روز شنبه مورخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا(ع) حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
بنده هرچه دارد، ارادهی حقتعالی برایش مُقدّر فرموده است
وجود مُقدّس مولای ما، کَشّاف حَقایق در رسالهی سُلوکیه و نُسخهی شفابَخش عرفانی خودشان به جناب «عُنوان بصری» فرمودند: اگر کسی طالب علم مُفید باشد، بیش از آنکه در بیرون، در کتابها و در گفتهها گُمشدهی خودش را تَعقیب کند، در کتاب اَنفُسی سِیر کند و داراییهای خدادای که هر سالکی باید از این ثروت و از این گَنج باطنی بَهرهمند باشد، به آن گَنج دست پیدا کند و آن گَنج یک مَعجون سه عُنصری بود که اوّلین مورد آن یافتن هیچبودن خودمان است. ما هیچ هستیم. واقعاً هیچ هستیم؛ واقعاً هیچ هستیم؛ واقعاً هیچ هستیم. فقر هستیم، احتیاج هستیم، وابستهی ذاتی هستیم. هرگز برای ما امکان استقلال نیست. در هُویّت خودمان نادار هستیم، وابسته هستیم. دوّم هم تَدبیر برای سازنده است. به برنامهریزی پروردگار متعال اعتماد کنیم و تَدبیر خودمان را در عرض تَدبیر مولا قرار ندهیم؛ بلکه اگر برنامهای داریم، میخواهیم فکر و اندیشهای برای زندگی خودمان اِعمال کنیم، در طول تَقدیر الهی و تَدبیر الهی باشد. «إِلهِى أَغْنِنِى بِتَدْبِیرِکَ لِى عَنْ تَدْبِیرِى، وَ بِاخْتِیارِکَ عَن اخْتِیارِى[۲]»؛ باورمان بیاید که خداوند متعال بهترین چیز را برای ما نوشته است و برنامهای که خداوند برای ما مَنظور کرده است، هرگز امکان اینکه ما بهتر از او برای خودمان برنامهریزی کنیم، وجود ندارد. «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا[۳]»؛ به این شَفافی خداوند خواسته بگوید که تلاش بیهوده نکنید. همینی است که هست. ما قبلاً زندگی شما را، فَراز و نَشیبتان را، نَفع و زیانتان را، مسیر و مَبدأ و مَعادتان را دیدهایم، نوشتهایم. بنابراین تلاش بیهودهی شما، غُصّهخوردن شما، دست و پا زدن شما نشانهی بیاطّلاعی شماست. این است که فرمود: «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ[۴]»؛ هرچه از دست دادید، جای غُصّه نیست. بَنا نبوده که در اختیار شما باشد. ما آن چیزی که به شما نرسیده است را برایتان ننوشته بودیم. اینگونه نیست که شما چیزی را از دست دادهاید؛ بلکه برای شما نبوده است. این توهّمات شما را وابسته میکند و از نبود چیزهایی رَنج میبَرید و حیفتان نیست که دو روز آمدهاید یک آرامشی داشته باشید. با آرامبَخش خودتان که یاد خداست، دل آرام گیرد. خدا را داشته باشید. جُز او چیزی هست یا نیست، مهم نیست. خدا را داشته باشید؛ «لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ». وقتی هم عالِم برجستهای شدید، مُدرّس پُر مُشتری شدید، نویسندهی توانایی شدید، مُتمکّن شدید، مَشهور شدید، گویندهی پُر جاذبهای شدید، نکند فکر کنید این را خودتان به دست آوردهاید؛ «وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ[۵]»؛ سرمَستی نکنید. خود شیفته نباشید. اصلاً ارتباطی به شما ندارد، ما دادهایم. اگر دارید برای خودتان نیست و اگر هم ندارید بَنا نبوده که داشته باشید تا بخواهید بگویید چرا به من نرسیده است، چرا از دستم رفته است. شما نُسخهای بهتر از این دارید که انسان این چند روز زودگُذر دنیا را با آرامش، با اطمینان، با اعتماد زندگی کند؟ در فَراز و نَشیبها حالی به حالی نشود؟ خیلی مهم است.
بنده باید تمام داراییاش ذاتِ مُقدّس حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) باشد
نکتهی سوّم هم این چِلّهنشینیهاست. این چِلّهی کَلیم خداوند خیلی مهم است. چِلّهی عاشقی بود، چِلّهی ذکری و وِردی نبود. چِلّهی دل بود.
