روز شنبه مورخ ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۳ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در بلوک ۵ حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- مُقدّمه
- ذکر یافتن نیاز و اضطرار انسان نسبت به ذات باریتعالی است
- انسان باید در ایّام مَعدودات دَربست در اختیار حقتعالی باشد
- مأموریت اِبلاغ سورهی مبارکهی برائت که به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سِپُرده شد
- نکاتی در ارتباط با کَرَم ویژهی حضرت جوادالائمه (صلوات الله علیه)
- روضه و توسّل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
جهت عرض تبریک ایّام مُبارکات ماه ذیالحجّه که عُموماً مُناسبتهای این ماه خُصوصاً عید الله الاکبر، روز مُباهله، روز نزول سورهی مبارکهی «هَل أتی» و روز نُزول آیهی ولایت و حادثهی خاتمبَخشی حضرت مولیالموحّدین و امروز هم روز ازدواج پُر برکت دارای نَقشِ اَبدی که برای دو دریا پیش آمد، «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ * فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ[۲]» و روز میلاد حضرت خَلیل و نِبل آن بزرگوار به مقام خُلَّت، روز بسیار باطنداری است. روز اوّل ذیالحجّه الحرام و دههی اوّل که هم برحسب روایت لَیالی عَشر همین عَشر ذیالحجّه است و هم «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ[۳]»؛ مِصداق این ایّام هم میتواند این دهه باشد؛ ولی این نوع دعوت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) از بندگان مؤمن دلیل بر ارادهی حقّ است که در این دهه بندگان را از اَلطاف خودش و از کرامات این ماه سرشار کند.
ذکر یافتن نیاز و اضطرار انسان نسبت به ذات باریتعالی است
مسألهی ذکر در قرآن کریم خیلی هم تکرار شده است و هم مهمّ تَلقّی شده است و بسیاری از عبادات با هدف تَحقّق ذکر از ما خواسته شده است؛ «أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی[۴]». نماز ذکر است، قرآن ذکر است، عبادت ذکر است. خداوند علیّ عزیز وَدود فرمود: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا[۵]»؛ خدا را زیاد یاد کنید. گاهی به مَحضرتان عرض شده است که در اینجور مَوارد کَثیر در برابر قَلیل نیست؛ بلکه خودِ کَثرت موضوعیّت دارد. نِسیان خداوند متعال، غفلت از خداوند متعال، اعراض از یاد خداوند متعال، حتی به مقدار کم نیز نکبت است. «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۶]»؛ یک لحظه غفلت از خدا مانع سُقوط همیشگی میشود. این ریسمان ذکر است که همیشه بَشر را زنده و نورانی میدارد. دعا هم که از مَصادیق بارز ذکر هست، خداوند کریم فلسفهاش را در قرآن کریم فرموده است. «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ[۷]»؛ دعا منشأ توجّه خداوند به بنده است و هرگاه بنده تقاضا، فقر و اضطرار نداشته باشد، رَها است. موجود مُمکن موجودی مُضطرّ است و چون همهی موجودات این اضطرار را وُجوداً مییابند، لذا دَوام ذکر دارند. تمامی موجودات همیشه اهل ذکر هستند. «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ[۸]»؛ «یُسَبِّحُ» یعنی مُستمراً. هیچچیزی در عالَم نیست، مَگر اینکه عَلیالدّوام مُسبّح هست. ارتباط او وجوداً و حُضوراً همیشه با خدای خودش برقرار است. این ارتباط لحظهای قَطع نمیشود. اما بَشر سرگرمی دارد. «لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ[۹]»؛ مال یعنی مُتعلِّقات، سرگرمیها. اَنواع و اَقسام آن که گاهی خود نماز برای ما لَهو است، ما را سرگرم میکند. نماز میخوانیم، ولی خدا یادمان نمیآید. گاهی اوراد ما و ذکر زبانی ما سرگرمی ماست؛ «رُبَّ تالِ القُرآنِ وَ القُرآنُ یَلعَنُهُ[۱۰]»؛ گاهی قاری قرآن کریم هیچ ارتباطی با خدا ندارد. بعضی از قَتلهی امام حسین (علیه السلام) در کربلا قرائت قرآن انجام میدادند. گفته میشود شخصی مَشغول زیارت عاشورا بود. عابرِ صاحبدلی گفت: این نشسته است و خودش را لَعن میکند. حَسّاس شدند و جلو رفتند تا ببینند این چه آدمی است که خودش را لَعن میکند. رفتند و دیدند که مشغول لَعنهای زیارت عاشوراست. خطّ او خطّ آنهاست، این لَعن شامل حال خودش هم میشود. بنابراین ذکر یافتن اضطرار و فقر و بیچارگی و نیاز به حضرت دوست است.
