روز شنبه مورخ ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۲ جلسه درس اخلاق «آیت الله صدیقی» از ساعت ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ در مسجد امام رضا(علیه السلام) حوزه علمیه امام خمینی(ره) برگزار شد که مشروح آن تقدیم می گردد.
- تمام آنات و لحظات انسان توسط مالِک عالَم مهندسی شده است
- انسان اگر خودش را مَملوک حقتعالی بداند، همیشه خود را در محضر او مییابد
- اگر کسی خودش را مَملوک حقّ بداند، تلاش میکند تا کاری خلاف میل او انجام ندارد
- حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مسلمانانی که به جِدال میپردازند
- سه خانه در بهشت که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وعدهی آن را دادهاند
- اولین مُستکبر عالَم ابلیس است
- آمریکا از ابتدا بَنای خود را بر تعدّی به حقوق دیگران بَنا کرده است
- جنایات آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران
- حرکت گروههای مقاومت برگرفته از نهضت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است
- روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
تمام آنات و لحظات انسان توسط مالِک عالَم مهندسی شده است
وجود مبارک سُفرهگُستر نور و معرفت، اخلاق و فضیلت، اجتهاد و فقاهت، حضرت جعفر بن محمّد الصادق (علیه الصلاه و السّلام) در این رسالهی سُلوکیه کلید علم را معرفت قلبی مُعرّفی کردند. عبودیّت را مُشخّصاً در دل به عنوان راز رسیدن به علم مطرح فرمودند و برای عبودیّت فرمودند که سه رُکن وجود دارد که یکی از اَرکان عبودیّت این است که فرمودند: «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ[۲]»؛ کسی بنده است که دَغدغهی بندگی داشته باشد. همواره نگران باشد که نکند از خطّ بندگی قدمی به آن طرفتر بگذارد. بندگی خدا سِیر صعودی است. اینگونه نیست که انسان اُفقی راه میرود و اگر از خطّ خارج بشود، به تَعبیر عُرفی میگویند که فُلانی به خاک زده است. خیر؛ اگر کسی در این سِیر الیالله لحظهای از خطّ خارج شد، این صراط مُستقیمی است که زیر آن جهنّم است. سُقوط یک سُقوط بسیار خطرناکی است. لذا کسی که باور دارد، «إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا[۳]» ، «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا[۴]»؛ عبارات بسیار تکان دهندهای است. چه کنیم؟! دلها را غُبار گرفته است. انسان وحشت نمیکند، چون بیخبر است. کودکی که مار را نمیشناسد، با مار بازی میکند و هیچ خبری از آن نیش و سَمّ مار ندارد. دنیا را هم فرمودند که «لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا[۵]» ؛ «إِنَّ الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ[۶]»؛ این جاذبهها، این کِششهای غَریزی و نَفسانی، این دافعهها، این گُسستها، این فرار ما از یکدیگر که مَظهر غَضب و قدرت خطرناک بُعد سَبوئی انسان است، اینها مایهی سقوط، مایهی اُفتادن از چشم خداوند متعال و طَرد از بارگاه قُرب محبوب میشود. اگر کسی باور داشته باشد که این عُمر محدود برای رسیدن به خداوند متعال است و صرف عُمر مَحدود به خطوط خاصّی است که خداوند متعال تَرسیم کرده است. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَ لَا یَشْقَى[۷]»؛ خداوند متعال یک آدرسی داده است که نام آن شَریعت است. آگاهی به این اَمر آدرسیابی است. حرکت در این شَریعت و طَریقت و مَعال طَریقت و رسیدن به حقیقت و صیرورت انسان به حقّ است. جلوهی حقّ میشود، چشمهی حقّ میشود و هر لحظهای و هر قدمی که انسان در حال غفلت باشد، «لیت شعری فی غفلاتی أ معرض انت عنی[۸]»، در حال غفلت خداوند متعال از انسان اعراض نماید. بگوید: این ادب حضور ندارد، این نسبت به ما بیتوجّه است، این نسبت به ما بیاعتناست. همهی اشخاص مانند خودش را مهمتر از من میداند. اگر کسی پیش او باشد، به او توجّه دارد؛ ولی وقتی در مَحضر من است، هیچ توجّهی به من ندارد. لذا آن به آن متذکّربودن به این نکته که من مالک دارم و خالق من دَمبهدَم مرا میآفریند، وجودِ من وجودِ ثابتی نیست، وجودی است که لحظه به لحظه به من افاضه میشود، من بر سُفرهی ایجاد او مُتنعّم هستم و از عُمق وجودم وابسته هستم. و او برای تمام حرکات، سَکنات، حُبّ و بُغض و علم و تعلُّم و نَشر و تَدریس و همهی اینها برای مِلک خودش هندسهای را تعریف کرده است. مجموعهی حرکات و سَکنات من از جانب خداوند متعال مهندسی شده است. هم الزاماتی برای همهی آنات وجود دارد و هم ممنوعاتی وجود دارد که خداوند متعال برحَذر داشته است. لذا اگر انسان عاقل باشد، برای هر کلمهاش ابتدا پُشت قلب و عقلش میرود تا او آدرس بدهد که چه بگوید و چگونه بگوید، به چه کسی بگوید و به چه کسی نگوید. و تمام اَفعال ما و تَرک فعلهای ما از جانب مالک ما در چارچوب است.
