«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

وجود انسان هم مِلک خداست

وجود اَقدس افتخار عُلمای عالَم که همه ریزه‌خوارِ سُفره‌ی نورانیّت و مَعرفت آن بزرگواریم، مؤسس حوزه‌ها، حضرت امام جعفر صادق (روحی فداه و سلام الله علیه) در رساله‌ی سُلوکیه‌ای که برای یک طلبه‌ی کُهنسال، سالخورده و همه‌ی مَکاتبِ سرکِشیده و سرخورده ارائه فرمودند، توجّه و تذکّر بود که علم در کتاب و علم در کَلام نیست؛ بلکه علم کَشف است، علم وجدان است، علم یافتن حقّی است که خداوند متعال در فطرت بَشر قرار داده است و دارای سه رُکن است: رُکن اوّل خودشناسی و خودیابی است که مساوی با هیچ است. حقّ بیش از یکی نیست؛ «وَ أَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ[۲]»؛ حقّ خداست و هرجا وجود هست، جلوه‌ی خداست، آیه‌ی خداست، سایه‌ی خداست و جُز ارتباط با خداوند و تَعلُّق به خداوند متعال هیچ حیثیّتی ندارد. گفتنِ این‌ها آسان است، ولی بَشر این‌قَدر گرفتار نَفْس است و سَراب دنیا او را فَریب داده است و برایش موهومات به صورت طبیعتِ مُستقرّ در وجود انسان حجاب شده است و انسان خودش را کاره‌ای می‌بیند؛ در حالی که یک اراده در عالَم وجود دارد و آن اراده‌ی خداست و همه‌ی عالَم امکان مَقهور یک اراده است. لذا مِنهای او مالکی وجود ندارد. نه کسی مالک خودش است، نه چیزی، وجودی، شیئی شیئیّت دارد، مِنهای تَعلُّق به خدا. خداوند موجد هست، ایجادِ او استمرار دارد و همه‌ی موجودات عَلی‌الدّوام در یک وابستگیِ عَمیق وجودی دَم به دَم از او وجود می‌گیرند، آن هم وجودِ وابسته، وجودِ رَبطی. آدم باورش بیاید به این‌که کاری از او ساخته نیست. لذا تلاش بیخودی نکند؛ بلکه مُنتظر فَرمان مالک باشد. من مِلک اویم، هرچه مالِکم گفت به اذن و اراده‌ی او من مُطیع فَرمان اویم.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (1)

عالَم با حکمت الهی مُقدّر شده است

دوّم مُتوجّه بشود که عالَم با حکمت الهی تنظیم شده است. هیچ موجودی در این عالَم رَها نیست و هر مِلکی برنامه‌ی خودش را از مالک می‌گیرد. هر مَرزوقی، هر جیره‌خواری و هر کارگری برنامه را از کارفَرما می‌گیرد و خداوند متعال همه‌ی موجودات را تَملُّک دارد و به هر موجودی برنامه داده است. «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[۳]» ، «ثُمَّ هَدَى[۴]»؛ هیچ موجودی به خود رَها نبوده است که خودش برای خودش راه تَهیّه کند. همه‌ی موجودات رَه‌یافته هستند و پیامبران (سلام الله علیهم اجمعین) از جانب خداوند متعال آمده‌اند، برنامه‌ی ما را هم هماهنگ با برنامه‌ی همه‌ی عالَم تَنظیم کرده‌اند، به ما ارائه‌ی راه کرده‌اند. بنابراین ما باید در زندگی برنامه را از او بگیریم و باید مُطمئن باشیم که ما لحظه‌ای رَها نیستیم.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (2)

