«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«واجبات الهی» بالاترین راه تقرّب به پروردگار عالَم است

«وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ[۲]»؛ رُکن سوّم بندگی و عبودیّت، دَغدغه‌ی انجام واجبات و تَرم مُحرّمات و التزام به اجرای فرمان‌های مَلکُ المُلوک، حضرت حقّ (سبحانه و تعالی)، ذاتِ ذوالجَلال تبارک و تعالی است. در مسأله‌ی حسّاس‌بودن، دَغدغه‌مند بودن، غیرت دینی داشتن، دین را ناموسِ خداوند دیدن و به حَریم ناموسِ الهی مُتعرّض نشدن و نسبت به نگاه‌داشتن حَریم در دیگران هم غیرت به خرج دادن، اَمر به معروف کردن، نَهی از مُنکر انجام دادن، جلوی غیبت را گرفتن، جلوی دعواها و مُنازعات را گرفتن و جلوگیری کردن از اُموری که موجب کُدورت می‌شود و تشخیص دادن اولویت‌ها و پرداختن به آن‌ها، لازمه‌ی عبودیّت پروردگار عالَم است. لذا در این حدیث قُدسی که بین طوائف اسلامی پذیرفته شده است و نقل شده است که می‌فرماید: «وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِمِثْلِ مَا اِفْتَرَضْتُ[۳]»؛ در میان اسباب قُرب، چون مقصد نهایی از بندگی وصال حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است، رسیدن به بارگاهِ «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ[۴]» است، عبور از حجاب‌هاست و فَناء فی‌الله است که قُرب کامل زمانی حاصل می‌شود که انسان هیچ استقلالی در خودش نبیند و هیچ جاذبه‌ای جُز جاذبه‌ی حقّ در دلش باقی نماند که همان قَلب سَلیم است. «یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۵]»؛ قَلب سَلیم قلبی است که هیچ‌چیزی غیر از حقّ در آن قلب وجود نداشته باشد. خالی‌کردن خانه‌ی یاز از اَغیار و سپردن این خانه به صورت دَربست به خداوند متعال و خلوت دائم‌داشتن با حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. لذا هیچ‌گاه مُستحبّات به پای واجبات نمی‌رسد. خداوند متعال تَصریح فرموده است که در میان اسباب قُربی هیچ‌چیزی احبّ از فرائض در نزد پروردگار متعال نیست.

«نَوافل» تزیین‌کننده‌ی فرائض انسان هستند

«مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَیْهِ[۶]»؛ این کلمه‌ی تقرّب که باب تفعّل است و نکته‌ی بعدی در آیه‌ی مبارکه‌ی است که می‌فرماید: «قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ[۷]»؛ این تقرّب غیر از قُرب است. عمیق‌تر است، وسیع‌تر است که باب تفعّل استعمال شده است. اگر کسی بخواهد با همه‌ی وجودش از همه‌ی طُرُق حرکت به سوی خداوند متعال داشته باشد و اُموری که برای خداوند متعال محبوب است، به خداوند متعال تقدیم کند، چیزی بالاتر از آن چیزی که خداوند فَرض کرده است، نیست. «مِمَّا اِفْتَرَضْتُ»؛ هم فرائض اعتقادی و فکری است، هم فرائض اخلاقی و سَجایای انسانی است و هم فرائض اجرایی و عملی است. «وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا[۸]»؛ وقتی پایه‌ی حرکت عُبودی که فرائض است مُستحکم شد، حال به نقش و نگار می‌پردازید، به زیباسازی می‌پردازید و این تزیین با نوافل است. در بعضی از عبارات آمده است: «لا یَزال یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ العَبد»، اما در این نُسخه این‌گونه آمده است: «وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ»؛ بنده‌ی من با نَوافل به من نزدیک می‌شود تا به مقام محبوبیّت می‌رسد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ[۹]»؛ این مقام محبوبیّت هم مال فَرد است و هم مال جمع، قوم و گروه است که ان‌شاءالله این قوم طلبه‌های عزیز همان قوم باشند که می‌فرماید: «اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ»؛ خداوند متعال این‌ها را دوست می‌دارد.‌ اگر کسی به مقام محبوبیّت رسید، خداوند متعال او را لایق دید و شُعاع محبّت خداوند متعال وجود او را آب کرد، دیگر او نخواهد بود.‌ «فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ»؛ اصلاً بین عاشق و معشوق  دوئیّت قابل تحمّل نیست. این است که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) فرمودند: «تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا     *****     وَ اَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا[۱۰]»؛ همه را تَرک گفتند که یکی از آن همه خودشان بودند. خودشان و همه‌ی عزیزان‌شان را به مَسلخ آوردند و از همه دست شُستند، از همه دل بُریدند.

«تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا     *****     وَ اَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا».

هم شهادت خودشان و همه‌ی شهدا را بر زبان آوردند و هم آگاه هستند که بعد از ایشان بر یتیمان چه خواهد گذشت. ولی همه را در هوای رسیدن به کوی وصال تو و برای شُهود جَمال تو تحمّل کردند.