انسان اگر خودش را مَملوک حقتعالی بداند، همیشه خود را در محضر او مییابد
اگر کسی به صورت مُطلق خودش را مِلک او میداند و او را عَلیالاطلاق مالک خودش میداند، یک لحظه نمیتواند رضای مالک را در نظر نگیرد و مِلک او را در خلاف رضای او تصرّف نماید و یا در اختیار دشمن او قرار بدهد. به این دلیل است که باید از لحظهای که انسان از خواب برمیخیزد تا لحظهای که سر بر روی بالش میگذارد، نگران باشد که نکند یکی از کارهای من خلاف رضای او و بر خلاف شأن بندگی من بوده است. بَرده هستم، اختیار ندارم، صاحباختیار دارم، مالک دارم، باید در اختیار او باشم. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ[۹]»؛ عَلیالدّوام مُخاطب این آیهی کریمه ما هستیم. دائماً اینگونه است. تمام کارهای ما یا عبادت خداوند متعال است و یا عبادت شیطان است و عَهد بندگی و عَهد مَملوکیّت اقتضای این مَعنا را دارد که انسان همیشه از نظر موقعیّت شناختی و احساسی آقا بالای سر ببیند، حالت تذلّل داشته باشد و حالت نگرانی و خوف از اینکه نکند من را طَرد کند، نکند من را رها کند؟ نکند من را چوب بزند؟ چوب خداوند هم صدا ندارد و به صورت نامَرئی است. اگر این حالت به بَشر دست بدهد، خداوند متعال قول داده است: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوَى[۱۰]»؛ منظور جنّت بعد از مرگ نیست؛ بلکه منظور همین الآن است که انسان یا در بهشت قرار دارد و یا در جهنّم است. بهشتیها مأوا دارند و در پَناه هستند. خداوند متعال به اینها پَناه داده است. جهنّمیها بیپَناه هستند، رها هستند؛ دست و پا میزنند تا خودشان را نجات بدهند. نه تنها نجات پیدا نمیکنند، «کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا[۱۱]»، مانند جای لیزی که انسان مُدام تلاش میکند تا بالا بیاید، اما بیشتر پایین میرود، جهنّم هم به همین صورت است. جهنّمِ گناه هم به همین صورت است، جهنّم هوی و هَوس هم به همین صورت است، جهنّم خودنمایی و قدرتنمایی هم به همین صورت است. انسان هرکاری میخواهد انجام بدهد، مُدام بدتر میشود. چون به خودش واگذار شده است و خودش هم هیچ خاصیّتی ندارد، لذا هرکاری میکند به بدبختیاش تمام خواهد شد. اگر انسان دَغدغهاش این بود که خداوند متعال ناراضی نشود، این بود که دستورات خداوند متعال در زندگی او ضایع نشود، هیچ اَمری از او بدون اجرا نماند و در هیچ حیطهای قُرُق او شکسته نشود؛ اگر این حالت برای انسان مَلَکه شد که دائمالحضور است، لذا دائمالوضو است، لذا دائمالذکر است.
اگر کسی خودش را مَملوک حقّ بداند، تلاش میکند تا کاری خلاف میل او انجام ندارد
اگر خداوند متعال به چنین کسی این حال را داد که خودش را مِلک ببیند و شَراشر وجودش را مَملوک حقتعالی یافت، همهی دَغدغهی او این است که اَمری فوت نشود و حرامی هم واقع نشود. اگر دَغدغهی باطنی و اشتغال ذهنی و فکری انسان این بشود، دو خاصیّت خواهد داشت. یکی از خاصیّتهایش این است که انسان فراغتی برای مِراء پیدا نمیکند. این بحث و جَدلهای بیخودی، این کشمکشها، این مُنازعات حَرفی، این که حرفی که من گفتهام حقّ است، اینکه حتماً باید پیشنهادی که من دادم انجام بشود، اینکه طرح من بهتر است، این جدال و لِجاجی که پیش میآید، انسان قَدر عُمر خودش را نمیداند و با این موضوع مشغول جر و بحث است. یکی این میگوید و یکی او میگوید و در آخر هم به هیچجایی نمیرسند. کسی که برای عُمر خودش ارزش قائل است و میداند که مالک او برای رُشد این مِلک برنامه تعیین کرده است و انسان در هرلحظهاش میتواند یک ترقّی داشته باشد، یک نور جدیدی میتواند در وجودش مُستقرّ بشود، یک دَرجهای از محبّت در وجودش میتواند خودش را نشان بدهد. چنین کسی فُرصت بحث و جدال ندارد. شاید هم دلسوزی داشتهاید و به کسی حرفی زدهاید و او قبول نکرده است، مُعطّل نمیشوید. در کار بودهاید، در مأموریت بودهاید و مأموریت شما هم قابل تدارک نیست. فقط یک بار به اینجا آمدهای این یک بار هم برای کار آمدهای، نه برای تنبلی و مِراء و جدال و تضییع عُمر. وقت خیلی کمتر از این حرفهاست. وجود مُقدّس مولایمان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خودشان به مغازه رفتند و پیراهنی را خریدند و در همانجا هم آن را پوشیدند. آستین پیراهن بلند بود و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فوراً با دست مبارکشان این قسمت اضافی آستین را قطع کردند و بُریدند و پارچه ریشریش شد. صاحب مغازه عرض کرد: آقا! اجازه بدهید تا قیچی بیاورم تا این را درست کنم. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «اَلْوَقْتُ أَضْیقُ مِن هَذا»؛ فُرصتها خیلی کمتر از این است که من خودم را به این چیزها مشغول کنم. وقتی حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای یک اَمر مُباح به ظاهر مَقبول در جامعه حاضر نیستند وقتشان را بگذارند؛ من با او هستم، من مأمور او هستم، من افتخار دارم که او به من یک مسئولیتی سپرده است، من اَمین او هستم، این عُمر من امانت اوست، این چشم من امانت اوست، این دست من امانت اوست؛ من مأمور حفظ امانت هستم. من فُرصتی برای پرداختن به غیر اَمانت ندارم؛ «اَلْوَقْتُ أَضْیقُ مِن هَذا». لذا یکی از خطرات بسیار مَغفول، مسألهی جِدال و مِراء است و متأسفانه این بیماری شُیوع هم دارد. این از رَذائل است، این از مُبعّدات است، این حجاب است، این ظُلمت است و این سقوط است. لذا روایات در این رابطه به اَبعاد مختلف این اَمر نامطلوب و زشت پرداخته است تا ما بیدار بشویم.
حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد مسلمانانی که به جِدال میپردازند
حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در این شرح ۴۰ حدیثشان هم این حدیثی را که میخواهم قرائت کنم، آوردهاند و در پایان هم یک نصیحتی نسبت به طلبهها داشتهاند. راوی میگوید که یک روزی وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تشریففَرما شدند. «و نحن نتماری[۱۲]»؛ ما با یک مسلمان دیگری در یک اَمری بحث و جدال داشتیم و این اَمر نیز از اُمور دُنیوی بود. «فغضب غضبا شدیدا[۱۳]»؛ وجود مبارک نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به شدّت ناراحت شدند و غَضب بر وجودشان ظهور پیدا کرد. «لم یغضب مثله»؛ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه در اُمور ناراحت نمیشدند؛ ولی این مرتبه دیدم که بسیار شدید ناراحت شدند. «و قال: انما هلک من کان قبلکم بهذا»؛ پیشینان هم به همین موضوع یکدیگر را تحمّل نمیکردند، حرف یکدیگر را نمیپذیرفتند و ظرفیّت تحمّل حرف مخالف را نداشتند. هرچه را که مطابق دریافت خودشان نبود، نسبت به او با جِدال و مِراء برخورد میکردند. «فان المؤمن لا یماری»؛ با تأکید به ما مَحک میدهند. مُسلّماً اگر کسی مؤمن باشد، مِراء نمیکند. «فان المؤمن لا یماری»؛ حتماً مؤمن اهل مِراء نیست. «ذروا المراء»؛ مِراء را رها کنید. «فان المماری قدتمت خسارته»؛ کسی که اهل مِراء است، «قدتمت خسارته»؛ این تَعبیرات بسیار تَعبیرات سنگینی هستند. این برای کلاس بالاهاست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ما باید به همین صورت صحبت کنند. ما عادی نیستیم، وقت ما اینقَدر بیارزش نیست. مؤمن برای ما موهون نیست که بخواهیم او حتماً مَغلوب ما باشد، مَحکوم ما باشد و از ما حرف بشوند. اَبعاد مختلف این یکی خودم هستم که باید قَدر خودم را بدانم. عُمر من ارزش دارد و باید این را بیجا به شیطان ندهم. نکتهی دیگر این است که مؤمن دیگر ارزش دارد. من با این مِراء باعث میشوم که او نیز در گناه بیشتر آلوده بشود و یا شخصیّت او در برابر من تَحقیر بشود. این ضرر دو طرفه است. لذا فرمود: «قدتمت خسارته»؛ این وَرشکستگی اصل است، نه اینکه عَدم النّفع باشد. دارید عُمر خود را به آتش میکشید. مِراء آتش است. وقتی عُمرتان را صَرف مِراء میکنید، دارید این بخش از عُمرتان را خاکستر میکنید؛ «قدتمت خسارته». «ذروا المراء فان المماری لا اشفع»؛ کسانی که روحیهی جِدال دارند، آماده هستند یا یَقهی دیگران را بگیرند؛ مثلاً اگر شما یک حرفی بزنید، فوراً برافروخته میشود و پاسخ شما را میدهد و شما هم یک چیزی میگویید و او دو چیز دیگر میگوید. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند که من از چنین کسی در روز قیامت شفاعت نخواهم کرد. پَناه بر خدا میبَریم! «فان المماری لا اشفع»؛ این تنها در میان خودهای شما و خودهای ما نیست؛ در تَعامُل با همسایه، در تَعامُل با فرزندانمان، در تَعامُل با همسرانمان این یک دستورِ زندگی سالم است و یک چشمهای است که اگر انسان از این چشمهی سعادتِ جوشان از وجود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قطرهای بنوشد، یک آرامش و سُکون باطنی خواهد داشت که در هیچجایی حرف مخالف او را از کوره بیرون نیاورد. او را وادار نکند که چون حرف من را قبول نکرده است، پس من هم سِماجت کنم و بنحوی حرف خودم مقبول او قرار بدهم؛ خیر، اینگونه نیست. «وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا[۱۴]» ؛ «وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا[۱۵]»؛ شما تَهدیدی بالاتر از این سُراغ دارید؟ «فان المماری لا اشفع»؛ اینهایی که ناسازگار هستند؛ مُراعی به معنای ناسازگار است. بعضی از اشخاص در جامعه روحیهشان روحیهی پذیرش نیست، روحیهی قبول کردن نیست. «أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ[۱۶]»؛ آن عبارت «أَلَدُّ الْخِصَامِ[۱۷]» را که در سورهی مبارکهی بقره آمده است، وقتی به او نصیحتی گفته میشود، یک حِشمت و اُبُهتی برای خودش قائل است که زیر بار نمیرود. «فان المماری لا اشفع»؛ در روز قیامت او را شفاعت نخواهم کرد. «ذروا المراء»؛ این برای چندمین بار است. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال درخواست از ما هستند. میگویند: این جِدال، این مِراء، این ناسازگاری، این عَدم پذیرش، از این اصرار بر پذیرش دیگران بگذرید.
سه خانه در بهشت که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وعدهی آن را دادهاند
«ذروا المراء فانی زعیم بثلاث ابیات فی الجنه[۱۸]»؛ من ضامن سه خانه در بهشت میشوم برای کسانی که روحیهی ناسازگاری را تبدیل به رِفق و مُدارا و تَدبیر اُمور کنند، مَرنج و مَرنجان شدن. من خودم تَضمین میکنم که سه خانه را در بهشت بدهم؛ «بثلاث ابیات[۱۹]». «الجنه فی ریاضها و اوسطها و اعلاها[۲۰]»؛ هم در آن درجهی پایین رَیَض و در پایین بهشت یک خانه به او میدهیم، هم در اوسط آن و هم در اعلی آن. یعنی در تمام دَرجات بهشت حضور دارد. در هر مرحلهای یک قصری برایش آماده است. «لمن ترک المراء»؛ من زَعیم سه قصر و خانه در بهشت هستم برای کسی که مِراء را تعطیل نماید. «و هو صادق»؛ ولی تظاهر نکند. تمرین کند تا مَلکهی او بشود؛ والّا اگر بخواهد با تَزویر و ریا نشان بدهد که من خیلی اهل صبر هستم؛ «چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند[۲۱]». «ذروا المراء فان اول مانهانی عنه ربی ، بعد عباده الاوثان المراء»؛ این برای چندمین بار است که باز این عبارت را تکرار کردند. معلوم میشود که میکروب بسیار خطرناکی است. میفرماید: خودتان را از این وادی کنار بکشید، خودتان را دور کنید. «ذروا المراء فان اول مانهانی عنه ربی ، بعد عباده الاوثان المراء»؛ اوّلین چیزی که بعد از نَهی خداوند، اوّلین چیزی که خداوند متعال بعد از عبادت اوثان نَهی کرده است، همین پَرهیز از ناسازگاری است. ناسازگاری خیلی بد است. مثلاً مدیر با زیرمجموعهاش ناسازگاری کند، هم مُباحثهها با همدیگر ناسازگاری بکنند، هم حُجرهها با همدیگر ناسازگاری بکنند؛ سالهاست با یکدیگر رفیق هستند، اما هنوز هم حرف هم را تحمّل نمیکنند. به هر بهانهای کار به بحث و جِدال کشیده میشود. این در تَراز یک مسلمان نیست، در تَراز یک عالِم نیست و به هیچوجه در تَراز یک طلبه و استاد نیست. حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) بعد از این حدیث میفرمایند که چقدر زشت است که انسان به واسطهی یک مُغالبهی جُزئی که اصلاً اینگونه وانمود بشود که تو حقّ هستی، مُغالبهی به همین مَعناست که میخواهی بگویی حرفی که من زدم پذیرفته شد؛ بالاخره ما طرف خودمان را از سر راه خود برداشتیم، ما هستیم، من، «مَن» شدم؛ بالاخره اینگونه است. یک مُغالبهی جُزئی که هیچ ثَمری ندارد، از شفاعت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جای بماند.