رُبوبیّت تامّه‌ی حق‌تعالی بر انسان

خداوند متعال برای مَجموعه‌ی عُمر ما برنامه دارد و مَجموعه‌ی عُمر ما راهِ وُصول ما به خداست. هرجایش رَها بودیم، جا می‌مانیم. فاصله‌مان می‌ماند، نمی‌رسیم. بنابراین تمام ظرفیّت عُمرمان را باید اِستضائه کنیم، لحظه به لحظه از خداوند متعال نور بگیریم و با نورِ هدایت حقّ حرکت کنیم و هرجا برنامه‌ی ما تابع هوای و هَوَس ما بود، مایه‌ی بَدبختی دنیا و آخرت ما خواهد بود. یا خدا در لحظات و در زندگیِ ماست، یا هواست. هرجا هَوا بود، خدا نیست. یعنی آن‌جا خداوند ما را رَها کرده است. رَهابودن خطری است که هیچ‌چیزی مانند رَها بودن برای بَشر خطرناک نیست. بنابراین مُراقبت دائم لازم است که حتی یک لحظه تَحت ولایت شیطان و شیطان نَفْس نباشیم. از عبادت‌های رسمی و رساله‌ای تا تمام حرکات و سَکنات و فعل‌ها و تَرک فعل‌ها همه‌ی این‌ها به طور کُلّی و بالجُمله یا در مسیر پَرستش خداست یا پَرستش هوا، هرجا خدا نبود، هواست. و هواپَرستی هم بُت‌پَرستی بسیار خطرناکی است. آدم این را بیابد، پیدا کند، به آن برسد که آدم عَلی‌الدّوام مُحتاج خداست، عَلی‌الدّوام بر سر سُفره‌ی حقّ است، دائماً عنایت خداوند متعال حَیات او را تأمین می‌کند، همه‌چیزِ او را تأمین می‌کند و این ولی‌نعمتی که دائماً سُفره را برای ما پَهن کرده است، اگر نَفَس می‌کِشیم بر سر سُفره‌ی او هستیم، اگر نگاه می‌کنیم نگاه‌مان را او می‌دهد، یک لحظه بخواهد کور بشویم، کور می‌شویم، عَلی‌الدّوام به ما بینایی می‌دهد، به ما نیرو می‌دهد، به ما انرژی می‌دهد، تمام زندگیِ ما تَغذیه‌ی بر سر مائده‌ی لُطف و احسانِ اوست. ما بر سر سُفره نشسته باشیم و به او بی‌اعتنا باشیم؟! خودسَرانه هرکاری خواستیم خودمان بکنیم. این آن کُفران نعمتی است که فرمود: «لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ[۵]»؛ خیلی تَهدید تکان‌دهنده و وَحشتناکی است. خداوند متعال در این‌جا عَذاب را به فرشتگان غِلاظ و شِداد هم موکول نمی‌کند. می‌گوید خودم می‌زنم. هرجا ما بر سر سُفره ولی‌نعمت را ندیدیم، سُفره را سُفره‌ی احسان او ندیدیم، گرفتار کُفران هستیم و هرجا گرفتار کُفران بودیم، مُستحقّ عذاب ذات رُبوبی هستیم. جوانی‌تان سُفره‌ی خداست؛ نکند این نعمت را نادیده بگیرید! نکند این نعمت را به شیطان بدهید! نکند شیطان سوار شده باشد و ما را به جایی که خودش رفته است ببَرد و اَنانیّت و تَکبُّر و ظُلمت خودخواهی و خودبینی و خودپَرستی بکِشد؟! و این همان تَدبیر را مُنحصراً از خداوند دیدن، برنامه را همیشه از خدا گرفتن است. یعنی لحظه به لحظه با رضای خدا نَفَس کشیدن و بدون رضای خداوند مَلائکه هیچ عملی و تَرک عملی از ما ننویسند. این قبول رُبوبیّت خداست. خداوند متعال رَبُّ العالَمین است، رَبّ مُطلق ما هم هست. ما مَربوب هستیم و او رَبّ است.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (3)

یک لحظه غفلت از خدا می‌تواند انسان را به سرنوشت شیطان دُچار نماید

سوّم هم حَساسیّت ما نسبت به ولی‌نعمت‌مان، نسبت به حَبیب‌مان، نسبت به دوست‌مان است. «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا[۶]»؛ او وَلیّ ماست، او به ما نزدیک است، او «نورُ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلْمِ» هست. هرجا او نیست ما مُتوحّش هستیم، هرجا او هست ما مونس داریم، اَنیس داریم، کسی را داریم. بدونِ او بی‌کَسیم، بی‌پَناهیم. توجّه به این مَعنا اِقتضای این را دارد که ما حَواسمان به او باشد. یک لحظه از او غفلت نکنیم. نکند در آن حالِ غفلت یک عملی از ما سر بزند، یا وظیفه‌ای از ما تَرک بشود و او به ما بگوید تو لیاقت نداری، من تو را قبول ندارم و دیگر هم نزد خودم نمی‌آورم. «صَبَرْتُ عَلَى عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِراقِکَ[۷]»؛ اگر آدم دَغدغه‌ی اَوامر مولای مَعشوق خودش و خوف اِرتکاب گناهان او را نداشته باشد، در غفلت‌ها مُبتلا می‌شود. وقتی مُبتلا شد، شیطان بعد از شش هزار سال نَفَس‌کشیدن در مُحیط عصمت یک لحظه خودبین شد؛ با همان یک لحظه شش هزار سال سابقه‌ی خودش را به آتش کشید. لذا امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ[۸]»؛ جُمله‌ی دل‌مَشغولی ما، همه‌ی فکر ما این باشد که وقتی در مَحضر اویم، باید مُطابق رضای او باشم و نگران باشم که کاری بکنم و او بگوید: دیگر قبولت نمی‌کنم؛ آدم برای همیشه بَدبخت بشود. یک بار لَعنت خداوند متعال شامل حالِ بنده بشود، دیگر بُریده است. وقتی قَطع بشود، اُفتاده است. وقتی خداوند کسی را بیندازد، دیگر کسی نمی‌تواند او را بلند کند. برای همیشه بَدبخت و اُفتاده است.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (4)