انسان باید در ایّام مَعدودات دَربست در اختیار حقتعالی باشد
ما با همهی اَبعاد وجودیمان مُحتاج هستیم و خودمان را مُستقل میبینیم. اگر خداوند متعال کَرَم کند و با رعایت طاعت پروردگار متعال که فرمود: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ[۱۱]»؛ اگر ما روز و روزگارمان به بندگی مَصروف شود، خداوند به ما یقین میدهد. خدا را باور میکنیم، آتش جهنّم را میبینیم. «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ[۱۲]»؛ وقتی آدم چیزی را عَیان کرد، شُهود کرد، دیگر در وجودش نَهادینه میشود. لذا این «اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ» یک کلاس ویژه است. باید با سایر ایّام مُتفاوت باشد. در این ایّام باید همهی اَعضاء و جَوارح ما ذکر خاصّ خودش را عَلیالدّوام مورد توجّه قرار بدهد. ذکر عملی به این است که هر عُضوی در ایفای مسئولیت الهیاش همهی اَعضاء مأمور خداوند متعال باشند. «لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۳]»؛ همهی موجودات قُشون خداوند متعال هستند؛ ولی ما گاهی با غفلت قُشون شیطان میشویم. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ[۱۴]»؛ ما هر مقدار از اوقاتمان را با هر عُضوی مَعصیت مُرتکب شدیم، عبادت شیطان را کردهایم و از طاعت خداوند متعال فاصله گرفتهایم. در این ایّام باید وجود ما دَربست در اختیار حقّ باشد. و هم فکرمان عَلیالدّوام مَشغول باشد، مشَغول بندگی باشد و هم گرایشها و تمایُلات دُنیوی را به سوی خدا و آخرت برگردانیم. و هم جَوارحمان مورد مُراقبت قرار بگیرد. امروز با چشممان چهقَدر میتوانیم عبادت کنیم؟ با گوشمان چهقَدر میتوانیم آوای حقّ را بشنویم؟میگویند خَلیل الهی که امروز دَرجهی خُلّت گرفت، خداوند خواست او را امتحان کند. گوسفندهای فراوانی داشت که با خودش میچَراند. نَوای «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِکَهِ وَ الرُّوحِ[۱۵]» او را بیتاب کرد. کیستی که نام دوست مرا میبَری؟ یکبار دیگر بگو من نصف مال خود را به تو میدهم. بار دوّم شنید: «سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلاَئِکَهِ وَ الرُّوحِ»؛ تمام مالش را بخشید و برای بار سوّم گفت خودم هم در اختیار تو هستم. مَعلوم شد که هرچه دارد، برای خودش نمیخواهد، برای او میخواهد. گوشی که از شنیدن ذکر مَحظوظ میشود، مجالس علم مجلس ذکر است؛ مجلس دعا مجلس ذکر است؛ مجلس موعظه مجلس ذکر است؛ مجالس ارتباط با حضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) با شنیدن حدیث و اَشعاری که مربوط به حَضرات مَعصومین (سلام الله علیهم اجمعین) است، اگر کسی راه خَلیل را پیش برود، با یکبار شنیدن دل از کَف میرود و آدم بیقرار اسم مَعشوق خودش قرار میگیرد و ذوب در او میشود. اگر پاهای خود را مورد توجّه قرار بدهید، میبینید که چهقَدر به سوی خدا حرکت میکند. این غفلت اَعضاء و جَوارح ما را ضایع میکند. این تَنبُّه، این یَقظه تذکّر است که آدم میفَهمد اَعضاء و جَوارح ما ابزار طاعت و اطاعت ماست. ما با بدن عبادت میکنیم و هرگاه او را مُعطّل گذاشتیم، بیخاصیّتش کردهایم. لذا دستمان، قَدمهایمان، لَحظ العُیونمان، نَفَس کشیدنمان، این «اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ» باید یکچیز اضافهای بر سایر ایّام داشته باشد؛ والّا خداوند متعال همیشه از ما ذکر را خواسته است. «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»؛ همیشه با خدا باشید. ولی ۱۰ روز را که دیگر میتوانید. حضرت موسی (علیه السلام) دارند به مَقصد میرسند. دارند اَلواح را تَلقّی میکنند. دارد از خَزائن علم خداوند متعال بر ایشان نازل میشود. دارد چِلّهی ایشان به پایان میرسد. روزهای رسیدن میوههای مُراقبت اوست. روزهای چیدن حاصلِ اَربعینِ اوست؛ «اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ». این یک تَنبُّهی برای خودم بود. خداوند من را بیدار کند که آمدنم برای شما اینقَدمهایم در قَبر از من شکایت نکنند. بگویند: بله، برای روضه برداشته شده است، برای دیدن یاران امام زمان (ارواحنا فداه) برداشته شده است. دستمان، چشممان، گوشمان همه برای تَحصیل رضای خداوند متعال و برای یک حرکت همهجانبه به سوی مَقصد اَعلی بسیج بشوند.