اولین مُستکبر عالَم ابلیس است
امروز روز ۱۳ آبان است، روز مبارزهی با استکبار است. اوّلین مُستکبر نَفس اَمّارهی خودمان است. یک جَمعی از طلبهها در یک مَقطعی به دَرب خانهی حضرت «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) رفته بودند که ایشان هم فرمودند: با آمریکا مُخالفت میکنید، اما خودتان آمریکا هستید. ابتدا باید آمریکای درون را در سر جای خودش نشاند. افزونطلبی، تشنهی قدرت بودن، توقّعات را توسعه دادن، به کم قانع نبودن، برای خود عُدّه و عِدّه درست کردن، برای پَرشهای ظاهری تَسبیب اَسباب کردن اینها خوی فرعونی است. استخفاف دیگران و تَحقیر دیگران خوی استکباری است، تَفرعُن است. ابتدا باید با این آمریکای درون مُقابله کرد. بعد هم آمریکا به عنوان یک کشور مطرح نیست؛ بلکه به عنوان یک جریانِ جاری و ساری در طول خلقت است که وقتی خداوند متعال حضرت آدم (علیه السلام) را به عنوان خلیفه به همهی موجوداتی که باید عَبد باشند مُعرّفی فرمود، از اینها خواست: «اسْجُدُوا لِآدَمَ[۲۲]»؛ در آنجا استکبار موجودیّت خودش را اعلان کرد. تا به آنجا خوی تَفرعُن نبود، استکبار نبود، در صف مَلائکه مُشخّص نبود که باطنها چه چیزی هست و چرا اینها به صف عبودیّت آمدهاند؛ اما وقتی مسألهی حکومت آمد، مسألهی بالا و پایین آمد، مسألهی آن کسی که مورد اِکرام الهی است باید دیگران هم او را اِکرام کنند، خُضوع کنند، انقیاد کنند و خودشان را در اختیار او قرار بدهند بیان شد، «أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ[۲۳]»؛ در اینجا استکبار موجودیّت خودش را اعلان کرد. لذا اوّلین گناهی که در عالَم واقع شده است، گناه استکبار است و کار ابلیس است. بنیانگذار استکبار شیطان است، ابلیس است. و این جریان ادامه پیدا کرده است. در سقیفه همین شیطان بزرگ بود که در مقابل دستور خداوند متعال که فرمود: «سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ[۲۴]» ؛ «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ[۲۵]»؛ یک کسی که اینگونه تمحّض در بندگی دارد، حاضر نشدند تا در زیر پَرچم او تشکیلات حکومتی را سامان بدهند. گفتند: ما خودمان هستیم؛ «أَنَا خَیْرٌ[۲۶]». آنها «أَنَا خَیْرٌ» گفتند.
آمریکا از ابتدا بَنای خود را بر تعدّی به حقوق دیگران بَنا کرده است
امروز هم این شیطان بزرگ که در حُکّام غربی چه کشور آمریکا، چه کشور فرانسه، چه کشور آلمان، چه کشور انگلیس و چه نوچههای آنها همگی به امامت آن بنیانگذار و آن آغازگَر خُصومت با حکومت خداوند متعال و بندگی حقتعالی اینها هم مأموم او هستند و تمام فسادها حتی فساد جنسی هم به همین خودبینی بازمیگردد. انسان خودش را مهم میداند، با وجود اینکه خداوند متعال دستور داده است که اینجا را نگاه نکنید یا در آنجا خطا نکنید؛ وقتی دستور خداوند متعال هست اما انسان دستور نَفس خودش را مُقدّم بر دستور خداوند میدارد، او مُستکبر خواهد بود. ولی امروز حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میفرمودند: آمریکا بدتر از انگلیس است، انگلیس بدتر از شوروی است و فرانسه بدتر از هر دوی اینهاست. «الکُفرُ مِلَّهٌ وَاحِدَهٌ[۲۷]»؛ اینها خوی استکباریشان این است که خداوند متعال را نَفی کردهاند. تَحت عناوین مختلف که «اومانیستی» خودش یک عنوان است که اصلاً خداوند متعال را کنار گذاشتند و گفتند که بَشر… ظاهراً «نیچه» اینگونه میگفت: تا خدا هست، بَشر نمیتواند آزاد زندگی کند. باید این خدا را از بین بُرد تا هیچ مانعی برای اِعمال خواستهای خودمان نباشد. من اصل هستم؛ خدا چیست؟! خدا کیست؟! این خوی باعث میشود که هرکسی خودش را خدا بداند و بخواهد همه را بَرده و بندهی خودش بکند. لذا آمریکاییها از روزی که در آن سرزمین آمدهاند، میلیونها سُرخپوست را از بین بُردهاند. یعنی از ابتدای آغاز حاکمیّتشان بر روی خون خانه بَنا کردهاند، خون خوردهاند، خون ریختهاند، بَناهایشان بر روی خون مظلومین بوده است و اساس کارشان تعدّی و تجاوز و تَحقیر و تعدّی به حقوق دیگران بوده است.
جنایات آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران
جنایات آمریکا در مورد جمهوری اسلامی ایران هم، یکی از مواردی که «سردار جلالی» از حوزه شکایت داشتند، این بود که میگفتند: چرا شما دروس سیاسی ندارید؟ طلبه باید جریان استکبار در عالَم را بداند. چرا ما مرگ بر آمریکا میگوییم؟ چرا ما باید این نفرت را حفظ کنیم؟ یا در مورد زیارت عاشورای ما که حضرت «آیت الله فیاضی» (حفظه الله) خودشان میفرمودند که من تحقیق کردم و حدود ۹۰۰ آیهی کریمه در قرآن کریم در مورد برائت وجود دارد. ۹۰۰ آیه برائت از دشمنان خداست و امروز در مقابلهی با بندگی خداوند متعال و حفظ حقوق بندگان خداوند متعال، سردَمداران که حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: «شیطان بزرگ آمریکاست، اُمّ الفساد آمریکاست»؛ به این دلیل بود که باید در عمل تاریخ را ورق زد و دید که آمریکا با دنیا چه کرده است و با ما چه کرده است. اوّلین کسی که از بُمب اتم استفاده کرده است و دو شهر را با بُمب اتم با خاک یکسان کرده است، میلیونها انسان را از بین بُرده است، میلیونها نفر را مَصدوم و مَجروح کرده است و این اشعهی اتم در نَسلها هم ایجاد خلل کرده است. دو شهر از شهرهای کشور ژاپن را با بیرَحمی تمام بمباران اتمی کرده است. در کشور ویتنام میلیونها آدم را کُشتند و هیچچیزی هم به دست نیاوردند و حاصلی برایشان نداشته است. کودتای ۲۸ مرداد را آمریکا یک عُنصر پَلیدِ پستِ ذلیلی که دربست سگ آمریکا بود، او را به اینجا آورد و بر ما مُسلّط کرد. سالیان سال تمام جواهرات ما، معادن ما و بدتر از همهی اینها فکر جوانهای ما و دانشگاههای ما را در اختیار مُستشاران خودشان قرار دادند. ارتش را آنها اداره میکردند. سِلاحها که به قیمتهای بسیار گَزاف به ما میدادند، خودشان از این سِلاحها استفاده میکردند و حتی به شاه هم نمیگفتند. در جنگ ویتنام اینها هواپیماهایی را که به ما فروخته بودند، با همین هواپیماها به آنجا رفتند و جنگیدند و شاه خودش در دَربار خودش احساس ذلّت میکرده است و بر زبان میآورده است که این چه سلطنتی است که ما هیچ جایگاهی نداریم و خودشان هرکاری خواستند، میکنند. تَحقیر و تَرزیق «ما نمیتوانیم» و «مگر میشود که ما به آنها برسیم»، این فرهنگسازی و تهاجُم فرهنگیشان بسیار خطرناکتر از مسألهی بُردن جواهرات