وقت‌شناسی و استفاده‌ی صحیح از عُمر نیاز به توفیق الهی دارد

این اُصول ثَمراتی دارد که آخرین ثَمره‌ از آن سه ثَمره این است که فرمودند: «وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا[۹]»؛ آدم سرمایه‌ی عُمرش را به بِطالت صَرف نمی‌کند و این اَساس قَضیّه است. در این مرحله‌ی اِغتنام فُرصت، زمان‌شناسی، اِبنُ‌الوَقت بودن، وقت را ذخیره کردن، وقت را هزینه نکردن، از وقت بهترین سود را برای خود اَندوختن، این هم نیاز به تَأمُّل و توفیق الهی دارد که در همه‌چیز آن همّت، آن طَلب و آن اراده حرف اوّل را می‌زند، قَدم اوّل است. لذا وجود مبارک حضرت امام تقی جواد (روحی فداه) فرمودند: «اَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ اِلى ثَلاثِ[۱۰]»؛ مؤمن به ۳ چیز نیازمند است، فقیرِ ۳ چیز است؛ اوّل «تَوْفیقٍ مِنَ اللّه[۱۱]» است؛ این توفیق را باید از خداوند متعال طَلب کرد. آدم بفَهمد. در این دعای «ابوحَمزه» که دنیایی است، عالَمی است، گَنج بی‌پایانی است. می‌خوانیم: «اللّهُمَّ إِنِّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاهِ بَیْنَ یَدَیْکَ … عَرَضَتْ لِى بَلِیَّهٌ أَزالَتْ قَدَمِى[۱۲]»؛ خدایا! چه مرگم است؟! هر وقت تصمیم گرفتم خودم را آماده کنم، اُنسی با تو داشته باشم، یک نمازِ باحالی تقدیمت کنم، یک بَلایی که در بعضی از دعاها «نُعاس» آورده است، مَگر خواب می‌گذارد؟ مَگر خواب در اختیارِ من است؟ خداوند می‌خواباند. «وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ[۱۳]»؛ شما اختیارِ خواب‌تان هم با خودتان نیست. خواب مرگ است. مُمیت خداست؛ در اختیارِ من و شما نیست. می‌خواهم سَحَر بلند بشوم؛ اما خداوند لایقم نمی‌داند. در اَثر بدی‌هایی که کرده‌ام، دَرب به رویم بسته شده است. خواب مأموریت دارد. خودِ شیطان هم مأمورِ خداست. او هم کَلب معلّم پروردگار متعال است. شیطان جُرأت ندارد به مُخلَصین مُتعرّض بشود. شیطان چَسبیده‌های به زمین را بَدبخت می‌کند. جولانگاهش زمینی‌ها هستند. به آسمان نمی‌تواند عُروج کند؛ زیرا خداوند متعال ستارگان را که ۳ خاصیّت در ستارگان هست؛ یکی «مَصابیح[۱۴]» هستند، چراغ هستند؛ دوّم «رُجُوم شیاطین» هستند؛ سوّم زینت برای زندگی شما هستند. خداوند متعال سَقف زندگی شما را چراغانی کرده است. هم دارد این غَریزه‌ی زیبایی‌خواهی شما را ارضاء می‌کند، هم نور می‌دهد و هدایت می‌کند و هم این‌ها رُجُوم شیاطین هستند. اگر شیطان بخواهد عُروج کند، با این ستاره‌ها زده می‌شود. اگر دلِ ما آسمانی بشود، مَلائکه رَجم می‌کنند. نمی‌گذارند شیطان واردِ دل ما بشود. رَصَد می‌کنند. همین‌جوری که در مورد آمدن وَحی قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی شوری فرموده است: ما رَصَد می‌کنیم هم در اَخذ وَحی، هم در حفظ وَحی، هم در اِبلاغ وَحی. این‌ها تَحت حفاظت پروردگار متعال هستند. لذا هیچ‌وقت نِسیان ندارند. هیچ‌وقت در حفظ آن کم نمی‌آورند. هیچ‌وقت در اِبلاغ آن کم و زیاد نمی‌کنند. اگر دلِ ما هم آسمانی بشود، خداوند در این دل مُستقرّ بشود، دلِ ما عَرش بشود، آسمان بشود، شیطان نمی‌تواند ورود در این دل پیدا بکند. مَلائکه او را رَمی می‌کنند، رَجم می‌کنند. شیطان جُرأت نمی‌کند به یک آدمی که به مرحله‌ی عُبودیّت رسیده است، خداوند خودش فرموده است: «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ[۱۵]»؛ وقتی کفایت عَبد را خودِ خداوند بر عُهده گرفته است، شیطان غلط می‌کند. جُرأت نمی‌کند به سُراغ شما بیاید. این ایذاء می‌کند، آن هم در جهت ارتقای شماست. ولی نمی‌تواند در شما نُفوذ داشته باشد، بر شما سوار بشود.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (5)

