«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

عالَم دارِ بَلاست

وجود مُقدّس مولا و سیّدمان، سُفره‌گُستر علوم و معارف، نورگُستر عرفان و شُهود و فَهم دقیق از دین، احیاگَر اسلامِ ناب حضرت کَشّاف حَقایق در رساله‌ی سُلوکیه‌ای که به «عنوان بصری» هدیه کردند، ۳ رُکن برای عبودیّت نام بُردند و برای هریک آثار و برکات و ثَمراتی را با بیان مُعجزه‌آسای خودشان مُترتّب کردند. در مسأله‌ی انفاق فرمودند که اگر کسی بداند مال، مال‌الله است، انفاق برای او سَهل و آسان می‌شود. در مسأله‌ی دوّم که «وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً[۲]» بود، فرمودند که وقتی بنده اَمرش را به خداوند متعال واگذار نماید، «هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا[۳]». نفرمودند که مُصیبتی بر او واقع نمی‌شود. خداوند متعال این عالَم را دارِ بَلا قرار داده است. «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ[۴]»؛ این طومارِ جهان وقتی باز می‌شود، قَد به قَد او بَلاست، مُصیبت است؛ زیرا همه‌ی آن امتحان است و امتحان نیز همواره با صُعوبت و سختی مُلازم است. «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ[۵]». به علاوه برای این‌که ما در زندگی توقّعات بی‌جا نداشته باشیم، برای درگیری با سختی‌ها آماده باشیم و بدانیم که ساخته‌شدن ما بدون این مُصیبت‌ها و سختی‌ها عملی نبوده است، خداوند در آیاتی به این مَعنا تَصریح فرموده است که در رأس آن‌ها «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ[۶]» قرار دارد. اصلاً هویّت و زندگی این عالَم تحمّل سختی‌هاست. خداوند متعال می‌گوید که ما بَشر را در سختی آفریده‌ایم. وقتی مَبنای آفرینش حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) در مورد انسان این باشد که باید انسان سختی‌ها را تجربه نماید، در گوهر او این موضوع دیده شده است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ».

خداوند متعال بَنا دارد تا انسان را در بَلاهای گوناگون قرار بدهد

بعد هم با حرف «لام» و «نونِ» تأکیدِ ثقیله فرموده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ[۷]»؛ این تأکید و این استمرار که می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»؛ ما بَنا داریم تا بندگان‌مان را به بَلاهای مُتعدّدی مُبتلا کنیم. هم گرفتاری مَعیشتی و مالی پیدا می‌کنند و هم خُشکسالی و عَدم دسترسی به ثَمرات برایشان پیش می‌آید و هم داغ خواهند دید. در یک آیه‌ای هم فرموده‌اند حتّی کسانی که به ظاهر گمان می‌کنند که خیری نَصیب‌شان شده است، آن هم بَلاست. «وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً[۸]»؛ خیرِ این عالَم هم مَحفوف به شُرور و بَلایاست. خیرِ مَحض در این دنیا نیست. خداوند متعال ماهیّت زندگی دنیا را امتحان و بَلا و مُصیبت و سختی مُعرّفی کرده است. مُنتها یک بخش از مُصیبت‌های دنیا مربوط به توده‌های مردم است که فرموده است: «وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ[۹]»؛ این مُصیبت‌ها اِکتسابی است. اگر شما حَواستان جمع بود و پای خودتان را از خطّ بندگی فراتر نمی‌گذاشتید، بَنا نبود تا این‌قَدر فشار ببینید. این فشارها، این تَنگناها، این طُغیان‌های طُغیان‌گَران علیه شما اعمالی است که شما کِشته‌اید و حاصل آ‌ن این مشکلات و بَلاها شده است. «مَنْ یَزْرَعْ خَیْرا یَحْصُدُ غِبْطَهً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرّا یَحْصُدُ نَدامَهً[۱۰]»؛ کسی که در زندگی حَواسش نیست و کارهای بَد می‌کند، خِلاف طاعتِ خداوند متعال شیطان را اطاعت می‌کند، هوی و هَوس را اطاعت می‌کند، این جهنّم «حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ[۱۱]» است. انسان در ظاهر فکر می‌کند، لذّت می‌بَرد؛ ولی در متنِ لذّت خود آتش جهنّم را در درون خودش مُلتهب می‌نماید. لذا فرموده است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى[۱۲]»؛ پَناه بر خدا! هم ضیقِ مَعیشت است که ضیقِ مَعیشت به فقر نیست؛ انسان‌های دارا احساس فشار دورنی‌شان بیشتر از انسان‌های نادارِ از نظر اقتصادی هستند. «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر». بدانید که این تجربه است و مُطمئنّاً به این صورت است. کسانی که تمکّن کمی دارند، آروزهایشان هم مَحدود است و چون آروزهایشان مَحدود است، آسان زندگی می‌کنند. اما کسانی که امکانات مادی‌شان وُسعت دارد، تعلّقات‌شان و اسارت‌شان هم از نظر عُمق عَمیق‌تر است و هم از نظر سطح وسیع‌تر است، زنجیرهای زیادی پَر و بال این‌ها را بسته است. این یک دل‌شان تَجزیه شده است. انسان‌های کم تمکّن دلشان مالک کمتری دارد و چند آرزوی مَحدود دارند؛ ولی انسان‌های مُتمکّن یک دل را به هزار جا داده‌اند. لذا هیچ‌گاه حَواس جمع ندارند. گرفتار تشتّت ذهن هستند و از هیچ چیزی در زندگی لذّت نمی‌بَرند، زیرا تمرکز ندارند.‌ لذّت مُتمرکز هرگز نصیب این‌ها نمی‌شود.