است. خداوند متعال مرحوم «آیت الله حسن زاده آملی[۲۸]» (اعلی الله مقامه الشریف) را رحمت نماید. ایشان میگفتند: ما در مَحضر مرحوم «آیت الله شَعرانی[۲۹]» (رحمت الله علیه) بودیم. مرحوم آقای شَعرانی (رحمت الله علیه) بسیار سِعهی صَدر داشتند و یَهودیها هم نزد ایشان میآمدند و زبان عِبری میخواندند. با وجود اینکه زبانشان عِبری است، اما ایشان در ادبیات عِبری سرآمد بودهاند و گروههای مختلف نزد ایشان میآمدند. از دَربار هم شخصی بوده است که با ایشان مُراوده داشته است. گفت که او یک روز آمد و بسیار عصبانی و ناراحت بود. گفت: امروز یک هواپیما یا دو هواپیما از کتابهای کُهن و خطی ما را به کشور انگلستان بردند. او دَرباری بود و اطّلاع داشت. آمریکا و انگلیس تمام سرمایههای ما را غارت کردند. سرمایههای علمی ما را بُردند؛ در موزههای ما هر شیء با ارزشی که وجود داشت با خود بُردند؛ فکر جوانهای ما را سالهای سال این دانشگاهها مأموریت اشاعهی فَحشاء، گرفتن غیرت، اختلاط دختران و پسران، برداشتن مَرز حُرمت و بِهمریختن خانواده، تشکیل فاحشه خانهها در شهرها و پروانهی رسمی به فاحشهها دادن و مالیات گرفتن از آنها، دایرکردن قُمارخانهها و … که جنایات اینها یکی دو مورد و قابل احصاء نیست.
حرکت گروههای مقاومت برگرفته از نهضت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است
بیرَحمترین موجوداتی که در زیر این آسمان هستند، همین جهنّمیها هستند که هرکاری توانستند برای ادامهی حیات نَنگین خودشان انجام دادند. آدم کُشتند، جوانها را کُشتند، ساواک را تشکیل دادند، اسرائیل را به این منطقه آوردند که در حال حاضر میبینید که اسرائیل یک کشور مُستقل نیست؛ بلکه یکی از ایالتهای کشور آمریکاست. اگر اسرائیل شکست بخورد، فقط اسرائیل شکست نخورده است؛ اسرائیل توطئهای برای جهان اسلام بود که این کشورهای غَربی آن را آوردند و در اینجا کاشتند. لذا به حقّ این توصیهی سردار جَلالی را بنده هم از دوستانمان میخواهم که انشاءالله یک درس به تمام مَعنا درس داشته باشند که این جریانات حاکم در تاریخ و جریانات شیطانی و استکباری را مُعرّفی نماید و این منشأ مرگ بر آمریکا که مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) فرمودند که این فقط یک شُعار نیست، این یک حقیقت و یک دریافت است. این همان برائتی است که «بَرَاءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ[۳۰]» است. ما سورهی برائت داریم. در سورهی مبارکهی «مُجادله» اُسوهی ما حضرت ابراهیم (علیه السلام) هستند که گفتند: «إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ[۳۱]»؛ ایشان اظهار برائت کردند. مبدأ این شُعار مرگ بر اینها هم قرآن کریم است؛ «أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى * ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى[۳۲]»؛ این شُعارها شُعار نیست، شُعور است. اینها تظاهُر نیست، حقیقت است. جنایات اینها قابل گذشت نیست و اگر اینها مَجال پیدا کنند، همهی عالَم را به تَباهی میکشانند. ابتدا بیدین میکنند، ابتدا هَرزه میکنند، بیمُبالات میکنند، بیغیرت میکنند و بعد هم میبینند که بیغیرت را زود میشود در چنگ گرفت، اختیار او را در دست میگیرند و دار و نَدارشان را به غارت میبَرند. لذا هم مسألهی «کاپیتولاسیون» در ایران که یکی از تَحقیرهای غیر قابل جُبران بود که یک ملّتی را در حدّ حیوان حساب کنند و حقّ دفاع در برابر ظلمشان در کشور خودشان و در خانهی خودشان نداشته باشند. اینکه بیگانه به خانهی ما بیاید و هرکاری خواست انجام بدهد و ما حقّ این را نداشته باشیم که بگوییم چرا این کار را کرده است. یک چنین قانون ظالمانهی تَحقیرآمیز وَضع کردند. اینها ملّت ایران را تَحقیر کردند، به عنوان یکی از مالیاتها حقّ توحّش میگرفتند و ملّت و مملکت ما را وحشی به حساب میآوردند و حقّ توحّش میگرفتند. بعد هم آن کودتا و بعد از آن نیز مقابلهی با انقلاب اسلامی و پس از آن هم کمک به «صدام» و بعد نیز منفجرکردن چاههای نفت ما و بعد نیز حمله به هواپیمای ما و بعد از آن نیز قصد کودتا در چندین مرحله که اینها یکی دو مورد نیستند. لذا لازم است طلبهها واقعیّات تاریخ را بدانند و جریانهای استکباری را بشناسند و به روش انقلابی خودشان که همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) مأمور بودند تا به همهی بندگان خدا بگویند: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۳۳]»؛ این عبارت «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» را در کشور ما و کشورهایی که ادّعای اسلامیبودن دارند، فیالجمله مطرح میکنند؛ اما «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» را مطرح نمیکنند. در حالیکه ایمان بدون مقابلهی با طاغوت ایمان نیست. «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى[۳۴]»؛ ایمان به خداوند متعال و کُفر به طاغوت مُلازم یکدیگر هستند و جاذبه و دافعه لازمهی ادامهی حیات است. رحمت خداوند متعال بر همهی مُجاهدان باد! سلام و صلوات خداوند متعال و همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) و ملائکه به روح بلند حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که آمدند و حقیقت اسلام ناب را مطرح کردند و کسی که مُوحّد است و از هیچ قدرتی هَراس ندارد و اطمینان دارد که قدرت ایمان بالاتر از قدرت سلاحهای اتمی و سلاحهای کُشتار جمعی است، با این یقین به میدان آمد و امروز میبینید که خودش یک جریان در حال توسعه در اسلام دارد. این مقاومت همان سُفرهای است که حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) پَهن کردند و به فَضل الهی امروز این تَشعشُعات حرکت حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) است که دنیا به صورت یکپارچه در مقابل آمریکا و در مقابل این جُرثومهی خطرناک و غُدّهی سرطانی شُعار میدهند و اعلان نفرت میکنند. بحمدالله سال گذشته هم روز ۱۳ آبان جلوهی حماسی داشت و مَظهر عظمت و اقتدار بود، مَظهر وحدت بود، مَظهر دَوام انقلاب اسلامی علیه آمریکا و جریان استکباری عالَم بود. امسال هم بحمدالله با همان آهنگ خواهد بود. شما هم سَهمی دارید و بحمدالله گروهی هم به نمایندگی از همه به این مراسم رفتهاند و دلتان با کسانی است که در این حماسهی حضور مرگ بر آمریکا میگویند. و هم از مظلومین به معنای واقعی کلمه مظلوم حمایت میکنند.