مأموریت اِبلاغ سورهی مبارکهی برائت که به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سِپُرده شد
یک نکتهی دیگری که امروز برحَسب آنچه که «سیّد اهل مُراقبه[۱۶]» (اعلی الله مقامه الشریف) نَقل میکند، مسألهی اِبلاغ سورهی مبارکهی «برائت» است که نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یک روش و تاکتیکی بود که گاهی پَرچم را به افرادی میدادند، مسئولیت را بر روی دوش اَشخاصی میگذاشتند. بعد آنها خودشان را در این امتحان نشان میدادند و نااَهلبودنشان روشن میشد و آنگاه اَهل آن که حضرت امیرالمؤمنین. بودند، در جایگاه خودش قرار میگرفت. یکی از آن موارد اِبلاغ سورهی مبارکهی برائت بود که برائت از اَرکان دیانت است. اگر جَلال نباشد، جَمال تَجلّی نمیکند. اگر تَخلیه نباشد، تَحلیه مُحقّق نمیشود. اگر دیو بیرون نرود، فرشته نمیآید. لذا لَعن مُقدّم بر صلوات در این زیارت قُدسی عاشورا قرار گرفته است و لَعن آثاری دارد که صلوات آن آثار را ندارد. لَعن ظُهور جَلال الهی است. لَعن شُستشو است و تا شُستشو نشود و لُوح جان از لَکهها تمیز نشود، نَقش عَرش در آن مُنقّش نمیشود. باید لُوح را تمیز کرد. فقط یک نقّاش خوب میتواند نَقشهی خوبی را روی لُوح تَرسیم کند. این مسألهی برائت در قرآن کریم که سراسر جلوهی رحمت پروردگار متعال است، اما سورهی مبارکهی برائت بدون «بِسْمِ اللَّهِ» شروع شده است. از ابتدا جَلال الهی است، از ابتدا قَهر خداست، از ابتدا غَضب خدا و سَخط حقتعالی است تا ماسوی را بسوزاند. این را برحَسب بعضی از روایاتی که مرحوم سیّد نَقل میکنند، ابتدا وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خلیفهی دوّم پیشنهاد کرد که این آیات سورهی برائت را ببَر و به مُشرکین مکّه اِبلاغ کُن که آنها دیگر حقّ ورود به مسجدالحَرام و حَریم را ندارند. عُذرخواهی کرد و گفت: «قُریش» با من روی خوشی ندارد و این کار از من ساخته نیست. بعد به خلیفهی اوّل سِپُردند و جَبرئیل آمد: «لَا یُؤَدِّی عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ[۱۷]»؛ در یک حدیثی هم دارد که میفرماید: «لَا یُؤَدِّی عَنِّی إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِیٌّ (علیه السلام)[۱۸]»؛ وقتی این پیام الهی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مأمور شدند که حرکت کند و در مسیر نامه را از خلیفهی اوّل باز بگیرد و خودشان عازم سفر مکّه بشود و در جمع مُشرکین این را اِبلاغ بکند. و همین کار هم شد. مرحوم «صدوق[۱۹]» (اعلی الله مقامه الشریف) در حکومت طَبریها یک مُحاجهای با عُلمای عامّه دارد. در آنجا میگوید: در اِبلاغ چند آیه از قرآن کریم فُلانکَس مورد اعتماد خداوند نبود و خداوند متعال هم او را نَفی کرد. میشود همهی قرآن را به او بدهند؟ این خودش علامت استحقاق حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و عَدم شایستگی دیگران است. هم اَخذ این قرآن با عصمت است، هم فَهم آن با عصمت است و هم باید اِبلاغ آن مَعصومانه باشد. از این جهت برای ما مُغتنم است. امروز یکی از تَجلیّات حَقانیّت مولیالموحّدین حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیه الصلاه و السلام) است. در عین حال برای ما هم درس است. اگر بَناست ما مُبلّغ قرآن کریم باشیم و آیهای را برای اِتمام حُجّت یا برای دعوت، باید قُماش حضرت علی (علیه السلام) باشیم. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۲۰]».
نکاتی در ارتباط با کَرَم ویژهی حضرت جوادالائمه (صلوات الله علیه)
برادر عزیزمان امروز با یاد حضرت امام جواد (علیه السلام) مَحفلتان را مُعطّر کردند، دلهایتان را مُزیّن کردن. ما هم حضرت امام جواد (علیه السلام) را ویژه باور داریم. حضرت امام جواد (علیه السلام) برای شیعیان خیلی اُمید هستند. اصلاً اختصاص لَقب «جواد» خودش پَیام دارد. «عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ[۲۱]»؛ و هم ذاتاً اینجور بودند. اینقَدر عَطا و بخشش را تکرار کرده بودند که به صورت عادت بود. هم سَجیّه و صفت خدادادیشان این بود و هم وصیّت پدرشان که نامه نوشتند و حضرت امام جواد (علیه السلام) را به حقّ خودشان قَسم دادند که وقتی بیرون میآیی، از یکجایی بیا که اینهایی که به تو پَناه میآورند، دستشان به شما برسد. اینها به اُمید شما دَرب خانهی شما میآیند. نکند این اطرافیان تو را از دَرب پُشتی ببَرند که یک مُحتاجی، یک پَناهجویی دستش به دامن شما نرسد. هر وقت هم میخواهی از خانه بیرون بیایی، با صُرّهها و کیسههای پُر مُحتوا بیرون بیا که مشکل مردم را حَل کُنی. و حضرت امام جواد (علیه السلام) هم الحقّ و الانصاف امکان ندارد کسی گرفتار باشد و رو بیاورد و حضرت جوادالائمه (علیه السلام) که هم خودشان کریم هستند، در مورد آقاجانمان حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) در زیارت مَخصوصهی جُمعه میخوانیم: «هذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ[۲۲]»؛ من تنها میهمان نیستم، بیپَناه هستم و به شما پَناهنده شدهام؛ «أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ». بعد میگوییم: «وَ أَنْتَ یَا مَوْلاىَ کَرِیمٌ[۲۳]»؛ من به یک کَریم روی آوردهام. «مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ[۲۴]»؛ نه تنها خودت آقا و کَریم هستی، بلکه از نَسل کَریمان هستی؛ «مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ»؛ «فَأَضِفْنِى وَ أَجِرْنِى[۲۵]». حالا حضرت امام جواد (علیه السلام) یک چنین شرایط و فَضایی وجود نازنین ایشان را پُر جاذبه کرده است و به صورت مِغناطیسی به هر بیچاره و دَرماندهای میگوید: بُرو دَرب خانهی امام جواد (علیه السلام) را بزَن؛ او مُنتظر است. یک کَریم وقتی به او مُراجعه نشود، ناراحت میشود. هرچه گدایی شما بیشتر بشود، او بیشتر تَحویلتان میگیرد؛ «وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطاءِ إِلّا جُوداً وَ کَرَماً[۲۶]».
