روز شنبه مورخ ۱۶ دی ماه ۱۴۰۲ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا(علیه السلام) حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- اوّلین ثَمرهی عُبودیّت موهونشدن دنیا در نظر مؤمن است
- دستور خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اِعراض از کسانی که از ذکر الهی دوری میکنند
- مؤمن باید حَواسش باید که در نیّات کارهایش غیر خدا راه نداشته باشد
- خودساختگی مثالزدنی مرحوم «آیت الله فکور» (رحمت الله علیه)
- مؤمن نباید فرزند و دلبَستهی به دنیا باشد
- هرکاری که انسان بدون توجّه به خداوند متعال انجام بدهد، شامل دنیا خواهد بود
- روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
اوّلین ثَمرهی عُبودیّت موهونشدن دنیا در نظر مؤمن است
وجود مبارک امام جعفر صادق (علیه السلام) اَرکان عبودیّت را که ضروت دارد سالک در جانِ خودش و در سُویدای قلبش اِحراز کند، یکی شُهود و فقر است؛ دیگری تسلیم در برابر تَدبیر الهی است و اِعراض از التقاط و اِعراض از کم و زیادکردن برنامههای زندگیِ الهی است و سوّمین مورد آن هم دَغدغهی دائم رضایت خداوند متعال، حَساسیّت به حَرام و واجب الهی است. نتیجتاً فرمودند: «النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ[۲]»؛ این خیلی عبارت لَطیفی است. وقتی خداوند متعال بنده را با این سه خصوصیّت اِکرام کرد، مَعلوم میشود که هرکسی دارد، خداوند متعال داده است. این پذیراییِ حقتعالی نسبت به بندهی مُخلص است. «فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ»؛ اگر خداوند متعال کسی را تحویل گرفت و پذیرایی او را بر عُهده گرفت و با این سه اَمر خانهی دلش را آباد کرد و این خانهی آباد دل نشانهی اِکرام و تَکریم حقّ است، وای به حال کسی که دلش ویران است. خوشا به حال کسی که دلش آباد است. آبادیِ دل هم به تحقّق این سه اَمر است. این ثَمر میدهد، نتیجه و برکات این در زندگی بنده را پیش میبَرد. حالا چه نتیجهای میدهد؟ «هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا[۳]»؛ اوّلین ثَمرهی تحقّق عُبودیّت با اَرکان ثَلاثه این است که دنیا در نظر عَبد خدا موهون میشود. برای دنیا وابستگی، دلبستگی، اهمیّتدادن، رَنجبُردن، غُصّهخوردن، وقت تَلفکردن اینها از او گرفته میشود. دنیا برایش حل میشود. دنیا به عنوان مشکل برایش نُمود پیدا نمیکند.
دستور خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اِعراض از کسانی که از ذکر الهی دوری میکنند
در قرآن شریف از دنیا در آیاتِ فراوان مَذمّت شده است. در یک آیهای خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا[۴]»؛ اِعراض کن و روی خود را برگردان از کسی که از ذکر ما اِعراض کند. کسی که از ذکر خداوند متعال که چه ذکر عملی باشد که همان تقواست، رعایت اَوامر الهی است، در اجرایش پَرهیز از نَواهی الهی در بُعد سَلبیاش است و چه ذکر قرآن کریم است. از مَصادیق ذکر، قرآن کریم است. کسی که زندگیاش زندگی قرآنی نباشد، قرآن کریم پُشت سر است و روی به دنیا آورده است و شُعاعی از نور قرآن در مسیر زندگیاش نیست، «أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی[۵]» و چه نماز باشد که فرموده است: «وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی[۶]»، نماز میخواند، ولی اِقبالی ندارد، دلی با نماز ندارد،؛ چه تارک الصلاه باشد و چه «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ[۷]» باشد، نماز برایش مهمّ نیست و گاهی هم در نماز سَهو دارد؛ اِعراض از نماز، اِعراض از قرآن کریم، اِعراض از شَریعت و اِعراض از خلوت با خدا. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ[۸]»؛ با خدا بودن، با خدا نَفس کشیدن، با خدا دیدن، با خدا شنیدن، با خدا رفیق بودن، سایهی خداوند را بر سر دیدن، سر سُفرهی خداوند متعال احساس ضیافت کردن، ولینعمت را کنار همهی نعمتها متوجّه بودن، اینها همه ذکر است؛ «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا»؛ دنباله آیه این است به حَیات دنیا روی آورده باشد. در سورهی مبارکهی نَجم است و اگر در دسترستان است، ادامهی آیهی کریمه را بخوانید، بیشتر به اهل علم میخورد. «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا»؛ اجمالاً یا خدا و یا دنیا. کسی که دنیاپَرست شد، این نمیتواند خداپَرست باشد و در عینِ عالمبودن که ادامهی آیهی کریمه میفرماید: «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا[۹]»؛ خیلی مهمّ است؛ «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا * ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ[۱۰]»؛ آیه خیلی تکاندهنده است. حیف که بنده دلمُرده هستم، والّا باید ضَجّه میزدم. خداوند متعال به پیامبرش دستور میدهد کسانی که اِعراض از ذکر خدا دارند و مَقصدشان در این زندگی دنیاست. حسابی برای قَبر باز نکردهاند، حسابی برای حساب پَسدادن، برای حسابی برای نَکیر و مُنکر، حسابی برای برای مَلک الموت، حسابی برای عَرض اَعمال بر خداوند، حسابی برای رضایت و غَضب خداوند، حسابی برای انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و اولیاء در زندگیشان باز نکردهاند. صبح که بلند میشود، به دنبال تأمین نیازهای مادی و غَریزی خودش است و شب هم همهی خوشیهایش به این است که در کجاها موفّق بودم، در کجا مُمتاز شدم، در کجا مشهور شدم، در کجا غذای خوب خوردم، در کجا به شَهواتم رسیدم و غُصّههایش هم برای این است که کجا تحویلم نگرفتند، کجا چه تقسیم میکردند و دست من نیامد. : «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»؛ این درست در مقابل «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ[۱۱]» است. تمام همّت این، تمام اشتغال فکری و مَشغولیّت قلبیاش اُمور دنیاست. «ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»؛ دنیاپَرست خودش و علمش را ارزان فروخته است. مبلغشان و قیمتشان از علم همین است که دنیا گیرشان آمده است.