روضه و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
یک جمعی که ۱۶ سال است در زندان هستند، آب و برق و سرنوشتشان به دست مُشتی انسان جهنّمیِ بیرَحم و قَسیالقلب هست و امروز تنها کاری که از این دشمن ساخته است، کُشتن کودکان در مقابل چشم همهی ماست. خودمان را به جای آنها بگذاریم. در این نزدیک یک ماه جنایتی را انجام دادهاند که در تاریخ سابقه ندارد. اینگونه بیرَحمانه جنایت میکنند و همهی عالَم هم در حال تماشای آن هستند. بعضی از این کشورهای عَربی واسطهای هستند و از کشور آنها سِلاح به غَزّه میآید و مایهی نابودی زنان و کودکان میشود. مقام معظم رهبری (مُدّ ظلّه العالی) فرمودند که دلهای ما خون است. حال امام زمان (ارواحنا فداه) چه میکِشند؟! برای آقای ما خیلی سخت است. اما اگر همهی کودکان عالَم را قطعهقطعه بکنند، اگر همهی زنان عالَم را بکُشند، در مقایسهی با حَرم اباعبدالله الحسین (علیه السلام) که چه آمد در مقابل لشکر که همگی همینها بودند. اینها هم ادامهی همانها هستند. ابتدا برای خودشان ناصر خواستند. شما یک بیابان را درنظر بگیرید که همه گُرگ هستند و حسین تنهاست. «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی[۳۵]»؛ یک نفر هم پیدا نشد. سپس فرمودند: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ[۳۶]»؛ یعنی یک غیرتمندی نیست تا از ناموس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ چه کردند! با کودکان چه کردند! دامن دختربچّهها آتش گرفت. این سوختن زیر بُمب یا کُشته شدن زیر آوار خیلی آسانتر از این است که یک رَجّالهی رَذلی بیاید و دست به گوش دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برساند و یا اینکه پدری فرزند تشنهای را بر روی دست بگیرد که زمینهی طبیعی این کار این است که وقتی مردم ببینند، عواطفشان تحریک بشود و ببینند که این کودک از تشنگی در حال بالبالزدن است. اما به جای آب تیر سه شُعبه به گلوی او بزنند!
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! به قلب مبارک امام زمانمان (ارواحنا فداه) سکینه و آرامش نازل بفرما.
خدایا! دست امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برای انتقام از این خونخوارها باز بگردان.
خدایا! این کشور امام زمان (ارواحنا فداه) را بر همهی مشکلات عالَم پیروز بگردان و بر این جُرثومههای فساد و ظلم پیروز بفرما.
خدایا! سایهی پُر برکت عَلمدار جبههی مقاومت، جبههی توحید، جبههی فرهنگ ناب، جبههی اِحیای ارزشهای انسانی، جبههی شجاعت در برابر ظالم، جبههی بندگی خداوند متعال و توکّل و توسّل و توحید، رهبر عزیزمان را با اقتدار و عزّت و کفایت مُستدام بدار.
خدایا! مظلومین غَزّه را از چَنگال این دَرندهها با نابودی همهی آنها نجات عنایت بفرما.
خدایا! در زَوالشان تَسریع بفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم آمریکا و همهی کشورهای غَربی که اِلحاد و کُفر و عِنادشان با دین خدا و بندگان خداست و بیرَحمیشان نسبت به مظلومین در همهی عالَم واضح شد و رُسواییشان بر همهی فطرتهای پاک مَلموس شد و همه اعلان نفرت کردند، در همین روزها همهی آنها را به ذلّت و زَبونی بکشان.
خدایا! دستشان را از سرنوشت بَشر کوتاه بگردان.
خدایا! اینها را به خودشان مَشغول بفرما.
خدایا! با دست خودشان، خودشان را نابود بفرما.
خدایا! جبههی توحید، جبههی مقاومت و مقابلهی با ظلم و استکبار را با پَرچمداری نایب امام زمان (ارواحنا فداه) رهبر عزیز ما همیشه مُقتدر، همیشه سربلند، همیشه مُطیع پروردگار متعال، همیشه با روحیهی تعاون و تواضُع مُستدام بدار.
الها! پروردگارا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم همهی مریضها و مریضیها را شِفا مرحمت بفرما.
خدایا! امام عظیمالشأن (رضوان الله تعالی علیه) ما و شهدای آبرومند ما را السّاعه بر سر سُفرهی شهدای کربلا مُتنعّم و روحشان را همواره از ما راضی بدار.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[۳] سوره مبارکه مریم، آیه ۷۱٫
«وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ کَانَ عَلَىٰ رَبِّکَ حَتْمًا مَقْضِیًّا».
[۴] سوره مبارکه مریم، آیه ۷۲٫
[۵] نهج البلاغه، حکمت ۱۱۹؛ پرهیز از دنیای فریبنده.
«وَ قَالَ (علیه السلام): مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّهِ، لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا؛ یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ، وَ یَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ».
[۶] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶٫
«و من خطبه له (علیه السلام) و فیها یَعِظ و یبیّن فضل القرآن و یَنهى عن البدعه: عِظَه الناس: انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَهَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّهِ وَ [أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ إِنَّ الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِیَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَهٍ، فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَیْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِیَهٍ فِی هَوًى. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُصْبِحُ وَ لَا یُمْسِی إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلَا یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا وَ مُسْتَزِیداً لَهَا؛ فَکُونُوا کَالسَّابِقِینَ قَبْلَکُمْ وَ الْمَاضِینَ أَمَامَکُمْ، قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْیَا تَقْوِیضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَیَّ الْمَنَازِلِ.
فضلُ القرآن: وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زِیَادَهٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَهٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى، فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ. فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ. وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ. أَلَا إِنَّ کُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَهِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَهِ الْقُرْآنِ، فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ.