انسان باید اراده‌اش را به صورت دَربست تَحت اراده‌ی مالک ببیند

این «وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا» یعنی انسان عُمرش را به عُنوان یک گَنج، به عُنوان تنها سرمایه، به عُنوان تنها هستی نگاه کند که با این عُمری که مَقطع دارد، ما باید از این مَقطع‌ زندگی دُنیوی اَبدی بشویم و سعادت اَبد را برای خودمان تأمین کنیم. لذا هر قَدری کار کنیم، چون مُقابل‌مان بی‌پایان است و کارهای ما مَحدود است، همیشه کم می‌آوریم. با همه‌ی ظرفیّت باید در مسیر حرکت به سوی خدا بود. یعنی تمام اوراد ما و اَفعال ما وِرد واحد بشود، در همه‌ی این‌ها قَصد تَقرُّب به خداوند متعال بشود؛ ولی با این‌که همیشه در سنگر مُجاهدت قرار می‌گیریم، عمل خودمان را عمل نبینیم و شرمنده‌ی همین اَعمال خودمان باشیم که در برابر نعمت‌های خداوند متعال اصلاً به حساب نمی‌آید. و در برابر عظمت خداوند اصلاً نمی‌شود گفت که من یک کاری کرده‌ام و در برابر محبّت بی‌پایان خداوند متعال هرچه مَعشوق به عاشق میدان بدهد، بدهی و شرمندگی‌اش بیشتر می‌شود. این «لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا» صرف شَریعت نیست. شَریعت کَف قَضیّه است که ما در عُمرمان گناه نکنیم. مُشرّع باشیم، مُتدیّن باشیم، مُتعبّد باشیم. اما بالاتر از شَریعت، طَریقت است و بالاتر از طَریقت‌، حقیقت است. ما باید اراده را در اراده‌ی خداوند متعال ذوب کنیم. به جایی برسیم که دیگر ما اراده‌ای نداشته باشیم. ذوب در امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) بشویم. بدون این‌که توجّهی از کسی باشد، «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا[۱۶]»؛ باید به این مرحله‌ی از پیوند با امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) برسیم که یک‌وقت می‌بینی دلت گرفت. این مَضمون روایت است که فرمودند: وقتی قَبض به شما دست می‌دهد و هرچه فکر می‌کنید علّت ناراحتی و اَندوه خودتان را پیدا نمی‌کنید، بدانید امام زمان‌تان (ارواحنا فداه) ناراحت شده است و قلب شما انعکاس غَم امام زمان‌ (ارواحنا فداه) است؛ «یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا». این عُمر را دَربست در اختیار مالک قرار دادن؛ «لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا». این «خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا[۱۷]»؛ این‌ها مُرجون هستند. مَعلوم نیست عاقبت‌شان چه می‌شود. این‌ها لَنگان لَنگان اُفت و خیز دارند. این بزرگواری که در دَسترس شماست، در مَنامی که حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) را دیده بودند، پُرسیده بودند از عُلما چه کسی را می‌پَسندید؟ حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) فرموده بودند: «آقای طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف). علّامه را نام بُرده بودند. از حوزه‌ها گِله داشتند. یک طلبه را نام بُرده بودند و فرموده بودند: دو سال است که ما او را طلبه کردیم، اما او اُفت و خیز دارد. باید این‌ اُفت و خیز را برطرف کرد. باید مُستقیم بود. باید ثابت‌قَدم بود.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (6)

«رشته‌ای بر گردنم اَفکنده دوست     *****     می‌کِشد هرجا که خاطرخواه اوست».

