، بدون سخنرانی برگشتند. مُلاحظه‌ی هیچ‌چیزی جُز رضای خدا در وجود مرحوم آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) نبود. این‌جا هم دیدید که گاهی ما می‌آمدیم، به خودشان اجازه نمی‌دادند در جلو بایستند؛ با این‌که اُستاد ما بودند، مُسن‌تر از ما بودند، از هر جَهت ما به گَرد پای ایشان نمی‌رسیم؛ ولی اِقتدا می‌کرد، تَحویل می‌گرفت. بنده در شیراز رفتم تا ایشان را زیارت کنم. در جلوی دَرب منزل ایشان زیاد مُعطّل شدیم. گویا عَیال ایشان مَریض بود، مَحذور داشت و نتوانست. ما برگشتیم. بنده در امامزاده «سیّد علاءالدّین حسین» مَشغول نماز بودم، دیدم مرحوم آیت الله حائری شیرازی (اعلی الله مقامه الشریف) در کنار بنده نشستند تا نماز من تمام بشود. با چه تَواضُعی، با چه کرامت اخلاقی دیگر نگذاشتند ما به فُرودگاه برویم؛ ما را با خودشان به آن مَحل‌هایی که خودش به وجود آورده بودند که «فَلاحت در فَراغت» نام داشت. رفتند و آن‌جا را توضیح دادند، کارهایی کردند. یک انسانی بود که اصلاً حساب برای خودش باز نکرده بود. با شاگردش این‌جور بود. یک‌وقتی از ما دعوت کرد و به شیراز رفتیم و در مَحضرشان صحبت کردیم. بعد انگار که او شاگردِ ماست؛ یک چیزهایی را می‌پُرسید که مثلاً این را که گفتی چگونه است؟ بعد هم در مورد فرزندانش مَشورت می‌کرد. یک‌ کسی که سر سوزنی «من» داشته باشد، اصلاً نمی‌تواند بدونِ اَدا زندگی کند. همیشه اَداهای آخوندی دارد و خودش را می‌گیرد و یک‌جورهایی است. این‌ها را دیدید و ما هم دیدیم؛ در روز قیامت ما هیچ حُجّتی نداریم. لذا نه از این سر و صداها بترسید، این‌که حالا سوریه از دست رفت؛ ایمانت را نگاه دار، خدا سوریه‌ها را به تو می‌دهد. مُطمئن باشید پیروز انقلاب است، پیروز شهدا هستند، پیروز ولایت است، پیروز خداست. او عزیز است. «هُوَ الْعَزِیزُ[۳۲]»؛ غیر از او هم عزیزی وجود ندارد. عزّت از آنِ اوست و به رسول و مؤمنین هم از این عزّت عنایت فرموده است. لذا آرامش، اُمید، اُمید دادن لازمه‌ی تربیت در حدیث توحیدیِ سِیر و سُلوکیِ امام جعفر صادق (علیه الصلاه و السلام) است.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (7)

برخی از ویژگی خاصّ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که هیچ‌کسی دارای آن‌ها نیست