روضه و توسّل به حضرت جوادالائمه (علیه السلام)
اما شهادت ایشان هم خیلی جانسوز است. هم خودشان و هم پدرشان غَریبانه و در تنهایی به شهادت رسیدند. هم پدرش مَسوم بود، به خودش میپیچید و هم وجود نازنین خودش که جواد بود، در سِنین بعضی از شما بود، ۲۵ سال بیشتر عُمر نکرده بودند اینگونه بودند. وقتی آن زن لَعنتی سَم را به خوردِ حضرت امام جواد (علیه السلام) داد، خودش گریه میکرد. برحَسب این نَقل حضرت جوادالائمه (علیه السلام) فرمودند: «لیَضرِبَنَّکَ اللهُ بِفَقرٍ لا تَجبِر وَ بَلاءٍ لا تَستِر[۲۷]»؛ خداوند متعال تو را با چوب فقری که دیگر این فقر برطرفشدنی نباشد، تو را میزند و با یک بَلایی که نتوانی آن را بپوشانی. بدترین بَلا هم بر این شَقی نازل شد و با بَدبختی و فلاکت به جهنّم واصل شد. خداوند متعال خودش و پدرش را لَعنت کند. اما میگویند خیلی قَساوت داشت. یک آقای جوان با آن عصمت، با آن نجابت، با آن شرافت، با آن لطافت، بیکَس باشد، مَسوم باشد، بیتاب باشد، مُلتهب باشد، تشنه باشد، العطش بگوید ولی سر و صدا بکنند که صدای العطش ایشان به کسی نرسد. یا بعد از شهادت به جای اینکه در تَجهیز و تَشییع ایشان عَجله کنند، جنازه را بالای بام ببَرند و مقابل آفتاب قرار بدهند. ۳ شبانهروز آفتاب به این بدن بتابَد. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۸]»؛ یکی از جراحتهای قلبی و دردهای باطنی آقا امام زمان (ارواحنا فداه) همین است. «یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان، ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا[۲۹]»؛ ایکاش فقط بدن مانده بود، عُریان مانده بود. به این اِکتفا نکردند. «سحقوه[۳۰]»؛ او را پایمال کردند. امام جواد (علیه السلام) فقط خودشان تشنه بودند، العطش ایشان پاسخگو نداشت؛ ولی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) همهی اهلبیتشان تشنه بودند و حتی شیرخوار ایشان از تشنگی داشت بالبال میزد. میگویند که اگر «حَرمله» هم به او تیر نمیزد، در آن حال که امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «أما ترونه کیف یتلظی عطشا»، داشت جان میداد، دست و پا میزد؛ اما با تیر او را ذَبح کردند.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
انشاءالله از حضرت جواد (علیه السلام) و ساحت مُقدّس اربابمان امام حسین (علیه السلام) و خُصوصاً مولایمان حضرت علی اصغر (علیه السلام) این دههی مَعدودات و ایّام مَعدودات را هرکاری میخواهیم بکنیم، قبل از آن یک تأمّل و نیّتی داشته باشیم. حرفهایمان، نگاههایمان، رفت و آمدهایمان که به این دعوت الهی مُشرّف بشویم، میهمان ویژهی خدا باشیم، «اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ».
دعا
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۱]».
خدایا! به آن اسمی که هرکسی تو را به آن اسم بخواند جواب میگیرد، قَسمت میدهیم امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! شوق دیدن حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) و اِمتثال اَوامر ایشان را به ما بده.
بارالها! پروردگارا! ما را بیقرارِ ظُهور بگردان.
بارالها! ما را از این بیتفاوتی، بیتوجّهی، از نِسیان و غفلت نجات بده.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم در این ایّام مَعدودات لُطف ویژهات را در جهت تَمحُّض ما در مَحضر خودت مَبذول بفرما.
خدایا! دستمان را بگیر.
خدایا! نَفس اَمّارهی ما که بزرگترین دشمن ماست، بر ما چیره نکُن.
خدایا! دشمنان غَدّاری که بخاطر دین با ما دشمن هستند، شَرّشان را به خودشان برگردان.
خدایا! تو کافیِ مُحمّدٍ الأحزاب هستی، کافیِ موسی فرعون هستی؛ خدایا! نظام ما، رهبر ما، همهی سربازان رهبر ما را در برابر این دشمنان کفایت بفرما.
الها! پروردگارا! جبههی مُقاومت خُصوصاً سیّد مُقاومت و حزبالله را در اُوج اقتدار در نابودی مَوانع راه ظُهور که بزرگترین مانع استکبار عالَمی و صهیونیستها هستند، به پیروزی قَطعی برسان.
خدایا! مَظلومین غَزّه را با نابودی صهیونیستها نجات بده.
بارالها! پروردگارا! نابسامانیهای ما را رَفع بفرما.
خدایا! ما را مُحتاج لِئام خَلق خود مَفرما.
خدایا! ما را برای آقایمان، برای مولایمان، برای نظاممان، برای مَکتبمان و برای رهبرمان زِین قرار بده و ما را مایهی شرمندگی و سرافکندگی اولیای دینمان قرار مَده.
خدایا! هر نیّتی، هر خواستهای، هر نیاز و فقری که داریم و میبینی که دستِ خالی داریم و هیچچیزی نداریم، دستمان خالی است و باز کردیم؛ به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به جودِ حضرت جوادالائمه (علیه السلام)، به بابالحَوائجی حضرت علی اصغر (علیه السلام) ما را حاجترَوا قرار بده.
خدایا! همهی مریضها، چند مریض سفارششده که بعضی از عزیزانمان در همین مجلس مریض دارند و سفارش کردند، مریضهای را از شهر قُم به ما سِپُردند، مریضی مُدّتهاست که مُنتظر استجابت دعاهاست؛ خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم، به مأموریت ویژهی حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) قَسمت میدهیم همهی آنها را عاجلاً عافیت کَرَم فرما.