خداوند متعال شنونده‌ی مناجات و ناله‌های تمام بندگان خود می‌باشد

«کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ»؛ خداوند متعال این‌قَدر به بنده‌اش عنایت می‌نماید که عقل حیرت می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید که من خودم گوش او می‌شوم، «مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ[۱۱]» ؛ «یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِیَ الْعِبَادِ فِی الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلَافَ النِّینَانِ فِی الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ[۱۲]»؛ خداوند متعال همه‌ی صداها را می‌شنود. «یا مَنْ لایَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ» ؛ «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ[۱۳]»؛ خداوند متعال مسألت همه را بالمرّه می‌شنود، استغاثه‌ی فردی، ناله‌ی عبدی، اشک سَحَر و مناجات عارفی خداوند متعال را از توجّه به ندا و مناجات و تضرّع و اِبتهال دیگری باز نمی‌دارد. اگر خداوند متعال گوش کسی بشود، او همه‌ی صداها را می‌شنود. یا بفرمایید که هر صدای شنیدنی‌ای را می‌شنود. خداوند متعال نمی‌خواهد که بعضی از صداها را بشنود. «أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی[۱۴]»؛ خدایا! مثل این‌که دیگر از صدای من بدت می‌آید. دیگر اجازه نمی‌دهی که من نیز ناله‌ای داشته باشم، من هم یک «یا الله» بگویم. اما خداوند متعال صدای حامِدین را می‌شنود. «سَمِعَ اللّه ُلِمَنْ حَمِدَهُ»؛ نماز خیلی لطیف است، خیلی زیباست. وقتی انسان به رُکوع می‌رود، آغاز توجّه به ضیافتِ الهی است که محبّت خداوند متعال کَمر انسان را خَم می‌کند و یا دستور حق‌تعالی و اجرای فرمان الهی کَمر ما را خم می‌کند و یا سنگینی بارِ گناه کَمر ما را خَم می‌کند. وقتی به هرحال وقتی خودمان را از آن اَنانیّت پایین کشیدیم، سر فُرود آوردیم، سر خَم کردیم، کَمر خَم کردیم، در آن‌جا می‌فَهمیم که بر سر سُفره‌ی خداوند متعال هستیم. «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ»؛ حَمد الهی به همراه تَسبیح است و وقتی بلند می‌شویم، می‌گوییم: «سَمِعَ اللّه ُلِمَنْ حَمِدَهُ»؛ این‌که من در حالی بودم که آن حال خوشایندِ خداوند متعال بود. لذا حرفم را شنید. برخی از صداها را دوست ندارد و به بعضی از صداها جواب نمی‌دهد، گویا نشنیده است. اما خداوند متعال برای برخی زمینه را فراهم می‌کند که مُدام او را صدا بزنند و به آن‌ها دَوام ذکر می‌دهد و دائماً خداوند متعال جَلیس آن‌هاست و همه‌ی حروف و کلمات و نواهایی که دارد را می‌شنود. یک استادی که خیلی شاگردش را دوست دارد، وقتی اشکالی وارد می‌کند، با چه توجّهی به او نگاه می‌کند و به صورت دقیق گوش می‌کند و گوش انسان الهی می‌شود. سیّد اهل مُراقبه مرحوم «سیّد بن طاووس» (اعلی الله مقامه الشریف) به فرزندشان اظهار می‌نمایند: اگر من توفیق شُهود حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) را نداشته باشم، تُنِ صدای ایشان به گوش من آشناست. وقتی ایشان سخن می‌گویند و مناجات می‌کنند، تشخیص می‌دهم که این صدا مُتعلّق به امام زمان (ارواحنا فداه) است. وقتی انسان به دَرجه‌ای می‌رسد که دیگر خودش شنونده نیست و شنونده خداوند متعال است.

یقین انسان را به مقام دیدِ الهی نائل می‌نماید

«وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ»؛ دید و بَصر او هم دیگر برای خودش نیست و خداوند متعال بیننده است. مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) به یکی از هم‌سنگرها و شاگردان مرحوم «میرزا علی آقای قاضی» (اعلی الله مقامه الشریف) گفته بودند: پروردگار متعال ۱۹ عنایت به من داشته‌اند که یکی از آن ۱۹ مورد این است که بنده در دیدن خود نیاز به چشم ندارم. پُشت سر خود را چنان می‌بینم که جلوی رویم را همان‌گونه می‌بینم. وقتی خداوند متعال چشم انسان شد، دیگر از دیدِ مادی فراتر می‌رود و باطن‌ها را می‌بیند، مَلکوت را می‌بیند. «وَ کَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ[۱۵]»؛ شُهودِ اَسرار مَلکوت از ثَمرات یقین است. اگر انسان به مقام یقین برسد، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ[۱۶]».

باید زبان انسان مظهر «لسان‌الله» و دست او مظهر «یدالله» باشد.

«وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ»؛ خداوند متعال زبان او را از آلوده‌شدن به گناه و فُضولات کَلام حفاظت می‌کند و همان‌گونه که در کَلام تکوینی و در کَلام تَشریعی خداوند متعال هیچ زائدی وجود ندارد، آنچه ظهور پیدا کرده است مظاهر حکمت پروردگار متعال است، مظاهر رحمتِ حقّ است، مظاهر انسان لسان‌الله می‌شود. حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) حرفی از خودشان نداشتند، «کَلامُکُمْ نُورٌ[۱۷]» ؛ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۱۸]»؛ حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) هم نور بودند. «وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا»؛ خداوند متعال به انسان دست را داده است تا انسان اهل «بَطش» باشد و با مُشت خودش شیطان را دَفع نماید. شیاطین، اِغواگران و وَسوسه‌گران را دَفع نماید. این قدرتی به نام «دست» است که خداوند متعال به انسان داده است و این دستِ انسان، دستِ خداوند می‌شود و هیچ‌گاه با این دست کار باطلی انجام نمی‌شود، باطلی دَفع نمی‌شود. همیشه در مسیر دفاع از حقّ خواهد بود. «وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا»؛ وقتی انسان یدالله شد، «فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۱۹]» می‌شود.‌ هیچ‌گاه در زندگی مَغلوبیّتی را تجربه نمی‌کند و همیشه پیروزِ دوران خواهد بود.

بندگی مُقدّمه‌ی رسیدن انسان به علم است

این عبارت «وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ» انصافاً هم عبارتی بَلیغ‌تر از این، مختصرتر از این و پُرمحتواتر از این نمی‌توان پیدا کرد، اصلاً وجود ندارد و هم پیام آن پیام فراگیری است. لذا رعایت شَرع برای کسانی که می‌خواهند به مقامات باطنی برسند، از ضروریّات دائمی خواهد بود. خداوند متعال تا وقتی ما در این عالَم هستیم، نسبت به ما اَوامر و نَواهی دارد و ما از طریق شَرع می‌توانیم به مقامات برسیم که فرموده است: «الشَّریعَهُ أقوالی، و الطَّریقَهُ أفعالی، و الحَقیقَهُ أحوالی[۲۰]»؛ شریعت چراغ راهنماست. فُقها مَشعل‌دار هستند و راه را نشان می‌دهند. اما طیّ طریق مُتعلّق به اهل طَریقت است.‌ تا کسی راه نیفتد، صِرف بَلدبودن مسأله، طلبه‌شدن و به مقام فقاهت رسیدن دردی را برای انسان درمان نمی‌کند، انسان را بالا نمی‌بَرد؛ بلکه باید راه افتاد. شریعت مقدّمه‌ی طَریقت است؛ «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ[۲۱]»؛ و این علم و آن حرکت مقدّمه‌ی رسیدن به حقیقت است. «و الحَقیقَهُ أحوالی»؛ هر‌گاه به جِلوه‌های من رسیدید و اَسماء الهی را دیدید، شما از طَریق شریعت به طَریقت و از طَریقت به حقیقت می‌رسید. به همین جهت اگر کسی رعایت حُرُمات الهی را نکند، قُرق‌گاه‌های مَلک را رعایت نکند، هیچ عَملی از او قبول نمی‌شود. «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ کلمه‌ی «إِنَّمَا» خیلی کار را مشکل می‌کند. تا انسان مَلکه‌ی تقوا را که در این‌جا «اتّقوا» نیست، بلکه «مُتّقین» است؛ تا زمانی که مَلکه‌ی تقوا، تا زمانی که تقوا به صورت یک سَجیّه، به صورت یک درخت ریشه‌دار در وجود انسان دَرنیاید و ریشه‌های آن مُحکم نشود، انسان در محضر خداوند متعال در لیست مُتّقین به حساب نیاید، ظرف او سوراخ است؛ لذا هرچه عمل صالح انجام می‌دهد، چیزی برای او باقی نمی‌ماند و همه هَدر می‌رود. گُناه ظرف دل را سوراخ می‌کند و اعمال انسان را بی‌اثر می‌کند. لذا در کتاب شریف «کافی» در باب «دعا» دارد که بند‌ه‌ی خدا، خداوند را می‌خواند و گِدایی‌اش را عَرضه می‌دارد، خداوند متعال به فرشتگان دستور می‌دهد تا خواسته‌ی او را تأمین نمایند، ولی هنوز خواسته‌اش تأمین نشده است که مُرتکب گناهی می‌شود. خداوند متعال به فرشتگانش دستور می‌دهد که نیاز او را تأمین نکنید؛ زیرا او خودش خود را مَحروم کرد. بنا بر این بود که به خواسته‌اش برسد، اما در اثر عَدم مُراقبه افتاد و لیاقت را از دست داد. لذا حساسیّت به این موضوع که حرفی نزنیم تا سَخط خداوند متعال شامل آن حرف بشود، نگاهی نکنیم که خداوند از ما ناراضی بشود، در زندگی‌مان قَدم و قَلمی بر خلاف رضای الهی برایمان پیش نیاید. این یکی از اَرکانِ بندگی خداوند متعال است که تا وقتی آن بندگی حاصل نشود، انسان به علم نمی‌رسد. خداوند متعال علم را به شرط عبودیّت می‌دهد و عبودیّت باید این ۳ پایه‌ای را که حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بیان فرمودند، دارا باشد.