حالا دیگر «از هرچه بگذریم، سخن دوست خوش‌تر است». در آستانه‌ی میلاد حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) هستیم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک ویژگی‌هایی دارد که حتی پدرش رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم آن‌ را ندارد. یکی این است که برای نُزول اِجلال ایشان از عالَم بالا به این عالَم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مأمور به چِلّه‌نشینی می‌شود. هیچ‌کسی جُز حضرت زهرا (سلام الله علیها) با این مُقدّمه تَجلّی نکرده است؛ هیچ‌کسی، هیچ‌ پیامبری. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یک چِلّه از ماسِوی مُنقطع بود تا عالَم با انقطاع و عبادت و این ریاضت چِلّه‌ی ایشان این ظرفیّت را پیدا کند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) تَجلّی کند. این از ویژگی‌های خاصّ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) است. نکته‌ی دوّم این است که برای ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دست اَحدی غیر از مَعصوم بدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را لَمس نکرد. برای تولّدش این‌که زن‌ها قَهر بودند، همه ظاهرسازی بود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را باید جُز بهشتی‌ها استقبال نمی‌کردند، وجود نازنینش را هنگام تولّد تَحویل نمی‌گرفتند. لذا چهار بانو، آن هم بانوان نامیِ عالَم توحید، مریم عَذرا (سلام الله علیها) آمده است، آسیه (سلام الله علیها) آمده است. چهار بانوی قُلّه‌ی در عُبودیّت برای استقبال و قابلگی آمدند. و نکته‌ی دیگر این است که برای ازدواج حضرت زهرا (سلام الله علیها) در عالَم بالا مراسم برگزار بود و با اَمر و دستور خداوند «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ[۳۳]»، این برای همه‌ی ما هم درس است. اگر زن و مرد با همدیگر بَغی نداشته باشند، «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ[۳۴]». این را باید داشته باشید. ضمن این‌که بیان عِصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هر دو دریای بی‌ساحل هستند، اما «لَا یَبْغِیَانِ» را آورده است. به دنبال آن می‌فرماید: «یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ». و خداوند به حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) حَسنین (علیهما السلام) و زینَبین (علیهما السلام) را داد که در عالَم هیچ‌ مادری فرزندی مانندِ این‌ها را ندارد. و نهایتاً تَجلّی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در قیامت است. در این‌جا «فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۳۵]» است. لذا نُزول اِجلالشان در قیامت که «یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ[۳۶]»، باز عرض کردم که آن‌جا اصلاً مرحله‌‌ی تَشریع نیست که خداوند دستور بدهد؛ حَرام فقهی باشد که کسی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) نگاه بکند؛ آن‌جا فقه نیست، تمام شده است. بُرد فقه تا قَبر است، حَلال و حرام تا آن‌جاست. ولی این تَکوین است. «نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ[۳۷]»؛ این تَکوین است. کسی نمی‌تواند حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ببیند، حتی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) سرشان پایین است. نور حضرت زهرا (سلام الله علیها) به قَدری شدید است که کسی طاقت دیدنِ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را ندارد و تَجلّی و عظمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در روز قیامت جلوه می‌کند.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (2)

دلم می‌خواهد روضه بخوانم؛ ولی در آستانه‌ی ولادت مُلاحظه می‌کنم. همین‌قَدر عَرض می‌کنم که حضرت زهرا (سلام الله علیها) با این جَلال و جَبروت عَرشی در این‌جا تَجلّی کردند؛ اما «خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجِل بود[۳۸]». حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادربزرگمان است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پدرمان است؛ «یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ[۳۹]»؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادر پدرش هست؛ اما شما هیچ مادربزرگ ۱۸ ساله‌ی را سُراغ ندارید. اَجل طبیعی نبود، خیلی زود پَرپَر شد.

Sadighi-14031001-Hoze-Thaqalain_IR (3)

دعا

خدایا! به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به تَقرُّب حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به نورانیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به اعتبار و وِجاهت حضرت زهرا (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم آقایمان را به همین زودی برسان.

خدایا! ما را بیقرار حضرت کُن.

خدایا! دل ما را شیدایش بگردان.

الها! حالت انتظار که خودسازی و هِجرت از خود است، به ما روزی بفرما.

الها! سایه‌ی نایب امام زمان (ارواحنا فداه)، پَرچمدار انقلاب را با اقتدار و عزّت و نشاط و عافیت تا ظُهور مُستدام بدار.

خدایا! همه‌ی کسانی که روحیه‌ی سکولاری دارند، مَعنویّت‌کُش هستند، مادی فکر می‌کنند، باز برای «بَرجام» و اتّکاء به غَرب دارند زمینه‌سازی می‌کنند، دست این‌ها را کوتاه کُن.

خدایا! شَرّ این‌ها را از فرهنگ‌سازی مادی به خودشان برگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم جوان‌های ما را مُوحّد و خداباوَر قرار بده.

خدایا! مُتّکی و مُتوکّل به خدا و نترس از شرق و غَرب قرارمان بده.