مؤمن باید حَواسش باید که در نیّات کارهایش غیر خدا راه نداشته باشد
شاید خدمت شما عرض کرده باشم که یکی از صالحین که اهل مَعنا بوده است و چشم برزخیاش باز بوده است، بندهی خدایی را در عالَم برزخ دیده بود که او را در این عالَم اهلالله میدانست. اِعراض از دنیا داشت و اوقاتش مشغول ذکر و چِلّههای پِیدرپِی بود. در برزخ دیده بود که او مرتّب دستش را به ران پایش میزند و با حَسرت میگوید: ایکاش برای خدا کاری کرده بودم، ایکاش برای خدا کاری کرده بودم و میسوخت. به او گفتم: شما که نه دنبال مال بودید، نه دنبال جاه بودید، نه دنبال شَهوت بودید، از همهی مَظاهر دنیا دامنتان را کنار کشیده بودید و پاکیزه زندگی کردید، به صورت مُرتّب اَذکار و چِلّهها داشتید، شما چرا اینگونه هستید؟ گفت: آنجا که بررسی کردند، در عُمق وجودم نیّتم این بوده که عارف بشوم و بتوانم دل مردم را بخوانم، اَسرار مردم را مُتوجّه بشوم و به این هم رسیدم؛ ولی این کارها طبق تکلیف و وظیفه نبود و به دنبال رضای خدا نبودم. یک کسی دنیایش، مَزرعهاش است؛ یک کسی دنیای، تجارتخانهاش است؛ یک کسی دنیایش، مسئولیتهای سیاسیاش است و یک کسی هم دنیایش این است که میگویند: ماشاءالله چه خوابهایی میبیند، چه مَراماتی دارد، چه مُکاشفاتی دارد! ماشاءالله در انسان تَصرّف میکند و آدم را تَحت تأثیر قرار میدهد. همین ماشاءالله گفتنها دنیای ماست. دُکان یک کسی در بازار است و دُکان شخص دیگری هم مسجد است و یک مُدرسی هم مَدرس دُکانش است. این میخواهد خوب مَطرح بشود که مُدرس خوبی است، او میخواهد امام جماعتی باشد که مسجدش پُر از مَأمومین باشد و دیگری هم میخواهد در خطابهاش خیلی مُشتری داشته باشد و همه او را تَحسین کنند. آن شخص هم میخواست با این ریاضتها و چِلّهها به مقامی برسد که حالا دیگر روح لَطیف شده است و از آیندهی اَشخاص میتواند خبر بدهد و سِرّ اَفراد را میداند. میگوید: وقتی به اینجا آمدم، مَعلوم شد که خدایی در کار نبوده است و همهاش دنیا بوده است. «وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا * ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»؛ یک اهل علم ۳۰ سال در حوزه بوده است، سر سُفرهی امام زمان (ارواحنا فداه) اِرتزاق کرده است، ولی تمام هَمّ او این بوده است که میخواهد یک مَرجع تَقلید بشود، میخواهد یک خَطیب جهانی بشود، میخواهد یک نویسندهی مُمتاز باشد که از این جایزهها بیبَهره نباشد، میخواهد یک مُدرس بنامی باشد؛ یا نه میخواهد یک مُحقّق و فَقیهی باشد و خوب استنباط کند و دیگران نتوانند با او رقابت کنند. «ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»؛ مبلغ علم اینها این است. اگر کسی آن سه رُکن عُبودیّت در وجودش عینیّت پیدا کرد، فصل مُقوّم وجودش شد، این دنیا برایش بیارزش میشود. اِقبال و اِدبار دنیا برایش فرقی نخواهد کرد.