روضه و توسّل به قمر بنی‌هاشم حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)

«صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ (عَلَیهِ اَلسَّلام) وَ عَلَى الْأَرْواحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنائِکَ»

شما در مورد عَلَمدار حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به عبودیّت او شهادت می‌دهید و چون عَبد بوده است، علم لدُنّی داشته است. همان‌گونه که خواهر بزرگوار ایشان حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) سِنخه‌ی علم‌شان سِنخه‌ی علم حوزوی نبود؛ بلکه «عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ[۲۲]» بودند. در بندگی راسخ بودند و خداوند متعال چشمه‌های حکمت را بر دل ایشان جاری کرده بود. «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ[۲۳]». از مرحوم «سیّد بحرالعلوم[۲۴]» (اعلی الله مقامه الشریف) پرسیدند: رَمز این‌که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در روز عاشورا همه‌ی اَبدان طاهره را، بدن در خون خُفتگان را یکایک خودشان حَمل کردند و به خیمه‌ای که به اصطلاح امروز آن خیمه «معراج الشهدا» بود، فدای شما بشوم که چه کشیدید؛ اما چرا عَلمدار ایشان در کنار نَهر عَلقمه ماند و بدن ایشان برنگشت؟ سؤال دوّم هم این بود که پرسیدند: این‌گونه که مَشهور است، صاحب رایت در روز عاشورا قَهرمان بوده است، پَهلوان بوده است، هیکلِ سَتبر داشته است، سَرو قد بوده است، از دور مانند قَمر می‌درخشیده است و چون قد ایشان بلند بود، همه او را می‌دیدند. اما اگر کسی به سرداب مقدّس راه پیدا کند، نگاه می‌کند و می‌بیند که یک قبر کوچکی است. اگر سابقه‌ی ذهنی نداشته باشد، چه بسا فکر کند که این بدن شش ماهه است که در این‌جا دَفن شده است. «یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ…». مرحوم «سیّد بحرالعلوم» (اعلی الله مقامه الشریف) پریشان شدند، مُنقلب شدند و از هوش رفتند. وقتی به هوش آمدند، گفتند: این چه سؤالی بود که از من پرسیدید؟ مگر خبر ندارید که دست‌های او را قطع کرده بودند و دیگر قدرت دفاعی نداشت. دور او را گرفته بودند و آن‌قَدر شمشیر و نیزه زدند که بدن قطعه‌قطعه بود. حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خواستند تا جنازه را حَمل کنند، ولی دست بر زیر بدن بُردند. وقتی دست‌شان را بالا آوردند، دیدند که بدن بهم ریخت.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۵]».

دعا

اللّهُمَّ! حَصِّل مَقاصدَنا.

اللّهُمَّ! یَسِّر مطالبَنا.

اللّهُمَّ! حَصِّل مَقاصدَنا.

اللّهُمَّ! شَدتّت شَرَّ أعدائَنا.

اللّهُمَّ! وَ لَا تُسلّط عَلینَا مَن لَا یَرحَمُنا.

اللّهُمَّ! وَ عَجِّل فِی ظُهورِ وَلیّنا.

اللّهُمَّ! وَ سَهِّل فَرَجه و إجعَلنا مِن خَیر أعوانِهِ و أنصارِه.

اللّهُمَّ! وَ احفَظ و انصُر و أیّد و أبقِ قائدنا.

اللّهُمَّ! وَ انصُر مَن نَصَره و أخذُل مَن خَذَله.

یَا اللهُ یَا رَحمنُ یَا رَحَیم یا مُقلّب القُلُوب ثبِّت قُلوبَنا عَلی دینِک.

اللُهُمَّ! إشفِ مَرضانا وَ أرحَم مَوتَانَا وَ إجعَل عواقِبِ أمُورِنا خَیرا و وفِّقنا لِما تُحبُّ و تَرضی.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴٫

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[۳] المؤمن، جلد ۱، صفحه ۳۲.

«وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِمِثْلِ مَا اِفْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ اَلَّتِی یَمْشِی بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ اَلْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ اَلْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ».

[۴] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫

«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۵] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫

[۶] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۴، صفحه ۷۲.

«وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلْقَمَّاطِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ قَالَ: مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ. وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ اَلْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مِثْلَهُ. وَ رَوَاهُ اَلْبَرْقِیُّ فِی اَلْمَحَاسِنِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مِثْلَهُ».

[۷] سوره مبارکه مائده، آیه ۲۷٫

«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ ۖ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ».

[۸] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۴، صفحه ۷۲.

[۹] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴٫

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ».

[۱۰] سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله ، ص ۳۶۵٫

«تَرَکْتُ الْخَلْقَ طُرّا فی هَواکا   ***   وَ اَیْتَمْتُ الْعِیالَ لِکَیْ اَراکا

وَ لَوْ قَطَّعْتَنی فِی الْحُبِّ اِرْبا   ***   لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلی سَواکا».

[۱۱] سوره مبارکه مجادله، آیه ۷٫

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ ۖ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لَا أَدْنَىٰ مِنْ ذَٰلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ۖ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۱۲] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸٫

«من خطبه له (علیه السلام) یُنبّه على إحاطه علم اللّه بالجزئیات، ثم یحثّ على التقوى، و یبیّن فضل الإسلام و القرآن:‏ یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِی الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِیَ الْعِبَادِ فِی الْخَلَوَاتِ وَ اخْتِلَافَ النِّینَانِ فِی الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّیَاحِ الْعَاصِفَاتِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً نَجِیبُ اللَّهِ وَ سَفِیرُ وَحْیِهِ وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ‏.