خدایا! توفیق شُکر سلامتی، امنیّت، توفیقات این جلسات نورانی، این اجتماعات باصفا را از ما زَوال نیاور.
خدایا! سایهی پُر برکت نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه)، ناخُدای کشتی انقلابمان، رهبر خوبمان را مُستدام بدار.
خدایا! دشمنان ایشان را مَخذول بفرما.
خدایا! در خِذلان آنها تَسریع بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم هرچه شَرّ است را از ما دور کُن.
خدایا! هرچه خیر است به ما برسان.
خدایا! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، همهی شهدای ما، مَشایخ ما، عُلمای سَلَف که همهی آنها به گَردن ما حقّ دارند و سر سُفرهیشان نشستهایم و این شهدای مَظلوم اَخیرمان و در رأس آنها آیت الله آقای سیّد ابراهیم رئیسی را السّاعه سر سُفرهی اَجداد طاهرین ایشان مُتنعّم و روحشان را از ما شاد بگردان.
خدایا! در این انتخاباتی که در پیش داریم، خدایا کار به دست خودت هست؛ تو را به اولیاء و اَنبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم کسی که انتخاب او برای مردم آرامش، برای مردم موجب خیر و برکت و گُشایش و برای رهبرمان مایهی اطمینان باشد، آن را برای ما مُقدّر و مَحتوم بگردان و از ورود افرادی که آمدنشان ایجاد تَشنُّج یا توقّف در حرکت انقلابی یا تَضعیف جبههی مُقاومت باشد، به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم دورشان بگردان.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] سوره مبارکه الرحمن، آیات ۱۹ الی ۲۲٫
[۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۳٫
«وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ ۚ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ ۚ لِمَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ».
[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴٫
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی».
[۵] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا».
[۶] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۹٫
[۷] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۷٫
«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ ۖ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا».
[۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۴۴٫
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ ۚ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا».
[۹] سوره مبارکه منافقون، آیه ۹٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».
[۱۰] بحار الأنوار : ۹۲/۱۸۴/۱۹٫
[۱۱] سوره مبارکه حجر، آیه ۹۹٫
[۱۲] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶٫
[۱۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫
[۱۴] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫
[۱۵] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه،انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۴۸۲٫
«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُکَ غَضَبَکَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ عَمِلْتُ سُوءاً وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت».
[۱۶] ابوالقاسم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس ملقب به رضیالدین، از خاندان طاووس بود؛ از این رو بهسید ابن طاووس مشهور است. ابن طاووس پنج شنبه ۱۵ محرم سال ۵۸۹ق در شهر حلّه، سرزمین عراق متولد شد. او را ذوالحسبین (کسی که دو نسب شریف دارد) نیز خواندهاند؛ زیرا جد اعلای او داود بن حسن مثنی، نوه پسری امام حسن (علیه السلام) و نوه دختری امام سجاد (علیه السلام) است و از سادات حسنی ـ حسینی به حساب میآید. پدرش، موسی بن جعفر، از راویان حدیث است که روایات خود را در ورقههایی نوشته بود و بعد از او، فرزندش آنها را جمعآوری نمود و با نام فرقه الناظر و بهجه الخاطر مما رواه والدی موسی بن جعفر منتشر نمود. مادر او دختر ورام بن ابی فراس، از علمای امامیه بود. همچنین مادر پدرش از نسل شیخ طوسی بود، سید بن طاووس، هنگام اشاره به ابن ابیفراس و شیخ طوسی، آنان را پدربزرگ خود مینامید. برادرش احمد بن طاووس نیز از علمای دوران بود و پس از وفات سید بن طاووس، نقابت شیعیان را بر عهده گرفت. ابن طاووس تحصیلات خود را در حله آغاز نمود و پس از چندی از حله به کاظمین هجرت کرد. او سپس با دختر وزیر ناصر بن مهدی ازدواج نمود و آن گونه که خود میگوید به سبب این ازدواج مدتی طولانی در بغداد سکونت گزید. طبق گزارشی او ۱۵ سال در بغداد اقامت داشته است. که برخی آن را از حدود سال ۶۲۵ هجری تا سال ۶۴۰ هجری دانستهاند. پس از آن به حله بازگشت و فرزند او محمدمصطفی در آنجا به دنیا آمد چند سال بعد به همراه خانواده خود به نجف و پس از آن به کربلا هجرت کرد و در هر کدام سه سال اقامت نمود. فرزند او با نام علی در سال ۶۴۷ در نجف به دنیا آمد و کتاب فرج المهموم را در سال ۶۵۰ در کربلا به اتمام رساند. ابنطاووس در سال ۶۵۲ق بار دیگر به بغداد بازگشت.و در سال ۶۶۱ق سرپرستی و نقابت علویان را از طرف هولاکو خان مغول به عهده گرفت و تا زمان وفات خود این منصب را بر عهده داشت او در دوشنبه ۵ ذیالقعده، ۶۶۴ق در بغداد درگذشت. مقبرهای در حله منسوب به سید بن طاووس است اما ابن فوطی (م ۷۲۳ق) در کتاب حوادث جامعه گفته است که جنازه ابن طاووس پس از مرگ به نجف منتقل شد و در کنار مرقد امام علی (علیه السلام) دفن شد. و سید ابن طاووس نیز در کتاب فلاح السائل نوشته است که برای خودش قبری در کنار مرقد امام علی (علیه السلام) آماده کرده و بر آمادهسازی آن نظارت کرده است. برخی احتمال دادهاند که بارگاه با نام سید بن طاووس در حله متعلق به فرزند همنام او یعنی رضیالدین علی بن علی بن موسی باشد، که در نام، کنیه و لقب، با پدرش، اشتراک داشته است.