خودساختگی مثالزدنی مرحوم «آیت الله فکور» (رحمت الله علیه)
خداوند متعال مرحوم «آیت الله فَکور[۱۲]» (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت نماید. در شهر قُم از اوتاد و اولیاء بودند، اهل استخاره بودند. در بُقعهی مرحوم آقای «شیخ فضل الله نوری» (اعلی الله مقامه الشریف) میآمد و در آنجا مینشست. چند نفر هم با ایشان مأنوس بودند و میآمدند و مینشستند. ما هم گاهی توفیق داشتیم و ایشان را زیارت میکردیم. واقعاً هم اهل مَعنا بودند. حضرت «آیت الله اعرافی» میگفتند که پدرم با ایشان مُراوده داشت. مرحوم آقای فَکور (رضوان الله تعالی علیه) در اُوج زُهد و ناداری بود و از نظر ظاهری هم خیلی مَعیشت سختی داشت. گفت: پدرم خواست تا به ایشان پولی بدهد، ولی پول کمی بود و روی این کار را نداشت. به ایشان گفت: حاج آقا! یک استخاره بکنید. آقای فکور (رضوان الله تعالی علیه) استخاره کردند و گفتند: کم است، ولی عیبی ندارد؛ آن را بده که همین مقدار نیز لازم است. خیلی دَقیق مطلب را گفتند. باز نکتهی دیگر این است که پدر آیت الله اعرافی که خداوند ایشان را رحمت کند، دارای اولاد نبودند و یا دارای پسر نبودند. به آقای فکور (رضوان الله تعالی علیه) گفته بودند که خداوند متعال به ما اولاد نداده است و یا اولاد ذُکور نداده است. ایشان گفته بودند: وقتِ اذان، اذان را با صدای بلند بگو، خداوند به شما فرزند میدهد. ایشان گفته بود: اذان چه ربطی به اولاد دارد. گفته بود: شما بگویید، درست میشود. این بزرگوار تا آخر عُمر اذان را با صدای بلند میگفتهاند. در میان مَراجع مَشهور هم مرحوم «حاج آقا حسین قُمی[۱۳]» (رضوان الله تعالی علیه) که جُزء مبارزین و تَبعیدیها رضاخان بود، ایشان هم اینگونه بودند. هرگاه وقت اذان بود، ایشان در هرجایی بودند، مانند یک مؤذن رسمی دست به گوش میگذاشتند و اذان میگفتند. مرحوم حاج آقا حسین قُمی (رضوان الله تعالی علیه) اخلاصی داشتند. مرحوم آقای بهجت (اعلی الله مقامه الشریف) فرمودند که کسی به منزل حاج آقا حسین قُمی (رضوان الله تعالی علیه) برای زیارت ایشان رفته بود. حاج آقا حسین قُمی (رضوان الله تعالی علیه) سلامی به امام رضا (علیه السلام) داده بودند و صدای امام رضا (علیه السلام) در جواب برای این کسی هم که میهمان بود، مُشخّص بود که جواب سلام را دریافت کرد. به حاج آقا حسین قُمی (رضوان الله تعالی علیه) با یک اِعجابی عرض کرد: آقا! شما هرگاه به امام رضا (علیه السلام) سلام میکنید، جواب میشنوید؛ ما که بیچاره هستیم و تَحویلمان نمیگیرند. ایشان گفته بودند: این برای شما اینگونه تصوّر شده است. مَعلوم میشود که در مَعنویّت خیلی برجستگی داشته است. ایشان اذان را با صدای بلند میگفتند. حیف که بنده توفیق ندارم، ولی در قیامت مؤذنین جایگاه رَفیعی دارند و با بلند اذانگفتن در وقت صبح و ظهر و شام، خداوند متعال پسران را یکی پس از دیگری نصیب ایشان کرد. لذا این آقای اعرافی ما مولودِ اذان هستند. این ثَمراتِ اذان پدرشان است. چه کسی گفته بود؟ مرحوم آقای فکور (رضوان الله تعالی علیه) گفته بودند. اشخاصی هم آمده بودند و از ایشان درخواست کرده بودند، یک بار هم خدمت شما گفتم که مرحوم «علّامه آیت الله مصباح» (اعلی الله مقامه الشریف) طبق نَقل «آیت الله وافی» که تولیت اَسبق مسجد جمکران بود، میگفتند: بنده و آقای مصباح (اعلی الله مقامه الشریف) خدمت آقای فکور (رضوان الله تعالی علیه) رفتیم و درخواست کردیم که در حوزه درس اخلاق نیست، همه گرفتار غفلت هستند، مُدام کتاب میخوانند، ولی کاری به خدا و دین ندارند. اوّلین کسی که مُراجعه کردیم مرحوم آقای فکور (رضوان الله تعالی علیه) بود. اَشخاصی از ایشان درخواست کرده بودند که برایشان درس فِقهی شروع کنند و ایشان هم شروع کرده بودند. دو روزی رفته بودند و بعد ایشان درس را تَعطیل کرده بودند. پس از مُدّتی باز اینها مُراجعه کردند و عرض کردند که چرا درس را تَعطیل کردید؟ گفته بودند: خواستم ببینم که شما آمدهاید درس را پَسندید یا حال که با من درس را شروع کردهاید، در تعارف گیر اُفتادهاید و در درس من حاضر میشوید. خواستم هم شما ضرر نکنید، زیرا آمدهاید و درس من را دیدهاید؛ اگر مُفید میدانید مُشخّص است که رهایم نمیکنید. شما مُلاحظهی این مَعنا را نکنید که من بدون شاگرد میمانم و آمدهاید و درس من خوب نبوده است و شکست میخورم. اینها را درس برای خدا میگویند. به اندازهی سر سوزنی برای خودش حساب باز نکرده است. یکگونهای باشد که فقط من را بپَسندند. اگر آمدهاند، دیگر به صورت مُرتّب مُشتری من باشند. این حسابها در قاموس زندگی یک مُوحّد که پایههای عُبودیّت در قلب او با تَکریم الهی اُستوار شده است، شُئون دنیا از شُئون آخوندی تا شُئون تجارتی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی؛ در همهی اینها دنیا برایش مهمّ نیست. اِقبال دنیا، اِدبار دنیا، بود و نبود برایش یکسان است. هیچ تغییری در شخصیّتش و در برخوردهایش پیش نمیآید.