پروردگار حکیم برای انسان در سختی‌ها یک فتوحات ویژه‌ای قرار داده است

عدّه‌ای کثیری که «أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ[۱۳]» ، «أکْثَرُهُمْ لا یَشْعُرُونَ[۱۴]»، اکثریّت قریب به اتّفاق این‌ها بیچاره‌ها و بدبخت‌ها با دست خودشان برای خودشان مشکل دُنیوی درست کردند. این جنگی که این‌ها در این مَنطقه تَحمیل کردند، خودشان این آتش را روشن کردند. مُنتها در ۷۵ سال پیش اصلاً پیش‌بینی نمی کردند که یک روزی همین آتشی که برای سوزاندن مسلمان‌ها روشن کرده‌اند، خودشان را خواهد بَلعید. همیشه بَشر به همین صورت است. با خیال خودش به دنبال لَذائذ می‌رود، ولی از باطنش خبر ندارد. «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا[۱۵]»؛ برای گروهی هم پروردگار متعال نه این‌که چون این‌ها مَعصیت کردند باید مُصیبت ببینند، بلکه پروردگار متعال ارتقاء دَرجات را به تحمّل مشقّات مشروط کرده است. این سنّت الهی است، این اراده‌ی قطعی خداوند متعال است که گفته‌اند: «ألْبَلآءُ لِلْوِلاءِ»؛

«هر که در این بزم، مقرب تر است     *****     جام بلا بیشترش می دهند[۱۶]»

که در این آیه‌ی کریمه می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ[۱۷]»؛ با صُعوبت باید این گَردنه‌ها را طِی کرد؛ زیرا قطع تعلّقات دنیا به این آسانی نیست. تکلیف را به تشریف تبدیل‌کردن، به این سادگی نیست. ابتدا کُلفت است، دل‌کَندن است، مشکلات عَدیده را تحمّل‌کردن و راضی‌بودن است و بعد «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا[۱۸]» است که خداوند متعال با هر عُسری دو یُسر قرار داده است. انسان‌های خوب گرفتار می‌شوند، عُسرت دارند، مُصیبت دارند، سختی دارند؛ اما همراه این مُصیبت یک اِبتهاجی وجود دارد که برای خداوند متعال تحمّل می‌نماید. این عمله‌ی خداوند متعال است، این اَجیر خداوند متعال است. یک افتخاری دارد، یک آرامشی دارد، یک نوری دارد. بعد هم این نتیجه می‌دهد و با هر عُسرتی، فَتح یک بابی از اَبواب قُرب الهی برایش پیش می‌آید و آن رَنج‌ها و زحمت‌های انسان همگی در باطن به شَرح صدر و فتوحات باطنی تبدیل می‌شود که فرموده است: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ[۱۹]».

انسان باید کاری کند تا مُصیبت دنیا برای او آسان بشود

لذا تعبیر مولای ما که استاد اخلاق هستند، استاد عرفان هستند، استاد توحید هستند، استاد و آموزگار جهاد هستند؛ نه، بلکه ایشان مُراد هستند، رَه‌یافته هستند، راهبَر دل‌ها هستند، حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه و روحی فداه) مغناطیس جان‌ها هستند. ایشان می‌فرمایند: کسی که اَمرش را به خداوند متعال تَفویض کند، «هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ»؛ هیچ‌کسی در دنیا بدون مُصیبت نیست؛ اما حال که مُصیبت  داریم، چه کنیم تا این مُصیبت برای ما آسان بشود؟ آن سختی برای آن اِدراک ماست. ماهیّت خارجی تفاوتی ندارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به «رُشَید هَجَری[۲۰]» سرنوشت او را نشان داده بود. او دارِ خودش را دیده بود که در راه‌ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فدا خواهد شد. خداوند متعال مرحوم «آیت الله مشکینی[۲۱]» (رضوان الله تعالی علیه) را با اولیای خود مَحشور بدارد. گاهی در درس اخلاق‌شان این را به صورت مُکرّر می‌گفتند که وقتی مرحوم «آیت الله شیخ فضل الله نوری» (رحمت الله علیه) را به سوی دار می‌بُردند، این شعر بر زبان ایشان جاری و مُترنّم بود:

«با مسجد و منبر نشود دعوی توحید     *****     منزلگه مردان موحد سر دار است»

وقتی دختر رُشید هَجری آن جراحت‌ها و بالای دار رفتن را می‌دید، دختر است و عاطفی است، با چشمِ تَر آمد و گفت: پدر! چه بر سر تو آمده است؟ جواب داد: دخترم! ناراحت نباش. مانند جمعیتی که به انسان فشار می‌آورند و انسان احساس درد کمی دارد، این زخم‌ها برای من به همین صورت است و من دردی را احساس نمی‌کنم. وقتی دل در جای دیگری باشد، درد را جان احساس خواهد کرد. اگر جان زمینی باشد، مشکلات زمینی جان را دَردمند می‌کند؛ اما اگر دل اصلاً در این‌جا نباشد، این روحِ انسانی و مَلکوتی تعلّقی به این جسم نداشته باشد، در آن‌جایی که دل در جای دیگری مُتمرکز باشد، خیلی متوجّه جراحات نخواهد شد. لذا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد شهدای نازنین کربلا پیش‌بینی کرده بودند که این‌ها «ألَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ[۲۲]» خواهند بود. عشق امام حسین (علیه السلام) تمام وجود این‌ها را پُر کرده بود. این همه زَخم‌هایی که بر تَن شریف‌شان وارد شد، هیچ‌کدام از آن‌ها فریاد نزنند، آخ نگفتند، گریه نکردند؛ اصلاً دلشان این‌جا نبود و پیش جسم‌شان نبود.

«در بلا هم می‌چشم لذات او     *****     ماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او[۲۳]».

مراحل سه‌گانه‌ی سِیر الی‌الله

مرحوم «آیت الله بهاءالدینی» (اعلی الله مقامه الشریف) در قنوت نمازشان «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ[۲۴]» را می‌گفتند. مسأله‌ی تَفویض، توکّل و تسلیم. پایین‌ترین درجه در سِیر الی‌الله توکّل است که انسان خودش کار کند، ولی وکیل او خداوند متعال باشد. خودش کاره‌ای نیست و کاربَلد نیست؛ اما یک کسی را وکیل خودش قرار داده است که او خودش در کنار موکّل توجّه دارد که وکیل برای او کار می‌کند. این توکّل است که خودی دارد، وکیلی دارد، کاری دارد که به وکیل واگذار کرده است تا عَجز و کمبود او را جُبران نماید. مرحله‌ی بعدی تَفویض است. در تَفویض وکیل دیگر هیچ‌کاره است. نه این‌که من چیزی دارم تا برای این چیز و این شأن کسی را وکیل خودم قرار بدهم. اصلاً خودم و کارم را در دامان او انداختم. اصلاً دیگر به من ارتباطی ندارد. من واگذار کردم، نه این‌که وکیل گرفته باشیم. من به او سپُردم که هرکاری دوست دارد انجام بدهد. دیگر من هیچ نَقشی ندارم. وکیل به دنبال این است که موکّل برای او خوب کار کند؛ ولی کسی که اصلاً واگذار کرده است، دیگر خودش را کنار زده است و کار را به او واگذار کرده است. به همین منظور است که فرموده است: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا[۲۵]»؛ کسی که کار را به او واگذار می‌کند و خودش را کنار می‌کشد، «فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا»، خداوند متعال تمام توطئه‌ها را از او دَفع می‌کند. سیّئات توطئه‌ها را وِقایت و حفاظت می‌کند. آثارشان و توطئه‌ها را خداوند متعال از او نگاه می‌دارد و نمی‌گذارد که این‌ها در این توطئه‌ها از بین بروند و به آرمان و آرزویشان صدمه‌ای وارد بشود. مرحله‌ی بالاتر از آن، تسلیم است. در مسأله‌ی تسلیم مانند حضرت ابراهیم (علیه السلام) است که می‌خواهند او را درون آتش بیندازند، می‌خواهند که او فرزندش را ذبح کند، می‌خواهند همسر ایشان را به همراه طفل شیرخواره‌اش در یک بیابان بی‌آب و عَلف آواره کند؛ حضرت ابراهیم (علیه السلام) به اندازه‌ی سر سوزنی هم هیچ دَغدغه نداشتند. نگفتند که خداوند متعال بعد از مدّت طولانی یک فرزند به این زیبایی به من داده است، این‌که فرزند را به همراه مادرش در یک بیابان بی‌کَس و کار و بدون آب و غذا به همین صورت رها می‌کند، اگر بگویید به اندازه‌ی بسیار کمی هم تعلّق داشتند، اصلاً این‌گونه نبود. در مورد حضرت موسی (علیه السلام) این قضیه‌ی «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ[۲۶]» از وجود مقدّس حضرت مهدی (ارواحنا فداه) که زیر سایه‌ی پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند، سؤال شد: مگر حضرت موسی (علیه السلام) پوششی داشتند که از غیر مأکولٌ لَه بوده است و با آن پوشش نمی‌توانسته‌اند نماز بخوانند و عبادت کنند که خداوند متعال به ایشان خطاب فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»؟ آقا امام زمان (ارواحنا فداه) با این مسأله به شدّت برخورد کردند و فرمودند: مقام یک پیامبر اَجل از این است که مسائل فقهی بندگی را بَلد نباشند. او معلَّم الهی است و بر او وَحی می‌شود. گفتند: پس «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۲۷]» چه چیزی است؟ حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) فرمودند: همسر حضرت موسی (علیه السلام) هنگام زایمان‌شان در بیابان فرا رسید. در آن‌جا هوا هم سرد بود و حضرت موسی (علیه السلام) از دور نوری را دیدند و فکر کردند که آتشی است. رفتند تا قَبسی از آتش بیاورند تا همسرشان را در این بیابان که در حال زایمان بود، گرم کنند. وقتی به آن‌جا رفت، با دَرجه‌ی عبودیّت مُواجه شد و کَلیم الهی شد؛ ولی در گوشه‌ی ذهن خود این را داشت که همسر ایشان در بیابان تنها مانده است. یک نشانه‌ای از یک تعلّق به ماسوی الهی بود که خداوند متعال در آن‌جا ایشان را تربیت کرد و فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ»؛ هر تعلّقی ولو کم باشد، پای‌گیرِ انسان است. کَفش پوشش پا است. وقتی انسان پای‌گیر داشته باشد، سرعت او در رسیدن به محبوب کمتر می‌شود.‌ لذا فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى». اما حضرت ابراهیم (علیه السلام) نه در جریان آوارگی جناب «هاجر» (سلام الله علیها) و حضرت اسماعیل (علیه السلام) در آن شرایطی که پس از عُمری انتظار خداوند متعال یک فرزندی را در آغوش ایشان گذاشته است و با همه‌ی فرزندان دیگر متفاوت است و همه‌ی جاذبه‌ها را دارد، باید چنین فرزندی را در بیابان بگذارد. نه چشمه‌ای وجود داشت، نه آبی وجود داشت، نه آبرسانی وجود داشت، نه اَنیسی وجود داشت، نه مونسی وجود داشت، نه سایه‌ای وجود داشت و نه هیچ‌چیز دیگری بود؛ ولی هیچ دَغدغه‌ای نداشتند و در آرامش کامل بودند. و هم در آن‌جایی که به فرزندشان گفتند: «إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ[۲۸]»؛ «ذَبح» منظور سر بُریدن موجود زنده است. حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفتند: پسرم! دارم می‌بینم که با دست خودم سر از تن تو جُدا می‌کنم. بدون هیچ لرزش صدا و دَغدغه‌ای به فرزندشان این‌گونه گفتند و فرزند ایشان هم چه فرزندی است! دقیقاً سرُّ اَبیه بود. گفت: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ[۲۹]»؛ این‌ها برای ما افسانه است؛ ولی دامان امام زمان‌تان (ارواحنا فداه) را بگیرید. ایشان دارند و می‌دهند و می‌شود که این مقامات را از محضر مبارک ایشان تمنّی داشته باشیم، توقّع داشته باشیم و از ایشان بگیریم که برای هیچ مشکلی در این عالَم دَغدغه‌مَند نباشیم. هیچ مشکلی برای ما مشکل نباشد، هیچ مُصیبتی برای ما مُصیبت نباشد. آن‌جایی هم که با یک مَنجنیق به سوی یک آتش بی‌سابقه‌ای او را پَرتاب می‌کنند، گویا دارد به سوی حِجله می‌رود و اصلاً باکی ندارد. و موجوداتی که اعلان حمایت از حضرت ابراهیم (علیه السلام) کردند، آب پاکی را بر روی دست همگی ریخت و فرمودند که من از هیچ‌یک از شما کمک نمی‌خواهم. گفتند: خودت از خداوند متعال درخواست کن. فرمود: «حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی[۳۰]»؛ این مقام تسلیم و مقام رضاست که بالاتر از مقام توکّل و مقام تَفویض است. من کاره‌ای نیستم، او مالک است. اراده، اراده‌ی اوست. عالَم یک اراده است، یک حقیقت است، یک وجود است و اصلاً من نیستم تا در برابر او برَنجم، ناراحت بشوم یا ناراضی بشوم. لذا این تَفویض مُقدّمه‌ی تسلیم و رضاست. «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً[۳۱]»؛ اگر می‌خواهیم در زندگی در خطّ یهشت باشیم و به آن آرامشی که در بهشت هست که در آن‌جا خوف نیست، در آن‌جا فَزع نیست، در آن‌جا تعلّقات نیست؛ اگر بخواهیم خطّ‌مان خطّ بهشت باشد، باید به مقام تَفویض قدم بگذاریم و اگر اَمرمان را به خداوند متعال تَفویض کردیم، خداوند متعال هم مقام رضا و تسلیم را به ما روزی خواهد کرد. و این‌ها نمی‌شود مگر این‌که انسان در مسأله‌ی اجرای اَوامر حق‌تعالی و تَرک مُحرّمات الهی در مراحل سه‌گانه‌ی اعتقادی، اخلاقی و عملی مُجاهده کند. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا[۳۲]»؛ بَنای خداوند متعال بر این نیست که بدون مُجاهدت این اَمر مُیسّر بشود. نُصرت خداوند متعال، هدایت خداوند متعال، عنایت خداوند متعال و رفاقت خداوند متعال نصیب کسانی است که جبهه‌ای هستند، سنگرنشین هستند، برای دوست از جان و مال مایه می‌گذارند و تمام عُمرشان رَزمندگی است و آنی و کمتر از آنی از تیرِ شیطان غفلت نمی‌کنند. می‌دانند که آتش نَفس اَمّاره آتش مُخرّبی است. این بُمب‌هایی را دیده‌اید که می‌اندازند و ساختمان‌های چند طبقه را به آن صورت تخریب می‌کند، والله قسم آتش نَفس اَمّاره خیلی خطرناک‌تر از آن بُمب‌هایی است که بر سر مردم غَزّه می‌ریزند و ما نمی‌دانیم که چه قصرهایی را برای خودمان ویران کرده‌ایم و چه گَنج‌هایی را از دست داده‌ایم. لذا اگر کسی به این رُکن از عبودیّت بعد از مسأله‌ی این‌که خودش را مالک نداند، مسأله‌ی تَفویض است. این بابِ فُتوحاتِ است و آن فُتوحاتِ مکیّه مخصوص آن آقا نیست. بلکه در میان عُلمای ما صالحین از غیر عُلمای ما کسانی به جایی رسیده‌اند که با دردها عشق می‌کردند، صفا می‌کردند که در راه خداوند، خداوند دوست‌شان داشته است و بَلایی به آن‌ها داده است تا او را بیشتر یاد کنند.

تحوّلات غَزّه موجب اُمیدواری به فَرج امام زمان (ارواحنا فداه) است

این جریان غَزّه ما را خیلی اُمیدوار می‌کند. هم باطن‌های دنیایی که صدها سال مردم را فریب داده‌اند و گفته‌اند که دموکراسی همان بهشت موعود است، از دور هم ویترینی که ارائه کردند، کسانی که نرفته بودند گمان می‌کردند که با زندگی‌کردن در اروپا و آمریکا به همه‌ی آمال و آرزوها رسیده است و امروز می‌بینید که هیچ گُرگی، هیچ عَقربی، هیچ اژدهایی و هیچ میکروبی به این مقدار رذالت و پَستی و بی‌رَحمی ندارد که خداوند متعال آبروی آن‌ها را بُرد. چنین صحنه‌هایی ما را بر آن وا می‌دارد که آمدن آقا جانمان را جدّی بگیریم. خداوند متعال نجات را مُقدّر کرده است تا به دست حضرت مهدی (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. اوست که «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا[۳۳]» می‌باشد. لذا فرموده‌اند: «اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج[۳۴]»؛ باید ان‌شاءالله این انتظار را با پاکی، با مُراقبت بر ترک گناه، با دعا و نیایش، با توسّلات به حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) خصوصاً حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، با پَناه‌بُردن به قرآن کریم و کَثرت تلاوت قرآن کریم داشته باشیم و اراده‌ی الهی را راضی کنیم که دیگر آقای ما بیایند. الآن ما چه کاری می‌توانیم انجام بدهیم که در غَزّه  این‌قَدر ظلم می‌کنند؟! در مقابل چشم همه‌ی عالَمیان با این امکانات ارتباط جمعی تمام دنیا می‌بینند که چه می‌گذرد. آن‌ وقت این صَدر اَسفلِ سافلینِ آلمان (لعنت الله علیه) می‌گوید: اسرائیلی‌ها انسان‌های خوبی هستند و اصول انسانی را رعایت می‌کنند. چه آدم‌های کَثیف و مَنفوری هستند که از این کُشتارهای فَجیع، از این تَخریب‌ها و از این ویرانگری‌ها هیچ ناراحتی برایشان به وجود نمی‌آید! هم شُکر کنید که ما به آن وضعیت درنیامده‌ایم و اگر خداوند متعال ما را هم رها کند، سر از آن‌جا در خواهیم آورد. و هم شُکر کنید که خداوند متعال عاطفه و ایمان داده است و دفاع از مُستضعفین را در قرآن خودتان باور کرده‌اید؛ ولو از خودتان نباشند، ولی مُستضعف هستند و باید از آن‌ها حمایت و دفاع کرد.

روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیه السلام)

«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ اَلسَّلام)»

امروز صبح چه کار زیبایی بود که دعای جوشن کبیر را در میدان فلسطین خواندند. خدایا! خودت شاهد هستی که بر ما سخت می‌گذرد. ای کاش می‌توانستیم برویم و دفاع کنیم. ای کاش می‌توانستیم یک آتشی را خاموش کنیم و یک جهنّمی را از سر راه بَشر برداریم، یک میکروبی را از پیکره‌ی بشریّت دور کنیم. اما چه کنیم که دست‌مان کوتاه است و نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. عرضه می‌داریم: «المُستغاثُ بِکَ یَابنَ‌الحَسَن»؛ مانند این‌که مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) هم بین دَرب و دیوار هستند. مردم مدینه هم مانند همین رئیس‌جمهور آمریکا بودند، مانند همین افراد پَست و جانوران بی‌رَحم بودند. کسی ببیند که دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌زنند و مردم تماشا کنند! بچّه‌های حضرت فاطمه (سلام الله علیها) کُشته بشود! ناله‌ی مادر بلند بشود و به عالَم اعلان بکند: «آه یا فضّه! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی[۳۵]»؛ این کودک‌کُشی از این‌جا شروع شده است. مرحوم «محقّق اصفهانی[۳۶]» (اعلی الله مقامه الشریف) در ارتباط با شهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) که سرباز شش‌ماهه‌ی مظلوم و تشنه بود، می‌گویند: علی اصغر (علیه السلام) را حَرمله نکُشته است؛ علی اصغر (علیه السلام) در کربلا کُشته نشده است؛ این تیری بود که از سقیفه بلند شد و هدف قرآن کریم بود. این‌ها ورق قرآن کریم را ذبح کردند؛ «فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْوَریدِ اِلَی الْوَریدِ اَوْ مِنَ الْاُذُنِ اِلَی الْاُذُن[۳۷]».

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۳۸]».

دعا

خدایا! فرج امام زمان‌ (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! چشم ما را به جمال دل‌آرای امام زمان‌ (ارواحنا فداه) روشن بگردان.

خدایا! قلوب ما را به نور معرفت و عشق آن بزرگوار مُزیّن بدار.

خدایا! به عصمت فاطمه‌ی طاهره (سلام الله علیها) قَسمت می‌دهیم این آتشی که غَربی‌ها برای نابودی مسلمانان در منطقه روشن کرده‌اند، در همین ایّام خودشان را در این آتش تبدیل به خاکستر جهنّم بگردان.

خدایا! هرچه زودتر این مظلومین را از چَنگال دَدمنشانه‌ی این‌ها مُستخلَص بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم ما را در ایفای رسالت‌مان در این شرایط حسّاس هم به وظایف‌مان آشنا و هم در عمل به وظایف‌ موّفق‌‌مان بدار.

خدایا! نَسل جوان ما را در زمینه‌سازی ظهور، در کَسب کمالاتی که مسئولین آن روز در حکومت جهانی در تَراز امانت‌داری امام زمان (ارواحنا فداه) باید قرار بگیرند و باید آن فَضائل و کمالات را کَسب کنند، در کَسب آن کمالات و در آمادگی برای ایثار مال و جان و سلامتی و آبرو همه‌ی ما را موفّق بدار.

خدایا! نَسل جوان ما را در همه‌ی اُمور به ساحل نجات و ساحل نور برسان.

خدایا! مریض‌های ما را شِفا عنایت بفرما.

خدایا! آبرویمان را در سایه‌ی آبروی اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) و آبروی شهدا در دنیا و آخرت حفظ بفرما.

الها! پروردگارا! نیّت‌های ما را خالص بگردان.

خدایا! عمل‌های ما را صالح بگردان.

خدایا! عَواقب‌ همه‌ی کارها و اُمورمان را خَتم به خیر بگردان.

خدایا! امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه)، شهیدان سرافراز ما، «شهید سلیمانی» ما، شهید «آرمان علی‌وردی» ما و امام شهدا را بر سر سُفره‌ی سیّد شهیدان عالَم ارباب‌مان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُتنعّم و همه‌ی آناتِ ما را مَشمول رضایت این اَرواح طیّبه قرار بده.

خدایا! دست‌های ما را از بارگاه کَرَم خود خالی برمگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۳] همان.

[۴] نهج البلاغه، خطبه ۲۲۶٫

«و من خطبه له (علیه السلام) فی التَنفیر من الدنیا: دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَهٌ، لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا یَسْلَمُ نُزَّالُهَا؛ أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَهٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَهٌ، الْعَیْشُ فِیهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ؛ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِیهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَهٌ، تَرْمِیهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمَامِهَا. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیَا عَلَى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَکُمْ مِمَّنْ کَانَ أَطْوَلَ مِنْکُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِیَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً. أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَهً وَ رِیَاحُهُمْ رَاکِدَهً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِیَهً وَ دِیَارُهُمْ خَالِیَهً وَ آثَارُهُمْ عَافِیَهً؛ فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمُشَیَّدَهِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَهِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَهَ [الْمُسْنَدَهَ] وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَهَ الْمُلْحَدَهَ، الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُیِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا، فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاکِنُهَا مُغْتَرِبٌ، بَیْنَ أَهْلِ مَحَلَّهٍ مُوحِشِینَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِینَ؛ لَا یَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا یَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِیرَانِ، عَلَى مَا بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ؛ وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى وَ أَکَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى وَ کَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَیْهِ وَ ارْتَهَنَکُمْ ذَلِکَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّکُمْ ذَلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ. فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ «هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُون».

[۵] سوره مبارکه ملک، آیه ۲٫

«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ».

[۶] سوره مبارکه بلد، آیه ۴٫

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۵٫

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ ۗ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ».

[۸] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۳۵٫

«کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ ۗ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَهً ۖ وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ».

[۹] سوره مبارکه شوری، آیه ۳۰٫

«وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ».

[۱۰] تحف العقول، ۴۸۹٫

«قال الاِْمامُ الْعَسْکَرىّ علیه السلام: إنَّکُمْ فى آجالٍ مَنْقُوصَهٍ وَ أیّامٍ مَعْدُودَهٍ وَالْمَوْتُ یَأتى بَغْتَهً، مَنْ یَزْرَعْ خَیْرا یَحْصُدُ غِبْطَهً وَ مَنْ یَزْرَعْ شَرّا یَحْصُدُ نَدامَهً، لِکُلِّ زارِعٍ ما زَرَعَ. لایُسْبَقُ بَطیى ءٌ بِحَظِّهِ وَ لایُدْرِکُ حَریصٌ مالَمْ یُقَدَّرْ لَهُ. مَنْ اُعْطِىَ خَیْرا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرّا فَاللّهُ وَقاهُ».

[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶٫

«و من خطبه له (علیه السلام) و فیها یَعِظ و یبیّن فضل القرآن و یَنهى عن البدعه: عِظَه الناس: انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَهَ اللَّهِ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَیْکُمْ بِالْجَلِیَّهِ وَ [أَخَذَ] اتَّخَذَ عَلَیْکُمُ الْحُجَّهَ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکَارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ؛ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ إِنَّ الْجَنَّهَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِیَهِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَهٍ، فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَیْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِیَهٍ فِی هَوًى. وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُصْبِحُ وَ لَا یُمْسِی إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلَا یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا وَ مُسْتَزِیداً لَهَا؛ فَکُونُوا کَالسَّابِقِینَ قَبْلَکُمْ وَ الْمَاضِینَ أَمَامَکُمْ، قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْیَا تَقْوِیضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَیَّ الْمَنَازِلِ.

فضلُ القرآن: وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زِیَادَهٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَهٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى، فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ. فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ. وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ. أَلَا إِنَّ کُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَهِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَهِ الْقُرْآنِ، فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ.

الحَثُّ على العمل: الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَهَ النِّهَایَهَ، وَ الِاسْتِقَامَهَ الِاسْتِقَامَهَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ. إِنَّ لَکُمْ نِهَایَهً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَایَتِکُمْ وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکُمْ وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایَهً فَانْتَهُوا إِلَى غَایَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ، أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَنْکُمْ. أَلَا وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَ الْقَضَاءَ الْمَاضِیَ قَدْ تَوَرَّدَ، وَ إِنِّی مُتَکَلِّمٌ بِعِدَهِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ فَاسْتَقِیمُوا عَلَى کِتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِیقَهِ الصَّالِحَهِ مِنْ عِبَادَتِهِ، ثُمَّ لَا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَا تَبْتَدِعُوا فِیهَا وَ لَا تُخَالِفُوا عَنْهَا، فَإِنَّ أَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ. ثُمَّ إِیَّاکُمْ وَ تَهْزِیعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِیفَهَا، وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [یَخْتَزِنَ] یَخْزُنَ لِسَانَهُ، وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ، وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْهِ. وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ. فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمْ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ نَقِیُّ الرَّاحَهِ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمْوَالِهِمْ سَلِیمُ اللِّسَانِ مِنْ أَعْرَاضِهِمْ فَلْیَفْعَلْ.

تحریم البِدَع: وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَکُمْ وَ دُعِیتُمْ إِلَى الْأَمْرِ الْوَاضِحِ فَلَا یَصَمُّ عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا یَعْمَى عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَعْمَى، وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیْءٍ مِنَ الْعِظَهِ وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ حَتَّى یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ. [فَإِنَّ النَّاسَ] وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَهً وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَهً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّهٍ وَ لَا ضِیَاءُ حُجَّهٍ.

القرآن: [فَإِنَ] وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِینُ وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیْرُهُ، مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکِّرُونَ وَ بَقِیَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ خَیْراً فَأَعِینُوا عَلَیْهِ وَ إِذَا رَأَیْتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَانَ یَقُولُ: یَا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَیْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِدٌ.

انواع الظلم: أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَهٌ: فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِیدٌ لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّیَاطِ وَ لَکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِکَ مَعَهُ. فَإِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَهً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَهٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَهٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِیَ.

لزومُ الطاعه: یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَهِ رَبِّهِ وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ، فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ».

[۱۲] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴٫

[۱۳] سوره مبارکه مائده، آیه ۱۰۳٫

«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِیرَهٍ وَ لَا سَائِبَهٍ وَ لَا وَصِیلَهٍ وَ لَا حَامٍ ۙ وَ لَٰکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۖ وَ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ».

[۱۴] الکافی : ۱/۱۵/۱۲٫

«عنه علیه السلام : یا هِشامُ ، ثُمّ مَدَحَ القِلَّهَ فقالَ: «و قَلیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکورُ»، و قالَ: «و قَلِیلٌ ما هُمْ» ، و قالَ: «و قالَ رَجُلٌ مُؤْمنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إیمانَهُ أ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللّه ُ»، و قالَ: «و مَنْ آمَنَ و ما آمَنَ مَعَهُ إلاّ قَلِیلٌ»، و قالَ: «و لکِنَّ أکْثَرَهُم لا یَعْلَمُونَ»، و قالَ: «و أکْثَرُهُم لا یَعْقِلُونَ»، و قالَ: «و أکْثَرُهُمْ لا یَشْعُرُونَ»».

[۱۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا».

[۱۶] ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم.

[۱۷] سوره مبارکه انشقاق، آیه ۶٫

[۱۸] سوره مبارکه شرح، آیات ۵ و ۶٫

[۱۹] سوره مبارکه طلاق، آیات ۲ و ۳٫

«فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ۚ ذَٰلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا».