«ای یک دله صد دله دل یک دله کن ***** مهر دگران را ز دل خود یله کن[۶]»
این چِلّهی حضرت کَلیم (علیه السلام) چِلّهی شیدایی بود، چِلّهی دَربهدَری بود، چِلّهی اِنقطاع بود، چِلّهی جاروکردن دل بود، چِلّهی دلکَندن از ماسِوی بود، چِلّهی خلوت بود، چِلّهی فَنا بود. برحَسب نَقل جناب کَلیم الهی (علیه السلام) در این چِلّه نه لُقمهای از گلویشان پایین رفت، نه جُرعهی آبی نوشیدند. یعنی اصلاً حَواسشان نبود. تمام وجودشان ذوب شده بود. در ذات اَحدیّت غیرِ او که در رأس غیرها و اَغیار خودم هستم، اصلاً غیری ندید که نیازهای او را ببیند. گُرسنهاش بشود و به دنبال غذا برود یا تشنهاش بشود و به دنبال آب برود. این چیزها میشود. عشق داروی همهی دردهاست. عشق آدم را بینیاز میکند. آدم در عالَم عشق بیش از یک نیاز ندارد و آن وصال مَعشوق است. اصلاً جُز او چیزی ندارد. اصلاً دارایی جُز او ندارد. همهکَس او، همهچیز او، درون او، بیرون او، همهاش اوست. این «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ[۷]»؛ اصلاً از همه بُریده است. تمام نگاهش در تمام آنات شب و روز به یارش هست. با اشارهی او بالا و پایین میشود، با چشم و اَبروی او زندگیاش تَنظیم میشود. «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ[۸]»؛ خدایا! تصوّر آن هم برای ما مشکل شده است. چهقَدر مَحجوب هستیم، چهقَدر اَسیر هستیم، چهقَدر وجود ما پایمال شده است. دیگر هیچچیزی برای ما نمانده است. خدایا! ما قابل تَرحُّم هستیم، ما قابل تَرحُّم هستیم. بیچارهتر از من چه کسی است که یک عُمری گرفتار سَراب بوده است؟ از این سَراب به آن سَراب، از این تَوهُّم به آن تَوهُّم. همهی عُمرمان به دنبال بیگانه رفتیم، به دنبال اَغیار دَویدیم. به هرکسی هم رسیدیم، لَگد خوردیم، جَفا دیدیم. دنیا با کسی وَفا نکرد که با ما وفا کند و همهی روابط ما جلوههای حُبّ دنیا بود. خدایا! چه زمانی بَناست بیدار بشویم؟
«افسوس که عمری پی اَغیار دویدیم ***** از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم»
آخرش هم نمیرسیم. موقع مرگ ما موقع بُروز ناکامی ماست. آنجا دیگر «فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ[۹]» ؛ «کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ[۱۰]»؛ عَجَب! همهاش خدا بوده است؟ جُز خدا هیچ بوده و من عُمرم را به دنبال هیچ رفتهام؟ با این هیچها سرگرم شدهام؟ عُمرم را به هیچها دادهام؟ اینقَدر جاهل بودم، اینقَدر حَواسم پَرت بود؟ به هیچ گُذراندم؟ اگر کسی این سه نکته برایش باور شد، یافت، اگر این صبر باور شد و برای انسان وِجدان شد، آثار و بَرکاتی که امام (علیه السلام) برای واصلین به این اُمور مَطرح فرمودند، مطالب بسیار چشمگیر و مهمی بود که مقداری از آنها در جلسات گذشته خدمت شما تقدیم شد؛ «وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً[۱۱]».
اوصافی از دنیا که موجب بَدبختی انسان میشود
دنیا، دنیا بَلاغ هست و دنیای بَلاغ و دنیاى ملعون است. مَنظور از دنیا آفریدههای خدا نیست. آفریدههای خدا جلوههای خداوند هستند؛ حتی شیطان، حتی کُفّار، حتی شِمر. از آن جهت که یک موجود خارجی هستند، هر خَلقی خالق خودش را نشان میدهد و هر مَخلوقی اَثر خالق است، نَقش خالق است. از آن جهت که موجود تَجلّی وجود مُطلق است، از آن جهت همهچیز مُقدّس است و هیچچیزی برای عارف موجب نفرت نیست.