مؤمن نباید فرزند و دلبَستهی به دنیا باشد
همچنین وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نَقل میکند که میفرماید: «قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا[۱۴]»؛ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دنیا را تَحقیر کرد. دنیا خیلی برایش پَست و کوچک بود. از وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد: «سَأَلَهُ عَنِ اَلدُّنْیَا لِمَ سُمِّیَتِ اَلدُّنْیَا؟[۱۵]»؛ چرا دنیا، دنیا نامگذاری شد؟ مَضمون فرمایش حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که فرمودند: «دَنِیَّهٌ[۱۶]»؛ برای اینکه دنیا دَنی است. «خُلِقَتْ مِنْ دُونِ اَلْآخِرَهِ[۱۷]»؛ چون دنیا پَست و بیارزش است، مادونِ آخرت فَرض شده است. هیچ وقت نکند که ما در کارهای دُنیویمان آخرت را از یاد ببَریم. در آنجا مُشخّص میشود که دنیا برایمان، با وجود اینکه خداوند متعال این را دونِ آخرت خَلق کرده است، اصل آخرت است، باید محور فکر ما زندگی اَبدیمان باشد. ما برای اَبدیّت هستیم. دنیا موقّت است و خیلی هم زودگذر است. گاهی تَشبیه کردهاند که به منزلهی سایهی درختی است که مسافر در مسیر حرکتش برای قضای حاجت یا نَفَسگرفتن یک سایهای میگیرد و رَد میشود و میرود. وقتی مرگ انسان فَرا میرسد، اینقَدر سریع و زَوال است، اینقَدر مُوقّت است، اینقَدر بیوفاست که زود انسان را رها می کند. آدم هیچ خیری از دنیا نمیبیند. فرمود: «النّاسُ أبناءُ الدنیا[۱۸]»؛ چون هر بچّهای به مادرش علاقه دارد، سعی کنید که مادرتان دنیا نباشد. کسی که بچّهی دنیا باشد، همیشه به فکر دنیاست. بیایید فرزندان آخرت باشید که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا فرمودند: «صَبْراً بَنِی الْکِرامِ، فَمَا الْمَوْتُ إِلاّ قَنْطَرَهٌ تَعْبَرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤُسِ وَ الضَّرّاءِ إِلَى الْجِنانِ الْواسِعَهِ[۱۹]»؛ تَعبیرشان این است که شما فرزندان کِرام هستید، در دامان کرامت که تقوا کرامت است؛ «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ[۲۰]»؛ اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) کِرام هستند. «عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ[۲۱]»؛ بیایید تربیتشدهی امامانتان باشید تا فرزندان ارزشها و فضیلتها باشید. کسانی که بَنیالکِرام هستند، متوجّه باشند که مرگ یک پُلی است که عابر را به مَقصد میرساند. اگر مَقصدتان بهشت بوده است، از این پُل که رَد شدید، به «الْجِنانِ الْواسِعَهِ» میرسید. اما اگر اهل دنیا بودهاید و مَحال زندگیتان جهنّم است، همین مرگ شما را به جهنّم مُتّصل میکند. بنابراین دنیا بیارزش است، دنیا آن چیزی است که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا باز میماند. نماز باشد، دنیاست؛ علم باشد، دنیاست؛ تجارت باشد، دنیاست؛ ریاست هم باشد، دنیاست. ولی اگر انسان فرزند آخرت بود، نمازش نماز آخرتی است. هر وقت نماز میخواند، «صَلِّ صَلاَهَ مُوَدِّعٍ[۲۲]»، فکر میکند که فردا میمیرد و این آخرین نمازی است که قسمتش شده است. نماز اُخروی میخواند که برای آخرتش ذخیره بشود. وقتی میخواهد به درس برود، فکر میکند که شاید این آخرین جلسهی مُمکنه باشد. ممکن است که حادثهای پیش بیاید و بعد از جلسه دیگر من نباشم و برای درس دیگر نیایم؛ اگر آخرین درس ما باشد، اگر آخرین نماز ما باشد، اگر آخرین دیدار ما باشد، اگر آخرین کار ما باشد، خیلی انسانِ بدبختی میخواهد که در این آخرین کارش به یاد خدا و آخرتش نباشد. لذا میشود حتی کارهایی را که با ظاهر دُنیوی هستند، رنگ خدا داشته باشند، برای انسان آخرتساز باشند و مُقدّسترین کارهایی که از نظر ظاهری قِداست دارد، به خاطر رسیدن به مَواهب دُنیوی و مَنافع موقّت این عالَم باشد.
هرکاری که انسان بدون توجّه به خداوند متعال انجام بدهد، شامل دنیا خواهد بود
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به این کسی که عَطش سِیر و سُلوک دارد، دیگر در اواخر عُمر او هم هست و میخواهد بارِ خودش را ببَندد، بهترین راه را نشان میدهد تا گرفتار نشود. میفرماید: خودت را در زندگی مُستقل نبین، دینِ خدا را کافی بدان، تسلیمِ قَضا و قَدر خداوند، تَدبیر خداوند، حکومت خداوند و شَریعت خداوند باش. و نکتهی سوّم دَغدغهی دینداری داشته باش، جوارح و جوانح تو آنی نباشد که با غفلت بگذرد. نکند که با گوش و چشم و زبان و دست حَرامی در زندگیتان به صورت یک آتشی به خَرمن سعادتتان بیفتد و آن را خاکستر بکند. اگر این سه نکته را رعایت کردید، آنگاه شما دَغدغهی دنیا ندارید. دنیا را میسازید و بهتر از دیگران میسازید؛ ولی دنیا برایتان عبادت است. دیگر این دنیا نیست، این همان آخرت است. دنیا از دِنائت است و چیزی است که انسان را از خدا و اَبدیت غافل میکند. هرکاری با غفلت انجام بشود و انسان بدون توجّه به خداوند و مَعاد و آخرت کاری را انجام بدهد، در هر صورتش دنیاست. هرکاری که بر اساس دستورات خداوند باشد و رضای خداوند متعال در آن دیده بشود، آن کارِ اُخروی است و کارِ الهی است و برای انسان موجب تَقرّب به پروردگار علیّ متعال است.
روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ السَّلام)»
انصافاً این قضیهی کرمان دلخَراش بود. حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس «یزید» این آیه را خواندند که فرموده است: «وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا[۲۳]»؛ خداوند متعال به اینها مُهلت میدهد که این جنایتها را بکنند. اینها مَشمول غضب خداوند هستند؛ بَنای خداوند متعال هم بر این است که این طرف را با شهادت به اَعلی عِلییّن ببَرد و اَشقیاء را هم با این شَقاوت در اَسفل السّافلین مستقر بکند. دنیا همهاش همین است. کار خداوند این است که بهشتیها را اِرتقاء بدهد و جهنّمیها را هم تَنزّل بدهد. خطّمان را خطّ شهادت قرار بدهیم. شاید نصیب ما هم بشود. این کسی که در مزار شهید رفته است با آن کسی که به دنبال عیش و نوش رفته است، خیلی تفاوت دارد. او در آنجا قَتل خونین برایش پیش آمده است، با چهرهی گُلگون خدای خودش را مُلاقات کرده است؛ «إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ[۲۴]»؛ لذا انسان همیشه در مسیر خدا باشد، همیشه همراه شهدا و صدیقین باشد؛ «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ[۲۵]»؛ اینها همیشه با انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) هستند، همیشه با صدیقین هستند، همیشه با شهدا هستند و همیشه هم با صالحین هستند و چه خوب است که انسان در این مسیر جان بدهد، در این مسیر تیر بخورد و در خون خودش بغَلتد. این هدیهی الهی است، این روزیِ طیّب و طاهر است که خداوند متعال برای هرکسی نخواسته است؛ «هَنیئَاً لِأربابِ النَّعیمِ نَعیمُهُم[۲۶]». ولی دیدید این همه شهدای پَرپَرشده یک بار هم همسر و فرزندانشان مورد اِهانت قرار نگرفتند، بازماندگانشان مورد مَلامت قرار نگرفتند، خانههایشان به آتش کشیده نشد. «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۲۷]»؛ شهدای ما کُجا، حضرت اباالفضل (علیه السلام) و علی اکبر (علیه السلام) کُجا؟! شهدای ما کُجا و عبدالله بن الحسن (علیه السلام) و علی اصغر (علیه السلام) کُجا؟! بانوان کربلا هر داغی که بر دلشان نشست، سنگینتر از همهی داغ اوّلین و آخرین است. به خدا قَسم خونِ اوّلین و آخرین مقابل یک قَطرهی خون بازوی حضرت اباالفضل (علیه السلام) نمیشود. مُبتلا به داغ امام شدند، آن هم چه داغی! اینها در انفِجار یک مرتبهای به بهشت رفتند، ولی قَتل حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) قَتل صبر بود. گویا این را خواهرش زینب کبری (سلام الله علیها) میدید، در بالای بلندی تماشا میکرد و میدید که همه دارند یک نفر را میزنند. با این همه داغ، مُواجه شدند که به خیمهها ریختند و خیمهها را آتش کشیدند. خدمت امام سجّاد (علیه السلام) آمد؛ پسر برادرم! شما حُجّت خدا هستید، خیمهها آتش گرفته است. با این همه بچّههای کوچک چه کنم؟ دستور فرمودند: «عَلَیکُنَّ بِالفرار[۲۸]»؛ دور خیام خَندق بود و یک راه باریکی بود. با چه زحمتی و با چه سرعتی این بچّهها را از میان آتش بیرون کشیدند و یکییکی میبُردند. اما راوی میگوید: دیدم یک بانوی بلند بالا مُدام میرود و به آتش برمیگردد. گفتم: بانو! مگر شُعلههای آتش را نمیبینید، میسوزید. گفتند: چه کنم؟ حُجّت خدا در میان آتش است.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به عصمت بیبی، به وِلای حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، به تَقرّب پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین)، به همهی ملائکه، به همهی اَنبیاء (سلام الله علیهم اجمعین)، به همهی شهدا امام زمانمان (ارواحنا فداه) را در همین ایّام برسان.
خدایا! مولا و مَحبوب ما را از حَبس غیبت مُستخلَص بفرما.
خدایا! دست پُر توان او را برای تَدبیر اُمور بَشریّت باز بگردان.
خدایا! شوقِ خدمت در مَحضر حضرت امام زمان (ارواحنا فداه)، فداکاری در زمینهسازی حکومت برای ایشان، بیقراری برای دَرک هِجران او را روزی ما بفرما.
خدایا! ما را جُزء منتظران مَنطقی آن بزرگوار قرار بده.
خدایا! ما را آنی از یاد حضرتش غافل مَفرما.
خدایا! سایهی همهی خوبان، همهی شهادتطَلبان، همهی صالحان، همهی عُلمای ربّانی خاصّه پَرچمدارِ انقلاب، مُقتدای ما، زَعیم ما، رهبر نورانی ما را با اقتدار و عزّت تا ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) مُستدام بفرما.
خدایا! این عزیزان ما را از بهترین یاران حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) مَحسوب بدار.
خدایا! ما را از تَضییع عُمر و اشتغال به دنیا برای همیشه به لُطف و کَرم خودت مُستخلَص بفرما.
خدایا! همهی شئون ما را عبادت و ذخیرهسازی برای اَبَدیّتمان قرار بده.
خدایا! به حقیقت حضرت موسیبنجعفر (علیه السلام) مریضها عُموماً، مریضهی مورد نظر، مریضهای مورد نظر، مریضهای سفارششده، مَجروحین کرمان و مَجروحین غَزّه را شِفای عاجل کرامت بفرما.
خدایا! توفیق دَرک نعمت، شُکر نعمت و محبّت ولینعمت را به ما روزی بفرما.
الها! امام ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای ما، ذَویالحقوق ما و مَشایخ ما را سر سُفرهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُتنعّم و همواره از ما راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۳] همان.
[۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۲۹٫
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا».
[۵] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى».
[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴٫
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی».
[۷] سوره مبارکه ماعون، آیات ۴ و ۵٫
[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۲٫
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لَا تَکْفُرُونِ».
[۹] سوره مبارکه نجم، آیه ۲۹٫
[۱۰] سوره مبارکه نجم، آیات ۲۹ و ۳۰٫
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِکْرِنَا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا * ذَٰلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى».