الحَثُّ على العمل: الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَهَ النِّهَایَهَ، وَ الِاسْتِقَامَهَ الِاسْتِقَامَهَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ. إِنَّ لَکُمْ نِهَایَهً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَایَتِکُمْ وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایَهً فَانْتَهُوا إِلَى غَایَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ، أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَنْکُمْ. أَلَا وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَ الْقَضَاءَ الْمَاضِیَ قَدْ تَوَرَّدَ، وَ إِنِّی مُتَکَلِّمٌ بِعِدَهِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ فَاسْتَقِیمُوا عَلَى کِتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِیقَهِ الصَّالِحَهِ مِنْ عِبَادَتِهِ، ثُمَّ لَا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَا تَبْتَدِعُوا فِیهَا وَ لَا تُخَالِفُوا عَنْهَا، فَإِنَّ أَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ. ثُمَّ إِیَّاکُمْ وَ تَهْزِیعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِیفَهَا، وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ، وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ، وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْهِ. وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ. فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ نَقِیُّ الرَّاحَهِ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمْوَالِهِمْ سَلِیمُ اللِّسَانِ مِنْ أَعْرَاضِهِمْ فَلْیَفْعَلْ.
تحریم البِدَع: وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَکُمْ وَ دُعِیتُمْ إِلَى الْأَمْرِ الْوَاضِحِ فَلَا یَصَمُّ عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا یَعْمَى عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَعْمَى، وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیْءٍ مِنَ الْعِظَهِ وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ حَتَّى یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ. [فَإِنَّ النَّاسَ] وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَهً وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَهً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّهٍ وَ لَا ضِیَاءُ حُجَّهٍ.
القرآن: [فَإِنَ] وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِینُ وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیْرُهُ، مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکِّرُونَ وَ بَقِیَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ خَیْراً فَأَعِینُوا عَلَیْهِ وَ إِذَا رَأَیْتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ: یَا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَیْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِدٌ.
انواع الظلم: أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَهٌ: فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِیدٌ لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّیَاطِ وَ لَکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِکَ مَعَهُ. فَإِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَهً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَهٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَهٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِیَ.
لزومُ الطاعه: یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَهِ رَبِّهِ وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ، فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ».
[۷] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۳٫
«قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَ لَا یَشْقَى».
[۸] بحارالانوار، جلد ششم، ج۶، ص ۱۶۵٫
«نحن بامیرالمؤمنین علیه السلام فی بقیه من اللیل واصغاً یده علی الحائط شبیه الواله و هو یقول: ان فی خلق السموات و الارض الی اخر الایه. قال: ثم جعل یقرء هذه الایات و یمر شبه الطایر عقله، فقال لی: اراقد انت ام رامق؟ قال قلت: رامق. هذا انت تعمل هذا العمل، فکیف نحن؟ قال: فارخی عینیه فبکی، ثم قال لی: یا حبّه، ان للّه موقفاً و لنا بین یدیه موقف لایخفی علیه شی ء من اعمالنا. یا حبّه، ان اللّه اقرب الیّ و الیک من حبل الورید. یا حبّه، انه لن یحجبنی و لا ایاک عن اللّه شی ء. قال: ثم قال: اراقد انت یا نوف؟ قال: قال: لا، یا امیرالمؤمنین ما انا براقد و لقد اطلت بکائی هذه اللیله. فقال: یا نوف، ان طال بکاؤک فی هذا اللیل مخافه من اللّه عزوجل قرّت عیناک غداً بین یدی اللّه عزوجل. یا نوف، انه لیس من قطره قطرت من عین رجل من خشیه اللّه الاّ اطفأت بحاراً من النیران. یا نوف، انه لیس من (کذا) رجل اعظم منزله عند اللّه من رجل بکی من خشیه اللّه و احب فی اللّه. یا نوف، انه من احب فی اللّه لم یستأثر علی محبته و من ابغض فی اللّه لم ینل ببغضه خیراً (کذا) عند ذلک استکملتم حقایق الایمان. ثم وعظهما و ذکرهما و قال فی اواخره: فکونوا (کذا) من اللّه علی حذر فقد انذرتکما. ثم جعل یمر و هو یقول: لیت شعری فی غفلاتی أ معرض انت عنی ام ناظر الیّ و لیت شعری فی طول منامی و قله شکری فی نعمک علی ما حالی. قال: فواللّه مازال فی هذا الحال حتی طلع الفجر».
[۹] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ و ۶۱٫
[۱۰] سوره مبارکه نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱٫
[۱۱] سوره مبارکه حج، آیه ۲۲٫
«کُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیهَا وَ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ».
[۱۲] بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۳۸٫
«روی عن عده من الاصحاب ، انهم قالوا: خرج علینا رسول الله صلی الله علیه و آله یوما و نحن نتماری فی شیی ء من امر الدین ، فغضب غضبا شدیدا لم یغضب مثله ! و قال : انما هلک من کان قبلکم بهذا . ذروا المراء؛ فان المؤمن لا یماری ، ذروا المراء فان المؤ من لا یماری ؛ ذروا المراء فان المماری قدتمت خسارته . ذروا المراء فان المماری لا اشفع . ذروا المراء فانی زعیم بثلاث ابیات فی الجنه فی ریاضها و اوسطها و اعلاها ، لمن ترک المراء و هو صادق . ذروا المراء فان اول مانهانی عنه ربی ، بعد عباده الاوثان المراء . و عند (صلی الله علیه و آله ): لا یستکمل عبد حقیقه الایمان حتی یدع المراء و ان کان محقا».
[۱۳] همان.
[۱۴] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۲٫
«وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا».
[۱۵] سوره مبارکه فرقان، آیه ۶۳٫
«وَ عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا».
[۱۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۶٫
«وَ إِذَا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ ۚ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ۚ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ».
[۱۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۴٫
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ».
[۱۸] بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۳۸٫
[۱۹] همان.
[۲۰] همان.
[۲۱] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۹.
[۲۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۴٫
«وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَىٰ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ».
[۲۳] همان.
[۲۴] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۲۹۲٫
«لَمَّا نَزَلَتْ وَلاَیَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیهِ السَّلام وَ کَانَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ فَکَانَ مِمَّا أَکَّدَ اَللَّهُ عَلَیْهِمَا فِی ذَلِکَ اَلْیَوْمِ یَا زَیْدُ قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لَهُمَا قُومَا فَسَلِّمَا عَلَیْهِ بِإِمْرَهِ اَلْمُؤْمِنِینَ فَقَالاَ أَ مِنَ اَللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ لَهُمَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم مِنَ اَللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْقُضُوا اَلْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اَللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اَللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ یَعْنِی بِهِ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لَهُمَا وَ قَوْلَهُمَا أَ مِنَ اَللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ وَ لا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُون أَئِمَّهٌ هِیَ أَزْکَى مِنْ أَئِمَّتِکُمْ : قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَئِمَّهٌ قَالَ إِی وَ اَللَّهِ أَئِمَّهٌ قُلْتُ فَإِنَّا نَقْرَأُ أَرْبى فَقَالَ مَا أَرْبَى وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ فَطَرَحَهَا إِنَّما یَبْلُوکُمُ اَللّهُ بِهِ یَعْنِی بِعَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ اَلْقِیامَهِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ. وَ لَوْ شاءَ اَللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَ لا تَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها یَعْنِی بَعْدَ مَقَالَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلام وَ تَذُوقُوا اَلسُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اَللّهِ یَعْنِی بِهِ عَلِیّاً عَلَیهِ السَّلام وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ بِهِ عَلِیّاً عَلَیهِ السَّلام».