«به صحرا بنگرم صحرا ته وینم ***** به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت ***** نشان روی زیبای ته وینم[۱۲]»
جُز تویی نیست. «ما رَأَیْتُ شَیْئاً إلّا وَ رَأَیْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ و بَعْدَهُ[۱۳]»؛ جُز او نیست که من ببینم. هرجایی را نگاه کردم آیینه بود و نُمود تو بود و فِلش بود و راهنما بود و دلیل راه بود. پس این دنیایی که اینقَدر مَذمّت شده است، چه چیزی است؟ «أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ[۱۴]»؛ این اوصاف اوصافی است که آدم را بَدبخت میکند، آدم را فَریب میدهد. آدم که نیامده تا بازی کند. دنیایی که آدم را به بازی ریاست میکِشاند، گرفتار حَسد میشود، هرکسی از او بهتر است، هرکسی از او مُمتازتر است را برنمیتابد. این بازیگر است، اصلاً کاری به واقعیّت ندارد. زندگیاش بازی با خودش است، بازی با دینش است، بازی با بندگان خداست. «لَعِبٌ»؛ این لِعاب دهان دَوام ندارد. بُزاق دَهان تَرشُح میشود و آدم یا آن را فُرو میبَرد و یا بیرون میاندازد. اگر این برای آدم سرگرمی بشود، آدم عاقل است که با لِعاب دهانش زندگی بگذراند. تمام اِقبال و اِدبار در دنیا مانند لِعاب دهان است. یک جوششی است که میآید و میرود. چرا به این توجّه میکنید؟ چرا این برایتان مهم شده است؟ «لَهْوٌ»؛ شما مُسافر هستید، هواپیما دارد میرود، جا میمانید. به چه سرگرم هستید؟ شما که مُسافر هستید و باید برسید، باید از قافله عقب نمانید، عُمرتان را با چه سرگرم شدید و گذراندید؟ این سرگرمیهایی که جُز تَوهُّم، جُز توقّف بازدارندهی از هدف چیزی نیست، اینها لَهو است. «لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ[۱۵]»؛ نکند این جلوهها و این تَعلُّقات شما را گرفتار لَهو کند؟ همهی زندگیتان لَهو شده است. مَقصد را از یاد بُردهاید. «از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم». واقعاً صُبح که بیدار میشویم تا لحظهای که به رَختخواب میرویم، چه مقدار را به یاد مَقصد بودهایم؟ چند قَدم به مَقصد نزدیک شدهایم؟ این لَهو است.
انسان نباید به دنبال تَفاخُر در دنیا باشد
«وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ»؛ که از جُملهی آثار و برکاتی که وجود مُقدّس حضرت صادق آل پیامبر (علیه السلام) به ما و به آن شاگردِ کُهنسالش، طلبهی پیرشان اِلقاء فرمودند، علّت اینکه انسان گرفتار این بَلاها، گرفتار لَهو میشود، این است که درون او خالی است. آن روشنی و نور در دلش نیست. نور فقر اِلیالله، نور اِنقطاع اِلیالله که تَدبیر را به او واگذار کردند و نور دَغدغهی بندگیداشتن است. نکند مولا چیزی از من خواسته باشد و من کوتاهی کرده باشم؟ «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ»؛ نه فیالجُمله، بِالجُمله زندگیات باید الهی باشد. باید لَحظهای از مَحضر خداوند دور نشوید و بدون فرمان او دست به سیاه و سفید نزنید. بدون رضای او هیچ نوع اقدام و حرکتی از شما سَر نزند. شما مالِ او هستید. چرا مال را به مالکش نمیدهید؟ در غیرِ راهی که مالک به آن راضی است، چرا به این سو و آن سو میروید که او راضی نیست؟ اگر این دورن این اَنوار را داشت، این گَنج را داشت، ما در بیرون گرفتار لَهو لَعب و تَفاخُر نمیشدیم که فرمود: «وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً»؛ دیگر مَطلوب آن دنیایی که برای من ایجاد انگیزه کند که فَخرفروشی کنم، خودنمایی کنم، من چه دارم تو نداری، من چه کسی هستم که تو نیستی، به این «من»، به این جلوههای اَنانیت که همهی زندگی ما خودنمایی است، همهجا یک کاری بکنیم که دیگری آن را نکرده باشد، دیگری آن را نداشته باشد، به رُخ بکِشد. اگر آن درون پُر بود، نیاز بیرونی برای ما نیاز نیست. هیچجا خودمان را نشان نمیدهیم. عزّت نَفس غِنای درونی است و غِنای درونی به دارابودن آن اُموری است که حضرت امام صادق (علیه السلام) در ۳ جبهه تعریف کردند. آن مهم است. اگر آن شد آدم به دنبال دنیایی که تَفاخُر است، نمیرود. اما دنیایی که گِرهگُشاست، دنیایی که نَظم است، دنیایی که ایثار است، دنیایی که نِثار است، دنیایی که اِخلاص است، دنیایی که حرکات ما جلوههای رضای مَعشوق است، دنیایی که عشق او دنیای ما را تَنظیم میکند، نه هوای من دنیای من را برای من مُزیّن میکند. گرفتار زینت نیستم، گرفتار حقیقت هستم. این پیرایهها را نمیبیند، خودش را میبیند.