الها! پروردگارا! از خَزائن غیبت مَعیشت مردم را بدون این بازی‌ها و نمود اضطرارها، بدون این‌ها یک زندگی آرام، یک زندگی توأم با قناعت به همه روزی بفرما.

خدایا! همه‌ی ما را به قَضا و قَدرت مُطمئن قرار بده.

خدایا! آرامش لازم، سکینه‌ای که به رسول و مؤمنین می‌دهی، به ما و ملّت ما روزی بفرما.

خدایا! نیروهای مُسلّح ما را برای مَصاف جهانی آماده بفرما.

خدایا! این جمع ما را هم جُزء نیروهای ذَخیره‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) قرار بده.

خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، گذشتگان ما، همه را بر سر سُفره‌ی بی‌بی‌مان مُتنعّم بگردان.

خدایا! عنایت مادرانه‌ی مادرمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را از ما دَریغ مَفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه نمل، آیه ۶٫

«وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ».

[۳] سوره مبارکه هود، آیه ۱٫

«الر ۚ کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ».

[۴] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۰۶٫

«وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا».

[۵] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ و ۷۸٫

[۶] سوره مبارکه مؤمنون، آیات ۱ و ۲٫

[۷] سوره مبارکه ماعون، آیات ۴ و ۵٫

[۸] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۹۳ (مشهور به خطبه مُتّقین).

«و من خطبه له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین‏: رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام): أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ؛ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ‏] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ، عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَهٌ وَ حَاجَاتُهُمْ‏ خَفِیفَهٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا أَیَّاماً قَصِیرَهً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَهً طَوِیلَهً تِجَارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا. أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ فَإِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ فَهُمْ حَانُونَ عَلَى أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ».

[۹] سوره مبارکه ابراهیم، آیات ۲۴ الی ۲۶٫

«أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ * وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ».

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۰٫

«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا ۖ وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ».

[۱۱] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۲٫

«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ».

[۱۲] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۸٫

«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ ۚ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ».

[۱۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف امین الله.

«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللّٰهِ فِی أَرْضِهِ، وَ حُجَّتَهُ عَلَىٰ عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فِی اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ عَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتّىٰ دَعاکَ اللّٰهُ إِلىٰ جِوارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، وَ أَلْزَمَ أَعْداءَکَ الْحُجَّهَ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَهِ عَلَىٰ جَمِیعِ خَلْقِهِ. اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ، راضِیَهً بِقَضائِکَ، مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَ دُعائِکَ، مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ، مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَ سَمائِکَ، صابِرَهً عَلَىٰ نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَهً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ، ذاکِرَهً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشْتاقَهً إِلىٰ فَرْحَهِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَهً التَّقْوىٰ لِیَوْمِ جَزائِکَ، مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیائِکَ، مُفارِقَهً لِأَخْلاقِ أَعْدائِکَ، مَشْغُولَهً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَ ثَنائِکَ…».

[۱۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

[۱۵] سوره مبارکه شوری، آیه ۱۱٫

«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَ مِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».

[۱۶] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۶۹٫

[۱۷] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫

«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».

[۱۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۷، صفحه ۱۸۰٫

«محص، [التمحیص] ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَا مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ وَ لَهُ حَدٌّ قُلْتُ فَمَا حَدُّ اَلْیَقِینِ قَالَ أَنْ لاَ تَخَافَ مَعَ اَللَّهِ شَیْئاً».

[۱۹] بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۱۵۵، ح ۷۰؛ میزان الحکمه، ج ۱۳، ص ۴۵۴، ح ۲۲۵۱۱.

«أمرَ نَمرودُ بجَمعِ الحَطَبِ فی سَوادِ الکوفَهِ عِند نَهرِ کوثا مِن قَریهِ قطنانا و أوقَدَ النّارَ، فعَجَزوا عَن رَمی إبراهیمَ، فعَمِلَ لَهُم إبلیسُ المَنجَنیقَ فرُمِی بهِ، فتَلقّاهُ  جَبرئیلُ فی الهَواءِ فقالَ: هَل لَک مِن حاجَهٍ؟ فقالَ: أمّا إلَیک فَلا! حَسبی اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ… فقالَ جَبرئیلُ: فاسألِ اللّهَ، فقالَ: حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی».