[۲۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۵٫
[۲۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲٫
«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ».
[۲۷] حدیث منسوب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و شعاری که از سوی وابستگان به رژیم داده میشد تا اسرائیل (وبهاییت) نیز چون کشورهای مسیحی تلقی گردیده و به رسمیت شناخته شود. امام خمینی این سخن را مخالف نص صریح قرآن و اسلام دانستند.
[۲۸] حسن حسنزاده آملی (۱۳۰۷-۱۴۰۰ش) مشهور به علامه حسنزاده آملی فیلسوف و عارف شیعه. وی نزد افرادی چون مهدی الهی قمشهای، علامه شعرانی، علامه طباطبایی و سید محمدحسن الهی شاگردی کرد. حسنزاده آملی از علامه شعرانی، اجازه اجتهاد و اجازه نقل حدیث دریافت کرد. او آثار فلسفی و عرفانی مانند اشارات، اسفار اربعه و شرح فصوص قیصری و شرح منظومه و نیز ریاضیات و هیأت تدریس میکرد. به باور حسنزاده آملی، دین، فلسفه و عرفان، با هم هماهنگاند. او ادعای یونانیبودن فلسفه اسلامی را نادرست میداند و معتقد بود فیلسوفان مسلمان، اندیشههای فلاسفه پیش از اسلام را عمق بخشیدهاند. به گفته سید یدالله یزدانپناه، از شاگردان وی، حسنزاده بیشترین تأثیر را از ملاصدرا و ابن عربی پذیرفته است. وی برای نخسین بار از وحدت شخصی وجود به توحید صَمَدی تعبیر کرده و برای اثبات آن از واژه صمد در سوره توحید بهره برده است. آیت الله حسنزاده آملی آثاری در فلسفه، عرفان، ریاضی، نجوم، ادبیات فارسی و ادبیات عربی دارد و برخی از آثار فلسفی و عرفانی همچون اسفار اربعه، اشارات، شفا و شرح فصوص الحکم را تصحیح کرده و بر آنها شرح و حاشیه نگاشته است. وی همچنین نهجالبلاغه و کشف المراد را تصحیح کرده است. دیوان اشعاری نیز از او به جای مانده است. علامه حسنزاده آملی ۳ مهر ۱۴۰۰ش (۱۸ صفر ۱۴۴۳ق) بر اثر بیماری قلبی در آمل درگذشت و در منزل شخصی خود در روستای ایرا، از توابع آمل، دفن شد.
[۲۹] ابوالحسن شعرانی معروف به علامه شعرانی (۱۳۲۰-۱۳۹۳ق/۱۲۸۱-۱۳۵۲ش) از فلاسفه شیعی قرن ۱۴ هجری قمری است. او در علوم قرآن، حدیث، فقه، اصول فقه، کلام، فلسفه، هندسه و هیئت تحصیل نمود و چند اثر در این رشتهها از وی باقی مانده است. او از دانش عبدالکریم حائری، میرزا مهدی آشتیانی و میرزا محمود قمی استفاده کرده و شاگردانی چون میرزا هاشم آملی، حسن حسنزاده آملی و عبدالله جوادی آملی را تربیت نمود. وی علاوه بر نگارش کتاب، شرحهایی بر کتابهای تفسیری، حدیثی، کلامی و فلسفی دارد. «فلسفه اولی» پیرامون دیدگاه فلاسفه غرب در مورد الهیات و تجرد نفس، «راه سعادت» در اثبات نبوت و ارائه ادله حقانیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از آثار اوست. ابوالحسن قرآن را نزد پدرش آموخت و تحصیلات خود را از مدرسه مروی تهران آغاز کرد و ادبیات عرب، فارسی، منطق، فقه، اصول، فلسفه، ریاضی و مانند آن را در آنجا آموخت. پس از آن به حوزه علمیه قم که تازه تأسیس شده بود رفت و در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد. در ۲۶ سالگی پدرش را از دست داد و به دنبال آن، به عراق مهاجرت و در حوزه علمیه نجف به تکمیل تحصیلات خود پرداخت. در عراق، علاوه بر تحصیل فقه شیعی، با فقه اهل سنت نیز آشنا گردید. وی پس از تکمیل تحصیلات و سیر و سلوک عرفانی، در دوره سلطنت رضا شاه به تهران بازگشت و به تبلیغ و تدریس و تحقیق پرداخت. ابوالحسن شعرانی علاوه بر تحصیل و فعالیت در رشتههای مختلف علوم اسلامی و حوزوی، با چندین زبان از جمله عربی، فرانسوی، ترکی، انگلیسی و عبری آشنا بود. حسن زاده آملی از شاگردان مشهور شعرانی، وی را قهرمان علمی منحصر به فرد در جمیع علوم مختلف دانسته و از او به عنوان فقیهى مجتهد و جامع شرایط فقهى در حد کمال و فیلسوفى الهى و متبحّر و حکیمى متضلّع در حکمت متعالیه و مشّاء و اشراق و دانشمندی بی نظیر در علوم ریاضى به خصوص در هیئت یاد کرده است. علامه طهرانی وی را عالمی محقّق و بصیر و فیلسوف الهى و مرد ناشناخته و غائبى دانسته که حاوى علم و عمل بود. برخی او را «خواجه نصیر عصر»، و جلال الدین همایی او را «شیخ بهایی عصر» لقب داده اند.
[۳۰] سوره مبارکه توبه، آیه ۱٫
«بَرَاءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ».
[۳۱] سوره مبارکه ممتحنه، آیه ۴٫
«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَ الْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ مَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ۖ رَبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْکَ أَنَبْنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ».
[۳۲] سوره مبارکه قیامه، آیات ۳۴ و ۳۵٫
[۳۳] سوره مبارکه نحل، آیه ۳۶٫
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلَالَهُ ۚ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ».
[۳۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۶٫
«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
[۳۵] سید ابن طاووس، اللهوف، ۱۳۴۸ ش، ص ۱۱۶. / ابن نما حلی، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ ق، ص ۷۰. / محدثی، فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ ش، ص ۴۷۱.
«هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَ».
[۳۶] همان.
پاسخ دهید