تَکاثُر در دنیا موجب بیچارگی انسان میشود
«وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً»؛ هرچه داریم میخواهیم اضافه داشته باشیم. اضافه داشته باشیم که در آخرت دستمان پُر باشد؟ یا نه، میخواهم کتاب بیشتری بنویسم که بگویم تألیفات من بیشتر است؟ میخواهم در مِنبرم، در درسم مطالبی را بگویم که دیگران آن را نگفتهاند. بگویند فُلانی نوعآوری دارد؛ فُلانی هُنر بیان دارد؛ فُلانی خوب میفَهمد و دیگران مانند من نمیفَهمند. اینها همگی تَکاثُر است، تَکاثُر فقط به سِپُردههای بانکی نیست. تَکاثُر هرکسی به حَسب فَضای زندگی خودش هست. برای یک طلبه تَفاخُر این است که در مُباحثه همیشه به دنبال این است که او غالب باشد. در مُجادلات بیثَمر بگوید روی او را کم کردم، بگوید که او کم آورد. همهی اینها تَکاثُر است. مگر تَکاثُر چه چیزی است؟ تَکاثُر ما همینهاست.
عزّت نزد هیچکسی جُز خداوند متعال نیست
«وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً[۱۶]»؛ اگر عزّت میخواهید، «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا[۱۷]»؛ میخواهی به فُلان آقا نزدیک بشوی که عزیز بشوی؛ میخواهی ارتقاء مقام پیدا کنی و به دنبال فُلان شخصیّت میروی؛ در فُلانجا که جای حَسّاسی است، من آدم دارم؛ اگر خواستی به یک سِمَت و رُتبهای دست پیدا کُنی، به من بگو. «مَا عِنْدَ النَّاسِ» هیچ است، خودِ ناس هم هیچ است. «مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ[۱۸]»؛ چرا در آرزوهایتان موضوعیّت و استقلال به بندگان خدا میدهید، ولی خودِ خدا را نمیبینید؟ کار دست اوست. کار دست هیچکسی نیست. «بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی[۱۹]»؛ هم زیاده و نُقصان به دست توست، نه به دست دیگری. «وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی[۲۰]»؛ سود و زیان من هم به دست کَس دیگری نیست، به دست توست. اینهایی که در زندگی سرگردان هستند، دَربهدَر هستند، این دَرب را میزند و میبیند که در آن خبری نیست، میرود آن دَرب را میزند و باز میرود و دَرب دیگری را میزند؛ مُرتّب دَربهدَر است، هیچ دَربی هم به روی او باز نمیشود. چون چیزی نیست که باز بشود. «از گدا جز گدائی نیاید[۲۱]». همه گدایند. صَمد بیش از یکی نیست. «اللَّهُ الصَّمَدُ[۲۲]»؛ آن کسی که سیّد مَقصود هست، خودش است؛ آن کسی که مَقصد هست خودش است. دیگران سَراب هستند، به دنبالشان نروید، به جایی نمیرسید. او نمیتواند مَقصد شما باشد. «وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً»؛ عزّت مَخصوص خداست. «وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ[۲۳]» ؛ «وَ هُوَ الْعَلِیُّ الکَریم». عَلیّ کَریم، عَلیّ عَظیم هم جُز او نیست. عُلُوّ غیر او ندارند. اگر میخواهی بالا بروی، «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ[۲۴]»؛ تازه علم را شما که کَسب نمیکنید، «أُوتُوا». هرکسی ایمان آورد ایمان در اختیار شماست. ولی معرفت را خدا میدهد. هم اینجا «أُوتُوا الْعِلْمَ» را خداوند متعال داده است. مَعلوم میشود آنچه که الهی نیست، اصلاً علم نیست. «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا[۲۵]»؛ هم در حکمت خداوند متعال فرمود: «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ[۲۶]»؛ خداوند حکمت را به هرکسی بخواهد میدهد. «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد». و هم فرمود: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ»؛ حکمت اِکتسابی شما نیست. دادنی هست، اِکتسابی نیست، موهبتی است. در اینجا هم میفرماید: «وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ»؛ آنهایی که زیاد کتاب خواندند، فرآوردههای ذهنی فراوانی دارند، جَولان فکری دارند، خودشان را عالِم نبینند. اگر عِندالله بوده و به شما داده است، این برای شما رَفعت است؛ اما اگر خودت گَشتهای، خیلی زحمت کشیدی، بیخوابیها را تَحمُّل کردی، رَنج اُستاد را دیدهای، موشکافی کردهای، خیلی چیزها بَلدی، آیا عالِم هستی؟ میخواهی مَحَک بزنی؟ «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ[۲۷]»؛ اگر تو را هیچِ هیچ کرده است مَعلوم میشود که عالِم هستی؛ اما اگر خودت را عَلّامه میبینی، خیلی مهم هستی، هَل مِن مُبارز میطَلبی، هرچه میخواهی از من بِپُرس، هرجایی میخواهی من حاضر هستم به آنجا بیایم و صحبت کنم، اینها عالِم نیستند و این علم هم علم نیست. اینها همان جلوههای ناپایداری است که تا هنگام مرگ برای شما سرگرمی شده است. مرگ که بیاید، همهچیز از تو گرفته میشود. حتی یک «لا اله الّا الله» هم در ذهن تو نیست. باید به تو بگویند: «اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ[۲۸]»؛ بگو. میگوید: بَلد نیستم. بَلد بودم، ولی «آنها که خواندهام همه از یاد من برفت[۲۹]». هیچچیزی در یادت نمیماند. تمام شد. اینها سَراب بود، آب نبود. خودت هم گرفتار سَراب بودی و مُتوجّه نشدی.