ابنطاووس تحصیل را در شهر حله آغاز و از پدر و جد خود، ورام بن ابی فراس علوم مقدماتی را آموخت. او در زندگی خودنوشت آورده که در تحصیل فقه در عرض یکسال آنچه را همدرسان او در چند سال پیش از آن تحصیل نموده بودند، فراگرفت. علی به تعبیر خودش، پس از دو سال و نیم آموختن فقه، خود را از استاد بینیاز دید. بعدها او مدتی در بغداد زندگی کرد و در آنجا نیز به تحصیل و تدریس پرداخت. علامه حلّی (درگذشته ۷۲۶ق) سید ابن طاووس را به داشتن کراماتی وصف کرده است. علامه مجلسی نیز از ابن طاووس با عناوینی مانند: سید نقیب، موثق، زاهد و جمال العارفین یاد کرده است. محدث قمی با اوصافی مانند: بزرگوار، باتقوا، زاهد، سعادمتند، پیشوای عارفان، چراغ شبزندهداران، صاحب کرامات، طاووس آل طاووس وی را ستوده است. از قول سید محمدحسن (معروف به سید محمدحسن الهی) (برادر علامه طباطبایی) نقل شده که روح بسیاری از علما را (توسط یکی از شاگردانش) حاضر کردیم و سؤالاتی نمودیم مگر روح دو نفر را که نتوانستیم احضار کنیم، یکی روح مرحوم سید ابن طاووس و دیگری روح مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم رضوانُ اللهِ علیهما؛ این دو نفر گفته بودند: ما وقف خدمت حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام هستیم، و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم. ابن طاووس حدود ۵۰ تألیف دارد که بسیاری از آنها در موضوعات دعا و زیارتاند. آنچه باعث توجه به سید بن طاووس شده، آثاری است که با عنوان «تتمات مصباح المتهجد و مهمات فی صلاح المتعبد» به رشته تحریر درآورده است؛ یعنی کتابی که در آن ادعیهای آمده است که به حال عبادتکنندگان مفید بوده، اما در کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی ذکر نشده است.
[۱۷] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۶، ص ۱۸؛ الخصال، ج ۲، ص۳۶۶ / نور الثقلین.
«أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): وَ قَدْ سَأَلَهُ رَأْسُ الْیَهُودِ: کَمْ تُمْتَحَنُ الْأَوْصِیَاءُ فِی حَیَاهًِْ الْأَنْبِیَاءِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِمْ؟ فَقَالَ (علیه السلام) یَا أَخَا الْیَهُودِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ امْتَحَنَنِی فِی حَیَاهًِْ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فِی سَبْعَهًِْ مَوَاطِنَ فَوَجَدَنِی فِیهِنَّ مِنْ غَیْرِ تَزْکِیَهًٍْ لِنَفْسِی بِنِعْمَهًِْ اللَّهِ لَهُ مُطِیعاً قَالَ وَ فِیمَ وَ فِیمَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) قَالَ (علیه السلام) أَمَّا أَوَّلُهُنَّ … وَ أَمَّا السَّابِعَهًُْ یَا أَخَا الْیَهُودِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمَّا تَوَجَّهَ لِفَتْحِ مَکَّهًَْ أَحَبَّ أَنْ یُعْذِرَ إِلَیْهِمْ وَ یَدْعُوَهُمْ إِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ آخِراً کَمَا دَعَاهُمْ أَوَّلًا فَکَتَبَ إِلَیْهِمْ کِتَاباً یُحَذِّرُهُمْ فِیهِ وَ یُنْذِرُهُمْ عَذَابَ اللَّهِ وَ یَعِدُهُمُ الصَّفْحَ وَ یُمَنِّیهِمْ مَغْفِرَهًَْ رَبِّهِمْ (وَ یُنْذِرُهُمْ (وَ نَسَخَ لَهُمْ فِی آخِرِهِ سُورَهًَْ بَرَاءَهًَْ لِیَقْرَأَهَا عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَرَضَ عَلَی جَمِیعِ أَصْحَابِهِ الْمُضِیَّ بِهِ فَکُلُّهُمْ یَرَی التَّثَاقُلَ فِیهِ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ نَدَبَ مِنْهُمْ رَجُلًا فَوَجَّهَهُ بِهِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لَا یُؤَدِّی عَنْکَ إِلَّا أَنْتَ أَوْ رَجُلٌ مِنْکَ فَأَنْبَأَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بِذَلِکَ وَ وَجَّهَنِی بِکِتَابِهِ وَ رِسَالَتِهِ إِلَی أَهْلِ مَکَّهًَْ فَأَتَیْتُ مَکَّهًَْ وَ أَهْلُهَا مَنْ قَدْ عَرَفْتُمْ لَیْسَ مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا وَ لَوْ قَدَرَ أَنْ یَضَعَ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنِّی إِرْباً لَفَعَلَ وَ لَوْ أَنْ یَبْذُلَ فِی ذَلِکَ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ وَ مَالَهُ فَبَلَّغْتُهُمْ رِسَالَهًَْ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وَ قَرَأْتُ عَلَیْهِمْ کِتَابَهُ فَکُلُّهُمْ یَلْقَانِی بِالتَّهَدُّدِ وَ
الْوَعِیدِ وَ یُبْدِی لِیَ الْبَغْضَاءَ وَ یُظْهِرُ الشَّحْنَاءَ مِنْ رِجَالِهِمْ وَ نِسَائِهِمْ فَکَانَ مِنِّی فِی ذَلِکَ مَا قَدْ رَأَیْتُمْ ثُم الْتَفَتَ إِلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ قَالُوا بَلَی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین (علیه السلام)».