الوصیه بالتقوى‏: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِی ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ وَ إِلَیْهِ یَکُونُ مَعَادُکُمْ وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِکُمْ وَ إِلَیْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِکُمْ وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ وَ إِلَیْهِ مَرَامِی مَفْزَعِکُمْ فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِکُمْ‏ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ فَاجْعَلُوا طَاعَهَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُمْ وَ دَخِیلًا دُونَ شِعَارِکُمْ وَ لَطِیفاً بَیْنَ أَضْلَاعِکُمْ وَ أَمِیراً فَوْقَ أُمُورِکُمْ وَ مَنْهَلًا لِحِینِ وُرُودِکُمْ وَ شَفِیعاً لِدَرَکِ طَلِبَتِکُمْ وَ جُنَّهً لِیَوْمِ فَزَعِکُمْ وَ مَصَابِیحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُمْ وَ سَکَناً لِطُولِ وَحْشَتِکُمْ وَ نَفَساً لِکَرْبِ مَوَاطِنِکُمْ فَإِنَّ طَاعَهَ اللَّهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُکْتَنِفَهٍ وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَهٍ وَ أُوَارِ نِیرَانٍ مُوقَدَهٍ فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا وَ هَطَلَتْ عَلَیْهِ الْکَرَامَهُ بَعْدَ قُحُوطِهَا وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیْهِ الرَّحْمَهُ بَعْدَ نُفُورِهَا وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا وَ وَبَلَتْ عَلَیْهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا. فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ وَ وَعَظَکُمْ بِرِسَالَتِهِ وَ امْتَنَّ عَلَیْکُمْ بِنِعْمَتِهِ فَعَبِّدُوا أَنْفُسَکُمْ لِعِبَادَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَیْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِهِ‏.

فضلُ الإسلام‏: ثُمَّ إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَیْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِیَرَهَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ أَذَلَّ الْأَدْیَانَ‏ بِعِزَّتِهِ وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِکَرَامَتِهِ وَ خَذَلَ مُحَادِّیهِ بِنَصْرِهِ وَ هَدَمَ أَرْکَانَ الضَّلَالَهِ بِرُکْنِهِ وَ سَقَى مَنْ عَطِشَ مِنْ حِیَاضِهِ وَ أَتْأَقَ الْحِیَاضَ بِمَوَاتِحِهِ ثُمَّ جَعَلَهُ لَا انْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ وَ لَا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ وَ لَا انْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ وَ لَا زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ وَ لَا انْقِلَاعَ لِشَجَرَتِهِ وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ وَ لَا عَفَاءَ لِشَرَائِعِهِ وَ لَا جَذَّ لِفُرُوعِهِ وَ لَا ضَنْکَ لِطُرُقِهِ وَ لَا وُعُوثَهَ لِسُهُولَتِهِ وَ لَا سَوَادَ لِوَضَحِهِ وَ لَا عِوَجَ لِانْتِصَابِهِ وَ لَا عَصَلَ فِی عُودِهِ وَ لَا وَعَثَ لِفَجِّهِ وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ وَ لَا مَرَارَهَ لِحَلَاوَتِهِ فَهُوَ دَعَائِمُ أَسَاخَ فِی الْحَقِّ أَسْنَاخَهَا وَ ثَبَّتَ لَهَا آسَاسَهَا وَ یَنَابِیعُ غَزُرَتْ عُیُونُهَا وَ مَصَابِیحُ شَبَّتْ نِیرَانُهَا وَ مَنَارٌ اقْتَدَى بِهَا سُفَّارُهَا وَ أَعْلَامٌ قُصِدَ بِهَا فِجَاجُهَا وَ مَنَاهِلُ رَوِیَ بِهَا وُرَّادُهَا. جَعَلَ اللَّهُ فِیهِ مُنْتَهَى رِضْوَانِهِ وَ ذِرْوَهَ دَعَائِمِهِ وَ سَنَامَ طَاعَتِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ وَثِیقُ الْأَرْکَانِ رَفِیعُ الْبُنْیَانِ مُنِیرُ الْبُرْهَانِ مُضِی‏ءُ النِّیرَانِ عَزِیزُ السُّلْطَانِ مُشْرِفُ الْمَنَارِ مُعْوِذُ الْمَثَارِ فَشَرِّفُوهُ وَ اتَّبِعُوهُ وَ أَدُّوا إِلَیْهِ حَقَّهُ وَ ضَعُوهُ مَوَاضِعَهُ‏.

الرسول الأعظم‏: ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِ‏ حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیَا الِانْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَهِ الِاطِّلَاعُ وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ وَ أَزِفَ مِنْهَا قِیَادٌ فِی انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ انْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا وَ تَکَشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا جَعَلَهُ اللَّهُ [سُبْحَانَهُ‏] بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ وَ کَرَامَهً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِیعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَهً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ‏.