ایّامالله مربوط به حضرت ثامنالحُجج ولینعمتمان حضرت اباالحسن الرئوف علیبنموسیالرضا (علیه آلاف التحیّه و الثناء) است. بد نیست این صلوات خاصّهی حضرت رضا (علیه السلام) را بخوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَهً کَثِیرَهً تَامَّهً زَاکِیَهً مُتَوَاصِلَهً مُتَوَاتِرَهً مُتَرَادِفَهً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ[۳۰]».
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عرفه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام).
«…إِلٰهِى أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ فَأَرْجِعْنِى إِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الْأَنْوارِ وَ هِدایَهِ الاسْتِبْصارِ حَتَّىٰ أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها، وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها، إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ. إِلٰهِى هٰذَا ذُلِّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ هٰذَا حالِى لَایَخْفىٰ عَلَیْکَ، مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَیْکَ، وَ بِکَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ، فَاهْدِنِى بِنُورِکَ إِلَیْکَ، وَ أَقِمْنِى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ. إِلٰهِى عَلِّمْنِى مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَ صُنِّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ؛ إِلٰهِى حَقِّقْنِى بِحَقائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ، وَ اسْلُکْ بِى مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ. إِلٰهِى أَغْنِنِى بِتَدْبِیرِکَ لِى عَنْ تَدْبِیرِى، وَ بِاخْتِیارِکَ عَن اخْتِیارِى، وَ أَوْقِفْنِى عَلَىٰ مَراکِزِ اضْطِرارِى. إِلٰهِى أَخْرِجْنِى مِنْ ذُلِّ نَفْسِى، وَ طَهِّرْنِى مِنْ شَکِّى وَ شِرْکِى قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِى، بِکَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِى، وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنِى، وَ إِیَّاکَ أَسْأَلُ فَلا تُخَیِّبْنِى، وَ فِى فَضْلِکَ أَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنِى، وَ بِجَنابِکَ أَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنِى، وَ بِبابِکَ أَقِفُ فَلا تَطْرُدْنِى؛ إِلٰهِى تَقَدَّسَ رِضاکَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ فَکَیْفَ تَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنِّى؟ إِلٰهِى أَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لَا تَکُونُ غَنِیّاً عَنِّى؟ إِلٰهِى إِنَّ الْقَضاءَ وَ الْقَدَرَ یُمَنِّینِى، وَ إِنَّ الْهَوىٰ بِوَثائِقِ الشَّهْوَهِ أَسَرَنِى، فَکُنْ أَنْتَ النَّصِیرَ لِى حَتَّىٰ تَنْصُرَنِى وَ تُبَصِّرَنِى، وَ أَغْنِنِى بِفَضْلِکَ حَتَّىٰ أَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبِى، أَنْتَ الَّذِى أَشْرَقْتَ الْأَنْوارَ فِى قُلُوبِ أَوْلِیائِکَ حَتَّىٰ عَرَفُوکَ وَ وَحَّدُوکَ، وَ أَنْتَ الَّذِى أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّىٰ لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ وَ لَمْ یَلْجَأُوا إِلىٰ غَیْرِکَ، أَنْتَ الْمُؤْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَ أَنْتَ الَّذِى هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، مَاذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ؟ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً، وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغىٰ عَنْکَ مُتَحَوِّلاً، کَیْفَ یُرْجىٰ سِواکَ وَ أَنْتَ مَا قَطَعْتَ الْإِحْسانَ؟ وَ کَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَ أَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عادَهَ الامْتِنانِ؟ یَا مَنْ أَذاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلاوَهَ الْمُؤانَسَهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقِینَ، وَ یَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِیاءَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرِینَ، أَنْتَ الذَّاکِرُ قَبْلَ الذَّاکِرِینَ، وَ أَنْتَ الْبادِئُ بِالإِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدِینَ، وَ أَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِینَ، وَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِینَ…».
[۳] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۲٫
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ».
[۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۳٫
«لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ۗ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ».
[۵] همان.
[۶] ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم، توبه مقبول و شرایط آن.
[۷] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۸] همان.
[۹] سوره مبارکه ق، آیه ۲۲٫
«لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَهٍ مِنْ هَٰذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».
[۱۰] سوره مبارکه نور، آیه ۳۹٫
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ».
[۱۱] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
[۱۲] باباطاهر، دوبیتیها، دوبیتی شماره ۱۶۲.
[۱۳] علم الیقین، جلد ۱، صفحه ۴۹٫
[۱۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۲۰٫
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ ۚ وَ مَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ».
[۱۵] سوره مبارکه منافقون، آیه ۹٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ».
[۱۶] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
[۱۷] سوره مبارکه یونس، آیه ۶۵٫
«وَ لَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».
[۱۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۶٫
«مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ ۖ وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ».
[۱۹] مفاتیح الجنان، فرازی از مناجات شعبانیه.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی. إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی ] إِلّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی. إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ…».
[۲۰] همان.
[۲۱] میرزا حبیب خراسانی، دیوان اشعار، بخش یک، سایر اشعار، شماره ۳۰، ترکیب بند.
[۲۲] سوره مبارکه اخلاص، آیه ۲٫
[۲۳] سوره مبارکه شوری، آیه ۴٫
«لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ۖ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ».
[۲۴] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۱٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ ۖ وَ إِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ».
[۲۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹٫
«یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ۗ وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ».
[۲۶] همان.
[۲۷] سوره مبارکه فاطر، آیه ۲۸٫
«وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَٰلِکَ ۗ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ».
[۲۸] مفاتیح الجنان، بخشی از تلقین میت.
«…اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تعالى وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ قُلْ فى جَوابِهِما: اَللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبّى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّى وَالاْسْلامُ دینى وَ الْقُرْآنُ کِتابى وَالْکَعْبَهُ قِبْلَتى وَ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِىُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامى وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِی الْمُجْتَبى اِمامى…».
[۲۹] سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۴۲۱٫
[۳۰] مفاتیح الجنان، صلوات امام رضا (علیه السلام).
پاسخ دهید