انسان باید برنامه‌ریزی بکند تا عُمرش نَصیب شیطان نشود

آقای باگذشتِ من! می‌شود یک نگاهی به دل من بکنی، ما را هم ببَری؟ جیفه‌ام، اُفتاده‌ام، بیچاره‌ام، زمین‌گیرم، توانی در خودم نمی‌بینم؛ به دادم برس! این دعای فَرج را که می‌خوانید، مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) مَخصوصاً در سفرها توصیه می‌کردند «إِلهِى عَظُمَ الْبَلاءُ» را زیاد بخوانید. آن‌جا ما رَسماً به بیچارگی خودمان در مَحضر آقایمان اعتراف داریم. «الْغَوْثَ» یعنی چه؟ یعنی به دادم بر(سلام الله علیها) از دست خودم دارم به تو شکایت می‌کنم؛ به دادم بر(سلام الله علیها) «من از بیگانگان دیگر ننالم[۱۸]». صهیونیسیت‌ها چه غلطی کردند؟ شهید والامقام «سیّد حسن» را به مَقصد رساندند. او که ضَرر نکرد، منِ بَدبخت ضَرر کردم که همیشه زمین‌خورده‌ام. او را که بُردند. او به جایی رسید که عقل هیچ‌کسی به آن‌جا نمی‌رسد. او مَجرای وجود بر همه‌ی عالَم شد. هرچه فیض از خداوند به هرکسی می‌رسد، شهدا مَجرای فیض خداوند هستند. چون عِند رَبّ هستند، افاضات حقّ از بِستر وجود این‌هاست. این‌ها تَشعشُات الهی هستند. برای همیشه نور شدند، ظُلمت‌زُدا شدند. این را برنامه‌ریزی بکنید. به ما هم یاد بدهید که چه کار کنیم تا این عُمر ما لحظه‌ای نَصیب شیطان نشود. گناه که هیچ، آن که نِجاست و پَلیدی است. شاید خدمت شما عَرض کرده باشم که وقتی به مرحوم «آیت الله حُجّت[۱۹]» (رضوان الله تعالی علیه) گفته بودند: در مَحفلی ذکرِ خیر شما بود. ایشان گفته بودند: چه خیری در من بوده است که ذکر می‌کردند؟ آن شخص گفته بود: فُلانی می‌گفت: من در عُمرم ندیدم آقای حُجّت (رضوان الله تعالی علیه) گناهی کرده باشند. ایشان گریه‌شان گرفت. گفتند: عَجَب! من این‌قَدر پَست هستم که نَجس نمی‌خورم از من تعریف می‌کنند؟! این‌که دیگر خیلی برای طلبه جای گریه است، جای ناله است. یک طلبه غیبت بکند، یک طلبه چشمش آلوده بشود، یک طلبه نیشِ زبان داشته باشد، یک طلبه به هم‌حُجره و رفیق خودش حَسَد داشته باشد، در برابر او خودش را بگیرد. این‌ها که دیگر اصلاً برای این مُحیط نیست. این است که باید پَناه به خدا بُرد. از یک جایی روزی یک ساعت برای خدا باشیم. روزی یک ساعت برای خدا زیاد است؟ نمی‌گویم روزی یک ساعت نماز بخوانیم؛ گاهی نمازمان تَرک وظیفه است، نمازمان نماز نیست. یک ساعت برای خدا باشیم. مُطمئن باشیم که این کار ما خداوند را راضی کرده است، روزی یک ساعت‌مان را به خدا بدهیم. اگر این کار را کردیم، این خودش شُکر است. چون شُکر آمد، مَزید در پیشش است. «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ[۲۰]»؛ لذا یک نوعی برنامه‌ریزی دوستانه که در این مسیرها هُوشیار هستند، آدم دیده‌اند، راه رفته‌اند، با این‌ها مأنوس بشوید. همه‌ی شب و روزتان را در برنامه بیاورید و مِلک خداوند را به غیرِ خدا ندهید. تَصرُّف غاصبانه در مِلک خداوند که عُمر ما هست، هر لحظه‌اش که بدون رضای او بود، این تَصرُّف غاصبانه است و قابل گذشت هم نیست. عَفو خداوند زیاد است، نه این‌که قابل گذشت نیست. مُنتها خداوند عَفوّ است.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (7)

روضه و توسّل به حضرت صدیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها)

«السَّلامُ عَلَی الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ»