[۲۰] سوره مبارکه شعراء، آیه ۶۲٫

[۲۱] علم‌الیقین، ملا محسن فیض کاشانی، ج ۱، ص ۹۹٫

[۲۲] الکافی، جلد ۲، صفحه ۶۸٫

«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: مَنْ خَافَ اَللَّهَ أَخَافَ اَللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اَللَّهَ أَخَافَهُ اَللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ».

[۲۳] سوره مبارکه هود، آیه ۸۱٫

«قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ ۖ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ ۖ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ ۚ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ۚ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ».

[۲۴] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلام الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلُّم مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۲۵] سوره مبارکه حدید، آیه ۴٫

«هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَ مَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ مَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ».

[۲۶] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۴٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ ۖ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ».

[۲۷] سوره مبارکه ق، آیه ۱۶٫

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ».

[۲۸] همان.

[۲۹] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

[۳۰] سوره مبارکه فجر، آیه ۱۴٫

[۳۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۹٫

«مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ۗ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ۚ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ».

[۳۲] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۲٫

«إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ ۚ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ».

[۳۳] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱۹ و ۲۰٫

[۳۴] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۲٫

[۳۵] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۸ و ۷۹٫

[۳۶] نهج البلاغه، بخشی از خطبه ۱۰۲٫

«و من خطبه له (علیه السلام) تجری هذا المجرى و فیها ذکر یوم القیامه و أحوال الناس المقبله: یوم القیامه: وَ ذَلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فِیهِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ وَ جَزَاءِ الْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِیَاماً قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْأَرْضُ، فَأَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً. فِتَنٌ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ لَا تَقُومُ لَهَا قَائِمَهٌ وَ لَا تُرَدُّ لَهَا رَایَهٌ، تَأْتِیکُمْ مَزْمُومَهً مَرْحُولَهً، یَحْفِزُهَا قَائِدُهَا وَ یَجْهَدُهَا رَاکِبُهَا، أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِیدٌ کَلَبُهُمْ قَلِیلٌ سَلَبُهُمْ، یُجَاهِدُهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَوْمٌ أَذِلَّهٌ عِنْدَ الْمُتَکَبِّرِینَ، فِی الْأَرْضِ مَجْهُولُونَ وَ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفُونَ. فَوَیْلٌ لَکِ یَا بَصْرَهُ عِنْدَ ذَلِکِ مِنْ جَیْشٍ مِنْ نِقَمِ اللَّهِ لَا رَهَجَ لَهُ وَ لَا حَسَّ وَ سَیُبْتَلَى أَهْلُکِ بِالْمَوْتِ الْأَحْمَرِ وَ الْجُوعِ الْأَغْبَرِ».

[۳۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۷، صفحه ۷۰٫

«وَ مِنْ کِتَابِ مَنَاقِبِ اَلصَّحَابَهِ لِأَبِی اَلْمُظَفَّرِ اَلسَّمْعَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلشَّعْبِیِّ عَنْ أَبِی جُحَیْفَهَ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِذَا کَانَ یَوْمُ اَلْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ تَحْتِ اَلْحُجُبِ یَا أَهْلَ اَلْجَمْعِ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ عَلَى اَلصِّرَاطِ».

[۳۸] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۲۰۷٫

[۳۹] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۶۵۷٫

«حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عِیسَى اَلْقُمِّیُّ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِیلَوَیْهِ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ اَلْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْعَبْدِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أَهْلِی وَ أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی مُحِبُّکَ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُکَ مُبْغِضِی یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّهِ یَا عَلِیُّ أَنَا وَ أَنْتَ وَ اَلْأَئِمَّهُ مِنْ وُلْدِکَ سَادَهٌ فِی اَلدُّنْیَا وَ مُلُوکٌ فِی اَلْآخِرَهِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اَللَّهَ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَقَدْ أَنْکَرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ».