«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

انسان باید مُراقب باشد تا هیچ‌گاه از خط خارج نشود

در ارتباط با برنامه‌ی سُلوکی که وجود مبارک کَشّاف حقایق، سُفره‌‌گُستر حوزه‌های علمیه، رئیس عُلمای عالَم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) به «عنوان بصری» ارائه فرمودند، سوّمین رُکن آن که جنبه‌ی کاربُردی بیشتری دارد، این است که انسان با همه‌ی وجودش مواظب باشد که از خطّ خارج نشود. خط، دستورگرفتن از خداوند متعال است و سبک زندگی بر اساس نُسخه‌ی الهی است. خداوند متعال به ما فرموده است که بایدها چه چیزی است و بایدها شایدها را هم به دنبال خودش دارد. «الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، وَ الْمُنْکَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْهُ[۲]»؛ معروف‌ها شایدهاست، شایستگی‌هاست، زیبایی‌هاست. و در این مسأله سالک و مُهاجر الی‌الله باید مطمئن باشد و باور داشته باشد که جاده‌ی حرکت به سوی پروردگار متعال اجرای اَوامر خداوند متعال است و در این مسیر شیطان کَمین کرده است و همچنین قسم خورده است: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ[۳]»؛ راه مستقیم که راه دین است، راه ولایت است، راه تخلّق به اَخلاق الهی است، مُتّصف‌شدن به آراستگی‌های اَرزشی است و انجام دستورات خداوند متعال در مرحله‌ی اجرا و عمل است. هرکسی در این خط قرار گرفته است، باید مطمئن باشد که دشمن به رَهروان این راه حسّاس شده است؛ زیرا خودش به بیراهه رفته است و گرفتار لَعنتِ اَبد شده است و از رحمت خداوند متعال مأیوس گشته است، با تک‌تک کسانی که در جاده‌ی بندگی هستند و در اعتقاد و اخلاق و عمل مُراقبه دارند که طبق اَوامر خداوند متعال و بر اساس دستورات حق‌تعالی هم فکرشان را تنظیم می‌کنند، هم اخلاق‌شان را تنظیم می‌کنند و هم عَمل‌شان را تنظیم می‌کنند. دشمن به این‌ها کار دارد. کَمین می‌کند و محلّ نفوذ او هم غفلت ماست. غفلت دردِ بسیار خطرناکی است. انسانِ غافل، غافلگیر می‌شود و دشمن او را غارت می‌کند و از او اَسیر می‌گیرد. لشکرِ مُجهّزِ هوشیار که بر اساس دستور الهی «خُذُوا حِذْرَکُمْ[۴]»، وجود مقدّس حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) ترجمه‌ی همین آیه‌ی کریمه را دارند. «خُذُوا حِذْرَکُمْ» یعنی هوشیاری‌تان و توجّه‌تان را همیشگی و نَهادنیه کنید، هیچ‌گاه گرفتار غفلت و نِسیان نشوید و همیشه هم سِلاح‌تان همراهتان باشد. سِلاح ما هم دعای ماست، اضطرار ما به محضر پروردگار متعال است و استمداد همیشگی است و هم ذکر دائم است؛ «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ[۵]»؛ ذکر دائم هم تنها ذکر زبانی نیست؛ ذکر زبانی خوب است، ولی ذکر عملی است. عملاً یادم نمی‌رود که کسی در بالای سر من هست و من را مأمورِ اُموری کرده است که هیچ پَسندیده نیست. با نظارت و با حضور او، من دستورات او را نادیده بگیرم. لذا هم در مرحله‌ی اعتقادی و فکری دائماً ذهنش به باورهای توحیدی است که خدایی وجود دارد و خداوند متعال لایتناهی است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۶]»؛ و من مُحاط خداوند متعال هستم، در قَبضه‌ی وجود حق‌تعالی، علم حق‌تعالی و قدرت خداوند متعال هستم. «وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ[۷]»؛ امکان گُریز از دایره‌ی فرمان خداوند متعال، فرمانروایی خداوند متعال و حاکمیّت خداوند متعال برایم وجود ندارد و باور من این است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آدرس را داده است و نه تنها ایشان آدرس داده‌اند و راهنما هستند، بلکه فرموده است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ[۸]»؛ ایشان خودشان در راه هستند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر صراط مستقیم هستند؛ «یس * وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ * إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۹]»؛ که خداوند متعال خودش هم «إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۱۰]» می‌باشد. خداوند متعال هم بر صراط مستقیم است و بَلدچی او نیز بر این راه استوار است، مُحیط است و جانشینان آن بزرگوار حضرات ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) راهبان هستند، دیدبان هستند و کاملاً بر راه تسلّط و اِشراف دارند و در جای‌جایِ این راه حضور الهی دارند، حضور احاطی دارند و حضور هدایتی دارند و بالاخره این راه ما را به مَعاد می‌رساند. هر قَدمی برمی‌داریم یا به سوی بهشت است و یا به سوی جهنّم است. یا در مسیر صُعود است و یا در مسیر سُقوط است و یا رُکود و توقّف است که جُز راه صُعود، راه‌هایی که ما را به سُقوط می‌کشاند، همان‌ دَرکاتِ جهنّم ما هستند. در بُعد اعتقادی باید عَلی‌الدّوام دَغدغه‌ی این معنا را داشته باشیم که در محضر حق‌تعالی با اِحاطه‌ی همه‌جانبه‌ی پروردگار متعال و با حضور بَلدچی‌هایی که وجودشان مُحیط است و هیچ‌گاه غایب نیستند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه‌ی ما (سلام الله علیهم اجمعین) هم خودشان راه هستند و اُلگو هستند و ما باید خودمان را با این راه و این مسیر تَطبیق بدهیم. «هُمْ دَرَجَاتٌ[۱۱]»؛ نه این‌که صاحب دَرجات باشند، بلکه خودشان دَرجات هستند و با هر قَدمی که به سوی خداوند متعال حرکت می‌کنیم، با یک مرحله‌ای از نورانیّت نبیّ مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ائمه‌ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) به وحدت نزدیک می‌شویم. «وَ الَّذِینَ مَعَهُ[۱۲]»؛ با این‌ها مَعیّت خودمان را اِحراز می‌کنیم.

انسان باید همواره به دنبال حقّ و پَرهیز از باطل باشد

در مرحله‌ی سَجایا و مَلکات هم خداوند متعال کریم است، خداوند متعال رَحیم است، خداوند متعال رئوف است، خداوند متعال کریم‌الصّفح است، خداوند متعال غوث و غیاث است، خداوند متعال حَلال مشکلات است؛ ما باید این خط را تَعقیب کنیم، همه‌ی این صفات را در وجود خودمان اِحراز کنیم و آیینه‌ی خداوند متعال بشویم. در مرحله‌ی گفتار، شنیدار، دیدار و در تمام حرکات و سَکنات هم باید خودمان را طبق دستور با واجبات مُزیّن کنیم، به دَرجه‌ی محبوبیّت خداوند متعال راه پیدا کنیم. و هم نسبت به مُحرّمات در هر سه بُعد اعتقادی، بُعد اخلاقی و بُعد عملی حَواسمان باشد؛ زیرا دشمن داریم. هم دشمن داخلی که نَفس اَمّاره‌ی بالسّوء است که آتش آن خاموشی ندارد. نَفس هیچ‌گاه استراحت ندارد. در خواب و بیداری، رَحیمیّت و شیطنت کار نَفس و طبیعت ماست و هم دشمن بیرونی قَسم یاد کرده است و در اثر آن ۶ هزار سال عبادتی که کرده بود، یک اِحاطه‌ای بر همه‌ی دل‌ها پیدا کرده است. «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ[۱۳]»؛ شیطان و اِبلیس یک موجود اُعجوبه‌ای است و حضور و اِشراف دارد و در روانشناسی هیچ روانشناسی و در روانکاوی هیچ‌ روانکاوی از این‌هایی که در دانشگاه‌ها تحصیل می‌کنند و مهارت‌های تجربی دارند، به گَرد پای اِبلیس نمی‌رسند. لذا او خوب بَلد است که برای انحراف بندگان خدا و سُقوط بنی‌آدم هرکسی را در چه مسیری می‌تواند به اسیری بگیرد و کار او این است که از ما اسیر بگیرد و دارایی ما را به غارت ببَرد و این‌کاره هم هست و ما هم اوّلین کسی هم نیستیم که کَمین می‌خوریم. «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا[۱۴]»؛ سوره‌ی مبارکه‌ی یس هشدار می‌دهد. «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ[۱۵]»؛ ولی هم خداوند متعال این پیمانی را که از بنی‌آدم اَخذ کرده است و آن «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ[۱۶]» است که ما «بَلی» را گفته‌ایم و رُبوبیّت خداوند متعال را قبول کرده‌ایم. رِبقه و زنجیر عبودیّت او را به گَردن گرفتیم و قَهراً غیرِ خداوند را که شیطان است، ما را به دنبال خودش فَرا می‌خواند و اطاعت ما از شیطان، عبادت شیطان است. هر هَوسی که اجرا می‌‌شود، عبودیّت شیطان است. هر غیبتی، هر نگاه حَرامی، هر لُقمه‌ی حَرامی و هر گامی که انسان به سوی حَرام و هَوس برمی‌دارد، باید بداند که خداوند متعال این موضوع را پَرستش شیطان نام‌گذاری کرده است. بنابراین چون راه بسیار راه دقیقی است، انسان با یک غفلت خواهد افتاد. این صراط بین جهنّم و بهشت که در روز قیامت به آن «پُل صراط» می‌گویند، «أدق من الشعر و من حد السیف[۱۷]» است. از شمشیر بُرنده‌تر است و از مو باریک‌تر است. حرکت در مسیر تقوا خیلی دَقیق است و اگر انسان لحظه‌ای حَواسش نباشد، می‌اُفتد. باطن او صراط مستقیم است و ظاهرش در این‌جا تدیّن است، تعبّد است و تشرّع است که انسان در اَبعاد وجودی‌اش که اوّلین مورد آن فکر و اعتقاد است، دوّمین مورد آن مَلکات و‌ سَجایا است و سوّمین مورد آن مرحله‌ی عمل، رفتار، گفتار، تعامُل و داد و ستد است، «وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ[۱۸]» است. برای کسی کم نگذاریم. همه نسبت به ما حقّ دارند، زمین و زمان نسبت به ما حقّ دارند، گذشتگان و آیندگان نسبت به ما حقّ دارند و ما باید حقّ را بشناسیم و تَبعیّت کنیم؛ باطل را بشناسیم و از او پَرهیز کنیم و فَرار کنیم.

انسان همواره باید در ایمان خود استقامت داشته باشد

در این مرحله یکی مسأله‌ی لُزوم تحصیل علم است که هم در مرحله‌ی کَلام و اعتقادات است و هم در مرحله‌ی اخلاق و هم در مرحله‌ی فقه حوزوی است که همین رساله‌های عَملیه و فراگرفتن اَوامر و نَواهی الهی است. اگر کسی بخواهد دَغدغه‌ی شَرعی داشته باشد، می‌طلبد که از نظر علمی بار خودش را ببندد. کسی که عالِم نیست، قَهراً در وَرطه‌ی حَرام قرار می‌گیرد و از جاده‌ی شَرع خارج می‌شود. نکته‌ی دوّم بعد از علم مسأله‌ی استقامت است. گاهی انسان تا مدّتی راه را درست رفته است، ولی با یک تَرفندی شیطان حَواس انسان را پَرت می‌کند و انسان با راهِ مستقیم زاویه پیدا می‌نماید و آرام‌آرام فاصله‌ی این زاویه بیشتر می‌شود و به طور کُلّی انسان را به وَرطه‌ی اِلحاد و شِرک می‌کشاند که شیطان در لحظه‌‌ی آخر تیرِ خَلاص را می‌زند و انسانی که یک عُمر فکر می‌کرده که مسلمان است، هنگام مُردن با بُغضِ خداوند متعال می‌رود و به صورت کافر به جهنّم سُقوط می‌کند. لذا هم فرموده است: «لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ[۱۹]»؛ خیلی مهمّ است. اصلاً حرکت جاهلانه، این زندگی قرآن نیست، این زندگی اسلامی نیست. در اسلام از هر نوع حرکتی که در آن علم نیست، پَرهیز شده است. همیشه با چراغ علم حرکت کنیم. موضوع دیگر استقامت است. استقامت جُزء ضروریّات رسیدن به سعادت است. ایمان مقطعی ایمانِ عاریتی است و از انسان می‌گیرند. اما در برابر ایمان مُعارین، ایمانِ اهل استقامت است که این‌ها مُداومت دارند.

علم، عَزم و استقامت سه ابزاری است که انسان را در مسیر حق‌تعالی پیش می‌بَرد

لذا این که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند: «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ[۲۰]»؛ نه فی‌الجمله، بلکه بالجمله حواسّ انسان به خالق و مالکش باشد که طبق بیان معصوم (علیه السلام) علم در این سه کلمه خلاصه شده است. «أن تَعرِفَ الله و أن تَعرِفَ ما یُحبّ و ما یَکرَه»؛ انسان عارف به خداوند متعال باشد و معرفت به چیزی داشته باشد که خداوند متعال دوست می‌دارد که همان اَوامر اوست که حدیث آن را در جلسه‌ی گذشته به محضر شما تقدیم کردیم. همچنین آن چیزی که مَکروهِ خداوند متعال است و آن هم نَواهی و مُحرّمات الهی است که در آمادگی برای مرگ هم می‌گوییم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاِسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ[۲۱]‏»؛ که از امام پرسیدند: ما چگونه آماده‌ی مرگ باشیم؟ این استعداد و آماده‌ شدن برای مرگ چگونه حاصل می‌شود؟ امام فرمودند: به انجام فَرائض و تَرک مُحرّمات و اِکتساب مَکارم که همان مسأله‌ی اخلاق است. بنابراین یک طلبه باید به عنوان یک سالک چون می‌خواهد کار حَرام نکند و چون می‌خواهد کار واجب از او تَرک نشود، باید واجبات را خوب بَلد باشد، از نظر علمی و ذهنی به مُحرّمات خوب آشنا باشد و آنچه را که می‌داند با یک عَزم که ابتدای آن علم است و دوّمین مرحله‌ی آن عَزم است و سوّمین مرحله‌ی آن هم استقامت و مُداومت است. اگر نسبت به این سه چیز علم داشتیم و بعد از علم هم عَزم و اراده داشتیم که تعبیر اثرگذار آن این است که اگر غیرت داشتیم، غیرت حساسیّتی است که به انسان عَزم می‌دهد و انسان را جهادگر بار می‌آورد. رَزمنده‌ها انگیزه‌ی غیرتی و غیرت الهی دارند. نسبت به دستورات خداوند متعال شَرع و دین را ناموس خداوند متعال می‌دانند و نسبت به ناموس خداوند، غیرت دارند و چون غیرت دارند، عَزم بر مبارزه و مُجاهد‌ه‌ی دائم دارند. ابتدا علم است؛ اوّل‌ العلم معرفت جَبّار است. دوّم عَزم و اراده است و سوّم هم استقامت است.

گناه انسان را فاسق می‌کند و دَرب رحمت حق‌تعالی بر روی او بسته خواهد شد

مادرِ هر سه مورد، ذُکر است، توجّه است، یاد است که «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا[۲۲]» یعنی همیشه با خدا باشید. ضدّ این‌ها غفلت و نِسیان است. هم این‌که انسان فراموش نکند. خدا فراموشی خود فراموشی است. «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۲۳]»؛ ذیل آیه‌ی کریمه خیلی نگران‌کننده است. فرمود: مانند آن کسانی نباشید که مُبتلا به خدا فراموشی شده‌اند. نتیجه‌ی آن چه چیزی است؟ نتیجه‌ی آن خود فراموشی است. حاصل آن چیست؟ فِسق است. انسانی که خودش را فراموش کرد، خودسوزی می‌کند. جوانی‌اش را به شیطان می‌دهد، کارهایی انجام می‌دهد که فِسق می‌شود. حتی یک مورد از گناهان کبیره هم انسان را از عدالت ساقط می‌نماید و وقتی عادل نباشد، فاسق است. غیبت گناه کبیره است. اصرار بر صَغائر هم موجب سُقوط از مَلکه‌ی عدالت است که آن هم انسان را به گودال فِسق ساقط می‌نماید و این صَریح قرآن کریم است که فرموده است: «وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲۴]»؛ خیلی تعبیر تکان‌دهنده‌ای است. انسانی که جُمله‌ی اشتغالش به خداوند متعال و اَوامر و نَواهی او نیست، نتیجه‌اش فراموشی یا غفلت است. نتیجه‌ی فراموشی و غفلت، سقوط در وادی فِسق است و فِسق هم دردی است که دَرب رحمت الهی را بر روی انسان می‌بندد. «إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ[۲۵]»؛ خداوند دیگر تو را رها خواهد کرد. وقتی فاسِق شدی، رابطه‌ات با خداوند متعال قطع خواهد شد و خداوند تو را رها می‌کند. وای به حال کسی که خداوند متعال او را رها کرده باشد. دیگر رها می‌شود. انسانی که رها بشود، بی‌آبرو می‌شود. هر کاری که می‌تواند انجام بدهد، به هر پَستی تَن می‌دهد. لِئامت و رِذالت به سُراغ او می‌آید. کار خیلی مشکل می‌شود. لذا مرد می‌خواهد که در وادی توحید بیاید و در این وادی ثابت‌قَدم بماند.

انسان باید سعی کند تا از تحت ولایت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) خارج نشود

وجود مبارک حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در فَراز بعدی آثار و برکات این سه رُکنی را که بیان کردند، مطرح فرمودند که ان‌شاءالله در جلسه‌ی بعدی عرض خواهیم کرد. ولی برادران عزیز! پاک‌ دلان! صاحبان عَزم و غیرت! این آیه‌ی کریمه ناظر به کار بنده و شماست که می‌فرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا[۲۶]»؛ از بعضی از بزرگان نقل شده است. از بزرگان فُقهای سَلف هم نقل شده است که گفته بودند: من غیبت را از غیرِ طلبه حَلال می‌کنم و می‌گذرم، ولی نسبت به طلبه نمی‌گذرم؛ زیرا طلبه توجیه‌گَر گناه خودش است. عَوام وقتی یک غیبتی هم انجام می‌دهند، به صورت فراوان می‌آیند و از ما عُذرخواهی می‌کنند. خیلی‌ها در این طوفان‌های تبلیغاتی و سیاسی علیه ما حرف زده‌اند. به راحتی می‌آیند و عُذرخواهی می‌کنند و می‌گویند که ما را حَلال کنید. ما هم که اصلاً برای خودمان چیزی قائل نیستیم تا حَلال کنیم. اما طلبه ابتدا برای این‌که خودش به این متّهم نشود که اهل غیبت است، آن طرف را فاسِق می‌کند. بعد که دیگر جایز الغیبه شد، خودش را مُجاز می‌داند و بی‌مَحابا بی‌حیایی می‌کند و غیبت می‌کند و در بُردن آبروها و دامن‌زدن به شایعات دیگر نوچه‌ی شیطان می‌شود و هرچه بر دهانش بیاید، علیه هر کسی باشد، حرف می‌زند. این‌ها خیلی خطرناک است. خداوند متعال ولایت خودش را برمی‌دارد. بین ولایت خداوند متعال و ولایت شیطان فاصله‌ا‌ی نیست. وقتی خداوند ولایتش را برداشت، شیطان مُستولی می‌شود. «إِنَّمَا سُلْطَانُهُ[۲۷]»؛ بر کسانی است که این‌ها از ولایت خداوند متعال بیرون آمدند. لذا هم نسبت به چشم‌مان، هم نسبت به زبان‌مان مُراقبت داشته باشیم. گاهی یک تیری که به چشم انسان می‌خورد، به چشم ایمان او اصابت می‌کند. گناهان را کوچک نشماریم، زیرا خطرناک است. گاهی با یک گناه صغیره‌ای همه‌ی توفیقات از انسان سَلب می‌شود؛ زیرا آن را صغیره و کوچک دیده است و گناهی که کوچک شمرده بشود، خودش کبیره است. ولو ذاتاً در مقایسه‌ی با گناهان دیگر گناه صغیره است، اما وقتی استخفاف حاصل می‌شود و انسان گناه را کوچک می‌بیند، همین گناه را در روایات فرموده‌اند که گناه کبیره می‌شود. آن موقع گناه کبیره هم خطرناک است و خطر سقوط در جهنّم و خُلود در جهنّم را به همراه خودش دارد. لذا بر ماست که مُراقبت بر اعضاء و جَوارح داشته باشیم که آلوده نشود، بر ماست که اخلاق الهی را تحصیل کنیم، بر ماست که همواره مُعتقد و باوَرمند زندگی کنیم. هرجای این سه جبهه مورد هُجوم شیطان قرار گرفت، مایه‌ی شَقاوت و بدبختی انسان فراهم می‌شود.

روضه و توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ اَلسَّلام)»

حسین جان! در طوفان‌ها گیر کرده‌ام. خداوند متعال تو را کشتی نجات قرار داده است. هرکسی نزد امام حسین (علیه السلام) آمد، از سابقه‌ی او نپرسیدند که چرا تا به حال نیامدی. «حُرّ[۲۸]» با آن سابقه‌ای آمد که هیچ ‌بی‌مُوالاتی به سنگینی کار او نبود. راه را بر روی امام حسین (علیه السلام) بستند و این کار آسانی نیست. سَبب همه‌ی این خون‌ها، ولی با این سابقه به همه‌ی مَناصب پُشت‌پا زد و با شرمندگی خدمت امام حسین (علیه السلام) آمد. وقتی سِپَر را واژگون می‌کنند، یعنی که من هیچ دفاعی از خود ندارم. خطری که طلبه را بیچاره می‌کند، این است که گناه خودش را توجیه می‌کند و از خودش دفاع می‌کند و می‌خواهد بنحوی بگوید که مشکل از جای دیگری بوده است و من مشکلی ندارم. اما وقتی حُرّ آمد، سِپَر را واژگون کرده بود. یعنی کاری که من کردم اصلاً قابل دفاع نیست.‌ دفاعی از خودم ندارم. «قَد جِئتُک تائِبا مِمّا کانَ[۲۹]»؛ یعنی دیگر شده است. حسین جان! همه‌ی پُل‌های پُشت سرم خراب شد.‌ تنها اُمیدم تو هستی. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هم جواب سلام او را دادند. با رأفت که مظهر رأفت خداوند متعال بودند. به محض این‌که حُرّ گفت: «هَلْ لی مِنْ تَوْبَهٍ[۳۰]»؛ حسین جان! توبه‌ی من هم قبول است؟ باور نمی‌کند که او را پذیرفته‌اند. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: بله، توبه‌‌ی تو هم قبول است. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «إنظر»؛ به کسی «إنظر» را می‌گویند که می‌خواهند از او پذیرایی کنند. یعنی تو دیگر میهمان ما هستی، بر ما وارد شو و بیا. عرض کرد: من اوّلین کسی بودم که راه را بر شما بستم، اجازه بدهید که من پیاده نشوم. خجالت می‌کشم. اجازه بدهید این‌گونه پایین نیایم و آغشته به خون بر روی زمین بیفتم. الآن من آمده‌ام، ولی به این کفایت نمی‌کنم. توقّع دارم که تو به بالین من بیایی. رفت و یک‌مرتبه دید که سرش بر بالین حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. یا حسین! می‌شود که من هم حُرّ شما باشم؟ می‌شود که هنگام مُردن ببینم که سرم بر روی پای شماست و سرم را به دامان گرفته‌اید؟! حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) زخم هیچ شهیدی را نبستند؛ ولی من فکر می‌کنم که حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌دانند که حُرّ با شرمندگی می‌رود و وقتی بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را هم ببیند، سرش پایین است. خواست تا او را نشان‌دار کند، یک سربندی بر روی سر او بست. «لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ[۳۱]»؛ به بالین همه‌ی یاران خود رفتی. حسین جان! می‌شود ما را نیز در زُمره‌ی یاران خود بنویسی؟ یک تصرّفی در ما انجام بدهی؟! اما کسی سر امام حسین (علیه السلام) را به دامان نگرفت. تنها کسی که آمد، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بود. راهی برای دسترسی به امام حسین (علیه السلام) نداشت. لشکر بین حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) و امام حسین (علیه السلام) حائل بود؛ اما بالای تَلّ زینبیه در حال تماشاکردن بود. «الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِه»؛ امان از دل زینب (سلام الله علیها)!

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

الها! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! ما را از مَنجلاب نَفس خلاصی عنایت بفرما.

خدایا! من طوفان‌زده و همه‌ی طوفان‌زده‌ها را به کشتی نجات امام حسین (علیه السلام) مُتصّل بگردان.

خدایا! در دنیا و آخرت بین ما و این کشتی جُدایی مَخواه.

الها! پروردگارا! سایه‌ی پُر برکت رهبر بزرگوارمان و عُلمای صالح‌مان را مُستدام بدار.

خدایا! همه‌‌ی این نور چشم‌های امام زمان (ارواحنا فداه) را جُزء صُلحاء، جُزء مُنجی‌ها، جُزء مُنجزها و جُزء پاکان بنوی(سلام الله علیها)

خدایا! عاقبت اَمرمان را با مُهر شهادت مُزیّن بگردان.

خدایا! گِره‌هایمان را با دست گِره‌گُشای امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) باز بگردان.

خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم نَسل جوان شیعه را از مَنجلاب این همه تبلیغِ گناهان به ساحل تقوا و پاکی و ولایت‌مَداری برسان.

خدایا! امام عزیز (رضوان الله تعالی علیه)، شهدای سرافراز، مَشایخ و حق‌داران ما را السّاعه بر سر سُفره‌ی ارباب‌مان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مُتنعّم و روحشان را از ما راضی بفرما.

خدایا! ذَوی‌الحقوق ما را از ما راضی بفرما.

خدایا! ما را مشغول الذّمه‌ی مردم نَمیران.

خدایا! تا پاک‌مان نکردی، خاک‌مان نکن.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف آل یاسین.

«…یَا مَوْلایَ شَقِیَ مَنْ خالَفَکُمْ، وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَکُمْ، فَاشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُکَ عَلَیْهِ وَ أَنَا وَلِیٌّ لَکَ بَرِیءٌ مِنْ عَدُوِّکَ، فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ، وَ الْباطِلُ مَا سَخِطْتُمُوهُ [اَسْخَطْتُموُهُ]، وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، وَ الْمُنْکَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسِی مُؤْمِنَهٌ بِاللّٰهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِکُمْ یَا مَوْلایَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ، وَ نُصْرَتِی مُعَدَّهٌ لَکُمْ، وَ مَوَدَّتِی خَالِصَهٌ لَکُمْ، آمِینَ آمِینَ…».

[۳] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۶٫

[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۷۱٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُبَاتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعًا».

[۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۹۱٫

«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ».

[۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۷] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«…اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَِسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً؛ اللّٰهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حَاجَتَهُ، وَ عَظُمَ فِیَما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ. اللّٰهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ، وَ عَلَا مَکَانُکَ، وَ خَفِىَ مَکْرُکَ، وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ، وَ غَلَبَ قَهْرُکَ، وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَ لَا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ؛ اللّٰهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً، وَ لَا لِقَبائِحِى سَاتِراً، وَ لَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ، ظَلَمْتُ نَفْسِى، وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى، وَ سَکَنْتُ إِلَىٰ قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِى وَ مَنِّکَ عَلَىَّ. اللّٰهُمَّ مَوْلَاىَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلَاءِ أَقَلْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ…».

[۸] سوره مبارکه حجرات، آیه ۷٫

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ ۚ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ».

[۹] سوره مبارکه یس، آیات ۱ الی ۴٫

[۱۰] سوره مبارکه هود، آیه ۵۶٫

«إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ۚ مَا مِنْ دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ».

[۱۱] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۳٫

«هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ ۗ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ».

[۱۲] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۹٫

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۱۳] سوره مبارکه ناس، آیه ۵٫

[۱۴] سوره مبارکه یس، آیه ۶۲٫

«وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا ۖ أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ».

[۱۵] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ الی ۶۲٫

[۱۶] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۷۲٫

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ».

[۱۷] بحارالأنوار، ج ۸، صفحه ۶۵٫

«الناس یمرون على الصراط طبقات و الصراط أدق من الشعر و من حد السیف؛ فمنهم من یمر مثل البرق و منهم من یمر مثل عدو الفرس و منهم من یمر حبوا؛ و منهم من یمر مشیاً؛ و منهم من یمر متعلق؛ قد تأخذ النار منه شیئاً و تترک شیئاً».

[۱۸] سوره مبارکه هود، آیه ۵۸٫

«وَ یَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ».

[۱۹] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶٫

«وَ لَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا».

[۲۰] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۲۱] مفاتیح الجنان، دعای امام سجاد (علیه السلام) در شب بیست و هفتم رمضان.

[۲۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا».

[۲۳] سوره مبارکه حشر، آیه ۱۹٫

«وَ لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ».

[۲۴] همان.

[۲۵] سوره مبارکه منافقون، آیه ۶٫

«سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ».

[۲۶] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴٫

[۲۷] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۰۰٫

«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ».

[۲۸] حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین (علیه السلام) به سوی کوفه و نیز بازگشت او شود. حر در روز عاشورا، به سپاه امام حسین (علیه السلام) پیوست و در دفاع از او جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب توبه و پیوستنش به امام ، نزد شیعیان احترام خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است. نسب حرّ بن یزید به یکی از تیره‌های قبیله تمیم می‌رسد و وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خوانده‌اند. خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند. حرّ از مشهورترین جنگاوران کوفه بود. در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان صاحب شُرطه (رئیس پلیس) عبیدالله بن زیاد یاد شده است. او به دستور عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین (علیه السلام) منصوب شد و پایبند به اجرای دقیق فرمان‌های حکومتی بود. وی ظاهراً با سیاست میانه‌ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع‌گیری سیاسی‌اش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ قمری سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی می‌کردند. درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بوده‌اند: خاندان مستوفیان قزوین که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهور‌ترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است.

[۲۹] تاریخ الطبری: ج ۵ ص ۴۲۷، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص ۱۵۸.

«قَد جِئتُک تائِبا مِمّا کانَتاریخ الطبری عن عدی بن حرمله ـ فی خَبَرِ التحاقِ الحُرِّ بنِ یزیدَ الرِّیاحِی بِرَکبِ الحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلام) یومَ عاشوراء ـ: ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ فَلَحِقَ بِحُسَینٍ (عَلَیهِ السَّلام) فَقالَ لَهُ: جَعَلَنِی اللّهُ فِداک یابنَ رَسولِ اللّهِ، أنَا صاحِبُک الَّذی حَبَستُک عَنِ الرُّجوعِ، وسایرتُک فِی الطَّریقِ، وجَعجَعتُ بِک فی هذَا المَکانِ. وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلّا هُوَ ما ظَنَنتُ أنَّ القَومَ یرُدّونَ عَلَیک ما عَرَضتَ عَلَیهِم أبَدا… وإنّی قَد جِئتُک تائِبا مِمّا کانَ مِنّی إلی رَبّی، ومُواسِیا لَک بِنَفسی حَتّی أموتَ بَینَ یدَیک، أ فَتَری ذلِک لی تَوبَهً؟ قالَ: نَعَم، یتوبُ اللّهُ عَلَیک، ویغفِرُ لَک، مَا اسمُک؟ قالَ: أنَا الحُرُّ بنُ یزیدَ. قالَ: أنتَ الحُرُّ کما سَمَّتک اُمُّک، أنتَ الحُرُّ إن شاءَ اللّهُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَهِ، اِنزِل. قالَ: أنَا لَک فارِسا خَیرٌ مِنّی راجِلاً، اُقاتِلُهُم عَلی فَرَسی ساعَهً، وإلَی النُّزولِ ما یصیرُ آخِرُ أمری. قالَ الحُسَینُ: فَاصنَع یرحَمک اللّهُ ما بَدا لَک».

[۳۰] لهوف، ص ۴۳٫

[۳۱] شیخ صدوق، الامالی، ۱۳۶٢ ش، ص ۱۱۵.

لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ به معنای روزی چون روز تو نیست ای اباعبدالله از سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام) درباره امام حسین (علیه السلام) است. این سخن، واقعه کربلا، چگونگی حادثه، شمار و وضعیت اعتقادی دشمنان اهل بیت را پیشگویی و بزرگی مصیبت و عظمت آن را بیان کرده است. راوی اصلی حدیث امام صادق (علیه السلام) است و شیخ صدوق آن را در کتاب امالی به نقل از مفضل بن عمر از وکلای امام صادق (علیه السلام)، آورده است.

متن حدیث به این صورت است: «انَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلام) دَخَلَ یَوْماً إِلَى الْحَسَنِ (عَلَیهِ السَّلام) فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى، فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَاعَبْدِ اللهِ؟ قَالَ: أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ. فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (عَلَیهِ السَّلام): إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ (صَلَّیَ الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبِحَارِ».