در شش جهت فتاده چه آشوب دیگر است؟
دیگر چه شورش است که در هفت کشور است؟
 
دیگر چه انقلاب که در نُه محیط چرخ؟
دیگر چه اضطراب که در چار گوهر است؟
 
دریای چرخ گویی کاندر تلاطم است
کشتی دهر گویی بگسسته لنگر است
 
آشوب رستخیز در آفاق شد عیان
شام عزاست؟ یا رب! یا صبح محشر است؟
 
مانا ز عکس خون شهیدی است کز شفق
دامان چرخ اَخضر، چون لاله احمر است
 
ظاهر، هلال ماه محرّم شد از افق؟
یا ماهی‌ای به لجّه‌ای از خون، شناور است؟
 
یا نی؛ به حرب‌گاهِ سپهر از حسام کین
دست بریده‌ای است که خالی ز پیکر است؟
 
نبْوَد عجب که خاکِ جهان را دهد به باد
گردون ز آب دیده که جانش پُر آذر است
 
فریاد ماتم است که در بزم قدسیان
سوز مصیبت است که در عرش داور است
 
از بانگ نوحه، غلغله در عرش کبریاست
آیا عزای کیست؟ که صاحب عزا، خداست

 

شاعر: اشراق آصفی