خیلی سخت است مادرِ کسی در بِستر اُفتاده باشد، درمانی هم برای دردش پیدا نشود. حضرت زهرا (سلام الله علیها) دردِ بی‌درمان داشت و آن هم مَظلومیّت حضرت علی (علیه السلام) بود. واقعاً آدم بمیرد، این حرف‌ها را نداند جای دارد. دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، عصمت کُبری شبانه برود و دَرب خانه‌ی این نامَردها را بزند؟! با آن مقام، با آن تَشخُّص، با آن عفاف، با آن تَحفُّظ دَرب خانه‌ی هر نامَردی را زد. برای امیرالمؤمنینش کمک خواست؛ اما یک نفر همراهی نکرد؛ یک مرد پیدا نشد. به مسجد آمد. مادر ما چه خُطبه‌ای خواند! چه طوفانی به پا کرد! همین‌که وارد مسجد شد، یک ناله‌ای زد، دَرب و دیوار با او می‌نالیدند. همه‌ی حاضرین مجلس فریادشان بلند شده بود، شیوَن کردند. آن خُطبه را با آن مُحتوا و با آن نور ایراد کرد. اما نامَرد بودند، جَهنّمی بودند. دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را با ناسزا از مسجد بَدرقه کردند. وقتی به خانه آمد، دید مولا زانوهایش را بَغل کرده است. «یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَهَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَهَ الظَّنِینِ[۲۱]»؛ یا علی! مُتّهم شدی؟ دیگر روی این را نداری از خانه بیرون بیایی؟ این‌ها روضه‌ی مَظلومیّت حضرت علی (علیه السلام) بود که مادرتان برای دل‌های شما خواند که بدانید مولایتان در چه شرایطی بود. همان‌جور که طفل در جَنین هیچ میدانی برای حرکت و مانُور ندارد، حضرت علی (علیه السلام) مانند جَنین همان‌گونه شده است؛ هیچ میدانی به او نمی‌دهند. این‌ها را گفت. یک‌وقت یک نگاهی به این صورت شکست‌خورده‌ی مَظلومانه‌اش کرد، گفت: «لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی[۲۲]»؛ کاش مُرده بودم! گویا در کربلا هم صحنه‌ صحنه‌ی عَجیبی بود. آن‌جا اُمّ‌المَصائب گفت: کاش کور بودم و نمی‌دیدم.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

یک نواری از مرحوم «علّامه امینی» (اعلی الله مقامه الشریف) دیدم. ایشان می‌گوید: کاش فُرصتی داشتم، شب و روز هیچ کاری نداشتم و فقط به حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) گریه می‌کردم. تمام عالَم شب و روز گریه کند، برای این مَظلومیّت کم است.

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (8)

دعا

اللّهُمَّ! عَجِّل لِوَلیّکَ الفَرج.

اللّهُمَّ! سَهِّل ظُهورَه.

اللّهُمَّ! وَ اکتُبنا مِن أعوانِهِ و أنصارِه.

اللّهُمَّ! وَ ارزُقنا رِضاهُ وَ رَأفَتَه وَ دُعائَهُ وَ خَیرَه.

اللّهُمَّ! أهلکِ الصَّهایِنَه!

اللّهُمَّ! أهلکِ المُستکبِرینَ فِی العالَم.

اللّهُمَّ! أهلکِ مَن قَتَلَ عَمِدَه الشّیعه.

اللّهُمَّ! وَ لَا تُسلّطهُم عَلینَا.

اللّهُمَّ! إجعل بَعثَ بَینَهُم.

اللّهُمَّ! إشغَل الظّالِمینَ بالظّالِمین وَ إجعَل بَینَهُم سالِمینَ قانِمین.

اللّهُمَّ! إحفَظنا مِن فِتَنِ أنفُسنا و مِن فِتَنِ زَمانِنا.

اللّهُمَّ! إغفِرلَنا ذُنوبَنا وَ لا تَکِلنا إلی أنفُسنا طَرفَه عَینٍ أبَدا وَ حَصِّل مَقاصدَنا وَ یَسِّر مطالبَنا وَ أرحَم مَوتَانَا وَ وفِّقنا لِما تُحبُّ و تَرضی.

بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم

Sadighi-14030812-Hoze-Thaqalain_IR (9)


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه حج، آیه ۶۲٫

«ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ».

[۳] سوره مبارکه سجده، آیه ۷٫

«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ».

[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۵۰٫

«قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى».

[۵] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷٫

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ۖ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ».

[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷٫

«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».