القرآن الکریم‏: ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْءُهُ وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ. فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ وَ رِیَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ وَ أَثَافِیُّ الْإِسْلَامِ وَ بُنْیَانُهُ وَ أَوْدِیَهُ الْحَقِّ وَ غِیطَانُهُ. وَ بَحْرٌ لَا یَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ وَ عُیُونٌ لَا یُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ وَ مَنَاهِلُ‏ لَا یَغِیضُهَا الْوَارِدُونَ وَ مَنَازِلُ لَا یَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ وَ أَعْلَامٌ لَا یَعْمَى عَنْهَا السَّائِرُونَ وَ [إِکَامٌ‏] آکَامٌ لَا یَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ. جَعَلَهُ اللَّهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ، وَ دَوَاءً لَیْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ وَ نُوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَهٌ، وَ حَبْلًا وَثِیقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلًا مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ، وَ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ هُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ وَ حَامِلًا لِمَنْ حَمَلَهُ وَ مَطِیَّهً لِمَنْ أَعْمَلَهُ وَ آیَهً لِمَنْ تَوَسَّمَ وَ جُنَّهً لِمَنِ اسْتَلْأَمَ وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَى وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَى وَ حُکْماً لِمَنْ قَضَى‏.».

[۱۳] سوره مبارکه الرحمن، آیه ۲۹٫

[۱۴] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ [تَعَبَّیْتُ‏] وَ قُمْتُ لِلصَّلاهِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّهٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ، سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ‏] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی، أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّهِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی فَإِنْ عَفَوْتَ یَا رَبِّ فَطَالَمَا عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبِینَ قَبْلِی لِأَنَّ کَرَمَکَ أَیْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکَافَاهِ الْمُقَصِّرِینَ…».

[۱۵] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵٫

[۱۶] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶٫

[۱۷] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت شریف جامعه کبیره.

«…آتاکُمُ اللّٰهُ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ، طَأْطَأَ کُلُّ شَرِیفٍ لِشَرَفِکُمْ، وَ بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُمْ، وَ خَضَعَ کُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِکُمْ، وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْءٍ لَکُمْ، وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکُمْ، وَ فازَ الْفائِزُونَ بِوَِلایَتِکُمْ، بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوانِ، وَ عَلَىٰ مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمٰنِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی، ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ أَسْماؤُکُمْ فِی الْأَسْماءِ، وَ أَجْسادُکُمْ فِی الْأَجْسادِ، وَ أَرْواحُکُمْ فِی الْأَرْواحِ، وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ، وَ آثارُکُمْ فِی الْآثارِ، وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ؛ فَمَا أَحْلَىٰ أَسْماءَکُمْ، وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ، وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ، وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ، وَ أَوْفَىٰ عَهْدَکُمْ، وَ أَصْدَقَ وَعْدَکُمْ، کَلامُکُمْ نُورٌ، وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَىٰ، وَ فِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَ عادَتُکُمُ الْإِحْسانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ، وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ، وَ قَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ، وَ رَأْیُکُمْ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ، إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْواهُ وَ مُنْتَهاهُ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، کَیْفَ أَصِفُ حُسْنَ ثَنائِکُمْ، وَ أُحْصِی جَمِیلَ بَلائِکُمْ، وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللّٰهُ مِنَ الذُّلِّ، وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ، وَ أَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ، وَ مِنَ النَّارِ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی، بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللّٰهُ مَعالِمَ دِینِنا، وَ أَصْلَحَ مَا کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا، وَ بِمُوالاتِکُمْ تَمَّتِ الْکَلِمَهُ، وَ عَظُمَتِ النِّعْمَهُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَهُ…».

[۱۸] سوره مبارکه نور، آیه ۳۵٫

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَ لَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».

[۱۹] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».

[۲۰] عوالی اللآلی : ۴/۱۲۴ ، مستدرک الوسائل : ۱۱/۱۷۳/۱۲۶۷۲٫

«رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : الشَّریعَهُ أقوالی ، و الطَّریقَهُ أفعالی .[فی المصدر «أقوالی» ، و الصحیح ما أثبتناه کما فی عوالی اللآلی : ۴/۱۲۴/۲۱۲ .]، و الحَقیقَهُ أحوالی ، و المَعرِفَهُ رَأسُ مالی، و العَقلُ أصلُ دِینِی ، و الحُبُّ أساسِی ، و الشَّوقُ مَرکَبِی ، و الخَوفُ رَفیقِی ، و العِلمُ سِلاحِی ، و الحِلُمُ صاحِبِی ، و التوکُّلُ زادِی (رِدائی) ، و القَناعَهُ کَنزِی ، و الصِّدقُ مَنزِلی ، و الیَقینُ مَأوایَ ، و الفَقرُ فَخری و بهِ أفتَخِرُ على سائرِ الأنبیاءِ و المُرسَلینَ».

[۲۱] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶٫

[۲۲] الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۵.

«یا عمَّتی اسکتی ففِی الْباقی مِنَ الْماضی اعْتبار، وَ انْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَه غَیْرُ مُعَلَّمَهٌ، فَهِمَهٌ غَیْر مُفَهّمه، انَّ الْبُکاءُ وَ الْحَنینَ لایَرِدانِ مَنْ قَدْ ابادَهُ الدَّهْر فَسَکَتَت».

[۲۳] مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت قمر بنی هاشم حضرت عباس (علیه السلام).

[۲۴] سید محمدمهدی‌ طباطبایی بحرالعلوم (۱۲۱۲-۱۱۵۵ ق)، عالم ربانی، فقیه، محدث، حکیم، ادیب، رئیس حوزه علمیه نجف و مرجع شیعیان در قرن ۱۳ هجری و از شاگردان وحید بهبهانی بود. «الفوائد الرجالیه» و «الدره النجفیه» (منظومه‌ای در فقه) از آثار علمی ارزشمند اوست. سید بحرالعلوم صاحب کرامات متعدد بوده و از جمله علمای شیعه است که به محضر مبارک امام زمان (علیه السلام) مشرف شده است. عالمان بزرگی چون شیخ جعفر کاشف الغطاء و ملا احمد نراقی از شاگردان او هستند. سید محمدمهدی طباطبائی بحرالعلوم، در عید فطر سال ۱۱۵۵ هـ.ق در کربلا چشم به دنیا گشود. پدر ارجمندش سید مرتضی طباطبائی، می‌‌گوید: در آن شب که ولادت فرزندم مهدی بود، در عالم رؤیا امام هشتم علیه السلام را دیدم که شمع بزرگی را به شاگردش محمد بن اسماعیل بن بزیع می‌‌دهد. محمد آن شمع را بر فراز بام منزل ما برده و روشن می‌‌کند، ناگهان نور آن شمع تا آسمان بالا رفته و دنیا را فرامی‌‌گیرد. سید مرتضی طباطبائی بروجردی که از علما و مراجع کربلا بود، دارای دو فرزند می‌‌باشد. یکی سید جواد که جد مرحوم آیت الله العظمی ‌‌بروجردی است و دیگری، سید محمدمهدی بحرالعلوم هر دو از بزرگان فقها و علمای اسلامی ‌‌می‌‌باشند.

سید محمدمهدی بحرالعلوم مقدمات نحو و صرف و ادبیات و منطق و فقه و اصول را نزد پدر خود (سید مرتضی) و سایر فضلا و دانشمندان، در مدتی کمتر از چهار سال فراگرفت. در اوایل بلوغ به درس خارج پدر خود و همچنین درس استاد کل، وحید بهبهانی و نیز درس شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق راه یافت و از محضر آن بزرگان استفاده شایانی برد و پس از پنج سال درس و بحث عمیق و طی مرحله سطح به درجه اجتهاد نائل آمد و هر سه استاد بزرگ اجتهاد او را امضا کردند. همچنین مورخین نقل کرده‌اند که سید محمدمهدی به عنوان دانشجو برای استفاده از محضر درس فیلسوف بزرگ، میرزا سید محمدمهدی خراسانی به خراسان سفر کرد. مدت ۶ سال در آنجا اقامت گزید و بالاترین بهره‌ها را از استاد خود گرفت. میرزای اصفهانی که از هوش سرشار شاگردش شگفت زده شده بود، روزی در اثنای درس خطاب به او گفت: «انما انت بحرالعلوم؛ به راستی تو دریای دانشی»؛ و از آن لحظه سید به لقب «بحرالعلوم» مشهور شد. پس از آن از کربلا به نجف مهاجرت کرد و در مرکز بزرگ دانش‌های اسلامی به بحث و تحقیق پرداخت و در مدتی کم که هنوز سنش از ۳۰ سال تجاوز نکرده بود، به تدریس و تألیف اشتغال می‌‌ورزید.

بحرالعلوم دارای اخلاق پسندیده انسانی و پیامبرگونه بود. تواضع و فروتنی او زبانزد خاص و عام بود. او کم سخن می‌‌گفت، همواره در حال تفکر و اندیشیدن بسر می‌‌برد، اگر سخنی به زبان می‌‌آورد با ذکر خدا همراه بود. در بین مردم که می‌‌نشست، نشستن حالت تشهد در نماز را داشت. هنگام راه رفتن هیبت و وقار خاصی داشت. هیچ گاه به پشت سر خود یا به اطراف خود نگاه نمی‌‌کرد، مگر در حال ضرورت. گام‌های استوار خود را بیشتر با اندیشه‌های شگرف می‌‌آمیخت. دریافته بود که هیبتش مانع از سخن گفتن مردم با وی می‌‌شود، لذا همیشه ملازمان خود را سفارش می‌‌کرد باب سخن گفتن با مردم را بگشایند تا از راز دل مردم باخبر شده، در رفع گرفتاری‌های آنان بیشتر بکوشند. صبح‌ها را همواره در بحث و تدریس و قضاوت بین مردم و شب‌ها را در مطالعه و تحقیق می‌‌گذراند و پس از اندکی خواب و استراحت، برای عبادت و مناجات به درگاه خداوند ذوالجلال خود را کاملا آماده می‌‌ساخت و بسیار دیده شده بود که پس از نیمه شب از نجف تا کوفه پیاده راه می‌‌رفت که هنگام مناجات در مسجد کوفه باشد و پس از نماز صبح به نجف بازمی‌‌گشت و قبل از هر کار به حرم مطهر جد بزرگوارش امیرالمومنین علیه السلام مشرف می‌‌شد و با آن حالت معنوی و عرفانی که داشت به زیارت مشغول می‌‌گشت. برخی از کتب رجال در احوال آن بزرگوار نوشته‌اند که: گاهی سؤالاتی از امام می‌‌کرد و به نحوی که ما نمی‌‌دانیم، پاسخ دریافت می‌‌نمود. داستان‌های بسیاری درباره دستگیری بحرالعلوم از بینوایان و رسیدگی او به حال مستمندان نقل شده است و برخی از نویسندگان دارند که شب‌ها همانند جدش امیرالمومنین علیه السلام کوله‌باری از مواد غذایی را بر دوش می‌‌گرفت و از تاریکی شب استفاده می‌‌کرد، در کوچه‌های نجف راه می‌‌افتاد و بر در خانه هر فقیر مستمندی که می‌‌رسید، مقداری از غذا و پول قرار می‌‌داد و همواره از حال مردم سؤال می‌‌کرد و به بینوایان رسیدگی کامل داشت.