[۱۱] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
[۱۲] آیت الله شیخ محمد فکور یزدى (۱۳۹۴-۱۳۲۴ ق)، از عالمان شیعه در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری و آیت الله بروجردی بود. این عالم ربانی از مدرسان عالیرتبه حوزه علمیه قم بود و با وجود مشاغل و مقام والای علمی، خطیبی توانا نیز بشمار می رفت و به امر تبلیغ دین بسیار اهمیت می داد. سید مصطفی خمینی و محمدتقی مصباح یزدی از شاگردان او هستند. محمد یزدى فرزند آقا حسین یزدی در سال ۱۳۲۴ ه.ق، در احمدآباد اردکان یزد دیده به جهان گشود. او تحصیلات مقدماتی را در مدرسه علمیه اردکان طی کرد. سپس جهت ادامه تحصیل راهی یزد شد و در مدرسه عبدالرحیم خان یزد که رونق خاصی داشت، به تحصیل پرداخت. در بیست سالگی وارد حوزه علمیه قم شد و در مدرسه فیضیه اقامت گزید. وی در حدود ۱۸ سال از محضر آیت الله العظمی بروجردی بهره برد و به درجه اجتهاد نایل آمد. در دوران تحصیل بیشتر اوقات با شهید محراب آیت الله شیخ محمد صدوقی مباحثه می کرد. جزوات متفرقه از تقریرات درس آیت الله حائری و آیت الله حجت از وی به یادگار مانده است.
با همه فضائل و کمالات و جایگاه بلند حوزوی، خطیب و سخنران خوبی بود. سخنرانی های او، انقلاب روحی در مردم ایجاد می کرد و همه را مجذوب خود می ساخت. بدین جهت، با همه مشاغل علمی به امر تبلیغ دین بسیار اهمیت می داد و تا سنین پیری در حد امکان سعی می کرد، در مواقع مناسب برای ارشاد مردم به شهرها و بخش ها و روستاهای دور و نزدیک سفر کند و احکام و معارف روحبخش اسلام را به مردم برساند. نه تنها سخنان شیوا و جذاب او آموزنده بود، بلکه رفتار و اخلاقش نیز الگو قلمداد می شد. ایشان همچنین تبحر خاصی در گرفتن استخاره داشت و از شهرهای دور و نزدیک از وی تقاضای استخاره می نمودند. مرحوم حاج شیخ محمد فکور یزدی، سرانجام در روز جمعه هشتم ذی القعده سال ۱۳۹۴ قمری دیده از جهان فروبست و بدن مطهرش پس از قرائت نماز توسط آیت الله گلپایگانی، در مقبره شیخان قم، در جوار زکریا بن آدم اشعری، به خاک سپرده شد.
[۱۳] حاج سید حسین فرزند علامه سید اسحاق و نوۀ سید محمّد رضوى قمى، ملقب به«فاطمى»،از فضلا و زهّاد و اساتید علم اخلاق بود. تولدش در قم اتفاق افتاد. و در مهد علم و فضیلت پرورش یافت و به تحصیل علوم دینى روآورد .وى در دروس عالى حوزه را از محضر آیتاللّه شیخ عبد الکریم حائرى یزدى و دروس اخلاقى را از محضر علامه سالک و اصل میرزا جواد ملکى تبریزى بهرهمند شد. نامبرده اکثر عمر خود را صرف ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبى و اقامۀ جماعت و تدریس علم اخلاق و تربیت و تهذیب نفوس مستعد،نمود.وى چندین سال بنا به امر آیتاللّه سید محمّد حجت کوهکمرى در مدرسۀ حجتیه در روزهاى تعطیل به تدریس اخلاق نظرى اشتغال داشت و نیز در منزل خود به احیاى همین امر کوشا بود. درر الاخبار، در دو جلد از آثار اوست. فاطمى در روز سهشنبه /۲۷شوال۱۳۸۹/ ق مطابق با /۱۶دى۱۳۴۸/ ش در قم چشم از جهان فروبست و پیکرش در وسط قبرستان شیخان به خاک سپرده شد.از او فرزندى به نام سید اصغر فاطمى به جاى مانده بود.
[۱۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹٫
«قُدره اللّه: کُلُّ شَیْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ کُلُّ شَیْءٍ قَائِمٌ بِهِ غِنَى کُلِّ فَقِیرٍ وَ عِزُّ کُلِّ ذَلِیلٍ وَ قُوَّهُ کُلِّ ضَعِیفٍ وَ مَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوفٍ مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَیْهِ مُنْقَلَبُهُ لَمْ تَرَکَ الْعُیُونُ فَتُخْبِرَ عَنْکَ بَلْ کُنْتَ قَبْلَ الْوَاصِفِینَ مِنْ خَلْقِکَ لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَهٍ وَ لَا اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَهٍ وَ لَا یَسْبِقُکَ مَنْ طَلَبْتَ وَ لَا یُفْلِتُکَ مَنْ أَخَذْتَ وَ لَا یَنْقُصُ سُلْطَانَکَ مَنْ عَصَاکَ وَ لَا یَزِیدُ فِی مُلْکِکَ مَنْ أَطَاعَکَ وَ لَا یَرُدُّ أَمْرَکَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَکَ وَ لَا یَسْتَغْنِی عَنْکَ مَنْ تَوَلَّى عَنْ أَمْرِکَ کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلَانِیَهٌ وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَهٌ. أَنْتَ الْأَبَدُ فَلَا أَمَدَ لَکَ وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلَا مَحِیصَ عَنْکَ وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلَا [مُنْجِیَ] مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ بِیَدِکَ نَاصِیَهُ کُلِّ دَابَّهٍ وَ إِلَیْکَ مَصِیرُ کُلِّ نَسَمَهٍ سُبْحَانَکَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَکَ سُبْحَانَکَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِکَ وَ مَا أَصْغَرَ کُلَّ عَظِیمَهٍ فِی جَنْبِ قُدْرَتِکَ وَ مَا أَهْوَلَ مَا نَرَى مِنْ مَلَکُوتِکَ وَ مَا أَحْقَرَ ذَلِکَ فِیمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِکَ وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَکَ فِی الدُّنْیَا وَ مَا أَصْغَرَهَا فِی نِعَمِ الْآخِرَهِ.