[۲۰] رُشَید هَجَری از یاران برجسته امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام). رشید صاحب سرّ امیرالمؤمنین بود از این رو علم منایا و بلایا را نزد او آموخت. شیخ طوسی از وی در شمار اصحاب امام حسین (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) نیز یاد کرده است. او سرانجام به دست زیاد بن ابیه یا فرزندش، همانگونه که امام علی (علیه السلام) خبر داده بود، کشته شد. در منابع تاریخی از رشید هجری کمتر نامی به میان آمده و اطلاعات کمی درباره او در دسترس است. هَجَری منسوب به شهر هَجَر که در قدیم، مرکز سرزمین بحرین یا نام کل این سرزمین بوده، یا شهری در یمن یا روستایی در نزدیکی مدینه است. او جزو اصحاب امام علی (علیه السلام) و اصحاب خاص امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است. یعقوبی از او در شمار شاگردان امام علی (علیه السلام) یاد کرده است. شیخ طوسی نیز از وی در زمره اصحاب و راویان امام حسن (علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) امام سجاد (علیه السلام) نام برده است. ابن شهر آشوب از او به عنوان باب امام حسین (علیه السلام) نام برده است. امام علی (علیه السلام) او را رشید البلایا نامید. امام کاظم (علیه السلام) نیز درباره او فرموده است: «یَا إِسْحَاقُ قَدْ کَانَ رُشَیْدٌ الْهَجَرِیُّ یَعْلَمُ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَا؛ ای اسحاق، رشید هجری از حوادث و وقایع عالم، حیات و مرگ افراد باخبر بود» گفته شده است که امام علی (علیه السلام)، در زمان حیات رشید از چگونگی مرگ او خبر داده بود. درباره اینکه چه کسی قاتل او است، اختلاف وجود دارد. محسن امین، زیاد بن ابیه و خویی، عبیدالله بن زیاد را قاتل او می‌دانند. طبق نقل شیخ مفید، ابن زیاد دستور داد دست، پا و زبان رشید را قطع کردند و سپس او را به دار آویختند. از رشید هجری دختری به نام قَنوا یاد شده است که خبر شهادت پدرش را نقل کرده است. آرامگاه رشید در شهر کِفْل عراق قرار دارد.

[۲۱] علی‌اکبر فیض‌ آلنی مشهور به علی مشکینی(۱۳۰۰- ۱۳۸۶ش) از روحانیون تاثیرگذار در انقلاب اسلامی ایران بود. وی ریاست مجلس خبرگان رهبری را از هنگام تأسیس در ۱۳۶۱ش تا پایان عمر بر عهده داشت. آیت الله مشکینی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، امام جمعه دائم قم و استاد فقه، اصول، تفسیر و اخلاق بود. درس‌های اخلاق وی از دروس مهم حوزه علمیه قم گزارش شده است. وی یکی از ۱۲ امضاکننده اعلامیه مرجعیت امام خمینی در سال ۱۳۴۹ش بوده است. مشکینی به همراه حسینعلی منتظری و سید محمد حسینی بهشتی در تدوین قانون اراضی شهری در سال‌های ۵۹-۶۰ نقش داشته است. او ریاست‌ شورای بازنگری قانون‌ اساسی را هم برعهده داشت. آیت الله مشکینی در دوران جنگ ایران و عراق در جبهه‌های جنگ حضور داشت. علی مشکینی، پس از مرگ پدر و به سفارش وی، برای تحصیل علوم دینی به اردبیل سفر کرده و مقداری از صرف و نحو را در آنجا فرا گرفت و سپس عازم قم شد. او در قم در درس‌های سید محمد حجت کوه کمره‌ای، سید حسین طباطبائی بروجردی، سید محمد محقق داماد و سید محمدصادق روحانی حاضر می‌شد. مشکینی، نویسنده نامه‌ای دانسته شده که در سال ۱۳۳۷ش با امضای ۲۰۰ طلبه و استاد حوزه علمیه قم، برای سازماندهی آموزشی در حوزه علمیه قم و اضافه شدن دروسی همچون اخلاق به برنامه‌های تحصیلی طلاب، خطاب به آیت‌الله بروجردی نوشته شده است. آیت الله مشکینی، از مؤسسان مدرسه حقانی در دهه ۱۳۴۰ش بوده و دروس اخلاق و مکاسب را در آن مدرسه تدریس می‌کرده است. وی همچنین کتاب‌های رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصاری را خلاصه کرد و با سبک و سیاقی متفاوت در اختیار طلاب آن مدرسه قرار داد. مشکینی به همراه تعداد دیگری از استادان حوزه، حلقه‌ای ۱۱ نفره را شکل دادند که برای اصلاح حوزه فعالیت کرده و دغدغه‌های سیاسی را در بحث‌های خود مطرح می‌کردند. دیگر اعضای این حلقه، عبدالرحیم ربانی شیرازی، حسینعلی منتظری، علی قدوسی، سید علی خامنه‌ای، سید محمد خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد آذری قمی، ابراهیم امینی، محمدتقی مصباح یزدی و مهدی حائری تهرانی بوده‌اند. در همین دوران آیت الله مشکینی به منظور متواری شدن و رهایی از تعقیب ساواک، نزدیک به هفت ماه در نجف ساکن شد و در کلاس‌های درس عده‌ای از مراجع، خصوصاً امام خمینی حاضر شد. با این حال او به دلیل ضعف مزاج و هوای گرم نجف، بار دیگر به قم بازگشت. علی مشکینی، در سال ۱۳۴۹ش بر کتاب شهید جاوید اثر نعمت الله صالحی نجف آبادی تقریظی نوشت. او در پاسخ به پرسش برخی طلاب حوزه، تقریظ نوشتن بر کتاب شهید جاوید را نه به منزله تایید مطالب آن، بلکه بیشتر به دلیل انتخاب موضوع و شیوه نوشتن کتاب دانست. با این حال او بعدها تقریظ خود از این کتاب را پس گرفت. مشکینی در دوران عمر خویش، کتاب‌هایی را در علوم مختلف به زبان فارسی و عربی تألیف کرد. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، نرم‌‌افزاری موسوم به «مجموعه آثار همایش بزرگداشت حضرت آیه الله مشکینی» را در سال ۱۳۹۳ش تولید کرد. این مجموعه در چند بخش کتاب‌های تألیفی، گفتارها (خطبه‌های نماز جمعه)، یادنامه و نگارخانه (ده‌ها سخنرانی درس اخلاق (ارائه شده در شبکه رادیویی معارف) به همراه تصاویر منتشر شد.

[۲۲] بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۸۰٫

امام باقر علیه السلام می فرماید: «إنَّ أَصْحَابَ جَدِّی الْحُسَینْ لَمْ یجِدُوا ألَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ».

[۲۳] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش ۶۴.

[۲۴] سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

«فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ ۚ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ».

[۲۵] سوره مبارکه غافر، آیات ۴۴ و ۴۵٫

«فَسَتَذْکُرُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ ۚ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا ۖ وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ».

[۲۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲٫

«إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى».

[۲۷] همان.

[۲۸] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲٫

«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».

[۲۹] همان.

[۳۰] بحار الأنوار : ۷۱/۱۵۵/۷۰٫

«بحار الأنوار عن ابن شهر آشوب: أمرَ نَمرودُ بجَمعِ الحَطَبِ فی سَوادِ الکُوفَهِ عِند نَهرِ کُوثا مِن قَریَهِ قطنانا و أوقَدَ النّارَ ، فعَجَزوا عَن رَمی إبراهیمَ ، فعَمِلَ لَهُم إبلیسُ المَنجَنیقَ فرُمِیَ بهِ ، فتَلقّاهُ جَبرئیلُ فی الهَواءِ فقالَ : هَل لَکَ مِن حاجَهٍ ؟ فقالَ : أمّا إلَیکَ فَلا ! حَسبیَ اللّه ُ و نِعمَ الوَکیلُ ، فاستَقبَلَهُ مِیکائیلُ فقالَ : إن أرَدتَ أخمَدتُ النّارَ ، فإنَّ خَزائنَ الأمطارِ و المِیاهِ بِیَدی ؟ فقالَ : لا اُریدُ ! و أتاهُ مَلَکُ الرِّیحِ فقالَ : لَو شِئتَ طَیَّرتُ النّارَ ! قالَ : لا اُریدُ ! فقالَ جَبرئیلُ : فاسألِ اللّه َ ، فقالَ : حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی».

[۳۱] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ و ۲۸٫

[۳۲] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

[۳۳] کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج ‏۲، ص ۳۷۷؛ کفایه الأثر فی النص على الأئمه الإثنی عشر، على بن محمد خزاز قمى‏، ص ۲۸۰؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۵۱، ص ۱۵۶.

«دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ أَ هُوَ الْمَهْدِیُّ أَوْ غَیْرُهُ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فِی غَیْبَتِهِ وَ یُطَاعَ فِی ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِی وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالنُّبُوَّهِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمَامَهِ إِنَّهُ لَوْ لَمْ‏ یَبْقَ‏ مِنَ‏ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُصْلِحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَهٍ کَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ کَلِیمِهِ مُوسَى ع إِذْ ذَهَبَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ ثُمَّ قَالَ ع أَفْضَلُ أَعْمَالِ شِیعَتِنَا انْتِظَارُ الْفَرَجِ».

[۳۴] کمال الدین و تمام النعمه، ج‏۲، ص: ۶۴۴؛ مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۴، ص: ۴۲۶؛ بحار الأنوار ، ج‏۵۰، ص: ۳۱۸.

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِی انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏».

[۳۵] بحار الانوار ج ۸ ، ص ۲۲۲.

«قال عمر: فذکرت أحقاد علیّ و ولوعه فی دماء صنادید العرب و کید محمّد و سحره، فرکلتُ الباب و قد ألصقَت أحشائها بالباب تترسه. و سمعتُها و قد صرخَت صرخه حسبتُها قد جعلَت أعلی المدینه أسفلها، و قالت: یا أبتاه یا رسول اللَّه! هکذا کان یُفعل بحبیبتک و ابنتک؟ آه یا فضّه! إلیک فخذینی فقد و اللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل وسمعتُها تمخض و هی مستنده إلی الجدار، فدفعتُ الباب و دخلت»

[۳۶] محمدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۱ق) فقیه، اصولی و فیلسوف قرن چهاردهم. او در کنار آقاضیاء عراقی و میرزای نایینی، یکی از سه مکتب اصولی در شرح و بسط مکتب اصولی آخوند خراسانی را ایجاد کرده است. کتاب نهایه الدرایه از مهمترین آثار او در اصول فقه و در شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی است. تلاش او برای تغییر در باب‌های علم اصول با مرگ او ناتمام ماند. دیوان کمپانی در مدح و رثای اهل بیت از آثار اوست. تخلص او در شعر «مفتقر» است. محمدحسین اصفهانی، فرزند محمدحسن اصفهانی نخجوانی، در ۲ محرم سال ۱۲۹۶ق در نجف متولد شد. پدرش اصالتاً نخجوانی بود و پس از امضای قرارداد ترکمانچای نخست به تبریز و سپس به اصفهان مهاجرت کرد و سپس به کاظمین رفت. پدرش از تجار مشهور کاظمین بود. او دوست داشت محمدحسین راه او را در تجارت ادامه دهد؛ اما محمدحسین با توسل به امام کاظم (علیه السلام) رضایت پدر را به دست آورد و در حدود بیست سالگی برای تحصیل علم راهی حوزه علمیه نجف شد. وی به سبب شغل پدرش به «کمپانی» مشهور بود. گفته شده است وی از این نام ناخشنود بود. با این حال، دیوان اشعار او در یکی از چاپ‌ها به نام دیوان کمپانی منتشر شده است. محمدحسین غروی اصفهانی در ۵ ذی‌الحجه سال ۱۳۶۱ق درگذشت. پیکر او در حجره‌ای متصل به گلدسته شمالی ایوان طلای حرم امیرالمؤمنین، نزدیک مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. درگذشت او یک هفته پس از وفات آقاضیاء عراقی بود.

[۳۷] معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (عَلَیهِما السَّلام)، ص ۲۵۹.

[۳۸] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.