نوشته‌اند شبی شاگرد برجسته‌اش سید محمدجواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه) را فراخوانده، او را توبیخ و سرزنش نمود. مرحوم عاملی دلیل نگرانی استادش را پرسید، استاد در پاسخ گفت: یکی از برادران مسلمان که همسایه شما است، تهیدست است، او هر شب خرمای بد و ارزان قیمتی از بقال می‌‌گرفت و بچه‌های خود را با آن سیر می‌‌کرد، امروز رفته است از بقال خرما بگیرد، بقال از دادن خرما امتناع ورزیده است، زیرا بدهکاری‌های آن بیچاره زیاد شده بود و امشب او و بچه‌هایش بی‌شام مانده‌اند. سید جواد عاملی از آقای بحرالعلوم معذرت‌خواهی می‌‌کند و از این که از حال او خبر نداشته است، پوزش می‌‌طلبد. بحرالعلوم در پاسخ او می‌‌گوید: معلوم است بی‌اطلاع بوده‌ای، چون اگر با علم به حال آن بیچاره شام می‌‌خوردی و به او اعتنا نمی‌‌کردی، کافر بودی؛ ولی آن چه مرا نگران و ناراحت کرده است، این است که تو چرا از برادر مسلمانت خبر نداشته‌ای؟ باید از حال برادرانت جستجو کنی و آنان را دریابی. در هر حال سید، سینی بزرگی پر از غذا با مقداری پول به آقای عاملی داد و از او خواست که به منزل آن برادر مؤمن برود و با هم شام بخورند و این پول را هم به او بپردازد تا قرض‌های خود را ادا کند و خود همچنان منتظر ماند و شام تناول نکرد تا این که آقای عاملی برگشت و به او خبر داد که غذا را با همسایه‌اش تناول کرده و پول را هم به او رسانده است و جالب اینجاست که انعام بحرالعلوم درست به اندازه قرض‌ها و دیون آن مؤمن بوده است.

از جمله اموری که از زندگی این سید بزرگوار نقل می‌شود، ملاقات‌های علامه بحر‌العلوم با امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف است که شیخ عباس قمی آن را در منتهی‌الآمال آورده و در فواید الرضویه نیز به آن اشاره شده است، وقتی علامه بحر‌العلوم در جلسات درس آیت‌الله وحید بهبهانی شرکت می‌کرد، میرزای قمی نویسنده کتاب «قوانین الاصول» می‌گوید: من با علامه بحر‌العلوم با هم در درس استاد وحید بهبهانی شرکت می‌کردیم و در مباحثاتی که من با ایشان داشتم اغلب من تقریر کرده و درس را توضیح می‌دادم، تا اینکه من به ایران آمدم و سید بحر‌العلوم در نجف ماند. بعدها وقتی شهرت علمی سید‌بحرالعلوم به من رسید تعجب می‌کردم که این نباید تا این حد از حیث علمی قوی شده باشد، تا اینکه من برای زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شده و سید را ملاقات کردم. من دیدم سید ‌بحر‌العلوم همانند دریای مواج و عمیقی از دانش‌هاست سپس از او پرسیدم: ما در یک درجه‌ای از علم بودیم و شما در این حد نبودی، چطور شد که به این معارف دست یافتی؟ سید رو به من کرد و گفت: میرزا این از اسرار است اما من آن را به تو می‌گویم به شرطی که تا زنده هستم به کسی نگویی! علامه بحر‌العلوم ادامه داد: چگونه این طور نباشم در حالی که آقایم حجت‌ بن ‌الحسن (علیه السلام) شبی مرا در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند!

همچنین میرزا حسین لاهیجی به نقل از شیخ زین العابدین سلماسی می گوید: روزی بحرالعلوم وارد حرم مطهر امام علی علیه السلام شد و سپس این شعر را زمزمه کرد: «چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن * به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن». پس از آن از بحرالعلوم سبب خواندن این شعر را پرسیدم، فرمود: چون وارد حرم حضرت علی علیه السلام شدم دیدم مولایم حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه) در بالای سر به آواز بلند قرآن تلاوت می کند، چون صدای آن بزرگوار را شنیدم این شعر را خواندم. مرحوم سید محمدمهدی بحرالعلوم، سرانجام در ماه رجب سال ۱۲۱۲ هـ.ق در سن ۵۷ سالگی، جهان فانی را وداع و ندای حق را لبیک گفت. پیکر مطهر او را کنار قبر شیخ طوسی در مسجد طوسی نجف اشرف به خاک سپردند که امروزه این مقبره به اسم مقبره الطوسی و بحرالعلوم معروف است.

[۲۵] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.