الملائکه الکرام: مِنْ مَلَائِکَهٍ أَسْکَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِکَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِکَ هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِکَ بِکَ وَ أَخْوَفُهُمْ لَکَ وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْکَ لَمْ یَسْکُنُوا الْأَصْلَابَ وَ لَمْ یُضَمَّنُوا الْأَرْحَامَ وَ لَمْ یُخْلَقُوا مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ وَ لَمْ یَتَشَعَّبْهُمْ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ إِنَّهُمْ عَلَى مَکَانِهِمْ مِنْکَ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَکَ وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِیکَ وَ کَثْرَهِ طَاعَتِهِمْ لَکَ وَ قِلَّهِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِکَ لَوْ عَایَنُوا کُنْهَ مَا خَفِیَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ وَ لَزَرَوْا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ یَعْبُدُوکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ وَ لَمْ یُطِیعُوکَ حَقَّ طَاعَتِکَ.
عصیان الخلق: سُبْحَانَکَ خَالِقاً وَ مَعْبُوداً بِحُسْنِ بَلَائِکَ عِنْدَ خَلْقِکَ خَلَقْتَ دَاراً وَ جَعَلْتَ فِیهَا مَأْدُبَهً مَشْرَباً وَ مَطْعَماً وَ أَزْوَاجاً وَ خَدَماً وَ قُصُوراً وَ أَنْهَاراً وَ زُرُوعاً وَ ثِمَاراً ثُمَّ أَرْسَلْتَ دَاعِیاً یَدْعُو إِلَیْهَا فَلَا الدَّاعِیَ أَجَابُوا وَ لَا فِیمَا رَغَّبْتَ رَغِبُوا وَ لَا إِلَى مَا شَوَّقْتَ إِلَیْهِ اشْتَاقُوا أَقْبَلُوا عَلَى جِیفَهٍ قَدِ افْتَضَحُوا بِأَکْلِهَا وَ اصْطَلَحُوا عَلَى حُبِّهَا. وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحِیحَهٍ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیْرِ سَمِیعَهٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا وَ حَیْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیْهَا لَا یَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا یَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ وَ هُوَ یَرَى الْمَأْخُوذِینَ عَلَى الْغِرَّهِ حَیْثُ لَا إِقَالَهَ [لَهُمْ] وَ لَا رَجْعَهَ کَیْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا کَانُوا یَجْهَلُونَ وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْیَا مَا کَانُوا یَأْمَنُونَ وَ قَدِمُوا مِنَ الْآخِرَهِ عَلَى مَا کَانُوا یُوعَدُونَ فَغَیْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ. فَغَیْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَهُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَ تَغَیَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِیهِمْ وُلُوجاً فَحِیلَ بَیْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَیْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَیْنَ أَهْلِهِ یَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّهٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِیمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ یَتَذَکَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِی مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ [یُنَعَّمُونَ] یَنْعَمُونَ فِیهَا وَ یَتَمَتَّعُونَ بِهَا فَیَکُونُ الْمَهْنَأُ لِغَیْرِهِ وَ الْعِبْءُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ الْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا فَهُوَ یَعَضُّ یَدَهُ نَدَامَهً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ وَ یَزْهَدُ فِیمَا کَانَ یَرْغَبُ فِیهِ أَیَّامَ عُمُرِهِ وَ یَتَمَنَّى أَنَ الَّذِی کَانَ یَغْبِطُهُ بِهَا وَ یَحْسُدُهُ عَلَیْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ. فَلَمْ یَزَلِ الْمَوْتُ یُبَالِغُ فِی جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ فَصَارَ بَیْنَ أَهْلِهِ لَا یَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لَا یَسْمَعُ بِسَمْعِهِ یُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِی وُجُوهِهِمْ یَرَى حَرَکَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ وَ لَا یَسْمَعُ رَجْعَ کَلَامِهِمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ الْتِیَاطاً بِهِ [فَقَبَضَ بَصَرَهُ کَمَا قَبَضَ سَمْعَهُ] فَقُبِضَ بَصَرُهُ کَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ وَ خَرَجَتِ الرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ فَصَارَ جِیفَهً بَیْنَ أَهْلِهِ قَدْ [أُوحِشُوا] أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ لَا یُسْعِدُ بَاکِیاً وَ لَا یُجِیبُ دَاعِیاً ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ فِی الْأَرْضِ فَأَسْلَمُوهُ فِیهِ إِلَى عَمَلِهِ وَ انْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ.
القیامه: حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْکِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِیرَهُ وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا یُرِیدُهُ مِنْ تَجْدِیدِ خَلْقِهِ أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا وَ دَکَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَیْبَهِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِیهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهِمْ وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ ثُمَّ مَیَّزَهُمْ لِمَا یُرِیدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَایَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَایَا الْأَفْعَالِ وَ جَعَلَهُمْ فَرِیقَیْنِ أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ وَ انْتَقَمَ مِنْ هَؤُلَاءِ. فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَهِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ وَ خَلَّدَهُمْ فِی دَارِهِ حَیْثُ لَا یَظْعَنُ النُّزَّالُ وَ لَا تَتَغَیَّرُ بِهِمُ الْحَالُ وَ لَا تَنُوبُهُمُ الْأَفْزَاعُ وَ لَا تَنَالُهُمُ الْأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَهُمُ الْأَخْطَارُ وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الْأَسْفَارُ وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِیَهِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الْأَیْدِیَ إِلَى الْأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِیَ بِالْأَقْدَامِ وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِیلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ فِی عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ فِی نَارٍ لَهَا کَلَبٌ وَ لَجَبٌ وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِیفٌ هَائِلٌ لَا یَظْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یُفَادَى أَسِیرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ کُبُولُهَا لَا مُدَّهَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَیُقْضَى.
زُهد النبی: قَدْ حَقَّرَ الدُّنْیَا وَ صَغَّرَهَا وَ أَهْوَنَ بِهَا وَ هَوَّنَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ زَوَاهَا عَنْهُ اخْتِیَاراً وَ بَسَطَهَا لِغَیْرِهِ احْتِقَاراً فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا [مِنْ] عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً أَوْ یَرْجُوَ فِیهَا مَقَاماً بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِراً وَ نَصَحَ لِأُمَّتِهِ مُنْذِراً وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّهِ مُبَشِّراً وَ خَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّراً.
أهل البیت: نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَهَ وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَه».
[۱۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۴، صفحه ۳۵۶.
«وَ مِنْهُ: فِیمَا سَأَلَ یَزِیدُ بْنُ سَلاَّمٍ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَأَلَهُ عَنِ اَلدُّنْیَا لِمَ سُمِّیَتِ اَلدُّنْیَا قَالَ لِأَنَّ اَلدُّنْیَا دَنِیَّهٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ اَلْآخِرَهِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ اَلْآخِرَهِ لَمْ یَفْنَ أَهْلُهَا کَمَا لاَ یَفْنَى أَهْلُ اَلْآخِرَهِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی لِمَ سُمِّیَتِ اَلْآخِرَهُ آخِرَهً قَالَ لِأَنَّهَا مُتَأَخِّرَهٌ تَجِیءُ مِنْ بَعْدِ اَلدُّنْیَا لاَ تُوصَفُ سِنِینُهَا وَ لاَ تُحْصَى أَیَّامُهَا وَ لاَ یَمُوتُ سُکَّانُهَا اَلْخَبَرَ».
[۱۶] همان.
[۱۷] همان.
[۱۸] غرر الحکم : ۱۸۵۰٫
«عنه علیه السلام : النّاسُ أبناءُ الدنیا ، و الوَلَدُ مطبوعٌ عَلى حُبِّ اُمِّهِ».
[۱۹] معانى الاخبار صدوق، ص ۲۸۸ – ۲۸۹، ح ۳ (باب معنى الموت).
«صَبْراً بَنِی الْکِرامِ، فَمَا الْمَوْتُ إِلاّ قَنْطَرَهٌ تَعْبَرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤُسِ وَ الضَّرّاءِ إِلَى الْجِنانِ الْواسِعَهِ وَ النَّعیمِ الدّائِمَهِ، فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن إِلى قَصْر، وَ ما هُوَ لاَِعْدائِکُمْ إِلاّ کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْر إِلى سِجْن وَ عَذاب. إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله): إِنَّ الدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن، وَ جَنَّهُ الْکافِرِ، وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هؤلاءِ إِلى جَنَّاتِهِمْ، وَ جِسْرُ هؤُلاءِ إِلى جَحِیمِهِمْ».
[۲۰] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۳٫
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَىٰ وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».
[۲۱] سوره مبارکه انبیاء، آیات ۲۶ و ۲۷٫
«وَ قَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ».
[۲۲] عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، الجزء ۱، الصفحه ۱۱۰.
«وَ فِی حَدِیثِ اِبْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : صَلِّ صَلاَهَ مُوَدِّعٍ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لاَ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ وَ تَیَأَّسْ عَمَّا فِی أَیْدِی اَلنَّاسِ تَعِشْ غَنِیّاً وَ إِیَّاکَ وَ مَا تَعْتَذِرُ مِنْهُ».
[۲۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۸٫
«وَ لَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ».
[۲۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۲۳٫
«و من کلام له (علیه السلام) قاله لأصحابه فی ساحه الحرب بِصفّین: وَ أَیُّ امْرِئٍ مِنْکُمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَبَاطَهَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ رَأَى مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ فَشَلًا فَلْیَذُبَّ عَنْ أَخِیهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِی فُضِّلَ بِهَا عَلَیْهِ کَمَا یَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ. إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِیثٌ لَا یَفُوتُهُ الْمُقِیمُ وَ لَا یُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَکْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذِی نَفْسُ ابْنِ أَبِی طَالِبٍ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ أَهْوَنُ عَلَیَّ مِنْ مِیتَهٍ عَلَى الْفِرَاشِ فِی غَیْرِ طَاعَهِ اللَّهِ. وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْکُمْ تَکِشُّونَ کَشِیشَ الضِّبَابِ، لَا تَأْخُذُونَ حَقّاً وَ لَا تَمْنَعُونَ ضَیْماً؛ قَدْ خُلِّیتُمْ وَ الطَّرِیقَ، فَالنَّجَاهُ لِلْمُقْتَحِمِ وَ الْهَلَکَهُ لِلْمُتَلَوِّم».
[۲۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۶۹٫
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَٰئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ ۚ وَ حَسُنَ أُولَٰئِکَ رَفِیقًا».
[۲۶] سرّ الصلوه، ص ۵٫
«فطوبى لهم ثمّ طوبى لهم *** هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم».
[۲۷] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ش، ص ۱۱۵.
لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.
متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».
[۲۸] بحارالانوار، علامه مجلسی، مکتبه اسلامیه، جلد ۴۵، صفحه ۸۵٫
پاسخ دهید