[۱۸] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۶، ص ۱۲؛ علل الشرایع، ج ۱، ص۱۹۰/ نور الثقلین.
«ابنعبّاس (رحمه الله علیه)- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَعَثَ أَبَا بَکْرٍ بِبَرَاءَهًَْ ثُمَّ أَتْبَعَهُ عَلِیّاً (علیه السلام) فَأَخَذَهَا مِنْهُ فَقَالَ أَبُوبَکْرٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خِیفَ فِیَّ شَیْءٌ قَالَ لَا إِلَّا أَنَّهُ لَا یُؤَدِّی عَنِّی إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِیٌّ (علیه السلام) وَ کَانَ الَّذِی بُعِثَ فِیهِ عَلِیٌّ (علیه السلام) لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهًَْ إِلَّا نَفْسٌ مُسْلِمَهًٌْ وَ لَا یَحُجُّ بَعْدَ هَذَا الْعَامِ مُشْرِکٌ وَ لَا یَطُوفُ بِالْبَیْتِ عُرْیَانٌ وَ مَنْ کَانَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَهْدٌ فَهُوَ إِلَی مُدَّتِه».
[۱۹] ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق، از علمای قرن چهارم قمری بوده است. پدر وی علی بن حسین، در زمان خویش، شیخ و ثقه (مورد اعتماد) و فقیه و پیشوای قمیها بود. هرچند بزرگان و محدثان بسیاری در آن زمان در قم حضور داشتند، او با وجود مرجعیت و جایگاه علمی، مغازهای در بازار داشت و زاهدانه و با پاکدامنی و قناعت به تجارت مشغول بود. او در رشتههای مختلف کتابها و رسالههایی داشت که شیخ طوسی و نجاشی آنها را ذکر کردهاند. ابنندیم در الفهرست، به دستخطی از شیخ صدوق اشاره کرده است که حاوی اطلاعاتی درباره آثار خود و پدرش بوده است: «کتابهای پدرم را که دویست کتاب است برای فلانی پسر فلانی اجازه دادم و نیز کتابهای خودم را که هجده کتاب است.» سال ولادت شیخ صدوق به نحو دقیق مشخص نیست، اما آنچه از کتاب وی، کمال الدین، و کتاب غیبت شیخ طوسی و کتاب فهرست نجاشی استفاده میشود این است که وی پس از مرگ محمد بن عثمان عَمْری، دومین سفیر از سفرای چهارگانه امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف)، در سال ۳۰۵ق و در اوائل سفارت ابوالقاسم حسین بن روح، سومین سفیر، متولد شده است. بنابر نقل شیخ صدوق از ابوجعفر محمد بن علی بن اسود، علی بن حسین بن موسی بن بابویه (پدر شیخ صدوق که صدوق اول نیز خوانده میشود)، پس از مرگ محمد بن عثمان عَمْری از ابوجعفر خواسته است که از حسین بن روح نوبختی (سومین سفیر) بخواهد که او از امام زمان (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) بخواهد که دعا کند تا خدا به او پسری بدهد. ابوجعفر میگوید من نیز از حسین بن روح درخواست کردم و او این درخواست را به امام زمان رساند و پس از سه روز به من گفت که امام برای علی بن حسین دعا کرده است و برایش فرزندی مبارک متولد میشود که خدای عزوجل به سببش او را سود میرساند. وی در سال ۳۸۱ق با بیش از هفتاد سال سن در شهر ری درگذشت. قبر او امروزه در قبرستانی با نام قبرستان ابنبابویه معروف و زیارتگاه مردم است. تجدید عمارت قبر وی در زمان فتحعلی شاه قاجار در سال ۱۲۳۸ق. انجام گرفت. پیش از این تاریخ، قبر او در اثر سیل شکافته شد و آشکار شدن جنازه سالم وی پس از گذشت قرنها مایه حیرت همگان شد. مرحوم آقا علی حکیم از کسانی است که در رساله سبیل الرشاد فی علم المعاد میگوید: خودش بدن سالم شیخ صدوق را در این حادثه دیده است.
[۲۰] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ الی ۷۹٫
[۲۱] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعهی کبیره.
«…بِکُمْ فَتَحَ اللّٰهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ، وَ عِنْدَکُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ، وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلائِکَتُهُ، وَ إِلىٰ جَدِّکُمْ بُعِثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ، آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَِلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ؛ فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ؛ وَ بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَهُ الْمُفْتَرَضَهُ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّهُ الْواجِبَهُ، وَ الدَّرَجاتُ الرَّفِیعَهُ، وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ، وَ الْمَکانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَاللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ الْجاهُ الْعَظِیمُ، وَ الشَّأْنُ الْکَبِیرُ، وَ الشَّفاعَهُ الْمَقْبُولَهُ، ﴿رَبَّنا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ﴾، ﴿رَبَّنا لَاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ﴾، ﴿سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً﴾…».
[۲۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت امام زمان (ارواحنا فداه) در روز جمعه.
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّٰهِ فِى أَرْضِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِى یَهْتَدِى بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجاهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ، عَجَّلَ اللّٰهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاىَ، أَنَا مَوْلاکَ عَارِفٌ بِأُولَاکَ وَ أُخْرَاکَ، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ تَعَالَىٰ بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ، وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَىٰ یَدَیْکَ؛ وَ أَسْأَلُ اللّٰهَ أَنْ یُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ یَجْعَلَنِى مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَىٰ أَعْدائِکَ، وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِى جُمْلَهِ أَوْلِیَائِکَ. یَا مَوْلاىَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ آلِ بَیْتِکَ، هٰذَا یَوْمُ الْجُمُعَهِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلاىَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ، وَ أَنْتَ یَا مَوْلاىَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیافَهِ وَ الْإِجَارَهِ، فَأَضِفْنِى وَ أَجِرْنِى صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَیْکَ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ».
[۲۳] همان.
[۲۴] همان.
[۲۵] همان.
[۲۶] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای افتتاح.
«…الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَ لَا وَلَداً ﴿وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِى الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً﴾ ؛ الْحَمْدُ لِلّٰهِ بِجَمِیعِ مَحامِدِهِ کُلِّها، عَلَىٰ جَمِیعِ نِعَمِهِ کُلِّها. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَامُضادَّ لَهُ فِى مُلْکِهِ، وَ لَا مُنازِعَ لَهُ فِى أَمْرِهِ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَاشَرِیکَ لَهُ فِى خَلْقِهِ، وَ لَا شَبِیهَ لَهُ فِى عَظَمَتِهِ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ الْفاشِى فِى الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ، الْباسِطِ بِالْجُودِ یَدَهُ، الَّذِى لَاتَنْقُصُ خَزائِنُهُ، وَ لَا تَزِیدُهُ کَثْرَهُ الْعَطاءِ إِلّا جُوداً وَ کَرَماً إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْوَهَّابُ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ قَلِیلاً مِنْ کَثِیرٍ، مَعَ حاجَهٍ بِى إِلَیْهِ عَظِیمَهٍ وَ غِناکَ عَنْهُ قَدِیمٌ وَ هُوَ عِنْدِى کَثِیرٌ، وَ هُوَ عَلَیْکَ سَهْلٌ یَسِیرٌ؛ اللّٰهُمَّ إِنَّ عَفْوَکَ عَنْ ذَنْبِى، وَ تَجاوُزَکَ عَنْ خَطِیئَتِى، وَ صَفْحَکَ عَنْ ظُلْمِى، وَ سَِتْرَکَ عَلَىٰ قَبِیحِ عَمَلِى، وَ حِلْمَکَ عَنْ کَثِیرِ جُرْمِى عِنْدَ مَا کانَ مِنْ خَطَإى وَ عَمْدِى أَطْمَعَنِى فِى أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَا أَسْتَوْجِبُهُ مِنْکَ الَّذِى رَزَقْتَنِى مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ أَرَیْتَنِى مِنْ قُدْرَتِکَ، وَ عَرَّفْتَنِى مِنْ إِجابَتِکَ، فَصِرْتُ أَدْعُوکَ آمِناً، وَ أَسْأَلُکَ مُسْتَأْنِساً لَاخائِفاً وَ لَا وَجِلاً، مُدِلّاً عَلَیْکَ فِیما قَصَدْتُ فِیهِ إِلَیْکَ، فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّى عَتَبْتُ بِجَهْلِى عَلَیْکَ، وَ لَعَلَّ الَّذِى أَبْطَأَ عَنِّى هُوَ خَیْرٌ لِى لِعِلْمِکَ بِعاقِبَهِ الْأُمُورِ، فَلَمْ أَرَ مَوْلىً کَرِیماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِیمٍ مِنْکَ عَلَىَّ، یَا رَبِّ، إِنَّکَ تَدْعُونِى فَأُوَلِّى عَنْکَ، وَ تَتَحَبَّبُ إِلَىَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ، وَ تَتَوَدَّدُ إِلَىَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِىَ التَّطَوُّلَ عَلَیْکَ؛ فَلَمْ یَمْنَعْکَ ذٰلِکَ مِنَ الرَّحْمَهِ لِى وَ الْإِحْسانِ إِلَىَّ، وَ التَّفَضُّلِ عَلَىَّ بِجُودِکَ وَ کَرَمِکَ، فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجاهِلَ وَ جُدْ عَلَیْهِ بِفَضْلِ إِحْسانِکَ إِنَّکَ جَوادٌ کَرِیمٌ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ مالِکِ الْمُلْکِ، مُجْرِى الْفُلْکِ، مُسَخِّرِ الرِّیاحِ، فالِقِ الْإِصْباحِ، دَیَّانِ الدِّینِ، رَبِّ الْعالَمِینَ. الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلىٰ حِلْمِهِ بَعْدَ عِلْمِهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ عَفْوِهِ بَعْدَ قُدْرَتِهِ، وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ طُولِ أَناتِهِ فِى غَضَبِهِ وَ هُوَ قادِرٌ عَلَىٰ مَا یُرِیدُ…».
[۲۷] دانشنامه امام جواد (علیه السلام)، جلد ۱، صفحه ۷۰۹٫
«دعاؤه علی امرأته روی ان امرأته سمته فی عنب، و کان تسع عشره حبه، و کان یحب العنب، و لما أکله بکت، فقال : لم تبکین، لیضربنک الله بفقر لا تجبر و بلاء لا تستر. و فی روایه: أبلاک الله بداء لا دواء لها».
[۲۸] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۹] إلزام الناصب، ج۲، ص۲۳۳؛ «فی الموائد: إذا ظهر القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسه: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم، الثانی: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم، الثالث: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان، الرابع: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا، الخامس: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا».
[۳۰] همان.
[۳۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پاسخ دهید