[۷] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«…مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَ لَا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ، یَا رَبِّ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها، وَ مَا یَجْرِى فِیها مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَىٰ أَهْلِها، عَلىٰ أَنَّ ذٰلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ، یَسِیرٌ بَقاؤُهُ، قَصِیرٌ مُدَّتُهُ؛ فَکَیْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الْآخِرَهِ وَ جَلِیلِ وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیها؟ وَ هُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَ یَدُومُ مَقامُهُ، وَ لَا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لَایَکُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ، وَ هٰذا ما لَاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ، یَا سَیِّدِى فَکَیْفَ لِى وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ؛ یا إِلٰهِى وَ رَبِّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَ أَبْکِى، لِأَلِیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَ مُدَّتِهِ. فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِکَ، وَ جَمَعْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلَائِکَ، وَ فَرَّقْتَ بَیْنِى وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیائِکَ، فَهَبْنِى یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِکَ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلىٰ حَرِّ نَارِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَىٰ کَرامَتِکَ؟ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِى النَّارِ وَ رَجائِى عَفْوُکَ؟ فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ أُقْسِمُ صَادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنِى نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجِیجَ الْآمِلِینَ، وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ، وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ، وَ لَأُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِینَ، یَا غَایَهَ آمالِ الْعارِفِینَ، یَا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ، یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ، وَ یَا إِلٰهَ الْعالَمِینَ…».

[۸] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۹] همان.

[۱۰] بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۵۸، ح ۱٫

«امام جواد علیه السلام: اَ لْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ اِلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفیقٍ مِنَ اللّه ِ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ».

[۱۱] همان.

[۱۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِى بِخَیْرٍ، وَ اکْفِنِى مَا أَهَمَّنِى مِنْ أَمْرِ دُنْیاىَ وَ آخِرَتِى، وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَىَّ مَنْ لَایَرْحَمُنِى، وَ اجْعَلْ عَلَىَّ مِنْکَ واقِیَهً باقِیَهً، وَ لَا تَسْلُبْنِى صالِحَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَ ارْزُقْنِى مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً؛ اللّٰهُمَّ احْرُسْنِى بِحَراسَتِکَ، وَ احْفَظْنِى بِحِفْظِکَ، وَ اکْلَأْنِى بِکَلاءَتِکَ، وَ ارْزُقْنِى حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ فِى عامِنا هٰذَا وَ فِى کُلِّ عامٍ وَ زِیارَهَ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، وَ لا تُخْلِنِى یَا رَبِّ مِنْ تِلْکَ الْمَشاهِدِ الشَّرِیفَهِ وَ الْمَواقِفِ الْکَرِیمَهِ؛ اللّٰهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتَّىٰ لَاأَعْصِیَکَ، وَ أَلْهِمْنِى الْخَیْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ مَا أَبْقَیْتَنِى یَا رَبَّ الْعالَمِینَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ ناجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَىَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّیْتُ، وَ سَلَبْتَنِى مُناجاتَکَ إِذا أَنَا ناجَیْتُ، مالِى کُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِیرَتِى، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِى عَرَضَتْ لِى بَلِیَّهٌ أَزالَتْ قَدَمِى وَ حالَتْ بَیْنِى وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ؛ سَیِّدِى لَعَلَّکَ عَنْ بابِکَ طَرَدْتَنِى، وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِى فِى مَقامِ الْکاذِبِینَ فَرَفَضْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى غَیْرَ شاکِرٍ لِنَعْمائِکَ فَحَرَمْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى فِى الْغافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِى وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِى فَباعَدْتَنِى، أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِى وَ جَرِیرَتِى کافَیْتَنِى أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیائِى مِنْکَ جازَیْتَنِى…».

[۱۳] سوره مبارکه روم، آیه ۲۳٫

«وَ مِنْ آیَاتِهِ مَنَامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ ابْتِغَاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ».

[۱۴] سوره مبارکه ملک، آیه ۵٫

«وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَ جَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّیَاطِینِ ۖ وَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِیرِ».

[۱۵] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶٫

«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ».

[۱۶] تویسرکانی، محمد نبی بن احمد، لئالی الاخبار، ج ۵، ص ۱۵۷٫

«شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا».

[۱۷] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۰۲٫

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».

[۱۸] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۳۰٫

[۱۹] سید محمد حُجَّت کوه‌کمَری (۱۳۱۰- ۱۳۷۲ق) فقیه، رجالی و از مراجع تقلید شیعه. وی نزد اساتید فقه و اصول همانند سید ابوالحسن اصفهانی، عبدالکریم حائری، میرزا محمدحسین نائینی و آقا ضیاء عراقی، سید محمدکاظم طباطبائی یزدی شاگردی کرد. پس از درگذشت آیت الله حائری از مراجع ثلاث شد و به اداره حوزه علمیه قم پرداخت. مدرسه حجتیه در شهر قم از آثار به جای مانده از دوران مرجعیت او است که در آن زمان بی‌نظیر بوده است. مرتضی حائری یزدی و عباس مصباح‌زاده دامادهای ایشان بودند. پدرش، سیدعلی کوه‌کمری تبریزی، فرزند علینقی، از عالمان و فقهای دوره خود بود. سیدعلی در تبریز به دنیا آمد. دروس عالی فقه و اصول را در نجف نزد حبیب الله رشتی، فاضل ایروانی و فاضل شربیانی آموخت. سیدمحمد حجت پس از یک دوره بیماری سخت، در ۶۲ سالگی در دوشنبه ۳ جمادی‌الاول ۱۳۷۲ ق- ۲۹ دی ۱۳۳۱ش در قم وفات یافت و در اتاقی کنار مسجد مدرسه حجّتیه به خاک سپرده شد.

گفته شده است او چند روز پیش از وفات خوداسناد مالکیتی که نزدش بود را به سید احمد شبیری زنجانی که عضو ارشد شورای استفتائات او بود. سپرد و پول و اموالی که از سهم امام باقی مانده بود را به دامادش مرتضی حائری یزدی سپرد تا در کارهایی که مشخص کرده بود مصرف کند. آنگاه مُهر نامه‌های خود را شکست و از درگذشت خود خبر داد. زمانی که حال وی رو به وخامت رفت، دخترش مقداری تربت امام حسین (علیه السلام) را جهت بهبودی به وی داد. وی بعد از خوردن تربت گفت: «آخر زادی من الدنیا تربه الحسین». در سوگ او مجالس متعددی برگزار و در رثایش اشعار بسیاری سروده شد. وی از برخی استادانش همچون میرزای نائینی، شیخ‌الشریعه اصفهانی و آقاضیاءالدین عراقی گواهی اجتهاد و اجازه روایت دریافت نمود. همچنین پدرش، سیدابوتراب خوانساری، عبدالله مامقانی، سیدحسن صدر، شیخ محمدباقر بیرجندی، شیخ‌عبدالکریم حائری یزدی و محمدحسین کاشف‌الغطاء به او اجازه روایت دادند. حجت کوه‌کمری به جمع‌آوری و نگاهداری میراث شیعه بسیار علاقه‌مند بود و از این‌رو از زمان اقامت در نجف، نسخه‌های خطی ارزشمندی را در کتابخانه شخصی خود جمع آوری کرد. فهرستی از این آثار در ۱۳۷۷ش به همت سیدجعفر حسینی اشکوری با ثبت شصت اثر منتشر شده، ولی برخی منابع تعداد آن‌ها را ۱۲۵ اثر دانسته‌اند. آثار و تألیفات سیدحسین کوه‌کمری و تقریرات نگاشته شده شاگردان او هم نزد محمد حجت بوده است. مجموعه نسخ خطی کتابخانه محمد حجت کوه‌کمری هم اکنون در کتابخانه آیت‌اللّه مرعشی نجفی نگهداری می‌شود.

[۲۰] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۷٫

[۲۱] الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۰۷؛ ابن شهرآشوب، رشید الدین ابی عبدالله محمد بن علی السروی المازندرانی (۵۸۸ه)، مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۵۰، تحقیق:لجنه من اساتذه النجف الاشرف، ناشر:المکتبه والمطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ه ۱۹۵۶م.

«فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَهَ الْجَنِینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَهَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَهَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَهَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَهَ اَبِی وَ بُلْغَهَ ابْنَیَّ، لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی، وَ اَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی، حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَهٌ نَصْرَهَا، وَ الْمُهَاجِرَهُ وَصْلَهَا، وَ غَضَّتِ الْجَمَاعَهُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَ لا مَانِعَ، خَرَجْتُ کَاظِمَهً، وَعُدْتُ رَاغِمَهً، اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کَفَفْتَ قَائِلًا، وَ لا اَغْنَیْتَ بَاطِلًا، وَ لا خِیَارَ لِی، لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی (هَیْنَتِی)، وَ دُونَ زَلَّتِی، عَذِیرِی اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً، وَ مِنْکَ حَامِیاً، وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَ وَهَتِ (وَهَنَتِ) الْعَضُدُ، شَکْوَایَ اِلَی اَبِی، وَ عَدْوَایَ اِلَی رَبِّی، اللَّهُمَّ اَنْتَ اَشَدُّ قُوَّهً وَ حَوْلًا، وَاَحَدُّ بَاْساً وَ تَنْکِیلًا».

[۲۲] همان.